هیچ اپراتوری آنلاین نیست. در حال حاضر با استفاده از صفحه تماس با ما می توانید سوالات خود را مطرح کنید.
    سبد خرید خالی است.
    ارسال نظر
    captcha
    اخرین نظرات
    15 شهريور 00
    میخوام منم از دستاوردهام بگم برای زندگی سالمیا. من بیماری سختی داشتم که قابل درمان نبود و دکتر ها میگفتند این بیماری تا اخر عمر باهات هست، یا باید عمل کنی که باید رگ های مغزت عمل بشه و احتمال داره شنواییت رو از دست بدی. یک شب خیلی دعا کردم و اصلا نمیدونم چی شد دوره جذابیت درونی رو خرید زدم وقتی گوش کردم منی که به شدت عصبی و منزوی بودم، از زندگی ناامید شده بودم، حالم خوب شد، ارتباطم رو با خدا برقرار کردم. فهمیدم ریشه این بیماری از عصبی بودن خودم بود که رگ های مغزم آسیب دیده بود و به طرز خیلی باور نکردنی بیماری من خوب شد و دیگه قرص نمیخورم و علائم بیماری هم از وجودم رفت، هیچکس حتی خودم باور نمیکردم. دوره های عزت نفس تا اعتماد به نفس، جزیره گنج، جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و هر کدوم رو گوش دادم یک گره از زندگی من باز شد.وارد چالش چهارماهه شدم، خصوصیات کسی که دلم میخواست نوشتم ولی هیچوقت فکرشو نمیکردم همچین کسی پیدا بشه ولی خیلی جالب و کاملا اتفاقی آقایی وارد زندگی من شده که تمام ویژگی هایی که میخواستم داره، انقدر به من ابراز علاقه میکنه، احترام میگذاره و حرفهایی میزنه که من تعجب میکنم، از لحاظ ظاهری، موقعیت اجتماعی ، اخلاقی همونی هست که میخوام. چالش چهارماهه جواب میده، من ازش جواب گرفتم، شمام جواب میگیرید
    پاسخ
    -3
    انصراف

    15 شهريور 00
    خانم هروی روزی که با شما اشنا شدم تو وضعیت صفر بودم. از کاری که درآمد خیلی کمی داست حتی اخراج شدم! ولی ناامید نشدم دوره ها رو ادامه دادام...روی جزیره گنج فوکوس کردم و یک فردی سر راهم قرار گرفت که سبب شد معجزه‌وار یک شغلی رو شروع کنم و مجموعه خودم رو راه انداختم. الان که چندین ماه میگذره درآمدم به ۳۶ میلیون رسیده و میخوام مجموعم رو گسترش بدم‌‌. قبلا تو رابطه ای بودم که اهداف یکسانی نداشتیم وجدا شدیم ولی بعد از چالش چهارماهه ایشون برگشته و میگه خیلی جذاب شدی و فهمیدم چقدر بهت علاقه مند شدم و ازم فرصت میخواد. من معجرات چالش رو دیدم
    پاسخ
    -7
    انصراف

    15 شهريور 00
    خانوم هروی و دوستان عزیز من دستاوردهایی دارم ک مثل معجزه هست. من مهاجرت کردم و در یک کشور اروپایی زندگی میکنم. بعد از مصاحبم برای گرفتن اقامت به من جواب منفی دادن ولی بعد از یک ماه به طرز معجزه وار اداره مهاجرت این کشور، جواب منفیش رو خودش پس گرفت که این اصلا چیزی جز معجزه نیست چون با دوره جزیره گنج یاد گرفتم چطور با خدای خودم حرف بزنم. هر روز قدرشناسی میکردم و میدونستم تنها حامی من خداست. پول‌های میلیاردی وارد حسابم شد. با چالش چهارماهه من بعد تجربه دوبار جدا شدن و طرد شدگی هایی که داشتم ، ۸ ماه پیش با آقایی وارد رابطه شدم که در طول رابطه ایشون آینه من بودن و الان یک رابطه رویایی ساختیم. برام هدایای گرون و طلا میخره و میگه تو مثل مروارید و الماسی. زندگیم از همه لحاظ دچار فراوانی و آرامش شده خدا رو شکر
    پاسخ
    -3
    انصراف

    15 شهريور 00
    من با سختیای زیاد بزرگ شدم خانم هروی. پدر سختگیری داشتم.. با شوهرم بدرفتاری میکردم چون محبتی ندیده بودم و محبت کردن هم بلد نبودم.. از اینکه شوهرم به خانوادش محبت میکرد عصبی میشدم!. چون اعتمادبه نفس و عزت نفس نداشتم.بچه دار شدیم اما رابطمون دورتر میشد. وقتی دوره جذابیت درونی رو گرفتم باهاش ساعتها گریه کردم فهمیدم من با خودم چیکار کردم. پراز گفت‌و‌گوی درونی بودم ، رفتارهای خوب همسرم رو نمیدیدم با گوش دادن دوره ها تصمیم گرفتم رابطمو احیا کنم. وارد چالش چهارماهه شدم و با دوره عزت نفس طلسمهامو دیدم. همسرم آزمون استخدامی قبول شد و وضعیت شغلش تغییر کرد. رابطه‌م با شوهرم خوب شده بهم توجه میکنه در مورد ظاهرمم نظر میده. حقوقم چند برابر شد و تشویقی بهم تعلق گرفت. دیگه افکار منفی نداررم و همیشه دعاگوی شما هستم
    پاسخ
    -3
    انصراف

    14 شهريور 00
    تحصیلکرده هستم و ظاهر خوبی دارم ولی هیچ وقت رابطه خوبی نداشتم. ترس خیانت داشتم و رابطمو با خیانت از دست دادم. با جزیره گنج فهمیدم اون انرژی لازم رو مدام میخواستم از دیگران بگیرم .. با خدا رابطم خوب شد و جون گرفتم.. بعد از فوت مادرم انگار همه چیزمو از دست داده بودم با دوره های شما سرپا شدم وارد چالش چهارماهه شدم و برای ویژگی‌های فرد مقابل دکتر بودن رو نوشتم و خودم برای دکترا آماده شدم با چالش چهارماهه فردی اومد که تموم ویژگی ها رو داشت، دکتر هم بود.. دوره ها رو گذاشتم کنار و فهمیدم با کسی رابطه داره.. حتی اسم افرادی که باهاشون به من خیانت میشد هم یکی بود!دوباره دوره ها رو عمیقاً شروع کردم اون آقا برگشت و دو ماهه در ارتباطیم و رابطه خوبی رو پیش می‌بریم...توی کارم از پروژه اسمم رو حذف کرده بودن ولی یک جلسه‌ای تشکیل شد و الان مدیر اون‌ پروژه تعیین شدم .. ساعت کاریم کمتر شد و الان توی لیست پاداش قرار میگیرم. با خودم مهربون شدم از خودم انتقاد نمیکنم.ممنونم از خدا که شما رو سر راهم قرار داد
    پاسخ
    -1
    انصراف

    14 شهريور 00
    دوستای زنذگی سالم و خانوم هروی سلام. من 27سال در زندگی ای بودم که واقعا در اون تحقیر میشدم و دو سال پیش جدا شدم. توی اون رابطه من باج مالی ، عاطفی دادم و اقتدار جدا شدن نداشتم، برای همین من سالها باج میدادم و سیلی میخوردم، اون آقا اعتیاد داشت، هیچ احترامی به من نمیگذاشت.بعد از جدایی وارد رابطه ای شدم و آقایی اومد توی زندگیم که شرایطش همونی بود که همیشه ایده ال من بود، اوایل رابطه ایشون خیلی خوب بود ولی باز ایشون هم تغییر کرد، من دوباره داشتم باج میدادم ...با کانال آشنا شدم، دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، شروع کردم تا حدی کار کردم و این آقا با همون کار کردن کم من، تغییرات فوق العاده ای کرد و رفتارش خیلی عالی شد.دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، به طرز باورنکردنی از وقتی این دوره رو گوش کردم تازه تونستم دوره های قبلی رو بهتر متوجه بشم، من رفتم درون سایه هام، سایه های ارتباطیم رو پیدا کردم..این آقا چند روز پیش برگشت و حرف هایی بهم زد که من تا حالا ازشون نشنیده بودم. این اقا بهم میگفت اگر تو توی زندگی من نباشی من اصلا دنبال ازدواج نیستم. میگفت من خیلی ناراحتم، حالم بده از اینکه نمیتونم کنارت باشم و خیلی دوست دارم که کنار تو باشم، دوست دارم این رابطه رو جدی شروع کنیم و ادامه بدیم ، شرمنده هستم از اینکه توی مدت اذیت شدی، ناراحت شدی، خیلی بهم داره توجه خاص میکنه و من خدارو شاکرم که دارم خودم رو بهتر میبینم و بیشتر میشناسم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام. اومدم بگم با دوره‌های شما یک من جدید متولد شد، بعد از دنیا اومدن پسرم و قبولی در مقطع ارشد و شروع کارم ارتباط عاطفیم با همسرم کمرنگ شده بود و عملا طلاق عاطفی بینمون اتفاق افتاده بود. پدرم دچار بیماری سرطان شده بود . وارد چالش شدم تمریناتم رو انجام میدادم و رابطه عاطفیم آروم آروم داشت بهتر میشد.بیماری پدرم بهبود پیدا کرد و الان سلامت کامل داره کارم قفل شده بود و درآمدم بالا نمیرفت و با تمرینات پیش رفتم و مدام همه دوره ها رو گوش دادم.ایمان داشتم که در نهایت آرامش به نتیجه میرسم الان توی کارم جزو برندهای شهر شدم . از مکان اجاره‌ای به جایی نقل مکان کردم که برای خودم هست. ۱۱ نفر پرسنل دارم، درآمدم عالی شده. فروردین همسرم ماشین مورد علاقمو حتی با رنگ مورد علاقم کادو خرید و همونی شد که توی چالش نوشته بودم.
    پاسخ
    -1
    انصراف

    14 شهريور 00
    همسرم بهم خیانت میکرد! ولی با وجود اون شکست تونستم آزمون دکترا دانشگاه تهران قبول بشم ..پسرم دچار مریضی سختی شد و نتونستم دکترا رو ادامه بدم...دوره‌های شما رو وارد زندگیم کردم و بلند شدم. با چالش چهارماهه دستاوردای زیاد داشتم. به زودی پسرم قطع درمان میشه و بهبود کامل پیدا میکنه.با چالش۴ماهه همسرم بهم برگشت و این بار عاشقانه‌تر از اوایل برگشت.. عاشقانه در آغوشم میگیرهمردی که من ده سال نمیدونستم که میشه اینقدر خوب باشه . ازم عذرخواهی میکنه و دستم رو میبوسه.. اون خانم از زندگی ما معجزه‌وار رفت... برای تولدم تدارک دید و جشن بزرگی برام گرفت.....از اول سال ۱۴۰۰، شغلی پیدا کردم که میدونم آینده درخشانی داره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    خسته نباشید. من زمانی با کانال آشنا شدم که یک جدایی رو تجربه کردم و حالم خیلی بد بود و من دختری بودی که توی تمام زندگیم همیشه پر از افکار منفی بودم، همه ی روابطم نصفه و نیمه بود و ترک میشدم یا خیانت میدیدم. چالش چهار ماهه واقعا برای من معجزه کردچیزی که فکرش رو هم نمیکردم...بعد از کار کردن روی خودم، همون کسی که میخواستم دوباره به زندگی من برگشت و ما وارد رابطه شدیم من از کارم که در یک شرکت معتبر و معروف بود با اقتدار اومدم بیرون ، چون اون شغل مناسب من نبود و من فقط بخاطر ترس از بی پولی سر اون کار میرفتم، بار ها باهام تماس گرفتند که برگردم حتی با حقوق بالاتر ولی من با عزت نفسی که به دست اورده بودم نپذیرفتم، بعد از انجام دادن تمرینات دوره عزت نفس و اعتماد به نفس، کار و هدف اصلی خودم رو پیدا کردم و اقتدار به دست اوردم کار مستقل خودم رو شروع کنم و دیگه مثل سابق نمیترسیدم که نکنه نتونم و نشه. روز تولدم درسواره قانون استغنا رو به خودم هدیه دادم و به طرز خیلی جالب از کسی که دوستش داشتم کادویی رو گرفتم که یکسال بود میخواستم همون چیز رو با همون مدل برای خودم بخرم ولی نمیشد و اون بدون اینکه بدونه برام خریده بود
    پاسخ
    -1
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام من میخوام از دستاوردم بگم خانوم هروی. به دلیل مشکلات افسردگیم با همسرم به تایلند سفر کردیم و با یک اکیپ آشنا شدیم و رفت و آمد خانوادگی شروع کردیم...یکی از آقایون متاهل اکیپ بهم ابراز علاقه کرد! همسرم هیچ تایمی به من اختصاص نمیداد و من خلاء داشتم و با ایشون میخواستم جبران کنم.این رابطه مدتی طول کشید و همسر هردومون فهمیدن و ایشون جدا شدن... همسرم یک ماه باهام قهر بود...رو به حرم امام رضا دعا کردم و نماز خوندم و از خدا خواستم کمکم کنه...دوره ها رو شروع کردم و روی خودم کار کردم همسرم سه دانگ خونه رو به نام من و سه دانگ به نام دخترم زد و گفت اگه بلایی سرم بیاد نرو سراغ آدمای اشتباه و بی سرپناه نمون :( شرمنده همسرم شدم .الان مثل روزای اول آشنایی بهم احترام میذاره و میگه خوشحالم که تونستی تغییر کنی و خودت رو نجات بدی....اون آقا رو هم بخشیدم چون اون با بدی‌هاش باعث شد قدر خوبیای همسرم رو بدونم.
    پاسخ
    -1
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام دوستان زندگی سالمی. من دو بار از همسرم طلاق گرفتم هربار به در بسته میخوردیم. با زندگی سالم آشنا شدم کل دوره ها و درسواره ها رو خریدم و روی خودم کار کردم و برای بار سوم با همسرم ازدواج کردم.و الان زندگی ما عالی شده چون من طلسم های روانی خودم رو پیدا کردم و فهمیدم ترس های مادرم چطور زندگی منو مغلوب کرد و به نابودی کشوند. همش ترس از دست دادن داشتم، این باعث شد که من همش بخوام اون یه چیزو به نامم بزنه و اون نمیزد. کسی که در لحظه طلاق به من گفته بود ازت متنفرم با کار کردن روی خودم دنبال من اومد. من اینبار شرط نداشتم نه از سر بدبختی، از سرِ اقتدار که فهمیدم نیازی به چیزی ندارم از سر غنی بودن. سکوت کردم و اون دقیقا بدون اینکه من بگم کارهایی و کرد که من دلم میخواست.حساب های بانکیشو به نام من میکنه درصورتیکه قبلا میگفت نه برای چی باید بکنم.با دوره جدابیت درونی و عزت نفس تمام طلسم هایی که از کودکی درونم بود رو پیدا کردم و سایه هام رو دیدم و خیلی خیلی کمکم کرد ساعتها گریه کردم با این فایلا وقتی فهمیدم همه چیز از درون‌من بوده .... با جزیره گنج ارتباطم با خدا عالی شد من یک هنرمندم که مدام دنبال هنرنمایی بودم ولی دیده نمیشدم اما با این دوره ها فهمیدم منِ حقیقی نبوده و حالا حتی کوچکترین کارهامم به چشم میاد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    روزی که با کانال شما آشنا شدم تصمیمم برای خودکشی قطعی و جدی بود شکست توی رابطم خورده بودم ایشون انسان سالمی بود و نتونست تحملم کنه و ترکم کرد.. بیزینسم رو از دست دادم و حتی برای کمترین مبالغم محتاج خانواده شدم. گفت و گوی درونی داشتم و روحم بیمار و فاسد شده بود. پول قرض کردم و جذابیت رو خریداری کردم و ۱۵ روز تمام از خونه بیرون نرفتم و دوره رو شروع کردم یک من جدید ساخته شد.. منی که اعتقادی به خدا نداشتم عاشق خدا شدم همه آدمایی که ازم فراری بودم سمت من اومدن. دوره عزت نفس رو تهیه کردم و با ترس زیاد کارم رو تغییر دادم . الان شغلی که از بچگی آرزو داشتم رو شروع کردم و گسترش دادم و به درآمد خوب رسیدم و تیم همکاری دارم... حال دلم خوب شده و از شما ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    میخوام یه قسمتی از دستاورهام را بهتون بگم عزیزان. یک کلاهبرداری مالی از من شد، همه پولم و از دست دادم به نقطه صفر رسیدم! دو ماه فقط روی خودم کار کردم با دوره ها و پیشنهاد کاری خوبی بهم شد مورد تشویق مدیر قرار گرفتم.بعد از مدتی ترفیع درجه گرفتم و با اینکه کوچکترین عضو مجموعه بودم سرپرست کل مجموعه شدم.اون آقایی که از رابطه رفته بود برگشت و گفت تو با همه فرق میکنی.. نمیخوام تو رو از دست بدم. وارد چالش چهارماهه شدم و مدیرم بهم پیشنهاد سرپرستی توی شرکت دوم رو داد با ساعت کاری کمتر و حقوق بیشتر از دو شرکت. یکی از شغلهام درآمد دلاری داشت و صاحب این بیزینس یک شخص آمریکایی هست که از اقتدار من تعریف میکرد و توی هرجلسه‌ای از کاریزمای من گفته میشد...یک آقای دیگه که دو سال پیش تو زندگیم بود و یکی از مشهورترین خلبان ها بود و با رفتنش باعث شد من به خودکشی فکر کنم، برگشت، در حالی که فکر میکردم شاید آسمون به زمین بیاد ولی ایشون هرگز برنمیگرده! برگشت وبه من پیشنهاد ازدواج داد که باهم مهاجرت کنیم، و من با اقتدار و آرامش نه گفتم.. گفت من بهترین خونه و بهترین ماشین و برای تو در فرانسه مهیا کردم لطفا بهم فرصت بده ولی نپذیرفتم و موقع خداحافظی بغض داشت..و من اونجا به این حرفتون ایمان اوردم که هیچ غیرممکنی وجود نداره.. و یک پیامی برام اومد و اون فردی که کلاهبرداری کرده بود پیدا شد و گفت پولم رو پس میده!فهمیدم باایمانِ بیشتر تلاش کردن نتیجه میده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام منم میخوام از دستاوردم بگم. من فرزند ناخواسته بودم.. کمبود محبت داشتم و از سن کم مدام وارد رابطه میشدم و اجازه میدادم ازم سواستفاده بشه.مضطرب بودم .. تا ۱۸ سالگی دوبار خودکشی کردم! قرص اعصاب میخوردم. عاشق یک آقایی شدم و با حمایتاش برام مثل بت شده بود.. بعد از مدت کوتاهی رابطه کمرنگ شد اما ۱۰ سال این رابطه آشفته ادامه پیدا کرد...دوره ها برام مثل دارو بود روی خودم کار کردم و به طور اتفاقی متوجه شدم این آقا کارهای خیلی بدی کرده در طی این ۱۰ سال ! توی این سالها از زندگیم خارج نمیشد و بعد از کار کردن روی دوره ها و اقتداری که پیدا کرده بودم خیلی ساده از مدار زندگیم خارج شد...با آقایی آشنا شدم که مشابهش رو تو زندگیم و ارتباطاتم ندیده بودم.. تمام ویژگی‌هایی که توی چالش چهارماهه نوشتم داره.میگه تو منو جادو کردی که اینقدر دوستت دارم، حالم باهات خوبه مثل الماس هستی و لیاقت بهترینا رو داری، برام در حد توانش هزینه میکنه و پیش اطرافیانش ازم تعریف میکنه.تو محل کارم ارتقای شغلی پیدا کردم و انقدر خودم رو توی این مجموعه خوب نشون دادم که قراره ارتقای دوباره بگیرم. شما تو زندگیم معجزه کردید برام مادری کردید ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام و خسته نباشید به خانوم هروی و تیم زندگی سالم. من با دوره ها طلسمای روانی زیادی پیدا کردم و به دنبال اون همسرم بیشتر از قبل بهم توجه میکنه و رابطه مون خیلی بهتر شده. همسرم با یک سفر سورپرایزم کرد در حالی که قبلا با اینکه ازش میخواستم منو سفر ببره ولی نمیبرد. بدون اینکه تلاش زیادی کرده باشم تونستم ماشین بخرم و همینطور تونستم وزنم رو کم کنم. همسرم مبلغی رو برام واریز کرد که فکرشم نمیکردم... خودم رو دوست دارم و برای خودم ارزش قائلم.. از تنهایی با خودم لذت میبرم ... حال خوبی دارم و بازتابش رو در دیگران میبینم و از شما خیلی خیلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    خانم هروی من هیچ عزت نفسی نداشتم و برای پر کردن خلاءهام وارد روابط مختلف میشدم.. توی ۲ تا رابطه موازی بودم و فکر میکردم سیاستی دارم که میتونم هر دو رو نگه دارم..اون آقا که باهاش رابطم کمتر بود یک روز ترکم کرد و با وجودی که اون یکی آقا رو بیشتر دوست داشتم ولی بازم گریه میکردم و ناراحت بودم! یک ماه بعد از ترک ایشون تو این یکی رابطم فرو ریختم و این آقا به بدترین شکل ترکم کرد.جرات خودکشی نداشتم ولی جوری رانندگی میکردم که یه اتفاقی برام بیوفته...با شما آشنا شدم و عزت نفس رو شروع کردم.فهمیدم من مسئول زندگی خودم هستم و ریشه مشکلاتم از خودم هست.دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و دوباره به خدا وصل شدم .دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم خواهرم مبلغی رو برام واریز کرد تا بتونم سرمایه‌گزاری کنم. وارد چالش چهار ماهه شدم اون آقایی که ضربه سختی بهم زده بودن برگشتن و ازم خواستن دوباره برگردم و هر قولی لازم باشه میدن تا من تو رابطه باشم ... خوشحال بودم چون میدونستم ایشون مدار بالایی داشتن. همیشه دوست داشتم کارآفرین باشم و کارم متعلق به خودم باشه و مدیر کار خودم باشم.. استارت کارمو زدم و شرکتی رو ثبت کردم..
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    من یک سال و نیمه زندگی سالمی هستم. توی ۶ ماه اول خیلی ساده تونستم ماشین بخرم وارد چالش چهارماهه شدم و ویژگی‌های مدنظرم رو نوشتم و سعی کردم توی خودم تقویت کنم... با فاصله کمی یه آقایی وارد زندگیم شدن ،در ابتدا رد کردم ولی بعد علاقه پیدا کردم ولی ایشون زود پا پس میکشیدن و دلسرد میشدن.خیلی تلاش کردم ولی ادامه پیدا نکرد و ایشون رفتن! عمیقتر رو دوره‌ها کار کردم.. این جدایی باعث شد سایه‌ها و ترسهامو ببینم اون آقا تمام ویژگی‌هایی که میخواستم داشتن...فهمیدم حلقه گمشده زندگیم دعا کردن بود به شکلی که گفتید دعا کردم و گریه کردم از خدا خواستم یه کاری برام بکنه و دیگه آرامش خاصی داشتم. عشقم زنگ زد و ما به هم برگشتیم.این چیزی بود که خیلی براش انتظار کشیدم و تلاش کردم. بزرگ‌ترین دستاورد من از زندگی سالمی شدن پیدا کردن خدا بود که گنج و تکیه‌گاه منه.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    خانوم هروی جان و دوستان عزیز سلام. من تو سن کم با اصرار خانواده با همسرم ازدواج کردم، اون خیلی دوستم داشت ولی من هیچوقت ازدواجم رو به رسمیت نشناختم، همیشه میگفتم تقصیر خانواده من بوده، هیچوقت هیچ کار شوهرم منو راضی نمیکرد و فقط بخاطر حمایت مالی اون، ادامه میدادم، اون بیشتر کار میکرد من توقعم بالاتر میرفت و هر چقدرهم که محبت میکرد اصلا به چشمم نمی اومد! خیلی غیر جذاب شده بودم برای همسرم، زندگی ما ظاهرا مشکلی نداشت ولی تا مرز طلاق پیش رفتیم...دوره ها رو تهیه کردم و کم کم داشتم خودم رو میشناختم که سیلی محکمی خوردم و متوجه خیانت همسرم شدم، همسرم در عین ناباوری بهم گفت که به من خیانت کرده!!دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و فهمیدم ریشه همه ی این مشکلات من توی طردشدگی هام بود و مسائل کودکیم باعث شده بود من خودم رو تحقیر کنم. همسرم به سمت من برگشت و بسیار رابطمون عالی شده و مهمتر از همه حالِ من عالی شده ... دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو مرور میکردم، همسر من الان واقعا تغییر کرده، خیلی بیشتر داره برای من هزینه میکنه، خیلی بیشتر بهم توجه میکنه ، واقعا دارم تغییرات همسرم رو با تمام وجود حس میکنم. بزرگترین دستاوردم ارتباط با خداست و حال خیلی خوبی دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام زندگی سالمیای عزیز. اومدم از دستاوردام بگم. من برای خروج از تنهایی روابط سمی و اشتباه داشتم.آخرین رابطم رو با چنگ و دندون نگه میداشتم و به پای اون آقا افتادم که نره ولی رفت! پکیج دوره‌ها رو خریدم.. دوره جذابیت دونی، درونم رو پر از انرژی کرد و آرامش گرفتم.. عالی بود شبانه روز این تعلیمات رو زندگی کردم. با درسواره احترام به خود فهمیدم کلید زندگیم اونجاست چون اصلا برای خودم احترام قائل نبودم .. تمام دوره‌ها خلاء زندگیمو پر کردن.. توی چالش چهارماهه شرکت کردم.من همه جا بی احترامی دیده بودم و احترام برام مهم بود.فهمیدم این منم که خودم به خودم اهمیتی نمیدم اون آقا که رفته بود خارج، بهم زنگ زد و گفت برگشتم ایران و میخوام ببینمت..ایشون قبلا حتی یک شاخه گل برام نمیخرید، وقتی در ماشینو باز کرد یه دسته گل خیلی بزرگ و خوشگل بهم داد که من تاحالا توی مغازه های گل فروشی هم ندیده بودم و یک ساعت رولکس اصل و یک گردنبند طلا که اسمم روش کار شده بود خریده بود... منو کافی‌شاپ برد و ازم خواست که دوباره رابطه مونو شروع کنیم...مدیرم توی شرکت یک کارت هدیه با مبلغ بالا بهم داد و ازم خواست ادامه همکاری داشته باشم و منو از همکاران خوب خودش معرفی کرد.من دانشگاه نرفتم ولی الان تو بهترین دانشگاه زندگی دارم آموزش میبینم و نمیخوام هیچوقت درسای این دانشگاه تموم شهاین سفر بهترین سفر زندگیمه و تموم نمیشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام من در ابتدا با ویس‌های کانال شروع کردم.. مادرم برام ماشینی رو خرید که آرزوشو داشتم. دوره جذابیت درونی و عزت نفس رو خریدم.بعد از دو سال درگیر این رابطه بودن، اون آدم از زندگیم برای همیشه رفت.اونقدر جذابیتم زیاد شده بود که تو هر جمعی میرفتم همه ازم تعریف میکردن. رشتم رو تغییر دادم و برای ارشد رشته دیگه ای کنکور دادم و از خدا خواستم تهران قبول بشم و تهران قبول شدم..پسری به زندگیم اومد و گفت تو رو برای ازدواج میخوام..دوره جدایی تا تعالی و درسواره ها رو هم تهیه کردم..وارد چالش 4ماه شدم ، با درسواره استغنا، بعد از مدتها عاشق شدم و منی که فکر میکردم همیشه تنها میمونم این پسر بهم گفت تو الماس منی و باید مراقبت باشم و منو به خانوادش معرفی کرد و خانوادش خیلی دوستم دارن.. چه ظاهری چه باطنی همون فردی هست که میخواستم..بدون ترس دوسش دارم..دوره عزت نفس یادم داد چطور چهارچوب خودم رو بشناسم و هیچ چیزی چهارچوب من رو تکون نده.. آرامش دارم...همون پسری که تحقیرم کرده بود بهم گفت یک ساله نتونستم فراموشت کنم و بهت فکر میکنم!
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    خانوم هروی من پکیج دوره هارو تهیه کردم و تصمیم رو گرفتم که رابطه ی ناسالمی رو که در اون به شدت احساس حقارت میکردم، تموم کنم چون جایگاهم در اون رابطه از بین رفته بود با گوش دادن به دوره های جدایی تا تعالی، عزت نفس و اعتماد به نفس و جزیره گنج به این رسیدم که باید یک فکر جدی برای حال خودم بکنم... دو هفته بعد از جداییم به شکل معجزه آسایی یک آقا به من پیشنهاد ازدواج دادند و از من خواستگاری کردند و چون بیشتر معیار های من رو داشتند قبول کردم و وقتی جواب بله رو دادم بعد دو هفته از آلمان به ایران اومدند و تمام مراسمات ما انجام شد وما عقد کردیم و خیلی جالب بود که سیر مراسمات ما خیلی روان اتفاق افتاد،خانواده ی ایشون از این وصلت به شدت خوشحال بودند بدون اینکه من رو خیلی بشناسند ولی خوشحالی تو صورت شون موج میزد... انگار یک زنگ بیداری در مسیر زندگی من خورد و واقعا یک سری در های رحمت به سوی من باز شد همسرم واقعا آقای موجهی هستند و از لحاظ اخلاقی و شان اجتماعی جایگاه خوبی دارند و من نمیتونم هیچ عدد یا رقمی بگذارم برای میزان علاقه ای که به من دارند ومن رو دوست دارند. همیشه به من میگه زندگی خوب و آرامش داشتن حق تو هست و میگفت مثل یک ملکه زندگی کردن در شان تو هست. خواستم بدونید که آگاهی چقدر توی مسیر زندگی آدما تاثیر میذاره و میدونم اگر اگاهی نداشته باشم حتی توی این انتخابم هم به مشکل میخورم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    سلام و خسته نباشید خانم هروی عزیز... من دستاوردهای خوبی داشتم... با اینکه همسرم درامد بالایی داشت ولی برای من هزینه نمیکرد. و من از درامد خودم خرج زندگی رو میدادم . من با دوره جذابیت درونی، دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج روی خودم کار کردم بعد از یه مدت کار کردن روی خودم دیدم به طرز عجیبی خرید های گرون قیمت برای من انجام میده، هزینه هایی که هیچ وقت نمیکرد طلسم های روانی من باعث شده بود من نتونم رابطه زناشویی خوبی داشته باشم و من روی اینها کار کردم و این قفل رو هم شکشستم خانواده همسرم قصد داشتن زندگی ما رو خراب کنند، گفتید آدم ها رو به شکل یه بازیگر ببینید که اومده به شما درس بده.کینه رو از دلم دور کردم و شروع کردم به تمرین کردن و به شکل معجزه اون ادم ها از زندگی من رفتند. بعضیاشون کلا از این شهر رفتند آرامش به زندگی من اومده... من مسئول یه مجموعه بزرگ هستم، زیبا و موفق هستم ولی عزت نفس خیلی پایینی داشتم، ساعت ها درگیر آرایش کردن بودم ولی الان خیلی اعتماد بنفس دارم خیلی با خودم راحتم و بدون آرایش بیرون میرم ..رابطه من با همسرم خیلی بهتر شده، کارایی که هیچ وقت برای من انجام نمیداد، الان ماشین مدل بالا برای من خریده به نام خودم و یه خونه دو طبقه بسیار شیک به نام من زده... هر روز دارم بهتر از قبل میشم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    من و خواهرم از ۱۸ سالگی سر کار رفتیم و زندگی رو ساختیم و برای زندگی جنگیدیم...برادرم جا پای پدرم گذاشت و این بار چک های من و خواهرم رو هم داده بود توی کارش..حکم جلب برادر و خواهرم گرفته شد. همیشه به پدر و برادرم میگفتم شما ما رو پایین کشیدید و همین حرفها و سرزنش‌هام باعث میشد توی همون سطح بمونم.وارد چالش چهارماهه شدم...با چالش چهارماهه درس هایی که گرفتم روی پله عشق قرار گرفتم ،مردی که مشخصاتش رو نوشته بودم وارد زندگیم شد و دیدم چقدر حس لیاقتم پایینه! دوباره وارد چالش چهارماهه شدم تا احساس لیاقت رو درونی کنم.. فهمیدم ما از نظر ارزش در یک شرایط هستیم و حالا به خودم احترام میذارم و تغییرات رو میبینم که خودش میاد سمت من...یک بدهی داشتم بابت جنس‌های فروشگاه، و تصمیم داشتم ماشینمو بفروشم چون پدر و برادرم همیشه راه حلشون برای دادن بدهی‌ها فروختن چیزی بود.. ولی توی تضاد بودم و شروع کردم برای هرچی دارم سپاس‌گزاری کردم... یک روز قبل از موعد پرداخت، پول جور شد بدهیمو پرداخت کردم و حتی نزدیک ۲۰ میلیون جنس هم برای مغازمون خرید کردم از همونجا و اعتبار من و خواهرم حفظ شد..
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 شهريور 00
    دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و برای من عالی بودند، برای من بسیار ناب بود کم کم من به ارامشی که میخواستم رسیدم، با گوش دادن به دوره ها خیلی گریه کردم، بار ها گوش کردم، سایه هام رو دیدم، روی خودم خیلی کار کردم. گفتم ای کاش خیلی قبلتر اشنا میشدم...من با چالش چهارماهه به دستاورد های بزرگی رسیدم، حالا همسرم خیلی بهم توجه نشون میده و باورش برای من واقعا سخته، شعر های عاشقانه میخونه، هرروز منو در اغوش میگیره و به بچه ها میگه هر چی مامان بگه من همون کار رو انجام میدم، ماشین من رو عوض کرد و مدلی که خودم دوست داشتم برای من تهیه کرد، همسرم که حاضر نبود با من گفتگو کنه حالا میاد سر موضوعات مختلف با من سر حرف رو باز میکنه، پیش از این ما هرروقت گفتگو داشتیم دعوامون میشد، اما الان اون پیش قدم میشه برای پرسیدن نظرات من، بهم میگه من دوست دارم برای تو مرد رمانتیکی بشم و دارم میگردم چطور میتونم این کارو بکنم، توی قرنطینه که بیشتر زندگی ها دچار اختلاف شده من و همسرم کمترین اصطحکاک رو باهم داشتیم، یه روزایی بهم میگه تو برو استراحت کنه، میره توی آشپزخونه برای من میز رمانتیک صبحانه میچینه، آشپزی میکنه و اینها برای من فوق العاده ست. همسرم چندین بار ازم خواسته اصلاحش کنم، میگه منو راهنمایی کن، کسی که هیچوقت حاضر نبود پیشنهادات من رو بشنوه حالا از من میخواد که من اصلاحش کنم و این برای من خیلی ارزشمنده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    امیررضا 30 مرداد 00
    سلام و وقت بخیر. آیا تمامی دوره های شما مربوط به زنان است و مردان نمیتوانند استفاده کنند و بهره ببرند و یا برای مردان نیز قابل استفاده است؟
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مطهره سادات موسوی 1 مرداد 00
    عالی هستید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساناز 13 تير 00
    سلام خانم هروی عزیزم من 3 سال پیش از آقایی جدا شدم و این اقا منو مدام تحقیر میکرد کوچیک میکرد در صورتی که من جایگاه اجتماعی خوبی دارم تحصیلات دارم خانواده دارم کار خوبی دارم درامد خوبی دارم چهره خوبی دارم هزار مرتبه شکر که خدای من چیزی برام کم نذاشته ولی این اقا خیلی از هر نظر که فکرش رو بکنید از من پایین تر بود خلاصه مدام منو تحقیر میکرد و بهم توهین میکرد و بعد 3 سال رابطه منو به قول خودش انداخت دور. من 3 سال پیش با کانال شما اشنا شدم و صدای دلنشین شما ارامش بخش شبهای من بود بعد 2 سال وارد یک رابطه شدم با یک اقایی 10 پله بالاتر از اون اقا و لول شخصیتی عالی و من خوشحال تر از همیشه من 3 سال پیش پیجهای شما رو خریداری کرده یودم و گوش کرده بودم و حضور این اقا تو زندگیم رو دست اورد بزرگی میدونستم یکسال رابطه ما دوام اورد یکسال پر ازدعوا و جنگ و بحث و خلاصه انگار رابطه قبلیم دوباره تکرار شد همون تحقیرها همون توهین ها و دست آخر با همون جمله رابطه ما هم تموم شد تو را باید انداخت دور توی سطل آشغال من خیلی روی خودم کار کردم تو این 3 سال من دیگه ادم 3.پیش نیستم ولی چرا همون داستان برام تکرار شد و الان در حال حاضر یک ادم نادم پریشان بی رمق و دگرگون احوالم و از شما عاجزانه درخواست کمک دارم لطفا بهم کمک کنید لطفا ممنونم از شما بخاطر تمام آموزشهاتون و همه چیز دیگه....
    پاسخ
    -0
    انصراف

    آلاله مدیری 17 خرداد 00
    سپاسگزارم بابت انجام این کار بسیار نیکو!🙏🏻🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    سلام من سال 98 یه مشکلی داشتم دوستم گفت عضو کانال خانم هروی شو من فایل های کانالش گوش کردم خوب بود. دوره جذابیت درون گرفتم تمرینات که انجام میدادم فهمیدم که آره من خیلی حماقت هام زیاد بوده خیلی کار اشتباه زیاد کرده بودم. دوره عزت نفس تا اعتماد بنفس گرفتم گوش کردم وتمریناش رو انجام دادم یه اتفاق خیلی عجیبی افتاد، من توی شرکتی کار میکردم دفتردار بودم بااینکه من فوق لیسانس حسابداری دارم کارای ساده حسابداری انجام میدادم ویه حقوق بخور نمیری هم میگرفتم منی که حقوق 2تومن میگرفتم توی دوماه یدفعه 20میلیون دستم اومد. همون شد یه سکوی پرتاب خوب و دومین و سومین کار هم بهم پیشنهاد شد و الان سه تا کار حسابداری انجام میدم.من دوره بورس گذرونده بودم .یک جا یدونه پیام گذاشته بودم در مورد یه سهمی.بعد فهمیدن که اون تحلیل من خیلی خوبه . زندگیم پر از موفقیت شده و اینا رو مدیون همه دوره ها هستم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    سیما 30 ارديبهشت 00
    وقت به خیر خانم هروی. من با دوره ها به شدت روی خودم کار کردم و به فاصله یکی دو روز به صورت خیلی باور نکردنی یه اقایی بهم پیام داد که از من خوششون اومده و ماه ها بود که اینو میخاسته بهم بگه ولی نگفته.ازین تعجب کرده بودم که دقیقا اون شبی که مسئلم رو دیدم اون آقا فرداش بهم پیام داده بود ! خیلی از خصوصیاتی که میخاستم رو ایشون دارن. میخاستم زرنگ و فعال و یکی شبیه خودم آدم مثبت نگری باشه این ویژگی هارو دارن . میخوام بگم دوره ها زودتر از اون که فکرشو بکنید نتیجه میده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    A 30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی. من زندگی و کودکی تلخ و سختی داشتم... پارسال شب ۲۱ ماه رمضان زدم زیر گریه و گفتم یه راه پیش پام بذار تغییر کنم...یک هفته بعدش با کانال شما آشنا شدم و عزت نفس رو خریدم. گوش دادم و اشک ریختم واسه تمام لحظاتی که قدر خودمو نمیدونستم. بیشتر از ۲۰ بار گوش دادم و نوشتم، جذابیت رو گوش دادم و نوشتم. رسیدم به جزیره گنج که همون چیزی بود که من گم کرده بودم.. من خدا رو تو زندگیم گم کرده بودم.اول خودمو بخشیدم و اون دخترِ پاک و معصوم رو بغل کردم و بخشیدم... با دوره جدایی تا تعالی طرد‌شدگی‌هامو دیدم و با کودک درونم ارتباط گرفتم..بزرگ‌ترین دستاوردم دونستن قدر خودمه...کار پیدا کردم و درآمد خوبی دارم و مستقل زندگی میکنم. مردهای زیادی با موقعیت خوب سمتم اومدن اما فعلا میخوام تنها باشم.. به همون اندازه که درد کشیدم، حالا حالم خوبه و از خودم و دنیا بدم نمیاد.خدا رو دوست دارم و حضورش رو حس می‌کنم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    A 30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی. من زندگی و کودکی تلخ و سختی داشتم... پارسال شب ۲۱ ماه رمضان زدم زیر گریه و گفتم یه راه پیش پام بذار تغییر کنم...یک هفته بعدش با کانال شما آشنا شدم و عزت نفس رو خریدم. گوش دادم و اشک ریختم واسه تمام لحظاتی که قدر خودمو نمیدونستم. بیشتر از ۲۰ بار گوش دادم و نوشتم، جذابیت رو گوش دادم و نوشتم. رسیدم به جزیره گنج که همون چیزی بود که من گم کرده بودم.. من خدا رو تو زندگیم گم کرده بودم.اول خودمو بخشیدم و اون دخترِ پاک و معصوم رو بغل کردم و بخشیدم... با دوره جدایی تا تعالی طرد‌شدگی‌هامو دیدم و با کودک درونم ارتباط گرفتم..بزرگ‌ترین دستاوردم دونستن قدر خودمه...کار پیدا کردم و درآمد خوبی دارم و مستقل زندگی میکنم. مردهای زیادی با موقعیت خوب سمتم اومدن اما فعلا میخوام تنها باشم.. به همون اندازه که درد کشیدم، حالا حالم خوبه و از خودم و دنیا بدم نمیاد.خدا رو دوست دارم و حضورش رو حس می‌کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    سلام من وقتی جدا شدم با زندگی سالم آشنا شدم...فایل‌های رایگان رو شروع کردم، سپاسگزاری رو وارد زندگیم کردم و نعمت‌های زندگیمو دیدم. قصد برگشت به اون زندگی رو نداشتم با وجود اینکه توی غربت فشار مالی و تنهایی داشتم. شروع کردم به بخشیدن آدمها.. همسرم و اون دختری که وارد زندگیش شده بود رو بخشیدم!آرامش پیدا کردم... وقتی دوره‌ها رو خریدم از روز اول رفتار همسرم تغییر کرد .. هرچقدر من روی خودم کار میکردم رفتار ایشون بیشتر تغییر میکرد ولی من همچنان قصد برگشت نداشتم! حدود یک سال جدا زندگی کردم و تمام مدت روی خودم کار کردم... ورزش میکردم به خودم میرسیدم و علایقم رو دنبال کردم؛ با ترس تنهایی مقابله کردم... دوره گوش میدادم و کتاب میخوندم. بعد از یک سال جدایی از همسرم ، حالا به هم برگشتیم! زندگیم احیا شد.. حالا بچه هام یک خانواده خوب دارن که من با ارزش‌های جدید و منِ جدید از نو بنا کردم. همونقدر که من تغییر کردم همسرم هم تغییر کرده و هر روز شکر میکنه که کنار ما هست..زندگی ما پر از عشق و ارامش شده .حالا با مشکلات با بینش جدید برخورد میکنم.قبلا احساس عدم ارزشمندی داشتم و به این دلیل با دیگران مشکل داشتم و حس لیاقت برای کارم و حقوق بالاتر نداشتم.خودمو دوست نداشتم ولی حالا خیلی به خودم احترام میذارم و کودک درونم رو با نواقصش بغل میگیرم و مادری میکنم.. یک مصاحبه کاری داشتم و بهم گفتن تو با این روزمه عالی تا به حال کجا بودی!؟هیچوقت اینقدر کارمو باارزش ندیده بودم! همیشه ترس مالی داشتم و روش کار میکنم و ریشه‌ی طلسم مالیمو پیدا کردم.پول از کیفم دیگه کم نمیشه و برکت داره و این یک دستاورد مالی هست. بیشتر خرج میکنم و به خدا توکل میکنم و میدونم روزی‌رسان هست و من حقم هست بهترین‌ها رو داشته باشم همه اینها رو مدیون زندگی سالمی شدن هستم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مریم 30 ارديبهشت 00
    وقت به خیر خانوم هروی . من طی چند ماه اخیر حال خیلی بد ، احساس پوچی و افسردگی شدید رو تجربه کردم و به خودکشی زیاد فکر میکردم و توی ذهنم عملیش کرده بودم. داشتم با رفتارهای بدم تیشه به ریشه کل زندگیم میزدم از شغلم بیرون اومدم با همسرم رابطم خوب نبود حتی تا پای طلاق رفتیم سه روز بعد از دوره جذابیت با نصف مسئولیت هایی که در نظر داشتم ، حقوق دلخواهم و پورسانت به کار برگشتم و شاغل شدم رفته رفته خودم متوجه شدم که مقدار آلودگی و سیاهی های روانم در حال کم شدن هست و به مرور حالم در حال بهبود هست. طلاق عاطفی گرفته بودیم و همسرم به من گفته بود طول روز بهت فکر نمیکنم اگر فکر کنم حالم بد میشه ولی حالا رابطه ام با همسرم به روزهای خوبش برگشت و داریم روزهای خوبی میگذرونیم و فهمیدم دارم روی همسرم فرافکنی میکردم . من از افسردگی شدید که بارها به خودکشی فکر کرده بودم،نجات پیدا کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    پسری بودم که تایید دیگران و جلب توجه رو دوست داشتم .. همیشه به خدا و جهان غر میزدم. توسط دختری که دوستش داشتم خیانت دیدم و فروپاشیدم.. با قدرت، دوره‌های شما رو شروع به کار کردم و در درجه اول یک ورژن جدیدی از من ساخته شد. شغل خیلی خوبی با درآمد خوب به دست آوردم، دکترا قبول شدم ، ماشینم رو ارتقا دادم. روی اندامم کار کردم و دارم به ایده‌آلم میرسم..چند تا دوره شرکت کردم و مدارکش رو گرفتم. قبلا تا از رابطه‌ای خارج میشدم دنبال جایگزین بودم، الان مدتیه فعلا تنهام و رابطه‌ای ندارم و حالم خوبه.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sama 29 ارديبهشت 00
    خانوادم مجبورم کردن با کسی که در بچگی بهم تجاوز کرده بود ازدواج کنم و از ترسم و تهدیدی که میشدم این رو نگفته بودم.. پدرم به خانواده دوستی مشهور بود ولی بهم سم داد و گفت یا میخوری یا ازدواج میکنی! ازدواج کردم ولی جدا شدم و مستقل زندگی کردم.. رفتم دانشگاه و طبق نظام ارزشی خانواده ارشد هم خوندم.. از لحاظ مالی همیشه گیر بودم! حتی یک شب از نون خشکی که دم در گذاشته بودم برداشتم و خوردم..موقعیت کاری در خارج پیش اومد و مهاجرت کردم ولی بارهای روانیم با من بود و کارم اینجا قفل شد.. با آقایی که مهربون بودن آشنا شدم ولی ایشون هم رفتارهای عجیبی شروع کرد! خیانت دیدم و جدا شدم!خورد شدم. ۶۰، ۷۰ تا قرص خوردم تا بمیرم!ولی فقط با یک معده‌درد بیدار شدم! اتفاقی با شما آشنا شدم به دلم نشست و کل دوره‌ها رو تهیه کردم و گوش دادم...سه تا دفتر برای نکته برداری و اهدافم گرفتم. و شروع کردم قصد جابه‌جایی خونه‌م رو نداشتم ولی یک منقطه شیک رو خیلی دوست داشتم.توی اون منطقه شیک که خیلی خوشم میومد با قیمت خیلی پایین آپارتمان پیدا کردم.. توی محل کارم شرایط خوبی برام پیش اومد و برکت و فراوانی به زندگیم اومد.. کسی که منو ترک کرد به رابطه برگشت و گفت تو خدای منی روی زمین، تو الماسی هستی که وظیفه منه ازت نگهداری کنم! این بزرگترین دستاورد منه که فهمیدم همه چیز درون خودم هست..
    پاسخ
    -0
    انصراف

    علیرضا پورهادی 9 اسفند 99
    مثبت
    پاسخ
    -5
    انصراف

    somaye 27 آبان 99
    سلام من به نقطه صفر زندگیم رسیده بودم کارو درآمدم را از دست داده بودم و بدهکار بودم،رابطه عاطفی دو ساله من که داشت منجر به ازدواج می شد به خاطر شرایط کرونا که اون آقا از کشور خودش نمی تونست به این جا بیاد به هم خورد و بعد من متوجه خیانت ها و دروغ های اون آدم شدم و این رابطه را کاملاً تموم کردم از درون فرو ریخته بودم،ناامید بودم و از خدا شاکی بودم. با خودم عهد بستم که باید امسال زندگیم را متحول کنم، به عنوان هدیه تولد برای خودم دوره عزت نفس را خریدم و بعد بقیه دوره ها را به طور کامل تهیه کردم تمام وقت روی خودم کار می کردم و دوره جذابیت درونی و عزت نفس را کاملاً برای خودم درونی کرده بودم.خیلی خیلی کار کردم آرامش فوق‌العاده‌ای به دست آوردم که حتی افرادی که من را هم نمیشناختند با یک بار دیدن من به من میگفتند که تو چقدر آرومی همزمانی های فوق العاده ای برای من اتفاق میفته و اقتدار من بالا رفت کارها برای من خیلی آسان تر پیش میره با دوره عزت نفس آجر به آجر بنای عزت نفسم را بنا کردم و حالا خودم را با همه ی کم و کاستی ها دوست دارم دوره جزیره گنج باعث شد رابطه عمیقی که هیچ وقت باخدا نداشتم را برقرار کنم خیلی از قفل های مالی و روابطم را با تمرین های دوره جزیره گنج پیدا کردم و آنها را باز کردم و این دوره بند ناف مرا به خدا وصل کرد بادوره از جدایی تا تعالی طردشدگی های کودکی ها و دلیل روابط ناموفق که داشتم رو پیدا کردم،وبا این دوره،دوره جزیره گنج و عزت نفس رو خیلی بهتر درک کردم چالش ۴ ماهه را شروع کردم اوایل چالش بود که آدم فوق العاده ای که هیچ وقت مثالش رو توی زندگیم ندیده بودم جذب کردم و بعد از دوهفته اون آقا به من گفت که دیگه نمیخوام ادامه بدم و رفت ،اگر من آدم قبل بودم بهش التماس میکردم اما این‌بار متفاوت عمل کردم و پذیرفتم که چیزی در درون من هست که این اتفاق برای من افتاده و چالش رو پرقدرت تر ادامه دادم اون آدم رو کم کم رها کردم وفقط برای خودم توی چالش کار کردم تمام خصوصیاتی که از طرف مقابلم میخواستم رو تا حد زیادی درون خودم ایجاد کردم اتفاقی با فردی آشنا شدم که تمام ویژگی های مورد نظر من رو توی چالش داشت و خیلی آدم محترم و باشخصیتی هس واز اون آدم قبلی که من رو رها کرد فوق العاده بهتر و بالاتر هست با احترام خیلی زیادی با من برخورد میکنه و وقت و انرژی بسیاری برای من میذاره تمام کارهایی که من در روابط قبلی آرزوم بود برام انجام بشه رو این آقا برای من انجام میده و من دیگه مثل قبل ذوق‌زده نیستم و برای انجام این کارها احساس نیاز نمی کنم هر لحظه و هر ساعت این آقا به من ابراز علاقه میکنه اما من دیگه نسبت به شنیدن ابراز علاقه احساس نیاز ندارم الان برای خودم،وقتم،انرژی و جسم و روحم ارزش و احترام قائل هستم و خودم را حقیقی دوست دارم و بازتاب همه اینها را در روابطم دارم میبینم من رو بی قید و شرط دوست داره و این بازتاب همون عشق بی قید و شرطی هست که به خودم دادم چالش ۴ ماهه جدید رو شروع کردم و توی این یک ماه واقعاً رابطه رویایی رو تجربه می کنم من دیگه ترس از دست دادن این آقا رو ندارم کنترل گرم نیستم و یکسری حد و حدود و خط قرمزهایی را برای خودم قائلم که ایشان همه اینها را رعایت می کنه و من واقعاً دارم از این رابطه لذت می برم و در کنارش یاد میگیرم باچالش چهار ماه چندین کار عالی با درآمد خیلی زیاد که من حتی فکرش رو هم نمی تونستم بکنم به من پیشنهاد شد با دوره جزیره گنج بسیاری از قفل هام رو باز کردم و کار حقیقی خودم را پیدا کردم و به درآمدی که می خواستم رسیدم و روز به روز کار و درامد من داره بهتر میشه خیلی پولهایی به سمتم میاد و از آدم ها هدیه‌هایی میگیرم منی که هیچ وقت موفق به گرفتن وام نمیشدم توی این یک ماه یک وام ۱۵ میلیونی به راحتی برای من جور شد طلبی که بعد از دو سال به من بر نمی گشت این یک ماه به من برگشت با کار کردن من روی قفل های مالی خودم،قفل های مالی طرف مقابلم هم بازشد فهمیدم که دنیای بیرون واقعاً بازتابی از دنیای درون من هست من خیلی روزا ناامید شدم خسته شدم اما ادامه دادم و جا نزدم من در ۳۲ سالگی با زندگی سالم متولد و متحول شدم و یک زندگی جدید را شروع کردم و همیشه ممنون شما خواهم بود
    پاسخ
    -2
    انصراف

    fati 27 آبان 99
    من همه دوره‌ها را تهیه و نت برداری می کنم قبلاً خیلی عصبی بودم با همه دعوا میکردم و اصلا آرامش نداشتم و از زمانی که با دوره ها آشنا شدم خیلی به آرامش رسیدم رفتار و ارتباطم با اطرافیانم خیلی خوب شده دوهفته پیش سونوگرافی کردم و دکتر به من گفت توی سینت توده ای هست که با درصد بالایی سرطانی هست و چون ما سابقه سرطان رو داشتیم بسیار نگران شده بودم،اما فقط با خدای خودم حرف میزدم و ازش کمک میخواستم و با ایمان قوی اون دوهفته رو گذروندم بعد از انجام چکاب و آزمایشها دکترم ب من گفت برو جشن بگیرچیزی که ما فکر میکردیم ۹۰ درصد سرطان هست اصلا توده سرطانی نیست و چیز خطرناکی نیست و این معجزه زندگیم بود و من دوباره متولد شدم به خاطر رابطه اشتباهی که داشتم مدام در تنش و فشار و استرس بودم و اصلاً به خودم توجه نمیکردم و این اتفاق تلنگری برای من بود که بیشتر حواسم را به خودم جمع کنم و خودم رو دوست داشته باشم میخوام به دوستان بگم که اگر به خودتون و خدای خودتون ایمان داشته باشید و نتیجه رو به خدا بسپارید خدا حتماً به شما کمک میکنه و ناامید نمیشید
    پاسخ
    -5
    انصراف

    نبسم 25 آبان 99
    من بعد از یک تجربه تلخ جدایی و ترک شدن از سمت کسی که عاشقانه دوستش داشتم دوره ها را تهیه کردم. اوضاعم خیلی خیلی بد بود زجه میزدم به خاطر اینکه بند نافم به اون‌ادم وصل بود و ارزش هام را از دیگران می گرفتم،حال خیلی بدی بعد از جدایی داشتم و مدام زجه میزدم فکر میکردم میمیرم ولی نمردم من خودی ساختم که خیلی قویتر و بهتر از قبل بود با گذراندن دوره ها به خودم می گفتم که تو با خودت چیکار کردی؟! با اینکه پزشک هستم اما هیچ وقت احساس لیاقت نداشتم،خودم رو خیلی پایین تر از اون آقا میدونستم و تعریف هایی که از من میشد رو باور نمیکردم. اوایل رابطه خوبی داشتیم اما به مرور اون آقا دیگه جواب پیام های من رو نمیداد و وقتش رو ترجیح میداد با دوستاش بگذرونه. به من گفت قصد ازدواج ندارم و منو ترک کرد با اولین دستاوردم عضو گروه چالش aشدم و اعتماد و عزت نفسی که هیچ وقت نداشتم رو ساختم. فهمیدم جذابیت چیه،احساس ارزشمندی جیه، احترام به خود چیه؟ با دوره جدایی تا تعالی و ریشه خیلی از مشکلاتم را را متوجه شدم و اون آدم رو بخشیدم و براش آرزوی خوشبختی کردم فهمیدم خیلی از اتفاقاتی که افتاد به خاطر خودم بود ودیگه اون آدم رو مقصر صددرصد نمیدونستم رابطه با خانواده خیلی بهتر شد و از نظر مالی خودم و خانواده ام پیشرفتهایی داشتیم این آقا به من برگشت و به من گفت که همیشه توی این یک سال به من فکر میکرده،گفت الان قدر تو رو بیشتر میدونم من رو ببخش و کاملاً از حرفاش معلوم بود که قصدش برای آینده و ازدواج جدی هست با گوش دادن دستاوردهای بقیه با خود می گفتم مگه میشه؟ حداقل برای من امکان نداره که این اتفاق بیفته! ولی اتفاق افتاد فهمیدم معجزات همیشه اتفاق می‌افتند به شرط اینکه ما خودمون رو دوست داشته باشیم،روی خودمون کار کنیم و بقیه رو به خدا بسپاریم و ایمان داشته باشیم که بهترین اتفاق ها در بهترین زمان و مکان ممکن اتفاق می‌افتد. فقط همیشه و همیشه روی خودتون کار کنید
    پاسخ
    -3
    انصراف

    پروانه 25 آبان 99
    سلام خواستم دستاوردمو بگم من در خانواده ای بزرگ شدم که پدرم اعتیاد داشتند، دائما شاهد دعوا و کتک کاری پدر و مادرم بودم و وحشت زده میشدم، پدرم همیشه مادرم رو تهدید به ترک کردن، میکرد و من بر اساس تجربیات تلخ کودکیم لیستی درست کرده بودم از چیز های بدی که نمیخواستم در همسرم باشه علی رغم ظاهر خوب، درآمد قابل توجه و مهارت های قابل توجهم اما ازدواج خوبی نداشتم، از جانب همسرم بهم مکررا خیانت میشد، همیشه تنها بودم و زندگی ما با طلاق عاطفی ادامه داشت، حتی در زمان بارداری انقدر فشار عصبی روی من بود که خونه رو ترک کردم و پزشک ها احتمال معلولیت فرزندم رو دادند و به من دستور سقط جنین رو اجبار کردند من دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و شروع کردم به کار کردن روی خودم و بعد از مدتی همسرم خیلی تغییر کرد، اومد دنبال من ، ازم عذرخواهی کرد و تعهد داد که به شیوه ای که مقبول من باشه تغییر کنه انقدر ظاهر من بعد از کار کردن روی خودم تغییر کرد که همه حتی نزدیکانم از من میپرسیدند برای پوستت چیکار کردی، پیش کدوم دکتر رفتی، به ما هم بگو دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، خیلی از طلسم ها و کامپلکس هام رو شناختم، تند خویی و پرخاشگری من در ارتباط با همسرم و فرزندم رو به هیچ طریقی نمیتونستم کنترل کنم و با کار کردن روی خودم این تموم شد، وابستگی هام رو کنار گذاشتم در دوره جزیره گنج ارتباط معنوی من عالی شد، رابطه من با خداوند قطع شده بود و من همیشه میخواستم همسرم و دیگران حالم رو خوب کنند حالا تونستم خودم انقدر حالم رو خوب کنم که مایه ی آرامش شدم، پریشانی من ، احساس همیشگی بی انرژی بودنم به شدت تغییر کرد، آرامش گرفتم و مستقل شدم و احساس قدرت و ارزشمندی کردم و این برای من واقعا معجزه بود من نظام های ارزشی خودم رو بنا کردم، این واقعا تحولاتی رو توی زندگی من رقم زد که سال های سال منتظرشون بودم من به دلیل طلسم هام هیچوقت ارتباط زناشوییم رو به رسمیت نشناخته بودم، هر لحظه منتظر تموم شدنش بودم، با دوره از جدایی تا تعالی واقعا دوباره عاشق خودم شدم، با گوش کردن این دوره خیلی از چیز ها برای من کشف شد، به پهنای صورتم با این دوره اشک ریختم، انگار که دوره برای من ساخته شده بود، مساله ای که هرروز زندگی من رو جهنم کرده بود برای من حل شد و تموم شد و من اروم شد با درسواره احترام به خود فهمیدم من احساس لیاقت برای داشتن خیلی از خواسته هام رو نداشتم با چالش چهار ماهه اول، در آمد من بعد از سالها تلاش در عرض چندماه انقدر زیاد شد که برای خودم هم جای تعجب داشت با چالش چهار ماهه دوم سایه هام رو دیدم، همسرم رو بخشیدم، خودم رو پذیرفتم، بعد از تلاش زیاد طلسم هام رو پیدا کردم و همسرم خیلی الان تغییر کرده، دوست داره دائم کنارم باشه، خیلی محبت میکنه، احترام درونی خاصی برای من قائل هست، مدام از توانایی های من حرف میزنه و تحسینم میکنه که من تعجب میکنم که چطور کسی که در طول این 20سال همیشه من رو نفی میکرد حالا داره این حرفهارو میزنه، الان همسرم خیلی مراقب آرامش و سلامتی من هست و رابطه ما حتی از روز های اول ازدواج مون هم قشنگ تر شده خلا های من ، ترس هام، کمبود هام کنار رفت، رابطه مخربم با مادرم درست شد، دوره عزت نفس برای من غوغا کرد و تلاطم درونم فرو نشست و منی که به شدت با تنهاییم مشکل داشتم الان از تنهاییم لذت مبیبرم واقعا من چندصد کتاب رو در سال ها خونده بودم اما با این دوره ها که درست در نقطه صفر زندگیم به دستم رسید، من فرو ریختم و منِ جدیدم رو از نو ساختم و ارتباطاتم رو احیا کردم و خدارو شکر میکنم برای این فرصت دوبارهو از شما یک دنیا ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سیما 23 آبان 99
    من دوبار تجربه ترک شدگی را به صورت مشابه داشتم و روابط من یک طرفه بود و به همین دلیل مسیرم رو با دوره جدایی تا تعالی شروع کردم وفهمیدم که چرا شیفته این دو آدم شدم و چرا ترک میشدم حالا بهترین دوست و همدم خودم خودم هستم فهمیدم کودک درونم رو دوست نداشتم و فراموشش کرده بودم و اوبه شدت از من محبت میخواست و برای همین دائماً در روابطم مهرطلب بودم و میخواستم فقط کسی باشه که عاشقم من باشه تمرینات دوره جدایی تا تعالی خیلی به من کمک کرد و من با کودک درونم ارتباط خوبی برقرار کردم هر روز روی خودم کار میکنم و در روزهای پرمشغله زندگی،دلم برای خودم و خلوت با خودم تنگ میشه و ارتباط خوبی با خودم برقرار کردم و حالا بهترین دوست و همدمم خودم هستم از سال ۸۵ ک اولین طرد شدگی من رخ داداضاف وزن داشتم و تا الان نمیتونستم وزن کم بکنم اما الان کم کم دارم وزن کم میکنم وفکر می کنم این نتیجه آشتی هست که با خودم داشتم فهمیدم خودم رو دوست نداشتم و احترام به خود رو نداشتم و چون خودم نبودم در روابطم ترک میشدم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    نسترن 22 آبان 99
    سلام عزیزان من با چالش چهار ماهه اول و دوم و دوره از جدایی تا تعالی تونستم زندگی خودم رو از یک بحران بد نجات بدم. من یک دختر 35ساله هستم که مدام از ازدواج نکردنم و ترس از تنها موندن و بلاتکلیف بودن زندگیم رنج میبردم. همیشه در روابط عاطفیم خیلی مشکل برام بوجود می اومد و هیچوقت نمیتونستم محبتی در روابطم دریافت بکنم من دوره ها رو تهیه کردم، وارد چالش چهار ماهه اول شدم تا بتونم کسی رو که ترکم کرده بود برگردونم با اینکه اون آقا بار ها بهم خیانت کرده بود و معتاد بود ولی من باز هم احساس وابستگی و علاقه داشتم و فقط میخواستم به هر قیمتی برگرده چون از تنهایی میترسیدم و فکر میکردم مبادا دیگه نتونم ازدواج کنم من به شدت ضعیف شده بودم، با اینکه در رشته تحصیلیم بسیار با استعداد بودم ولی کارم رو از دست دادم، اعتماد به نفسم رو از دست دادم و به شدت کاهش وزن داشتم ولی تو چالش چهار ماهه اول تونستم تمام اینهارو جبران کنم، مجدد سرکار رفتم و حتی پروژه های مستقل خودم رو مدیریت کردم ، وزنم رو به حالت دلخواهم رسوندم و به اندام ایده آلم رسیدم، تعداد زیادی خواستگار داشتم در اواخر چالش ولی من دیگه از ترس تنها موندن و ترس از مجرد بودن انتخاب نکردم، تصمیم گرفتم براساس مطالب دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس یک تنهایی آگاهانه رو انتخاب کنم تا بفهمم واقعا از زندگیم چی میخوام و به احساس استقلال روانی رسیدم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و احساس بسیار بسیار فوق العاده ای از گوش دادنش داشتم و تاثیر عجیبی روی من گذاشته بود، من با وجود جداییم، از نظر ذهنی به اون آقا همچنان وابسته بودم و گاهی پروفایلش رو چک میکردم و با این دوره تونستم هر چی ازش داشتم پاک کنم و واقعا از اون آقا کنده شدم با یک آقایی آشنا شدم که ایشون نامزد فعلی من هستند، به طرز باورنکردنی ایشون از همون روز اول به من احترام خیلی زیادی گذاشتند و از همون لحظه که من رو دیدند ازم پرسیدند من چطور باید تو رو از پدرت خواستگاری بکنم، گفتند برای من انتظار خیلی سخته ولی منتظر میمونم که درباره ازدواج با من فکر کنی، جالب اینجاست ایشون تموم ویژگی هایی که توی چالش چهار ماهه نوشته بودم دارند و باورم نمیشد که ایشون با من همکار هستند، به خوانوادم احترام زیادی میگذارند و اولویت های من رو دارند و فهمیدم چقدر این قانون مدار ها موثر هست، من این بار بخاطر ترس از تنهایی و یا وابستگی یا نیاز مخربی توی رابطه نیستم من توی همین دوران رکورد کرونا، پروژه های دورکاری زیادی انجام دادم و درآمد خیلی خوبی داشتم از همه میخوام خواهش کنم به زندگیتون واقعا نگاه آگاهانه داشته باشید، این آگاهی باعث میشه هم خودتون از وجود خودتون لذت ببرین هم دیگران ممنونم ازت سوده جانم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    یاسمین 21 آبان 99
    سلام عزیزان من روزی ۵ بار حملات پنیک داشتم به پزشک ها و روانکاوهای زیادی مراجعه کردم و فهمیدم هیچ کدام از آنها برای من راهبردی ندارند و مسکن های موقتی بودند، درمرحله اول گوش دادن به دوره هاتونستم از زندگی ۱۱ ساله ای که مشکل های خیلی زیادی داشت با اقتدار بیرون بیام و رابطه سمی که بعد که بعد از اون زندگی داشتم رو هم با اقتدار ترک کنم فهمیدم سرسری گوش دادن به دوره ها راهکاری نمیتونه برای من داشته باشه وهر بار گوش کردن به فایل ها چیز جدیدی برای من داشت درمرحله اول گوش دادن به دوره ها تونستم از زندگی ۱۱ ساله ای که مشکل های خیلی زیادی داشت با اقتدار بیرون بیام و رابطه سمی که بعد از اون زندگی داشتم رو هم با اقتدار ترک کردم اما باز هم احساس می کردم حال درونی من خوب نیست وقتی برای بار دوم و با دقت دوره ها را استارت زدم فهمیدم انگار در مرحله اول اصلاً چیزی از ویسها رو نشنیده بودم دستاورد من از سری دوم گوش دادن به ویس ها این هست که من دیگه پنیک نمیشم و جهان برای من امن هست رابطه ام با آقایی که ایشون رو دوست داشتم بهم خورده بود و ما جدا شده بودیم بعد از اینکه من روی خودم کار کردم اون آقابه من برگشت من همیشه نقش قربانی رو داشتم و وقتی اون آقا اشتباهتم رو به من گوشزد کردند فهمیدم من هم سهم خودم رو در قطع شدن رابطه داشتم خیلی از آدم هایی که حتی فکرش رو هم نمی کردم به زندگی من برگشتند راهای زیادی برای خواندن و مطالعه کردن مسائل جدید برای من باز شد آدمها برای هر چه بیشتر پرورش دادن خودم به من پیشنهادات جالبی می کردند موفقیت های مالی داشتم و پول هایی از جاهایی که فکرش را نمیکردم به دستم می‌رسد کار دقیق و جزیی روی خودم تونست به من کمک کند تا اون آرامشی کی میخوام رو داشته باشم و از زندگی و تنهایی خودم لذت ببرم ممنونم ازت سوده جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    somaye 21 آبان 99
    سلام دوستان من  8 ماه پیش از به دلیل مخالفت خانواده پارتنرم با ازدواج ما از رابطه ای که تمام زندگیم بود بیرون اومدم حالم بسیار زیاد بد بود و برای گرفتن دارو پیش روانپزشک رفتم. با پیج اشنا شدم، گفتم به عنوان اخرین راه حل یک دوره رو تهیه میکنم با دوره جذابیت  وحشتی که از اشتباهاتم تو زندگی انجام داده بودم بیشتر از درد جداایی برای من شد دوره عزت نفس رو تهیه کردم اما محتوا برام  قابل درک نبود بعد از چند بار گوش دادن و رهاش کردم با دوره جزیره گنج به ارامش رسیدم  کل زمان قرنطینه روی دوره ها کار میکردم  در زمان امتحاناتم بهترین عملکرد رو از خودم دیدم من برای تهیه دوره جدایی تا تعالی خیلی تردید داشتم ولی عالی بود و با اون دوره مفهوم دوره عزت نفس رو درک کردم به دوره عزت نفس برگشتم و طلسم و سایه هام  رو دیدم. بیشتر از ۱۰۰مورد طلسم روانی پیدا کردم از مادرم خیلی حساب میبرم و با مراقبت هاشون من رو از بچگی محدود کرده بودن به خاطر اختلافاتی که وجود داشت  در خانواده  همیشه احساس تنهایی و بدبختی داشتم دوره جزیره گنج رو گرفتم و بارها و بارها گوش کردم این دوره جنگ من رو با خدا شکست چون همیشه فکر میکردم خدا  خلاف اون چیزی میخوام رو عملی میکنه با ترس سفر به تنهاییم مواجه شدم و بعدش احساس سبکی پیدا کردم تو این  مدت فرم بدنی من تغییر کرد در حدی که تحسین اطرافیانم رو برانگیخت در سی سال زندگیم هیچ گاه وارد کار حرفه ای و جدی نشده بودم با اینکه دانشگاها ی مطرحی درس خونده بودم اما هیچ وقت در امد نداشتم   من صرقا توی تحصیل موفق بودم اما حتی نمیدونستم من چه کاری رو میخوام! برای کار اپلای کردم و یک شرکت المانی من رو به عنوان کار اموز پذیرفت حالا خودم رو لایق داشتن درامد میدونم از راه های مختلفی در این کشور پول به دست من رسید طی8 ماه هیچ ارتباطی باهم نداشتیم و من درگیر کار درونی بودم الان اون شخص برگشت و از سخنی هایی ک جدایی براش داشت گفت گفت قدرت رو نمیدونستم و فهمیدم هیچ کس و هیچ چیز جات روو پر نمیکنه و میخوام تو توی زندگیم باشی و به عنوان هدیه مبلغ زیادی رو به حسابم واریز کرد من فکر نمیکردم آنچه در گذشته اتفاق افتاده میتونه تا این حد روی آینده من تاثیر بگذاره یاد گرفتم جهان هم امن هست هم امین  امین نسبت به اعتمادی که بهش میکنیم و جواب این اعتماد رو جایی میده ک فکرش رو هم نمیکنی بسیار ممنونم از شما
    پاسخ
    -2
    انصراف

    نیلو 16 آبان 99
    سلام به زندگی سالمی ها من روابطم به یکی دوهفته هم نمیکشید من تحصیلات بالایی داشتم و اجتماعی بودم اما تو رابطه خیلی مشکل داشتم با تهیه دوره جذابیت درونی گفتگو درونیم صفر شد و آرامش پیدا کردم با آقایی اشنا شدم و به طور عجیبی خیلی زود دلبسته شدم یکم بعد فهمیدم اون آقا ارزشی برای من قائل نیست ورابطه ما یک طرفست از رابطه بیرون اومدم اما به شدت شکستم تپش قلب شدیددد گرفتم و به شدت بیمار شدم و از شدت تپش قلب تا صبح خواب نمیرفتم به دکتر مراجعه کردم و چکاب شدم اما به گفتند مشکلی نداری و این حالو روزت به خاطر تنش و استرس هست اونجا تلنگری خوردم و به خودم گفتم داری چیکار میکنی؟! دوره جدایی تا تعالی رو استارت زدم و بزرگ ترین خلا درونی خودم رو پیدا کردم من فهمیدم چون اون آقا تماما خودش بود من انقدر مبهوتش شده بودم چیزی ک من هیچ وقت نبودم و دائما از خودم فرار میکردم! من در خانواده هیچ وقت دیده نمیشدم و این من رو به شدت آزار میداد خواهرم از من زیبا تر بود و من حسادت و رقابت شدیدی با خواهرم داشتم و گاهی به همین خاطر از خودم متنفر میشدم فهمیدم ناخودآگاه نقش قربانی رو برای دیده شدن بازی میکردم تونستم خودمو کودک درونم رو ببینم وارد چالش شدم اوایل دوره خواستگاری برام اومد و خیلی از ملاک های مد نظر منو داشت و با گذشت زمان میفهمیدم اون آقا همون فردی هست که من میخواستم ما از لحاظ مالی تفاوت داشتیم و خانواده ایشون با این موضوع مشکل داشتند اما ایشون با تمام وجود پای من وایساد و گفت من رو میخواد من عروس اون خانواده شدم و ازدواج کردیم و این بزرگ ترین دستاوردم از چالش بود برخلاف تصورم رفتار خانواده همسرم با من خیلی خوب هست و من رو مثل دختر خودشون میدانند من حالا هر روز احساس خوشبختی دارم وفهمیدم دنیا جای امنی هست تشکر میکنم بابت اموزش هاتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    عاطفه 13 آبان 99
    سلام عزیزان من یک طلاق سخت داشتم و در یک چرخه تکرار شونده بودم اول دوره ها رو خریده بودم ولی خوب کار نکرده بودم، از اول امسال شروع کردم با تمرکز روی دوره ها و وارد چالش۴ماهه شدم. ۴سال بود که درامد نداشتم، با اینکه کارمو راه انداخته بودم ولی بازم به درامد نمیرسیدم. چالش چهار ماهه اول رو با کار کردن و تمرکز روی شرایط مالیم شروع کردم.من حسابم خالی شده بود و فقط دقیقا اندازه قیمت قانون استغناء پول داشتم که دل و به دریا زدم و خریدمش، بعد از یک ماه یه قرارداد کاری بزرگی رو بستم کل زندگی منو تغییر داد و طرحی رو پیشنهاد دادم که تا الان تو کشور اجرا نشده بود.تو چالش نوشته بودم که میخوام چقد درآمد داشته باشم و همون مبلغ رو به دست آوردم.چیزی که تاحالا اتفاق نیافتاده بود. چالش چهار ماهه دوم رو تمرکزم رو گذاشتم روی روابط عاطفیم چون مدتها بود که تنها بودم و دقیقا دو هفته بعد ادمی وارد زندگیم شد که تمام مشخصاتی که میخواستم رو داشت.و خیلی خیلی جالب بود اونقدر توجه احترام علاقه تاحالا کسی بهم اینقدر احترام و ارزش نداده بود به من میگه مصداق بارز مفهوم فرشته ای.تو فوق العاده ارزشمندی. ایشون به لحاظ موقعیت اجتماعی و مالی بسیار در شرایط خوبی هستند، همش به من میگه تو خیلی قوی هستی. کسی تاحالا به من هدیه گرون قیمت نداده بودو برای من جالب بود که بعد از کارکردن روی خودم از ایشون بعد یک هفته یک هدیه گرون قیمت گرفتم. با کار کردن روی خودم دیگه یه ادم تبعیدی نبودم و برای موندن کسی توی زندگیم باج نمیدادم.( مربوط به دوره جدایی تا تعالی) ادمهای سطح بالایی وارد زندگیم میشن. من یک بلوغی و در خودم احساس میکنم به شدت آرامش دارم منی که کل زندگیم به سختی و اضطراب گذشت. تنهایی خیلی کارا رو انجام میدم حتی مسافرت میرم در صورتی که قبلا اصلا نمی تونستم‌تنها باشم. تغذیه ام رو تغییر دادم و گیاه خوار شدم. عزت نفس اینو پیدا کردم که حقمو برای اولین بار بگیرم و پولی که مدت ۲ سال پیش در محل کار سابقم بهم نداده بودن رو پس گرفتم. من از یک ادم مرده تبدیل به کسی شدم که همه جنبه های زندگیش رو تغییر داده و منشا آرامش اطرافیانم هستم.ممنون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    غزال 13 آبان 99
    سلاک من ۸ سال در یک رابطه مسموم و یک طرفه بودم با وجود تحصیلات و ظاهر خوب، من نامرئی بودم؛ انگار دیده نمیشدم توی اون رابطه خیلی تحقیر میشدم،گفتگوهای درونی زیادی داشتم که تشویشم رو بیشتر میکرد.همیشه خسته بودم،نمیدونستم کجای زندگی هستم و می خوام چی کار کنم؟من عمیقا فاقد اگاهی بودم و خلا درونی زیادی داشتم.و این اصلا ربطی به تحصیلات نداره ما واقعا اگاهی نداریم. در چنین شرایطی با کانال شما اشنا شدم و همه دوره هاتون رو خریدم. با جذابیت درونی تونستم از اون رابطه مسموم بیام بیرون و به مدت ۴ ماه شدیدا رو خودم کار کردم. من به قدری وابسته بودم که اون ادم با من قهر میکرد، من یه مرده متحرک بودم ولی این دوره ها اقتدارشو به من داد. اون ادم که سمبول غرور بود با پشیمونی برگشت زار میزد گریه میکرد و کلی خواهش کرد فرصت مجدد بهش بدم،من قبول کردم بهش فرصت بدم تا این بار تو این رابطه خودمو بیشتر بشناسم.هر سری که دوره ها رو گوش میکردم سایه ها و طلسم های روانیم رو بیشتر پیدا میکردم . این چهارمین باره که کل دوره ها رو مرور میکنم، و هربار یک لایه انگار کنار میره و یه فهم جدیدی پیدا میکنم، و این برای من واقعا لذت بخشه، آرامش عجیبی پیدا کردم و اینو همه بهم میگن که دوست داریم باهات صحبت کنیم چون من خیلی عصبی بودم با دوره جدایی تا تعالی و عزت نفس تازه فهمیدم چرا اون ادم با من اینطوری رفتار میکرد. تازه فهمیدم چقدر عزت نفسم پایین بوده. تمام ویژگیهایی که شما میگفتید برای افرادی که عزت نفس کم دارن، من همه رو داشتم و نمیدونستم. و نتیجه اش این شد که وضعیت مالی من تغییر کرد و درامدم سه برابر شد من با دوره جدایی تا تعالی فهمیدم من چقدر عظمت دارم و نمیدونستم.این دوره دست منو گرفت. اون اقا همش بهم میگه چقدر تغییرکردی، موضعمون دیگه تغییر کرده،همیشه دوست داشتم بهم ابراز علاقه کنه و الانبه شدت ابراز علاقه میکنه؛ چون الان من واقعا خودم و دوست دارم و فهمیدم شما درست میگید همه چیز از درون شروع میشه به بیرون منعکس میشه. درسواره احترام به خود خیییلی کمکم کرد به خودم خیلی اهمیت و بها میدم چون من هیچ ارزشی برای خودم قائل نبودم.من در صلح کاملم با خودم. ممنون از تیم زندگی سالم و خانوم هروی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فرشته 8 آبان 99
    سلام خدمت سوده عزيز دوست داشتني و سلام خدمت همه دوستان زندگي سالمي تولد زندگي سالمي ها مبارك باشه سوده عزيزم ٨ آبان تولد منم هست و من چقدر از اين همزماني ها خوشحال ام من از ابتداي ايجاد كانال با شما همراه بودم و پك اول دوره ها را هم تهيه كردم و بينهايت پوست انداختم و رشد كردم و طي چندين سال تمام روال زندگي ام تغيير كرده چقدر اذيت بودم و شما با صداي مهربونت دست من را گرفتي و ايستادگي يادم دادي نميخوام پيامم طولاني باشه و در اولين فرصت دستاورد صوتي ام را خواهم گذاشت فقط ميخواستم بگم من ديگه هرگز خودم را رها نميكنم و اين قدرت هديه ايست كه از شما دارم ممنونم ازت مادر مهربان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    زهرا 7 آبان 99
    سلام به همه عزیزان من بچگی سختی داشتم و مادرم زیاد کتک کاری و تحقیر میکرد .در خانوادم برای دختر ارزشی قائل نبودن. هروقت دعوایی پیش میومد مادرم طرف پسرا رو میگرفت و تبعیض قائل میشد .پدرم همیشه سرکار بود. مادرم سر هر چیزی کوچیکی کتکم میزد. برای جلب توجه مادرم خودمو به مریضی میزدم .بلد نبودم چطور خودمو دوست داشته باشم و از کسی محبت دریافت نمیکردم . همکارم بهم پیشنهاد ازدواج داد خوشحال شدم چون خونه رو جای امنی نمیدونستم برای خودم و هیچ احترامی نبود و سر کوچیک ترین چیزها کشمکش بود. و دنبال ارامش بودم . همسرم از خانواده ی خوبی بود و برعکس خانواده ی ما کشمشی نبود . اوایل ازدواج احساس ارامش میکردم. پدر همسرم مرد خیلی خوبی بود و بهم خیلی محبت میکردو بهش وابسته شدم اما چند سال بعد از ازدواج ما ایشون بر اثر بیماری لاعلاج از دنیا رفت و من دچار افسردگی شدم و پیش مشاوره میرفتم .دلم میخواست بمیرم من اصلا بلد نبودم زندگی کنم و همسرداری کنم کارم قهر و لجبازی و دعوا و... بود. همسرم مرد خیلی خیلی خوبی بود ،اهل دعوا و قهر کردن نبود. فکر میکردم اون مقصره. همسرم صبر میکرد و میگفت به خاطر خوبی هات صبر میکنم وقتی بچه دار شدم ،بلد نبودم بچمو تربیت کنم و همون رفتارایی که با من میشد و با بچم میکردم، سر هرچی بهش گیر میدادم ،بچم پرخاشگر شده بود. با این که بقیه رو مقصر میدونستم اما تو ناخوداگاهم دنبال یه راه نجاتی میگشتم که از اون عقده ها رها بشم تا اینکه با کانال شما آشنا شدم.انگار یه گنج پیدا کردم .تا یه وویس گوش کردم به دلم نشست و بقیه وویس هارو گوش کردم و گریه کردم که چرا اون اشتباهاتو انجام دادم؟کاش زودتر با شما آشنا میشدم. دوره ها رو که تهیه کردم دیدم بازتر شد و سعی کردم مادرم و همه رو ببخشم شروع کردم نت برداری و به کار گیری دوره ها تو زندگیم .مدارم تغییر کرده بود همسرم کاملا متوجه شده بود و میگفت چقدر زندگی اروم تر و شیرین تره، تو آدم دیگه ای شدی چقدر سرحالی احساس میکنم جوون تر شدی . ورزش میکردم سعی میکردم صبور تر باشم و بتونم حداقل گوشه ای از کارامو جبران کنم . دخترم به من گفت مامان تو چقدر بزرگ شدی چقدر عوض شدی خدارو شکر که انقدر رفتارات تغییر کرده . میخوام بازم تغییرات بزرگی داشته باشم و مهربون باشم و به همشون عشق بوم وعشق دریافت کنم. بی نهایت از شما سوده عزیزم ممنونم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    هانیه 6 آبان 99
    سلام سوده جانم من با تمام سلول های بدنم واقعا خوشحال و شکرگزارم که به درجه ای رسیدم که هر اتفاقی بیوفته ،بیوفته من به همه چی راضیم،با دوره های شما به اینجا رسیدم. خیلی دوره های مختلف دیگه گرفته بودم ولی با هیچکدوم به نتیجه نرسیدم یه روز در اوج استیصال با پیج شما آشنا شدم و همه ی دوره ها و درسواره ها رو خریدم انگار غذای روحم بود.با جون و دل تمریناتو انجام دادم و نتیجشو به چشم دیدم .به غایت اروم شدم من بیش فعال بودم و دارو مصرف میکردم. خیلی آروم شدم. اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته، و با مشکلاتم مواجه شدم و این برام یه دنیا ارزش داره. من در عرض دو سه ماه جوری مدارم تغییر کرده که از خوشحالی گریه میکنم. وقتی دستاوردا رو گوش میکردم باورم نمیشد برای منم اتفاق بیوفته هیچوقت آدمای مناسب سر راهم قرار نمیگرفتن.اما الان آقایی بهم پیشنهاد داد که اصلا باورم نمیشه تمام ویژگی هایی که حتی هیچوقت به کسی نگفته بودم همه رو داره.و حس میکنم چقدر به موقع این اتفاق افتاد.انقدر ارومم و راضیم از زندگی که احساس میکنم همه چی سر جاشه و من بودم که الکی دست و پا میزدم . من مدارم عوض شد که این آقا با همه ویژگی هایی که من میخواستم، سر راه من قرار گرفت؛ الان خیلی خیلی ارومم و خوشحالم میخوام به هر کس که صدای منو گوش میکنه بگم، آروم باشید واعتماد کنید و تمرین کنید، یه جوری که فکرشو نمیکنی، همه چیز درست میشه. سپاس فراوان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    baran 6 آبان 99
    سلام سوده عزیزم من الان تقریبا دوساله با زندگی سالم همراهم دستاوردهای خیلی زیاد کوچیک و بزرگ داشتم که میتونه معجزه ی زندگی هرکسی باشه شخصی که آرزشو داشتم به زندگی من اومد الان تقریبا ۸ ماهه که ما باهم زندگی میکنیم .تمام سایه هامو تو این رابطه تونستم ببینم وقفل هامو پیدا کردم و معجزات بعدشو دیدم. قبلا رابطه های زیادی داشتم که توشون بهم خیانت میشد طرد می شدم ، ترک می شدم و بی ارزش میشدم.اما تو این رابطه مثل یه ملکه باهام برخورد میشه و هرچی میخوام برام فراهم میشه. این شخص حاضر شده تمام تفریحات و خانواده و دوستاشو رها کنه و بیاد پیش من زندگی کنه . توی تک تک چیزا از من مشورت میگیره. همه ی هزینه هامو ساپورت میکنه.لحظه ای از کنارش دور میشم دلتنگم میشه و این برای من که هیچ کس حاضر نمیشد برای من هزینه کنه دستاورده چون روی قفل های روانیم کار کردم روی خودم کار کردم. تمام دوره هارو تهیه کردم بارها و بارها دوره ها رو گوش کردم و نت برداری کردم جوری که احساس میکنم دیگه رفته تو وجودم . زمان هایی که از نظر انرژی میام پایین با گوش دادن با فایل هاتون تو کانال تغذیه میشم و شده جزئی از لایف استایل من. الان تقریبا فهمیدم باید چه خدمتی به مردم و این جهان بکنم و الان فوق العاده خوشحالم. دستاورد بعدیم اینکه پول های یکهویی به زندگیم میاد و اشخاصی به زندگیم میان که رایگان برام کار میکنن و به من کمک میکنن. و شخصی برای من کارهاییو به رایگان انجام میده که برای انجام دادن این کار ها از دیگران کلی پول میگره ممنونم از تو سوده جان
    پاسخ
    -1
    انصراف

    farzane 5 آبان 99
    من زمانی با کانال آشنا شدم که به شدت با همسرم و خانواده ش مشکل داشتم، خیلی از سمت اونها اذیت میشدم، هیچ حمایتی از من نمیشد، من تصمیم گرفتم مستقل بشم و کار کنم و مکانی رو به پشتوانه همسرم افتتاح کردم اما شریکم سواستفاده کرد و مشکلات مالی ایجاد کرد، من موندم با کلی سفارش بدون هیچ کمک و پشتوانه ای و باید دختر 3ساله ام رو هم خودم نگه میداشتم چون همسرم اجازه نمیداد جایی بگذارمش، بهم گفت دیگه نمیخوام کار کنی، نمیخوام درامد داشته باشی، تو باید به من و بچه برسی،من در نهایت مجبور شدم علی رغم علاقه ای که داشتم، از کارم خارج بشم، با یک بحث شدیدی که بین من و همسرم ایجاد شد من به خونه مادرم رفتم در همین حین پی به اعتیاد همسرم بردم، خیلی برای من غیرقابل درک بود، دنیای من خراب شده بود و فکرشم نمیکردم یه روزی همسرم اعتیاد داشته باشه چون پدرم هم اعتیاد داشت و من خیلی اذیت شده بودم، پشت سرش خیانت همسرم برای من آشکار شد زمانی با کانال آشنا شدم که به دلیل اعتیاد و خیانت خونه رو ترک کرده بودم و قصد جدی برای طلاق داشتم، دوره ها رو تهیه کردم و شروع کردم به گوش کردن، احساس میکردم همه چیزم رو از دست دادم و هیچ حامی ای ندارم، حتی خانواده ی من حمایتم نمیکردند و با هم خیلی دعوا و مشکل داشتیم و هرروز از خدا آرزوی مرگ میکردم با دوره ها دیدم چقدر درونم مشکل داشت، فهمیدم چقدر ترس داشتم که همسرم اعتیاد داشته باشه چون واقعا بخاطر پدرم مشکلات زیادی داشتیم، خیانت های پدرم همیشه باعث دعوا میشد و فهمیدم چرا این اتفاقات برای من افتاد من خونه پدرم بودم که همسرم برگشت و از من فرصت خواست و گفت بخاطر پسرمون هم که شده جبران میکنم و همه چیز رو کنار میگذارم، کسی که هیچوقت کوتاه نمی اومد به من گفت حق با توئه، اره من اشتباه کردم، ادم ها خوبی اطرافم نیستند و همه چیز رو به من گفت، باورم نمیشد که اون شب چه ضجه ای میزد و گریه میکرد و میگفت فقط برگرد ، من نمیخوام تو رو از دست بدم و من فهمیدم چقدر این دوره ها تونسته به من کمک کنه من برای همسرم شرایطی گذاشتم، همسری که حاضر نبود برای من هیچ قدمی برداره، حتی حاضر شد به من مهریه مو بده که من برگردم، کسی که همیشه تحقیرم میکرد، میگفت تو هیچ حقی از زندگی من نداری، همیشه به من سرکوفت میزد، الان کاملا تغییر کرده بود یکی از دستاورد های خیلی مهمم این بود که همسرم گفت من دو ماهه که دارم میرم دوره شرکت میکنم و اون هم داشت از جهان بینی صحبت میکرد و روی خودش کار میکرد و من باورم نمیشد، ترک کرده بود و حالا داشت درباره جهان بینی حرف میزد و من میگفتم خدایا مگه میشه که تمام فکر هایی که توی سر من هست انعکاس پیدا کنه به همسرم ؟ و اون واقعا شده بود یه چیزی دقیقا شبیه خودم همسری که حتی اجازه نمیداد من سوار ماشین بشم و بهم میگفت تو لیاقت نداری، تو ارزش سوار شدن به ماشینو نداری، برای تولدم به طور باورنکردنی یک ماشین هدیه داد! این خیلی منو خوشحال کرد و گفت تو ارزشت خیلی بیشتر از اینها ست الان ارامشی دارم که هیچوقت نداشتم، همسرم میگه چقدر عوض شدی، چقدر اروم شدی، هر جا میشینه از ارامشی که توی زندگی مون هست صحبت میکنه و من خداروشکر میکنم و الان میفهمم تمام مشکلات بخاطر افکار و مسائل درون خودم بود
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز من زمانی با کانال آشنا شدم که به شدت با همسرم و خانواده ش مشکل داشتم، خیلی از سمت اونها اذیت میشدم، هیچ حمایتی از من نمیشد، من تصمیم گرفتم مستقل بشم و کار کنم و مکانی رو به پشتوانه همسرم افتتاح کردم اما شریکم سواستفاده کرد و مشکلات مالی ایجاد کرد، من موندم با کلی سفارش بدون هیچ کمک و پشتوانه ای و باید دختر 3ساله ام رو هم خودم نگه میداشتم چون همسرم اجازه نمیداد جایی بگذارمش، بهم گفت دیگه نمیخوام کار کنی، نمیخوام درامد داشته باشی، تو باید به من و بچه برسی،من در نهایت مجبور شدم علی رغم علاقه ای که داشتم، از کارم خارج بشم، با یک بحث شدیدی که بین من و همسرم ایجاد شد من به خونه مادرم رفتم.در همین حین پی به اعتیاد همسرم بردم، خیلی برای من غیرقابل درک بود، دنیای من خراب شده بود و فکرشم نمیکردم یه روزی همسرم اعتیاد داشته باشه چون پدرم هم اعتیاد داشت و من خیلی اذیت شده بودم، پشت سرش خیانت همسرم برای من آشکار شد.زمانی با کانال آشنا شدم که به دلیل اعتیاد و خیانت خونه رو ترک کرده بودم و قصد جدی برای طلاق داشتم، دوره ها رو تهیه کردم و شروع کردم به گوش کردن، احساس میکردم همه چیزم رو از دست دادم و هیچ حامی ای ندارم، حتی خانواده ی من حمایتم نمیکردند و با هم خیلی دعوا و مشکل داشتیم و هرروز از خدا آرزوی مرگ میکردم.با دوره ها دیدم چقدر درونم مشکل داشت، فهمیدم چقدر ترس داشتم که همسرم اعتیاد داشته باشه چون واقعا بخاطر پدرم مشکلات زیادی داشتیم، خیانت های پدرم همیشه باعث دعوا میشد و فهمیدم چرا این اتفاقات برای من افتاد.من خونه پدرم بودم که همسرم برگشت و از من فرصت خواست و گفت بخاطر پسرمون هم که شده جبران میکنم و همه چیز رو کنار میگذارم، کسی که هیچوقت کوتاه نمی اومد به من گفت حق با توئه، اره من اشتباه کردم، ادم ها خوبی اطرافم نیستند و همه چیز رو به من گفت، باورم نمیشد که اون شب چه ضجه ای میزد و گریه میکرد و میگفت فقط برگرد ، من نمیخوام تو رو از دست بدم و من فهمیدم چقدر این دوره ها تونسته به من کمک کنه.من برای همسرم شرایطی گذاشتم، همسری که حاضر نبود برای من هیچ قدمی برداره، حتی حاضر شد به من مهریه مو بده که من برگردم، کسی که همیشه تحقیرم میکرد، میگفت تو هیچ حقی از زندگی من نداری، همیشه به من سرکوفت میزد، الان کاملا تغییر کرده بود.یکی از دستاورد های خیلی مهمم این بود که همسرم گفت من دو ماهه که دارم میرم دوره شرکت میکنم و اون هم داشت از جهان بینی صحبت میکرد و روی خودش کار میکرد و من باورم نمیشد، ترک کرده بود و حالا داشت درباره جهان بینی حرف میزد و من میگفتم خدایا مگه میشه که تمام فکر هایی که توی سر من هست انعکاس پیدا کنه به همسرم ؟ و اون واقعا شده بود یه چیزی دقیقا شبیه خودم.همسری که حتی اجازه نمیداد من سوار ماشین بشم و بهم میگفت تو لیاقت نداری، تو ارزش سوار شدن به ماشینو نداری، برای تولدم به طور باورنکردنی یک ماشین هدیه داد! این خیلی منو خوشحال کرد و گفت تو ارزشت خیلی بیشتر از اینها ست.الان ارامشی دارم که هیچوقت نداشتم، همسرم میگه چقدر عوض شدی، چقدر اروم شدی، هر جا میشینه از ارامشی که توی زندگی مون هست صحبت میکنه و من خداروشکر میکنم و الان میفهمم تمام مشکلات بخاطر افکار و مسائل درون خودم بود خیلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی .من همیشه از پدرومادرم خیلی کتک میخوردم کبود میشدم گریه میکردم و برای فرار تو سن پایین ازدواج کردم و خیلی بالا و پایین داشتم و الان میبینم اون سختی ها باعث شد که من الان انقدر پخته باشم.تصمیم گرفتم از همسرم جدا شم، از کارم اخراج شدم، خونه ای نداشتم، تصادف شدیدی کردم و احتمال قطع نخاع بود و خیلی ناراحت بودم چون تازه با کانال آشنا شده بودم و انقدر دعا کردم تا حال من خوب شد و به زندگی برگشتم کسی به زن تنها با یک بچه خونه اجاره نمیداد و من هفت ماه با دخترم که 5ساله بود توی طبیعت زندگی کردم و خیلی سختی کشیدم و دوره هارو تهیه کرده بودم و روی خودم کار میکردم و تونستم کم کم به سختی پولی تهیه کنم و خونه بخرم و شغل جدیدی پیدا کردم.سایه هام رو دیدم طلسم هام رو دیدم فهمیدم احترام به خود ندارم که ادمهای اشتباه وارد زندگیم میشدند و روی خودم کار کردم و با درسواره احترام به خود برای خودم چالش احترام به خود گذاشتم تا دیگه از دیگران بی احترامی نبینم.وارد چالش چهارماهه شدم و اقای خوبی وارد زندگیم شدند که بسیار با شعور و با ادب هست و به حد و مرز های من احترام میگذارند و ارزش های من براشون مهمه و من الان خیلی آرامش دارم با درسواره استغنا من شکرگزاری رو یاد گرفتم و اثراتش رو در ابعاد مختلف زندگیم دیدم.هیچوقت فکر نمیکردم بتونم همچین کار خوبی پیدا کنم الان در محل کارم انقدر بهم احترام میگذارند که خودم باورم نمیشه و رئیسم خواسته هامو براورده میکنه و با محبت هاش منو سوپرایز میکنه و به فکر راحتی و آرامش منه. همه بهم میگن تو چیکار کردی ؟ کدوم آرایشگاه رفتی ؟ بهم میگن صورتت ملیح شده ، انگار آدم جدیدی شدی و تغییر رفتاراطرافیانمو میبینم و این خوشحالم میکنه چون قبلا خیلی خشن و پر از استرس بودم و کسی دوست نداشت کنارم باشه اما الان برعکس شده و من با خودم هم اشتی کردم .به طرز خیلیییی باورنکردنی از جاهای مختلف برام پولهایی رسید که تونستم خونه دومم رو بخرم و خیلی خوشحالم و فکرشم نمیکردم بتونم همچین کاری کنم.خیلی ممنونم ازتون
    پاسخ
    -1
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم سوده هروی عزیز من با تمام سلول های بدنم واقعا خوشحال و شکرگزارم .به درجه ای رسیدم که هر اتفاقی بیوفته ،بیوفته من به همه چی راضیم،با دوره های شما به اینجا رسیدم. خیلی دوره های مختلف دیگه گرفته بودم ولی با هیچکدوم به نتیجه نمیرسیدم یه روز در اوج استیصال با پیج شما آشنا شدم و همه ی دوره ها و درسواره ها رو خریدم انگار غذای روحم بود.با جون و دل تمریناتو انجام دادم و نتیجشو به چشم دیدم .به غایت اروم شدم من بیش فعال بودم و دارو مصرف میکردم. خیلی آروم شدم. اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته، و با مشکلاتم مواجه شدم و این برام یه دنیا ارزش داره.من در عرض دو سه ماه جوری مدارم تغییر کرده که از خوشحالی گریه میکنم. وقتی دستاوردا رو گوش میکردم باورم نمیشد برای منم اتفاق بیوفته هیچوقت آدمای مناسب سر راهم قرار نمیگرفتن.اما الان آقایی بهم پیشنهاد داد که اصلا باورم نمیشه تمام ویژگی هایی که حتی هیچوقت به کسی نگفته بودم همه رو داره.و حس میکنم چقدر به موقع این اتفاق افتاد.انقدر ارومم و راضیم از زندگی که احساس میکنم همه چی سر جاشه و من بودم که الکی دست و پا میزدم . من مدارم عوض شد که این آقا با همه ویژگی هایی که من میخواستم، سر راه من قرار گرفت؛ الان خیلی خیلی ارومم و خوشحالم .میخوام به هر کس که صدای منو گوش میکنه بگم، آروم باشید واعتماد کنید و تمرین کنید، یه جوری که فکرشو نمیکنی، همه چیز درست میشه.ممنونم❤
    پاسخ
    -0
    انصراف

    12 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز. چند هفته مونده بود به ازدواجم به قول اون دوستمون منی که فکر میکردم یکی اومده که جبران همه ناراحتیهای گذشته و پناه من باشه در کمال ناباوری یهو با تحقیر و توهین خودش و خونوادش روبرو شدم نامزدیمو بهم زدم نمیدونم چطوری با کانال شما آشنا شدم همه دوره ها و درسواره ها رو تهیه کردم تو چالشها شرکت کردم رو خودم خیلی کار کردم دسمو گذاشتم رو زانوهای خودم وسعی کردم بلند بشم همه هدفها و برنامه هایی رو که برنامه چیده بودم با همسرم یا بعد ازدواجم داشته باشم رو تنهایی دنبال کردم و مال خودم کردم دیگه آرزوها و خواسته هامو فرافکنی نمیکنم. اون آقا بارها برگشت از رفتار خودش و خونوادش عذر خواست خواست اصلاح کنه خودشو رابطه رو. پدرم سالها شیزوفرنی داشت دکتر نمیومد اوضاع بدی بود شب اول اسفند وحشتناکترین حمله عصبی پدرم بود و من تا صبح تو خیابون با لباس خواب که وقت کرده بودم یه مانتو روم بندازم با وجود وحشتم و کتکی که خورده بودم خودمو انداختم تو ماشین کنارش نشستم که خودشو به کشتن نده طوری میروند که من پذیرفته بودم قراره بمیریم فقط سعی میکردم به آدما نزنه دعا میکردم و از خدا میخواستم اسم خوبش خوب بمونه بقیه که نمیدونستن مریضیشو. براش بدون اینکه پیش پزشک بره با آشنا انداختن دارو گرفتیم که حالت تهاجمیش گرفته بشه خداروشکر میکنم که الان حتی داروش کم کردیم آروم شده تنش و بحثای خونمون دیگه نیست احساس امنیت میکنم قبلا حس بیخانمانها رو داشتم پدرم و نامادریم سر هر مساله ای چمدونمو میذاشتن دم در میگفتن برو از اینجا😔 .عقیده قبل نامزدیم این بود که همسرم باید هزینه مو بده و من تفریحی کار کنم الان به طور مستقل کار میکنم .من پس اندازی نداشتم حتی نامزدم تو دوران نامزدی واسم هزینه ای نمیکرد الان علاوه بر پس اندازی که خودم با کارم جمع کردم پدرم یه مبلغی داد بهم و گفت باهاش هرکار میخوای بکن میخوای ماشین عوض کن یا بیشتر کمکت میکنم یه زمین بخر. من مالک نصف یه خونه ام پدرم خودش پیشنهاد داده وقت بزار یه روز بریم کامل به نامت کنم. اولین بار تو ۲۸ سالگی برای انجام یه کار دانشگاهی با کسی رفتم و بهم مشروب تعارف کرد خوردم و متوجه چیزی نشدم که چه اتفاقی افتاد و سالها بخاطرش عذاب کشیدم گریه کردم خودمو ملامت کردم پیش روانشناس رفتم دوره های روانشناسی گذروندم که به خودم کمک کنم روحم و درمان کنم البته روحم زخمی مرگ مادرم تو بچگیم وسواس فکری و کندن پوست بدنم و آی بی اس و خونریزی معده و اضطراب هم بود. خداروشکر الان خوب شدم 😊 نکته جالبش اینجاست اونی که باهاش این اتفاق افتاد نمیدونم چطور بعد از ۶ سال منو پیدا کرد التماسم کرد باهاش ازدواج کنم گفت من خیلی عوض شدم وعوض شده بود و من فکرشو نمیکردم اونی که من از اوموقع به عنوان یه بی سروپا شناخته بودم و همش میگفتم خدایا چرا با این 😮 اینقدر موقعیت و شرایط و خونوادش عالی باشه 😐 از خدا خواستم راه و نشونم بده نشونه هارو دیدم و به احساس قلبیم اعتماد کردم و گفتم که انتخابم نیستی .تموم کسانی که از نوجوونی تا الان به نوعی تو زندگی من اومدن و من خودم رو به خاطر رفتاری ملامت میکردم دوباره دارن میان تو زندگیم و مشابه اون شرایط اتفاق میوفته اما ایندفعه رفتارها اصلاح شده و نتیجه درست شده وپرونده ش تو ذهنم بسته میشه فضای ذهنم داره آزاد میشه. در این حد عجیب که به خونه ای که دوران اون ماجراها بود مجبور شدیم بیایم و زندگی کنیم یه مدت . دارم سعی میکنم با نشونه ها راهمو پیدا کنم کارحقیقیمو و یک ازدواج موفق رو. ازتون ممنونم خانوم هروی عزیز و تیم خوبتون.❤🙏
    پاسخ
    -0
    انصراف

    12 مهر 99
    سلام به خانم هروى عزيزم كه پل ارتباطى بين خدا و بندگانش هستين خانم هروى جان من يه عالمه دستاورد دارم و اصلا نميدونم از كجا و از كدومش صحبت كنم من زمانى تصميم به تهيه دوره هاى شما گرفتم كه خيلى خيلى داغون و در وضعيت اسفناكى بودم شخص عاطفيم بعد دو سال منو ترك كرده بود و من حس تكه تكه شدن قلبم رو داشتم با دوره جذابيت درونى به ذخيره انرژى درونيم پرداختم و فهميدم كه كجا و چه زمانى انرژيم رو صرف كنم و با همين دوره بود كه من دقيقا ١٢ كيلو لاغر شدم و به ارامش فراوانى رسيدم منى كه يه شخصى استرسي و عصبى بودم و ٥ روز هفته حمله هاى پانيك عصبى داشتم الان بعد از ٣ ماه يه شخص اروم و با صبر و حوصله هستم كه به خودم افتخار ميكنم ،من هميشه حرفهايم رو با پرخاشگرى و داد و بيداد به ديگران ميگفتم و انتظار داشتم كه همه به حرف من گوش كنن در حالى كه الان با ارامش با همه برخورد ميكنم و دونه به دونه و ناخوداگاه به خواسته هاي درونيم ميرسم و اين رو مديون شما هستم خانوم هروى جان با دوره عزت نفس من خود حقيقيم رو كشف كردم و به طلسم هاى روانيم پى بردم ،اينكه هميشه حس قربانى داشتم و هميشه مطابق ميل ديگران عمل ميكردم در من نهادينه شده بود ولى الان من فقط و فقط خودم هستم با دوره جزيره گنج به ارامش درونى رسيدم كه توى ٣٣ سال عمرم هيچوقت تجربه نكرده بودم با خداى خود ارتباط فوق العاده اي برقرار كردم در حدى كه منى كه اصلا نماز نميخوندم الان لحظه شمارى ميكنم اذان بگه و براى ارتباط با خدا شوق و اشتياق غير قابل وصفى دارم خانوم هروى جان من مريضى سرطان داشتم و دقيقا اين موضوع مصادف بود با گوش كردن دوره جزيره گنج كه براى من مثل يك مسكن و موهبت الهى بود خانوم هروى جان باور نميكنين ولى من دقيقا بعد از دو هفته كه از طريق جزيره گنج با خداى خود ارتباط برقرار كرده بودم من ازمايش دادم و مثل يك معجزه من عارى از هرگونه بيمارى بودم ما اين موضوع رو باور نميكرديم در حدى كه دوباره رفتم و ازمايش دادم من همه اين دستاوردها رو مديون شما و دوره هاى زيباتون هستم بعد از تهيه دوره جدايى تا تعالى تازه به طلسم هاى روانى و كودكيم اشراف پيدا كردم و در صدد ترميم همه شان براومدم و دقيقا همين موقع بود كه شخص عاطفيم برگشت و من هنگ اين موضوع بودم كه شما هميشه ميگفتين كه مدارتو عوض كن و به راهت ادامه بده اگر شخصى كه رفته در مسير تو باشد يقينا به تو ملحق خواهد شد با خود حقيقى و درونيم ارتباط بسيار خوبى گرفتم به خودم قول داده بودم كه اگه دستاورد خوبى داشته باشم درسواره احترام به خود رو تهيه كنم و دقيقا بعد از بازگشت شريك احساسيم من اين دوره رو به خود هديه دادم و پس از اين دوره نيز من باز هم دستاورد داشتم به طرز عجيبى از محل كار قبليم كه ٦ ماه بود از اونجا بيرون اومده بودم با من تماس گرفتن و به من پيشنهاد كار دادن اين همه دستاورد اون هم توى ٣ ماه براى من واقعا معجزه اس از شما كمال قدردانى و تشكر رو دارم كه من رو اگاه كردين و باعث شدين به دنيا با نگرشى ديگر بنگرم وبا خدا و خود درونيم ارتباط عميقى برقرار كنم يه دنيا ممنون ناجى روزهاى سخت و طاقت فرساى من براتون ارزوى سربلندى و پيروزى و موفقيت دارم در پناه حق🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    27 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیز من در خانواده ای بودم که پدرو مادرم رابطه عاطفی خوبی داشتند و پدرم وضعیت اقتصادی خیلی خوب داشت اما بعد از چندسال پدرم ثروتش رو از دست داد خونه مون رو فروختیم، رابطه پدرومادرم خراب شد و مادرم دچار افسردگی شدیدی شد و ترس از دست دادن شدیدی در من ایجاد شد در سن 25سال با ترس هایی زیادی که درونم داشتم، با آقایی که 4سال به خواستگاری من اومد ازدواج کردم ولی بعد از عقد خانواده شوهرم شروع کردند به تحقیر کردن من، اذیتم میکردند و من شروع کردم به باج دادم، کم کم شوهرم هم بهانه گیری کرد، تحقیرم کرد، من پیش مشاور رفتم و گفت جدا بشین اما خانواده من ازم حمایت نکردند و اجازه طلاق ندادند و ما ازدواج کردیم زندگی مشترک ما شروع شد ولی بعد از چند روز دعوا ها، دخالت ها ، تحقیر کردن ها شروع شد، شوهرم مدام با من قهر میکرد، اوایل من باج میدادم، منت کشی میکردم تا آشتی کنیم اما کم کم منم به قهر ادامه دادم، طوری که ما مثلا 7ماه قهر میشدیم و هر کسی توی اتاق خودش بود، هیچ حرفی باهم نمیزدیم، سفره هامون رو جدا کرده بودیم حتی در عرض چندماه همدیگه رو نمیدیدیم من خیلی عصبی و ناراحت و ناارام بودم، خانوادم حمایتم نکردند، دوستانم ترکم کردند، دو سال و نیم من و شوهرم با هم قهر بودیم و هیچ نوع ارتباطی باهم نداشتیم تا جایی که روزی رسید که من اخراج شدم و تنها تفریح و سرگرمی خودم رو هم از دست دادم و خیلی خیلی تنها شدم و به زانو در اومدم و یک هفته توی اتاق موندم و حتی آب و غذا نخوردم، گوشت بدن خودم رو با ناخن هام میکندم و خودم رو اذیت میکردم و زخم هام رو عمیق و عمیق تر میکندم و تخت من پر از خون شده بود، به شدت لاغر شده بودم و افسردگی شدیدی داشتم پیش مشاور رفتم ولی جوابی ازش نمیگرفتم و حالم خوب نمیشد با کانال آشنا شدم و دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد و جزیره گنج و درسواره ها رو تهیه کردم و توی 3ماه به اونها گوش دادم در حالی که در اون 3ماه در سکوت کامل بودم و با هیچکس ارتباطی نداشتم و شوهرم هم اصلا به من سر نمیزد با جزیره گنج خیلی اروم شدم، طلسم ها و سایه هام رو دیدم، به خودم احترام گذاشتم، به خودم محبت کردم ، با خدا ارتباط عمیقی برقرار کردم به اقتداری رسیدم که به شوهرم بگم طلاق میخوام و همسرم با کمال میل استقبال کرد و قبول کرد ولی بخاطر کرونا محضر ها بسته بود و قرار شد بعد از باز شدن محضر ها جدا شیم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم که با اقتدار طلاق بگیرم، با این دوره فهمیدم چه طلسم هایی در کودکیم داشتم که منو به این جا کشونده، با درونم ارتباط برقرار کردم و همچنان محضر ها بسته بود وارد چالش چهارماهه شدم و خنده م گرفت و گفتم تو که میخوای جدا بشی، چه چالشی؟ چه درست کردنی؟ ولی بخاطر خودم چالش رو نوشتم، ویژگی های همسرم رو نوشتم و سایه هام رو دیدم، رو خودم کار کردم و دوره هارو مرور کردم و بعد از یک ماه شوهرم در اتاقم رو برای اولین بار باز کرد و من فکر کردم میخواد از کارهای طلاقمون خبر بده اما با کمال تعجب دیدم که با سینی غذا وارد شد و گفت بیا با من غذا بخور، گفت من نمیتونم از تو جدا بشم، من چند سال برای تو صبر کردم، من عاشق تو بودم و به هیچ وجه راضی نمیشم طلاقت بدم و میخوام زندگیمون رو از نو شروع کنیم و من بسیار دلتنگ توام .... من اصلا باورم نمیشد این حرفهارو از شوهرم بشنوم، چطور ممکن بود بعد از دو سال و نیم که من این همه اذیت شدم، لاغر شدم آرزو داشتم یکبار بهم محبت کنه ولی هیچ محبتی نکرد حالا اومده بود غذا اورده بود و این حرفهارو میزد و من معجزه ارتعاشات درونم و خدای خودم که گنج من بود دیدم همسرم رو بخشیدم چون اشکالات خودم رو هم دیده بودم و الان دو ماه هست که زندگیمون رو شروع کردیم و الان زندگیمون هرروز عاشقانه تر میشه، برکت به زندگیمون اومده و هرروز با هم مهربون تر هستیم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    27 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیز من در خانواده ای بودم که پدرو مادرم رابطه عاطفی خوبی داشتند و پدرم وضعیت اقتصادی خیلی خوب داشت اما بعد از چندسال پدرم ثروتش رو از دست داد خونه مون رو فروختیم، رابطه پدرومادرم خراب شد و مادرم دچار افسردگی شدیدی شد و ترس از دست دادن شدیدی در من ایجاد شد در سن 25سال با ترس هایی زیادی که درونم داشتم، با آقایی که 4سال به خواستگاری من اومد ازدواج کردم ولی بعد از عقد خانواده شوهرم شروع کردند به تحقیر کردن من، اذیتم میکردند و من شروع کردم به باج دادم، کم کم شوهرم هم بهانه گیری کرد، تحقیرم کرد، من پیش مشاور رفتم و گفت جدا بشین اما خانواده من ازم حمایت نکردند و اجازه طلاق ندادند و ما ازدواج کردیم زندگی مشترک ما شروع شد ولی بعد از چند روز دعوا ها، دخالت ها ، تحقیر کردن ها شروع شد، شوهرم مدام با من قهر میکرد، اوایل من باج میدادم، منت کشی میکردم تا آشتی کنیم اما کم کم منم به قهر ادامه دادم، طوری که ما مثلا 7ماه قهر میشدیم و هر کسی توی اتاق خودش بود، هیچ حرفی باهم نمیزدیم، سفره هامون رو جدا کرده بودیم حتی در عرض چندماه همدیگه رو نمیدیدیم من خیلی عصبی و ناراحت و ناارام بودم، خانوادم حمایتم نکردند، دوستانم ترکم کردند، دو سال و نیم من و شوهرم با هم قهر بودیم و هیچ نوع ارتباطی باهم نداشتیم تا جایی که روزی رسید که من اخراج شدم و تنها تفریح و سرگرمی خودم رو هم از دست دادم و خیلی خیلی تنها شدم و به زانو در اومدم و یک هفته توی اتاق موندم و حتی آب و غذا نخوردم، گوشت بدن خودم رو با ناخن هام میکندم و خودم رو اذیت میکردم و زخم هام رو عمیق و عمیق تر میکندم و تخت من پر از خون شده بود، به شدت لاغر شده بودم و افسردگی شدیدی داشتم پیش مشاور رفتم ولی جوابی ازش نمیگرفتم و حالم خوب نمیشد با کانال آشنا شدم و دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد و جزیره گنج و درسواره ها رو تهیه کردم و توی 3ماه به اونها گوش دادم در حالی که در اون 3ماه در سکوت کامل بودم و با هیچکس ارتباطی نداشتم و شوهرم هم اصلا به من سر نمیزد با جزیره گنج خیلی اروم شدم، طلسم ها و سایه هام رو دیدم، به خودم احترام گذاشتم، به خودم محبت کردم ، با خدا ارتباط عمیقی برقرار کردم به اقتداری رسیدم که به شوهرم بگم طلاق میخوام و همسرم با کمال میل استقبال کرد و قبول کرد ولی بخاطر کرونا محضر ها بسته بود و قرار شد بعد از باز شدن محضر ها جدا شیم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم که با اقتدار طلاق بگیرم، با این دوره فهمیدم چه طلسم هایی در کودکیم داشتم که منو به این جا کشونده، با درونم ارتباط برقرار کردم و همچنان محضر ها بسته بود وارد چالش چهارماهه شدم و خنده م گرفت و گفتم تو که میخوای جدا بشی، چه چالشی؟ چه درست کردنی؟ ولی بخاطر خودم چالش رو نوشتم، ویژگی های همسرم رو نوشتم و سایه هام رو دیدم، رو خودم کار کردم و دوره هارو مرور کردم و بعد از یک ماه شوهرم در اتاقم رو برای اولین بار باز کرد و من فکر کردم میخواد از کارهای طلاقمون خبر بده اما با کمال تعجب دیدم که با سینی غذا وارد شد و گفت بیا با من غذا بخور، گفت من نمیتونم از تو جدا بشم، من چند سال برای تو صبر کردم، من عاشق تو بودم و به هیچ وجه راضی نمیشم طلاقت بدم و میخوام زندگیمون رو از نو شروع کنیم و من بسیار دلتنگ توام .... من اصلا باورم نمیشد این حرفهارو از شوهرم بشنوم، چطور ممکن بود بعد از دو سال و نیم که من این همه اذیت شدم، لاغر شدم آرزو داشتم یکبار بهم محبت کنه ولی هیچ محبتی نکرد حالا اومده بود غذا اورده بود و این حرفهارو میزد و من معجزه ارتعاشات درونم و خدای خودم که گنج من بود دیدم همسرم رو بخشیدم چون اشکالات خودم رو هم دیده بودم و الان دو ماه هست که زندگیمون رو شروع کردیم و الان زندگیمون هرروز عاشقانه تر میشه، برکت به زندگیمون اومده و هرروز با هم مهربون تر هستیم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    24 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیز من عید نوروز مبتلا به کرونا شدم ، قرنطینه خونگی بودم و در طول اون 3 هفته مدام ویس ها رو گوش می کردم و وارد چالش 4ماهه شدم و برای خودم 4 هدف تعیین کردم که الان میبینم به هر 4 تا هدف خودم رسیدم به طرز خیلی باور نکردنی من با 2 ماه کار کردن روی خودم، به طور خیلی عجیب و جالبی کاری بهم پیشنهاد شد که واقعا موقعیت اجتماعی خیلی بالایی داره و در لول خیلی بالایی هست و اینکه من بعد از یک هفته به عنوان مدیر قسمتی که در اون هستم انتخاب شدم دستاورد بعدی من این بود کسی که مدت ها بود به من بدهی داشت ولی بهم پس نمیداد و نمیاورد ، به طرز خیلی جالبی وام گرفت و بهم زنگ زد و گفت که میخواد بدهی من رو بهم پس بده و من خیلی خوشحال شدم واقعا من چهارسال درگیر کاهش وزن بودم، مدام برنامه غذایی می گرفتم، دکتر های مختلفی می رفتم، ورزش می کردم ولی وزن من ومتوقف شده بود و اصلا تکون نمی خورد ولی به طرز باور نکردنی من توی این چالش 4 ماهه حدود 7 کیلو وزن کردم، 4 سایز کم کردم و این خیلی من رو خوشحال کردم و دیدم آدم اگر واقعا کار بکنه میتونه جواب بگیره برای ازدواجم هم یک آقایی به طور خیلی عجیبی با قصد ازدواج وارد زندگی من شدند، من و این آقا خیلی به هم دیگه شبیه هستیم و در حال آشنایی بیشتر هستیم و در آستانه ی ازدواج هستیم چالش 4ماهه واقعا برای من جواب داد ، میخوام بگم میشه و فقط باید بخواین، به کسانی که نا امید هستند میخوام بگم با ناامیدی به هیچ جایی نمیرسید ، فقط شرایط رو بدتر میکنید ولی امید باعث میشه زندگی تون روز به روز قشنگ تر بشه و به آرامش خیلی عجیبی میرسید. من بیشتر از یک سال هست که دارم روی خودم کار میکنم و به این نتیجه رسیدم، من حتی زمانی که 3 هفته به تنهایی قرنطینه بودم، با ویس ها آرامش خودم رو حفظ کردم و انقدر امید داشتم که دکترم تعجب میکردم از این روحیه ی بالای من . امید داشته باشید به همه چی مخصوصا به رحمت خداوند تا بببینید که غیر ممکن ها رو براتون ممکن میکنه و چنان راه ها براتون باز میشه که متعجب می مونید و این اتفاق برای من در چالش 4ماهه افتاد.خیییلی ممنونم از تیم زندگی سالم
    پاسخ
    -2
    انصراف
    مریم محمدی 8 مهر 99
    عالی بود
    -0

    24 مرداد 99
    سلام به همه زندگی سالمیها. سفر من با جدایی از آقایی شروع شد که وابستگی بسیار شدیدی به اون آقا داشتم. من دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم تا خودم رو احیا کنم، به دستاورد هایی هم رسیدم ولی درونم غوغا بود و مدام به دوست پسرم فکر میکردم، با اینکه تعدادی از سایه هام رو دیده بودم اما مدام درونم بهم میگفت من اونو میخوام، برگرد به طرف اون، تو اونو دوست داری، برگرد به طرفش و این گفتگو های درونی منو عصبی میکرد و فهمیدم چیزی درونم هست که اشکال داره دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و این دوره برای من واقعا نقطه شفا بود.با این دوره فهمیدم چرا درون من بی قرار اون آدم هست و اونو میخواد، من واقعا تمام طردشدگی هام رو دیدم چون زندگی سختی داشتم، متوجه زخم هام شدم و دیدم چرا هیچ کدوم از روابطم به آخر نمیرسه، علت واکنش های تندم رو دیدم، عفونت زخم هام رو دیدم، دلیل اخراج شدنم رو فهمیدم، متوجه شدم چرا یکی از دوست پسر هام جلوی چشم خودم بهم خیانت کرد و با همکارم ازدواج کرد و من 7ماه اشک ریختم، دیدم چرا روابطم هیچ کدوم به آخر نمیرسید من با پکیج اول دستاورد داشتم، به آرامش رسیدم، فهمیدم اصلا عزت نفس نداشتم، احساس ارزشمندی نداشتم، چرا با همه دعوام میشد، قفل و طلسم های کاریم رو دیدم و فهمیدم چرا پیشرفت نداشتم، فهمیدم خودمو دوست نداشتم ولی باز هم در روابطم موفق نبودم من با دوره از جدایی تا تعالی معنی احترام به خود رو فهمیدم و دیدم هیچ احترامی به خودم نمیگذاشتم، من به شدت ترس از دست دادن داشتم و به همین دلیل مدام از سر استیصال و ترس توی روابطم باج میدادم که روابطم رو حفظ کنم اما باز هم ترک میشدم و روابطم رو از دست میدادم، فهمیدم چرا توقعات بیش از حد در روابطم داشتم، و دیدم با اشتباهاتی که اصلا متوجه شون نبودم روابطم رو از دست میدادم، افراد سطح بالایی به زندگی من می اومدند اما همگی منو ترک میکردند. با این دوره پدر و مادرم رو بخشیدم، به خودم چسبیدم و از خودم معذرت خواهی کردم که انقدر خودم رو نادیده گرفتم و خودم رو اذیت میکردم و مدام بند نافم رو به آدمهای مختلف وصل میکردم، سایه هام رو دیدم و به شفا رسیدم و این دوره برای من خیلی خیلی عالی بود من وقتی خیانت دیده بودم برای فرار از بی ارزشی درونم تصمیم به مهاجرت گرفتم اما اونجا تمام سرمایه م رو از دست دادم و دست از پا دراز تر برگشتم و با این دوره فهمیدم من باید درونم رو اصلاح میکردم نه محیط بیرونم و دیدن من با تغییر مکان زندگیم تغییری نکرد من تغییرات خیلی زیادی رو در پدرم که بسیار مغرور و یکدنده دیدم و همه از تغییر رفتار پدرم با من متعجب بودم من اخیرا با آقایی در رابطه بودم، که این آقا از من خواستگاری کرد، منی که قبلا مدام در حال گدایی محبت بودم این بار بدون اینکه من بخوام این آقا بهم محبت میکرد و من فهمیدم واقعا مدار من خیلی تغییر کرده و دوره ها روی من کار کرده من قبلا با خانواده ام مشکلات خیلی خیلی زیادی داشتم، بهترین دستاورد من این بود که مادرم بهم گفت بدن درد عصبی خیلی زیادی که مدتها درگیرش بود و دارو های اعصاب زیادی میخورد، 1 ماه هست که درمان شده و آرامش داره، من خیلی گریه کردم و خوشحال شدم و باورم نمیشد کار کردن من روی خودم،این همه توی زندگی ما تاثیر گذاشته و آرزو دارم تمام مردم حس و حال خوبی که من بهش رسیدم رو تجربه کنند.خانم هروی جان از شما هم ممنونم
    پاسخ
    -3
    انصراف

    23 مرداد 99
    راستش سوده جون من وقتی چالش رو برای شریک عاطفیم شروع کردم اولش اصلا باورم نمیشد اینجوری رفتارش با من تغییر کنه . البته قبلش که با جذابیت درونی روی خودم کار کردم دیدم که چطور جذابیت درونی داره توی رابطه من کار میکنه، باعزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم برخلاف تصورم ک همیشه فکر میکردم اعتماد به نفس دارم ولی اصلا ندارم، خلاصه که من چالش چهارماهه رو با گرفتن دوره آخر یعنی جزیره گنج شروع کردم و انگار تازه من خودمو دیدم چون دعوا های خیلی بدی داشتیمو ولی بعد از مدتی دیدم انگار اون آدم عوض شده، خیلی با من مهربان شده بود اخلاقاش عوض شده بود، هرچی که من میخواستم فراهم میشد باورم نمیشد قبل اینکه من چیزی و بخوام برام انجام میداد . جالبه که وقتی حرف میزد احساس میکردم اونم انگار ویس ها رو گوش داده اینقدر تغییر کرده البته بگم که منم واقعا تغییر کردم. از روزی که واقعا شروع کردم خودم روی خودم کار کنم انگار همه چیز دست به دست هم داده من رشد کنم و واقعا خوشحالم خدا من رو به این مسیر هدایت کرد که از کمک شما استفاده کنم، دوستتون دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 مرداد 99
    سلام به همه خانواده زندگی سالم مخصوصا خانم هروی آشنایی من با کانال مربوط به یک سال پیش هست و به این دلیل بود که رابطه ای که خیلی برای من ارزشمند بود اهمیت داشت به سردی کشیده شده بود ، من و اون اقا از نظر فکر خیلی با هم هماهنگ بودیم، رابطه از راه دور بودیم، اول رابطه خیلی خوب شروع شد و خیلی با هم هماهنگ بودیم، اون آقا اومد به کشوری که من هستم و وقتی همو دیدیم فهمیدم انتخابمون درست بوده، رابطه نزدیکتر و صمیمی تر شد ولی بعد از مدتی انگار رابطه ما دچار طوفان و بحران شد و به سردی رفت و این باعث شد من با کانال آشنا بشم و روی خودم کار کنم دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم تا تغییراتی توی خودم ایجاد کنم چون سرد شدن این رابطه من رو از درون خرد میکرد و احساس میکردم طرد شدم و اعتماد به نفسم پایین اومده بود، فایل ها رو گوش کردم و من حتی با گوش دادن به فایل ها هم تغییراتی داشتم و به دستاورد هایی رسیدم و دیگه با این مسئله کنار اومدم وارد چالش چهارماهه شدم و این چالش عجیب روی زندگی من تاثیر داشت، طوری شد که این آقا دوباره به سمت من برگشت و حتی خواست بیاد توی کشور من زندگی کنه در صورتی که بار اول که اومده بود اصلا کشور من رو دوست نداشت! من این رو توی چالش خواسته بودم و نوشته بودم و دقیقا هم همین اتفاق افتاد و تمام چیز هایی که خواسته بودم در اون آقا ایجاد شد دوباره شروع کردم با دقت بیشتری فایل ها رو بار ها گوش کردم و نوت برداری کردم با دقت و حوصله و تاثیر خیلی زیادی روی من گذاشت و من الان یک موجود دیگه ای هستم، کسی که از درون احساس بی نیازی میکنم از هر انسانی توی زندگیم ، احساس میکنم به هیچکس احتیاج ندارم، دوست دارم به همه محبت کنم، عشق بورزم ولی توقعی از کسی ندارم و احساس غنی بودن دارم از درون اون آقا الان حاضره که دنیا رو برای من عوض کنه ولی من الان دیگه بهش بی نیاز هستم، برای من نوشت که تو بهترین هستی توی این دنیا و مثل تو لنگه ش وجود نداره و من حاضر نیستم تو رو با دنیا عوض کنم و حاضر نیستم به هیچ قیمتی تو رو از دست بدم، تو تکی الان که خیلی ها زندگی هاشون دچار بحران شده من الان به سلامتی فکر میکنم و در حال زندگی میکنم و بهترین استفاده رو از زمانم میکنم دیگه مغزم درگیر این نیست که این آدم تو زندگی من میمونه یا نمیمونه یا هست یا نیست، لیاقت خودم رو الان انقدر بالا بردم و احساس ارزشمندی دارم که فکر میکنم اون آدم خودش باید بخواد که من توی زندگیش باشم و حالا این من هستم که دارم انتخاب میکنم، قبلا پا میگذاشتم روی خواسته هام تا فقط رابطه حفظ بشه ولی الان اینطوری نیست و اینکارو نمیکنم و روی خواسته های مهمم تاکید میکنم.خیلییییی ممنون خانم هروی جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 مرداد 99
    سلام عزیزان زندگی سالمی سفر من زمانی شروع شد که من از یک رابطه 4ساله با دلشکستگی و نهایت بی احترامی و تحقیر بیرون رونده شدم، کارم فقط اشک ریختن شده بودو بی اختیار اشک میریختم و از خدا کمک خواستم از طریق دوستم با زندگی سالم آَشنا شدم، درسواره احترام به خود رو تهیه کردم و متوجه شدم که چقدر من در مقابل اون اقا احساس بی ارزشی و بی لیاقتی میکردم، خودم رو در حد اون آقا و خانواده و موقعیتش نمیدونستم، فهمیدم وقتی من درونا خودم رو لایق ندونم برای هیچکسی ارزشمند نخواهم بود دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، اولش فکر میکردم من همه موارد جذابیت رو دارم ولی بعد دیدم که ندارم، با این دوره زندگی کردم، چندین بار گوش دادم و نوشتم و روی اقتدارم کار کردم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس من رو متوجه بی ارزشی خودم کرد، فهمیدم چقدر اسکلت عزت نفس من سست بود و احساس ارزشمندی رو از چیز های دیگه میگرفتم، سایه هام رو دیدم و پذیرفتم من چهره خودمو دوست نداشتم و بازتابش رو در بیرون میدیدم، حتی بعضیا بهم مستقیم میگفتند که زشت هستی و زیبا نیستی ، میدیدم چهره زیبایی ندارم، 30سالگی رو رد کردم و هیچ خواستگاری ندارم ارزوی مرگ میکردم توی اون 4سال من به شدت مورد بی احترامی، توهین، تحقیر واقع شدم و دو دوستی به اون رابطه چسبیده بودم و اون اقا بهم میگفت تو ارزش دخترا رو پایین اوردی غروری نداری، راحت از روابطش با دخترای دیگه صحبت میکرد ولی من ادامه دادم و الان میفهمم هیچ عزت نفسی نداشتم بزرگترین دستاوردم از دوره ها ارامش وصف ناپذیری بود که بهش رسیدم وارد چالش من جدید و چالش 4ماهه شدم و مشخصات اقایی که میخواستم نوشتم اما باورم نمیشد همچین کسی پیدا بشه، روی خودم کار کردم و بعد از مدتی آقایی میخواست به خواستگاری من بیاد که باورم نمیشد تمام شرایط و ویژگی هایی که من نوشتم بودم دونه به دونه همه رو داشت از هر نظر اون اقایی که ترکم کرده بود هم برگشت و چیزای عجیبی میگفت که اصلا انتظار نداشتم، اونی که بی نهایت مغرور بود به من میگفت تو معجزه خدایی، تو بی نظیری، کسی که تو 4سال یکبار هم بهم نگفت دوستت دارم، الان بهم میگه من تو رو بی نهایت دوستت دارم ( ویس های اون اقا رو هم به شکل مستند برای ما ارسال کرده بود ) من با جزیره گنج بدنافم و تمام زندگیم رو به خدا وصل کردم و مطمعنم خدا بهترین هارو برای من فراهم میکنه من تصمیم داشتم روی صورتم کار زیبایی کنم ولی بخاطر کرونا نشد، اما فامیل های من بعد از دیدنم همه بهم میگن ما فقط درباره چهره تو صحبت میکنیم، چقدر تغییر کردی انگار یکی دیگه شدی، اصلا اونی نیستی که ما میشناختیم، چقدر زیبا شدی، حتی همه همکارانم فکر میکردن من کاری روی صورتم کردم و باور نمیکردند که من کاری نکردم ممنونم از زحمات خانم هروی و تیمشون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 مرداد 99
    سلام عزیزان زندگی سالمی سفر من زمانی شروع شد که من از یک رابطه 4ساله با دلشکستگی و نهایت بی احترامی و تحقیر بیرون رونده شدم، کارم فقط اشک ریختن شده بودو بی اختیار اشک میریختم و از خدا کمک خواستم از طریق دوستم با زندگی سالم آَشنا شدم، درسواره احترام به خود رو تهیه کردم و متوجه شدم که چقدر من در مقابل اون اقا احساس بی ارزشی و بی لیاقتی میکردم، خودم رو در حد اون آقا و خانواده و موقعیتش نمیدونستم، فهمیدم وقتی من درونا خودم رو لایق ندونم برای هیچکسی ارزشمند نخواهم بود دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، اولش فکر میکردم من همه موارد جذابیت رو دارم ولی بعد دیدم که ندارم، با این دوره زندگی کردم، چندین بار گوش دادم و نوشتم و روی اقتدارم کار کردم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس من رو متوجه بی ارزشی خودم کرد، فهمیدم چقدر اسکلت عزت نفس من سست بود و احساس ارزشمندی رو از چیز های دیگه میگرفتم، سایه هام رو دیدم و پذیرفتم من چهره خودمو دوست نداشتم و بازتابش رو در بیرون میدیدم، حتی بعضیا بهم مستقیم میگفتند که زشت هستی و زیبا نیستی ، میدیدم چهره زیبایی ندارم، 30سالگی رو رد کردم و هیچ خواستگاری ندارم ارزوی مرگ میکردم توی اون 4سال من به شدت مورد بی احترامی، توهین، تحقیر واقع شدم و دو دوستی به اون رابطه چسبیده بودم و اون اقا بهم میگفت تو ارزش دخترا رو پایین اوردی غروری نداری، راحت از روابطش با دخترای دیگه صحبت میکرد ولی من ادامه دادم و الان میفهمم هیچ عزت نفسی نداشتم بزرگترین دستاوردم از دوره ها ارامش وصف ناپذیری بود که بهش رسیدم وارد چالش من جدید و چالش 4ماهه شدم و مشخصات اقایی که میخواستم نوشتم اما باورم نمیشد همچین کسی پیدا بشه، روی خودم کار کردم و بعد از مدتی آقایی میخواست به خواستگاری من بیاد که باورم نمیشد تمام شرایط و ویژگی هایی که من نوشتم بودم دونه به دونه همه رو داشت از هر نظر اون اقایی که ترکم کرده بود هم برگشت و چیزای عجیبی میگفت که اصلا انتظار نداشتم، اونی که بی نهایت مغرور بود به من میگفت تو معجزه خدایی، تو بی نظیری، کسی که تو 4سال یکبار هم بهم نگفت دوستت دارم، الان بهم میگه من تو رو بی نهایت دوستت دارم ( ویس های اون اقا رو هم به شکل مستند برای ما ارسال کرده بود ) من با جزیره گنج بدنافم و تمام زندگیم رو به خدا وصل کردم و مطمعنم خدا بهترین هارو برای من فراهم میکنه من تصمیم داشتم روی صورتم کار زیبایی کنم ولی بخاطر کرونا نشد، اما فامیل های من بعد از دیدنم همه بهم میگن ما فقط درباره چهره تو صحبت میکنیم، چقدر تغییر کردی انگار یکی دیگه شدی، اصلا اونی نیستی که ما میشناختیم، چقدر زیبا شدی، حتی همه همکارانم فکر میکردن من کاری روی صورتم کردم و باور نمیکردند که من کاری نکردم ممنونم از زحمات خانم هروی و تیمشون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 مرداد 99
    سوده جان من تو قعر مشکلات بودم که با شما آشنا شدم و با سختیهای زندگیم داشتم دست و پنجه نرم میکردم، انقدر فشار روی من زیاد بود که قصد خودکشی داشتم، هر شب میخواستم گاز و باز بگذارم و بخوابم که بمیرم و ازین زندگی خلاص شم اما خدا خواست که با شما و فایل هاتون آشنا بشم، دوره ها رو تهیه کردم و با جذابیت درونی کم کم اون خشم شدید من به آرامش تبدیل شده و تغییرات رو دیدم و انگیزه گرفتم چون رابطه من با همسرم خیلی بهتر شد دعواهای ما از هفته ای چند بار به ماهی یک بار اونم بحث بدون قهر رسید، با عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج توی چالش چهارماهه شرکت کردم و خیلی چیزا فهمیدم از زندگی خودم،سایه ها وطلسم هام رو دیدم و ترک اعتیاد همسرم نتیجه چالش چهار ماهه من بود، از وقتی که احترام به خود رو در خودم بوجود اوردم حالا میبینم بقیه چقدر بهم احترام میگدارند ، حتی همسرم الان به شدت بهم احترام میذاره ، توجه میکنه و ابراز علاقه هایی میکنه که هیچوقت ندیده بودم، این چالش واقعا برای من و زندگیم معجزه کرد. از خدا براتون بهترینارو میخوام
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیزم. من وقتی با گروه شما آشنا شدم که توی روابطم خیلی مشکل داشتم و نا موفق بودم، اصلا نمیتونستم خوب جلو برم. همیشه برای انتخاب یک مرد یک گره خیلی بزرگی توی زندگی من بود، دوره ها رو تهیه کردم و توی چالش چهار ماهه شرکت کردم و ویژگی هایی که میخواستم نوشتم و باورم نمیشه که الان فردی به زندگی من اومده که دقیقا همونیه که من میخواستم و همه ویژگی های دلخواهمو داره، راستش اصلا اولش فکر نمیکردم که این جمعی که بهم انرژی خوب میدن اینقدر در زندگی هم موثر باشن ولی حالا میبنیم هست،من در یک مدت کوتاهی بیشترین تاثیر رو دیدم و حتی توی کارم ارتقا شغلی پیدا کردم و به جرات میگم اینکه خیلی از مشکلات ما در طی این چالش حل شد برای من خیلی شگفت انگیز بود. مرسی از آموزش های خوبتون . انشالله سلامت باشین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    21 مرداد 99
    سوده جان من دختری با موقعیت خوب بودم اما من ترک شدن های پی در پی رو تجربه کردم. با یه انرژی خیلی کم دوره جذابیتو تهیه کردم، و کار کردم روی خودم، اون فردی که ترکم کرده بود برگشت. همزمان چالش چهارماهه شروع شد و من دوره عزت نفس و جزیره گنج و به خودم هدیه دادم و تلاش کردم. با تمرین زیاد متوجه قفل های عمیق روانیم شدم. سالها فکر میکردم خیلی با اعتماد بنفسم، فکر میکردم این مسائل اصلا برای من وجود نداره. با خودشناسی چیزهایی و از خودم پیدا کردم که اصلا فکرشم نمیکردم وجود داشته باشه. متوجه شدم آنچه از دیگری طلب میکنم خلاءیست که میبایست خودم‌به خودم بدم.نتیجه این کار کردن ها این شد که الان اون فرد دائما برای رابطه مون زمان میگذاره، قصد داشتم یک کار جدید شروع کنم ایشون همه هزینه های شروع کارم رو متقبل شدند که هزینه بالایی هست. اینکارو واقعا با انرژی و علاقه زیاد داره برای من انجام میده.حتی توی خود کار هم داره به من کمک میکنه.این چالش برای من یه کار درونی فوق العاده بود. مرسی از همراهی شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    21 مرداد 99
    سوده جان من دختری با موقعیت خوب بودم اما من ترک شدن های پی در پی رو تجربه کردم. با یه انرژی خیلی کم دوره جذابیتو تهیه کردم، و کار کردم روی خودم، اون فردی که ترکم کرده بود برگشت. همزمان چالش چهارماهه شروع شد و من دوره عزت نفس و جزیره گنج و به خودم هدیه دادم و تلاش کردم. با تمرین زیاد متوجه قفل های عمیق روانیم شدم. سالها فکر میکردم خیلی با اعتماد بنفسم، فکر میکردم این مسائل اصلا برای من وجود نداره. با خودشناسی چیزهایی و از خودم پیدا کردم که اصلا فکرشم نمیکردم وجود داشته باشه. متوجه شدم آنچه از دیگری طلب میکنم خلاءیست که میبایست خودم‌به خودم بدم.نتیجه این کار کردن ها این شد که الان اون فرد دائما برای رابطه مون زمان میگذاره، قصد داشتم یک کار جدید شروع کنم ایشون همه هزینه های شروع کارم رو متقبل شدند که هزینه بالایی هست. اینکارو واقعا با انرژی و علاقه زیاد داره برای من انجام میده.حتی توی خود کار هم داره به من کمک میکنه.این چالش برای من یه کار درونی فوق العاده بود. مرسی از همراهی شما
    پاسخ
    -1
    انصراف

    21 مرداد 99
    سوده جان من دختری با موقعیت خوب بودم اما من ترک شدن های پی در پی رو تجربه کردم. با یه انرژی خیلی کم دوره جذابیتو تهیه کردم، و کار کردم روی خودم، اون فردی که ترکم کرده بود برگشت. همزمان چالش چهارماهه شروع شد و من دوره عزت نفس و جزیره گنج و به خودم هدیه دادم و تلاش کردم. با تمرین زیاد متوجه قفل های عمیق روانیم شدم. سالها فکر میکردم خیلی با اعتماد بنفسم، فکر میکردم این مسائل اصلا برای من وجود نداره. با خودشناسی چیزهایی و از خودم پیدا کردم که اصلا فکرشم نمیکردم وجود داشته باشه. متوجه شدم آنچه از دیگری طلب میکنم خلاءیست که میبایست خودم‌به خودم بدم.نتیجه این کار کردن ها این شد که الان اون فرد دائما برای رابطه مون زمان میگذاره، قصد داشتم یک کار جدید شروع کنم ایشون همه هزینه های شروع کارم رو متقبل شدند که هزینه بالایی هست. اینکارو واقعا با انرژی و علاقه زیاد داره برای من انجام میده.حتی توی خود کار هم داره به من کمک میکنه.این چالش برای من یه کار درونی فوق العاده بود. مرسی از همراهی شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    18 مرداد 99
    خانم هروی عزیز من اصلا حال خوبی نداشتم زمانی که با شما آشنا شدم. با آقایی بیشتر از یکسال در ارتباط بودم که قرار ازدواج داشتیم و حتی خانواده ش در جریان بودن ولی مدتی که گذشت همه چیز تغییر کرد رابطه ما سرد شد اون اقا پشیمون شد و ما به مرز جدایی رفتیم. با فایل های کانال دیدم حالم داره بهتر میشه. دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و با اشتیاق گوش دادم.وار چالش4ماهه شدم،اولین دستاوردم این بود منی که قبلا با کوچکترین اتفاقات ناگوار بهم میریختم ، بدنم میلرزید، میترسیدم و کارایی میکردم که همه چیز بدتر میشد ولی الان خیلی آرامش دارم. روی عزت نفسم کار کردم، با جزیره گنج به خدا وصل شدم و طردشدگی هام رو با جدایی تا تعالی پیدا کردم، اون آقا برگشت خیلی بهتر از قبل و قرار هست که به خواستگاری من بیاد.به همه کسایی که دستاوردمو میخونند توصیه میکنم که روی خودشون کار کنند چون اولین بزرگترین دستاورد آرامشی هست که باعث میشه دست و دلت دیگه در قبال هر چیزی نلرزه و بتونی از مسئله ای با موفقیت عبور کنی . از خدای بزرگم ممنونم منو با شما آشنا کرد.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    16 مرداد 99
    من ازدواجم سنتی بود و همیشه حس شکست داشتم چون خودم همسرم رو انتخاب نکرده بودم، از شرایط زندگیم خیلی ناراضی بودم، عصبی و پرخاشگر بودم، بخاطر اعصابم مشکل یبوست داشتم و هر چی دکتر میرفتم بی فایده بود.حس بدبختی و بیچارگی داشتم و توی خونه مون مدام بحث و تشنج بود. دوره ها خریداری کردم وارد چالش چهارماهه شدم، آرامش عجیبی گرفتم و رابطم با همه تغییر کرد، دیگه توی خونه ما بحث و دعوا نیست و جو صمیمی شده، مشکل یبوستم برطرف شده. سایه هامو پیدا کردم، گفتگوی منفی درونیم رو کنترل کردم، وضعیت مالی و درآمدم شوهرم خیلی تغییر کرده، بهم احترام میگذاره، ابراز علاقه میکنه در حالی که قبلا اینکار هارو نمیکرد و از خونه فراری بود، الان رابطه مون عالی شده و بهم دیگه آرامش میدیدم. پوست صورتم خیلی بهتر شده، ریزش موهام قطع شده و هیچوقت دست مون خالی نمیشه. زندگی من در حد یک معجزه متحول شده. الان سپاسگزار خداوند هستم، قبلا فقط نداشته هام رو میدیدم، آگاهی نداشتم ولی الان با آگاهی که دارم زندگیم خیلی تغییر کرده و دارم بیشتر روی خودم کار میکنم.همه رو از ته دل بخشیدم و برای اونها آرزوی خوشبختی کردم و خیلی خوشحالم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    16 مرداد 99
    من یکسال قبل به خاطر یک جدایی با کانال آشنا شدم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم که کسی که از زندگیم رفته بود، به زندگیم برگرده و حالم خوب بشه ،دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و با قدرت بیشتری شروع به کار کردن روی خودم کردم تا زندگیم رو نجات بدم. سبک زندگیم تغییر کرده بود ولی کماکان ذهن من درگیر اون اقا بود. دوره جزیره گنج و دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، شروع به گوش دادن دوره جدایی کردم و خیلی گریه کردم و تونستم رها بشم. وارد چالش چهار ماهه شدم، ویژگی های فردی که میخواستمو نوشتم و اصلا انتظار نداشتم که الان یک چنین آدمی وارد زندگیم شه و این آقا به من پیشنهاد ازدواج دادند و قصدشون کاملا جدی هست برای آینده و این اتفاقات برای من خیلی خوشایند و دور از ذهن بود. الان میبینم این اموزش ها چقدر میتونه توی زندگی تاثیر گذار باشه و واقعا زندگی و مسیر من عوض شد و فهمیدم دنیا خیلی قشنگ تر از چیزی هست که من میدیدم. این روز ها خیلی روزهای خوب و قشنگی برای من هست، خداروشکر میکنم، امیدوارم برای همه دوستان این اتفاقات خوب بیوفته، امیدوارم نا امید نشین و ادامه بدین چون هربار که گوش بدین اتفاقات جدیدتر ، بهتر و در لول بالاتر براتون پیش میاد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    13 مرداد 99
    خانم هروی عزیزم باید بهتون بگم که با چالش۴ماهه،واقعا رابطه و وضعیت کاری من خیلی تغییر کرد. من قبلا به شدت عصبی بودم، حالم بد بود، احساس پوچی میکردم، از شغلم‌ به شدت ناراضی بودم، ولی به دلیل ترس هام نمیتونستم بیام بیرون، دوره هارو تهیه کردم و توی چالش ۴ ماهه شرکت کردم و اون ویژگی ها که میخواستم توی طرف مقابلم باشه نوشتم، الان که دارم اون لیست چالشمو نگاه میکنم میبینم‌ خیلی از اون ویژگی ها توی من و اون اقا ایجاد شده و کیفیت رابطه ما واقعا تغییر کرده و عاشقانه شده، من دیگه واکنش های عصبی ندارم حالم خیلی خوبه، الان اون آقا به من حرف هایی میزنه محبت هایی میکنه و هدیه هایی میگیره که من باورم نمیشه این آدم با این غرورش این کارهارو برای من کنه، من به ترس هام غلبه کردم و کارم و رها کردم، و الان شغلی رو دارم که همیشه میگفتم یعنی همچین شغلی با این خصوصیات وجود داره؟ و الان دقیقا همون شغلی که میخواستم و دارم با درآمد خیلی بالاتر و با یه آرامش ، مهمتر اینکه دیگه احساس پوچی ندارم و فهمیدم منم جزو پاژل این هستی هستم و فکر میکنم اگه کسی روی خودش کار کنه جهان واقعا جای امنیه . مرسی مرسی مرسی که زندگی ما رو انقدر دلنشین کردید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    12 مرداد 99
    سوده عزیز من بخاطر مشکلاتم با همسرم در چالش ۴ ماهه شرکت کردم چون زندگیمون اصلا تعریفی نداشت، شروع کردم و کار کردن در مورد احترام و عشق و محبتی که دوست داشتم از همسرم ببینم. وقتی دوره هارو گوش کردم دیدم واااای چقدر اشتباه داشتم. من همیشه فکر میکردم من خیلی به همسرم احترام میگذارم، خیلی صبورم و... الان تازه میفهمم من اصلا توی این ۱۲ سال جور دیگه ای زندگی میکردم و توی این یک ماهه روال زندگیمو کلا تغییر دادم .الان احساس میکنم توی زندگیم معجزه شده، شوهرم الان بهم خیلی توجه میکنه خیلی بهم احترام میگذاره، محبت میکنه و حرفای عاشقانه میزنه و مردی که وحشتناک پرخاش گر بود الان خیلی آروم شده. هرچیزی که من میگم بی چون و چرا بدون دعوا و بحث قبول میکنه و اگرم نکنه با آرامش من اون قبول میکنه. حتی من در کارم هم پیشرفت چشمگیری داشتم، من اصلا فکر نمیکردم بتونم ارتقا شغلی بگیرم ولی با من تماس گرفتن از اداره یک هفته پیش و به من یک پست مدیریتی دادند که خودمم باورم نمیشد. اگه بخوام از دستاوردهام بگم باید ساعتها بنویسم فقط اینا رو گفتم که ازتون قدردانی کرده باشم برای این دستاوردهای عالی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Shirin 10 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیز،،الهی که خدا همیشه نگهدارتون باشه،،من همه فایلهای صوتی شمارو خریداری کردم و خیلی خوب جواب گرفتم،خیلی دوست دارم فایل (از جدایی تا تعالی)رو هم تهیه کنم ولی هنوز نتونسم،،دستاورد هم قبلاً براتون فرستادم،واقعا این فایلها عالی هستن و معجزه میکنن اگر درست گوش بدیم و عمل کنیم،،اول از همه صبورتر شدم،،از بچگی یه عادت بدی داشتم که خداروشکر ۲سال هست ترکش کردم،،همسرم تو اداره ترفیع مقام گرفت،،پسرم از وضعیت خیلی بدی نجات پیدا کرد،،ارامش دارم و همه اینها رو از خدا و از شما دارم چون خدا خواست که من با شما آشنا بشم و سپاسگزارم و صد البته که باید باز روی خودم کار کنم چون هنوز به یه سری چیزهایی که می‌خوام نرسیدم و می‌دونم که هنوز درون من کار داره،،هر روز فایل هارو گوش میدم و به آگاهیم اضافه میکنم،،ان شاء الله همیشه خدا نگهدارتان باشه و عمر با عزت به شما عطا کنه💖💖
    پاسخ
    -0
    انصراف

    9 مرداد 99
    سوده جانم من وقتی با شما آشنا شدم که روابطم به شدتکوتاه مدت بود و مهم تر از اون کار من بود که توی اولین پیامم گفتم رئیسم قصد اخراج منو داشت و من برای همین دوره ها رو شروع کردم و روی خودم کار کردم و کم کم انقدر توی کارم پیشرفت کردم که رئیسم به من گفت من هر کاری میکنم که تو به جای خوبی برسی😍 بعد از چالش 4ماهه اول، با آقایی اشنا شدم که شخصیتش دقیقا همون چیزی بود که من میخواستم و من الان از یک کارمند ساده به جایگاهی رسیدم که از یک مدیر مالی هم بالاتره، من و اون اقا چند ماهی هست که در مورد ازدواج داریم باهم بیشتر آشنا میشیم و من چالش ۴ ماهه دوم رو شروع کردم و بعد چند روز دیدم ایشون چند تا از اون ۱۴ موردی رو که من نوشته بودم دقیقا انجام داد و فهمیدم برای هر تغییری باید روی خودم کار کنم. بینهایت ممنونم بابت آگاهی های ناب تون و زمانی که برای ما زندگی سالمیا میگذارید . موفق و شاد و سلامت باشید. دوستون دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    8 مرداد 99
    خانم هروی عزیز من پیش از آشنایی با شما یک ازدواج ناموفق داشتم، کار نداشتم، وضعیت مالیم خوب نبود، روابطم مدام کات میشد و خوب نبود حالم خیلی بد بود، وقتی با فایل ها آشنا شدم فهمیدم جهنم واقعی در درون خود آدمه بهشت واقعی هم در درون خودمه و با کار کردن رو خودم تجربه کردم که ادم زندگیشو خودش میسازهو زندگیم بعد ۳۳ سال تغییر کرد، دیگه ناله نمیکنم، دیگه نمیجنگم با دیگران، خیلی آروم شدم، بعد اینکه تمرین ها رو انجام میدادم ادمی وارد زندگی من شد که مسیر زندگی من تغییر کرد، شغلم مناسبم رو پیدا کردم، وضعیت مالیم تغییر کرد، دیدم وقتی درون من زیباتر شد بینش های من تغییر کرد حالا جهان بیرون هم‌داره زیبایی هاش رو به من نشون میده و ارتباط ادم ها با من خیلی خوب شده؛خواهرم به من همیشه میگفت تو روانی هستی الان همه اطرافیانم هر شب به من میگن سلام خانم پرانرژی، خانم انرژی مثبت 😍 خداروبرای فردی که به زندگیم اومده شکر میکنم چون همسفر منه و خیلی کمک میکنه تا ثابت قدم باشم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    سهیلا 5 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیزم.من مدت زیادی بود که در رابطه نا سالمی بودم اما بخاطر حس بی ارزشی درونی احساس وابستگی شدیدی پیدا کرده بودم و نمیتونستم از اون رابطه بیام بیرون و اصلا نمیدیدم که چقدر دارم خودم رو تحقیر و آزار و اذیت میکنم. روی خودم کار کردم با دوره ها و کم کم متوجه شدم این اون رابطه ای نیست که من لایقش هستم و کم کم این اقتدار رو پیدا کردم که اون رابطه رو تموم کنم و جدا شدم .همه دوره ها رو گوش میکردم اما اصلا عمل نمیکردم و اموزش ها رو به زندگی خودم نیاورده بودم، چندماه بعد با اقای دیگه ای وارد رابطه شدم اما باز هم اتفاقات روابط قبلی تکرار شد برای من و باز هم من وابسته شدم و ایشون بدون خداحافظی و هیچ توضیحی من رو ترک کردند و وقتی من پیگیر شدم به شدت اون آقا بهم توهین کرد و این اتفاق باعث شد من بی ارزشی های درونیم رو ببینم و بفهمم خودم به خودم محبتی ندارم.این بار چاره ای جز عمل کردن به دوره ها نداشتم، روی خودم کار کردم و تمرینات رو عمل کردم، فهمیدم اصلا خودم رو دوست نداشتم، فقط دنبال گرفتن از دیگران بودم و بخاطر خودم زندگی نمیکردم، اصلا عزت نفس نداشتم، خودم رو از درون شکنجه میکردم که آفرین گفتن های دیگران رو بشنوم.دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو بارها گوش کردم و به تمریناتش عمل کردم و به طرز عجیبی رفتار های من تغییر کرد، عزت نفس و اعتماد به نفسم بالا رفت ، تمام حرکاتم تغییر کرده بود، خودم رو دوست داشتم و فهمیدم چقدر با ارزش هستم و باید قدر خودم رو بدونم و احساس لیاقت رو در خودم درونی کردم.الان با مردی در رابطه هستم که هم از لحاظ شخصیت و منش، لول اجتماعی ، وضعیت مالی و خانوادگی خیلی سطحش بالاتر از همه ی کسانی هست که قبلا توی زندگیم بودند و توی این ارتباط من احساس آرامش و شادی رو دارم تجربه میکنم و برام جالبه که دیگه به این اقا احساس وابستگی ناسالم رو ندارم و ترس از دست دادن هم ندارم چون درونا به این حس رسیدم که من زن باارزشی هستم.من طلسم های روانی و نظام های ارزشی اشتباهم رو دیدم و فهمیدم قفل شدگی های زندگیم به چه دلیل بوده، سایه هام رو در روابطم میبینم .از شغل کارمندی که مناسبم نبود با اینکه حاشیه امنی بود برام کنار گذاشتم و به سمت شغل حقیقی خودم رفتم چون من لایق لذت بردن از زندگیم و رزق و روزی فراوان هستم و دارم برای شادی خودم تلاش میکنم و مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم و فهمیدم من مسئول رسیدن به تمام چیز هایی که میخوام هستم. مرسی از شما خدا خیرتون بده ان شا الله
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الناز 5 مرداد 99
    سلام استاد گرانقدر و عزیز.شروع سفر من با یک جدایی بود و تونستم تغییرات بزرگی در زندگیم بوجود بیارم، اولین دستاورد من ارامش و ارتباطم با خدا بود ، به روحم بیشتر توجه کردم، یاد گرفتم با مسائل با اگاهی برخورد کنم، آگاهیم رو در تمام تصمیماتم وارد کردم و کیفیت زندگیم رو بالا بردم.با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس دستاورد بعدی من دستاورد مالی بود، وضعیت مالی من تغییرات خیلی زیادی داشت و سیر صعودی خوبی داشتم.من از بچگی خیلی خیلی لاغر بودم و چاق شدن ارزوی من بود و هر کاری میکردم نمیتونستم سایز نرمالی داشته باشه باشم اما حالا 10کیلو چاق شدم و به وزن و ظاهر ایده الم رسیدم.من رشته تحصیلیم رو خیلی دوست نداشتم و اقتدار پیدا کردم به دنبال نقاشی که مورد علاقه من بود برم و تونستم در مدت خیلی کمی نمایشگاه برگزار کنم.من در رابطه عاطفی بودم که با چالش های خیلی زیادی مواجه شد، وقت به مشکلاتی خوردیم و جدا شدیم، ، قبلا من یک سری موضوعات رو به ایشون میگفتم ولی هیچ تغییری در اون ایجاد نمیشد و انگار اصلا حرفهامو نمیشنید و حرفهامو قبول نمیکرد، وقتی که من رهاش کردم، روی خودم کار کردم، سعی کردم ببخشمش و بعد من روی خودم این آقا برگشت ولی با تغییرات خیلی زیادی برگشت.این اقا بهم گفت که تصمیم جدی برای زندگیش گرفته و خیلی جالب بود که وقتی من رهاش کردم اون دوباره به زندگی من اومد، خیلی حرف های عجیبی میزد، گفت که خیلی فکر کردم و الان برای خودم تصمیم گرفتم و دیگه اجازه نمیدم کسی توی تصمیمات من دخالت کنه در صورتی که این اقا قبلا اصلا استقلال شخصیتی نداشت و نمیتونست تصمیمی بگیره، گفتند که به هیچ عنوان حاضر نیستم جدا بشیم و من دیگه نمیخوام تو رو دوباره ولت کنم و دقیقا حرفهایی رو بهم میزد، تصمیماتی رو گرفته بود که من همیشه ازش میخواستم و قبول نکرد، ازم خواهش کردم که بهش فرصت بدم، گفت که من عوض شدم، این بار قراره همه چیز فرق کنه و دیگه امکان نداره من از تو بگذرم، من تصمیمم رو درباره تو برای همه عمرم گرفتم و الان یک رابطه خیلی بهتر و با کیفیت تری داریم، دقیقا مثل روز های اول هیجان داریم، همدیگه رو دوست داریم و خیلی خیلی بیشتر ، هم ایشون تغییر کرده، هم من و الان با مسائل رابطه خیلی منطقی تر برخورد میکنیم و به نظرم این جدایی برای ما لازم بود.امیدوارم همه به دستاورد های عالی برسند و خوشحالم که تونستم توی همه ی ابعاد زندگیم تغییراتی که میخواستم ، ایجاد کنم.مرسی که با کلامتون آگاهی میدین به ما💫
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فریبا 5 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیز،من توی چالش چهار تصمیم گرفتم روی جنبه مالی و عاطفی زندگیم کار کنم، معیار هایی که برای همسر آینده م داشتم نوشتم.از راه جالبی به من کاری پیشنهاد شد که تونستم به سود مالی خیلی عالی ای برسم، شاگرد خصوصی برای من پیدا شد، هدیه بهم دادن، مطالباتی که از قبل داشتم برای من واریز شد و از همه جا برای من پول میاد.رابطه ناسالمم رو تموم کردم و بین عزت نفس خودم و موندن توی اون رابطه ناسالم عزت نفسم رو انتخاب کردم.آقایی وارد زندگی من شده که خیلی تعجب میکنم که چقدر ما شبیه به هم هستیم، انگار یه تیکه از وجود گم شده ی خودم رو پیدا کردم، اون آقا بهم گفت من تو رو برای تمام عمرم انتخاب کردم. من بعد از دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس گفتگوی درونی خودم رو تغییر دادم و خودمو دوست دارم، بعد از دوره جدایی تا تعالی که با درونم آشتی کردم، حالا دقیقا تمام حرف هایی که به خودم میزنم از اون اقا هم میشنوم، این آقا از نظر موقعیت اجتماعی ، خانوادگی، ... خیلی بالاتر از رابطه قبلی من هست.بهترین دستاوردی که دارم این هست که من دیگه از رفتن این آقا نمیترسم، از همه لحاظ ما خیلی شبیه همیم و خیلی جالبه که توی صحبت هامون هم من هم ایشون خیلی تعجب میکنیم که چقدر شبیه هم هستیم و انگار حرف های دل هم دیگه رو میزنیم و توی کوچکترین چیز ها این شباهت رو داریم.از وقتی که من طلسم های ازدواجم رو پیدا کردم انگار ذهنم واقعا باز شد و ترس های خودم رو پذیرش کردم و بعد از اون بود که این آقا وارد زندگی من شد، الان خیلی خوشحال هستم، دیگه احساس طردشدگی ندارم، توی روابط قبلیم همیشه آدمایی به سمت من میومدند که قبلا عاشق کس دیگه بودند و توی گذشته مونده بودن ولی وقتی من از گذشته خودم عبور کردم این مساله حل شد.از وقتی چالش چهارماهه رو شروع کردم چندین مورد ازدواج دیگه پیش اومد، حتی آدمهای قبلی که اصلا قبل ازدواج نداشتند برگشتند ولی من قبول نکردم دیگه از گفتن حرفهام به دیگران نمیترسم، خیلی برای من جالبه که افرادی که ناهماهنگ با من بودند بعد از تغییر مدارم، از زندگی من خارج شدند.رابطه من با پدر و مادرم خیلی خوب شد، قبلا پدرم اعتباری برای من قائل نبود ولی حالا کاملا تغییر کرده و من الان به چشم کسانی میام که قبلا اصلا من رو نمیدیدند.الان 5ماه هست که قاعدگی من منظم شده بدون خوردن دارو چون من 15سال برای این مسئله قرص میخوردم و بدون قرص اصلا چرخه قاعدگی من اتفاق نمی افتاد توی کارم پیشرفت زیادی داشتم، سرپرست گروه تخصصی مون شدم، مثل یک آدم مهم همه جا نظرم رو میپرسیدند در صورتی که قبلا اصلا اینطوری نبود تبدیل شدم به مشاور دوستام، شاگرد هام بهم میگن ما تو رو خیلی دوستت داریم.قشنگ ترین دستاوردم این هست که من عمیقا و واقعا بدون درنظر گرفتن امکاناتم، خودم رو ارزشمند میدونم.چقدر خوب شد که با شما و زندگی سالم آشنا شدم تا چرخ زندگیم انقدر خوب بچرخه.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فرناز.ب 5 مرداد 99
    سلام خانم هروی سفر زندگی من با یک حجم زیادی از دلشکستگی، بیماری، نشدن ها، طرد شدن ها و با درد فوق العاده عظیم شروع شد و تصمیم به تهیه همه دوره ها گرفتم. من رابطه ای رو از دست دادم که خیلی مسموم بود، خیانت دیدم، تحقیر شدم، کتک خوردم اما به هیچ عنوان حاضر به جدایی نبودم چون وابستگی مالی و عاطفی داشتم و خیلی دوستش داشتم. از شدت درد و رنجی که میکشیدم فلج شدم، 6ماه خون ریزی داشتم، خون بالا میاوردم، روزی 2پاکت سیگار میکشیدم، هم جسمم و هم روح روانم داغون شده بود، هیچ حامی ای نداشتم، خدارو فراموش کرده بودم، میگفتم اونی که این درد رو بهم داده فقط اون میتونه منو خوب کنه، حالم به شدت بد بود.اولین دستاوردم از دوره جذابیت و اعتماد به نفس ارامش روح و روانم بود، دیگه گریه نمیکردم، به خدا نزدیک شدم، با جزیره گنج خدای خودم رو پیدا کردم و بلند شدم به تلاش کردن برای ساختن دوباره خودم، باورم نمیشه که تونستم اون روز ها رو پشت سر بگذارم.پدرم رو از دست دادم، بزرگ شدم، با اینکه در آستانه 40سالگی هستم ولی من حالا بزرگ شدم، پیش مشاور میرفتم، پیش دکتر میرفتم چون زندگی من همیشه پر از درد بود و فهمیدم اون سرنوشت تماما حاصل درونیات من بود.من سیگار رو ترک کردم، بیماریم خوب شد، مستقل شدم، دیگه محتاج کسی نیستم، به زندگی امیدوارم، دارم برای آینده خودم تلاش میکنم تا بهترین هارو برای زندگیم رقم بزنم.از خداوند بهترینارو‌براتون آرزو میکنم ...
    پاسخ
    -0
    انصراف

    آتنا 5 مرداد 99
    سلام خانم هروی استاد محترم و زندگی سالمی ها.من زمانی با کانال آشنا شدم که یک شکست عشقی خیلی بد داشتم، کسی که با قصد ازدواج اومده بود، به دلیل وابستگی های شدید من بعد از 3ماه کسی که من رو خیلی دوست داشت از من فراری شد و به طرز خیلی وحشتناکی من رو گذاشت کنار و دیگه اصلا حتی نمیخواست صدای من رو بشنوه و من جوری زمین خوردم که به معنای واقعی فلج شدم و دیگه نمیتونستم بلند شم و روی پاهای خودم بایستم.جذابیت درونی رو تهیه کردم و به ارامش رسیدم و متوجه شدم من کاملا غیر جذاب بودم و فکر میکردم اگر مدام به کسی بگم دوستش دارم جذابه.دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و یکسال روی دوره ها کار کردم و به جایی رسید که اون آقا به زندگیم برگشت و من چون اشکالاتم رو دیده بودم پذیرفتمش.من نظام های ارزشیم رو دیدم و فهمیدم همیشه برای تایید دیگران زندگی میکردند، حتی درسم، شغلم همه برخلاف علاقه و استعداد خودم بود و اونجا من با داشتن مدرک فوق لیسانس و شغلی با درامد خوب همه ی اونهارو رها کردم و وارد کار هنری مورد علاقم شد که به شدت مورد تشویق اساتیدم قرار گرفتم و پیشرفت و موفقیت خیلی زیادی به دست اوردم و حال من توی این کار خوب شد.دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، تمام طرد شدگی هام رو دیدم و تازه فهمیدم چرا من انقدر به این آقا وابسته بودم و بهش علاقه داشتم و فهمیدم که این آدم علی رغم اینکه مدام از من تعریف میکرد که چقدر عوض شدی، چقدر بزرگ شدی، و ... اما مناسب من نیست. من سایه هام رو پذیرفتم، مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم، به ارامش رسیدم و وقتی دیدم اون آقا مناسبم نیست ، من ارتباطم رو باهاش قطع کردم، دیدم آدمی که یه روز بخاطر رفتنش باعث شد من بخوام حتی خودکشی کنم و فکر میکردم زندگی و همه چیزم رو از دست دادم، فهمیدم اون آدم فقط نشان دهنده ی سایه های من بوده و با ارامش گذاشتمش کنار.با همزمانی جالبی آقای دیگه ای وارد زندگی من شد که همه ی وجودش احترام به منه، با تمام وجود برای من ارزش قائل میشه و من رو دوست داره.بهترین دستاورد من ارتباط خیلی خوب و زیاد من با خداست و فهمیدم خودم و خدا برای زندگیم کافی هستیم و دیگه به هیچکس نیازی ندارم.من بواسطه سایه ها و طلسم هایی که توی وجودم بود دچار پنیک بودم، حالم بد بود، هر هفته بیمارستان بودم، همش حمله بهم دست میداد ولی بعد از دوره ها هیچکس باورش نمیشه که پنیک من کاملا رفع شد و الان 6 ماهه که حمله ای به من دست نداده و حال من فوق العاده ست.من مستقل شدم و حتی منی که بخاطر پنیک نباید 1ساعت تنها میموندم حالا تو شهر دیگه ای خونه گرفتم و تنها زندگی میکنم و دیگه حمله عصبی ندارم و به نظر بهترین اتفاق هست که یک آدم خودش درمانگر خودش میشه و این به خاطر ریشه ای کار کردن دوره هاست.خدارو شاکرم که با شما آشنا شدم و مسیر زندگیم اینجوری بهبود یافت🙏🏻❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    محبوبه 5 مرداد 99
    سلام استاد عزیز خسته نباشید.من از زمان مجردی هیچوقت احساس ارزشمندی درونی نداشتم و احساس حقارت میکردم، در 17سالگی با بحث خانواده ها ازدواج کردم و احساس تنهایی من و فقدان ارزشمندی من بیشتر شد، هر چی همسرم بهم محبت و توجه میکرد من راضی نمیشدم و به طور مداوم دارو های اعصاب مصرف میکردم و هر بار دوز دارو ها بالاتر میرفت.بعد از زایمان افسردگی من شدید تر شد، مدام با همسرم بحث میکردم، تحقیرش میکردم، خشمم رو سر دخترم خالی میکردم و توی 1سالگی تنبیهش میکردم، خودم رو میزدم و حالا میفهمم بخاطر کمبود محبت و خلا های درونیم بود.دوباره باردار شدم بخاطر نظام ارزشی اشتباه که میخواستم حتما پسر داشته باشم، بازهم دست از دعوا و بحث با همسرم برنمیداشتم، همیشه خواب بودم، تمام وجودم پر از استرس و ترس از مریض شدن بود و همیشه هم بیمار بودم، انقدر این اضطراب در من رخنه کرده بود که حالت تهوع داشتم، معده و روده من عصبی شده بود، تیروئیدم پر کار شده بود، میگرن عصبی داشتم، افت فشار داشتم و باز هم همسرم مدارا میکرد با من. دست به خودکشی زدم سر یک بحث الکی، باز هم به خودم نیومدم، واقعا همه رو ازار میدادم، اصرار میکردم که همه باید به من محبت کنند و منو تنها نگذارند.بار سوم باردار شدم، انقدر داروی اعصاب مصرف کرده بودم که در سن 33سالگی بدنم مثل یک زن مسن میلرزید، دستهامو قایم میکردم، توی بارداری همسرم رو کرده بودم توی سه کنج و انقدر بهش فشار اوردم که یکروز لبریز شد و گفت تویی که برای خانوادت ارزشی نداری پس برای منم هیچ ارزشی نداری، دست از سرم بردار، کاش میمیردی و من راحت میشدم و من افسردگیم شدیدتر شد، شبانه روز دائما گریه میکردم، انقدر عصبی بودم که صدای گریه بچه هامم ازارم میداد.وارد کانال شدم، خیلی اتفاقی پای من شکست و خونه نشین شدم، همسرم برای من دوره جذابیت درونی رو تهیه کرد، کم کم همسرم میگفت خیلی اروم شدی، خیلی تغییر کردی، ازش خواستم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو میخوام و با اشتیاق خیلی زیاد برای من خرید.الان دیگه اثری از بدخلقی ها، عصبانیت ها، بیماری ها، دعوا در زندگی من نیست، منی که شدیدا از مرگ، بیماری، تاریکی میترسیدم، دیگه هیچ ترسی ندارم، رابطه من با خداوند عاشقانه شد، احساس شادی و رضایت قلبی از زندگیم دارم.از خانواده و همسرم متنفر بودم ولی حالا عاشقانه دوستشون دارم، حال دلم خوبه، طلسم ها و سایه هام رو دیدم، توی چالش من جدید کارم رو استارت زدم، رو خودم واقعا خیلی کار کردم، رابطه من با همسرم به حد عالی رسید، الان دیگه جنگی نداریم، از لحظه لحظه کنار هم بودن لذت میبریم، با هم صحبت میکنیم، خداروشکر همسرم هم داره روی خودش کار میکنه و تغییرات رو درونش احساس میکنم، واقعا مدار من بالا اومده چون رابطه من با همسرم فوق العاده شده و تک تک اعضای خانوادم وارد مسیر خودشناسی شدند.ممنونم که مارو در مسیر آگاهی پیدا کردن قرار دادید.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیما۳۴ 5 مرداد 99
    سلام خانم هروی و مجموعه زندگی سالم من دختری بودم که هرگز بخودم افتخار نمیکردم، علی رغم موقعیت خوبی که داشتم ولی هیچوقت از خودم راضی نبودم، حتی خانواده هم من رو تحقیر میکردند.توی روابط عاطفی همیشه به شدت تحقیر و ترک میشدم، کم کم عادت کرده بودم ترکم کنند، تمام روابطم به جدایی ختم میشد، همه اطرافیانم متعجب بودند که تویی که همه چیز داری چطور تو رو ترک میکنند، اخرین رابطه من هم با کسی بود که فوق از هر نظر سطح بالایی داشت اما در کمال حیرت، یک روز ناگهانی رفت و من ضربه سنگینی خوردم و ذره ذره خرد شدم و حس میکردم هیچی از من نمونده، حتی کارم رو هم ترک کردم و از زندگی بریده بودم با کانال زندگی سالم آشنا شدم، پکیج تمام دوره ها رو تهیه کردم، از همون روز دیگه من ادم قبل نبودم، تمام دوره ها رو مو به مو نوت برداری میکردم. اولین دستاوردم این بود که کارم رو استارت زدم و به بهترین نحو مهم پروژه طراحی جواهر تکمیل شد و شاهکار بود خروجی من و به خودم افتخار کردم بابتش، ارتباط خوبی با دنیا برقرار کردم، پدرم که همیشه تحقیرم میکرد کاملا تغییر کرد و بهم محبت میکرد و میگفت تو باعث افتخار مایی. آدمی که من رو توی یک روز با بی خبری ترک کرده بود برگشت و گفت من تو رو جور دیگه ای میخوام، اصلا باورم نمیشه که تو رو از دست دادم، میدونم دیگه کس دیگه ای رو شبیه تو پیدا نمیکنم و به من یک فرصت دیگه بده اما من با اقتدار پیشنهادش رو نپذیرفتم. الان خیلی حالم خوبه، اتفاقات خوبی برای من میوفته، به ارامش قلبی رسیدم، روحیه من خوب شد، با دوره جزیره گنج تجربیاتی داشتم که اصلا برام تکرار شدنی نیست❤️به امید اینکه همه زندگی سالمی داشته باشن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ب.پ 5 مرداد 99
    سلام زندگی سالم . من تمام دوره ها رو تهیه کردم و از هر کدوم دستاورد هایی داشتم، با جذابیت درونی از همون هفته های اول دستاورد داشتم و به هر چیزی فکر میکردم بهش میرسیدم، سه سالی بود که برای جابه جایی منزلم اقدام میکردم ولی ممکن نمیشد اما بعد از این دوره امکان جابجایی ما به منزلی بزرگ و بهتر و همونطور که میخواستم خیلی راحت فراهم شد. با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس ترس ها و طلسم های روانی و سایه های زیادی دیدم چون دوران کودکی خوبی نداشتم، خانواده پر جمعیتی بودیم، پدرم اعتیاد داشت و بار ها به زندان افتاد، مادرم خرج مارو میدادند و من بخاطر اینکه باری از دوش خانواده کم بشه تصمیم گرفتم خیلی زود ازدواج کنم و در سن 17سالگی بدون عشق ازدواج کردم. سختی های زیادی توی زندگی مشترکم کشیدم، هیچ شناختی از ازدواج نداشتم، همسرم برعکس من که احساساتی بود اون فقط همه چیز رو توی پول و کار میدید و فقط سعی میکرد ما رفاه داشته باشیم و هیچ توجهی به نیاز های عاطفی من نداشت، کم کم به الکل رو اورد ، خودم پرخاشگر، عصبی و به هم ریخته بودم، زندگی من از بیرون نمای خوبی داشت و خیلی میدرخشید چون همسرم، دختر موفق بودند ولی زندگیم از درون تهی بود، همسرم هیچوقت بهم ابراز علاقه نمیکرد، حتی ازم دوری میکرد گاهی اوقات و من خیلی گریه میکردم و میگفتم چرا همه از زیبایی و هم صحبتی من لذت میبردند ولی همسرم اصلا منو نمیدید، آرزو داشتم با من چند کلمه صحبت کنه. کم کم من تغییر کردم با دوره ها و دیدم که با تغییرات من رفتار همسرم هم داره تغییر میکنه، خیلی این تغییرات محسوس بود، همسری که کنار من نمینشست، با من حرف نمیزد، از زیبایی های من تعریف نمیکرد، حالا من تازه به چشمش اومده بودم و من رو میدید و ازم تعریف میکرد، عشقش رو بهم ابراز میکرد، میگفت دوستت دارم، من رو بغل میگرفت و پیشونی مو میبوسید و من رو نوازش میکرد ! من سالها بود که در انتظار این محبت ها و نوازش ها بودم و فکر میکردم مشکل از اونه ولی فهمیدم که گره اصلی من بودم، کم کم تماس ها و پیام هاش به من بیشتر شد چون قبلا فقط وقتی کاری داشت بهم زنگ میزد اما حالا بهم اهمیت میداد، بها میداد کسی که قبلا هیچ توجهی به من نداشت. دوره جزیره گنج کمک کرد من خلا درونی خودم رو پر کنم، من در رفاه بودم اما دوست داشتم استقلال داشته باشم اما همسرم مانع میشد و میگفت تو به کار های خونه برس، من بهت پول میدم، من تونستم شغل حقیقی خودم رو که استعداد خیلی زیادی درش داشتم پیدا کنم و شروعش کنم و آرامش پیدا کردم. من بعد از فوت پدرم که وابستگی خیلی زیادی بهش داشتم و درد سنگینی برای من بود متوجه شدم که من به شدت ترس از دست دادن داشتم و این برای من دستاورد بزرگی بود و علت خیلی از مشکلاتم رو فهمیدم، متوجه شدم به همسرم وابستگی و چسبندگی شدیدی داشتم و با دوره جدایی تا تعالی طرد شدگی هام رو دیدم، فهمیدم هیچکس برای ما ماندنی نیست و ترس از جدایی برای من حل شد و تونستم به تعالی برسم. معجزه بزرگ دیگه ای که برای من اتفاق افتاد این بود که دخترم از یک بلندی سقوط کرد و خودم، اورژانس، تمام پزشکان از زنده موندنش متعجب شده بودیم، من فهمیدم گاهی بعضی از دست دادن ها مثل مرگ پدرم رنجی رو به ما میده که الماس درونمونو کشف کنیم و از جدایی به تعالی برسیم، گاهی هم خواست خدا میتونه از مرگ عزیزی جلوگیری کنه تا ما درس های ارزشمندی رو بگیریم و درک کنیم رنج ها و مصیبت ها و درد ها باعث پیشرفت و ارتقا ما برای شناخت خودمون هست. خداروشکر که به آگاهی رسیدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    زیبا زارع 5 مرداد 99
    سلام سوده هروی استاد خوبم.من یکسال هست که دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس، جزیره گنج و درسواره احترام به خودم رو تهیه کردم و متوجه شدم زندگی من به این علت از هم پاشید که ما در مدار هم نبودیم، مناسب هم نبودیم که جدا شدیم.دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، با ذره ذره این دوره اشک ریختم و نوشتمش، من گره ها و طلسم هام رو پیدا کردم، طردشدگی هام رو دیدم، طلسم های دوران کودکیم رو دیدم و فهمیدم چرا در تمام دورانی که با همسرم زندگی میکردم ترس از دست دادنش رو داشتم، ترس داشتم بره، ترس داشتم بهم خیانت کنه و در نهایت هم این اتفاقات دقیقا برای من افتادند همونطوری که در فکر خودم بود. من دیگه نمیترسم، با تنهایی خودم کنار اومدم، یاد گرفتم از تنهاییم لذت ببرم، خدا رو پیدا کردم و بهش اعتماد پیدا کردم، الان خیلی حس خوبی دارم، تمام تمرینات رو انجام میدم، مسائلم رو در درون خودم حل میکنم نه در بیرون، آرامشی دارم که خیلی زیباست.امشب برای من یک معجزه اتفاق افتاد، همسرم که بعد از جدایی من رو از همه جا بلاک کرده بود، تلفن و پیامم رو جواب نمیداد، همه جا میگفت ازت متنفرم و دیگه نمیخوام ریختت رو ببینم، من رو از بلاک دراورد ، بهم مرتب پیام میداد و میگفت من غلط کردم، اشتباه کردم، منو ببخش، میگفت من حتی از دیدن عکسات انرژی میگیرم و من دیدم که واقعا معجزه جذابیت و قانون جذب وجود داره. مرسی ازتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Nedaaa 5 مرداد 99
    سلام خانم هروی داستان زندگی من ابنجوری بود که من در رابطه با آقایی بودم که اوایل همه چیز خوب بود اما کم کم همه چیز سرد شد و من اصلا باورم نمیشد چون من هرکاری، هر از خودگذشتگی برای این رابطه میکردم و باج های زیادی دادم ولی در نهایت باز هم ترک شدم، تحقیر شد، بهم توهین شد و جدا شدیم.همزمان با جدایی، دوری از خانوادم رو تجربه کردم و سختی من بیشتر شد، یجاهایی فکر میکردم من قطعا یک شب میمیرم، با خودم میگفتم اصلا من چرا زنده ام؟ چه انگیزه ای برای ادامه این زندگی هست؟گریه ها میکردم، حال خیلی بدی داشتم، چندوقت بعد متوجه شدم اون آقا وارد رابطه با کس دیگه ای شده، احساس بی ارزشی و فروریختن من بیشتر و بیشتر شد.دوره ها رو تهیه کردم، روی خودم کار کردم، فهمیدم اصلا جذابیت درونی نداشتم، اصلا عزت نفس نداشتم، جزیره گنج بهم فهموند چقدر ارتباطم با خدا سطحی هست، کم کم خودم رو داشتم پیدا میکردم.فکر میکردم به دوره از جدایی تا تعالی نیاز ندارم ولی بالاخره تهیه کردم و جدایی تا تعالی برای من بهترین دوره بود و تکمیل کننده دوره های قبلی بود، تازه فهمیدم من به خودم چقدر ظلم و ستم کردم، سایه ها و طلسم هام رو پیدا کردم، مسئولیت زندگیمو پذیرفتم، پدرو مادرمو بخشیدم، دلیل وابسته بودنم رو پیدا کردم و طلسم هایی که از مادرم داشتم دیدم، فهمیدم من خودم رو اصلا لایق یک رابطه عاشقانه نمیدونستم و فکر میکردم من باید هر توهینی رو تحمل کنم تا رابطه من پا برجا بمونه، فهمیدم من خودم رو اصلا دوست داشتنی نمیدونستم.من پزشک هستم، از نظر زیبایی چیزی کم ندارم ولی هیچوقت خودم رو لایق تعریف هایی که ازم میشد نمیدونستم، خودم رو باور نداشتم، همیشه خودم رو از هر لحاظ از اون آقا پایین تر میدونستم.خیلی اتفاقی موقعیتی جور شد که من تونستم ماشینم رو عوض کنم، تونستم یک آپارتمان بخرم ، ارتباطم با پدر و مادرم خیلی بهتر شد، احساس لیاقت رو در خودم پرورش دادم، مستقل شدم، اقتدار مدیریت درمانگاه رو بدست اوردم، برای تخصص مشغول درس خوندن هستم، آرامش دارم و خیلی خوشحالم خدارو شاکرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Eliii 5 مرداد 99
    سلام و عرض خسته نباشید خدمت خانم هروی و تیم خوبشون.پدر و مادر من در زمان کودکیم از هم جدا شدند و من دوران سختی رو گذروندم. تنش های زیادی بین پدر و مادرم بود ولی زخم هایی که خوردم من رو رنجونده بود. اصلا رابطه خوبی با پدرم نداشتم، با مادرم همیشه اختلاف داشتم جوری که همیشه از درون احساس میکردم من خانواده ندارم، کسی بهم اهمیت نمیده و برای هیچکس مهم نیستم.به شدت خشم زیادی در درونم داشتم و به خاطرش هم خودم و هم بقیه رو دچار مشکل میکرد و دست به کارهایی میزدم که زندگیم متشنج میشد، روابطم خراب میشد، آدمی بودم که فکر میکردم همیشه حق با منه و حاضر نبودم به هیچ عنوان نفش و تقصیر خودمو ببینم، احساس قربانی بودن میکردم، احساس ترحم میخواستم از همه و روز های دردناکی داشتم.از طریق مادرم با کانال آشنا شدم، پولی به دستم رسید، تمام دوره ها رو تهیه کردم. من از این مدل زندگی ، از این رفتار ها، از اتفاقاتی که مدام مشابهشون مثل زنجیره برام تکرار شد خسته شدم و میخواستم این روند رو تغییر بدم. از دوره جذابیت درونی شروع کردم، با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس کل زندگیم مثل آوار روی سرم ریخت و تمام این دوره شامل حالم میشد، خیلی گریه کردم متوجه شدم تمام مشکلاتم بخاطر عزت نفس نداشته ی من هست، از درون به آرامشی رسیدم که دیگه به راحتی از بین نمیره، درک من بالا رفت.با مادرم که همیشه مشکل داشتم الان رابطه مون خیلی عالی شده ، حالا مادرم ازم کمک میخواد و خودشم ازم حمایت میکنه. رابطه من با پدرم هم اصلاح شد و دیو بد ذاتی که از پدرم ساخته بودم شکستم.رفتار اطرافیانم به کلی باهام تغییر کرد، همه بهم میگن بزرگ شدی ، دیگه اون آدم سابق نیستی، حرفهایی که همیشه آرزوم بود ازشون میشنوم.من کسی بودم که همیشه تنهایی آزارم میداد. همیشه توی روابطم هم رضایت نداشتم و دنبال چیز بهتر و بالاتر بودم اما هیچوقت اتفاق نمی افتاد و فقط باعث میشد روابطم رو از دست بدم، در نهایت آقایی که دوستش داشتم و دوستم داشت ترکم کرده بود. وقتی روی خودم کار کردم و مشکلاتم رو دیدم اون آقا هم به زندگیم برگشت و من یاد گرفتم توی رابطه وابسته نباشم، دلبسته باشم، خودم برای خواسته هام بجنگم از کسی توقع نداشته باشم، اون آقا که قبلا دائما من رو کنترل میکرد، من رو قبول نداشت الان به من، خواسته هام، انتخاب کاملا احترام میگذاره و بهم میگه تغییراتت رو در وجودت دارم میبینم.الان خیلی راحت به خواسته هام میرسم، روابطم عالی شده، دارم خودم رو زندگی میکنم، اقتدار تصمیم گیری پیدا کردم، تونستم بالاخره در رشته ای که میخواستم قبول شم در حالی که قبلا همه باهام مخالف بودند و احساس میکردند توانش رو ندارم الان مشوق من شدند و من رو حمایت مالی میکنند.من سال ها درد معده ای داشتم که همیشه همراهم بود، وقتی عمیقا روی خودم و خشم درونم کار کرد، الان روز به روز این درد در حال بهبودی هست و بابت ای همه اتفاق خوب خیلی خوشحالم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فاطمه۷۶ 5 مرداد 99
    سلام میخوام تجربه مو باهاتون درمیون بذارم. من از دل یک رابطه کاملا ناسالم که در اون تحقیر دیدم، بهم توهین شد، احساس ضعف و شکست داشتم، خیانت دیدم اومدم بیرون و کار کردن روی خودم رو شروع کردم.با دوره جذابیت درونی شروع کردم و تمام نشانه های اون اقا رو از زندگیم پاک کردم، سعی کردم اون اقا و خانمی که باهاش هست رو ببخشیم و روی خودم کار کنم، من خودم رو یک آدم شکست خورده میدونستم که کاملا افسرده هست، وزنش به شدت بالا رفته و زندگیش راکد شده ولی با دوره جذابیت درونی من از جای خودم بلند شدم و اون روز های سنگین و دردناک رو سپری کردم. دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، طلسم هام رو دیدم، فهمیدم چرا با این که خودم و خانواده خودم موقعیت اجتماعی خوبی داریم پس چرا من همیشه احساس کم ارزشی دارم و خودم رو کمتر از همه میبینم حتی از هم جنس های خودم و همیشه احساس میکردم من کمتر از همه هستم ، طلسم های ازدواجم رو دیدم، دلایل وابستگی های ناسالمم رو دیدم، من فکر میکردم بعد از اون آقا دیگه هیچکس برای من پیدا نمیشه و دیگه کسی نخواهد بود که من رو دوست داشته باشه. دوره جزیره گنج رو گرفتم و ارتباط عمیقی با خدا پیدا کردم، حامی خودم رو دیدم، فهمیدم اگر چیزی رو برای من فرستاده و یا هر چیزی رو که ازم گرفته همه برای من خیر بوده ، من توی اون رابطه کلی درس گرفتم و خدا من رو از رابطه ای که نا مناسب بود بیرون کشید تا من جایگاه خودم رو پیدا کنم. دوره از جدایی تا تعالی رو گرفتم خیلی رو ی من اثر گذاشت، هر وقت احساس ضعف و نا توانی میکردم با این دوره حال خودم رو خوب میکردم و یاد گرفته بود حال خودم رو خوب کنم، آرامش عمیقی پیدا کردم .درسواره احترام به خود برای من خیلی عالی بود و هشیاری من رو به زندگیم خیلی بیشتر کرد. با چالش 4ماهه الان آقایی وارد زندگی من شده که موقعیت خیلی خوبی داره، شخصیت فوق العاده عالی و سالمی داره، طرز فکر بسیار بالایی داره و من تا قبل از اون فکر میکردم هیچوقت و هیچزمان همچین آدمی با همچین لولی به سمت من نخواهد اومد و امکانش برای من نیست، جالبه که آقای قبلی که باهاش بودم بهم گفته بود تو لیاقت زندگی با امکاناتی که من دارم نداری و من با این حرف خیلی درد کشیدم ولی حالا این آقای جدید همون امکانات رو حتی در سطح بالاتری داره، این آقا تمام خانواده شون موقعیت خیلی بالایی دارند و حتی خود این اقا انگار که مثل من تمام دوره ها رو کار کرده و تمام نکات دوره ها در وجود این آقا هست و دقیقا همون ویژگی هایی که من توی چالش چهارماهه نوشته بودم این آقا داره. درسواره استغنا انقدر به من آرامش داد که خیلی احساس عالی ای داشتم و عمیقا به دلم نشست و یک ارتباط خاصی با دنیا برقرار کردم. دستاورد مهم دیگه ی من این بود که تونستم اضافه وزنی که داشتم رو کم کنم و 15کیلو کاهش وزن داشتم ، این ارامش رو، این زندگی سالم رو از اموزه های دوره ها دارم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مینا 5 مرداد 99
    سلام آشنایی من با مجموعه شما برمیگرده به وقتی که 3سال از نامزدی من میگذشت، با عشق شروع کردیم ولی رفته رفته همه چیز سرد و کدر شد تا رسید به باج های عاطفی، تحقیر شدن های شدید و خرد شدن من جلوی خانواده و دوستان، همسرم جلوی همه من رو بار ها تحقیر میکرد و هیچ ارزشی برای من قائل نبود، تمام زمانش با دوستانش بود و برای من زمانی نداشت و من فقط گریه میکردم و حسرت میخوردم، حتی جواب تلفنم رو هم نمیداد، سرم داد میزد برای هر چیزی. در نهایت بهم گفت من دیگه نمیخوام ازدواج کنم، توام اگه میخوای میتونی بری و من به شدت دچار شوک شدم، صدای تیکه تیکه شدن قلبم رو میشنیدم، احساس بی ارزشی داشتم، نه غذا میخوردم نه میخوابیدم، نه با کسی حرف میزدم.من افسردگی شدید داشتم و از تهیه دوره ها امتناع میکردم تا اینکه دوستم دوره جذابیت درونی رو بهم هدیه داد. بار ها گوش کردم و روی خودم کار کردم،دوره عزت نفس نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و عزت نفسم رو احیا کردم، به شدت حالم خوب شد و خیلی آرامش پیدا کردم.با جزیره گنج به خدا خیلی نزدیک شدم و آرامشم چندین برابر شد.با دوره جدایی تا تعالی خیلی خوب پیش رفتم و همه ی وابستگی هام رو رها کردم.چالش 4ماهه رو شروع کردم و تمرین کردم تا زندگیم با کیفیت بشه، خودم رو بخشیدم ، نامزدم رو هم بخشیدم و رها کردم.بعد از مدتی اون آقا برگشت، اومد در خونه مون ولی من نمیخواستم ببینمش، کسی که من اگر 5 دقیقه تاخیر میکردم پاشو میگذاشت روی گاز و میرفت، از صبح تا شب توی ماشین در خونه منتظر من نشسته بود بدون اینکه حتی چیزی هم بخوره. آخرِ شب به اصرار مادرم قبول کردم ببینمش. با دسته گل برای معذرت خواهی اومده بود و میگفت من بدون تو نمیتونم. من فهمیدم خیلی دوستت دارم، فقط بهم فرصت بده تا جبران کنم، حالا احساس میکنم عمیقا عاشقت هستم ، ... حرف هایی رو بهم زد که من اصلا فکر نمیکردم یه روزی ازش بشنوم، گفت حتی برات خونه و ماشین میخرم و به اسمت میزنم فقط تو با من زندگی کن و کنارم باش، حتی باورم نمیشد گفت اگر از دوستام خوشت نمیاد رابطه مو باهاشون قطع میکنم که تو فقط راضی باشی هم چنین من معجزه چالش 4ماهه رو دیدم و با انگیزه بیشتری ادامه دادم، بخشیدمش و بهش فرصت دادم و حالا انقدر با احترام و ارزش باهام رفتار میکنه ، برام کادو های ارزشمند میخره، رفیق بازی شو کنار گذاشت و همش میخواد پیش من باشه و حالا خودش از من مشتاق تره که زودتر عروسی بگیریم.من تا قعر نابودی رفته بودم، کاهش وزن پیدا کرده بودم، وضع جسمانیم خیلی بد بود ولی با دوره ها تونستم جسم و روانم رو احیا کنم، زیبایی خلقت خودم و ارزشمندیم رو ببینم و حالا رابطه من خیلی زیبا تر از اوایل نامزدیم شده، جوری که حتی نمیتونستم تصورش کنم.خیلی ممنونم ازتون خانم هروی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شهلا 5 مرداد 99
    سلام خانم سوده هروی عزیز.سفر من با طردشدگی هزارباره از جانب اقایی شروع شد که 3سال باهم در ارتباط بودیم. بار ها توهین شنیدم، قضاوت های ناحق و... . من در اون رابطه همیشه مجبور بودم خودم رو ثابت کنم چون هیچوقت توی اون رابطه دیده نمیشدم. با وجودی که این آقا ثروتمند بود ولی هیچ هزینه ای برای من نمیکرد و من آرزوم بود یه شاخه گل ازش بگیرم.هربار دعوای شدیدی میکردیم و میرفت من فوری میرفتم پیش دعانویس تا دعایی بگیرم و اون اقا برگرده.من میگرن گرفتم و سر درد های من ریشه های عصبی داشت، به علت فشار عصبی زیادی که تحمل میکردم دچار مشکل قبلی شدم در صورتی که من 22سالم هست و هیچ سابقه بیماری قلبی خانوادگی نداشتیم، من نتونستم درس بخونم و دچار افت شدید شدم، اون آقا قول میداد تغییر کنه ولی تغییری ایجاد نمیشد و من افسرده تر میشدم که اهمیتی نمیده.اقتدار پیدا کردم و جدا شدم، دیگه فهمیدم دعانویس نمیتونه کاری برای من بکنه.هر 4دوره رو تهیه کردم و اولش اصلا باورم نمیشد دستاورد ها واقعی باشند و در تصورم نمیگنجید این آقا که اخلاقش انقدر بد هست و حتی مشکلاتش رو نمیپذیره بتونه تغییر کنه، از دوره جدایی تا تعالی کمک گرفتم و رابطه رو به طور کامل تموم کردم و تمام وقتم رو برای شنیدن دوره ها گذاشتم.اولین دستاوردم این بود که با خود حقیقیم آَشنا شدم، فهمیدم کمبود عزت نفس داشتم و این قضیه برای من بسیار دردناک بود که بپذیرم، فهمیدم چقدر باور های اشتباه دارم و رفتارهای بدی که باهام میشد خودم خلق میکردم و انقدر نوشتم و نوشتم تا ریشه یابی کردم.طلسم های ارتباطیم رو پیدا کردم چون من حتی با دوستان دخترم هم ارتباط خوبی نداشتم، با جزیره گنج به ارتعاشاتم آگاه شدم و رابطه من با دوستانم به شدت تغییر کرد و الان 3تا دوست صمیمی دارم که خیلی به من شبیه هستند.با تمرینات جدایی تا تعالی تونستم ذهنم رو اروم کنم و درس بخونم، مقالاتی که میخواستم خوندم، ورزش رو شروع کردم و اراده و اقتدار در من بوجود اومد که دنبالش کنم.این آقا برگشت و جوری تغییر کرده بود که باورم نمیشد. کسی که 3سال هیچ اقدامی برای رسمی شدن ارتباطمون نمیکرد، حالا به مادرش گفته بود و با مادرم تماس گرفته بود، خواهش میکرد من رو ببینه، برای دیدنم از شهرستان اومد با گل و شیرینی و چیزی که توی نگاهش دیدم واقعا باور نکردنی بود و مثل یک عاشق شیفته نگاهم میکرد جوری که انگار من یک موجود خیلی با ارزش هستم و واقعا تغییر کرده بود و این به این دلیل بود که من تغییر کرده بودم، گفت توی این مدت همه چیز رو مرور کرده و متوجه اشتباهاتش شده و پیشمون بود در حالی که من توی خواب هم نمیتونستم ببینم که این حرف هارو میزنه و داره من رو درک میکنه.دو نفر از آقایونی که قبلا بهم ابراز علاقه کرده بودند میخواستند ازم به طور رسمی خواستگاری کنند و من اینهارو از جذابیت درونی دارم، چون طبق حرف شما ما روی (خودمون) کار میکنیم ولی بقیه با وجودی که حتی نمیدونن چیکار کردیم ولی متوجه تغییرات ما میشن.من به صلح درونی رسیدم، با خودم اشتی کردم، دیگه اشفته و عصبی و خشمگین نمیشم، دلم خیلی اروم شده و فهمیدم چون خودم برای خودم ارزش قائل نبودم بدرفتاری میدیدم درصورتی که من زیبا بودم، دانشجوی برتر پزشکی بودم، همه چیز داشتم ولی ارتباط من با خودم خوب نبود.الان رابطه من خیلی خیلی بهتر از اوایل آشناییم با اون آقا شده و خیلی خوشحالم چون من وقتی شروع کردم به گوش دادن به دوره ها خودم رو لایق یک ارتباط عاطفی خوب نمیدونستم و حتی حس میکردم اگرهم رابطه خوبی داشته باشم از دستش میدم ولی حالا این احساس لیاقت رو در خودم بوجود اوردم.در نهایت باید از شما تشکر کنم❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    پرستو 5 مرداد 99
    سلام.من دوسال پیش با کانال آشنا شدم و در شرایطی بودم که جدایی رو تجربه کرده بودم و بسیار حال بدی داشتم. همه ی دوره ها رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم.روابط من کوتاه مدت شده بود و من رابطه ای نداشتم که من رو اغنا کنه و به سرانجام برسه. من کودکی سختی داشتم، عزت نفس من بسیار پایین بود و پایمال شده بود چون تمام خانواده ی من همیشه من رو تحقیر میکردند و از ظاهر من انتقاد میکردند با اینکه ظاهرم ایرادی هم نداشت ولی مورد تمسخر اونها قرار میگرفتم، همیشه دیگران از چهره و توانایی هایی من تعریف میکردند ولی من باور نمیکردم. من در رشته خوبی تحصیل کردم ولی باز هم احساس کمبود داشتم و هیچوقت از خودم راضی نبودم.از دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم چرا هیچکس نمیخواد با من بمونه !!! حالا فهمیدم من همیشه خودم رو دست کم میگرفتم برای همین دیگران من رو به چشم آدم بی ارزش میدیدند.وارد چالش چهارماهه اول شدم و شروع کردم روی خودم کار کنم. با جدیت روی عزت نفسم کار کردم و آقایی که 5سال پیش من رو ترک کرده بود به زندگی من برگشت و گفت من تو رو برای ازدواج میخواستم ولی تو چندسال قبل با الانت خیلی فرق داشتی ، الان انگار بالغ و بزرگ شدی، رفتار های تو بسیار متفاوت شده، ما چند ماهی با هم در ارتباط بودیم و بعد ایشون به خواستگاری من اومدند و ما سه ماه پیش عقد کردیم و الان هم داریم توی خونه خودمون زندگی میکنیم .منی که هیچوقت فکر نمیکردم برای من ازدواج اتفاق بیوفته و کاملا نا امید شده بودم الان خداروشکر میکنم که با این چالش تونستم زندگی خودم رو متحول کنم.خیلی ممنون از درسایی که خالصانه آموزش میدین.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساحل 5 مرداد 99
    سلام این هم از تجربه من از دوره ها .من بچگی سختی داشتم، پدرم بدون هیچ توضیحی مارو ترک کرد، من با کلی احساس اضافه بودن، سر بار بودن و ترس از تنهایی زیادی بزرگ شدم، تمام اون دوران میترسیدم مادرم هم ما رو ول کنه و بره، احساس میکردم پدرم مارو نمیخواست، مادرم هم اگر ما نبودیم خوشبخت تر بود و خیلی درد داشت این افکار .من با افسردگی و سایه و طلسم های زیادی بزرگ شدم و دنیای من تاریک بود. همیشه به خودم میگفتم من چی کم دارم که همه چیز توی زندگی من انقدر قفل شده؟ زیبایی ، تحصیلات، شغل داشتم ولی اینها من رو خوشحال و راضی نمیکرد.با دوره از عزت نفس تا اعتماد به نفس و از جدایی تا تعالی فهمیدم بخاطر طلسم ها و سایه هایی که از ازدواج داشتم، ازدواجم جور نمیشد و همیشه میگفتم چرا کسی منو نمیخواد، من در ظاهر خوب بودم ولی از درون خراب.چندین سال قرص اعصاب میخوردم، هیچوقت آروم نبودم، چندین سال پیش دکتر و مشاور میرفتم ولی مثل مسکن، اثر موقت داشت و دوباره حالم بد میشدبا کانال زندگی سالم آشنا شدم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و با گوش کردنش حس کردم دنیا چقدر جای قشنگی هست که من نمیدیدم، در جدیدی توی زندگیم باز شد، انگار بعد از مدتها منم داشتم به چشم می اومدم و آدمها من رو میدیدند، دنیا برام امن شد، منی که یک عمر احساس دوست نداشتنی بودن داشتم، یاد گرفتم خودمو دوست داشته باشم.دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو هرروز و هر لحظه گوش میدادم و تازه فهمیدم چرا زندگیم تا حالا قفل بود، حس میکردم قوی شدم و دیگه چیزی نمیتونه منو خرد کنه.کتاب خوندن رو شروع کردم و کتاب های زیادی خوندم، بعد از چندسال قرص های اعصابم رو کنار گذاشتم و یکسال هست هیچ قرصی نمیخورم، 10 کیلو اضافه وزن داشتم کم کردم.درسواره احترام به خود برای من خیلی خیلی خوب بود، بار ها گوش دادم، بعد از اون ویس دیگه گفتگوی درونی منفی نداشتم،واقعا برام تاثیر خوبی داشت و یک سری از طلسم هام رو که نمیدونستم چطور پیدا کنم با اون ویس فهمیدم، انگار تازه فهمیدم چطور خیلی چیز ها برای من طلسم شده.دوره جزیره گنج و قانون استغنا رو تهیه کردم، من بخاطر سختی های بچگیم طلسم و سایه های زیادی داشتم و فهمیدم چرا با اینکه کلی دست و پا میزدم ولی هیچ اتفاقی نمی افتاد.من تمام زندگیم از این رابطه به اون رابطه میپریدم و چنگ میزدم تا دوست داشته بشم و حس خوب پیدا کنم ولی دیگه حالم با تنهاییم خوب بود و احساس میکردم زخم هام داره خوب میشه، خلا هام داره پر میشه و خیلی قوی شدم و این فیدبک رو از همه میگرفتم و رابطه من با مادرم اصلاح شد.آقایی که چند سال قبل توی زندگیم بود، اون زمان رابطه اصلا خوبی نداشتیم، پر از تحقیر و کشمکش و تلخی بود، چندین سال هیچ ارتباطی باهاش نداشتم تا اینکه اون آقا برگشت بعد از چندسال ، خیلی جالب بود که اون آقا هم واقعا تغییر کرده بود، خیلی خوب ، عاقل ، محترم شده بود و ازم فرصت خواست، الان چندماهه باهمیم و رابطه خیلی خوب و ارومی داریم، جالبه که بهم میگه تو الماس منی ، تو دنیای ارامش منی ، من بدون تو میمیرم، من تمام این مدت چندسال، حسرت دیدن دوباره ی تو رو داشتم، االان هر کاری برام میکنه تا من ارامش داشته باشم و شاد باشم.دوره از جدایی تا تعالی خیلی چیز هارو برام روشن کرد، احساس میکنم میکنم دوران بچگیم رو کامل دارم درک میکنم و احساس قوی شدن میکنم.من فهمیدم دنیا فقط اون جای تاریک و خاکستری که قبلا میدیدم نیست، منِ جدید من مدتهاست شروع شده و داره رو پای خودش ساخته میشه، من الان عاشق خود جدیدم هستم و این حس رو با هیچی توی دنیا عوض نمیکنم. مرسی از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مهناز۱۳۲۴ 5 مرداد 99
    سلام استاد نازنین خانم هروی.من زمانی با زندگی سالم آشنا شدم که هرروز داشتم تحقیر میشدم، همسرم من رو بی ارزش میدید، با اینکه از نظر موقعیت اجتماعی، ظاهر و خانواده وضعیت خوبی داشتم ولی همسرم بهم بی احترامی میکرد، تا اینکه یک روز بهم گفت بهم حسی نداره و میخواد ازم جدا بشه.من شرایط بسیار دردناکی داشتم، نمیدونستم چرا همسرم تصمیم به جدایی داره، من خیلی به رابطه مون وابسته بودم، همیشه میترسیدم که همسرم منو رها نکنه و در نهایت چیزی که ازش میترسیدم اتفاق افتاد، خیلی حالم بد بود، بدنم سرد بود، شب ها خوابم نمی برد پس دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو گوش میکردم ، آرامش میگرفتم، ویس های کانال و دستاوردهارو بارها گوش میدادم.همسرم واقعا من و این زندگی رو رها کرده بود، بیشتر شب ها دیر می اومد یا نمیومد و با دوستاش بود، اصلا من رو نمیدید ، من فقط اشک میریختم و همدم خدا و ویس های شما بودوارد چالش چهارماهه شدم و این بار با جدیت بیشتری دوره ها رو شروع کردم، وقتی عمیق گوش کردم به طرز باورنکردنی دیدم انگار خیلی از مباحث رو من نشنیده بودم، هر روز عمیق روی خودم کار میکردم، تکرار میکردم،دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و طلسم هام رو پیدا کردم برای من عالی ترین دوره بود و بیشترین تاثیر رو روی من گذاشت، تونستم با اون دوره با درونم ارتباط بگیرم، فهمیدم مشکل من در روابطم چه چیزهایی بود که نمیدونستم، با این دوره بیدار تر و بیدار تر شدم.درسواره احترام به خود رو گوش میکردم هرروز ، دوره جزیره گنج رو گوش دادم و واقعا ارتباطم با خدا عالی شد، من حس میکردم توی بدترین شرایطم و لحظه های دردناکم خدا کنارم حاضر هست و من با این دوره به جهان اعتماد کردم.من خودم رو در اغوش گرفتم، خودم رو بخشیدم، تصمیم گرفتم دیگه اجازه ندم کسی بهم آسیب بزنه، تصمیم گرفتم خودم زخم هام رو درمان کنم.من بر ترس هام غلبه کردم، باورم نمیشد که بعد از 35سال تونستم ترس از تنهایی و طرد شدن رو شکست بدم، ضعف من همین بود، وقتی ریشه یابی کردم در خودم حلش کردم، دیگه برای موندن توی رابطه باج ندادم، اجازه ندادم تحقیر بشم، با همه درد هام بلند شدم و تصمیم گرفتیم توافقی جدا بشیم، من قبلا هر خفتی رو تحمل میکردم که همسرم بمونه ولی گفتم دیگه بسه، بخودم گفتم ارزش تو انقدره؟ الماس درونت انقدر کم ارزشه؟ نه، دیگه ضعیف و درمانده نبودم، بلند شدم، کار های طلاق رو شروع کردیم.من همچنان روی دوره ها کار میکردم، هیچ محبتی از همسرم نمیدیدم، خیلی روز ها اصلا همدیگه رو نمیدیدیم، من شروع کردم برای خودم ارزش قائل بشم، به خودم میرسیدم، زیبا ترین لباس هام رو برای خودم میپوشیدم، بهترین خوراکی هارو برای خودم تهیه کردم، کاملا عوض شده بود و باورم نمیشد این منم، تو آینه میدیدم که واقعا زیباتر شده بودم.یه روز دلم شکست، با خدا صحبت کردم و آروم شد، فردای اون روز همسرم کلا عوض شده بود، گفت که من منصرف شدم و طلاقت نمیدم، برام عجیب بود، باورم نمیشد، گفت دیگه نمیخوام مشاوره های طلاق رو بیام ، من دوستت دارم طلاقت نمیدم، همسرم همیشه میگفت من بچه نمیخوام ولی حالا می گفت من دوست دارم پدر بشم ، تصمیمم برای جدایی عوض شده و نمیخوام بری، همه ی اینها برای من واقعا مثل معجزه بود.با تشکر ازتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مونا 5 مرداد 99
    سلام زندگی سالمی های عزیز من امسال متفاوت ترین تولدم عمرم رو داشتم چون واقعا خودم و زندگیم در این یکسال در همه ابعاد خیلی متفاوت شد. من همه ی دوره ها و درسواره ها رو تهیه کردم، چندین بار گوش کردم، نوت برداری کردم، عمل کردم. رابطه اطرافیانم با من بهتر شد و حرفهایی که دوست داشتم ازشون شنیدم که بهم میگفتند چقدر تو خوبی، چقدر حس خوبی به ما میدی، چقدر حضورت توی زندگی ما به موقع هست،البته اینم بگم که من با مشاور های زیادی صبحت کردم، کتاب خوندم، کانال های زیادی رو دنبال کردم ولی زندگی من حالا تغییر کرد.همسرم تولدم من رو سوپرایز خیلی جالبی کرد و خیلی خوشحال شدم نه فقط برای تولد گرفتنش یا کادو، الان همه کار های همسرم به دلم میشینه، من قبلا چون رابطه خوبی با خودم نداشتم، تمام کار ها و محبت های همسرم رو هم باور نداشتم در حالیکه با دوره ی از عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم ناراحتی ما از دیگران به خودمون و سایه هامون مربوط میشه.تو چالش چهارماهه از همسرم صداقت میخواستم و این رو در خودم پرورش دادم و در کمال ناباوری همسرم هم تغییر کرد، الان هر چی که ازش میخوام قبول میکنه و پذیرفته که خونه مستقلی داشته باشیم .رابطه من با دخترم خیلی بهتر شد، دیگه ازش ناراحت نمیشم، آرامتر شدم، روی خودم کنترل پیدا کردم، قدرت بخشیدن و رها کردن پیدا کردم همچنین دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و واقعیت های بیشتری درباره خودم و سایه هام پیدا کردم و ریشه مشکلاتم با همسرم و سایه ها و طلسم های روانیم رو پیدا کردم.احساس میکنم مدار من تغییر کرده، آگاهی من بالا رفته ، حال دلم خیلی خوبه و خداوند با این آگاهی و آرامشی که بهم داده ، بزرگترین هدیه رو به من داده. مرسی که هستید تا ماهارو آگاه کنید.🙏🏻
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Shadi 4 مرداد 99
    سلام سوده هروی عزیزم.من زمانی دوره ها رو تهیه کردم که برای قهر منزل پدرم بودم، ازدواج من سنتی بود ولی همدیگرو خیلی دوست داشتیم اما توی مدت زندگی مشترکمون مشکلات زیادی داشتیم، همسرم به من خیانت کرد، کتکم میزد، بدوبیراه میگفت و فحشم میداد، ارتباط من رو با خانوادم قطع کرده بود و من ترکش کردم به خونه پدرم اومدم 🔺من از فشار درد و تنهایی و غصه انقدر گریه میکردم و میلرزیدم.اسفند من کرونا گرفتم و تو بیمارستان بستری بودم، همسرم میگفت دعا کن کرونا تو رو بکشه، انشالله که بمیری، اگه کرونا تورو نکشه، خودم میکشمت، روز تولدم هم هیچ خبری ازش نشد.من پرستار بودم، برگشتم سرکار ، اما شغلم رو هم از دست دادم، زندگیمو، شغلم رو ، سلامتیم رو ، همه چیزم رو از دست دادم.همه بهم میگفتن زندگی تو جادو شده، تو رو چشم زدن، طلسمت کردن، باید بری پیش دعانویس، به حدی از استیصال رسیده بودم که میخواستم برم تا با کانال زندگی سالم اشنا شدم.از خواهرم پول قرض کردم دوره هارو تهیه کردم، دوره جذابیت درونی رو شروع کردم، نوت برداری کردم، وارد چالش چهارماهه شدم، ویژگی هایی که میخواستم نوشتم.با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس ، طلسم ها و سایه ها و ترسها و قفل هام رو تا حدی پیدا کردم و نوشتم.با دوره جزیره گنج کل تحولات زندگی من، تحولات منِ حقیقی شروع شد، با این دوره خیلی اشک ریختم، گریه کردم، من مطمئن بودم که همسرم دوستم داره، خودمم دوستش داشتم ولی نمیفهمیدم پس این همه مشکل تو زندگی ما از کجاست!!!! فهمیدم اونها از سایه ها و طلسم هامون بود،با دوره ی عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم من بند نافم به همسرم وصل بود، طلای درونم دست همسرم بود، مدام سعی میکردم هر کاری کنم ازم راضی باشه، خودم ، ظاهرم ، پوششم ، همه چیزم رو مدلی کردم که اون میخواست و اخر هم راضی نمیشد، تو دوره جزیره گنج فهیدم حامی من خداست، فقط گریه میکردم، ازش طلب بخشش میکردم، من تازه خدارو واقعا شناختم و همه ی غم ها و ناراحتی هام از ذهن و دلم پاک شد.همسرم بعد از 50روز، که من رو با غرور ول کرده بود، بهم توهین کرده بود، چون شماره شو نداشت توسط همکارم بهم پیغام داد که تورو خدا برگرد، همکارم میگفت همسرت ساعت ها هق هق میکرد، فقط میگفت من همسرم رو میخوام، بدون اون میمیرم، من اصلا نمیتونم بدون اون زندگی کنم.من هنوز نتونسته بودم خودم رو کامل بشناسم، منی که قبلا منتظر بودم، ثانیه شماری میکردم همسرم اشاره ای کنه تا من فرسنگ ها بخاطرش بدوم، حالا قبول نکردم برگردم، میخواستم بیشتر روی خودم کار کنم.دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، تازه فهمیدم چرا با وجود علاقم به همسرم، این همه باهاش قهر میکردم، تمام طردشدگی هام رو دیدم، طلسم ها و سایه هایی پیدا کردم که اصلا باورم نمیشد و زندگیم متحول شد، طلسم هایی که از مادرم گرفتم دیدم و فهمیدم چرا زندگی خودم و خواهر هام در آستانه جدایی هست، من حتی دادخواست طلاق هم داده بودم.جنگجوی درون من فعال شد، این بار جواب همسرم رو دادم، بهش فرصت دادم، اتفاقاتی افتاد که تصورشم نمیکردم، همسرم که از خانواده من متنفر بود بی خبر از من با شیرینی و هدیه خونه پدرم رفت، دست پدرم رو بوسید، معذرت خواهی کرد، قول داد که مثل روز های اولش باشه، قول داد من رو خوشبخت کنه و به خونمون برگشتیم، همسرم که با هیچکس رفت و امد نمیکرد حالا تمام خانوده من رو دعوت کرده بود خونمون، مدل رفتارش با من و خونودم عوض شد.الان همسرم دائما قربون صدقه من میره، کسی که به من میگفت انشالله که بمیری الان صبح تا شب میگه تازه میفهمم چه طلایی تو خونه من هست، وجودت ارومم میکنه، مدام بغلم میکنه و میگه انگار آهنربا شدی ، همش من رو میکشی سمت خودت. با دوره جدایی تا تعالی با درونم ارتباط برقرار کردم، با درسواره احترام به خودم فهمیدم به خودت احترام گذاشتن چقدر مهمه.همسرم که میگفت امکان نداره چیزی به اسم تو بزنم حالا میخواد برای من خونه بخره.تمام چهار ویژگی هایی که تو چالش چهارماهه نوشتم هر 4 تا دقیق و مو به مو توی همسرم به وجود اومده و خداروشکر میکنم❤️🙏🏻ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    دریا 4 مرداد 99
    سلام زندگی سالمی ها.من در خانواده شلوغ و بی سرو سامانی بزرگ شدم که در اون محبت کردن هیچ معنی ای نداشت و سختی های زیادی کشیدم، نهایتا در سن 20سالگی برای فرار از اون خونه ازدواج کردم.بعد از 10سال به دلیل خستگی از مشکلات زندگیم من جدا شدم، بعد از جداییم خیلی به خودم ظلم کرد، انقدر عزت نفسم کم بود، انقدر احساس بی ارزشی داشتم که تمام فرصت های خوبم رو خراب میکردم و خودم رو در روابطی وارد میکردم که مهر تاییدی بر بی ارزش بودن من باشه.سه سال بعد از جداییم ، وارد رابطه جدیدی شدم اون آقا دوسال به من قول ازدواج داد ولی هیچ اقدامی نمیکرد، حتی متوجه خیانتش شدم، به من بی توجه بود و دوباره مهر بی ارزشی به من زده شد و من اصلا حقی نداشتم هیچ اعتراضی در مورد خیانت هاش داشته باشم، برای من خیلی سخت بود که ازدواج دومم رو هم به هم بزنم توی شهرستان، در نهایت تونستم این رابطه رو با تمام سختی هاش تموم کنم.نداشتن آگاهی و پوچ بودن درونم من رو مرتب توی مسیر اشتباه مینداخت، من کلاس های خودشناسی رفتم، کلی کتاب خوندم، رفتم دانشگاه روانشناسی خوندم، هیچوقت هیچکاری رو به پایان نمیرسوندم، 5سال تنها موندم، روی خودم کار میکردم، اما خلا داشتم، ظاهرا حس میکردم حالم خوبه ولی گره هایی درونم بود، کارم پیش نمیرفت.بعد از 5سال با آقایی آشنا شدم که خیلی شیفته این اقا شدم ولی باز هم این آقا جرات نداشت من رو به خانوادش معرفی کنه، نمیتونست اقدامی جدی برای رابطه با من بکنه تا اینکه از این اقا هم کامل جدا شدم با اینکه خیلی این جدایی برای من سوخت بود چون این اقا رو به یه شکل خاص دوست داشتم وجه مشترک زیادی داشتیم.بعد از جدایی دوره ها رو تهیه کردم، نوت برداری میکردم، هرروز مرور میکردم، دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو کار کردم و این آقا برگشت ولی دوباره من حالم خوب نشد، تا درسواره احترام به خود رو گرفتم.من خیلی گره ها، عقده ها، مشکلاتم رو دیده بودم اما من طلسم اصلی خودم رو با این درسواره دیدم، من بعد از 5سال که کلاس خودشناسی میرفتم، با فایل های شما خودم رو پیدا کردم، من 38سال مثل یک نابینا زندگی میکردم و با این فایل ها به درونم اگاه شدم وقتی من تغییر کردم، وقتی من اگاه شدم، وقتی نور درونم تابید ، دیدم که اون آقا هم کاملا تغییر کرد، دوره ها رو به اون هم معرفی کردم، بهش فرصت دوباره دادم چون اونم با تغییر من 180درجه تغییر کرد، تمام چیز هایی که قبلا میخواستم انجام بده و نمیداد انجام داد و انگار یه آدم دیگه شد و یه آدم جدید وارد زندگی من شد، تصمیم جدی برای ازدواجمون گرفت ،شرایط زندگی من در همه ابعاد تغییر کرد، من 10کیلو وزن کم کردم، سبک زندگیم تغییر کرد، حالم خیلی خوب شد و دیگه احساس نا امنی نمیکنم. با تشکر فراوون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    صبا۲۴۱۶ 4 مرداد 99
    سلام خانم هروی دوست داشتنی.شاید جالب باشه بدونین من زمانی با کانال و دوره ها آشنا شدم که کاملا مصمم بودم برای خودکشی ، نه تنها خودکشی و حتی به از بین بردن بچه هام هم فکر میکردم و کاملا مطمئن بودم که این کار درست هست و حتی دیر هم شده برای اینکار، اون زمان حالم خیلی بد بود و انقدر سیلی ها خورده بودم از دنیا که دیگه جایی برای ادامه دادن نداشتم، اتفاقات خیلی بدی پشت سر هم برای من افتاد .من سردرد های خیلی عجیب و شدیدی داشتم، درد پاهای من امونم رو بریده بود و من مونده بودم چرا منی که فقط 32سال سن دارم این همه درد دارم!!!دوره ها رو به عنوان آخرین شانس تهیه کردم و به عنوان آخرین راه امتحانش کردم، با دوره ها کودکیم رو زیر و رو کردم، خیلی عمیق شدم، تمام اتفاقات زندگیم رو بررسی کردم، تونستم طرد شدگی های خودم رو از سمت پدرم ببینم، انقدر کند و کاو کردم، تجاوز های که بهم شده بود رو به یاد آوردم، آروم آروم تونستم خودم رو ببخشم و به آرامش برسم، به خودم محبت کردم، وقتی ریشه ی اخلاق های پدرم رو دیدم، فهمیدم چرا پدرم ما رو بخاطر دختر بودن نمیخواست و چرا رفتار خیلی بدی با ما داشت و باورم نمیشد حتی پدرمو هم بخشیدم.وقتی روی خودم کار کردم، اولین ثمره و هدیه ی خدا به من تغییر رفتار و اخلاق های شوهرم بود ، قبل از آشناییم با دوره ها تمام زندگی من نفرین کردن و آرزوی مرگ همسرم بود، دائم با همسرم در حال دعوا بودیم، همسرم فحش های خیلی بدی بهم میداد،من رو خیلی کتک میزد، رفتار های خیلی بد و فوق العاده وحشتناکی با بچه ها داشت، من رو تحت فشار قرار میداد ولی خیلی عجیب بود که تا من تونستم خودم رو بپذیرم و ببخشم بلافاصله به طرز خیلی عجیب و باور نکردنی ، رفتار های همسرم انقدر تغییر کرد، انقدر اخلاقش خوب شد، انقدر مهربون شد که خیلی وقت ها فکر میکنم دارم خواب و رویا میبینم.من الان به زندگیم مسلط هستم، دیگه آرزوی مرگ و خودکشی ندارم.من برای خودم یه کار راه انداختم و اصلا باورم نمیشد شوهرم حمایتم کنه و حتی خیلی خوشحال شد و استقبال کرد، همسرم وضع مالی خوبی داشت ولی اصلا هیچوقت برای من هزینه ای نمیکرد اما همون آدم حالا باورم نمیشه که حامی من شده، تشویقم میکنه، همراه من شده و من خیلی خیلی خوشحال هستم بابت تغییر زندگیم❤️ممنونتونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Eli 4 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیزم من بچه ای بودم که تا 6سالگی در رفاه عالی بودم و یک شبه همه چیزم رو از دست دادم، با احساس کمبود زیادی در درون، بزرگ شدم و احساس طرد شدگی داشتم.همیشه به دلیل زیبایی ظاهری مورد توجه بودم ولی تمام روابطم رو از دست میدادم، در سن خیلی کم، آقایی که ادعای دوست داشتن میکرد، بهم آسیب جنسی زد و من نمیتونستم این مسئله رو به کسی بگم، برای همین در خودم دفنش کردم و با اولین خواستگارم که 23سال از خودم بزرگتر بود ازدواج کردم .همسرم به من اهمیتی نمیداد، 19سالم بود که باردار شدم ولی بعد از 3سال اون آقا من رو از زندگیش بیرون کرد و طلاقم رو داد.من مهاجرت کردم، پدرم نپذیرفت که حامی من باشه و تشکیل زندگی جدیدی داد، در نهایت اقامت من حل شد و دخترم رو پیش خودم آوردم ولی خلا های عاطفی من باعث میشد همیشه ضربه بخورم و هر مردی به زندگیم میومد ارتباطم موقت بود و رابطه سرد میشد، یکطرفه میشد، خراب میشد.با مردی آشنا شدم، سرویس های زیادی بهش دادم، خودم به لحاظ مالی پیشرفت زیادی کردم و چندین شعبه مغازه زدم ، روز به روز پولدار تر و در عین حال مریض تر میشدم، باج زیادی به اون آقا میدادم، که تایید بگیرم، انقدر داغون و خالی بودم که فکر میکردم هیچکس نمیتونه خودم رو دوست داشته باشه، من حتما باید کاری برای کسی کنم که بتونه به من توجه کنه، انقدر بخودم فشار میاوردم که خون ریزی های وحشتناکی داشتم و در نهایت عمل انجام دادم و رحمم رو از دست دادم.باج زیادی دادم، سه سال مشاوره میرفتم تا بتونم همسر دومم رو نگه دارم ولی بی فایده بود و جدا شدیم.شخص بعدی که به زندگیم اومد تیر خلاص رو بهم زد و واقعا سیلی خیلی محکمی خوردم تا بایستم و بخودم بیام، من خیلی باج میدادم ولی جز دور تر شدن، چیزی از اونها نمیدیدم.با نا امیدی آشنا شدم، همه ی دوره ها رو تهیه کردم، گوش کردم، چشمام باز شد، تکون خوردم، دیدم چقدر از درون خالی هستم، هیچم، وجود ندارم، من همه عمر به دیگران محبت میکردم که بتونم ازشون محبت بگیرم و در چرخه ی خیلی بدی گیر کرده بودم و از بین رفته بودم.دوره جزیره گنج باعث شد من نابود گر رو تجربه کنم، من تمام عمر دستاورد ساخته بودم تا به دیگران بدم و ازشون محبت بگیرم و هیچکدوم از دستاوردهام حقیقی نبود.با کار کردن روی خودم قرص های زیادی که میخوردم کنار گذاشتم، مغازه هام رو که اعصاب من رو بهم میریخت همه رو فروختم، خونه ی چند طبقه ی بزرگی که داشتم فروختم و حتی کشورم رو هم عوض کردم و از پست مدیریتم بیرون اومدم.اومدم استرالیا، شروع کردم کار کردن، از زندگی خیلی معمولی شروع کردم، هرروز گریه میکردم، میگفتم دیگه شرایط سنی من جوری نیست که کسی به زندگیم بیاد ولی واقعا مردی اومد تو زندگیم که باورم نمیشه، هرروز فکر میکردم شاید این بار هم مثل قبل از فردا این آدم هم تغییر میکنه و میره، ولی هرروز بهتر و بهتر و بهتر شد، من هرروز تمرینات رو انجام میدادم.دوره از جدایی تا تعالی به من خیلی کمک کرد، خیلی اشک ریختم، این دوره مرهم من شد، من رو بزرگ کرد، بسیار لازم بود برای من تا گوهر وجودم رو پیدا کنم و بخودم رسیدگی کنم.این مرد هفته ای نیست که برای من گل نخره، یک روز هم من رو تنها نگذاشت و کنارم بود، برای من هزینه میکرد و حمایتش هر روز بیشتر و بیشتر شد، دست و دلبازیش بیشتر شد، یک انگشتر بسیار زیبا برای من گرفت که یک یاقوت بزرگ قرمز داشت و گفت این رو بزرگ گرفتم چون میخواستم همه ی نیت های خوب دنیا توی اون جا بشه، تو بهترین مادر دنیا هستی، تو بهترین زن دنیا هستی، بهترین عشقم هستی ، تو نامزد من هستی و واقعا قشنگ بود 😍با یک دسته گل خیلی زیبا بهم هدیه کرد، آدم خیلی زحمت کشی هست ، واقعا بهم عشق میده،من نمیتونستم بچه دار شم ، فکر میکردم اگر بفهمه شاید ترکم کنه بهش گفتم اما گفت اصلا مهم نیست و دیدم بازم کنارم موند و هرروز که میگذره رابطه مون قشنگ تر و قشنگ تر میشه، رابطه مون خیلی سالم هست، اون آقا گمشده من هست، کسی بود که اون هم انگار همیشه به دنبال من بوده و برای همه چیز من ارزش قائل هست و اصلا تحقیر کردن بلد نیست، اصلا ایراد گرفتن بلد نیست.من خیلی راه ها رفته بودم، با اساتید زیادی کار کرده بودم ولی هیچ راهی درست پیش نمیرفت اما این دوره ها واقعا برای من کار کرد، الان دارم شفا پیدا میکنم، روحیه من بهتر شده، حال دلم بهتر شده، قرص های اعصابم به کلی حذف شده، روز به روز بهتر و بهتر میشم و حالا توی سن بالای 40 سال نامزد کردم چیزی که هرروز میگفتم امکان نداره دیگه برای من پیش بیاد !!صدهابار شکر
    پاسخ
    -0
    انصراف

    بهار 4 مرداد 99
    با عرض سلام.من با خیانت همسرم از جهان سیلی خوردم و در مسیر ساختن منِ جدید قرار گرفتم. بعد از 15 سال زندگی مشترک و دو بچه، در زندگی مشترکم کسی بهم احترامی نمیگذاشت، توجهی نمیکرد، برای هیچکس مهم نبودم و تحقیر میشدم،من مشاوره رفته بودم، پیش دعا نویس رفتم، به همسرم التماس کردم منو دوست داشته باشه، گدایی محبت میکردم، غلام حلقه به گوش اون شدم که منو بخواد، ترکم نکنه و دوستم داشته باشه ولی اون فقط دور و دور تر میشد، حتی برای سقط جنینی که داشتم تنهایی به بیمارستان رفتم، حتی برای عیادتم هم نیومد، شب ها خونه نمیومد، اگر ازش میپرسیدم کجا بودی هیچ جوابی نمیداد، اگه اعتراض میکردم میگفت اگر ناراحتی برو، یا سرو صدا میکرد، کتکم میزد، انقدر تنش داشتیم که فرزندانم افسرده شده بودند و خودم مدام توی ترس بودم.تا جایی پیش رفتم که به چشم خودم خیانتش رو دیدم،با شنیدن یکی از دستاورد ها تصمیم گرفتم منم شانسم رو امتحان کنم و با پولی که داشتم تصمیم به تهیه دوره ها گرفتم تا شاید بتونم منم مثل این همه آدمی که نتیجه گرفتند توی کانال، منم نتیجه بگیرم.با دوره جذابیت درونی تازه خودم رو دیدم، همیشه فکر میکردم چرا بعضی خانم ها انقدر همسرشون شیفته شون هست ولی من نمیتونم ! تازه فهمیدم من اصلا جذابیتی نداشتم، روی خودم کار کردم به ارامشی رسیدم که توی 35سال زندگیم نداشتم، کم کم همسرم هم تغییر کرد، به من اهمیت میداد و براش مهم شده بودم، کمکم میکرد، حالم رو میپرسید و من خیلی خوشحال بودم که تونستم خودم رو تغییر بدم.با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس متوجه شدم من اصلا عزت نفس ندارم و چقدر ضعف دارم،اعتماد به نفسم رو تقویت کردم.با درسواره احترام به خود فهمیدم از بس به خودم بی احترامی میکردم، کسی بهم احترام نمیگذاشت، فهمیدم هیچوقت احساس لیاقت نداشتم.با دوره جزیره گنج تازه ارتباطم با خداوند برقرار شد و فهمیدم حامی اصلی من کی هست.با چالش چهارماهه همسرم اعتیادش رو ترک کرد، هر روز با من و بچه ها با محبت تر رفتار میکنه، هر چی میگم قبول میکنه، همون مردی که اصلا خونه نمیومد حالا هنوز از خونه بیرون نرفته دوباره برمیگرده خونه و میخواد پیش ما باشه.هر دفعه که دوره هارو کار میکنم سایه ها و طلسم های جدیدی پیدا میکنم، با تکرار دوره ها راه پیدا کردنشون ساده تر میشه.مرسی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Panah 4 مرداد 99
    سلام و خسته نباشید خدمت خانم هروی و مجموعه خوبشون.من پدر پرخاشگری داشتم، پدرم رفتارهای خوبی با ما نداشت، من تجربه تجاوز داشتم، برای فرار از خونه پدری من توی 16سالگی ازدواج کردم و از چاله به چاه افتادم چون من بلوغ روانی لازم رو نداشتم.همسرم شد پدر دوم، همونطور خشونت داشت، بی مسئولیت بود، من رو 10 سال در یک اتاق 12 متری نگه داشت، من مستقل شدم ولی شوهرم هیچ هزینه ای برای من نمیکرد و هیچ کاری برای من نمیکرد، اصلا ازم نمیپرسید پولی داری؟ مشکلی داری؟خشونت های همسرم به پسرم کشیده شد، مثل کودک آزار رفتار وحشتناکی باهاش داشت، از آویزون کردنش، پرت کردنش توی شیشه ، ... این ها باعث شد پسر من 3 بار خودکشی کنه و در نهایت من در خواست طلاق دادم.دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و از همون اول دستاورد داشتم، من به دلیل زندگی سختم اصلا خواب خوبی نداشتم، با این دوره به آرامش رسیدم، گفتگوی درونی خیلی زیاد من تموم شد، من قبلا حس قربانی بودن داشتم، پر از سوال بودم اما با جذابیت درونی منی که همیشه اشک میریختم حالا یک مادری شدم که لبخند میزدم و پسرم تعجب میکرد.دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و وارد چالش چهارماهه شدم و چیز هایی که دوست داشتم نوشتم من هیچوقت حضور شوهر رو در زندگیم حس نمیکردم، با این دوره به درونم سفر کردم، سایه ها و طلسم هام رو دیدم، طلسم های مالی خودم رو دیدم و قفل هام رو دیدم، تمام کسانی که به من آزار رسونده بودند بخشیدم و رها کردم یک شب به نقطه خلا رسیدم، قصد خودکشی داشتم، خانوادم بخاطر تصمیم طلاقم بهم پشت کرده بودند، شوهرم پشت کرده بودم، تو اخرین لحظه با یاد اوری ویسای جزیره گنج از خودکشی منصرف شدم و با خدا حرف زدم و ازش نجات خواستم،مچ دست من شکست، انگار جهان میخواست زندگی من رو متوقف کنه و زمین گیر شدم یک ماه و از این مدت برای کار کردن روی خودم استفاده کردم، دوره ها رو دوباره مرور کردم.دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، لحظه لحظه این دوره، تمام زندگی من رو به تصویر میکشید، تمام طرد شدگی ها و عفونت هایی که داشتم با این دوره سر باز میکرد و خالی میشدم، کوله بار سنگین دوران کودکی من با این دوره از دوشم برداشته شد و احساس سبکی میکردم، من خیلی گریه کردم، مشکلاتم رو دیدم، با فایل سیزده این دوره قفل اصلی زندگی من باز شد و من چیزی رو دیدم که هیچوقت نمیدیدم و به جاش پدرم رو مقصر مشکلاتم میدونستم، طلسم های روانی بزرگی که از مادرم گرفته بودم رو دیدم و فهمیدم به همون دلیل هست که من با وجود زیبایی و ویژکی های خوبم، هیچوقت خودم کامل و خوب و کافی نمیدونستم، من همیشه خودم رو کم میدونستم، ترس از دست دادن داشتم و قفل من با این دوره باز شد، با درون خودم ارتباط برقرار کردم و روی اسقلالم کار کردم، من سال ها به همه وابستگی شدید داشتم، همه رو میدیدم جز خودم با این دوره خودم رو پیدا کردم و چراغ سبز های زندگی من شروع شد.فردی به خونه من اومد و گفت کسی که همسرم رو توی دادگاه کمک میکرده ما بودیم، از من حلالیت خواستند و حتی حاضر شدند به نفع من توی دادگاه حاضر بشن رفتار شوهرم برای من عجیب بود، محبت خیلی زیادی به من میکرد، اعتراف کرد که من اشتباه کردم، از من واقعا طلب بخشش کرد، گفت سر من چنان به سنگ خورده که من یک فرصت دیگه ازت میخوام، همه چی رو جبران میکنم، نمیخوام طلاق بگیریم، شروع کرده بود هزینه های من رو دادن و دیدم چالش چهار ماهه داره جواب میده، بار های برای من خرید کرد، بار ها به حساب من پول ریخت ، لوازم خونه رو عوض کرد، من رو مدام خرید میبرد و اینا برای من خیلی عجیب بود.من دیگه از طلاق منصرف شدم، شوهرم گفت من عاشق تو بودم و هستم و راضی به جدایی نیستم، من زن مستقلی بودم که خونه ، زمین، ماشین، ... داشتم ولی شوهرم هیچوقت موفقیت های من رو نمیدید و هیچوقت نشد به من افتخار کنه ولی حالا شوهرم شروع کرد به گفتن تمام چیز هایی که آرزو داشتم و ما مساله ی طلاق رو برای خودمون تموم کردیم.زندگی ما داشت آروم میشد که به چالش جدیدی خوردم و تست کرونای شوهرم مثبت شد، حالش هرروز بدتر میشد و بستری شد، صدا و نفس هاش ضعیف شده بود و فشار زیادی روی من بود، با سختی داروی تقویتی برای شوهرم تهیه کردیم و کم کم شوهرم حالش بهتر شد و مرخص شد، انگار معجزه شد چون همسرم واقعا مرگ رو چشید.تمام دوره ها و چالش چهار ماهه الان تبدیل شد به مردی که عاشق تر از همیشه هست و من آرزوشو داشتم، مردی که احساساتش رو به زبون میاره، مردی که هزینه میکنه برای من و ما الان عاشقانه کنار هم هستیم و این رو توی تمام حرفهاش حس میکنم، زندگی ای که یکسال و نیم به بن بست شدید خورده بود و در استانه جدایی بودیم، امروز به اینجا رسیده و واقعا معجزه اتفاق افتاد.مرسی مرسی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    A 4 مرداد 99
    سلام سوده هروی عزیز.من یکسال و نیم قبل به خاطر یک جدایی با کانال آشنا شدم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم که کسی که از زندگیم رفته بود، به زندگیم برگرده و حالم خوب بشه ، با کار کردن روی دوره تغییرات و پیشرفت هایی در درون خودم حس کردم.دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و دوباره با قدرت بیشتری شروع به کار کردن روی خودم کردم تا زندگیم رو نجات بدم.یکی از دوستانم بهم گفت من جذابیت رو واقعا در درونت دارم احساس میکنم و بهم بگو چیکار کردی که انقدر جذاب شدی و این خیلی بهم انگیزه داد که دوستم انقدر واضح این رو بهم گفت چون اون خیلی در جریان این نبود که من روی خودم کار میکنم و بهم گفت خیلی تغییر کردی، خیلی آروم شدی.دوره ها به من خیلی کمک کرد، زندگیم داشت خیلی بهتر میشد، سبک زندگی من تغییر کرده بود ولی کماکان ذهن من درگیر اون اقا بود.دوره جزیره گنج و دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، شروع به گوش دادن دوره جدایی کردم و با اون دوره خیلی گریه کردم و حال خوبی رو این دوره برای من به ارمغان آورد و تونستم رها بشم وارد چالش چهار ماهه شدم، کار کردن روی دوره ها رو شروع کردم، ویژگی های فردی که میخواستم رو نوشتم و سعی کردم اونها رو در خودم پرورش بدم و اصلا انتظار نداشتم که الان یک چنین آدمی وارد زندگیم بشه، فکر میکردم حالا شاید یه روزی، یکسال دیگه ، دو سال دیگه، ... آدمی به زندگیم اومد این ویژگی هارو داشته باشه و واقعا اصلا باورم نمیشد از جایی که فکرش رو هم نمیکردم، کسی اومد تو زندگیم که کاملا همه ی اون ویژگی ها رو داره.خدا به من لطف زیادی داشت و این آقا رو به زندگیم اورد و این آقا به من پیشنهاد ازدواج دادند و قصدشون کاملا جدی هست برای آینده و این اتفاقات برای من خیلی خوشایند و دور از ذهن بود .الان میبنیم چقدر میتونستم زودتر زندگیم رو همون سمتی ببرم که باید میبردم ولی اینکارو نکردم و سال ها چقدر حال خودم رو خراب کرده بودم، الان میبینم این اموزش ها چقدر میتونه توی زندگی تاثیر گذار باشه و واقعا زندگی و مسیر من عوض شد و فهمیدم دنیا خیلی قشنگ تر از چیزی هست که من میدیدم و الان دارم میبینم هنوز هم آدمهایی که مشابه من باشند وجود دارند و به سمت من میان .این روز ها خیلی روزهای خوب و قشنگی برای من هست، خداروشکر میکنم، امیدوارم برای همه دوستان این اتفاقات خوب بیوفته، امیدوارم نا امید نشین و ادامه بدین چون هربار که گوش بدین اتفاقات جدیدتر ، بهتر و در لول بالاتر براتون پیش میاد سپاس از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مهسا 4 مرداد 99
    سلام خانم هروی سفر من با یک جدایی شروع شد، عشقم من رو ترک کرده بود و من هر کاری میکردم که اون برگرده. حالم خیلی بد بود، انقدر از استرس و دلهره تپش قلب میگرفتم که مجبور میشدم قرص تپش قلب بخورم، تا این حد ضعیف و بی اقتدار شده بودم.این اولین کسی نبود که ترکم کرده بود و من میفهمیدم که توی یک چرخه تکراری دارم دور میزنم، نمیدونستم مشکل کار کجاست و فقط میخواستم به دستش بیارم، نمیدونستم دنیا جای جنگ نیست بلکه باید اون رو بفهمیم و درس هاش رو یاد بگیریم و ایرادات مونو پیدا کنیم.من در کارم هم اوضاع خوبی نداشتم، فرصت های کاری من هم می اومدند و به بهونه های واهی از دستشون میدادم، روابطم با خانواده و دوستانم هم مشکل داشت، دیگه مطمئن بودم زندگی من دچار طلسم شده ، تصمیم گرفتم برم سراغ دعانویس تا قفل های زندگیم رو باز کنم و فکر میکردم دارم به خودم و زندگیم کمک میکنم، میخواستم بدونم تو دنیا چه خبره که منی که چیزی کم نداشتم، انقدر توی زندگیم باختم.پیش مشاور رفتم، کتاب های زیادی خوندم، پیش روانپزشک رفتم، یکسال قرص مصرف کردم، دوره های مختلفی خریدم، سمینار شرکت کردم، از تکنیک های مختلف استفاده کردم ولی چیزی درست نشد و من نمیفهمیدم مشکلم کجاست.دوره ها رو تهیه کردم، گوش دادم، نوشتم، خوندم، بزرگترین دستاورد من آگاهی و هشیاری بود و انگار پرده ها از جلوی چشمام کنار رفت، فهیمدم مشکل خود من هستم، شخصیتم، عزت نفسم، باور ها و افکارم باعث میشه اوضاع زندگیم اینجوری بشه و آدمها با من رفتار بدی داشته باشند و بیان و برن.دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، وقتی گوش کردم، حالم خیلی بد میشد، باهاش گریه میکردم، انگار توی مطالب دوره خودم و طردشدگی هام رو میدیدم، علت حال بدم موقع جدایی رو دیدم و تونستم خودم رو ، حالم رو، رفتارم رو درک کنم و به خودم رسیدگی کنم و زخم هام رو ترمیم کنم.عشقم برگشت ولی من من مشغول زندگی و احیای خودم بودم، دوستش داشتم ولی حس میکردم بند های وابستگیم بهش پاره شده، نیاز داشتم بیشتر روی خودم کار کنم و اون 5 ماه پیگیر من بود تا قبولش کنم.من خودم رو دیدم، خودم پیدا کردم، به حال خوب و ارامش رسیدم، از خودم عذرخواهی کردم که به خودم توجه نداشتم.تو چالش من جدید فهمیدم هیچوقت برای خودم ارزشی قائل نبودم و شروع کردم به رسیدگی به خودم این بار با نیت ارزش دادن و احترام گذاشتن به خودم و دوست داشتن خودم.این اقتدار رو پیدا کردم از شغلی که مناسبم نبود بیرون بیام و رفتم سراغ نقاشی که عشق من بود، به گویندگی علاقه زیادی داشتم و الان از طرف یکی از استدیو های گویندگی برای ساخت یک سریال صوتی دعوت شدم و بی نهایت خوشحالم مرسی از زندگی سالم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فریبا 4 مرداد 99
    سلام خانم سوده هروی نازنین.سفر من دقیقا زمانی که شروع که من حس میکردم خیلی قوی و جذاب و بی عیب هستم و این سفر با اعتیاد همسرم شروع شد و این خیلی برای من غم انگیز بود، چون من پدرم هم اعتیاد داشت و من از بچگی درگیر این قضیه بودم و درد ها و غم های زیادی کشیده بودم و اونها رو به زندگی مشترکم هم آورده بود، اعتیاد خط قرمز من بود و همسرم اونو رد کرده بود.من شکستم، داغون شدم، شوکه بودم از این اتفاق سخت، کلا فلج بودم و یک هفته توی خونه فقط کار من گریه بود، نمیتونستم حتی کوچکترین نیازهام رو برطرف کنه، با همسرم بحثمون شد و اون خیلی راحت بهم گفت میخوای بخوا، نمیخوای نخوا و این خیلی خیلی دردناک بود برام.مقداری پول داشتم تصمیم گرفتم برم پیش دعانویس که زندگیم رو درست کنم ولی در نهایت دلم راضی نشد،با کانال آشنا شدم ویس ها رو گوش کردم، تصمیم گرفتم اون پول رو بدم و دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم.دوره جذابیت درونی رو گوش کردم، روی خودم کار کردم، متوجه شدم چقدر منی که همیشه فکر میکردم خیلی خوبم، عیب و ایراد داشتم، روی خودم کار کردم، خیلی تعجب بر انگیز بود که همسرم برگشت سمت من ، اما من همچنان توی نوسان بودم، رابطه من هم با همسرم بالا و پایین میشد، سایه های من باعث بحث و دعوا میشد.دوره جزیره گنج رو تهیه کردم، با این دوره من تازه فهمیدم که بند نافم رو به همسرم وصل کرده بودم، واقعا جزیره گنج مثل تبری بود که ریشه ی وابستگی های من رو کند، فهمیدم نباید بچسبم به کسی و به زور بخوام تغییرش بدم، فهمیدم خدا هست و به اون احتیاج داشتم، من ترس از دست دادن شدیدی داشتم که با دوره جزیره خیلی خوب تونستم روش کار کنم و قوی شدم ، فهمیدم چقدر ارتعاشات منفی نسبت به خودم ، همسرم و زندگیم داشتم، مشغول پیدا کردن طلسم های روانیم بود و دیدم دقیقا شرایط زندگی مادرم برای من هم اتفاق افتاده.یک روز تو گوشی همسرم چیزی دیدم که متوجه شدم همسرم قصد خیانت به من رو داره، این خیلی برای من عذاب اور بود، حس کردم تلاش های من بی فایده ست، خیلی غمگین و ناراحت بودم ولی این بار فرق داشت، بزرگترین دستاورد زندگی من توی اون لحظه بود که من فهمیدم خودم میتونم اتفاقات ناخوشایند زندگیم رو درست کنم.کاملا رابطم رو با همسرم قطع کردم، روی خودم کار کردم عمیقا، دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و طرد شدگی هام رو دیدم و دیدن حرفهای اون دوره دقیقا درباره من بود و احساس بی ارزشیم رو دیدم، با هر دوره ای یک وجه جدیدی از من نمایان میشد که روش کار کنم،شما گفتید که وقتی روی خودت کار میکنی، آدمها از دور دستها متوجه میشن، این برای من اتفاق افتاد، انگار همسر من متوجه تغییراتم شده بود و به طرز عجیبی دنبال این بود که من رو به زندگی برگردونه، تغییر کنه، واسطه میفرستاد، بهم زنگ میزد و برای من تعجب برانگیز بود که ادمی که میگفت میخوای بخواه نمیخوای نخواه چرا داره انقدر تلاش میکنه، در نهایت تصمیم گرفتم به همسرم یک فرصت دوباره بدم.به اون فرصت دوباره دادم و الان که چندماه از اون روز میگذره، میبینم قشنگترین فرصت عمرم رو به خودم دادم که این حجم از عشق و این همه لذت رو بتونم تجربه کنم، من توی چالش چهار ماهه هم شرکت کردم و همسرم کاملا تغییر کرد، دقیقا همه چیز هایی که میخواستم داره انجام میده و این خیلی خوبه مثل یک معجزه است واقعا! من خیلی نااگاه بودم، مدارم خیلی پایین بود، انگار لازم بود این اتفاقات بیوفته تا الماس درون من رو جلا بده، الان احساس میکنم خوشبخت ترین ادم روی زمینم، منی که به طرز فجیعی ترس از دست دادن داشتم، دیگه از هیچی نمیترسم.الان بچم رو شاد و خوشحال میبینم، همسرم بهم میگه تو ناجی زندگی منی ، تو به من کمک کردی، اگر تو نبودی معلوم نبود وضع و اوضاع من چی بود و من از شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال میشم که تونستم زندگی ای رو که تا این حد پتانسیل خوب و عالی شدن داشت تا احیا کنم و با طلسم ها و سایه های خودم نابودش نکردم، یاد گرفتم مسئولیت زندگیم رو بپذیرم و فهمیدم خودم و خدا برای زندگیم کافی هستین، من مثل صخره ای بودم که نیاز به این خرد شدن داشتم تا خودم رو پیدا کنم.به اونهایی که نا امید میشن و اتفاقات سختی براشون پیش اومده میگم فقط باید امید و پشتکار داشته باشید، خدا کمک مون میکنه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    4 مرداد 99
    خانم هروی عزیزم وقتی شما چالش 4 ماهه رو گذاشتید دقیقا ۲ هفته بود که من و اقایی که باهاش در رابطه بودم کات کرده بودیم. من روی دوره ها کار کردم و موارد لازم برای چالش چهارماهه رو نوشتم و سعی کردم اون ها رو در خودم پرورش بدم . چندتا از گره های روانیم رو پیدا کردم و روش خودم کار کردم، در مورد ازدواج هم گره داشتم که به کمک دوره ها پیداش کردم و چند روز پیش این اقا به طرز عجیبی برگشت و به من گفت تو ۱۸۰ درجه تغییر کردی و من خیلی بیشتر از قبل تو رو دوست دارم حتی گفت دوست داشتن قبل من با الان اصلا قابل مقایسه نیست و واقعا احساسم بهت فرق کرده و دلم میخواد دائم در کنارت باشم و جالبه که من خودمم متوجه تغییراتم هستم و احساس میکنم که قلبم پر از عشق و محبت شده و این هم حال خودمو خوب میکنه هم حال اطرافیانم رو ❤️❤️❤️ مرسی از خداوند که منو با شما آشنا کرد و مرسی از شما که انقدر خوب همراه هستید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    1 مرداد 99
    سوده جان من وقتی با شما آشنا شدم که از رابطه ای که خیلی دوستش داشتم بیرون اومده بودم،حالم بسیار بد بود، اون یک باره منو ترک کرد، فرو ریخته بودم، از طریق دوستم با شما آشنا شدم، هر سه دوره رو تهیه کردم و شروع کردم به کار کردن و دیدم داره توی زندگیم تاثیر میداره و اتفاقات خوب داره می افته . من مدیر مالی یه شرکت بودم که من به عنوان مدیرعامل انتخاب شدم. وجهه کاری و اجتماعیم تغییر کرد. توی بورس سرمایه گذاری موفقی داشتم حتی خواستگاری که چند سال پیش منو رها کرده بود دوباره بهم زنگ زد پشیمون بود و دوباره به من‌درخواست داد ولی من دیگه قبول نکردم ، ادامه دادم تا اینکه بعد از مدتی اون فردی که واقعا بهش علاقه داشتم باهام تماس گرفت عذرخواهی کرد و برگشت ، البته من خودمم وقتی دوره ها رو گذروندم متوجه اشتباهاتم شدم و متوجه شدم چرا با وجود اینکه ظاهر و موقعیت خوبی دارم ولی ادم ها منو ترک میکنند.الان یه ارامش درونی پیدا کردم انگار چهره ام زیباتر شده، مهمتر اینکه توی راه خودشناسی قرار گرفتم و این برای من بسیار شیرین و لذت بخشه و بابتش بی نهایت از شما ممنونم و از خدا ممنونم منو با شما و اموزش های عالی و کاربردی تون اشنا کرد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    31 تير 99
    خانم هروی عزیزم ، امروز که دارم این دستاورد رو براتون میفرستم، قرار بود روز عروسی من باشه، کسی که باهاش قول و قرار ازدواج داشتم، در کمال ناباوری و ناگهانی منصرف شد، وقتی ازدواجو بهم زد خیلی حالم بد بود. انقدر استرس داشتم که قرصای روانپزشکم فایده نداشت پای چپم چندبار لمس شد، تیک عصبی گرفتم ، اتفاقی با کانال آشنا شدم و دوره هارو تهیه کردم، یک هفته بعد از دوره جذابیت درونی برخلاف همیشه که رو تختم افتادم بلند شدم و برای زندگیم برنامه ریختم و کم کم همه چیز تغییر کرد. من مربی باشگاه هستم بعد از کار کردن دوره ها تعداد شاگردام بقدری زیاد شد که ظرفیت تکمیل شده و به درآمدی که سالها بود میخواستم رسیدم و جالبه که اون آقا برگشت و به من گفت "غلط کردم" اما من نپذیرفتم و حالا کسی به زندگیم اومده که از هر نظر ازون آقا بالاتره. و هنوز یک هفته نشده با اینکه خوانواده اش ایران‌نیستند هماهنگ کرده که اخر هفته بیان برای خواستگاری . خداروشکر میکنم بابت تمام این دستاورد ها و تغییر و تحولات عالی و از شما هم خیلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    h.sha 17 تير 99
    سلام به همه . پیشنهاد میکنم دستاورد منو حتما بخونید . من بچگی خیلی سختی داشتم، پدرم اعتیاد داشت، طلبکار داشت، زندان رفت، مادرم با من از دست پدرم به شهر دیگه فرار کرد و با وجود من هیچ جا مادرم رو برای کار کردن نمیپذیرفتند و من اونجا بار ها این رو درونی کردم که من یک آدم اضافه ای هستم، آدمی هستم که بی مصرف و بدرد نخور هستم و دوره جدایی تا تعالی من رو به این ها آگاه کرد. کنکور دادم، دندان پزشکی قبول شدم، با آقایی آشنا شدم که 5 سال باهم بودیم، 6ماه اول این رابطه رویایی بود، این آقا از لحاظ ظاهر همونی بود که من دوست داشتم، وضعیت مالی خوبی داشت، من رو ساپورت میکرد و من تمام حمایتی رو که من سال های سال هیچوقت توی زندگیم از پدرم نگرفته بودم، از این آقا گرفتم، ما تناسبی باهم نداشتیم اما من باز هم ادامه میدادم که اون آقا حامی من باشه، الان میفهمم عقده های من باعث شده بود که من اون آقا رو انتخاب کنم. 6ماه بعد این آقا کلا آدم دیگه ای شد، بالغ بر 100بار به من خیانت کرد و به من اثبات میشد اما من باز هم نمیتونستم این آقا رو رها کنم و 5 سال با چنگ و دندون این آقا رو نگه میداشتم، میرفتم داخل کمد لباسم، در رو میبستم و جیغ میزدم تا آروم بشم اما دوباره میرفتم سراغ این آقا و خواهش و التماس میکردم که ببینمش با وجودی که از خیانت هاش اطلاع داشتم. انقدر کتک میخوردم که تا مدت ها گوش من سوت میکشید، حتی یک شب چون میدونست من از تاریکی میترسم، من رو توی یک بزرگراه با لگد از ماشینش انداخت بیرون و رفت و من حتی گوشیم پیش اون بود و نمیدونستم چه کنم، بجایی رسید که من دیگه ظرفیتم پر شد، از خدا کمک خواستم مهر این آقا از دل من بره و همون روز به طرز معجزه آسایی متوجه خیانت این آقا با صمیمی ترین دوست من لو رفت و من وقتی فهمیدم عرق سرد کردم و حس میکردم الانه که سکته کنم و قلب من بایسته، سیلی آخر رو چنان خوردم که فریاد میزدم، ضجه میزدم ، ارتباطم رو قطع کردم و تا مدتها احساس افسردگی میکردم .با دوره ها آشنا شدم، دوره جذابیت درونی من رو کلا عوض کرد، تونستم روی پای خودم بایستم، مدارم رو بالا ببرم. با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس خون گریه کردم، فهمیدم درون من چه فاجعه ای هست!!!! طلسم های مالیم رو دیدم و فهمیدم چرا با اینکه دندان پزشک هستم اما درامد خوبی ندارم و پول توی دست من نمیمونه، همون موقع حقوق من دو برابر شد، منی که مریض نداشتم طوری شده بود که تا 11شب کلینیک پر از مریض بود. رفتار همه باهام عوض شد،من کسی بودم که هیچکس من رو آدم حساب نمیکرد چون خودم خودمو یک انسان حساب نمیکردم و خودم رو بی ارزش میدونستم. تجربه تجاوز زیادی داشتم توی کودکی ، انقدر درون من آسیب دیده بود که با وجودی که نه پر خور بودم، نه ژنتیک بدی داشتم اما همیشه اضافه وزن داشتم، وقتی طلسمم و ترس هام رو دیدم و با دوره جدایی یاد گرفتم با درونم ارتباط برقرار کنم، بدون هیچ رژیمی جوری دارم لاغر میشم که همه متعجب شدند و هیچکس باورش نمیشه، این آرامش خاطر من رو به اندام دلخواهم داره میرسونه/ با چالش جذابیت درونی، روی دستاورد مالی فوکوس کردم و سه بار قرعه کشی برنده شدم، یک 5 میلیون، یک آیپد 12 میلیونی و یک ماشین توی دوران کرونا کار من قطع شد ولی روزی من قطع نشد و چند برابر هم شد و خیلی برام جالب بود که ما با یک سری تمرین میتونیم هر چیزی رو به زندگیمون بیاریم. اون آقا برگشت و حرفهایی رو زد که هیچوقت توی اون 5سال نگفته بود، گفت من بدون تو دارم دیونه میشم، قبلا میگفت اگه میخوای بری برو بسلامت، اما حالا به من التماس کرد، زنگ زده بود گریه میکرد، اون مرد گریه میکرد که توی این مدت که تو نبودی من جون دادم، من الان میفهمم که بدون تو من دارم میمیرم، هر کاری بگی میکنم که فقط یکبار دیگه روی تو رو ببینم ، من ازش تشکر کردم که من رو اونجوری زمین زد و گفتم دردی که من کشیدم من رو به اینجا رسوند و تمومش کردم . خداروشکر برای این همه اگاهی و پیشرفت به کمک شما و لطف الهی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    n.a 17 تير 99
    سوده جانم انقدررررررررر دستاورد دارم که اصلا نمیدونم از کجا باید شروع کنم و چطور این همه رو تعریف کنم . من 15سال پیش یک ازدواج کاملا سنتی داشتم و زندگی خیلی تاریک و پر از مشکلی داشتم، همسر من فوق العاده آدم مغرور و نسبت به من بسیار سنگدل بود و من توی اون زندگی غرورم له شد. خیانت توی زندگی ما عادی شده بود با وجودی که زیبایی من تو فامیل زبان زد بود، تحصیل کرده بودم، خانه داری در حد عالی، خانواده خیلی خوبی داشتم اما مدام به من خیانت میشد و همسرم در برابر گله من میگفت میخوای بمون، میخوای برو، پولی هم در اختیار من نمیگذاشت، حتی جواب من رو هم نمیداد حتی اگر چند روز هم ازش بیخبر بودم میگفت دلم نمیخواست جوابت رو بدم و به راحتی دلم رو میشکست، زخم زبون هایی میزد که من آتش گرفتن قلبم رو کاملا احساس میکردم . عمیقا تحقیر میشدم، اضافه وزن گرفتم، هورمون هام به هم ریخت، چندین بار سقط داشتم و از شدت خونریزی نزدیک بود به کما برم اما اون من رو به دکتر هم با کراهت میرسوند و با خواست خدا من زنده موندم، در کل بارداری من یکبار هم حالم رو نمیپرسید و با کس دیگه به مسافرت میرفت، .... من تحمل میکردم چون بخاطر ترس از آبرو انتخاب دیگه ای نداشتم. با کانال آشنا شدم و با کمک جراتی که خدا بهم داد وارد سفر شدم، من در نقطه صفر بودم در نقطه بی پولی، قطع رابطه با خانواده و حمایت نکردن شون و تنهایی و تنهایی و تنهایی بودم، خدا کمکم کرد، توان داد ، به من جرات داد تا اون مدل زندگی رو متوقف کنم و شروع کنم به تحول. طبق جزیره گنج به خدا زار زدم و ازش کمک خواستم، راهنمایی خواستم، یاری رسانی جز خدا نداشتم، رفتم توی دل ترس هام با توکل به خدا، برای پس گرفتن هر گرم طلای درونم، زجر ها کشیدم، گریه ها کردم، تنهایی ها کشیدم و فقط خدا حامی من بود، حتی آدمیزادی نبود که باهاش حرف بزنم، من تنهای تنها از دل ترس ها و رنج های عمیقم رو خودم کار کردم، نا امید نشدم، درسواره قانون استغنا و احترام به خود و دوره ها رو می آوردم سر سفره زندگی خودم و باهم زندگی میکردیم. وارد چالش چهار ماهه شدم، هرروز روی خودم کار میکردم، آگاهیم رو هرروز بالاتر میبردم و عمیق تر میکردم، ذره ذره رو خودم کار کردم، تا اینکه نوبت جمع کردن جایزه های منم رسید. بعد از مدتها با همسرم صحبت کردم، همسرم باورش نمیشد و گفت تو خودتی که داری با من حرف میزنی؟ تویی که به زنگ زدی؟ گفت باورم نمیشه تو داری با من حرف میزنی، این حرف برای من خیلی تازگی داشت و بعد از اون دیگه اتفاقات خوب شروع شد.همسرم گفتارش، رفتارش، حسش نسبت به من از زمین تا آسمون تغییر کرد، دیگه هر کاری میخواست بکنه تا از من تایید نمیگرفت انجام نمیداد، خونه به نام من کرد و گفت از این به بعد هر خونه و ملکی خریداری بشه به نام تو میشه، اینو همسری به من گفت که اصلا من رو داخل آدم حساب نمیکرد، چندین سال من تو گوشه خونه نشسته بودم و جز چشم گفتن اصلا انتظار دیگه ای از من نمیرفت، الان ماهیانه چندین میلیون پول به حسابم واریز میشه از طرف همسرم بدون اینکه حتی اجازه بده من برای خودم لباسی ، طلایی ، چیزی بخرم، اونهارو خودش جداگانه برای من میخره و من اصلا نمیدونم با این همه پولی که بهم میده باید چیکار کنم، از گذشته اظهار ندامت میکنه و مثل ملکه ها با من رفتار میکنه، بخاطر من از خانواده ش فاصله گرفت و محل زندگیمون رو از اونها دور کرد چون اونها هم من رو تحقیر میکردند.الان هر کلاسی، هر جایی، هر خریدی که بخوام برای من مهیاست و همسرم بهم میگه همیشه که من بهت افتخار میکنم، تو خیلی عوض شدی، کار های خونه رو برای من انجام میده کاری که توی این چندسال اصلا امکان نداشت انجام بده. دنبال کاری که دوست داشتم رفتم، دوستان من عوض شدند کسانی که اگر قبلا بود بهم محل نمیدادند اما الان پیش قدم دوستی با من هستند، اعضای خانوادم بهم میگن وقتی تو حرف میزنی ما آروم میشیم ، رابطه من با دخترم مثل یک دوست شده، دیگه پرخاش نمیکنم باهاش. 20کیلو وزن کردم ، همه میگن اصلا بهت نمیاد بچه داشته باشی، جوش های صورت من از بین رفت، هورمون های من تنظیم شد . ترس از آینده و ترس از دست دادن ندارم چون میدونم هر اتفاقی بیوفته میتونم دوباره زندگیم رو بسازم ، انقدر قدرت دارم، انقدر به زندگیم احاطه دارم که دیگه نمیترسم. با طلسم های روانیم مقابله کردم، گره ها و مشکلاتم رو دیدم و شکرگزار خداوند هستم ، خدا من رو از راه پر پیچ و خم و سنگلاخ، به باغ قشنگی رسوند که هر چی جلوتر میرم باغ من قشنگ تر میشه ... بی نهااایت از شما ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    17 تير 99
    با سلام و احترام خدمت خانم هروی عزیز و همه دوستان ... من دوسال پیش دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و نگرش من خیلی عوض شد. دوره جزیره گنج و درسواره احترام به خود رو تهیه کردم، تونستم فال رو کنار بگذارم چون با این مطالب حالم خیلی بهتر شد. تصمیم گرفتم وارد چالش چهار ماهه بشم، خصوصیاتی که میخواستم نوشتم، دستاورد های چالش رو گوش کردم، من حدود 40سال سن دارم، جدا شدم و فرزندی ندارم، ظاهر مناسبی دارم، موقعیت اجتماعی و خانوادگی مناسبی دارم ولی متاسفانه هیچوقت نتونسته بودم وارد یک رابطه درست بشم، هرگز کسی رو پیدا نکرده بودم که باهاش وارد یک رابطه عمیق بشم و اون آدم بخواد به ارزش های من احترام بگذاره. در کمال ناباوری با آقایی آشنا شدم که خیلی از خصوصیاتی که من نوشته بودم رو داشتند و انگار جهان این رو برای من بوجود آورده بود، ما تا الان با هم در رابطه هستیم و ایشون با من قصد ازدواج دارند..من توی همه روابطم ترس از دست دادن داشتم، استرس و گفتگوی منفی داشتم و دقیقا همون افکار من پیش می اومد اما دیگه توی این رابطه ترس از دست دادن نداشتم. دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و یاد بچگی هام افتادم ، من خیلی با خانوادم مشکل داشتم و ازدواج اولم رو فقط بخاطر اینکه از اونها فرار کنم، انجام داده بودم، با این دوره خیلی گریه کردم و احساس سبکی کردم و پدر و مادرم رو بخشیدم. دستاورد بزرگتر من اصلاح ارتباط من با مادرم بود. من 40 سال با مادرم هرروز، شبانه روز دعوا داشتم و فکر نمیکنم مادر و دختری وجود داشته باشند که رابطه شون باهم به بدی رابطه ما باشه، چالش چهار ماهه رو برای ارتباط با مادرم نوشتم، با اینکه باورم نمیشد همچین چیزی ممکن باشه که ما دعوا نکنیم ولی الان سه ماهه که من و مادرم اصلا باهم دیگه دعوا نکردیم، فهمیدم واقعا چیزی که میخوای اگر توی خودت ایجاد کنی جهان اون رو بهت میده و ما میتونیم با تغییر دادن خودمون، آدمهای اطرافمون رو تغییر بدیم، من مادرم رو هم با کانال آشنا کردم و الان از دیدنش لذت میبرم . امیدوارم شما هم بتونید احساسی که من الان تجربه میکنم تجربه کنید، از ته دل برای همه تون دعا کنم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    h.b 17 تير 99
    سلام به شما زندگی سالمی های عزیز ... من یک ورزشکار موفق و برجسته بودم که بخاطر تجربه های جدایی، همه چیزم رو از دست دادم،حال بدی داشتم، در استانه این بودم که به سمت دود برم حتی! اما خدا خواست با کانال زندگی سالم اشنا شدم، دوره ها رو تهیه کردم، روی خودم کار کردم، ارتباطم رو با خدا تقویت کردم و بلند شدم، دوباره ورزشم رو ادامه دادم و ... من با کمک دوره ها تونستم روی خودم خیلی کار کنم، توی چالش چهار ماهه هم شرکت کردم، کلیه ی نکات رو برای خودم میتونشتم و دائم تکرار میکردم...دستاورد جدید من که خیلی برای من مهم هست و سال های سال به دنبالش بودم این بود که دختری با خصوصیاتی که میخوام به زندگی من بیاد و من توی چالش چهار ماهه این خصوصیات رو در خودم تقویت کردم و حالا اون دختر به زندگی من وارد شد، امروز حال دلم خوبه و امیدوارم حال دل همه خوب باشه و خدارو برای این حالم شکر میکنم...من با خدای خودم ارتباط برقرار کردم و همه خواسته هام رو از خدا میخوام و معجزاتش رو در زندگی خودم میبینم.قلبا ارزو میکنم همه زندگی سالمیها به خواسته هاشون برسن اما مهمتر این هست که ما روی خودمون ریشه ای کار کنیم تا به خواسته هامون برسیم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    👸 17 تير 99
    خانم هروی عزیزم و دوستان زندگی سالمی سلام ... من دو سال هست که روی خودم کار میکنم و در شرایطی با کانال آشنا شدم که دچار افسردگی شده بودم ، مجبور به استعفا از کارم شده بودم و از نظر مالی به مشکل خورده بودم و واقعا از خدا کمک میخواستم که به من راه درست رو نشون بده تا من بفهمم کدوم راه درسته کدوم راه غلطه و در دوره ای بودم که واقعا نیاز به یک دوست داشتم که آگاه باشه که به من یاد بده خودم باید چطور تصمیم گیری کنم. با کار کردن روی خودم چشمم باز تر شد، نشانه ها رو میبینم و پایه ی اینکه چطور باید زندگی کنم رو دارم یاد میگیرم. دستاورد اولم این بود که من تونستم خودم رو ببخشم، فهمیدم من تنها نیستم که مشکل دارم، فقط آگاهی نداشتم و مقصر نیستم و با فهمیدنش بار سنگینی از دوشم برداشته شد و حالا خیلی سبک تر شدم. در برابر خیلی از ترس هام ایستادم و خودم رو کشیدم بالاتر و از ترس های کوچکتر شروع کردم و کم کم وارد ترس های بزرگ ترم شدم و موفق ازشون بیرون اومدم. فهمیدم من برای خودم کافی هستم، همونطور که من تو زندگی به خیلی چیز ها نیاز دارم، دنیا هم به من نیاز داره و این برای من خیلی حس قشنگی بود و به من صلابت داد. رفتار و طرز برخورد همسرم با من خیلی تغییر کرد، ما 10 سال بود که ازدواج کرده بودیم و همسرم با اینکه شرایط مالیش رو داشت ولی برای من هزینه ای نمیکرد و اقدامی برای خرید خونه نمیکرد ولی حالا جوری شده که واسه ی من خونه گرفته در یک جای خیلی خوب، یک خونه بسیار زیبا همون جوری که من میخواستم و بهم گفت هر جور که خودت میخوای داخلش رو تجهیز کن. جالب بود که با کار کردن من روی خودم، موقعیت همسرم تغییر کرد و ترفیع گرفت در شغلش و این خیلی خوشحال کننده بود چون خیلی وقت بود که دنبال این قضیه بود اما اتفاق نمی افتاد، حالا من روی خودم کار کردم و نتیجه رو در همسرم دیدم و متوجه شدم مدار ما تغییر کرده. رابطه ی من با خدا خیلی بهتر شد و اعتمادم بهش بیشتر شد ، این تجربه رو داشتم که وقتی موقعیت مالیم خوب نبود و در برابر ترس از بی پولی خودم ایستادم و به خدا اعتماد کردم، هر بار پولی خرج میکردم یک مدت بعد چندین برابر اون مبلغ به حساب من برگشت و من خیلی تعجب میکردم. من مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم و خیلی احساس خوشبختی میکنم و الان به نظرم دنیا خیلی قشنگ تر هست . مرسی که این دنیای قشنگ رو به من هدیه کردین❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    17 تير 99
    سلام بر زیباترین سوده دنیا و خداقوت مهربان🌺 _نمیدونم چجوری و از کجا شروع کنم...من پارسال برای بار چهارم به کسی فرصت ورود به زندگیم و دادم که اون موقع فکر میکردم بهتر از این ادم برای من وجود نداره... اما اینبار به شدت طرد شدم و این باعث شد حال و روز خیلی بدی داشته باشم ، نمیتونستم سرکار برم و اگر هم میرفتم تمرکز نداشتم و همین موضوع حساسیت و عصبانیت من و بیشتر از قبل کرده بود... برای هر موضوعی به شدت واکنش نشون میدادم و خب چون همیشه نسبت به چهرم موضع میگرفتم و دوسش نداشتم ، دایما اینو تو ذهنم مرور میکردم که مشکل من فقط و فقط بخاطر چهرمه... تمام تمرکز من این بود که کار زیبایی روی صورتم انجام بدم که شاید موقعیتهام بهتر بشه... _با کانال آشنا شده بودم ، راستش دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و تهیه کرده بودم اما اهمیت نمیدادم و دایما میگفتم نمیشه و من اراده ندارم، اینم گذراست. یک شب یکی از فایلهای داخل کانال و گوش کردم یهو گریم گرفت، دقیقا مصادف بود با شروع قرنطینه...که بدون اغراق بهترین دوران برای من بود. دایما فایلها رو گوش میدادم و نت برداری میکردم.. _شروع کردم روی خودم کار کردن. نمیدونین کار کردن روی سایه ها و قفلها چه کاری با حال دلم کرد... مینوشتم و گریه میکردم... دلم به حال خودم و اون کودک درونم میسوخت... واقعا دوست داشتم فقط و فقط خودمو بغل کنم و زار بزنم... من تازه متوجه شدم علت طرد شدنهامو ،دوست نداشتن خودم و کم ارزش دونستن خودم .... اینکه تو رابطه هیچوقت علایق خودم اهمیت نداشته چون با ظاهرم مشکل داشتم و فکر میکردم هر تعریفی ازم میشه تملقه یا تمسخر.... خودمو باور نداشتم همیشه احساساتمو برای رضایت دیگران سرکوب کردم... اخ که نمیدونین چی تو دلمه و چقدر حرف زیاده... هر چی مینوشتم و باز مرورشون میکردم و میکنم اشک منو درمیاره، چون دارم سایه هامو قشنگ میبینم ... سوده عزیز من قبلا نمیتونستم خشمم و کنترل کنم و ارامشمو حفظ کنم یا اینکه اگه از موضوعی ناراحت میشدم تو اتاق میرفتم با یک اهنگ غمگین و غرق شدن تو افکار منفی روزمو سپری میکردم...اما الانم ارامش دارم و وقتی میبینم تو حال بد قرار گرفتم دایما حرفاتون رو تو ذهنم مرور میکنم و جمله مخصوص و میگم و حالم خوب میشه... جدیدا اسم خدا که میاد و میبینم چقدر منو دوست داشته و داره اشکم سرازیر میشه...خیلی چیزا که الان بهش اگاه شدم واقعا به صلاح من نبوده و بیخودی اصرار میکردم اما خدای من حواسش به همه چیز بوده و هست. _حس ترس از تنهایی در من کمتر شده نیازه که بیشتر روی این موضوع کار کنم اما خیلی بهتر از قبل شده. _ _اقتدار درونیم به حدی بالا رفته که به راحتی تونستم افراد منفی زندگیمو که اتفاقا خیلی هم باهاشون رودربایستی داشتم کنار بذارم، ادمایی که همیشه از این بی اعتمادی من به خودم و ظاهرم دایما ازم انتقاد میکردن و با رفتاراهاشون حس عذاب وجدان میدادن و واقعا انرزیمو هدر میدادن ، الان میتونم خودم رو دوست داشته باشم و برای خودم ارزش قائلم، چهرمو دوست دارم ، دنبال هنر نقاشی رفتم که به شدت درحال پیشرفتم، _تو محل کار برای پستی که واقعا دیگه بهش فکر نمیکردم ، انتخاب شدم ... کسی که از زندگیم رفته بود مجدد برگشت و حرفهایی زد که از شنیدنش به خودم بالیدم، اما اینبار با اقتدارم نپذیرفتمش...شاید اگر هر زمان دیگه ای بود بازم قبولش میکردم اما الان که خودمو دوست دارم و میدونم چی میخوام دیگه نه😊 _من که زمانهای ناراحتی و مشکلات کوهی از افکار منفی میشدم الان با حرفهام به دیگران ارامش میدم و حال خوبیه _خدا رو برای همه این حالم به شدت شاکرم و براتون بهترینها رو میخوام🙏🏽قطعا دستاوردهای خوبی در راهه که براتون میفرستم🌺😊
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Sanaz 30 خرداد 99
    سلام. من دو ماه هست که از طريق دوستم با کانال زندگى سالم آشنا شدم. و تو اين مدت ويس هاي خانم هروى رو گوش دادم و مطالب رو دنبال ميکنم. من يک جدايى دردناک دو سال پيش داشتم که ذهنم هنوز درگيرش هست.و دوستم که بيقراريهاى من رو ميديد کانال زندگى سالم رو بهم معرفى کرد.و با دوره ها آشنا شدم .و اولين دستاورد من از کانال اين بود که به اين باور رسيدم که چون ديگران تونستن تغييرات اساسي در خودشون ايجاد کنن پس من هم ميتونم. و اون جدايى تلنگرى بود براى آغاز سفر خودشناسى من. از اونجا که حساب من تقريبا خالى بود و من به صرافت تهييه دوره ها بودم قصد داشتم گوشواره طلام رو بفروشم و تا بتونم دوره پکيج کامل رو بگيرم. که امروز پولش جور شد و به حسابم اومد. و اين مورد هم دستاورد دوم من بود. با کمک خدا و خانم هروى اميدوارم دستاوردهاى خودم رو بعد از کار کردن دوره ها ، چالش ها و درسواره ها براى شما بفرستم. بسيار سپاسگذارم. خانم هروى عالى هستيد.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ❤️❤️❤️ 29 خرداد 99
    من نوروز 98 پکیج کلی رو تهیه کردم و وارد گروه بچه های زندگی سالم شدم. قصد خودکشی داشتم، فکر میکردم دنیا به آخر رسیده . کنار مشکلات روحی و روانی زیادی که خودم داشتم در یک رابطه ای سمی هم بودم دو سال. اون آقا من رو چندین بار کتک زد، تمسخر میکرد، میگفت تو جوری که من میخوام باید باشی، روزی که این آقا میخواست من رو ترک کنه گریه کردم، به پاش افتادم و میگفتم توروخدا بیا با من ازدواج کن ولی قبول نکرد و گفت اصلا من تورو نمیخوام برو گمشو و جدا شدیم من از تمرینات دوره ها استفاده کردم و به طرز باور نکردنی توی 5 روز من 10 تا خواستگار داشتم!شاید هر کس بشنوه مسخره کنه خودمم باورم نمیشد با مادرم صحبت کرده بودند، به خودم گفته بودند، کسی اومده بودم خواستگاریم که اصلا باورم نمیشد، یکی از این خواستگارهام بخاطر اینکه روز آشنایی با من و حسی که از من گرفته بود روی اسبش اسم من رو گذاشته بود و میخواست اون رو به نام من بزنه ، ن این آقا رو رها کردم و حالا انقدر پیشنهاد دارم که انگار اندازه اون سه سالی که باهاش بودم و هیچکس من رو نمیدید حالا همه دارند من رو میبینند،من دارم میبینم که زندگیم داره تغییر میکنه و خوشحالم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    20 خرداد 99
    سفر من با طردشدگی هزارباره از جانب اقایی شروع شد که 3سال باهم در ارتباط بودیم. بار ها توهین شنیدم، قضاوت های ناحق و... . من در اون رابطه همیشه مجبور بودم خودم رو ثابت کنم چون هیچوقت توی اون رابطه دیده نمیشدم. با وجودی که این آقا ثروتمند بود ولی هیچ هزینه ای برای من نمیکرد و من آرزوم بود یه شاخه گل ازش بگیرم. هربار دعوای شدیدی میکردیم و میرفت من فوری میرفتم پیش دعانویس تا دعایی بگیرم و اون اقا برگرده. من میگرن گرفتم و سر درد های من ریشه های عصبی داشت، به علت فشار عصبی زیادی که تحمل میکردم دچار مشکل قبلی شدم در صورتی که من 22سالم هست و هیچ سابقه بیماری قلبی خانوادگی نداشتیم، من نتونستم درس بخونم و دچار افت شدید شدم، اون آقا قول میداد تغییر کنه ولی تغییری ایجاد نمیشد و من افسرده تر میشدم، جدا شدم، هر 4دوره رو تهیه کردم و اولش اصلا باورم نمیشد این آقا که اخلاقش انقدر بده و مشکلاتش رو نمیپذیره بتونه تغییر کنه، از دوره جدایی تا تعالی کمک گرفتم، خود حقیقیم آَشنا شدم، فهمیدم کمبود عزت نفس داشتم و این قضیه برای من بسیار دردناک بود که بپذیرم، فهمیدم چقدر باور های اشتباه دارم و رفتارهای بدی که باهام میشد خودم خلق میکردم و انقدر نوشتم و نوشتم تا ریشه یابی کردم، طلسم های ارتباطیم رو پیدا کردم،با جزیره گنج به ارتعاشاتم آگاه شدم و رابطه من با دوستانم به شدت تغییر کرد، ذهنمو اروم کردم، این آقا برگشت و جوری تغییر کرده بود که باورم نمیشد. کسی که 3سال هیچ اقدامی برای رسمی شدن ارتباطمون نمیکرد، حالا به مادرش گفته بود و با مادرم تماس گرفته بود، خواهش میکرد من رو ببینه، برای دیدنم از شهرستان اومد با گل و شیرینی و چیزی که توی نگاهش دیدم واقعا باور نکردنی بود و مثل یک عاشق شیفته نگاهم میکرد جوری که انگار من یک موجود خیلی با ارزش هستم و واقعا تغییر کرده بود و این به این دلیل بود که من تغییر کرده بودم، گفت توی این مدت همه چیز رو مرور کرده و متوجه اشتباهاتش شده و پیشمون بود در حالی که من توی خواب هم نمیتونستم ببینم که این حرف هارو میزنه و داره من رو درک میکنه، دو نفر از آقایونی که قبلا بهم ابراز علاقه کرده بودند میخواستند ازم به طور رسمی خواستگاری کنند و من اینهارو از جذابیت درونی دارم،من به صلح درونی رسیدم، با خودم اشتی کردم، دیگه اشفته و عصبی و خشمگین نمیشم، دلم خیلی اروم شده و فهمیدم چون خودم برای خودم ارزش قائل نبودم بدرفتاری میدیدم درصورتی که من زیبا بودم، الان رابطه من خیلی خیلی بهتر از اوایل آشناییم با اون آقا شده و خیلی خوشحالم چون من وقتی شروع کردم به گوش دادن به دوره ها خودم رو لایق یک ارتباط عاطفی خوب نمیدونستم و حتی حس میکردم اگرهم رابطه خوبی داشته باشم از دستش میدم ولی حالا این احساس لیاقت رو در خودم بوجود اوردم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    یوسف 16 خرداد 99
    عالی
    پاسخ
    -1
    انصراف

    Sara 3 خرداد 99
    به نظر من همه انسان ها نیاز به همه این دوره ها دارن ،من خودم هر فایل بالای ۲۰بار گوش دادم و الان بعد از یک سال گوش دادن شروع به نوشتن همه دوره ها کردم تازه که دارم مینویسم تازه دارم به عمق این مطالب میرسم ،کاش میتونستم این دوره ها رو واسه همه اطرافیانم بخرم و بهشون هدیه کنم ،چون مثل اکسیژن ضروری هستن ،لطفا بیاین این و فرهنگ سازی کنیم برای تولد هرکسی بهش این دوره ها رو هدیه بدیم ،الهی عاقبت بخیر شی و عمرت طولانی باشه سوده جان بانوی فوق العاده😘😘😘😘
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Maedeh 3 خرداد 99
    ممنون از تمامی زحمات شما من یع مشکل روانی داشتم که خیلی اذیتم میکرد و دائم با خودم درگیرم بودم انگار هنوز نتونسته بودم خودمو بشناسم و پیدا کنم .ویس های شما نقشه راه من شده و خیلی کمکم کرد نه تنها من .بلکه یع مدت پیش یه اختلاف خانوادکی برامون به وجود اومد که من با پیشنهااد ویساتون به پدر و مادرم توستیم تا حدی از بحران گذر کنیم.پدرم یه مدتی بود که دبکه نماز نمیخوند.اما الان یه مدت هست شروع کرده و نماز میخونه .و ابن برا من خیلی ارزشمنده دارم با چالش ۴ماهه پیش میرم امیدوارم اتفاقای خوبی برام بیوفته و بتونم دستاورد های خوبی داشته باشم و مستمر این مسیر رو ادامه بدم ‌.ممنونم بسیار زیاد ازتون 🌹🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    nadia 29 ارديبهشت 99
    سلام خدمت خانم هروی و همه همراهان زندگی سالم پدر و مادر من از هم جدا شدند و اون زمان من انتخاب اشتباهی کردم و ازدواج اشتباهی داشتم که در نهایت ازدواج من هم ناموفق بود و جدا شدم و تنها زندگی میکردم من وارد چالش چهار ماهه شدم و برای خودم نوشتم چطور آدمی رو میخوام و دوست دارم که چه کسی وارد زندگیم بشه و حالا این آدم به زندگی من اومد این آقا انقدر من رو دوست داره که باورم نمیشه، دائم بهم میگه که من وقتی پیش تو هستم وقتی کنار تو میشینم من فوق العاده ترین احساس دنیا رو دارم و احساس آرامش میکنم که قبلا خیلی بعید بود من همچین حرفی رو از کسی بشنوم این آقا قصد خرید خونه داشت و از من خواست باهاش برم و گفت که میخواد خونه رو به سلیقه من بخره چون میخواد که من توی اون خونه زندگی کنم و گفت دوست دارم این خونه رو خودت انتخابش کرده باشی و بهم پیشنهاد ازدواج داد، من واقعا شوکه شده بودم از شنیدن این حرف دستاورد اصلی من این بود که همیشه این ترس خیلی بزرگ رو داشتم که همیشه فکر میکردم کسی بخاطر طلاق پدر و مادرم و طلاق خودم طرف نمیاد، هیچ حاضر نخواهد شد من رو با این شرایط بخواد و من با کار کردن روی خودم به ترس هام غلبه کردم من موضوع جدایی پدر و مادرم و جدایی خودم رو به این آقا گفتم و دیدم که هیچ اتفاقی نیوفتاد و اون آقا همچنان دوستم داشت و من رو پس نزد و همچنان کنارم موند، من نگاهم به خودم تغییر کرد، نگاهم به طلاق پدر و مادرم تغییر کرد و دیگه اون رو بد نمیدونستم و این باعث شد اون آقا هم برخورد بدی نداشته باشند جذابیت من خیلی بالا رفته، خیلی آرامش دارم و خوشحال هستم و از زندگیم لذت میبرم، خودم رو دوست دارم و همه چیز در زندگی من عالی هست، این بهترین زندگی ای هست که میتونم داشته باشم، احساس میکنم بار خیلی بزرگی از روی دوش من برداشته شده، قبلا اگر با اقایی اشنا میشدم انقدر ترس داشتم که اگر مشکلات من رو بفهمه چی میشه ، چی کار میکنه، ... که از اون رابطه هیچ لذتی نمیبردم و روابط من حتی به یک ماه هم ختم نمیشد و تموم میشد و من کلی غصه میخوردم که چرا همه من رو ترک میکنند و حالا میفهمم این ها همه ناشی از ترس های درونی خودم بوده و سایه های خودم باعث این موضوع میشد اما حالا احساس سبکی دارم من خودم برای زندگی خودم کافی هستم، از تنها بودنم لذت میبرم و زمانی هم که پیش این آقا هستم زمان خیلی خوشی رو باهم داریم بدون ترس و استرس چون من قبلا همیشه اضطراب داشتم، الان خودم هستم، نقش بازی نمیکنم و زندگی که دلم میخواد رو دارم. ممنون از شما و تیم مهربانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    saye 29 ارديبهشت 99
    انقدر توی پایین ترین سطح خودم بودم که به شدت مریض روحی شده بودم جوری که از شدت لرز توی گرمای ۴۰ درجه ی تابستون پالتو پوشان میرفتم پیش روانپزشک. روزای خیییلی وحشتناکی رو از سر گذروندم تا اینکه با دوره جذابیت درونی شما اشنا شدم و همون قدم های کوچیک کوچیک که با بی رمقی برداشتم منو به این حال خوب و زندگی خوب رسوند. من خییییلی تحقیر شدم به خاطر آدم اشتباهی ک انتخاب کرده بودم به خاطر طرزفکر غلطم به خاطر اعتماد به نفس نداشته ام که همیشه فکر میکردم دارم اما توی اون دوره فهمیدم که چقدر به خودم ظلم کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    samdi 29 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز ،مدتهاست عضو کانالتون هستم واقعیتش خیلی جدی پستهاتونو دنبال نمیکردم ولی سه روزه که جواب دعاها و سوالاتم ازخدارو از صحبتهای قشنگ و پرمغز شما و دستاوردهای شاگردانتون گرفتم انگار یه جورایی خدا کانال شمارو واضح و درشت جلو چشمم گرفت وحرفهاشو از طریق شمابهم رسوند.خداروشکر میکنم شمارو بهم معرفی کرد با دوره هاتون و جذابیت و گوش کردن به فایلهاو دست آوردهایی که تو سایتتون گذاشتم تونستم یکی از مهمترین اشتباهاتم رو اصلاح کنم از یک رابطه غلط خارج بشم. ممنون از تمام دوره های خوبتون🙏🌹
    پاسخ
    -2
    انصراف

    about 28 ارديبهشت 99
    سلام عرض میکنم خدمت خانم هروی عزیز و همه دوستان خوب مجموعه زندگی سالم . قبل از تهیه تمام دوره ها ویس های کانال و دستاوردهای دوستان رو گوش میدادم و باور داشتم که منم میتونم تغییراتی تو زندگی خودم داشته باشم .زمانی که فایل جذابیت درونی رو تهیه کردم اواخر پاییز ۹۸ بود که هم از نظر موقعیت شغلی در شرایط خوبی بودم و هم از نظر رابطه عاطفی ، ولی همیشه به دنبال تغییر و تحول در زندگیم و اخلاق و رفتارم و همینطور ارتقا و پیشرفت شغلی خودم بودم . چون کارم فنی بود دوست داشتم اتاقی مجزا برای خودم تو شرکتی که کار میکردم داشته باشم و این اتفاق کمتر از چند روز افتاد و مدیرم برای من اتاقی در نظر گرفتن که خودم با سلیقه خودم تزیینش کنم و مشغول به کار بشم ، بعد از مدتی که از این ماجرا گذشت و من دوره رو کامل گوش داده بودم ،خیلی مراقب افکارم بودم ولی چند روزی بود که فکری به ذهنم خطور کرد که ای کاش تو شرکت بزرگتری که همیشه ارزوش رو داشتم کار میکردم و وارد پروژه های بهتری میشدم ولی میدونستم رفتن به اون شرکت خیلی سخت بود و باید هم از نظر تجربه و هم از نظر دانش خیلی بالاتر از موقعیت فعلی میشدم و این نیاز به سال هاسال ها تجربه داشت . دوست داشتم همکارای بهتری داشته باشم و تمام خصوصیات همکارانی که میخواستم رو تصور کردم .تو همین افکار بودم که یه روز مدیرم من رو تو اتاقش صدا زد و گفت چند روزی هست که میخوام حرفی بهت بزنم ولی خیلی برام سخته از طرفی هم میخوام اینجا بمونی و از طرفی شرکت از نظر مالی دچار افت شده و دیگه در توان شرکت نیست پروژه بگیره و حقوق من رو تامین کنه و عذر من رو در کمال احترام و ادب خواست ، برای خودم خیلی جالب بود که بر خلاف گذشته که وقتی از کاری اخراج میشدم همراه با داد و عصبانیت بود ولی این بار خندیدم و از مدیرم بابت اون مدتی که تو شرکت بودم و برام زحمت کشیده بود تشکر کردم و حال بسیار خوبی داشتم . چند روز بعد اتفاق جالب تری افتاد و شریک عاطفیم بهم گفت نیاز دارم مدتی تنها باشم و بهتره مدتی همدیگه رو نبینیم و من رو ترک کرد و این بار هم با اینکه خیلی برام سخت بود ولی بدون اشک و ناراحتی پذیرفتم چون با خودم این رو تکرار میکردم که مدار من در حال تغییر هست و اتفاقات بهتری در حال افتادن هست و باید این تغییرات و بپذیرم ، کمتر از یک ماه خانمی به من زنگ زدن که شناخت خیلی کمی ازش داشتم و فقط یفقط یک بار باهاشون صحبت کرده بودم و ایشون تو همون شرکتی مشغول به کار بودن که من ارزوی رفتن به اونجا رو داشتم و با اینکه با فردی دوست بودن که اون فرد با من به شدت خصومت داشت و راضی به ارتباط من با این خانم نبودن و حتی یک بار که من با این خانم صحبت کردم و ایشون متوجه شده بود به شدت من رو تهدید کرد که دیگه با این خانم حرف نزنم و رابطه نداشته باشم ولی خود این خانم به من زنگ زدن و گفتن شرکت ما در حال نیرو گرفتن هست و من ناخوداگاه یاد شما افتادم.حتی بهشون گفتم که من اصلا امادگی ورود به شرکت شما رو ندارم و خیلی من رو راهنمایی کرد که چطوری با مدیر صحبت کنم و نظر مدیر و جلب کنم و خودش برام ترتیب مصاحبه با مدیر شرکت رو داد .قبل از مصاحبه برای خودم تصویر سازی میکردم و در موقعیت هایی که دوست داشتم مدیر باهام رفتار کنه خودم رو قرار میدادم . وقتی وارد شرکت شدم و در جلسه مصاحبه حاضرشدم درست مثل چیزی که از قبل اماده کرده بودم شروع به صحبت کردم و خیلی اروم و بدون اضطراب و استرسی که همیشه موقع مصاحبه ها داشتم ، جلسه رو به دست گرفته بودم و حال خوبی داشتم .بعد از اتمام حرف هام مدیر شرکت به من گفت اخلاقیاتاخلاقیات برای ما مهم هست و باید تو دو ماه که فرصت داری خودت رو نشون بدی ، من در همون روزهای اول ارتباط خوبی با همکارانم داشتم مخصوصا با همون خانمی که من رو راهنمایی کرد تا وارد شرکت بشم دوستان بسیار خوبی شدیم که هیچکسی باور نمیکرد شناخت ما از هم انقدر کم باشه ولی انقدر رفتار خوبی باهم داشته باشیم و همین باعث شد توجه مدیر شرکت رو جلب کنم و قبول کرد تو شرکتشون کار کنم . و جالب اینکه من باید دو ماه درس میخوندم تا به بقیه اعضا شرکت برسم و همیشه دوست داشتم این دوران رو خونه سپری کنم که همین اتفاق افتاد و من دو ماه به خاطر مسئله کرونا خونه موندم و از این فرصت برای مطالعه و یادگیری استفاده کردم. دوست دارم با شرکت در دوره چالش ۴ ماهه فرد مورد نظر خودم رو هم به زندگیم وارد کنم ،و دستاوردهای اون چالش هم براتون ارسال میکنم. این بود خلاصه ای از دستاوردهای من از دوره جذابیت درونی، به امید روزهای خوب و خوش برای همه شما عزیزان زندگی سالم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    flor 28 ارديبهشت 99
    من پارسال كتاب رگه طلا رو شروع كردم به خوندن چند صفحه كه خوندم هيچي نفهميدمو در نهايت بي خيالش شدم امسال بعد ازينكه دوره هاي خانم هروي رو تهيه كردمو ويس هارو گوش دادم دوباره شروع كردم كه اين كتاب و بخونم جالبه كه ديگه برام مثل دفعه قبل نبود خط به خط كتاب و كه ميخوندم حرفاي خانم هروي يادم ميافتاد كه با زبان ساده و شيرين بيان كردن و الان كامل درك ميكنم كه داره چي ميگه ممنونم ازتون خانم هروي عزيز كه اينقدر به ما آگاهي داديد
    پاسخ
    -1
    انصراف

    jila 28 ارديبهشت 99
    گاهی وقتا که غرق افکار منفی و گذشته و ... میشم یه دفعه به خودم میام میبینم چقدر زمان گذشت و من غرق این افکار بودم و بعد به خودم میگم فدای سرت ، گذشته ها گذشته و شده تجربه واست .. خیلی تلاش میکنم که انقدر قوی باشم که تمام این موارد رو برای همیشه فراموش کنم و روحم رو حتی برای یک زمان کوتاه با این موارد آزار ندم.. خدا رو شکر که با این پیج و دوره ها آشنا شدم.. با اینکه خیلی قبل تر اقدام به این خودساختگی کرده بودم ولی این دوره ها و صحبت های خانم هروی عزیز بسیار ساده و دلنشین و در عین حال فوق العاده تون
    پاسخ
    -2
    انصراف

    rozi 28 ارديبهشت 99
    خانم هروی عزیزم میتونم به جرات بگم اولین و بهترین دستاوردم تو این یک ماهی که باهاتون آشنا شدم و دوره ها رو تهیه کردم و رو خودم کار کردم شب و روز با صداتون زندگی کردم و بزرگترین دستاوردم دوست داشتن خودم رو بدست اوردم از همان روزهای اول با دوست داشتن خودم تونستم به زندگی امیدوار بشم منی که خودمو دوست نداشتم همیشه از خودم ایراد میگرفتم همیشه تو هر مسئله ای خودمو مقصر میدونستم و با هر اشتباهی خودمو سرزنش میکردم و در درونم خودمو توبیخ میکردم با دوره جذابیت درون تونستم خودمو دوست داشته باشم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    s.u 28 ارديبهشت 99
    اگر اگاهی نباشه، اصلا دوست داشتن خود مفهومی نداره!از زمانیکه به مفاهیم اگاه شدم از طریق ارتباط با کانال شما، تازه فهمیدم درد از کجاست! شادی تو چیه! افسردگی علتش چی بوده! همه این وقایع رو سپری کردم ولی علت و مفهومشون رو نمیدونستم! چطور میتونستم مانع حسرت امروزم بشم وقتی درکی نداشتم! امروز هم دارم اگاهی پیدا میکنم، وقایع رو تحلیل میکنم ،هم حسرت سالهای نادانی و جوانیی که گذشت و با رنج گذشت رو میخورم! فقط تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که به نزدکانم و فرزندانم توصیه به ورود به این جریان رو میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    parastoo 28 ارديبهشت 99
    سلام سوده جان من پدر پرخاشگری داشتم، پدرم رفتارهای خوبی با ما نداشت، من تجربه تجاوز داشتم، برای فرار از خونه پدری من توی 16سالگی ازدواج کردم و از چاله به چاه افتادم چون من بلوغ روانی لازم رو نداشتم همسرم شد پدر دوم، همونطور خشونت داشت، بی مسئولیت بود، من رو 10 سال در یک اتاق 12 متری نگه داشت، من مستقل شدم ولی شوهرم هیچ هزینه ای برای من نمیکرد و هیچ کاری برای من نمیکرد، اصلا ازم نمیپرسید پولی داری؟ مشکلی داری؟ خشونت های همسرم به پسرم کشیده شد، مثل کودک آزار رفتار وحشتناکی باهاش داشت، از آویزون کردنش، پرت کردنش توی شیشه ، ... این ها باعث شد پسر من 3 بار خودکشی کنه و در نهایت من در خواست طلاق دادم دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و از همون اول دستاورد داشتم، من به دلیل زندگی سختم اصلا خواب خوبی نداشتم، با این دوره به آرامش رسیدم، گفتگوی درونی خیلی زیاد من تموم شد، من قبلا حس قربانی بودن داشتم، پر از سوال بودم اما با جذابیت درونی منی که همیشه اشک میریختم حالا یک مادری شدم که لبخند میزدم و پسرم تعجب میکرد دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و وارد چالش چهارماهه شدم و چیز هایی که دوست داشتم نوشتم من هیچوقت حضور شوهر رو در زندگیم حس نمیکردم، با این دوره به درونم سفر کردم، سایه ها و طلسم هام رو دیدم، طلسم های مالی خودم رو دیدم و قفل هام رو دیدم، تمام کسانی که به من آزار رسونده بودند بخشیدم و رها کردم بک شب به نقطه خلا رسیدم، قصد خودکشی داشتم، خانوادم بخاطر تصمیم طلاقم بهم پشت کرده بودند، شوهرم پشت کرده بودم، تو اخرین لحظه با یاد اوری ویسای جزیره گنج از خودکشی منصرف شدم و با خدا حرف زدم و ازش نجات خواستم مچ دست من شکست، انگار جهان میخواست زندگی من رو متوقف کنه و زمین گیر شدم یک ماه و از این مدت برای کار کردن روی خودم استفاده کردم، دوره ها رو دوباره مرور کردم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، لحظه لحظه این دوره، تمام زندگی من رو به تصویر میکشید، تمام طرد شدگی ها و عفونت هایی که داشتم با این دوره سر باز میکرد و خالی میشدم، کوله بار سنگین دوران کودکی من با این دوره از دوشم برداشته شد و احساس سبکی میکردم، من خیلی گریه کردم، مشکلاتم رو دیدم، با فایل سیزده این دوره قفل اصلی زندگی من باز شد و من چیزی رو دیدم که هیچوقت نمیدیدم و به جاش پدرم رو مقصر مشکلاتم میدونستم، طلسم های روانی بزرگی که از مادرم گرفته بودم رو دیدم و فهمیدم به همون دلیل هست که من با وجود زیبایی و ویژکی های خوبم، هیچوقت خودم کامل و خوب و کافی نمیدونستم، من همیشه خودم رو کم میدونستم، ترس از دست دادن داشتم و قفل من با این دوره باز شد، با درون خودم ارتباط برقرار کردم و روی اسقلالم کار کردم، من سال ها به همه وابستگی شدید داشتم، همه رو میدیدم جز خودم با این دوره خودم رو پیدا کردم و چراغ سبز های زندگی من شروع شد فردی به خونه من اومد و گفت کسی که همسرم رو توی دادگاه کمک میکرده ما بودیم، از من حلالیت خواستند و حتی حاضر شدند به نفع من توی دادگاه حاضر بشن رفتار شوهرم برای من عجیب بود، محبت خیلی زیادی به من میکرد، اعتراف کرد که من اشتباه کردم، از من واقعا طلب بخشش کرد، گفت سر من چنان به سنگ خورده که من یک فرصت دیگه ازت میخوام، همه چی رو جبران میکنم، نمیخوام طلاق بگیریم، شروع کرده بود هزینه های من رو دادن و دیدم چالش چهار ماهه داره جواب میده، بار های برای من خرید کرد، بار ها به حساب من پول ریخت ، لوازم خونه رو عوض کرد، من رو مدام خرید میبرد و اینا برای من خیلی عجیب بود من دیگه از طلاق منصرف شدم، شوهرم گفت من عاشق تو بودم و هستم و راضی به جدایی نیستم، من زن مستقلی بودم که خونه ، زمین، ماشین، ... داشتم ولی شوهرم هیچوقت موفقیت های من رو نمیدید و هیچوقت نشد به من افتخار کنه ولی حالا شوهرم شروع کرد به گفتن تمام چیز هایی که آرزو داشتم و ما مساله ی طلاق رو برای خودمون تموم کردیم زندگی ما داشت آروم میشد که به چالش جدیدی خوردم و تست کرونای شوهرم مثبت شد، حالش هرروز بدتر میشد و بستری شد، صدا و نفس هاش ضعیف شده بود و فشار زیادی روی من بود، با سختی داروی تقویتی برای شوهرم تهیه کردیم و کم کم شوهرم حالش بهتر شد و مرخص شد، انگار معجزه شد چون همسرم واقعا مرگ رو چشید تمام دوره ها و چالش چهار ماهه الان تبدیل شد به مردی که عاشق تر از همیشه هست و من آرزوشو داشتم، مردی که احساساتش رو به زبون میاره، مردی که هزینه میکنه برای من و ما الان عاشقانه کنار هم هستیم و این رو توی تمام حرفهاش حس میکنم، زندگی ای که یکسال و نیم به بن بست شدید خورده بود و در استانه جدایی بودیم، امروز به اینجا رسیده و واقعا معجزه اتفاق افتاد. من تمام اینها رو مدیون شما هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    راشا 27 ارديبهشت 99
    سلام سوده نازنین من توی زندگی با همسر سابقم کاملا میدیدم که دارم میمیرم، همسرم به من تلقین میکرد توانایی انجام خیلی از کار هارو ندارم، به من باور و اعتماد نداشت و انقدر تلقین کرده بودند که من اعتماد به نفس خودم رو از دست داده بودم و فکر میکردم واقعا من هیچی نیستم، به حدی که منی که دستپختم همیشه عالی بود، دیگه حتی نمیتونستم غذا درست کنم، من اصلا شاد نبودم، خیلی غمگین بودم، واقعا خودم رو باخته بودم به دلیل طلاق توافقی از سمت خانواده و دوستانم طرد شدم، با دوره از جدایی تا تعالی آشنا شدم و اولش فکر میکردم به درد من نمیخوره چون چند بار پیش مشاور رفته بودم و کلی صحبت کرده بودم و در نهایت هم اتفاقی نمی افتاد و احساس میکردم من رو درک نمیکنند و خیلی ناراحت بودم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، از همون جلسه اول من اشکم در اومد ، باورم نمیشد خانم هروی که حتی من رو ندیده چطور انقدر راحت میدونه من چه احساسی دارم و چی کشیدم!!! خیلی حس عجیبی بود و یک همدردی رو فوق العاده رو میدیدم و به 10 جلسه نکشید که من حالم زیر و رو شد، غم سنگینی که روی دلم بود یک دفعه برداشته شد، اصلا واقعا دنیا برای من رنگ گرفت من بعد از جدایی درگیر روابط ناسالمی شده بودم چون احساس نیاز به بودن یک مرد داشتم و حتی میخواستم فوری ازدواج کنم اما بعد از گوش دادن به کل دوره جدایی فهمیدم که من واقعا نیازی ندارم مردی حتما در زندگیم باشه، خودم متکی به خودم هستم، باور کردم خودم رو ، تمام کسی که بودم و فراموش کرده بودم به یاد آوردم و واقعا محبت از درون خودم شروع کرد به جوشیدن و خودم دیگه خودم رو دوست داشتم و حالم خوب بود به همه میگم باید به دنبال خودشناسی باشند و آگاهیشونو نسبت به خودشون بالا ببرند چون این حق طبیعی ماست که خودمون رو باور کنیم و ظلم نکنیم به خودمون، امیدوارم روز به روز تعداد کسانی که از ظلم کردن به خودشون دست بر میدارند بیشتر و بیشتر بشه. ممنون بابت تمام زحماتتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    saba 27 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز من در محیط کارم به پوچی رسیده بودم اما مجبور بودم ادامه بدم، در رابطه عاطفی ای بودم که بیشتر اوقات نادیده گرفته میشدم، با وجود زیبایی، اصالت خانوادگی، شغل و تحصیلات خیلی خوب، اما هیچوقت به ازدواج نمیرسیدم و مطمئن بودم طلسم شدم و باید به فالگیر و دعانویس مراجعه کنم احساس افسردگی داشتم، گریه میکردم، وزن من روز به روز بالاتر میرفت، پزشک بهم رژیم و دارو داد اما هیچ اثری نداشت دعوای شدیدی بین من و شریک عاطفیم پیش اومد و فشار روحی بهم وارد شد، در محل کار شرایطم بدتر شد، چه به لحاظ عاطفی چه کاری من بهم ریخته بودم، گیج شده بودم، دوره هارو تهیه کردم اما جدی نگرفتم، انگار از روبه رو شدن با خودم و سایه ها و مشکلاتم میترسیدم وزن من در 3ماه، 15 کیلو بالا رفت، به طرز باورنکردنی مدیران تصمیم گرفتند من رو که کارمند پرتلاشی بودم اخراج کردند، اون آقا من رو به یکباره کاملا ترک کرد و من اونجا کاملا فرو ریختم هرروز اتفاقات بدتری می افتاد، به صفر رسیده بودم، ناامید بودم و مثل یک جنازه تمام مدت روی تختم میخوابیدم، دوره جزیره گنج رو شروع به گوش دادن کردم، این دوره برای من یک گنج واقعی بود و بار ها گوش دادم، اشک ریختم، آرامش بسیار عجیبی گرفتم، دیگه گفتگوی درونی من تموم شد، تصمیم گرفتم بلند شم و برای خودم کاری کنم دوره ها رو مجدد با تمرکز شروع کردم، درسواره احترام به خود بزرگترین طلسمم رو نشونم داد، من حس ارزشمندیم رو از دست داده بودم، خودم رو دوست نداشتم، به خودم احترام نمیگذاشتم، فکر میکردم برای خودم کافی نیستم، پس تغییر کردم و خودم رو در اولویت قرار دادم وارد چالش چهار ماهه شدم، شروع به نوشتن کردم، دستاورد های عجیب من شروع شد، نقاط ضعفم رو دیدم و سعی کردم برطرف کنم، به طرز باور نکردنی کلی از در های پول و ثروت برای من باز شد درسواره قانون استغنا رو تهیه کردم و عمل کردم، خیلی عجیب و باور نکردنی امتیازاتی برای من محاسبه میشد که برای کارمندی با رتبه من شبیه معجزه بود، فرمول پرداخت من هم تغییر کرد و افزایش حقوق داشتم هر ماه و منی که هیچ پس اندازی نداشتم کلی پول پس انداز کردم فصل سلامت شروع شد، به یکباره پرخوری عصبیم تموم شد، دارو های کاهش اشتهام رو کنار گذاشتم، روند کاهش وزنم شروع شد، جوش های وحشتناک صورتم برطرف شد، افسردگی من رفع شد، قائدگی من منظم شد، به شدت زیبا و جذاب شدم بدون نیاز به آرایش و همه میخواستند کنارم باشند حتی غریبه ها الان انقدر خواستگار برای من میاد که من امکان پاسخگویی به همه رو ندارم و گاهی میگم کاش میشد بتونم از جذابیتم کم کنم تا شاید خواستگار هام کمتر بشه😂از خواستگارانم که موقعیت اجتماعی خیلی بالایی هم دارند حرف هایی میشنوم که هرگز در روابط قبلیم نبود، من رو در اولویت قرار میدن و مدام میگن چقدر زیبا و جذاب هستم و من متوجه شدم که مدارم خیلی تغییر کرده مدیرانی که من رو اخراج کردند الان تماس میگیرند و ازم عذرخواهی میکنند و پیشنهاد پست های بالاتر بهم میدن اما من قبول نکردم، محل کار جدیدم همیشه آرزوی من بود و هرروز اونجا شکوفاتر میشم و با ساعت کاری کمتر درآمد بیشتری هم دارم و دیگه حاضر نیستم به پست قبلی برگردم با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس شجاعانه طلسم ها و سایه هام رو پیدا کردم، با دوره از جدایی تا تعالی ترس ها و طرد شدگی هام رو دیدم و ریشه یابی کردم به بچه ها میگم خودتون رو به چالش بکشید، آگاهی کافی نیست، باید اقدام بکنید و حرف آخرم این هست که " بیرون ز تو نیست آن چه در عالم هست/ از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی". ممنون از دوره های خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    delaram 27 ارديبهشت 99
    وقتی به نقطه عطف زندگیت میرسی فکر میکنی تو یه بن بست بزرگی و یه سنگ بزرگ سر راهته اما دقیقا تو همین لحظه یه نور کوچولو میبینی که وقتی دنبالش میکنی میفتی تو یه راهه جدید و تازه میفهمی چه سفر طولانی و بزرگیو باید شروع کنی که پر از بالا و پایینه پر از پیچ و خمه یه جاهایی به منطقه های خوش آب و هوا میرسی و یه جاهایی وسط کویری ،هر قسمتش جذابیت خودشو داره میفهمی زندگیت هدف داره و فقط باید عبور کنی.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sara asalem 27 ارديبهشت 99
    وقتی که اتفاقاتی برام تکرار میشن ، بعدش به دقت به واکنشم و رفتارم توی اون شرایط توجه میکنم و میبینم چقدر تغییر داشتم ، شاید قبلا همین اتفاق باعث میشد تند حرف بزنم ولی حالا ناراحت شدم ولی خودمو کنترل کردم و امیدوارم دفعات بعدی به کل آروم باشم ، اینم از دستاوردهای جذابیتِ درون هست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    azam 27 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز.من نمیدونم کجاباید براتون ویس بزارم واسه همین اینجا دستاوردم رو می‌نویسم.از وقتی با خانواده زندگی سالم اشنا شدم کلا زندگیم عوض شد.دوسال بودکه از خیانت های همسرم خبردارشدم و با اون خانم هم صحبت کردم و عکسهای دو نفره شون رو دیدم به مرز جنون رسیده بودم و دیگه حتی بچه های خودم رو نمیتونستم تحمل کنم و خصوصا دخترم که تازه به دنیا اومده بود.یکسره دعواش میکردم یا گاهی میزدمش .و یکسره مرگ خودم و پسرسه ساله و نوزادم رو از خدا میخواستم چند بار هم تصمیم گرفتم سه تامون رو راحت کنم ولی باز نتونستم و حالا که دوره ها رو تهیه کردم جذابیت درونی و عزت نفس و جدایی تا تعالی حالم خیلی خوبه و شما زندگی مارو نجات دادید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    roya 27 ارديبهشت 99
    @samiramis.shafane بله چرا که نه قبل از هر چیز این حسو فهمیده بودم که توی روابطم دارم مدام گند میزنم حتی رابطه اخرم که خیلی مواطب بودم گند نزنم و خودمو نبازم.. دیگه به اونجا رسیده بود که فکر میکردم یه چیزی توی وحود من طلسم شده و این زمانی بود که هنوز با پیج زندگی سالم آشنا نشده بودم..انگار جهان داشت آلارم اولیه رو بهم میداد ...بعد چند روز بعد با کانال و. 😍😍💕💕پیج زندگی سالم و خانوم هروی و دوره عزت نفس آشنا شدم اولین طلسمم و گره ام با خودم بود به خودم دروغ میگفتم و فکر میکردم همه چیز عالیه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    helya 27 ارديبهشت 99
    عالی بود ....من با ازدست دادن رابطه چنان به پایین کشیده شدم که اصلا خودمو نمیشناختم ولی این پایین اومدنه لذتی داشت که توی اون رابطه نداشتم واقعا خودتو میبینی ، کی هستی ، با اون خود حقیقی آشنا میشی با تمام ضعفها و ترسهات با تمام قفل های درونیت و اگه این خودشناسی ادامه پیدا کنه مثل فنری میمونی که با کشش زیاد به پایین کشیده شده و الان یهویی داری پرتاب میشی به بالا با تمام اقتدار و آرامشی که توی این خود حقیقی پیدا کردی الان دیگه میتونی خودتو بسازی یک بنای محکم💪 ....ممنونم بابت تمام آموزشهاتون سوده جان ممنون از دوره جذابیتدرونی عزت نفس جزیره گنج و جدایی تا تعالی که هر کدوم دنیایی بود برای خودشون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    لعیا 26 ارديبهشت 99
    سلام سوده جان من در خانواده ای بزرگ شدم که پدرم اعتیاد داشتند، دائما شاهد دعوا و کتک کاری پدر و مادرم بودم و وحشت زده میشدم، پدرم همیشه مادرم رو تهدید به ترک کردن، میکرد و من بر اساس تجربیات تلخ کودکیم لیستی درست کرده بودم از چیز های بدی که نمیخواستم در همسرم باشه علی رغم ظاهر خوب، درآمد قابل توجه و مهارت های قابل توجهم اما ازدواج خوبی نداشتم، از جانب همسرم بهم مکررا خیانت میشد، همیشه تنها بودم و زندگی ما با طلاق عاطفی ادامه داشت، حتی در زمان بارداری انقدر فشار عصبی روی من بود که خونه رو ترک کردم و پزشک ها احتمال معلولیت فرزندم رو دادند و به من دستور سقط جنین رو اجبار کردند من دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و شروع کردم به کار کردن روی خودم و بعد از مدتی همسرم خیلی تغییر کرد، اومد دنبال من ، ازم عذرخواهی کرد و تعهد داد که به شیوه ای که مقبول من باشه تغییر کنه انقدر ظاهر من بعد از کار کردن روی خودم تغییر کرد که همه حتی نزدیکانم از من میپرسیدند برای پوستت چیکار کردی، پیش کدوم دکتر رفتی، به ما هم بگو دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، خیلی از طلسم ها و کامپلکس هام رو شناختم، تند خویی و پرخاشگری من در ارتباط با همسرم و فرزندم رو به هیچ طریقی نمیتونستم کنترل کنم و با کار کردن روی خودم این تموم شد، وابستگی هام رو کنار گذاشتم در دوره جزیره گنج ارتباط معنوی من عالی شد، رابطه من با خداوند قطع شده بود و من همیشه میخواستم همسرم و دیگران حالم رو خوب کنند حالا تونستم خودم انقدر حالم رو خوب کنم که مایه ی آرامش شدم، پریشانی من ، احساس همیشگی بی انرژی بودنم به شدت تغییر کرد، آرامش گرفتم و مستقل شدم و احساس قدرت و ارزشمندی کردم و این برای من واقعا معجزه بود من نظام های ارزشی خودم رو بنا کردم، این واقعا تحولاتی رو توی زندگی من رقم زد که سال های سال منتظرشون بودم من به دلیل طلسم هام هیچوقت ارتباط زناشوییم رو به رسمیت نشناخته بودم، هر لحظه منتظر تموم شدنش بودم، با دوره از جدایی تا تعالی واقعا دوباره عاشق خودم شدم، با گوش کردن این دوره خیلی از چیز ها برای من کشف شد، به پهنای صورتم با این دوره اشک ریختم، انگار که دوره برای من ساخته شده بود، مساله ای که هرروز زندگی من رو جهنم کرده بود برای من حل شد و تموم شد و من اروم شد با درسواره احترام به خود فهمیدم من احساس لیاقت برای داشتن خیلی از خواسته هام رو نداشتم با چالش چهار ماهه اول، در آمد من بعد از سالها تلاش در عرض چندماه انقدر زیاد شد که برای خودم هم جای تعجب داشت با چالش چهار ماهه دوم سایه هام رو دیدم، همسرم رو بخشیدم، خودم رو پذیرفتم، بعد از تلاش زیاد طلسم هام رو پیدا کردم و همسرم خیلی الان تغییر کرده، دوست داره دائم کنارم باشه، خیلی محبت میکنه، احترام درونی خاصی برای من قائل هست، مدام از توانایی های من حرف میزنه و تحسینم میکنه که من تعجب میکنم که چطور کسی که در طول این 20سال همیشه من رو نفی میکرد حالا داره این حرفهارو میزنه، الان همسرم خیلی مراقب آرامش و سلامتی من هست و رابطه ما حتی از روز های اول ازدواج مون هم قشنگ تر شده خلا های من ، ترس هام، کمبود هام کنار رفت، رابطه مخربم با مادرم درست شد، دوره عزت نفس برای من غوغا کرد و تلاطم درونم فرو نشست و منی که به شدت با تنهاییم مشکل داشتم الان از تنهاییم لذت مبیبرم واقعا من چندصد کتاب رو در سال ها خونده بودم اما با این دوره ها که درست در نقطه صفر زندگیم به دستم رسید، من فرو ریختم و منِ جدیدم رو از نو ساختم و ارتباطاتم رو احیا کردم و خدارو شکر میکنم برای این فرصت دوباره. ممنون از تمام اینها
    پاسخ
    -0
    انصراف

    tinaxh 26 ارديبهشت 99
    تبریک میگم عزیزم❤️❤️❤️❤️خانم هروی عزیزم منم مثل این خانوم با شنیدن وعمل به دوره جذابیت وفایلای ارزشمندتون عزت نفس خودمو پیدا کردم وحس اقتدارو پیروزی دارم.منتظر دستاوردمنم باشین حتما چون خیلی بهش نزدیک شدم❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    d9 26 ارديبهشت 99
    سلام صدرصد وقتی کسی قبل رو اعتماد بنفسش وعزت نفسش وجذابیت درونیش با بینش واگاهی پیشرفت داشته باشه صدرصد می تونه بنای فوق العاده ای را بسازه اما هر چقد هم کامل باشیم باز هم در عمل ممکن کمی باز یه لغزشایی باشد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    jila 26 ارديبهشت 99
    من همیشه برام سوال بود ک چرا نمیتونم با کسی ی رابطه جدی داشته باشم ولی با دوره جذابیت درونی متوجه اشتباهم شدم و دلیلش این بود ک خودم هیچوقت خودمو جدی نمیگرفتم،ب قول هایی ک ب خودم میدادم عمل نمیکردم و ی عالمه کار مهم رو نیمه تموم ول کرده بودم...اونجا بود ک ب همه آدم های زندگیم حتی ب خونوادم حق دادم ک اصلا منو جدی نگیرین و متوجه ظلم بزرگی ک درحق خودم کرده بودم شدم...
    پاسخ
    -0
    انصراف

    lia 26 ارديبهشت 99
    خانوم هروی عزیز،روزی که دوره رو گرفتم اولش گفتم اینا چرت و پرتن باوجود اینکه قبلش ازکسی پرسیدم که خوبه بگیرم دوزه هارو یا نه،اما چندتا از کارایی که گفتینو انجام دادم خودبخود اثرشو دیدم بخاطر همین بیشتر مشتاقم واس دوره ها،یکسال تو رابطه ی ممنوعه بودم که هیچ راهی نداشتمو خیلی ضرر کردم از لحاظ کاری و مالی،اما قبل اینکه این دوره رو بگیرم اول اون رابطه رو باهمه سختیاش تموم کردم،خیلی قرص آرامبخش میخوردم که الان یکیشو هم نمیخورم دیگه چون خودم خیلی آرومم،آدمایی اطرافم میان که خودم باورم نمیشه
    پاسخ
    -1
    انصراف

    Jamileh barahmand 26 ارديبهشت 99
    وواقعا اینهنه کامنت همگی نتیجه گرفتن؟
    پاسخ
    -1
    انصراف

    y97211 26 ارديبهشت 99
    دقیقا"سوده عزیزم همین که شما میگید .واینکه من واقعا"به فایلهاتون ایمان اووردم که ادمها ایینه ما هستن حالا میفهمم که چرا بچه ها تو دست اوردهاشون میگن ما از ادمهایی که بهمون سیلی زدن تشکر کردیم .من با کمک شما نقصهامو تو روابط پیدا کردم و فهمیدم تمام برخوردهایی که باهام میشده رفتار خودم بوده و تونستم شروع کنم ببینمشون و روشون کار کنم .خیلی درونم بی کینه و رنجش شده .شاید باورتون نشه ولی چند برخورد بد و توهینی که اخیرا"باهام شد.منو خوشحال کرد که اخ جون پس یکی از نقصهام هم پیدا کردم و در دل حتی قربون صدقه خودم رفتم ممنون از دوره جذابیت درونی عزت نفس جزیره گنج و دوره جدایی تا تعالی که خیلی برای من کاربردی و عالی و بینظیر بود
    پاسخ
    -0
    انصراف

    kl 26 ارديبهشت 99
    دلم خواست از تمام زحمت و تلاشتون کە معلومە چقدر ماهارو دوست دارید تشکر کنم اگر چە من دستاوردی نفرستادم با اینکە تمام دورەهارو گرفتم و روی خودم کار کردم و همچنان کار میکنم اما فقط میتونم بگم رسیدم به بزرگترین و باعظمت ترین لحظاتم از زندگی یعنی آرامشی که دارم و اینو بعد از خدا مدیون شمام خانم هروی عزیز اگر چه بعضی وقتا با لایک کوچیکی گاهی سوسوی میزنم اما میخوام بدونید در دورترین و تاریکترین لحظات زندگیم حرفای شما امید بخشم است و بدونید هرگز فراموش نمیشید و دوستتون دارم متشکرم و مننون از دوره های خوبتون بخصوص جذابیت درونی و عزت نفس و جدایی تا تعالی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mehr 25 ارديبهشت 99
    واقعا درسته من خودم یه زمانی حتی فکرش روهم نمیکردم ک انقدر پیشرفت کنم و یتونم به هدفم برسم اما الان ک به خودم نگاه میکنم میبینم تازه اول راهم شخصیتی ک قبلا ارزوشو داشتم ک باشم یا کارهایی ک حتی باورم نمیشد بتونم از پسش بربیام تونستم اما الان ک بهش رشیدم میبینم سقف آرزوهام برای تغییر خودم چقدر کوتاه بوده و یه عالمه هدف دیگ جلوی پاهام گذاشته شد که الان فکرمیکنم اگر بتونم بهشون برسم دیگ هیچی از زندگی نمیخوام واینجوری بود ک میبینم آدم چقدر پتانسیل بالایی داره.. چقدررر میتونه عالی باشه.. واقعا پیشنهاد میکنم پکیج دوره ها رو بگیرید چون یه مطالی در دوره جدایی هست که باید رجوع کنید به عزت نفس و این خیلی عالیه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    yalda 25 ارديبهشت 99
    من قبل از آشنایی با شما به شدت احساس ناتوانی داشتم حس میکردم به هیچ دردی نمیخورم اما الان فهمیدم مخلوق خداوند بودن کم چیزی نیست اشرف مخلوقات بودن کم چیزی نیست همه ی ما توانایی هایی داریم که نادیده میگیریم اما من به لطف خدا و آموزش های شما دارم کم کم توانایی های خودم رو کشف میکنم و هروز از خودم میپرسم وای من درگذشته چه چیز های رو نادیده گرفتم که الان دارم اونارو میبینم.خداروهزاران مرتبه شکر به خاطر حضور شما خانوم هروی عزیز توی زندگیم😘💙
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ch 25 ارديبهشت 99
    سوده جانم سلام سفر من با یک جدایی شروع شد، عشقم من رو ترک کرده بود و من هر کاری میکردم که اون برگرده. حالم خیلی بد بود، انقدر از استرس و دلهره تپش قلب میگرفتم که مجبور میشدم قرص تپش قلب بخورم، تا این حد ضعیف و بی اقتدار شده بودم این اولین کسی نبود که ترکم کرده بود و من میفهمیدم که توی یک چرخه تکراری دارم دور میزنم، نمیدونستم مشکل کار کجاست و فقط میخواستم به دستش بیارم، نمیدونستم دنیا جای جنگ نیست بلکه باید اون رو بفهمیم و درس هاش رو یاد بگیریم و ایرادات مونو پیدا کنیم من در کارم هم اوضاع خوبی نداشتم، فرصت های کاری من هم می اومدند و به بهونه های واهی از دستشون میدادم، روابطم با خانواده و دوستانم هم مشکل داشت، دیگه مطمئن بودم زندگی من دچار طلسم شده ، تصمیم گرفتم برم سراغ دعانویس تا قفل های زندگیم رو باز کنم و فکر میکردم دارم به خودم و زندگیم کمک میکنم، میخواستم بدونم تو دنیا چه خبره که منی که چیزی کم نداشتم، انقدر توی زندگیم باختم پیش مشاور رفتم، کتاب های زیادی خوندم، پیش روانپزشک رفتم، یکسال قرص مصرف کردم، دوره های مختلفی خریدم، سمینار شرکت کردم، از تکنیک های مختلف استفاده کردم ولی چیزی درست نشد و من نمیفهمیدم مشکلم کجاست دوره ها رو تهیه کردم، گوش دادم، نوشتم، خوندم، بزرگترین دستاورد من آگاهی و هشیاری بود و انگار پرده ها از جلوی چشمام کنار رفت، فهیمدم مشکل خود من هستم، شخصیتم، عزت نفسم، باور ها و افکارم باعث میشه اوضاع زندگیم اینجوری بشه و آدمها با من رفتار بدی داشته باشند و بیان و برن دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، وقتی گوش کردم، حالم خیلی بد میشد، باهاش گریه میکردم، انگار توی مطالب دوره خودم و طردشدگی هام رو میدیدم، علت حال بدم موقع جدایی رو دیدم و تونستم خودم رو ، حالم رو، رفتارم رو درک کنم و به خودم رسیدگی کنم و زخم هام رو ترمیم کنم عشقم برگشت ولی من من مشغول زندگی و احیای خودم بودم، دوستش داشتم ولی حس میکردم بند های وابستگیم بهش پاره شده، نیاز داشتم بیشتر روی خودم کار کنم و اون 5 ماه پیگیر من بود تا قبولش کنم من خودم رو دیدم، خودم پیدا کردم، به حال خوب و ارامش رسیدم، از خودم عذرخواهی کردم که به خودم توجه نداشتم تو چالش من جدید فهمیدم هیچوقت برای خودم ارزشی قائل نبودم و شروع کردم به رسیدگی به خودم این بار با نیت ارزش دادن و احترام گذاشتن به خودم و دوست داشتن خودم این اقتدار رو پیدا کردم از شغلی که مناسبم نبود بیرون بیام و رفتم سراغ نقاشی که عشق من بود، به گویندگی علاقه زیادی داشتم و الان از طرف یکی از استدیو های گویندگی برای ساخت یک سریال صوتی دعوت شدم. ممنون از تمام زحمات بی دریغ و شبانه روزی شما و تیم خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    n 25 ارديبهشت 99
    سلام خانم سوده هروی عزیز من یکسال و نیم قبل به خاطر یک جدایی با کانال آشنا شدم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم که کسی که از زندگیم رفته بود، به زندگیم برگرده و حالم خوب بشه ، با کار کردن روی دوره تغییرات و پیشرفت هایی در درون خودم حس کردم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و دوباره با قدرت بیشتری شروع به کار کردن روی خودم کردم تا زندگیم رو نجات بدم یکی از دوستانم بهم گفت من جذابیت رو واقعا در درونت دارم احساس میکنم و بهم بگو چیکار کردی که انقدر جذاب شدی و این خیلی بهم انگیزه داد که دوستم انقدر واضح این رو بهم گفت چون اون خیلی در جریان این نبود که من روی خودم کار میکنم و بهم گفت خیلی تغییر کردی، خیلی آروم شدی دوره ها به من خیلی کمک کرد، زندگیم داشت خیلی بهتر میشد، سبک زندگی من تغییر کرده بود ولی کماکان ذهن من درگیر اون اقا بود دوره جزیره گنج و دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، شروع به گوش دادن دوره جدایی کردم و با اون دوره خیلی گریه کردم و حال خوبی رو این دوره برای من به ارمغان آورد و تونستم رها بشم وارد چالش چهار ماهه شدم، کار کردن روی دوره ها رو شروع کردم، ویژگی های فردی که میخواستم رو نوشتم و سعی کردم اونها رو در خودم پرورش بدم و اصلا انتظار نداشتم که الان یک چنین آدمی وارد زندگیم بشه، فکر میکردم حالا شاید یه روزی، یکسال دیگه ، دو سال دیگه، ... آدمی به زندگیم اومد این ویژگی هارو داشته باشه و واقعا اصلا باورم نمیشد از جایی که فکرش رو هم نمیکردم، کسی اومد تو زندگیم که کاملا همه ی اون ویژگی ها رو داره خدا به من لطف زیادی داشت و این آقا رو به زندگیم اورد و این آقا به من پیشنهاد ازدواج دادند و قصدشون کاملا جدی هست برای آینده و این اتفاقات برای من خیلی خوشایند و دور از ذهن بود الان میبنیم چقدر میتونستم زودتر زندگیم رو همون سمتی ببرم که باید میبردم ولی اینکارو نکردم و سال ها چقدر حال خودم رو خراب کرده بودم، الان میبینم این اموزش ها چقدر میتونه توی زندگی تاثیر گذار باشه و واقعا زندگی و مسیر من عوض شد و فهمیدم دنیا خیلی قشنگ تر از چیزی هست که من میدیدم و الان دارم میبینم هنوز هم آدمهایی که مشابه من باشند وجود دارند و به سمت من میان این روز ها خیلی روزهای خوب و قشنگی برای من هست، خداروشکر میکنم، امیدوارم برای همه دوستان این اتفاقات خوب بیوفته، امیدوارم نا امید نشین و ادامه بدین چون هربار که گوش بدین اتفاقات جدیدتر ، بهتر و در لول بالاتر براتون پیش میاد. ممنون از فایلهای بسیار عالی و خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فاطیما 25 ارديبهشت 99
    سلام وعرض ادب خدمت خانم هروی عزیزم وتیم زحمتکش و خوبتون، من حدود۱۶ماهه ک بصورت اتفاقی باپیج شماآشناشدم،زمانیکه باپیجتون آشناشدم من یک جدایی دردناکوتجربه کرده بودم،اون جدایی ورابطه مسموم وپرازتحقیر باعث شده بودک اعتمادبنفس وعزت نفسمو همه چیزموازدست بدم،منی که ازهمه نظرشرایطم خوب بود خانواده خیلی خوبی داشتم وهمه دوست داشتن ک یکی مثل منوتوزندگیشون داشته باشن ولی چقدرتوسط اون آقاتحقیرشدم وشکستم چقدراحساس پوچی بهم دست دادحتی ازخودم خیلی دورشده بودم خودمو دیگ‌نمیدیدم،خودموگم کرده بودم خیلی حال روحیم بدبود،اکثرشباباگریه خوابم میبردامیدموازدست داده بودم دانشگاهمونصفه نیمه رها کرده بودم انگیزه ای نداشتم اصلا برای ادامه تحصیل، ازهمه آدماواجتماع فراری شده بودم به هیچکسی اعتمادنداشتم، تااینکه کم کم شروع کردم ویسای شمارو توپیج وکانالتون گوش دادم خداروشکر روز به روز حالم بهترشدکم کم امیدگرفتم،یادمه یه شب ک به ویساتون گوش میدادم میگفتین ک اگ ازهرچیزی ک میترسین خودتونو تودل اون ترس بندازین، این جملتون خیلی بهم انگیزه داد ترسمو گذاشتم کنارورفتم تورشته موردعلاقم دانشگاه ثبت نام کردم واون ترموبابالاترین معدل پاس کردم دوستاییکه تازه باهاشون آشناشده بودم بهم میگفتن خداروشکرک توروداریم وماروآروم میکنی خیلی بهم احترام میذارن ودوستم دارن،تااینکه تصمیم گرفتم ک اواخر اسفندماه روز تولدم به خودم دوره جذابیت درونی رو هدیه بدم دوره رو تهیه کردم وگوش دادم ومینوشتم با دوره جذابیت درونی دیدم ک چقدردرحق خودم ظلم کرده بودم وچقدرایرادداشتم وناآگاهانه زندگی میکردم چقدرازدرون عمیقادردکشیدم ولی سعی کردم خودمواصلاح کنم وروخودم کارکنم،بزرگترین دستاوردیکه ازاین دوره داشتم این بودک به لطف خدا وشما آرامش عمیقی گرفتم ک احساس سبکی میکنم ک هیچوقت حسش نکرده بودم این حس سبکی وتوزندگیم رابطم با خداوخانوادم خیلی بهتروصمیمی ترشدوبیشتربه سمتم میان وباهام حرف میزنن اعتمادبنفس وعزت نفسمودوباره بدست آوردم،آدمی بودم ک زودعصبانی میشدم ولی باکارکردن روی خودم خیلی آروم وصبورشدم،هرروزشکرگذاری رو میکنم ودیگ صبحهاباناامیدی ازخواب بیدارنمیشم واقعادرونم روی ظاهرم تاثیرگذاشته وپوستم خیلی صاف ولطیف شده ریزش موهام خیلی کم شده،بدن دردشدیدداشتم ک ازبین رفته،خداروشکربه لطف خداو شماتونستم خودمودوباره پیداکنم وزندگی آگاهانه روپیش رو بگیرم دیگ ترسی ازتنهایی ندارم،درسواره احترام به خود هم تهیه کردم بااین دودوره تونستم خیلی ازسایه ها وقفلای روانیموپیداکنم،توی هشت روزیکه این دوره ها رو گوش میدادم یه دستاوردم این بودک مدتهابودگواهینامه داشتم ولی میترسیدم ازرانندگی توی شهر، تونستم به ترسم غلبه کنم ودوباره رانندگیو شروع کنم،دستاورد بعدیم این بودک پدرم یه مبلغ زیادی رو یه جایی سرمایه گذاری کرده بودن ک ممکن بود حتی پول خودش هم بره ک خداروشکر نه تنهاپولش برگشت حتی سودزیادی هم کردن،خانم هروی عزیزم اون شباییکه گریه میکردم وازخدا یه نشونه میخواستم برای اینکه راه درستو پیداکنم اون نشونه بزرگ شمابودین خداروشاکرم،دیگ ترسی ازاین دنیا ندارم واونو جای امنی میبینم،دقیقا مصداق حرف شمابرام اتفاق افتادک گفتین حتی گاهی اوقات بارفتن یه نفراززندگیتون خیربه شمارو میکنه، واقعا بعدازرفتن اون آقا خیروبرکت هست ک ازدرودیواربرام میباره وچراغ قرمزای زندگیم دونه دونه دارن سبزمیشن اون آقاالان خیلی پشیمون هستن ک منوازدست دادن ولی ایشون دیگ توی مدارمن قرارندارن وانتخاب من نیستن، تونستم خودمو خیلی اصلاح کنم مطمنم ک باتهیه بقیه دوره ها ازاینی که هستم بهتروبهترمیشم وانشاءالله دستاوردهای بزرگتری بدست میارم.من اگ یه روز به ویساتون وصداتون گوش نکنم انگاریه چیزی گمشده دارم.خانم هروی عزیزم خیلی خیلی ممنونم ازشماوتیم خوب زحمتکشتون ک دلسوزانه برامون کارمیکنین شب وروز، امیدوارم همیشه بدرخشین وهرجاهستین سعادتمندباشین خیلی دوستتون دارم❤️
    پاسخ
    -1
    انصراف

    mina samavat 24 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیزم . من تمام دوره هارو تهیه کردم و واقعا فهمیدم که احترام به خود یه چیز درونیه که باعث رشد میشه باعث شکوفایی میشه و باعث اتفاقات قشنگ در زندگی که سر چشمه اون عشق و احترام و دوست داشتن وجود حقیقی خود هست . حقیقتا عالی هستید 👌❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نازنین 24 ارديبهشت 99
    یادمه قبل از آشنا شدن با کانال شما دیگه می‌ترسیم بگم خدایا بهم صبر بده چون هر چی صبر میکردم اتفاق دردناک تر واسم پیش میومد .غافل اینکه من صبر نمی‌کردم تحمل میکردم و هیچ کاری انجام نمی‌دادم اون اتفاقا پیش نیومده که مسیر درست رو بهم نشون بدن ،چقد آدم وقتی آگاهی پیدا می‌کنه نگاهش و فکرش عوض میشه و حالا می‌دونه که چرا این اتفاق افتاد با آگاهی که پیدا کرده علتشم پیدا می‌کنه مرسی خانم هروی شما به ما درسا و نکته هایی رو یاد دادید که انقد ارزشمنده هیچ قیمتی نمیشه روش گذاشت و ممنون از دوره جذابیت درونی و عزت نفس و جدایی تا تعالی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    darya 24 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی ممنون بابت دوره هاتون من عاشق نقاشی هستم به لطف شما بعد از مدت ها این کارو دوباره شروع کردم با نقاشی کشیدن آرامشی دارم که هیچ چیز تو دنیا این آرامش رو بهم نمیده خواستم به دوستان بگم همونطور که شما تو دوره‌ها گفتین حتما یه کار هنری یاد بگیرن بی نهایت حال آدمو خوب میکنه😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    s.ukids 24 ارديبهشت 99
    خانم هروی نازنینم ممنونم ازتون.منم بالاخره تونستم بعد از دو سال کار کردن رو خودم با همه سختی ها پایین بالاها شغلی که دوست داشتمو به دست بیارم.الان که برگشتم و پشت سرمو نگاه میکنم همه اون مسیری که طی کردم چقدر درسها بهم داده.من قبل از کسب این تجربیات لایق این موقعیت نبودم.الان میفهمم اونهمه دستو پا زدنها همش بی فایده بود.باید همه چیو رها کنی بری یه کنجی و فقط خودت باشیو روحت.از مجموعه زندگی سالم و خانم هروی عزیزدلم تشکر میکنم.❤️💚🌼
    پاسخ
    -0
    انصراف

    nahid 24 ارديبهشت 99
    سلام خدمت شما بانوی بزرگوار سرکار خانم هروی سفر دقیقا زمانی که شروع که من حس میکردم خیلی قوی و جذاب و بی عیب هستم و این سفر با اعتیاد همسرم شروع شد و این خیلی برای من غم انگیز بود، چون من پدرم هم اعتیاد داشت و من از بچگی درگیر این قضیه بودم و درد ها و غم های زیادی کشیده بودم و اونها رو به زندگی مشترکم هم آورده بود، اعتیاد خط قرمز من بود و همسرم اونو رد کرده بود من شکستم، داغون شدم، شوکه بودم از این اتفاق سخت، کلا فلج بودم و یک هفته توی خونه فقط کار من گریه بود، نمیتونستم حتی کوچکترین نیازهام رو برطرف کنه، با همسرم بحثمون شد و اون خیلی راحت بهم گفت میخوای بخوا، نمیخوای نخوا و این خیلی خیلی دردناک بود برام مقداری پول داشتم تصمیم گرفتم برم پیش دعانویس که زندگیم رو درست کنم ولی در نهایت دلم راضی نشد با کانال آشنا شدم ویس ها رو گوش کردم، تصمیم گرفتم اون پول رو بدم و دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم دوره جذابیت درونی رو گوش کردم، روی خودم کار کردم، متوجه شدم چقدر منی که همیشه فکر میکردم خیلی خوبم، عیب و ایراد داشتم، روی خودم کار کردم، خیلی تعجب بر انگیز بود که همسرم برگشت سمت من ، اما من همچنان توی نوسان بودم، رابطه من هم با همسرم بالا و پایین میشد، سایه های من باعث بحث و دعوا میشد دوره جزیره گنج رو تهیه کردم، با این دوره من تازه فهمیدم که بند نافم رو به همسرم وصل کرده بودم، واقعا جزیره گنج مثل تبری بود که ریشه ی وابستگی های من رو کند، فهمیدم نباید بچسبم به کسی و به زور بخوام تغییرش بدم، فهمیدم خدا هست و به اون احتیاج داشتم، من ترس از دست دادن شدیدی داشتم که با دوره جزیره خیلی خوب تونستم روش کار کنم و قوی شدم ، فهمیدم چقدر ارتعاشات منفی نسبت به خودم ، همسرم و زندگیم داشتم، مشغول پیدا کردن طلسم های روانیم بود و دیدم دقیقا شرایط زندگی مادرم برای من هم اتفاق افتاده یک روز تو گوشی همسرم چیزی دیدم که متوجه شدم همسرم قصد خیانت به من رو داره، این خیلی برای من عذاب اور بود، حس کردم تلاش های من بی فایده ست، خیلی غمگین و ناراحت بودم ولی این بار فرق داشت، بزرگترین دستاورد زندگی من توی اون لحظه بود که من فهمیدم خودم میتونم اتفاقات ناخوشایند زندگیم رو درست کنم کاملا رابطم رو با همسرم قطع کردم، روی خودم کار کردم عمیقا، دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و طرد شدگی هام رو دیدم و دیدن حرفهای اون دوره دقیقا درباره من بود و احساس بی ارزشیم رو دیدم، با هر دوره ای یک وجه جدیدی از من نمایان میشد که روش کار کنم، شما گفتید که وقتی روی خودت کار میکنی، آدمها از دور دستها متوجه میشن، این برای من اتفاق افتاد، انگار همسر من متوجه تغییراتم شده بود و به طرز عجیبی دنبال این بود که من رو به زندگی برگردونه، تغییر کنه، واسطه میفرستاد، بهم زنگ میزد و برای من تعجب برانگیز بود که ادمی که میگفت میخوای بخواه نمیخوای نخواه چرا داره انقدر تلاش میکنه، در نهایت تصمیم گرفتم به همسرم یک فرصت دوباره بدم به اون فرصت دوباره دادم و الان که چندماه از اون روز میگذره، میبینم قشنگترین فرصت عمرم رو به خودم دادم که این حجم از عشق و این همه لذت رو بتونم تجربه کنم، من توی چالش چهار ماهه هم شرکت کردم و همسرم کاملا تغییر کرد، دقیقا همه چیز هایی که میخواستم داره انجام میده و این خیلی خوبه مثل یک معجزه است واقعا! من خیلی نااگاه بودم، مدارم خیلی پایین بود، انگار لازم بود این اتفاقات بیوفته تا الماس درون من رو جلا بده، الان احساس میکنم خوشبخت ترین ادم روی زمینم، منی که به طرز فجیعی ترس از دست دادن داشتم، دیگه از هیچی نمیترسم الان بچم رو شاد و خوشحال میبینم، همسرم بهم میگه تو ناجی زندگی منی ، تو به من کمک کردی، اگر تو نبودی معلوم نبود وضع و اوضاع من چی بود و من از شنیدن این حرف ها خیلی خوشحال میشم که تونستم زندگی ای رو که تا این حد پتانسیل خوب و عالی شدن داشت تا احیا کنم و با طلسم ها و سایه های خودم نابودش نکردم، یاد گرفتم مسئولیت زندگیم رو بپذیرم و فهمیدم خودم و خدا برای زندگیم کافی هستین، من مثل صخره ای بودم که نیاز به این خرد شدن داشتم تا خودم رو پیدا کنم به اونهایی که نا امید میشن و اتفاقات سختی براشون پیش اومده میگم فقط باید امید و پشتکار داشته باشید، خدا کمک مون میکنه. نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم که به اینجا رسیدم براتون بهترینها رو از خدا میخوام.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    parvaz 23 ارديبهشت 99
    سلام وقتتون بخیر من حدود یکسال ونیم هست که باگروه شما آشنا شدم ،۶سال پیش با جدایی ازهمسرم خودمو از ی زندگی وحشتناک و پراز استرس و تحقیر بیرون کشیدم و توکارم موفقیتهای زیادی بدست آورده بودم خودم و فرزندم تنها زندگی میکردیم ولی از تنهایی فراری بودم ونمیتونستم تنهایی ادامه بدم و به همین دلیل پناه بردم به یک فرد اشتباهی بطوریکه تواین رابطه هم کلا تحقیر میشدم ولی ازترس اینکه رهانشم سرویس میدادم و خیلی خیلی بهش چسبیده بودم حتی کلید خونمو بهش داده بودم و کل امورات زندگیم دراختیارش بود .خیانت و حس می کولی ازترس حرفی نمیزدم و سعی میکردم خودمو گول بزنم، که اشتباه میکنم. تااینکه یک روز زودتر ازمحل کار به خونه برگشتم، وقتی وارد خونه شدم خانمی و دیدم که همراه ایشون تو خونه ی من بود باورتون نمیشه قفل کردم تا دوساعت حتی فکم ازهم بازنمیشد اون خانم سریعا ارخونه ی من رفت بیرون من موندم و ایشون درزمانیکه این اتفاق افتاد سه ماهی بود که باگروه شما آشنا شده بودم ولی دوره ای تهیه نکرده بودم کلی باخودم کلنجار رفتم، یادحرفهای شما که توفایلهاتون گوش داده بودم افتادم وتمام نیرومو جمع کردم همون شب ایشون و ازخونم بیرون کردم و کلیدوازش گرفتم ،،،،دنیام خراب شده بود شبا خواب نداشتم بدتر ازهمه اینکه نمیتونستم باکسی حرف بزنم چون این رابطه پنهانی بود شروع کردم به تهیه ی دوره ها با جذابیت درونی یادگرفتم انرژیمو جمع کنم و نیرو وقوت دوباره گرفتم با عزت نفس و اعتمادبنفس فهمیدم من چقدر خودمو بی ارزش کردم سایه هامو شناختم و روی طلسم هام کار کردم هرچندخیلی راه دیگه دارم تا طلسم هامو بیشتروبیشتر پیدا کنم با دوره ی جزیره ی گنج دیدم به دنیا عوض شد خداروشکر دیگه ازتنهای هراسی ندارم ازتنهایی خودم لذت میبرم تومحل کارم خیلی موفق شدم تمام همکارام مدام ازم تعریف میکنند و آرامشمو تحسین میکنند اون فرد برگشت و ازم خواست دوباره باهم باشیم قبول نکردم ،،پیشنهادات زیادی دارم میدونم بهترینِ من یک روز پیدا میشه پسرم ۱۳ سالشه ما باهم زندگی میکنیم هرروز که فایلهای شمارو گوش میدم پسرم باخوشحالی گوش میده و میگه (مامان از خانم سوده هروی زیادتر بزار تا گوش بدیم خیلی خوبه به حرفاش عمل میکنم) پسرم که بخاطر طلاقم پرخاشگر شده بود خداروشکر الان خیلی آرومتره تو خیلی مسائل با دید باز بامن بحث میکنه ازش خیلی چیزا یاد میگیرم خداروشکر آرامشش برگشته خانم هروی عزیزم ممنونم بابت همه چیز
    پاسخ
    -1
    انصراف

    j 23 ارديبهشت 99
    سلام خدمت شما خانم هروی نازنین من زمانی با شما آشنا شدم که در بدترین حالت روحی ممکن بودم، یک دختر 24 ساله ی افسرده و داغون و در هر حوزه ای شکست خورده ( چه در روابط خانوادگی، چه در روابط عاطفی ) ، از صبح تا شب من گریه و غر زدن و شکایت کردن بود من با خودم یک کاری کرده بودم که همه رو از خودم فراری دادم، چون آگاهی نداشتم نمیتونستم درست رفتار کنم، الان میفهمم بخاطر طلسم هام، سایه هام، عزت نفس خیلی پایینم بود که از همه سیلی خوردم، از کسی که دوستش داشتم، از مادرم، پدرم، برادرم، خواهرم ، دوستانم و ... حاضر نبودند با من یک دقیقه هم صحبت کنند ولی خدا به داد من رسید دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و روی خودم واقعا کار کردم ، هرروز تمرینات رو مو به مو انجام میدادم. اولین دستاورد من این که منی که همیشه معدل خیلی پایینی داشتم تونستم معدل بالایی در رشته حقوق در مقطع کارشناسی ارشد به دست بیارم دومین دستاوردم این بود که من خیلی آروم شدم، خیلی حالم بهتر شد آدمی که دوستش داشتم، قبل از تهیه دوره ها بهم گفته بود بسه دیگه ، خستم کردی، دست از سرم بردار، برو از زندگیم ، چی میخوای از جونم ، و شوک خیلی بزرگی بود برام ولی حالا که من روی خودم کار کردم، همون آدم برگشته و میگه مرسی که هستی تو زندگیم، دوستت دارم، با من بمون، در مورد ازدواج و آینده با من برنامه ریزی میکنه، میگه تو زندگیمی و از من تشکر میکنه که توی زندگیش هستم دستاورد بعدی من این بود که من با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم عزت نفس فوق العاده پایینی داشتم و دارم با اقتدار روی خودم کار میکنم من تونستم توی آزمون وکالت که قبول شدن در اون کار سختی هست، با یک رتبه خیلی عالی و باور نکردنی قبول شم من خیلی پرخاشگر بودم، دختری بودم که وقتی میرفتم جایی، بدون اینکه حتی حرفی بزنم همه متوجه پرخاشگری من میشدند اما حالا خیلی اروم شدم من با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس طلسم های ازدواجم رو دیدم و فهمیدم چی ها باعث شده بود که من در آرزوی ازدواج بمونم، متوجه طلسم های مادرم شدم و اونها انقدر در من درونی شده بود که وارد ناخوداگاهم شده بود، من انقدر خودم رو پایین برده بودم که با وجودی زیبایی، تحصیلات ولی حتی یک خواستگار هم نداشتم و از وقتی این مسائل رو فهمیدم و آگاهی من بالا رفت خواستگار های خیلی خوبی برای من میاد من همیشه وضعیت مالی پدرم رو مقصر ازدواج نکردنم میدونستم و همین باعث شده بود هیچکس سراغ من نیاد این حال من رو روز به روز بدتر میکرد، من با پدرم قهر بودم اما وقتی این طلسم رو دیدم ارتباط من با پدرم خیلی تغییر کرد و الان یک رابطه عاشقانه ای با پدرم دارم و با اگاهی هایی که کسب کردم دیگه ترس از دست دادن هم ندارم میخوام بهتون بگم از هیچ چیزی نگران نباشید چون هر کسی به خدا توکل کنه نه ترسی داره نه نگرانی و همه ی آرزهاش به بهترین شکل براورده میشه و من واقعات سپاسگذارتون هستم اول خدا بعدم شما
    پاسخ
    -1
    انصراف

    hastii 23 ارديبهشت 99
    خانم هروی عزیز ممنون از این همه لطفی که در حق ما میکنید من ندیدم تا الان هیچ موسسه ای اینجوری بچه هاش رو حمایت کنه حتی پس از تهیه دوره هم دست از حمایت و شارژ کردن ما برنداشتید ، همه فقط محصول رو میفروشن و دیگه رها میکنن فرد رو ، من چند ساعت پیش سوالی پرسیده بودم همینجا ولی واقعا جواب رو گرفتم و از اینکه دید م چقدر اهمیت میدید شما و حتی دوستان زندگی سالمی به وجد اومدم 😚😚😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    fatemeh 22 ارديبهشت 99
    من خیلی وقته دلم شکسته .و دارم خودمو پیدا میکنم البته با تمام دوره هایی که خریداری کردم .سعی میکنم خودم ارزش خودمو بدونم .ولی ای کاش زودتر به این نتیجه رسیده بودم .وقتی شکستم به یک باره تمام استخوانم له شدن .من مردم .من گریه کردم.من تنها شدم .ولی الان رو پای خودم وایستادم .با کمک سوده عزیزم .هرچی خیره برای تو و همه زندگی سالمی هی عزیزم .امیدوارم همه به آرزوهای قشنگتون برسین و همچنین من به زندگی قشنگم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    jahani 21 ارديبهشت 99
    من بچگی خیلی سختی داشتم، پدرم اعتیاد داشت، طلبکار داشت، زندان رفت، مادرم با من از دست پدرم به شهر دیگه فرار کرد و با وجود من هیچ جا مادرم رو برای کار کردن نمیپذیرفتند و من اونجا بار ها این رو درونی کردم که من یک آدم اضافه ای هستم، آدمی هستم که بی مصرف و بدرد نخور هستم و دوره جدایی تا تعالی من رو به این ها آگاه کرد من کنکور دادم، دندان پزشکی قبول شدم، با آقایی آشنا شدم که 5 سال باهم بودیم، 6ماه اول این رابطه رویایی بود، این آقا از لحاظ ظاهر همونی بود که من دوست داشتم، وضعیت مالی خوبی داشت، من رو ساپورت میکرد و من تمام حمایتی رو که من سال های سال هیچوقت توی زندگیم از پدرم نگرفته بودم، از این آقا گرفتم، ما تناسبی باهم نداشتیم اما من باز هم ادامه میدادم که اون آقا حامی من باشه، الان میفهمم عقده های من باعث شده بود که من اون آقا رو انتخاب کنم 6ماه بعد این آقا کلا آدم دیگه ای شد، بالغ بر 100بار به من خیانت کرد و به من اثبات میشد اما من باز هم نمیتونستم این آقا رو رها کنم و 5 سال با چنگ و دندون این آقا رو نگه میداشتم، میرفتم داخل کمد لباسم، در رو میبستم و جیغ میزدم تا آروم بشم اما دوباره میرفتم سراغ این آقا و خواهش و التماس میکردم که ببینمش با وجودی که از خیانت هاش اطلاع داشتم من انقدر کتک میخوردم که تا مدت ها گوش من سوت میکشید، حتی یک شب چون میدونست من از تاریکی میترسم، من رو توی یک بزرگراه با لگد از ماشینش انداخت بیرون و رفت و من حتی گوشیم پیش اون بود و نمیدونستم چه کنم، بجایی رسید که من دیگه ظرفیتم پر شد، از خدا کمک خواستم مهر این آقا از دل من بره و همون روز به طرز معجزه آسایی متوجه خیانت این آقا با صمیمی ترین دوست من لو رفت و من وقتی فهمیدم عرق سرد کردم و حس میکردم الانه که سکته کنم و قلب من بایسته، سیلی آخر رو چنان خوردم که فریاد میزدم، ضجه میزدم ، ارتباطم رو قطع کردم و تا مدتها احساس افسردگی میکردم با دوره ها آشنا شدم، دوره جذابیت درونی من رو کلا عوض کرد، تونستم روی پای خودم بایستم، مدارم رو بالا ببرم با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس خون گریه کردم، فهمیدم درون من چه فاجعه ای هست!!!! طلسم های مالیم رو دیدم و فهمیدم چرا با اینکه دندان پزشک هستم اما درامد خوبی ندارم و پول توی دست من نمیمونه، همون موقع حقوق من دو برابر شد، منی که مریض نداشتم طوری شده بود که تا 11شب کلینیک پر از مریض بود رفتار همه باهام عوض شد،من کسی بودم که هیچکس من رو آدم حساب نمیکرد چون خودم خودمو یک انسان حساب نمیکردم و خودم رو بی ارزش میدونستم من تجربه تجاوز زیادی داشتم توی کودکی ، انقدر درون من آسیب دیده بود که با وجودی که نه پر خور بودم، نه ژنتیک بدی داشتم اما همیشه اضافه وزن داشتم، وقتی طلسمم و ترس هام رو دیدم و با دوره جدایی یاد گرفتم با درونم ارتباط برقرار کنم، بدون هیچ رژیمی جوری دارم لاغر میشم که همه متعجب شدند و هیچکس باورش نمیشه، این آرامش خاطر من رو به اندام دلخواهم داره میرسونه🔺 من با چالش جذابیت درونی، روی دستاورد مالی فوکوس کردم و سه بار قرعه کشی برنده شدم، یک 5 میلیون، یک آیپد 12 میلیونی و یک ماشین توی دوران کرونا کار من قطع شد ولی روزی من قطع نشد و چند برابر هم شد و خیلی برام جالب بود که ما با یک سری تمرین میتونیم هر چیزی رو به زندگیمون بیاریم اون آقا برگشت و حرفهایی رو زد که هیچوقت توی اون 5سال نگفته بود، گفت من بدون تو دارم دیونه میشم، قبلا میگفت اگه میخوای بری برو بسلامت، اما حالا به من التماس کرد، زنگ زده بود گریه میکرد، اون مرد گریه میکرد که توی این مدت که تو نبودی من جون دادم، من الان میفهمم که بدون تو من دارم میمیرم، هر کاری بگی میکنم که فقط یکبار دیگه روی تو رو ببینم ، من ازش تشکر کردم که من رو اونجوری زمین زد و گفتم دردی که من کشیدم من رو به اینجا رسوند و تموم
    پاسخ
    -1
    انصراف
    souri 22 ارديبهشت 99
    سلام. من ویس شما رو تو کانال گوش دادم و نه تنها از صدا پر انرژی و دستآوردها و رشد و تحول و خودآگاهی شما لذت بردم و خوشحال شدم، بلکه از لابه لای حرف های شما یکی دو تا از باورهای غلطی که تو ذهنم از کودکی حک شده بود و من ازش آگاه نبودم رو تونستم پیدا کنم. همیشه شاد باشید و پر انرژی
    -0

    mina 21 ارديبهشت 99
    من انقد رفتاري مشكل داشتم كه الان حتي خجالت ميكشم اتفاقي آدم قبلي زندگيم رو تو خيابون ببينم، دلم ميخواد يروز برم ازش عذرخواهي كنم كه خيلي اعصابشو خرد كردم با وجود اينكه عاطفي هيچ حسي بهش ندارم و ولي سه سال پيش ترك كردن من توسط اون باعث سفر دروني من شد و الان تو اين سطح از سلامت روان دارم زندگي ميكنم، خدايا شكرت به خاطر همه ي آدمايي كه اومدن و رفتن كه براي اصلاح رفتارم منو به خودم بيارن😊
    پاسخ
    -1
    انصراف

    افسانه 21 ارديبهشت 99
    خانم هروی این روزا انقدر مشغول کارم و پیشرفت توی علاقم هستم که گاها حتی نمیتونم چند دقیقه ای بشینم پای دفترم و بعضی مطالبو مکتوب کنم ولی بیرون ، توی مسیر یا وویس های شمارو گوش میدم یا کتاب صوتی توی زمینه ی خودشناسی پلی میکنم. از خودم از تغییراتم از زندگیم خیلی راضی ام ، واقعا در زمینه ی مالی پیشرفت داشتم ، توی زمینه عاطفی هم تغییراتی اتفاق افتاده که منتظرم به نتیجه ی مشخص برسه و یه دستاورد عالی بفرستم ، البته همه ی اینایی که نوشتم ، خط به خطش دستاورده و برام با ارزشه ممنون از پکیج دوره هاتون دوره جذابیت درونی و جدایی تا تعالی و جزیره گنج و عزت نفس
    پاسخ
    -1
    انصراف

    ghilichi 21 ارديبهشت 99
    واقعا حقیقتو گفت ؛ منم کلی روانشناسای مختلف کلی هزینه اینورا اونر دادم کلی زمان از دستم رفت عمرم رفت ولی خانم هروی عمقی یاد میدادن صمیمی صحبت میکنن اصلا جوری حرف میزنن انگار آینه شدن نشستن پیش روت تا تو بهتر خودتو رصد کنی و مهم تر از اون راهکار اصلاحی میدادن .خداییش من نیت کردم برا دوستانم برای تولدشون پکیج های خانم هروی را هدیه بدم و تا عمر دارن این هدیه را زندگی کنن😊🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    tiara 20 ارديبهشت 99
    من مشکلات زیادی در زندگی با همسرم داشتم،دوره ها رو تهیه کردم چون میخواستم زندگیم رو عوض بکنم. من 40سالم هست و 20سال هست که ازدواج کردم، با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم که طلای درون من دست پدر، مادر، خواهر،برادر ، همسر و فرزندم هست جز خودم! من به دلیل طلسم های روانی و سایه هایی که از پدر و مادرم داشتم همیشه فکر میکردم زندگی مشترک من یک روزی تموم میشه و خودم رو برای این آماده میکردم، من در تمام این سالها مدام مدام مدام قهر و آشتی داشتم با همسرم؛ من همسرم رو دوست داشتم ولی با دوره ها فهمیدم این یک دوست داشتن و وابستگی ناسالم بود به دلیل عزت نفس و اعتماد به نفس پایینم، اصلا حس لیاقت، ارزشمندی و احترام به خود نداشتم من همیشه به لحاظ تحصیلی رتبه اول بودم ولی چون خودم رو لایق نمیدونستم سرکار نرفتم، رشته ی من، ازدواج من، هیچ کدوم به انتخاب من نبود و مدام دیگران برای من تصمیم میگرفتند، من هیچوقت نمیتونستم برای خودم تصمیم بگیرم، نمیتونستم مشکلاتم رو خودم حل بکنم و مدام به بقیه زنگ میزدم و از اونها سوال میکردم که چیکار کنم؟این باعث شده بود من افسردگی بگیرم و سال ها داروی اعصاب مصرف کردم من سمینار های مختلفی رو گوش میکردم ولی با گوش کردن به این دوره ها متوجه شدم برای من فوق العاده ست چون هم آرامش گرفتم و هم باعث شد که خودم برای خودم کافی باشم و خودم رو جلو ببرم و احتیاج به هیچکسی نداشته باشم من مدام خانوادم رو مقصر و مانعی برای پیشرفت نکردنم میدونستم، شوهرم توی این سالها خیلی پیشرفت کرد ولی خودم اصلا رشد نکردم، بار ها سیلی میخوردم که مستقل بشم اما توجهی نمیکردم تا اینکه فهمیده بودم باید تغییر کنم، من توی زندگی مشترکم خیلی زجر کشیدم، مدام توهین و تحقیر میشنیدم و شوهرم بهم میگفت تو بی لیاقتی من تصمیم گرفتم این دوره ها رو به عنوان شانس آخر حتما تا اخر پیش برم و اگر موفق نشدم جدا بشم، به طرز باورنکردنی دیدم که دوره ها حتی با گوش کردن و نوت برداری عمل کرد شوهرم همیشه به من سرکوفت میزد، بهم پول نمیداد، من رو تحویل نمیگرفت، با من بدرفتاری میکرد،برای من هیچکاری نمیکرد، همیشه ازم انتقاد میکرد، بهم بی احترامی میکرد، اینها باعث شد روی خودم کار کنم، تمرکزمو بگذارم روی خودم و اون رو رها کردم چالش چهارماهه رو هم شروع کردم و توی این مدت همسرم که بسیار مغرور هست بعد از 20سال، انگار اصلا از این رو به اون رو شده بود، من تا قبل از دوره ها فکر میکردم مشکل از همسرم هست و من توی این زندگی حیف شدم ولی با دوره های جذابیت درونی و جدایی تا تعالی فهمیدم که من خودم چقدر مشکل دارم، یاد گرفتم از تنهاییم لذت ببرم و خودم کار های خودم رو انجام بدم چون من هیچکاری رو نمیتونستم خودم انجام بدم گفتگوی درونی منفی من تموم شد زندگی من کاملا تغییر کرد، منی که مدام شبها با گریه میخوابیدم، افسرده و ناراحت بودم الان خداروشکر میکنم، دیگه حالت پرخاشگرانه ندارم سایه هام رو با شوهرم پیدا کردم و دیدم که شوهرم خیلی عوض شد، انقدر تغییر کرده که هر چی بگم کم گفتم، الان همسرم بهم محبت میکنه، من رو نوازش میکنه، آدمی که برای من هزینه ای نمیکرد الان برای من ماشین گرفته و زندگی من واقعا تغییر کرده و اینها رو مدیون آموزش ها و تلاش خودم هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    yalda 19 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی شوهر من احساساتش ونسبت بهم ابراز نمیکرد سرده خشک وبی روح. همیشه من نازش و میکشیدم ولی دیگه خسته شده بودم.نسبت به من سرد بود.هیچوقت نمیگفت دوسم داره. میخواستم طلاق بگیرم بچه دارم میترسیدم اینده اش خراب بشه.تحمل میکردم ولی دیگه کم اورده بودم.دوست داشتم خودکشی کنم خلاص بشم ولی میترسیدم بچه ام بمونه تنها. مثل گل هر روز پژمرده میشدم تا اینکه پکیج کامل دوره هاتون رو تهیه کردم من به جرات میتونم بگم چقدر فهمیدم خودم اشکال و ایراد دارم و گردن سردی شوهرم میذاشتم من تونستم چنان تغییری بکنم با دوره جذابیت و جدایی که اون زندگی که آشوب بود الان به ساحل امن آرامش رسیده. از همسرمم ممنونم که کمال همکاری رو باهام کرد.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ef 19 ارديبهشت 99
    سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما خانم هروی و تمامی زندگی سالمیها من 15سال پیش یک ازدواج کاملا سنتی داشتم و زندگی خیلی تاریک و پر از مشکلی داشتم، همسر من فوق العاده آدم مغرور و نسبت به من بسیار سنگدل بود و من توی اون زندگی غرورم له شد. خیانت توی زندگی ما عادی شده بود با وجودی که زیبایی من تو فامیل زبان زد بود، تحصیل کرده بودم، خانه داری در حد عالی، خانواده خیلی خوبی داشتم اما مدام به من خیانت میشد و همسرم در برابر گله من میگفت میخوای بمون، میخوای برو، پولی هم در اختیار من نمیگذاشت، حتی جواب من رو هم نمیداد حتی اگر چند روز هم ازش بیخبر بودم میگفت دلم نمیخواست جوابت رو بدم و به راحتی دلم رو میشکست، زخم زبون هایی میزد که من آتش گرفتن قلبم رو کاملا احساس میکردم من عمیقا تحقیر میشدم، اضافه وزن گرفتم، هورمون هام به هم ریخت، چندین بار سقط داشتم و از شدت خونریزی نزدیک بود به کما برم اما اون من رو به دکتر هم با کراهت میرسوند و با خواست خدا من زنده موندم، در کل بارداری من یکبار هم حالم رو نمیپرسید و با کس دیگه به مسافرت میرفت، .... من تحمل میکردم چون بخاطر ترس از آبرو انتخاب دیگه ای نداشتم با کانال آشنا شدم و با کمک جراتی که خدا بهم داد وارد سفر شدم، من در نقطه صفر بودم در نقطه بی پولی، قطع رابطه با خانواده و حمایت نکردن شون و تنهایی و تنهایی و تنهایی بودم، خدا کمکم کرد، توان داد ، به من جرات داد تا اون مدل زندگی رو متوقف کنم و شروع کنم به تحول طبق جزیره گنج به خدا زار زدم و ازش کمک خواستم، راهنمایی خواستم، یاری رسانی جز خدا نداشتم، رفتم توی دل ترس هام با توکل به خدا، برای پس گرفتن هر گرم طلای درونم، زجر ها کشیدم، گریه ها کردم، تنهایی ها کشیدم و فقط خدا حامی من بود، حتی آدمیزادی نبود که باهاش حرف بزنم، من تنهای تنها از دل ترس ها و رنج های عمیقم رو خودم کار کردم، نا امید نشدم، درسواره قانون استغنا و احترام به خود و دوره ها رو می آوردم سر سفره زندگی خودم و باهم زندگی میکردیم وارد چالش چهار ماهه شدم، هرروز روی خودم کار میکردم، آگاهیم رو هرروز بالاتر میبردم و عمیق تر میکردم، ذره ذره رو خودم کار کردم، تا اینکه نوبت جمع کردن جایزه های منم رسید بعد از مدتها با همسرم صحبت کردم، همسرم باورش نمیشد و گفت تو خودتی که داری با من حرف میزنی؟ تویی که به زنگ زدی؟ گفت باورم نمیشه تو داری با من حرف میزنی، این حرف برای من خیلی تازگی داشت و بعد از اون دیگه اتفاقات خوب شروع شد همسرم گفتارش، رفتارش، حسش نسبت به من از زمین تا آسمون تغییر کرد، دیگه هر کاری میخواست بکنه تا از من تایید نمیگرفت انجام نمیداد، خونه به نام من کرد و گفت از این به بعد هر خونه و ملکی خریداری بشه به نام تو میشه، اینو همسری به من گفت که اصلا من رو داخل آدم حساب نمیکرد، چندین سال من تو گوشه خونه نشسته بودم و جز چشم گفتن اصلا انتظار دیگه ای از من نمیرفت، الان ماهیانه چندین میلیون پول به حسابم واریز میشه از طرف همسرم بدون اینکه حتی اجازه بده من برای خودم لباسی ، طلایی ، چیزی بخرم، اونهارو خودش جداگانه برای من میخره و من اصلا نمیدونم با این همه پولی که بهم میده باید چیکار کنم، از گذشته اظهار ندامت میکنه و مثل ملکه ها با من رفتار میکنه، بخاطر من از خانواده ش فاصله گرفت و محل زندگیمون رو از اونها دور کرد چون اونها هم من رو تحقیر میکردند. الان هر کلاسی، هر جایی، هر خریدی که بخوام برای من مهیاست و همسرم بهم میگه همیشه که من بهت افتخار میکنم، تو خیلی عوض شدی، کار های خونه رو برای من انجام میده کاری که توی این چندسال اصلا امکان نداشت انجام بده دنبال کاری که دوست داشتم رفتم، دوستان من عوض شدند کسانی که اگر قبلا بود بهم محل نمیدادند اما الان پیش قدم دوستی با من هستند، اعضای خانوادم بهم میگن وقتی تو حرف میزنی ما آروم میشیم ، رابطه من با دخترم مثل یک دوست شده، دیگه پرخاش نمیکنم باهاش 20کیلو وزن کردم ، همه میگن اصلا بهت نمیاد بچه داشته باشی، جوش های صورت من از بین رفت، هورمون های من تنظیم شد ترس از آینده و ترس از دست دادن ندارم چون میدونم هر اتفاقی بیوفته میتونم دوباره زندگیم رو بسازم ، انقدر قدرت دارم، انقدر به زندگیم احاطه دارم که دیگه نمیترسم با طلسم های روانیم مقابله کردم، گره ها و مشکلاتم رو دیدم و شکرگزار خداوند هستم ، خدا من رو از راه پر پیچ و خم و سنگلاخ، به باغ قشنگی رسوند که هر چی جلوتر میرم باغ من قشنگ تر میشه. ممنون از تمامی زحماتی که برای میکشید.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    میترا 18 ارديبهشت 99
    سلام خدمت شما من 30ساله هستم و ازدواج من در 16سالگی به اجبار خانواده بود و من هیچ رضایتی نداشتم و من رو با کتک و دعوا مجبور به ازدواج کردند و در نهایت من ازدواج کردم، 13سال زندگی کردم و هیچوقت از زندگیم راضی نبودم، هیچوقت احساس علاقه به همسرم نداشتم، بچه دار شدنم هم هیچ تغییری در زندگیم ایجاد نکرد من به شدت احساس کمبود محبت و نبود عشق در زندگیم داشتم، از شوهرم و خانواده ی خودم متنفر شده بودم و حتی از پسرم هم متنفر شده بودم چون احساس میکردم اونها مانع رسیدن من به عشق و زندگی دلخواهم هستند و دست به خودکشی زدم، من 2بار خودکشی کردم و به خدا میگفتم خدایا از یه طریقی کمکم کن، حس میکردم هیچ نور امیدی در زندگیم نیست با کانال آشنا شدم، کم کم خودم رو پیدا کردم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و به آرامش عمیقی رسیدم، طرز رفتار خانواده و همسرم با من خیلی فرق کرد دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و واقعا بهم کمک کرد، خیلی با این دوره گریه کردم، این دوره خیلی خیلی روی من اثر گذاشت و بعد از مدتی احساس میکردم مدار من تغییر کرده، احساس بی نیازی از محبت دیگران میکنم اونقدر که درونم پر از عشق شده انقدر دوره جذابیت در من درونی شد که من هر قدمی میخوام بردارم طبق اون دوره برمیدارم، ارتباطم با خدا انقدر قوی شده که احساس میکنم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم، خلا ای که در درونم بود الان پر شده و دیگه احساس نیاز به محبت کسی ندارم چون انقدر درونم پر از آرامش الهی هست که دیگه محتاج محبت کسی نیستم، درونم خیلی قوی شده و ارزشم برای خودم بالا رفت روی سایه های خودم خیلی کار کردم و سایه هایی که در رابطه با همسرم داشتم و اونها خیلی خیلی به من کمک کرد تا این رابطه اصلاح بشه رابطه همسرم با من خیلی خوب شد، خانواده من به چشم یک آدم همه چیز دان نگاهم میکنند و من تبدیل به یک آدم عاقل و دانا توی فامیل شدم و همه میگن تو عوض شدی ، اصلا یه آدم دیگه شدی، معلوم نیست داری چیکار میکنی که انقدر فرق کردی😂 شوهرم انقدر رفتارش با من تغییر کرده که من هر حرفی به دهانم میارم اون کار رو برای من انجام میده، برای من خیلی زیاد هزینه میکنه، هر چی بخوام برای من میگیره، با اینکه وسیله هام نو بود هر چیزی که دوست داشتم دوباره برای من خرید، بهش گفتم خونه رو دوست ندارم بریم خونه جدید، همسرم خونه ای بهتر با هزینه ی بالاتر گرفت، ماشین مون رو عوض کرد و ماشین جدید گرفت، الان من هر حرفی میزنم همون حرف توی زندگیم انجام میشه الان آرامش خیلی زیادی دارم و دارم کیف میکنم از داشته هام و اصلا چشمم به نداشته هام نیست و این مهمترین دستاورد من از دوره هاست که زندگی من متحول شد و ارتباط خیلی خوبی با خدای خودم گرفتم و برای آرزوی سلامتی و آرامش و رشد فوق العاده دارم من همیشه میگفتم امکان نداره من دستاوردم و بفرستم ولی الان میبینم لازمه که به زندگی سالمی ها بگم که چقدر تغییر کردم ممنون از شما
    پاسخ
    -1
    انصراف

    mona 18 ارديبهشت 99
    من خیلی چیزا زو از دست دادم. اون موقع نمیفهمیدم. همش گریزون و گریان بودم که چرا اونی چیزی که من میخام نمیشه. خیلی دعا هم میکردم ولی نمیشد. و حالا با گذشت زمان تازه دارم میفهمم چرا نمیشد. با اون همه از دست دادن در هر مقطع زندگیم، من یک چیز با ارزش پیدا کردم اونم رسیدن به خدا بود. من تو سال هایی که هرچی میخواستم نمیشد از خدا دور شده بودم. اون ازدست دادن‌ها ارزشش رو داشت تا به خدا برسم. خیلی این روزا تپش قلب دارم. روحم تو یک مرحله‌ای که واقعا نمیدونم اسمش رو چی بزارم. ولی آرومم. مرسی خانم هروی عزیزم. مرسی بابت شبایی که گاهی میاین به خوابم. بابت همه چی ازتون ممنونم❤️😘
    پاسخ
    -1
    انصراف

    narin 18 ارديبهشت 99
    👌👌من دقیقا این تجربه کردم قبل از این که دورهاتون تهیه کنم به صفر مطلق هم تو رابطه و هم کار رسیدم اما از همون صفر خدا جوری دستم گرفت که واقعا هنوز که بهش فکر میکنم چطوری خودمو به اونجای که میخواستم تو رشته ای که دوست داشتم با تلاش زیاد در عرض ۱ سال منو رسوند که هنوزم باورم نمیشه خدا برای این که منو تو این مسیر بزاره کارمو گرفت رابطمو گرفت و عوضش اون چیزی که تو رویام بود داد بهم دورهاتون گرفتم که روی خودم کار کنم ایرادامو...رفع کنم تو رابطه ای بودم که متاسفانه یا خوشبختانه نرسید به این که تغیراتم اون رابطه کمک کنه و من مطمئنم بازم خدا برام یه هدیه بهتری در نظر گرفته چون بهم ثابت شد چطور از تاریکی به روشنایی رسیدم از شما خانم هروی عزیزم خیلی ممنونم دلم میخواد زودتر دورهام تموم بشه فکوس کنم رو تمرینات و دستاوردهای جدید به واسطه دورهاتون تجربه کنم🌷🌷🌹🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    misss 18 ارديبهشت 99
    جوانیم رو از دست دادم اما تجربه بزرگی به دست اوردم .خدایا شکرت❤️خانم هروی عزیز شما بزرگترین و بهترین فردی بودید که تو زندگیم دیدم .حرفای خدا رو از دهنتون شنیدم .دستاوردهایی به دست اوردم که زبانم قاصر ه از گفتنش . هر بار خواستم ضبط کنم گریه امانم و برید .شما با ایه هاتون (نشانه)من رو از اول ساختید .خدایا سپاسگذارم برای امروز برای وجود انسان خوب و بزرگت خانم هروی عزیز .براتون بهشت رو ارزو میکنم هم در دنیا و هم در اخرت .دوستون دارم بی نهایت❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    xw 18 ارديبهشت 99
    من با افتخار یک سال شاگرد سوده جون هستم، فروردین پارسال زندگی و شوهرم رو از دست دادم و جدا شدم و فروردین امسال کارم رو از دست دادم و امروز هم با مهاجرت تنها فرزندم همراه پدرش به یه شهر دور رسما از دستش دادم، جداییم موهبت رشد و خودشناسی رو برام داشت و به کارم برگشتم اما با آگاهی که بند نافم را به خدام وصل کنم و حالا تنها داراییم که فرزندم بود رو از دست دادم و ایمان دارم در پس این چالشم یک موهبت بزرگی برام هست، بزرگی میگه وقتی انسان توی مسیر رشد و تکامل فردی هست و ادعای ایمان داره این چالش ها یا قویترش میکنه یا برمیگردونه توی باطلاقی که بوده و بیشتر فرو میره،برام دعا کنین و زفتن و دوری پسرم قوی تر بشم و بتونم اون موهبت قشنگه رو ببینم، ممنونم از سوده جانم چون اگر من قبلی بود زیر این از دست دادن پسرم دفن میشدم اما با آگاهی از شما گرفتم میدونمخدا بهم نظر ویژه داره و میخواد منو به تکامل برسونه و در آغوش خودش آروم بشم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    f 18 ارديبهشت 99
    بسيار عالي. البته در زمان خودش ، نقطه ي صفر واقعاااكشنده است ومرور خاطراتش هم بعدازسالهاعذاب آوره ،هرچند وقتي چندسال گذشت متوجه ميشيم همون شرايط غيرقابل تحمل ،بزرگترين نعمتها رو برامون به ارمغان آورده. من شخصا باوجود دستاوردهاي بسيار، وقتي روز هاي تنگدستي وكه نون نداشتم فرزندم و سيركنم مرور ميكنم اشكام جاري ميشه. الهي شكر كه دركمون ازدنيا با اين دوره های جذابیت درونی عزت نفس و جزیره گنح و جدایی تا تعالی حخيلي بيشترشده و ديكه اسمش وعذاب الهي نميگزارم موهبت الهي ميزارم.🌸
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سها سلیمی 17 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز.من از وقتی دوره ها رو شروع کردم نمیدونم چرا اینطوری شدم کمتر صحبت میکنم بیشتر سعی میکنم رو حرفهای شما تمرکز داشته باشم.خیلی ریزبین تر شدم نسبت به محیط اطرافم.بیشتر روی هدفهام تمرکزمیکنم.ودیگه این اجازه رو نمیدم که کسی تو زندگیم دخالت کنه.بیشتر خودم تصمیم میگیرم.وسعی میکنم آدمهای اضافی زندگیم و حذف کنم.چون واقعا میدیدم که جلوی پیشرفت من و میگرفتن.امیدوارم روزی برسه که با دستاوردهای بیشتر بیام پیشتون .و برای همه زندگی سالمی های عزیز فقط از خدا آرامش و براشون میخوام🌹🌹🌹🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    melikkaa 17 ارديبهشت 99
    سلام بر همگی. به نظر من کلا کسی که خودش رو دوست داره و با خودش کنار اومده میتونه حقیقتا کسی رو دوست داشته باشه. و وقتی هم که کسی رو حقیقی بخوای نه تنها مانع پیشرفت اون نمیشی بلکه تمام تلاشت رو برای بالا کشیدنش میکنی. و من حالا بعد از شاگردی نزد خانم هروی دارم کم کم میفهمم دوست داشتن حقیقی یعنی چی. احترام به خود و دیگران یعنی چی. اصلا بدونید اگر طرف مقبل شما برای خودش و زندگیش و روحش ارزشی قاعل نیست نمیتونه کسی رو دوست داشته باشه و باعث پیشرفت کسی بشه ممنون از دوره های خوبتون جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مونا 17 ارديبهشت 99
    چه زیبا بود دوره هاتون جذابیت درونی عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی واقعا ممنونم خانم هروی عزیزم😘😘😘 واقعا بعد از بیرون آمدن از یک رابطه دوست داریم که زمان زود بگذره کم کم تنهایی و احساس میکنیم اینو خودم با تمام وجود احساس کردم با اینکه خیلی سخت بود فک میکردم دیگه نمیتونم آرامش گذشته رو داشته باشم یا حتی دیگه کسی نیست که بتونم دوباره عشق و دوست داشتن و باهاش تجربه کنم ولی بعد از یک مدت کار کردن روی خودم چنان عشقی رو نسبت به خودم داشتم که باور کردنی نبود چنان آرامشی پیدا کردم که دیگه فکر اینو نمیکنم که چه زمانی دوباره کسی وارد زندگیم بشه الان از زندگیم خیلی راضی ام
    پاسخ
    -0
    انصراف

    r.m 17 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیزم من بعد از یک جدایی با دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس روی خودم کار کردم، به دستاورد های مالی رسیدم، از لحاظ روحی حالم خوب شد، وارد چالش چهار ماهه شده بودم و افرادی که توی زندگیم بودند به سمت من اومدند به جز کسی که من بخاطر جدایی از اون وارد این مسیر شده بودم من با دوره از جدایی تا تعالی روی خودم کار کردم، تمریناتش رو انجام شد و باعث شد با بررسی اون تمرین بفهمم که اشکالات من توی رابطه کجا بوده، کسی که باهاش بودم، یک سال آخر میگفت خیلی توی رابطه اذیت شده ولی من هیچوقت درکش نمیکردم اما با این تمرین تونستم بفهمم، اشکالات خودم رو پذیرش کردم و اون شخص رو بخشیدم اون آقا با من قرار گذاشت، بهم گفت چقدر عزت نفست بالا رفته، چقدر جذاب شدی، چقدر آروم و پخته شدی و من برای این جدایی ازش ممنون بودم چون این اتفاق افتاد تا من روی خودم کار بکنم ، کلی دستاورد مالی داشته باشم، روح و روانم آروم بشه و فهمیدم اگر اون جدایی اتفاق نمی افتاد و اگر من اون درد و سختی رو نمیکشیدم، هیچوقت به دنبال کار کردن روی خودم نمیرفتم و اما درد جدایی باعث شد انقدر اذیت بشم که بخودم بیام و تغییری توی خودم ایجاد کنم هیچوقت باورم نمیشد منم یک روز همچین دستاوردی داشته باشم که آدمی که دوستش دارم به زندگی من برگرده، این برای من دستاورد خیلی بزرگی بود، خیلی جالب بود که اون آقا برای ازدواج پیش قدم شد و از من خواستگاری کرد و من شوکه شده بودم چون این آدم اصلا قصد ازدواج نداشت ولی حالا میگفت که دارم به ازدواج با تو فکر میکنم و تو تنها گزینه من برای ازدواج هستی ، ازم خواست که فرصت بدم تا بتونیم با هم دیگه باشیم و واقعا هنوز هم برام قابل باور نیست که اون لحظه ها چقدر مثل یک فیلم رمانتیک و عاشقانه بود و امیدوارم برای هر کسی که روی خودش کار میکنه و خودش رو میخواد تغییر بده، اتفاق بیوفته امیدوارم همه بچه های زندگی سالم لحظات و حسی که من تجربه کردم رو تک تک تجربه کنند و به کسی که دوستش دارند و به صلاح اون ها هست برسند ممنون از تمامی گروه خوبتون و خود نازنینتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sara 16 ارديبهشت 99
    درود بر استاد عزیز دوستان گلم با گذروندن دوره جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی من دو سه روزه دارم به این موضوع که قیمت من چند است و این که چرا کنترل من دست ادم ها چیز ها مکان ها و.... است و اینها به دل خواه خودشون من را این کانال اون کانال میکنند و من هیچ اراده و اقتداری از خودم ندارم فکر میکنم و دو شب است با خودم تصمیمی گرفتم و با خودم و خداوند متعال تعهدی بستم که کنترل زندگی ام را خودم دست بگیرم و نیروی اقتدار خداوند را در زندگیم بیارم مگه اون کی هستن که با رفتار ها حرفها و ... من را داغون میکنن من عزیز دردانه خدای دوست داشتنیم هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    j 16 ارديبهشت 99
    از وقتی دوره هاتونو خریدم و شروع کردم روز به روز حالم داره بهتر میشه فکر نمیکردم تا این حد زندگی اشتباهی داشته باشم فکر نمیکردم انقدر مشکل در درونم باشه اما ممنونم که اگاهم کردید و هر روز رسم زندگی و بهم باد میدید ...دوستانی که میپرسید کدوم دوره بهتره به نظرم همه ی دوره ها برای ما واجبه چون هر لحظمون باهمه ب موارد گره خورده با انرژی درونمون با جذابیتمون با عزت نفس و اقتدارمون با احساس ارزشمندی و خود توانمندیمون و.....این اموزشها زنجیرواربه هم وصلم و همشون ضرورین برامون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سیما جهانی 16 ارديبهشت 99
    سلام سوده جان من دوسال پیش دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و نگرش من خیلی عوض شد. دوره جزیره گنج و درسواره احترام به خود رو تهیه کردم، تونستم فال رو کنار بگذارم چون با این مطالب حالم خیلی بهتر شد تصمیم گرفتم وارد چالش چهار ماهه بشم، خصوصیاتی که میخواستم نوشتم، دستاورد های چالش رو گوش کردم، من حدود 40سال سن دارم، جدا شدم و فرزندی ندارم، ظاهر مناسبی دارم، موقعیت اجتماعی و خانوادگی مناسبی دارم ولی متاسفانه هیچوقت نتونسته بودم وارد یک رابطه درست بشم، هرگز کسی رو پیدا نکرده بودم که باهاش وارد یک رابطه عمیق بشم و اون آدم بخواد به ارزش های من احترام بگذاره در کمال ناباوری با آقایی آشنا شدم که خیلی از خصوصیاتی که من نوشته بودم رو داشتند و انگار جهان این رو برای من بوجود آورده بود، ما تا الان با هم در رابطه هستیم و ایشون با من قصد ازدواج دارند من توی همه روابطم ترس از دست دادن داشتم، استرس و گفتگوی منفی داشتم و دقیقا همون افکار من پیش می اومد اما دیگه توی این رابطه ترس از دست دادن نداشتم من دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و یاد بچگی هام افتادم ، من خیلی با خانوادم مشکل داشتم و ازدواج اولم رو فقط بخاطر اینکه از اونها فرار کنم، انجام داده بودم، با این دوره خیلی گریه کردم و احساس سبکی کردم و پدر و مادرم رو بخشیدم دستاورد بزرگتر من اصلاح ارتباط من با مادرم بود. من 40 سال با مادرم هرروز، شبانه روز دعوا داشتم و فکر نمیکنم مادر و دختری وجود داشته باشند که رابطه شون باهم به بدی رابطه ما باشه، چالش چهار ماهه رو برای ارتباط با مادرم نوشتم، با اینکه باورم نمیشد همچین چیزی ممکن باشه که ما دعوا نکنیم ولی الان سه ماهه که من و مادرم اصلا باهم دیگه دعوا نکردیم، فهمیدم واقعا چیزی که میخوای اگر توی خودت ایجاد کنی جهان اون رو بهت میده و ما میتونیم با تغییر دادن خودمون، آدمهای اطرافمون رو تغییر بدیم، من مادرم رو هم با کانال آشنا کردم و الان از دیدنش لذت میبرم ممنون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    لیلا 15 ارديبهشت 99
    من چون ازدواجم سنتی بود، همیشه احساس شکست داشتم که خودم همسرم رو انتخاب نکردم، با دو بچه همیشه از زندگیم ناراضی بودم و گلایه میکردم، خیلی خیلی عصبی و پرخاشگر بودم و مشکل اعصاب داشتم، 18 کیلو اضافه وزن داشتم و خیلی بهم ریخته بودم، خودم رو یک انسان شکست خورده و بدبخت میدونستم، با وجود ظاهر زیبا و بسیار خوبی که داشتم، همیشه از سمت شوهرم مخصوصا جلوی خانواده و فامیل مورد بی احترامی قرار میگرفتم و عزت نفس و اعتماد به نفس نداشتم و خودم رو خیلی کوچک میدیدم و احساس یاس و خلا داشتم با کانال آشنا شدم و دوره جذابیت درونی رو خریداری کردم، باورم نمیشد دقیقا تمام مشکلاتی که من توی زندگیم داشتم و احساس میکردم همیشه با حق خودم هست، توی فایل جذابیت درونی شنیدم، من انقدر افسرده بودم که داروی اعصاب مصرف میکردم و شب ها با دارو خوابم میبرد و همیشه استرس داشتم، همیشه منتظر اتفاقات بد بودم فایل عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو گوش کردم و به خودم اومدم، دیدم دقیقا رفتار من براساس طلسم هایی هست که از مادرم گرفتم، همیشه احساس میکردم من خوشبخت نیستم و باید یکی بیاد تا منو خوشبخت کنه اما بعد از دوره ها مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم چیزی که توی 16سال نتوسته بودم بپذیرم الان احساس میکنم خوشبخت ترین ادم روی زمین هستم، واقعا زندگیم رو دوست دارم، دنبال علایق خودم رفتم و توی همین مدت خیلی از وزن و سایز من کم شده، تمام لک و جوش های صورتم از بین رفته و همه بهم میگن چقدر خوشگلتر شدی و مشکل جسمی که داشتم هم برطرف شده، ریزش موهام کاملا قطع شده، زندگیم رو زیبا تر میبینم جالبتر از همه اینکه شوهر من که هیچوقت توی تمام این مدت حتی یکبار بهم ابراز علاقه نمیکرد، الان مدام داره بهم میگه دوستت دارم، عشق منی، من بدون تو نمیتونم ، تو واقعا یه فرشته ای و حتی برای اولین بار بهم پیام داد و گفتم عشقم دوستت دارم و من خیلی خیلی خوشحالم ارتباط من با خدا خیلی بهتر و عمیق شد، آرامش بسیار عجیبی دارم تو خونه ی ما همیشه بحث و تنش و دعوا بود، اصلا رابطه مون صمیمی نبود ولی الان جوری شده که انقدر صمیمی شدیم که حتی بچه هام هم بهم میگن مامان تو چقدر خوبی در حالیکه قبلا اصلا با بچه هامم رابطه خوبی نداشتم و باهاشون راحت نبودم و فقط احساس یاس و بدبختی داشتم من از نظر مالی هم پیشرفت زیادی کردم و با وجودی که قبلا درآمدی نداشتم الان معاملاتی برای من جور شد که حدود 70میلیون تونستم درامد داشته باشم و اصلا نمیدونم چه جوری و از کجا داره فقط برای من پول میاد واقعا خوشحالم که به این حس و حال رسیدم، طلسم و عقده های زیادی داشتم، به شدت احساس طرد شدگی میکردم، ترس از دست دادن و احساس بی ارزشی داشتم ولی حالا خیلی خوشحالم که تونستم مشکلاتم رو حل کنم بچه های زندگی سالم، جذابیت درونی واقعا برای من معجزه کرد، عزت نفس تا اعتماد به نفس واقعا تاثیر گذار هست، الان هر جایی که من میرم کار های من به سرعت انجام میشه، حتی رفتار همسایه هام با من تغییر کرده ، همه از من مشورت میخوان، جوری با من خوب شده رفتارشون که باورم نمیشه و من واقعا واقعا واقعا یک سری تغییراتی رو در خودم انجام دادم و تا روزی که زنده هستم ادامه خواهم داد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sis 15 ارديبهشت 99
    خانوم هروی عزیزم‌ شما باعث‌ شدین من از شیر مادرم گرفته شم ... باور کنید ... ازدواج ناموفقی‌ داشتم ولی از دل دردام‌ الماس‌ دراوردم‌ ... سه سال هست مجرد هستم و با کسی‌ وارد رابطه نشدم‌ چون احساس میکنم خیلی باید درونا‌ به خودم برسم‌ شاید میوه‌ نارس‌ بودم‌ که این اتفاق‌ افتاد ... یک سال هست با شما دارم زندگی میکنم ... زندگی به تمام معنا ... و جالب اینکه با مدرک کارشناسی حقوق که الان خیلی زیاد شده و اصلا موقعیت کاری خوبی براش نیست بدون مجوز وکالت ... خدا راه و برام‌ باز کرد و مشاور حقوقی پرونده های مهم شدم و خیلی از زندگیم راضی ام خدا حفظتون کنه که آگاهی دادید دوره جذابیت درونی و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی خیلی ارزنده هستند ممنون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساحل آرام 14 ارديبهشت 99
    من دوره هاتونو تهیه کردم و با دروه جذابیت و عزت نفس فهمیدم واقعا بهترين سالهاي عمرم و باهاش از دست دادم و وقتي فهميد كه که چقدر تغییر کردم و دارم به جدایی هم فکر میکنم به خاطر بچه ها و خودم تصميم گرفت يكم رفتارشو عوض كنه دقيقا وقتي به كسي ميگفتم با شوهرم مشكل دارم همه ميگفتن وا اون كه خيلي ادم خوب و كامليه مشكل از تو حتما چون جلوي همه خودشو خوب نشون ميداد ولي باطنش رو فقط من ميدونستم خلاصه كه اگه اين چيزا رو زودتر ميديدم و آگاه تر میشدم اصلا همون مشکلات هم بینمون پیش نمیومد و همون سالها رو هم با همسرم از دست نمیدادم و ذهنم اگاه بود بهشون ممنون از دوره های خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    tiara 14 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی من همه دوره هاتونو تهیه کردم و دستاورد عاطفی عالی داشتم دوره جذابیت و عزت نفس و جدایی و جزیره گنج عالی بودن جالبه بدونید همسر من تا حدودي همیشه انگشت اشاره اش روی رفتارای من بود ولي بعد ٢سال زندگي و فراز و نشيب هاش تا حدودي فهميدم چطور بايد رفتار كنم ولي كافي نبود اما با راهنمايي هاي دوره هاي شما خيلي پيشرفتم بهتر هست و همسرم خيلي از رفتاراش رو تغيير داده و در حال حاضر راضي ام و قطعا خيلي خيلي راضي تر هم خواهم شد وقتي بتونم كامل به درس هام عمل كنم. ولي ايشون همون اوايل هم هميشه بعد يه مدت ازم عذرخواهي ميكرد و اشتباه بودن رفتارش رو قبول داشت ولي اصلاح نميكرد و حالا كه من رو خودم دارم كار ميكنم حس ميكنم اونم داره تغییر میکنه و خیلی به من احترام میذاره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ریما 14 ارديبهشت 99
    عالی بود و خیییلی جالبه چون تمام مدت زمانی که داشتم میدیدم رابطه ایی که قبلا داشتم جلو چشمم اومد و تمام حرف هایی که داشت میزد و من حس کردم چون با اون شخصی که تو رابطه بود دقیقا همین خصوصیتها رو داشت و بعد از ترک کردن همیشه فکر میکردم که اشتباه از من بود ولی خدا رو هزار مرتبه سپاس گذاری میکنم چون بعد از گذروندن دوره ها حذابیت درونی و عزت نفس و جدایی تا تعالی تازه فهمیدم که با چه آدمی تو یه رابطه غلط بودم...ممنونم بابت تمام زحمتتاتون و این آگاهی که در اختیار ما میزارید واقعا یک دنیا ممنون سوده عزیزم💓💓💓💓
    پاسخ
    -0
    انصراف

    yalda 14 ارديبهشت 99
    سلام و عرض ادب من دو سال هست که روی خودم کار میکنم و در شرایطی با کانال آشنا شدم که دچار افسردگی شده بودم ، مجبور به استعفا از کارم شده بودم و از نظر مالی به مشکل خورده بودم و واقعا از خدا کمک میخواستم که به من راه درست رو نشون بده تا من بفهمم کدوم راه درسته کدوم راه غلطه و در دوره ای بودم که واقعا نیاز به یک دوست داشتم که آگاه باشه که به من یاد بده خودم باید چطور تصمیم گیری کنم با کار کردن روی خودم چشمم باز تر شد، نشانه ها رو میبینم و پایه ی اینکه چطور باید زندگی کنم رو دارم یاد میگیرم دستاورد اولم این بود که من تونستم خودم رو ببخشم، فهمیدم من تنها نیستم که مشکل دارم، فقط آگاهی نداشتم و مقصر نیستم و با فهمیدنش بار سنگینی از دوشم برداشته شد و حالا خیلی سبک تر شدم در برابر خیلی از ترس هام ایستادم و خودم رو کشیدم بالاتر و از ترس های کوچکتر شروع کردم و کم کم وارد ترس های بزرگ ترم شدم و موفق ازشون بیرون اومدم فهمیدم من برای خودم کافی هستم، همونطور که من تو زندگی به خیلی چیز ها نیاز دارم، دنیا هم به من نیاز داره و این برای من خیلی حس قشنگی بود و به من صلابت داد رفتار و طرز برخورد همسرم با من خیلی تغییر کرد، ما 10 سال بود که ازدواج کرده بودیم و همسرم با اینکه شرایط مالیش رو داشت ولی برای من هزینه ای نمیکرد و اقدامی برای خرید خونه نمیکرد ولی حالا جوری شده که واسه ی من خونه گرفته در یک جای خیلی خوب، یک خونه بسیار زیبا همون جوری که من میخواستم و بهم گفت هر جور که خودت میخوای داخلش رو تجهیز کن جالب بود که با کار کردن من روی خودم، موقعیت همسرم تغییر کرد و ترفیع گرفت در شغلش و این خیلی خوشحال کننده بود چون خیلی وقت بود که دنبال این قضیه بود اما اتفاق نمی افتاد، حالا من روی خودم کار کردم و نتیجه رو در همسرم دیدم و متوجه شدم مدار ما تغییر کرده رابطه ی من با خدا خیلی بهتر شد و اعتمادم بهش بیشتر شد ، این تجربه رو داشتم که وقتی موقعیت مالیم خوب نبود و در برابر ترس از بی پولی خودم ایستادم و به خدا اعتماد کردم، هر بار پولی خرج میکردم یک مدت بعد چندین برابر اون مبلغ به حساب من برگشت و من خیلی تعجب میکردم من مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم و خیلی احساس خوشبختی میکنم و الان به نظرم دنیا خیلی قشنگ تر هست و مدیون شما و دوره های عالیتون هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ilia 13 ارديبهشت 99
    من تمام دوره های شما رو تهیه کردم اخ اخ که چقدر بلاتکلیفی سخته و الان بعد از شکستی که داشتم و آشنایی با خانم هروی فهمیدم که من در درجه اول خودم رو دوست نداشتم و خودم اجازه میدادم که اون آدم بهم آسیب بزنه و خیلی خوشحال هستم که اون رابطه ی اشتباه تموم شد با اینکه از طرف اون بود و به طرز بدی هم تموم شد و واقعا منو شوکه کرد اما واقعا خوشحالم که الان یک سال و نیمه توی زندگیم نیست چون اگر اون بود من الان به این شناخت و تدی سفر رفتنم نمیرسیدم .ممنونم واقعا از خانم هروی عزیزم و دوره جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی که این آموزه ها رو به من یاد داد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    aramesh 13 ارديبهشت 99
    با گذروندن دوره های شما تازه متوجه شدم که واقعا همین طوره منم همیشه دنبال توجه بودم چون خودمو دست کم میگرفتم.انگار این وظیفه همسرم بوده که سعی کنه حال من همیشه خوب باشه انگار من هیچ مسئولیتی نداشتم برای خوب شدن حال ایشون در صورتی که الان میفهمم این وظیفه خودمه که حالمو خوب کنم تا زندگی بهتری داشته باشم . حالا درک میکنم که بدون همسرم هم زندگی برای من تموم نمیشه من دنیای خودمو دارم که همسرم یه بخشی از اونه نه همه اون. الان رابطه خیلی بهتری داریم که مدیون دوره جذابیت و عزت نفس و جدایی تا تعالی و چالش چهار ماهه هستم. ممنون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    f 13 ارديبهشت 99
    سلام من تمام دوره ها روگذروندم جذابیت درون عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی و احترام به خود و واقعا ازتون ممنونم بابت این آگاهیها این مطلبو من با پوست و گوشتم احساس کردم و برام جالبه که بارها حل میشه ولی یه دفعه بالا میاد و چن روزع پی بردم درست رو خودم کار میکردم و سالهاست خودمو دوست دارم ولی یه ریشه ی عمیق پیدا کردم که باعث میشه بعد از مدتی اوج گرفتن با یه طوفان عمیق بیشتر تو خودم فرو برم تا دقیق اون چیزی رو که باید حلش کنم و جالبه همیشه ته روانم دوست داشتم که خانوادم تغییر کنن ولی الان اصلا توقعی ندارم یه عمره با چه شرایطی بزرگ شدن و زندگی کردن و فک میکنن همین روند درسته پس حتما درسته درکشون میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌹🌹🌹 12 ارديبهشت 99
    سلام استاد عزیزم این روز مبارک رو بهتون تبریک می گم مثل تمام دوستان خانواده ی سالم، مستثنا نیستم از داشتن علاقه و ارادت قلبی، نسبت به وجود پر برکت تون... من هم خیلی خیلی دستاورد داشتم، دستاورد های خاص و ناممکن و تاثیرگذار و زیبا... هم در حوزه ی کاری و مالی، هم رابطه ی خانوادگی، و هم رابطه ی عاشقانه، و هم جذب محبت و عشق بی پایان از انسان ها، و... من اونقدر غرق در مباحث شدم، که ذهن و روحم جلوتر از فایل ها حرکت می کنه! عجیبه که خیلی مباحثی رو که هنوز از درس هاتون نشنیدم، و در دوره های بعدی شما فایل کردید، رو انگار ازتون یاد گرفتم! و می دونم که دلیلش اینه که به جز فایل تمام دوره هایی رو که خریدم، تک تک فایل های رایگان کانال و دستاوردهای دوستان رو، چند بار گوش می دم و حتمن ذخیره شون می کنم... حتمن داستان دستاورد های خودم رو هم تقدیم تون می کنم فقط خواستم به پاس تمام عشقی که در روان تک تک ما جاری کردید، شعری رو که با همین عشق، در روانم برای شما جوشیده رو، خدمت با سعادت تون تقدیم کنم... تا باشد که نقش اثر بخشت را، در امتداد آرامشم، گم نکنم...
    پاسخ
    -0
    انصراف

    vida 12 ارديبهشت 99
    سلام خدمت شما و تیم مهربانتان من 8سال پیش ازدواج کردم و زندگی آرامی داشتم اما زمانی که مادر شدم از کارم بیرون اومدم، مدیر شرکت بودم ولی شغلم رو رها کردم ، خیلی برای من سخت بود، کم و کاستی زیاد بود اما میخواستم بتونم به پسرم رسیدگی کنم اوج بحران، اختلافات و مشکلات من با همسرم زمانی شروع شد که همسرم بیکار شد، همزمان با اون مبلغ پولی هم که داشتیم توی شراکتش از دست داد و همه ی این ها باعث دعوا و جر و بحث میشد، همیشه و هرروز ما توی خونه مشاجره داشتیم، همسرم خودش رو باخته بود، من خسته شده بودم و دو سال درگیری و دعوا و مشاجره داشتیم، خانواده هامون درگیر شدند و در نهایت طلاق حرف آخرمون شد همسرم من و پسرم رو اورد شهرستان و خیلی شب ها ما تنها بودیم، خیلی حال سختی بود، روزها پسرم رو میبرد پیش خانواده ش و من بی خبر بودم و هیچ جوابی بهم نمیداد با کانال آشنا شدم، امیدوار شدم، چالش چهار ماهه رو شروع کردم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم روی خودم کار میکردم و دستاورد های خوبی هم داشتم ، نوت برداری میکردم از روز های اول دستاورد داشتم اما آرام نمیشدم، راضی نبودم، بی قرار بودم، احساس میکردم مشکل من حل نشده ، خودم رو بیشتر شناخته بودم ولی باز هم حس خوبی نداشتم چون من هنوز هم در زندگیم اولویت و اصل نبودم، خودم رو گم کرده بودم و خودم رو نمیدیدم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو با آخرین پس اندازم که پول تهیه ی احتیاجات و نیاز های اولیه خودم و پسرم بود تهیه کردم، شروع کردم به نوشتن و نوشتن، با خودم حرف میزدم و به گذشته ها میرفتم، فهمیدم انقدر خودم رو کوچک و بی ارزش کرده بودم که دیده نمیشدم، توی تمام لحظات زندگیم من نبودم همیشه دیگران بودند، از خودم شرمنده شدم با یک منِ جدید وارد سال جدید شدم، الان همسرم در یک جایگاه شغلی عالی دولتی استخدام شده که از خواسته های من بود، الان هرروز با من تماس میگیره و میخواد که با من حرف بزنه، اخلاقش صد درجه بهتر شده، حالا دیگه مثل قبل نیست که جوابمو نمیداد و اگر مساله ای پیش بیاد اونه که توضیح میده با یکی از دوستانم کار خانگی راه انداختم و الان عاشق خونه ی خودم هستم ، عاشق خودم و خدای خودم هستم وقتی من برای خودم خرید کردم، دیدم که همسرم هم برای من هزینه میکنه الان خوشحال و راضی هستم ، چون خودم رو میبینم و به آرامش و عشق رسیدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    s 12 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی نازنین من با چالش چهار ماهه اول و دوم و دوره از جدایی تا تعالی تونستم زندگی خودم رو از یک بحران بد نجات بدم. من یک دختر 35ساله هستم که مدام از ازدواج نکردنم و ترس از تنها موندن و بلاتکلیف بودن زندگیم رنج میبردم. همیشه در روابط عاطفیم خیلی مشکل برام بوجود می اومد و هیچوقت نمیتونستم محبتی در روابطم دریافت بکنم من دوره ها رو تهیه کردم، وارد چالش چهار ماهه اول شدم تا بتونم کسی رو که ترکم کرده بود برگردونم با اینکه اون آقا بار ها بهم خیانت کرده بود و معتاد بود ولی من باز هم احساس وابستگی و علاقه داشتم و فقط میخواستم به هر قیمتی برگرده چون از تنهایی میترسیدم و فکر میکردم مبادا دیگه نتونم ازدواج کنم من به شدت ضعیف شده بودم، با اینکه در رشته تحصیلیم بسیار با استعداد بودم ولی کارم رو از دست دادم، اعتماد به نفسم رو از دست دادم و به شدت کاهش وزن داشتم ولی تو چالش چهار ماهه اول تونستم تمام اینهارو جبران کنم، مجدد سرکار رفتم و حتی پروژه های مستقل خودم رو مدیریت کردم ، وزنم رو به حالت دلخواهم رسوندم و به اندام ایده آلم رسیدم، تعداد زیادی خواستگار داشتم در اواخر چالش ولی من دیگه از ترس تنها موندن و ترس از مجرد بودن انتخاب نکردم، تصمیم گرفتم براساس مطالب دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس یک تنهایی آگاهانه رو انتخاب کنم تا بفهمم واقعا از زندگیم چی میخوام و به احساس استقلال روانی رسیدم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و احساس بسیار بسیار فوق العاده ای از گوش دادنش داشتم و تاثیر عجیبی روی من گذاشته بود، من با وجود جداییم، از نظر ذهنی به اون آقا همچنان وابسته بودم و گاهی پروفایلش رو چک میکردم و با این دوره تونستم هر چی ازش داشتم پاک کنم و واقعا از اون آقا کنده شدم با یک آقایی آشنا شدم که ایشون نامزد فعلی من هستند، به طرز باورنکردنی ایشون از همون روز اول به من احترام خیلی زیادی گذاشتند و از همون لحظه که من رو دیدند ازم پرسیدند من چطور باید تو رو از پدرت خواستگاری بکنم، گفتند برای من انتظار خیلی سخته ولی منتظر میمونم که درباره ازدواج با من فکر کنی، جالب اینجاست ایشون تموم ویژگی هایی که توی چالش چهار ماهه نوشته بودم دارند و باورم نمیشد که ایشون با من همکار هستند، به خوانوادم احترام زیادی میگذارند و اولویت های من رو دارند و فهمیدم چقدر این قانون مدار ها موثر هست، من این بار بخاطر ترس از تنهایی و یا وابستگی یا نیاز مخربی توی رابطه نیستم من توی همین دوران رکورد کرونا، پروژه های دورکاری زیادی انجام دادم و درآمد خیلی خوبی داشتم از همه میخوام خواهش کنم به زندگیتون واقعا نگاه آگاهانه داشته باشید، این آگاهی باعث میشه هم خودتون از وجود خودتون لذت ببرین هم دیگران. ممنونم از شما خانم هروی عزیز
    پاسخ
    -0
    انصراف

    shirin 12 ارديبهشت 99
    من هنوز دارم کار میکنم 😇 دستاوردم اتمام درسم بود 👍👍 و رها کردن همسر سابقم از ذهنم 🙌🙌 آرامش و نزدیک تر شدن به خدا🙏🙏دارم تلاشمو میکنم که زندگیمو تغییر بدم و از ترسهام عبور کنم 💚💚💚💚💚سطح آگاهیم بالاتر رفته فقط یه بار که با کسی رابطه داشتم و برگشت منم برگشتم ولی دیدم بدرد نمیخوره و دوباره تموم کردمش ولی کاش اصلا برنمیگشتم چون دوباره مجبور شدم رو خودم با جدیت بیشتری کار کنم ممنون از تمامی دوره های خوب شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    aseman 12 ارديبهشت 99
    🙋‍♀️من امسال تونستم خود برترم رو بهتر بشناسم🙋‍♀️،پیانو زدنم رو ارتقا ببخشم.🎹.تو جراحیهام موفق تر از سال قبل بودم👩‍🏫،تونستم شنامو در حد حرفه ای تکمیل کنم🏊‍♂️موفق شدم بدون دست دوچرخه سوارب و حفط تعادل رو یاد بگیرم🚴‍♀️،روزی یک تا سه بار مراقبه کنم🙇‍♀️...چشم سومم باز تر شد،👁رابطه ام با فرزندانم بهتر از قبل شد،باهمسرم هر هفته حدود ۱۰۰ تا سگ🐶 و ۵۰ تا گربه دو غذارسانی میکنیم ....و برای سال بعدم هم خیلی فکرا دارم ...به خودم قول دادم بهترین خودمو به کائنات هدیه بدم.انشاءالله🤲🙋🏻‍♀️😇😇
    پاسخ
    -0
    انصراف

    m 11 ارديبهشت 99
    سلام و عرض ادب و احترام من سه سال هست که همه ی دوره ها رو تهیه کردم و روی خودم کار میکنم و با کمک دوره ها انرژی خیلی خوبی داشتم و کار هام خیلی خوب انجام میشد و چالش ها تاثیرات خوبی برای من داشت دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و به نظر من این دوره یک دید جدیدی در رابطه با خودشناسی به آدم میده، یعنی اگر تا الان از یک زاویه روی خودم کار میکردم الان کاملا نگاه من به درونیاتم تغییر کردم. خیلی به من کمک کرد من همیشه تعاریف سایه ها و طلسم ها رو میدونستم ولی خیلی در پیدا کردن سایه ها و طلسم های خودم موفق نبودم اما با کمک این دوره تونستم مشکلات خودم رو ببینم و اونها رو پیدا کنم، الان میبینم که انگار چراغی در من روشن شد و فهمیدم چی باعث دلبستگی ها و وابستگی های من میشد، الان بعد از گذروندن اون دوره خیلی جالب هست که با مرور دوره های قبلی نکات جدید و بیشتری رو پیدا میکنم من فهمیدم در زندگیم احساس ارزشمندی نسبت به خودم نداشتم، فهمیدم ارزشی که دنیا برای من قائل بود ، خودم برای خودم قائل نبودم و چالش ها رو توی زندگیم آورده بود که من آگاهی خودم رو بالا ببرم ولی من خودم اصلا ارزشی واسه خودم قائل نبودم و این برای خیلی ارزشمند بود و فهمیدنش خیلی حس خوبی بهم داد و از وقتی این رو فهمیدم تاثیر خیلی زیادی توی پذیرفتن خودم و ارتباط برقرار کردنم داشته من بیماری پوستی داشتم که اذیتم میکرد و حالا متوجه شدم که من الان دیگه اون بیماری رو ندارم من با کمک دوره جدایی تا تعالی یاد گرفتم با درون خودم ارتباط برقرار کنم، اولش فکر میکردم چون من الان انرژی خوبی درونم پس حتما درونم هم وضعیت خوبی داره اما با انجام تمرینات دوره دیدم کاملا اشتباه میکردم و درونم پر از حس ترس، خشم ، تمام حس های منفی بود و دیدم که من با خودم چه کردم تا الان و انجام اون تمرین خیلی کمکم کرد که اوضاع من خیلی بهتر بشه و خیلی حالم خوب شد ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    aramesh 11 ارديبهشت 99
    [Forwarded from L...] سلام خانم هروی عزیزم داستان من از عید سال قبل و باتلفنها وچتهای مشکوک همسرم شروع شد وروز به روز نشانه های خیانت بیشتر و بیشتر می شد همسری که من مانند چشمانم به او اعتماد داشتم اما کار به جایی رسید که اگر نیم ساعت دیر به خانه می آمد فکرهای بسیار بدی به ذهنم خطور می کرد. گوشی شده بود تمام زندگیش ، برای لحظه ای آن را از خود جدا نمی کرد ، حتی حمام که می رفت گوشی را با خودش می برد و شبها گوشیش را قایم می کرد چند باری غیر مستقیم مسئله را عنوان کردم و هشدار دادم اما فایده ای نداشت تا اینکه سیلی خیلی خیلی محکمی از کائنات خورد ولی باز هم به کارهایش ادامه داد و من ۹ ماه را در جهنم واقعی زندگی کردم .چه شبهایی که تا صبح به درگاه خدا گریه می کردم و کمک می خواستم و همیشه این سوال برای من مطرح بود که من که خیلی خوبم، مهربانم، همه کاری برای آسایش همسرم انجام می دهم چرا باید به من خیانت کند؟؟؟؟؟ بعد از ۹ ماه زمانی که به اوج دردهایم رسیدم و دیگر توانی برایم باقی نمانده بود خداوند پاسخ دعاهایم را داد و با کانال شما آشنا شدم واز ابتدا شروع کردم به گوش کردن فایلهای رایگان و در چند ساعت اول من دستاوردهای کوچکی داشتم و توجهات همسرم به من بیشتر شد همسری که در عرض یک سال گذشته ۱۴ کیلو وزن کم کرده بودم واصلا این رانمی دید و هر وقت از او درباره ی لاغریم سوال می کردم می گفت من که چیزی نمی بینم، مرتب از ظاهرم ایراد می گرفت و دقیقا عیبها ی ظاهری مرا می دید و بیان می کرد حالا بعد از گوش کردن به چند فایل رایگان( قدر خود را بدان- خیانت) توجهش به من بیشتر شد و بالاخره متوجه کاهش وزنم شد با دیدن این نشانه ها دوره ها را خریدم و شروع کردم به گوش کردن و تازه متوجه شدم من که خود را همه چیز تمام در همسر بودن می دیدم چقدر اشتباه داشته ام. یعنی دقیقا کارهایی که فکر می کردم برای همسر خوب بودن باید انجام دهم دقیقا اشتباهات من بوده مثل اینکه تمام وقتم را برای همسرم و فرزندانم صرف می کردم طلسمهایم را پیدا کردم که یکی دقیقا طلسمی بود که از حرفهای مادرم در مورد همسرم در من درونی شده بود که چون پدر همسرم چند بار ازدواج کرده بود مادرم این ترس را داشت که نکنه همسر تو هم اینگونه باشد واین طلسم باعث شده بود که هر زمان همسرم قهر می کرد افکار منفی زیادی به ذهنم خطور می کرد که روزی مرا رها خواهد کرد و الان می دیدم که آن طلسم وزن افکار منفی چه به روز من آورده است اما آشنایی با کانال شما را معجزه ای از طرف خدا دیدم و شروع کردم به کار کردن روی خودم چالش ۴ ماهه را به تنهایی شروع کردم و به ۳ مورد از خواسته هایم رسیدم نامه ای با عنوان نامه ای که هیچ گاه ارسال نمی شود برای مادرم که البته فوت شده اند نوشتم و در آن از طلسمهایم و ترسهایم برایش نوشتم و بالاخره معجزه در زندگی من هم اتفاق افتاد . رفتارهای همسرم به طرز باور نکردنی عوض شد، الان از لاغری من تعریف می کند، عکس من در صفحه ی اول موبایلش قرار گرفته، اسمم شده بانو جان، برای جلب اعتماد من بیرون که می رود هم گوشی را نمی برد مگر به اصرار من، در کنار هم آرامش داریم و روزهایی را می گذرانم که چند ماه پیش برایم مثل رویایی دست نایافتنی بود.والان دیگر مطمئن نیستم که خیانتی در کار بود ه یا نه؟؟؟ شاید تمام آن افکار از عزت نفس کم من نشات می گرفت ، نمی دانم ولی این را مطمئنم که خیلی راه دارم تا به آن عزت نفس واعتماد به نفس بالایی که می خواهم برسم وهم چنان روی خودم کار می کنم ورزش را جدی پیگیری می کنم وشروع کرده ام به یادگیری زبان انگلیسی وقصد ادامه تحصیل دارم. دوباره در چالش ۴ ماهه و چالش ۳ ماهه برای مابقی اضافه وزنم شرکت کرده ام و امیدوارم موفق شوم تا ۳ ماه دیگر دستاوردش را برایتان بفرستم. خانم هروی عزیزم شما برای من نشانه ای از لطف خدا بودید و خدا اینبار به کمک شما معجزه اش را به من نشان داد امیدوارم همان خدا همیشه پناهتان باشد.❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mohadese 10 ارديبهشت 99
    اولین دستاورد اینکه پارسال دقیقا همین روزا بود که داشتم توی یک رابطه اشتباه دست و پا میزدم. اون آدم خوبی بود اما متناسب من نبود. من اینو میدونستم اما اقتدارشو نداشتم از اون رابطه بیام بیرون اما الان... چند ماهی میشه با خواست خودم اون رابطه که خیلی هم نزدیک به ازدواج شده بود و مراحل نهایی رو طی میکرد، اومدم بیرون و سراسر آرامشم. دوم اینکه من به راحتی میتونستم امسال در دوره دکتری شروع به درس خوندن کنم، اما نشونه های جهان رو دیدم و متوجه شدم مسیر حقیقی من این نیست و من فقط برای کسب ارزش دروغی هست که میخوام مدرک دکتری بگیرم در ازاش دارم انرژی و زمانم رو میزارم صدایی به من میگفت چیو داری با چی معاوضه میکنمی من قید دکتری خوندن رو زدم چون فهمیدم خواست حقیقی من نیست با اینکه براش تلاش زیادی کرده بودم سوم اینکه من طلسم مالی خودم رو پیدا کردم من همیشه از کار کردن میترسیدم حس میکردم نمیتونم پول دربیارم اما بعد از انصراف از دوره دکتری جهان پاداش من رو داد اولین جایی که رزومه فرستادم برای کار من رو با کمال میل و در پست خییلی خوب و حقوق خوب استخدام کردن من هر روز به خودم افتهار میکنم بهترین دوست و همدم خودم هستم تمام صداهای درونیم رو میشنوم نمیگم مشکلی ندارم اما در نهایت من هستم که خودمو آروم میکنم اولویت اول همه جا خواست حقیقی خودمه ولااترین هدفی هم که برای سال آینده دارم نزدیک شدن به اون جایگاه حقیقی هست که جهان برای من در نظر گرفته هر چی هم سخت باشه من جا نمیزنم آماده ی تغییر و پیش رفتن در مسیر جدیدم هستم خدایا شکرت.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    taji 10 ارديبهشت 99
    امسال مهمترين دستاوردم اين بود كه نياز خودمم رو شناختم به صداي درونم گوش دادم و براش در حال تلاش كردنم اما تأثيراتش به صورت زير😅١-ورزش كردن رو در برنامه زندگيم قرار دادم( بخشي از افزايش فعاليت فيزيكي)٢-دفاع از پايان نامه كه دوسال بود عقب ميوفتاد( پايان كارهاي نا تمام)٣-دوره آموزشي رو گذروندم و زبان خوندن( افزايش توانايي)٤-كمرنگ كردن وجود يك فردي كه كل زندگيم بود اما جز آزار خودم چيزي نداشت( ارزش به خودم) ٥- يادگرفتن نه گفتن ( ارزش به خود) ٦-يادگرفتن پس انداز كردن( بالا بردن توانايي)٧- كار جديد پس انداز کردن (بالا بردن توانایی) 8- نظم پیدا کردم (نزدیک شدن به خود حقیقی) 9- ارزش به خود و میدونم راه بسیار درازه و ممنون از شما تمام اینها رو مدیون تمام دوره های شما هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    pega 10 ارديبهشت 99
    سلام به همه ٩٨/١٢/٢٣ بود شب ارزوها و من با وجود قهر بودنم با خداي خودم نوشتم و امسال كه اون نوشتم رو پيدا كردم دارم اشك شوق ميريزم... دچار افسردگي شده بودم و با خالق خودم قهر كرده بودم ولي با اين حال به توصيه يكي از دوستانم ارزوهامو نوشتم و برآورده شد. ارزوم اين بود ك افسردگي من درمان بشه و بتونم مثل قبل بخندم و شاد باشم، بزرگين و قشنگ ترين ارزو و اتفاقي ك تو زندگيم افتاد تو اين يكسال اين بود ك لياقت اين رو پيدا كردم كه بتونم خالق خودم رو ببينم ،بشنومش و حتي حضورشو در كنارم لمس كنم ، من با خدای خودم آشتی کردم و توستم نشانه هایی که از طریق آن با من حرف میزد و من تا به حال بهش توجهی نمیکردم رو درک کنم و طبق همون نشانه ها حرکت کنم درخواست کرده بودم که من گم شده پیدا بشه و مسیر درست زندگیم رو پیدا کنم خواسته بودم که کمکم کنه و دستم رو بگیره تا بفهمم چطوری باید زندگی کنم دستم رو گرفت بعد از چند جلسه مشاوره با گروه زندگی سالم آشنا شدم و الان حدود پنج ماه که در مسیر درست زندگیم هستم تونستم به کسیری دستاوردهای عاطفی برسم و در سال جدید میخواهم همچنان آگاهی خودم رو افزایش بدم و روند مستقل شدنم رو پیگیری کنم تا بتونم شغل مناسبی انتخاب و به درآمد برسم رسیده به این آرامش رو مدیون شما سوده عزیز هستم خیلی خوشحالم که خدا صدای من رو شنید و بعد از سالها درخواست استاد عزیزی مثل شما رو برای آگاهیم سر راهم قرار داد تا بتونم از آموزش های عالیتون ساتفاده کنم من دستاوردهای زیادی دارم از آموزش هاتون حتما به صورت فایل صوتی براتون ارسال میکنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌹🌹🌹 9 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی من در بدترین شرایط زندگیم بودم، فوت کسانی که دوستشون داشتم، اخراج شدن از کارم، خیانت دیدن از شریک احساسیم باعث شد من در پایین تر سطح قرار بگیرم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم، بعد از مدتی خیلی خیلی آروم تر شدم اما احساس میکردم قفل هایی تو ذهن من هست و احساساتی بدی رو در درونم داشتم درسواره احترام به خود رو تهیه کردم، تمریناتش رو انجام دادم و وارد چالش چهار ماهه شدم دوره جزیره گنج رو گرفتم و ارتباطم با خداوند برقرار شد، من به شدت عصبی بودم، یک دختر فوق العاده عصبانی که ارام شدم، حدود 100 تا طلسم رو من توی خودم پیدا کردم و وقتی به اینها پی میبردم گریه میکردم که چه چیزهایی در درونم بود که من ندیده بودم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، وقتی این دوره رو گوش کردم انگار مخاطبش من بودم، یعنی من اونموقع فهمیدم که طلسم های من از کجا ریشه گرفتند و دوره های دیگه اونموقع برای من جا افتاد چون با این دوره فهمیدم من کجا ها مشکل دارم و واقعا این دوره فوق العاده برای من کارا بود من چالش چهار ماهه رو برای ازدواج و پیدا کردن شخص ایده آلم شرکت کرده بودم، خصوصیاتی فردی که میخواستم نوشتم و وقتی شروع کردم به انجام دادن تمرینات دوره های جذابیت درونی، جزیره گنج، جدایی تا تعالی، آقایی وارد زندگی من شد که فوق العادست یعنی تمام اون خصوصیاتی که من نوشتم ریز به ریز در این آقا بود و چیز هایی که واقعا میخواستم این اقا تمام اون خصوصیات رو داره من الان آروم شدم و تمام اطرافیانم به من پیشنهاد همکاری میدن و دوست دارند که من باهاشون کار کنم، باهاشون صحبت کنم، توی پروژه هاشون باشم حتی کسانی هستند که میگن ما هزینه ی آموزشت رو میدیم تو برو آموزش ببین و بیا با ما همکاری کن من الان میفهمم کجای زندگیم ایستادم، خودم رو پیدا کردم و الان میبینم حتی چهره ی من خیلی زیبا تر شده، پوست من خیلی روشن تر شده و انگار جلوه ی دیگه ای توی صورت من اومده من هرروز تمرینات رو انجام میدم و توی خوداگاهم مرور میکنم و این تمرینات برای من بسیار کاربرد داشته، بینش نویی از زندگی پیدا کردم و خیلی چیز هارو درک کردم و خدا رو شکر میکنم تونستم از اون کفِ کفِ کف بعد از اون همه از دست دادن بلند شم. ممنون از شما و همه همراهانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    kasra 9 ارديبهشت 99
    دستاورد اول امسالم این بود ک اردیبهشت ماه با هر سختی ک بود دستمو گذاشتم روی زانوم و یه یا علی گفتمو بعد از تقریبا یک سال خونه نشینی و افسردگی( بدلیل ۲ تا شکست پشت سرهم) ب زندگیم ی سلام دوباره کردم و هر بار خاستم دوباره برگردم عقب ب خودم اجازه ندادم،طوری ب خودم کمک کردم ک تونستم از آذر ماه از ۹ صبح تا ۲ شب کار کنم و دیگه ب افرادی ک توی زندگیم بودند و باعث این افسردگی شده بودند فک نکنم،دوم اینکه دارم ب سمت مطالعه میرم،سوم اینکه ۲ تا از دوره های شمارو با وجود اینکه دستم تنگ بود خریدم و هر وقت هم که همکارام میخواستن اذیتم کنه یاد حرفای شما میوفتادم و سعی میکردم بهش بی تفاوت بشم کم کم تونستم جلوی رییسم از خودم دفاع کنم واگه جایی به ناحق درباره علم من قضاوت میکرد برعکسشو بهش نشون بدم و در واقع خودمو بهش ثابت کردم از خودم الان راضی ام و بیشترین دلیلش هم همین دستاورد اولم بود ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    f.vahidi 9 ارديبهشت 99
    سلام خدمت سوده عزیزم توی شش ماه گذشته که با کانال پربارتون آشنا شدم با گوش دادن به فایل ها تونستم ارتباط عمیقی با درونم برقرار کنم و سایه هامو بشناسم و عمیقا به آرامش برسم و روابطم رو با اعضای خانواده مخصوصا خواهر و مادرم و همچنین برخی دوستام بهبود ببخشم و از خشم درونی رها بشم و با دیدن سایه هام به درک عمیق تری از دیگران برسم و نه خودم و نه کسی رو قضاوت نکنم و با آرامشی که به دست آوردم شادتر زندگی کنم،قبلا در روابطم تله تایید طلبی داشتم و همین باعث می‌شد برای حفظ روابم باج بدم الان ارتباطم با خدا عمیق شده و با خودم و جهان در صلحم و روابطم بر اساس بخشش عشقی شده که از درونم میجوشه و میدونم من فقط واسه ام بع داز دو سال جدایی با شخص جدیدی وارد رابطه شدم که نتونسته بودم رابطه عاطفی عمیقی باهاش برقرار کنم که بعد از کار کردن روی خودم تونستم از بی ثباتی عاطفی و تردیدها رها بشم و با شخاخت تله هام و برطرف کردنشون صبورانه رابطه رو درست جلو ببرم و یکی دیگه از چالشهام این بود که از کارم و ارتباط با همکارام لذتی نمیبردم و با گوش دادن به فایلهای شما قدرت پیدا کردم که کارم رو رها کنم و مهارت جدید کسب کنم و همه اینها رو مدیون شمام
    پاسخ
    -0
    انصراف

    baharisara 9 ارديبهشت 99
    خانم هروی عزیزم من تقریبا یک سالی میشه که همراه شما هستم و مثل بقیه دوستانم خداروشکر اینقدر دستاوردهام زیاد بوده، که تصمیم دارم یه روز سر فرصت یه ویس چکیده از اونها براتون بگم چراکه یه تشکر بزرگ رو بهتون مدیونم بابت زحماتی که برای ما می کشین... من با جذابیت درونی شروع کردم و دستاوردهای شگفت انگیزی داشتم که برای سپاس گذاری از شما پایانامه مو بهتون تقدیم کردم اگر خاطرتون باشه و بعد با عزت نفس و جزیره گنج چه کندوکاوی در زندگیم کردم و در اخر هم با از جدایی تا تعالی تحولاتی در زندگیم رخ داد که واقعا هیچ چیزی نتونسته بود توی این همه سال همچین قدرتی به من بده که این تصمیم به این بزرگی رو به این راحتی و با این اقتدار بگیرم و یه ویسی در کانال تلگرام گذاشتین «اگر دری در زندگی تو بسته شد» و توی اون ویس گفتین که اگر منو باور داری الان وقتشه که این کار و بکنی و باورتون نمیشه که چقدر این حرفتون و باور کردم و همون لحظه تصمیم گرفتم و انجام دادم گفتین که برنامه ده سال آیندمون رو بنویسیم و من نوشتم و روشون دارم کار میکنم و سال آینده هم برنامه هایی که نود درصد برای خودم نوشتم حدای از اهدافی که دارم کارکردن و ساختن من جدیدی خییلی دوستتون دارم خیلی برای ما زحمت میکشید.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    khadijeh 9 ارديبهشت 99
    سلام ، سوده جان من ۲ سال الان با شمام و با تهیه پکیج دوره های شما ، قبل از این دو سال یک تومان پول نداشتم ، الان ۵۰ ، ۶۰ میلیون پولدارم برای ای خیلی خدا را شکر می کنم،ومتاسفانه قبل دوره ها خیلی زیاد با شوهرم دعوا می کردم، حالا خیلی خیلی خیلی کم شده، و رابطه مون خیلی خوب و زیباتر شده، ۹ کیلو وزن کم کردم ، به خودم رسیدگی میکنم، تا اول راهنمایی خوانده بودم درس ، پارسال سیکل گرفتم، وامسال با دخترم دهم تجربی می خوانم، برادرمو از اعتیاد ترک دادیم من وخواهرم،وتو سال جدید می خوام بهترین ورژنمو به خانواده و جامعه بدیم و دارم این کار را با جدیت انجام می دیم با کمک خدا و سوده عزیز.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    fatemeee 8 ارديبهشت 99
    با سلام خدمت خانوم هروی عزیز . امسال از افسدگی که من و روبه نابودی میبرد منی که بعداز فوت مدرم سال ۹۵ به فشارخون مبتلا شدم به رزوی ۴تا قرص رسیدم دچار حملات پنیک شدم همش با همسرم درگیر بودم رفتم تو محیط کار ولی بخاطر حال بد درونم نتونستم بمونم و همه چی اون محیط عذابم میدادو اضافه وزنی که سایز من و رسونده بود ۵۰ و اصلا بدم میومد از اینی که برم لباس بخرم کفش بخرم خیلی چیزای دیگه... اما از اول ۹۸ با تقویت ارده درونی و درحالی که حتی خیلی عمیق نشدم رو دوره ها اما هرروز فایل های کانال رو دنبال میکردم و از دوره های نت برداری کردم در همین حد دنبال رژیم درمانی و 15 کیلو وزن کم کردم و فشار خونم نرمال شد فهمیدم که باید رشته درسی خودم ادامه بدم و در اوج ناباوری بعد از نه سال که هی از این شاخه به اون شاخه میرفتم و یا رها میکردم تو مقطع کارشناسی ناپیوسته توی رشته تحصیلی خودم داشنگاه دولتی قبول شدم روابط با همسرم خیلی بهتر شد انگار عشق بینمون دوباره متولد شد از لحاظ مالی خیلی همه چی خوب بود چیزهای که مدت ها بود برای داشتنش مغز قفل شده بود رو بدست آوردم. ممنونم از شما خانم هروی عزیز
    پاسخ
    -0
    انصراف

    shima 8 ارديبهشت 99
    من تقریبا نه ماهه دارم رو خودم کار میکنم و همه دوره ها رو تهیه کردم و بعضی از دوره ها رو بارها و بارها گوش دادم و تمام فایلهای رایگان رو هم گوش میکنم و یکی از مهم‌ترین برنامه های روزانه من گوش دادن به فایلهاست. همیشه منتظر یک دستاورد خاص بودم ولی امشب بعد گوش دادن دستاوردهای آخر کانال و فکر کردن به مسیر خودشناسی خودم متوجه شدم بزرگ‌ترین دستاورد من تغییر نگاه منه. اینکه اتفاقاتی که او زندگیم میفته رو دیگه گردن خدا یا شانس یا یه چیز بیرونی نمیندازم و میدونم هرچی اتفاق میفته با درون آدما ارتباط داره حتی مریضی کرونا به خاطر همه انرژیهای منفی ایه که اینروزا وجود داره و با انرزی خوبی که برای هممون ساختید با دوره هاتون میتونیم بهش به بهترین شکل غلبه کنیم ممنون از شما خانم هروی نازنین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    m 8 ارديبهشت 99
    سالها بود که در رنج ودردوزندگی پرازجنجال وبا بچه هایی که حالااونام آسیب دیده بودن گیرکرده بودم ۱۸ سال ازبهترین روانشناسها کمک میگرفتم ی فایده بود،دربدر تودادگاههابرای طلاق وبلاتکلیفی وبارهاتواین مدت به نقطه صفررسیدم هیچکس کنارم نبود.شوهرم میگفت تمومش کنم من جبران میکنم سرم به سنگ خوردپشیمونم فرصت بده ولی من فقط توفکر انتقام بودم.از تیرهمسفرزندگی سالمی هاشدم،تواین مدت باسوده جان هروی ثانیه هاموساختم،خودمو زندگیمو زیرورو کرد بجای اشک آه گریه آرامشی گرفتم از فرشته زندگیم.به خودم اومدم،تصمیم گرفتم بجای زیر و رو کردن دردهام علتشو درک کنم و قفل و طلسمهامو از خودم جدا کنم شوهرم بعد از کارکردن رو خودم به طرز جادویی عوض شد و آروم شد و برام کارهایی میکنه که آرزوم بود . الان زندگی تازه ای رو شهروع کردیم در کنار بچه هامون میخواییم زندگی قشنگی داشته باشیم و حبران کنم تمام سالهای سخت رو ممنون از تمام زحمات شما در این مدت و بقیه عمرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    parinaz 8 ارديبهشت 99
    من سخت ترين سال زندگيم سال٩٧بود.. سال٩٦براي اولين باردر زندگيم بايه اقايي وارد رابطه شده بودم كه بسيار جدي بود ولي متاسفانه يك سال بعد خيلي يهويي و بي دليل تمام شد..من كله سال٩٧تو عذاب و سختي بودم تا اين كه دقيقا ماه تولدم از طريق يكي از معلم هاي عزيزم با كانال شما اشنا شدم ...بعد از٢٤سال معني واقعي زندگيو فهميدم..من دختري بودم كه در ظاهر همه حسرت زندگيه منو ميخوردند از هر نظر بهترينشو داشتم مالي تحصيلي خانوادگي ...ولي زندگي درونيه من نابود بود ..من سال٩٨ زندگي درونيمو ساختم...رابطه اي كه فك ميكردم منو فلج کرد دقیقا باعث رشد من شد و پکیج کامل دوره ها هم جذابیت و هم عزت نفس و هم جزیره گنج و بخصوص جدایی تا تعالی به من خیلی کمک کرد ممنون از شما و تمامی همراهانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zahra 8 ارديبهشت 99
    آشنایی با شما بهترین اتفاق امسال و یکی از بهترین اتفاق تمام سال‌های زندگیم بود تحولی معجزه آسا در زندگیم اتفاق افتاده که شگفت انگیزه آرامش و عشقی که با دوره جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی شما بدست آوردم زیبا ترین دستاوردم من دوباره از خودم متولد شدم سفر لذت‌بخشی رو به دنیای درونم شروع کردم که سال جدید هم ادامه خواهد داشت وبقیه سال‌های زندگیم من هدفهای جدیدی برای خودم گذاشتم و با انرژی زیاد دنبالشون میکنم و زندگی خلق خواهم کرد که هر روزش پر از معجزه باشه استاد عزیز و بزرگوارم خانم هروی نازنین آشنایی با شما برام یک معجزه بود و باعث افتخارم بود انشاااله در سال جدید شما و تمام تیم فوق العاده تون پر انرژی و سلامت و شاد و پایدار باشید با تمام وجود دوستتون دارم و روی ماهتون رو میبوسم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    anna 8 ارديبهشت 99
    امسال برام متفاوت ترین سال زندگیم بود؛ داشتن آموزش ها و راهنمایی های زندگی سالم و تهیه پکیج کامل دوره ها بصورت هر روزه در کنارم باعث میشد نسبت به همه چیز عمیق تر و هوشیار تر باشم، تونستم با اینکه نا امید بودم کار پیدا کنم؛ درامد و استقلال داشته باشم؛ روابط مریض و استرس زا رو حذف کنم؛ کلا آدم قوی تری شدم؛ اینو مطمنم که زندگی سالم تا عمر دارم جزیی از زندگی منه؛ اگر از من بپرسید در طول شبانه روز چه کاری رو با عشق انجام میدی میگم تلاش برای بالابردن آگاهیم و کارکردن روی خودم رو دارم با عشق انجام میدم؛ خانم هروی بسیار عزیز کلمات برای سپاسگذاری از شما کافی نیست دوستتون دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    o 8 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی من 6 ماه پیش مدام روی تخت بودم، غر میزدم، عصبی بودم، هیچ کار مفیدی انجام نمیدادم، حال خوبم رو فقط با جنس مخالف میدیدم برای همین خیلی به آرایش و ظاهرم میرسیدم که جلب توجه کنم، خیلی ها بخاطر ظاهرم سمتم میومدند ولی بعد از مدتی که با درونم آشنا میشدند، شروع میکردند به تحقیر کردن و ترکم میکردند بعد از رابطه های پی در پی و بی ثمری که داشتم آقایی با ظاهر و موقعیت مالی خوب به زندگیم اومد ، من با اینکه میدونستم اون آقا مناسب من نیست ولی بخاطر امکاناتش و ترس از تنهایی که داشتم ادامه میدادم، اون آقا هم من رو تحقیر میکرد و من خیانتش رو با چشم خودم دیدم، رفتم سراغ دعانویس چون به هر نحوی که بود میخواستم این آقا مال من بشه و خب اون دعا هیچ تاثیری نداشت، حال من روز به روز بدتر میشد، خودم رو میزدم، صورتم رو چنگ میزدم، تا اینکه از خدا کمک خواستم با کانال آشنا شدم، از دوستم پول قرض کردم و دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، تمرینات رو انجام دادم و دستاورد های خیلی خوبی داشتم، غریبه ها بدون هیچ چشم داشتی به من کمک میکردند درامدم تغییر کرد آرامش به زندگی من اومد، اون دختر عصبی اروم شد، تغییرات واضحی در اطرافیانم بوجود اومد، اون آقا از من فرصت خواست، منی که یک روز بدون اون نمیتونستم زنده باشم نپذیرفتم چون احساس میکردم مدار من تغییر کرده و من دیگه نمیخوامش، اون بار ها خواست برگرده ولی من دیگه قبول نکردم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، کامپلکس هام رو پیدا کردم و فهمیدم که من اون آقا رو فقط بخاطر کامپلکس هام انتخاب کرده بودم و تمام اون چیز هایی رو که دوست داشتم پدرم داشته باشه و نداشت و من توی اون آدم دیده بودم، پدر من اعتیاد داشت، وضعیت مالی خوبی نداشتیم، من شاهد خیانت مادرم به پدرم بود بخاطر پول و فهمیدم انتخاب اون آقا یک اشتباه بود و انقدر کامپلکس های من شدید بود که نمیگذاشت نقص های اونو ببینم و مدام باج عاطفی میدادم بزرگترین دستاورد من از دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس این بود که مادر من هم متاسفانه اعتیاد پیدا کرده بودند و این موضوع به شدت من رو آزار میداد و اذیت میشدم که مادرم رو هر روز در حال مصرف میدیدم و بعد از این دوره به طرز معجزه واری مادرم تصمیم به ترک گرفت و الان پاک شده و این خیلی من رو خوشحال کرد دوره از جدایی تا تعالی رو بعد از جداییم تهیه کردم و انگار از اول جدایی شما مثل مادری همراه من بودید تا بتونم از جای خودم بلند بشم، من با درونم آشنا شدم و با خودم ارتباط برقرار کردم و از خودم معذرت خواهی کردم که این همه مدت خودم رو ندیدم من 26سالم هست و تا الان هیچ خواستگاری نداشتم و این موضوع من و خانوادم رو ناراحت میکردم، من فکر میکردم چون من پولدار نیستم هیچکس من رو نمیخواد اما حالا از جاهایی برای من خواستگار میاد که من اصلا نمیتونم باور کنم، منی که این همه مدت هیچ خواستگاری نداشتم حالا این همه خواستگار داره برای من میاد من تونستم وزن کم کنم، پیشنهادات کاری زیادی دارم درسواره احترام به خود و درسواره قانون استغنا رو تهیه کردم و همیشه همراه دوره ها خواهم بود، من دیگه منتظر کسی نیستم که خوشبختم کنه و خودم به تنهایی میتونم خودم رو خوشبخت کنم و مطمئنم تو چالش چهار ماهه اونی که میخوام میاد چون خیلی به جهان و شما و دوره ها اعتماد دارم میخوام به زندگی سالمی ها بگم همون چیزی که الان از ذهنت رد شد و فکر میکنی رسیدن بهش محاله، باور کن که با دستای خودت میتونی اونو به زندگیت بیاری، واقعا ادم تعجب میکنه چقدر میتونه خودش روی سرنوشت خودش تاثیر گذار باشه
    پاسخ
    -1
    انصراف

    mina 8 ارديبهشت 99
    سلام خدمت شما خانم هروی نازنینم من زندگی خیلی بدی داشتم، یک مهاجرت اجباری داشتم، رابطه من با شریک احساسیم کات شده بود، فقط از خودم داشتم بیگاری میکشیدم و با کار کردن خودم رو سرگرم میکردم تا مشکلاتم رو فراموش کنم، خانواده ی من به طرز عجیبی از هم پاشیده شده بود و بین ما جدایی زیادی افتاد من سر هر کاری میرفتم حالت نارضایتی داشتم، همیشه احساس بدی داشتم، با پیج آشنا شدم و روی خودم کار کردم و الان کاری برای خودم دارم که ازش رضایت دارم و پول خیلی زیادی از این کار در میارم رابطه من با شریک احساسیم دوباره شکل گرفت و الان با هم خیلی خیلی صمیمی شدیم، رابطه ما خیلی خوب شد، همون آقایی که پارسال به من میگفت من اصلا آماده ی ازدواج نیستم و تو من رو فقط دوست خودت بدون، من نمیتونم با تو ازدواج کنم حالا با خانواده ی من صحبت کرده و مهلت خواسته تا برای رسمی کردن ارتباط ما قدم برداره، من هم چون دیدم رابطه ی ما رابطه ی ارزشمندی هست و این آقا رو خیلی دوست دارم و باهاش حالم خوبه و در کنار هم خوشحال هستیم، به رابطه ادامه دادم پدرم و برادرم که رفته بودند و من رو ترک کرده بودند، الان مدام به سمت من میان و دوست دارن با من صحبت کنند، منی که همیشه با مادرم بحث و دعوا داشتم الان دیگه این مشاجره ها بین ما نیست و برای منی که 20سال با مشکلات زیادی زندگی میکردم خیلی برام عجیبه که الان همه چیز آروم و خوب شده و هر مشکلی داشته باشم به صورت عجیبی حل میشه منی که پولی نداشتم برای خرید اولین دوره، به صورت باورنکردنی اون دوره رو از یکی از اقوامم هدیه گرفتم چراع سبزها توی زندگی من روشن شد زندگی من روز به روز داره عالی تر میشه و پول زیادی به دستم میرسه من پیش روانشناس های زیادی رفته بودم، خیلی قرص ها مصرف کرده بودم، آدم خیلی عصبی و زود جوشی بودم، حالتی بود که همه از من فراری بودند در حالی که همه الان به صورت عجیبی میخوان کنار من باشن و با من صحبت کنند من قبلا دلم نمی اومد برای خودم هزینه ای کنم و به خودم عذاب و سختی میدادم اما حالا فهم. دیدم هیچ چیز و هیچ کس تو زندگیم مهمتر و ارزشمند تر از خودم نیست، من حتی به اون آقایی که خیلی خیلی دوستش دارم هم وابسته نیستم و به کسی احساس نیاز ندارم ممنون از شما و تیم ارزشمندتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    about 7 ارديبهشت 99
    من آدم ترسویی بودم از تصمیم گیری میترسیدم همیشه دوست داشتم بقیه برام تصمیم بگیرن اما با کار کردن رو خودم شجاعت تصمیم گیری و انتخاب رو پیدا کردم اینکه بعد پنج سال سه تا خواستگار تو یه هفته برای من اومد...و اینکه جرات کارایی رو پیدا کردم که قبلا نداشتم رانندگی کردن رو شروع کردم راجع به کار آینده ام تصمیم جدی گرفتم...از همه مهمتر آرامش بیشتری پیدا کردم و رابطم با خدا جدی تر و عمیقتر شد...هر موقع نا امید میشدم تو مسیرم با گوش دادن به ویس هاتون آرامش میگرفتم ازتون ممنونم ولی هنوز باید روی خودم کار کنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سلیمی 7 ارديبهشت 99
    تو یه کلام میتونم بگم بهترین اتفاق زندگیم اشنایی باشما بود بعد مدتها انگار از یه خواب صد ساله بیدار شدم بعد سه سال گریه بلاخره طعم ارامش رو چشیدم مثل خیلی ها از بچه ها تو بدترین شرایط زندگیم به کاملا اتفاقی باهاتون اشنا شدم با اینکه چند ماه تو کانال عضو شده بودم اما چون فکر میکردم مثل خیلی از کانالا پر از محتواهای بدرد نخوره خیلی ویس ها رو گوش نمیدادم اما تو مرداد یکی از دوستان زندگی سالمی یه دستاورد فرستاد که بی اندازه مشابه سرنوشت من بود و انگار یه ضربه بود که منو از کمای ذهنی که توش بودم به یکباره به زندگی برگردوند از روز شرع کردم به گوش دادن ویسهای رایگان بارها بارها گوش دادم و تمو دوره های عالی تون رو خریدم الان خودم رو بیشتر از هر کس هر چیز دوست دارم و آرامشی دارم که میدونم دیگه هیچ اتفاقی نمیتونه بهمش بریزه من سه سال کل زندگیم راکد گذاشته بودم الان به کمک خدا و شما و تلاش خودم همه چیز به بهترین شکل داره پیش میره خداروشکر میکنم بابت اینکه تو مسیر زندگیم این افتاقات افتاد تا با شما آشنا بشم و خودم رو پیدا کنم من حالا سفری رو شروع کردم که میدونم تازه اول راهم اما تهش پر از اتفاقات خوبه مرسی ازتون سوده عزیزم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    hastii 6 ارديبهشت 99
    دعا میکنم همگی در ارامش ورای تصور باشیم. من دوره های زیادی رو قبلا استفاده میکردم اما هیچ کدوم منو به خودم نشون ندادن!! هیچ کدوم به من یاد ندادن چطوری خودم رو بشناسم و چطور خود حقیقی ام رو پیدا کنم، !!و‌اصلا خود حقیقی یعنی چی؟من با دوره های ♥️سوده عزیز و همراهانشون ♥️🙏🏻که همه رو تهیه کردم تونستم خودمو پیدا کنم،خودمو دوست داشته باشم،به خودم احترام بذارم،شاید این جملات با نگاه اول کلیشه بیاد اما وقتی ادم رو خودش کار میکنه به معنای واقعی دوس داشتن خودش رو لمس میکنه،خود حقیقی شدن رو لمس میکنه ،هر دوره برای خودش منحصر به فرد هستش و برای خودش دستاوردهای زیادی داره من مطمئنم هر کدوم از ما دوره هارو جدی بگیریم دستاورد خواهیم داشت من با دوره ها که واقعا یک پکیج تغییر اساسی هستن تونستم درامدم رو سه برابر کنم تونستم خودم پیدا کنم تونستم جدایی رو که توش مرگ خودم تجربه کرده بودم رو پشت سر بذارم و کم کم دوباره متولد بشم دوره جزیره گنج منو به جهان هستی و خدایم متصل کرد جدایی تا تعالی منو با کودک درونم که منو نمیشناهت آشتی داد من آدم ها رو بعد از این دوره ها بهتر درک میکنم من راحت تر سکوت میکنم در مقابل آدمها راحت تر میخندم راحت تر اشک میریزم و راحت تر میخوابم راحت تر خوشحال میشم راحت تر میبخشم و رها میکنم و راحت تر عشق می روزم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    marziye 6 ارديبهشت 99
    بهترین سالی بود که داشتم سال ۹۷ یه جدایی وحشتناک داشتم که چندین ماه نتونستم خودمو جمع کنم از اول ۹۸ تلاش کردم مدام روی خودم کار کنم کلاسهای خودشناسی رفتم کتاب خوندم بعد از رشته ای دوست نداشتم انصراف دادم و دانشگاه هنر ثبت نام کردم مدارم تغییر کرد وارد یه رابطه بهتر شدم ولی تموم شد بعد از اون من فقط با دوره های زندگی سالم خودمو ظرف یه هفته جمع کردم و اون حالت های بسیار بد و پریشون رو اصلا تجربه نکردم از اون موقع مدام دارم خودمو تغییر میدم و بهتر میشم . برای سال ۹۹ میخوام تمام کارهای نصفه نیمه ام رو برای سال 99 تمام کنم طلسمها و گره هامو پیدا کنم و مشکل مالی و مشکل رابطه ام رو حل کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    pari 6 ارديبهشت 99
    دستاوردم این بود ک من خیلی ادمه وابسته ای بودم اما دیگ نیستم،من ادمی بودم ک اصلا حوصله سرکار رفتن و صبح بلند شدن نداشتم و انقد عزته نفسه کمی داشتم ک واسه هزار تومن ب بقیه رو میزدم اما الان حتی ب مادرمم کمک میکنم تو خرجه خونه،بره خودم همیشه چیز هایه ارزون میخریدم و فک میکردم اینکه لباسه ک دوس دارم ولی گرونه رو نباید بخرم چون من ارزشه همچین لباسه گرونیو ندارم یا فک میکردم نیازی نیست ک ب پوستم برسم همسرم بهم خیانت کرد تو ی رابطه ای بودم ک بارها و بارها خورد شدم و بارها رو خودم کار میکردم همسرم میومد سمتم میگفت بدون تو نمیتونم منم میپذیرفتم و دوره هارم ول میکردم اما باز ضربه میخوردم و الان بعد بارها شکست برای اون آدم فقط آرزوی خوشبختی میکنم فقط از خدا براش آرامش و خوشی میخوام و حال خوش میخوام و حال خوبش رو هر جا که هست و دوباره دارم رو خودم کار میکنم از شما سوده عزیزم خیلی خیلی ممنونم که با آنیکه مارو نمیشناسید اما نور راهه ما شدین.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    b 6 ارديبهشت 99
    سلام و عرض ادب خدمت شما خانم هروی نازنین من از طریق دوستم با دوره ها آشنا شدم، اون زمان من پروژه کاری سنگینی داشتم، همزمان با آقایی آشنا شدم که خصوصیاتی که من مدنظرم بود و میپسندیدم ایشون داشتند ولی یکی از مشکلاتی که من داشتم توی زندگی و کارم ترس از دست دادن بود، زمانی که من توی اوج رابطه بودم همیشه احساس میکردم من اینو از دست میدم و این باعث میشد همه چیز خراب بشه مهر ماه بدترین دوره زندگیم بود، مجموعه کاری من با وجودی که من دکتری داشتم و مدیر یکی از بخش ها بودم بی دلیل اخراجم کردند، اون آقا هم بدون هیچ بحثی من رو رها کرد و رفت ، من با وجود ظاهر زیبا و موقعیت های خوبی که دارم هیچوقت رابطه خوبی رو تجربه نکرده بودم، از همسرم هم جدا شده بودم و حتی پسرم هم رابطه خوبی با من نداشت، من همیشه عصبی و پرخاشگر بودم و وقتی اون آقا رفت من به خودم اومدم، سایه های خودم رو دیدم و دیدم در اون آقا تکرار شده شروع کردم با دوره جذابیت درونی روی خودم کار کردم، بالای 20بار گوش کردم نوشتم، رابطه ی من با خدا خیلی خوب شد، آرامش پیدا کردم اون آقا دوباره برگشت ولی من این بار دیگه خیلی عادی و سالم برخورد کردم، دیگه اون گیر دادن ها و رفتار های ناسالمی که داشتم انجام ندادم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو شروع کردم، نظام های ارزشی نادرست و ناتوانی هام رو دیدم، فهمیدم باید خودم رو دوست داشته باشم و ارزشهام رو از خودم بگیرم، در صورتی که من بخاطر علاقم به اون اقا، ارزشهام رو قبلا از اون میگرفتم بعد از یک دوره بیکاری یکی از اساتیدم من رو به کار دعوت کردند، من مبلغی برای حقوقم در نظر گرفتم و فکر میکردم این مبلغ رو نمیپذیرند اما وقتی اونجا رفتم دیدم 4برابر مبلغی که مدنظرم بود بهم پیشنهاد شد توی ایام قرنطینه زمانی که همه بیکار بودند، با من تماس گرفتند و پیشنهاد خیلی خوب کاری داشتم و یک پروژه دیگه استارت خورد و بدون اینکه کاری براش بکنم پیش پرداخت اون پروژه به حسابم واریز شد مهمترین دستاوردم این بود که با یکی از دانشگاه های معتبر یک قرار داد برای یک پروژه بین المللی بستم و این خیلی خوشحالم کرد جزیره گنج رو تهیه کردم، سایه ها و طلسم هام رو پیدا کردم، دسواره های استغنا و احترام به خود رو به خودم هدیه دادم، من همیشه صورتم خیلی جوش های عصبی داشت ولی الان یکدونه جوش هم روی صورت من دیده نمیشه و پوستم فوق العاده شفاف و عالی شده رابطه من با بچم فوق العاده عالی شده و اون که هیچ تمایلی برای بودن کنار من نداشت حالا از من جدا نمیشه الان ارامشی به دست اوردم که با هیچ چیز دیگه ای قابل مقایسه نیست و با خودم عهد بستم با تمام توانایی ها و استعداد هایی که دارم زندگیم رو تغییر بدم. تمام اینها رو مدیون شما هستم و ممنون از تمامی زحماتتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌸🌷 5 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی نازنین من 27سال در زندگی ای بودم که واقعا در اون تحقیر میشدم و دو سال پیش جدا شدم. توی اون رابطه من باج مالی ، عاطفی، شخصیتی دادم و اقتدار جدا شدن نداشتم، برای همین من سالها باج میدادم و سیلی میخوردم، اون آقا اعتیاد داشت، هیچ احترامی به من نمیگذاشت بعد از جدایی وارد رابطه ای شدم و آقایی اومد توی زندگیم که شرایطش همونی بود که همیشه ایده ال من بود، اوایل رابطه ایشون خیلی خوب بود ولی باز ایشون هم تغییر کرد، من دوباره داشتم باج میدادم خیلی بیشتر از قبل ، چون اون آقا رو دوست داشتم توجه بیش از حدی بهش میکردم تا اینکه فاجعه ی زندگی من اتفاقی افتاد و من همون بی احترامی ها و اتفاقات تلخ رو با کسی که دوستش داشتم دوباره تجربه کردم با کانال آشنا شدم، دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، شروع کردم تا حدی کار کردم و این آقا با همون کار کردن کم من، تغییرات فوق العاده ای کرد و رفتارش خیلی عالی شد، من شروع به ادامه تحصیل کردم و خیلی هم برای من عالی بود و حتی اون آقا هم شروع کردم به ادامه تحصیل؛ بخودم رسیدگی کردم اما باز هم دوره ها رو رها کردم، دوباره داستان های قبلی تکرار شد و من تقریبا کات کردم من دچار انواع بیماری های مختلف داخلی و پوستی شدم، خیلی اذیت شدم چون خیلی اون آقا رو دوست داشتم ولی رهاش کرده بودم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، به طرز باورنکردنی از وقتی این دوره رو گوش کردم تازه تونستم دوره های قبلی رو بهتر متوجه بشم، من رفتم درون سایه هام، سایه های ارتباطیم رو پیدا کردم، وقتی پیداش کردم، بازش کردم، وقتی متوجه مسائل کودکیم شدم مادرم رو بخشیدم، فهمیدم احساس کمبودی که در کودکی داشتم اشتباه بوده و اون حس برطرف شد، حتی فهمیدم من چرا هیچوقت احساس دوست داشتنی بودن نداشتم، ، این آقا هم من رو خیلی دوست داشت و دیدم این خودم هستم که نمیتونم عشق و علاقه کسی رو باور کنم و بپذیرم چون خودم بودم که خودم رو دوست داشتنی نمیدیدم. من روی این دوره کار کردم، طلسم هام رو دیدم، سایه هام رو پیدا کردم، این آقا چند روز پیش برگشت و حرف هایی بهم زد که من تا حالا ازشون نشنیده بودم. این اقا بهم میگفت اگر تو توی زندگی من نباشی من اصلا دنبال ازدواج نیستم. میگفت من خیلی ناراحتم، حالم بده از اینکه نمیتونم کنارت باشم و خیلی دوست دارم که کنار تو باشم، دوست دارم این رابطه رو جدی شروع کنیم و ادامه بدیم ، شرمنده هستم از اینکه توی مدت اذیت شدی، ناراحت شدی، خیلی بهم داره توجه خاص میکنه و من خدارو شاکرم که دارم خودم رو بهتر میبینم و بیشتر میشناسم این دوره جدایی تا تعالی برای من مثل شاه کلید تمام دوره های قبلی بود و تونستم دوره های قبلی رو بهتر بفهمم و به کار بگیرم ، الان خیلی حس خوبی دارم و خداروشاکرم به خاطر همچین عشقی که در زندگی من وجود داره چون عشق یک موهبته. ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    bts 2 ارديبهشت 99
    دستاوردهای امسال من این بود که تونستم به منِ بی ارزشی که تو ذهنم داشتم نگاه دوباره و خریدارانه بکنم، زنگارها و خاک هایی که روی قلبم نشسته بود رو پاک کنم، آدم هایی که از بچگی تا الان باعث شده بودند حس بی ارزشی کنم و حقوقم رو پایمال کرده بودند رو با اشکهای بیشمارم ببخشم و براشون آرزوهای خوب کنم، تا با این کار زخم هام رو درمان کنم و قلبم رو وسعت بدم، از شغلی که خیلی دوسِش داشتم اما آدمهای فرصت طلبی احاطه ام کرده بودن بیرون اومدم و حالا چندتا فرصت شغلی جدید برام پیش اومده. دوباره پیدا کردم اون نیروی بیکران بی نهایت رو اینبار تمام قلبم رو بهش متصل کردم قلبی که دیگه زنگاری روش نیست دیگه ترسی نداره کم کم دارم این موضوع رو میبینم که ادمها دوست دارن که ارتباط داشته باشن با من و این حس خوبیه دروه حذابیت ردورنی رو تهیه کرده بودم واسه اینکه میخواستم فرد خاصی رو برگردونم و چون رابطه ما به دلیل شرایطمون و خیلی دوستانه تموم شد خاطراتشون مدام با من هستش و کارکردن رو خودم باعث شد خودم رو پیدا کنم و برای خودم و ارتقای خودم وقت بذارم و الماس این خود دوست داشتنیم رو هر روز صیقل بدم و ازش مراقبت کنم و این با غرور و تکبر بینهایت فرق داره و این حس خوبی که به خودم دارم باعث شده هربار که خاطره ای ازشون به یادم بیاد لبخند بزنم توی قلبم ازشوهن تشکر کنم و براشون بهترین ها رو آرزو کنم و دیگه بیتاب نباشم یه دستاورد دیگه هم که داشتم توی چالش من جدید میخواستم برای سا جدید دوباره به اندام خودم برگردم چون این جدایی استرسی رو برام داشت که باعث شده بود چربی شکمی داشته باشم و حال خیلی خوشحالم چون نه تنها چربی شکمم رو از بین بردم بلکه بدنم فرم خوبی گرفت با ورزش های منظمی که توی خونه انحام دادم برنامه هام هم ببرای سال جدید بررسی پیشنهای کاریم هستش ارتقای مالی خودم و برنامه ریزی کارکردن رو دوره عزت نفس هست و همکاری با مدرسه اوتیم و جاهای اینچنینی ادامه فعالیت های ورزشی و کارکردن مداوم روی اتصال خودم با نیروی بیکران هستی و با تمام قلبم واسه تمام دوستان زندگی سالم و شما آرزوی موفقیت میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فاطمه 2 ارديبهشت 99
    سلام و خسته نباشید, من همه دوره هارو تهیه و استفاده کردم و الان 8 ماهه که هرروز نکاتشونو مرور میکنم,. واقعا برای من عالی وتاثیرگذار بوده مخصوصا من که یک دنیا استرس داشتم الان هرچی در من هست فقط آرامشه یه سری دستاوردا هم داشتم که خب امیدوارکننده ست. فقط سوالی که دارم اینه که بچه هایی مه دستاوردهای خیلی بزرگ دارن اگه بگن این دستاوردارو بعد از چندوقت کارکردن بدست آوردن خیلی بهتره. چون منم روند صعودی دارم ولی وقتی میبینم دستاوردام به بزرگی اونا نیست یه کم ناامید میشم بازم ممنون ویک دنیا سپاس بابت آموزه های کاربردی و قشنگتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    samadi 1 ارديبهشت 99
    سلام و درود به خانم هروی عزیزم .دوشک بودم که منم دستاورد دارم یا نه ولی خیلی با خودم فکر کردم بیامو ساده بنویسم براتون .من پارسال این موقع حال فوق العاده بدی داشتم خیانت رو تجربه کردم حاله بد و شکسته شدن و تحقیر شدنا تجربه کردم .ولی از مرداد ماه بود من شروع کردم دورها رو تهیه کردم و اونجا فهمیدم وای چقدر من تحقیر میشدم چقدر نابود شدم تو یه رابطه ی مخرب من باورم نمیشد بعد از سه سال خودم رابطه رو رها کردم برای همیشه رها کردم و پای همه چیزشم وایسادم الانی که اینجام خیلی خوشحالم واقعا خانم هروی باورم نمیشه من واقعی با خودم خوشخالم و حالم خوبه هیچوقت نمیدونستم انقدر قوی میشم من همیشه دوست داشتم برم دنبال رشتم چون هیچوقت شرایش نداشتم الان رفتم با اون رشته دارم چیش میرم و خیلی خوشحالم من الان رابطم با خدا خیلی خیلی خوب شده واقعا هر وقت با خدا حرف میزنم خیلی حال دلم خوبه اشک شوق میریزم چون نمیدونستم منپلکس دارم انقدر کمبودهای درونی آزارم میداده هنوز جا داره که بهتر هم بشم چون حس میکنم تازه نیمه راهم هنوز راه زیادی دارم که تو این راه دارم به سمت روشنایی میرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    akram 1 ارديبهشت 99
    زندگی سالمی های عزیز .بالاخص سوده ی عزیزم من بسیار بسیار خوشحالم با وجود تمام تلخ ای های سال ۹۸ این سال به بهترین نحو برای من بخاطر آشنایی با شما رقم خورده من از دی ماه آشنا شدم دوره ها رو خریداری کردم من قبلا دوره های دیگه رو از جاهای دیگه مثل قانون جذب و اینا خریداری میکردم و به شدت نه تنها کمکی به من نمی کرد که منو به هم می ریخت من همیشه دنبال جواب سوال های متعدد در مورد موفقیت و روابط بودم سوده ی عزیز به شکلی کاملا هوشمندانه و سیستماتیک چنان کنار هم چیده که من رفته رفته چنان علاقه مند شدم که خیلی از نیروهای جمع شد از پراکندگی افکارم جلوگیری شد به همه ایده میدادم قبلا برای خودم نمیدونستم کاری کنم مرسی که به من آموزش دادی که الان در جهت مثبت قرار گرفتم و دارم حرکت میکنم بهترین و خوب ترین حال رو دارم ارتباطاتم راحتتر شده به راحتی تصمیم گیری میکنم پولی که مدتها منتظرش بودم به دستم رسید چیزایی که دوست دارم رو دارم میخرم و بدست میارم براای سال جدید هم برنامه کم کردن وزنم رو میخوام انجام بدم و همچنین انشا الله جا برای ورود فردی مناسب به زندگیم رو دنبال میکنخم دوستتون دارم بخاطر همه چیز
    پاسخ
    -0
    انصراف

    darya 1 ارديبهشت 99
    با دوره جذابیت درونی اقتدارم و بالا بردم با دوره عزت نفس تونستم چرا نمیشه های توی زندگیم رو توی ذهنم پیدا کنم و بفهمم ک همش بخاطر طلسم ها و سایه هامه تونستم طلسم ها و سایه هامو پیدا کنم و روشون کار کنم و بدونم خیلی از توقعات بی‌جای من بخاطر عزت نفس پایینم بود با دوره جزیزه گنج تونستم بفهمم ک انرژی های درست و از کجا باید بدست بیارم و ارتباطم به درون خودم بهتر شد با دوره از جدایی تا تعالی ک واسه تولدم بخودم هدیه دادم و هنوزم تمومش نکردم تونستم با کودک درونم رابطه برقرار کنم و تونستم بفهمم ک منشا خیلی از طردشدگی هام از کجا آب میخوره و با اینکه هنوز تموم نشده دارم کار میکنم که دیگه پیش نیاد درسواره احترام و استغنا رو هنوز تهیه نکردم و مطمئنم اونا هم خیلی عالین و انشالله بعد از اتمام جدایی تا تعالی اونو هم تهیه میکنم و حاصل همه ای دوره ها و مهمترین دستاورد آرامش آرامش ارامش و بازم آرامش هست و اینکه آدم در برابر مشکلات صبور میشه و من وقتی مشکلی پیش میاد با اینکه ناراحت میشم ولی خداروشکر میکنم چون تو این دوره ها یادگرفتم حتما یه چیز خیلی خوب بعد از این مشکل برام پیش میاد و شک ندارم خانم هروی عزیزم استاد عزیز بابت تمام این محبتها از شما ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    s 30 فروردين 99
    سلام خانوم هروی عزیزم خیلی دلم میخواست واستون وویس بفرستم اما متاسفانه شرایطش رو نداشتم برا همین تصمیم گرفتم که حداقل کاری ک ازم بر میاد رو انجام بدم و بنویسم واستون من همیشه تو زندگیم یه آدم کاملا بی مسئولیت و خودخواهی بودم که با یه من عسل هم نمیشد خوردش روابط خوبی هم با خانواده و دوستانم نداشتم یه جور حس قدرت طلبی در من بود که اگه کسی به حرفم گوش نمیکرد شروع میکردم به دعوا و بد و بیراه از لحاظ ارتباط با خدا هم که نگم براتون...شده بودم یه آدمی که به همه چیز ایمون داره جز خدا... از دعا نویس بگیر تا فالگیر شده بودن خدای من، تا یه اتفاقی میوفتاد زودی زنگ میزدم به فالگیرا ک بگن چیشده و قراره چی بشه تو روابط احساسی بسیاااار ضعیف بودم با اینکه چهره خوبی دارم و به گفته خوده دوستام رفتار های جذاب و خاص خودمو دارم اما هرکسی که با من وارد رابطه میشد اولش بسیار گرم بود ولی کمی که میگذشت به آدمی تبدیل میشد که انگار یکی با چوب افتاره ب جونش که دیگه نباید با این دختر باشی چون اصلا قابل تحمل نیست اینم اضافه کنم بنا به شخصیتی که دارم هیچوقت آدم پیله ایی نبودم ولی همیشه تو یه چرخه تکرار شدنی میوفتادم که خودم به عینه حس میکردم و میگفتم ببین این اتفاق دقیقا مث همون قبلیه با کمی تغیر و این نه تنها تو رفتار طرف مقابل بود بلکه تو عملکرد خود من هم بود. از لحاظ درسی در دوران کنکور و دبیرستان بند نافمو به یک آدم دیگه پیوند داده بودم و همین باعث شد من ضربه خیلی بزرگی بخورم من سه سال متوالی کنکور دادم و هر سه سال به بدترین شکل ممکن گند زدم چرا؟ چون فک میکردم یکی باید باشه و به من آرامش بده و به من کمک کنه ک به خواستم برسم و اگه الان شکست خوردم تنها دلیلش بدی ها و بی مهری هایی بود ک بقیه در حقم کردن تو زندگیم کلی ترس داشتم که به چشم میدیدم همشون دونه دونه داره سرم میاد ولی سعی میکردم ندید بگیرمشون و به خودم بقبولونم که اینا همش تقدیره و من نمیتونم واسشون کاری کنم دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم شروع کردم به کار کردن روی خودم و انجام تمرینات اولین دستاوردم ارتباط قوی بود که با خدای خودم ساختم کم کم رفتار اطرافیانم عوض شد دیگه روابطم مث قبل نیس رفتارم با دیگران جوری عوض شده که دیگه حتی خودم هم دلم نمیخواد برگردم به روزای قبل الان آرامشی دارم که قبلا با بدخلقی و بداخلاقی نمیتونستم داشته باشم آقایی که باهاش در ارتباط بودم به شکل کاملا عجیبی رفتارش عوض شد شده بود دقیقا همون آدمی ک من میخواستم ولی دیگه واسه من مهم نیست چون فهمیدم تو زندگی من ملاک هایی وجود داره که در ارتباط با اون شخص نداشتم و تنها چیزی که من از رابطه با ایشون به دست آورده بودم یه عزت نفس پایین بود چون همه جوره خورد میشدم سعی کردم از اون رابطه بزنم بیرون و اینبار خودم رو جوری که واقعا هیتم به مردم بشناسونم نه چیزی که دیگران میخوان ببینن من همیشه خودم رو کوچیک میکردم هیچوقت بلد نبودم به خودم احترام بزارم و همین باعث شده بود که دیگران راهی واسه آزار رسوندن به من پیدا کنن دوباره شروع کردم به درس خوندن خیلی قوی روی خودم کار میکنم که اینبار واقعا به هدفم برسم و مطمئنم که اینبار به جایی که باید باشم میرسم با دوره عزت نفس سایه ها و طلسم هامو پیدا کردم فهمیدم که تو زندگیم ترس هایی داشتم که اجازه نمیدادن به خواسته هام برسم و همیشه با اینکه همه چیز اولش خوب بود اما به یک باره از هم میپاشید من شروع کردم به حل این مشکلات و سوزوندن این علف های هرز و بی فایده ایی که خودم ساخته بودم تموم اون نظام های ارزشی که یک روزی فک میکردم هیچوقت نمیتونن از بین برن و دیگه نهادینه شدن تو زندگی همه و فقط واسه من نیستو پیدا کردم و نظام های ارزشی خودم رو پایه گذاری کردم هنوز خیلی مونده به جایی که میخوام برسم و من هنووز ابتدای راهم ولی مطمئنم که به جایی که بخاطرش به دنیا اومدم میرسم و خوشبختی و سعادت رو به زندگیم میارم الان هم دوره جزیره گنج و جدایی تا تعالیتونو تهیه کردم و دارم تموم طرد شدگی های کودکیم رو و تموم چیز هایی که جلوی رسیدن من به خواسته هامو گرفته کار میکنم دیگه فهمیدم چی باعث شده بود هیچوقت روابط خوبی نداشته باشم و فهمیدم چرا روابطم عمق نمیگرفت از یه سمت هم وارد چالش چهار ماهه ک دوباره تو کانال قرار دادین شدم و نوشتم تموم خواسته ها و ناخواسته هامو و دارم رو تک تکشون کار میکنم و مطمئنم که خیلی بیشتر از این چیزایی ک واستون فرستادم دستاورد خواهم داشت مرسی که تو نا آروم ترین روزای زندگیم به دادم رسیدین ❤️💋
    پاسخ
    -0
    انصراف

    s.u 30 فروردين 99
    بادرود وعرض تبریک سال نو به مهربانو هروی و همراهان.🎊🎀 من در تاریخ ۹۸/۷/۷ با کانال زندگی سالم آشنا شدم که با دریافت پکیج کامل دوره ها پنجره ای جدید به زندگیم باز شد. در اولین روز سال نو، این اولین کامنت من در پیج شماست که به فال نیک میگیرم زیرا به تازگی وارداینستا شدم.🌼 از مهمترین دستآوردهایم: استارت خودشناسی، ارتقاء اعتماد و عزت نفس وعشق ورزیدن به خود، که پیآمد آن قطع (باج دادن ، جلب رضایت، جلب توجه و نقش قربانی )در روابط من میباشد.🌺 فرارسیدن سال نو همیشه نویدبخش افکارنو، کردارنو و تصمیم های نو برای آینده است. از این رو درسال ۹۹ امید دارم به ساختن من جدید وکسب انرژی وجذابیت درونی بیشتر که مستلزم بستن منافذ هرز انرژی است. خوبان بزرگی و محبت در قلبشان جاری ست آنانکه رحمت آفرینند و در تمنای آنند که در زندگی پل باشند، نه دیوار! اینان همیشه سبزند و در یادها ماندگار.❤️ پیشکش شکوفه های مهربانی به گل وجود نابتان.🌸 سبزینگی و بزرگواریتان مستدام.🍀 بدرود🙏
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zohrehzarabadi 28 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیز، من از اردیبهشت با کانال شما آشنا شدم. وقتی با کانال شما آشنا شدم خیلی اوضاع روحی بدی داشتم هم تو محل کار و هم در زندگی به مشکلات زیادی برخورد کرده بودم. دوره جذابیت درونو تهیه کردم و با کار کردن رو جذابیت درونی به آرامش زیادی رسیدم. و شوهرم که دو سال بود زیر بار تعویض خونه نمیرفت قبول کرد و یه خونه 170 متری خریدیم. و حتی کلی از وسایل خونه رو هم عوض کرد. و تو محل کار همکارایی که با من برخورد مناسبی نداشتن، تغییر رویه دادن و به شدت جذبم شدن. دیگه تا به یه مشکلی برمیخوردم مثل قبل به هم نمیریختم و با صبوری و توکل به خدا مشکلم رو حل میکردم. بعد دوره عزت نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم. من سالهاست ریزش مو دارم و تحت درمان با داروهای کورتون و قوی هستم. من به قدری وابسته به این داروها بودم که بلافاصله با کم کردن دوز داروها ریزش پیدا میکردم. با شیوع کرونا چون پرستارم و تو بیمارستان کار میکنم پزشکم صلاح دونست که داروهام کامل قطع بشه. اولش بهم ریختم بعد طبق گفته های شما تو دوره جزیره گنج خودمو سپردم به منبع عظیم و بینهایت، و الان که حدود یک ماهه داروهام قطع شده مشکلی نداشتم و وضعیت موهام خوبه. و اینکه من دو هفته پیش مبتلا به کرونا شدم. همه دور و بریام ، دوستام و خانواده وقتی فهمیدن خیلی ترسیده بودن. ولی من مطمئن بودم که خدا کمکم میکنه و با روحیه عالی بودم. و اتفاقا پیش خودم گفتم فرصت خوبیه که تو خونه رو دوره ها کار کنم چون این اواخر دوره جدایی تا تعالی رو تهیه کرده بودم و دارم روش کار میکنم. من کرونا رو شکست دادم و خوب شدم به یاری خدا.😊. و اینکه خانم هروی عزیز من هر روز که میگذره قفلها و طلسمهام رو پیدا میکنم. بیشتر طلسمهام از دوران کودکیم بوده که پیداشون کردم و دارم روشون کار میکنم. و من همچنان میدونم که کار زیاد دارم. تو چالش من جدید ورزش رو شروع کردم با وجود مشغله زیاد و داشتن دو تا بچه کوچیک. و دارم روز هیکل و پوستم کار میکنم و برای خودم هزینه میکنم و وقت میگذارم. دستاوردهای دیگه ای هم هست که چون خیلی طولانی شد فاکتور میگیرم. من برای سال جدید هدفهای زیادی برای خودم نوشتم که مهمترینش شناخت بیشتر خودم و به دست آوردن آرامش و پیشرفت در کار و بهبود روابط خانوادگی و خیلی چیزهای دیگه هست. واقعا ازتون ممنونم خانم هروی شما من رو که مدتها پیش مشاور میرفتم و نتیجه نمیگرفتم رو نجات دادید . از خدای خودم ممنونم که شما رو سر راه من قرار داد. سال نوتون مبارک و آرزوی سلامتی و شادی برای همه بچه های زندگی سالم دارم.🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    t.f 28 فروردين 99
    سلام سال ۹۸ سالی پر از سختی برام بود پر از چالش و من خیلی از چالشهارو که جهان منو بالاجبار وارد چالش کرده بود رو باکمک دوره جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفس تونستم با اقتدار با سر بلندی بیرون بیام و لذت و طعم پشت سر گذاشتن چالش لذتی وصف نشدنیه . با چالش ۴ ماهه تونستم شخصی رو با خصوصیاتی که میخوام به زندگیم بیارم . و شخصی که رفته بود رو فراموش کردم و در واقع با کمک فایل رها کن ،حقیقتا رها کنم و خودم رو دوست داشته باشم و اون شخص برگشت و من برای قبول کردنش دو دلم چون انقد به من اصرار میکنه که به من یه فرصت بده تا خودمو بهت ثابت کنم .ولی من الان قوی شدم💪 آدمهای زیادی اومدن و به من گفتن انقد دو خوب و دوست داشتی و اصیل هستی که دوس داریم ازت حداقل کمک بگیریم اگه قبولمون نمیکنی ولی هیچکدوم اون شخصی که من میخواستم نبودن . من با تنهاییم بیشتر از هر کسی حالم خوبه نمیدونم‌چطوری توصیفش کنم...ولی هنوز هم مساله دارم و چیزی که تو سال جدید میخوام اینه که خودی که هنوزم ازم دلخوره رو دلشو بدست بیارم و باهم یکی بشیم و بهترینهارو برای خودم رقم بزنم با یاری خداوند شادوسربلندباشیددوستون دارم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    s.u 27 فروردين 99
    اول: اینکه ،امسال یاد گرفتم خودم رو ببخشم و گفتگو های درونیمو کم کنم و دست از سرزنش کردن خودم بر دارم و دوم: هر اتفاقی رو بسط ندم به بخت و اقبال و سوم :یاد گرفتم خودم ناجی خودم باشم خودم رو اولویت قرار بدم ، سرویس دادن های اضافی رو حذف کنم و چهارم: یاد گرفتم اگه کاری واسه کسی انجام دادم واسه خودم باشه نه به خاطر اون نفر و منتظر این نباشم که اون فرد پاسخ مثبت و نیکوی منو بده بلکه یقین داشته باشم حتی اگه اون فرد ناسپاسی کرد، طبق زنجره ی جهان ، من پاداش اون کار خیرو خواهم گرفت چ بسا مدت ها طول بکشه.پنجم : به فهم و درک عمیق این رسیدم که خدا واقعا تنها حامی من بوده و هست و اگه من اینجام اگه من تو این مسیرم به لطف خدا بوده اگه ی جاهایی یه آدم هایی ک فکرش رو هم نمیکردم بهم لطف هایی کردن علت خواستن خدا بوده که به دل اونا انداخته. ششم : امسال که گذشت بیشتر سعی کردم به آدم های اطرافم حال خوب تزریق کنم و کمتر حال بدیامو بگم بهشون، سعی کردم کمتر تو فاز منفی باشم و فاز منفی رو نفی نکردم بلکه فرصت دادم که کمی تو اون فاز باشم چرا که لازمه برای پذیرش یه واقعه ی دردناک که خروجیش هم رضایت بخش بود یه غم همون جا دزش به حداقل میرسید و اسیب های کمتری بهم وارد میکرد. و هفتم : که مهم ترینشه من خیلی احساس پوچی داشتم خیلی نا امید زندگی میکردم ولی الان خیلی بهترم خیلی امیدوارم و یقین دارم که با شکر گزاری از نعمت هایی ک خدا بهم داده قبل از درخواست جدید، خدا صدام رو بیشتر میشنوه و منو بیشتر میبینه . ممنونم از تلنگر هایی ک بچه های زندگی سالم به من داشتن. من خیلی شاگرد خوبی نبودم ولی استارت هایی ک میزدم برای دوره ها عمیق بود. سال خوبی باشه براتون💟💐
    پاسخ
    -0
    انصراف

    gol 27 فروردين 99
    سلام خانم هروی من الان ۴ماهه که دوره های شمارا تهیه کردم من عصبی پرخاش گر بودم که دیگه الان خیلی کم شده ومن کنترل میکنم خودم و سال ۹۸ برای من عالی بود چون از مردادماه با شما و مجموعه زندگی سالم اشنا شدم مجموعه ای که راس کارش خداست با وجدان کار میکنه چون واقعا به دل میشنیه ویه راهنمای کمیاب وناب هستش من حتی خانواده ام هم این طوری من را راهنمایی نمیکنه من با دوره های شما به ارامش رسیدم و ایمان پیداکردم که کسی نمیاد من را نجات بده و درک کردم که خدا منبع عظیم انرژی و قدرت هست و دیگه حسادت نمیکنم وزود قضاوت نمیکنم خلاق شدم کارهای من برای انجامش آسون شده واگاه تر شدم نسبت به زندگیم و همه ی ابعاد زندگی خیلی زیبا شده وابستگی من به دنیای بیرون ازبین رفته و برنامه دارم بقیه دوره های شما تهیه کنم وبه شدت وبی رحمانه روی خودم کار کنم من برا امسال مهم ترین هدفم پیدا کردن کار و شغل و درآمد داشتن و مستقل شدن هستش ان شاءالله بتونم کار حقیقی وخود حقیقی ام را پیدا کنم من یه دفترچه دارم که تقسیم بندی شده که شامل عوامل افزایش و کاهش جذابیت درونی و نظام ارزشی خانواده و خودم وخود دروغین وخود حقیقی و عوامل افزایش و کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس و....ومن در چالش من جدید شرکت کردم سلامتیم بررسی ضدارزش میکنم و باشگاه میدم بعد ۷و۸سال دوری از درس دانشگاه الان دانشگاه ثبت نام کردم خودم را ارزشمند میدونم و تلاشم میکنم که به خاطر خودم و خودم خانواده‌ام پیشرفت کنم و بزرگترین دستاورد من که کار حقیقی وخود حقیقی ام را پیدا کنم و مایه افتخار خانواده و مجموعه زندگی سالم باشم ودین نسبت به شما را ادا کنم برنامه دارم هدفهام مکتوب کردم قبل از سال نووزندگیم را درسال ۹۸بررسی کردم و همسرم به من میگه تو یک ثروت خیلی بزرگی اینها را نن از شما دارم امیدوارم خیلی زود پیشرفتهامرو به گوشتون برسونن یاحق امیدوارم شما در سطح جهانی ببینم خیلی سپاسگزارم از شما قدردان زحمات شما هستم❤️❤️❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mobina 27 فروردين 99
    من تقریبا سه سال هست همرای شما هستم و فکر کنم ۷/۸ ماه میشود که کل دوره ها را خریداری کردم و دست آورد های زیاد بدست آوردیم و آرامش و تغییرات در من بوجود آمده . به گفته شما زمان تغییرات هر فردی فرق میکند و بسته گی به حال درونیش هست که چقدر زمان طول بکشد تقریبا نصف هدف هایم را بدست آوردم و باقی اش را حتما سال آینده بخیر باور دارم اونا هم میشود . من امسال درس زبان شروع کردم ، وزن کم کردم، رابطه فوق العاده با همسرم و دخترهایم دارم، کار میکنم بیشتر از همه حال و روح عالیییی دارم که از خداوند (ج) و از شما ممنونم❤️❤️😍😍💋💋
    پاسخ
    -0
    انصراف

    tarane 27 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیز من به شدت اخلاق بدی داشتم که همه ناشی از گذشته من بود تا اینکه به طور اتفاقی با کانال شما آشنا شدم دوره جذابیت درونی گرفتم و تمام کارهایش رو خودم کار کردم و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و خیلی زود نتیجه گرفتم کسانی که اصلا رفتار منو نمی پسندیدند حالا به شدت مجذوب من شده بودن و می گفتن چقدر عالی شدی چقدر تغییر کردی و بعد از اون روی عزت نفس و اعتماد به نفس ام کار کردم الان دارم نتایج اش میبینم دلم میخواهد تو سال جدید فقط و فقط و فقط با خدا باشم ممنون از شما و تیم خوب زندگی سالم 🙏🙏🙏🙏
    پاسخ
    -0
    انصراف

    chalesh 27 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیزم من زمانی با شما آشنا شدم که زندگیم در یک برهه بسیار وحشتناکی قرار داشت و اتفاقاتی افتاد که من واقعا شکستم من و همسرم بچه دار نمیشدیم و به گفته پزشک ها مشکل از ایشون بود و من خیلی کوتاه اومدم توی زندگی، هر چی ایشون میگفت من میگفتم باشه، چشم، درسته که روحیه ی اون خراب نشه، انقدر کوتاه اومدم که اصلا دیگه دیده نشدم، بعد از 10 سال زندگی مشترک یه لحظه دیدم همسرم با خانواده ش صحبت کرده و تصمیم گرفتند که برن برای اون زن دیگه ای بگیرند که بچه داشته باشه و من برم پی زندگی خودم یا اگرم نرم با همین شرایط با ایشون کنار بیام، اون لحظه من خیلی شکستم، خیلی ناراحت شدم و میگفتم خدایا مگه میشه!!! همسرم به من گفت 2راه داری یا خودت بهم مجوز بدی که ازدواج مجدد کنیم یا جدا شیم، من جدایی رو انتخاب کردم، من سال ها دعوا ها و کتک زدن های اون رو تحمل کرده بودم و اخرش به اینجا رسیده بودم دوستم درباره چالش 4ماهه صحبت کرد و من با کانال زندگی سالم اشنا شدم، اولین کاری که کردم درسواره احترام به خود رو تهیه کردم ، تمام درونیاتم رو نوشتم و دیدم که چه جالب من خودم بودم که خودم رو کوچک کردم، منی که سالها با اضطراب به خواب میرفتم خیلی باورنکردنی بود که اون شب بعد از تمرینات تمام دلهره و اضطرابم ریخت و به راحتی خوابیدم انقدر اشتیاق پیدا کردم که تلاش کردم و فرداش جذابیت درونی رو خریدم، بار ها گوش دادم، تمریناتش رو انجام دادم و ترس های درونیم رو ریختم، حس ارامش بهم دست داد، دیدم با ترس های درونیم چه ارتعاشاتی به همسرم فرستاده بودم، تمرینات رو انجام دادم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس، جزیره گنج و جدایی تا تعالی رو هم تهیه کردم و قرنطینه بهترین دوران زندگی من شد، هر روز روی خودم کار کردم، ارتباط با خودم رو الان دیگه خیلی دوست دارم، از تنهایی خودم لذت میبرم، الان خودم با خودم آرامش دارم و به همسرم وابسته نیستم رفتار همسرم به طور کامل با من عوض شده، دارم طلسم های درونیم رو کشف میکنم و تا حدی پیدا کردم الان جوری شده که همسر من هر صبح قبل از اینکه بره سرکار منو میبوسه و میره، حرف های قشنگ به من میزنه، امسال برای عید کلی برام خرید کرده، من همیشه چون از دعوا میترسیدم خیلی پنهان کاری میکردم ولی الان راحت هستم و چون نمیترسم که نه بشنوم به راحتی نیاز هامو بهش میگم، باهاش حرف میزنم، دارم به اون چیزی که میخوام میرسم و راه حل زندگی با همسرم رو پیدا کردم از دوستان میخوام هیچوقت نا امید نشن، تلاش کنند و مهمتر از همه باور کنند که حتما به خواسته شون میرسند. ممنون از تمامی زحمات شما و گروه خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    aramesh 26 فروردين 99
    با عمل کردن روی دوره ها آرامشم خیلی بیشتر شده ...به خدا خیلی بیشتر نزدیکتر شدم ارتباطن خیلی دوستانه و عمیق شده ..ورزشم مرتب شده و با سوق خاصی انجام میدم حتی در دوران قرنطینه برنامه هام‌منظم است و مرتب انجام‌میدم روحیه م خوب و عالی شده هر روز یک بر نامه غذایی شامل غذا و نان و شیرینی و کیک ...دارم وقتم اصلا هدر نمیره ...روی اشتها و غذا خوردنم کنترل دارم و از همه مهمتر وابستگی م کمتر شده.‌.و همین امر باعث شده صبرم و آرامشم بیشتر بشه ‌‌‌..نتایج زیادی داشتم در طی ۶ ماه آشنایی باشما ...ولی در کل نسبت پارسالم وقتی نگاه میکنم خدارو بینهایت شکر میکنم که تغییراتم بیشتر بوده و خوشحالم از اینکه طبق فرموده حضرت علی ع هر روزم با روز قبل متفاوت تر بوده ...خدایا بینهایت شکرت ❤️❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mina 26 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیز، ممنون و خسته نباشید، من حدود دو ماهه که فایلهای شما رو گوش میدم، خیلی حال بدی داشتم، و خیلی سختی کشیدم، اما شما کمکم کردین از افسردی بیرون بیام، و بیشتر به خودم تمرکز کنم، همسرم ،۶-۷ ماهه منو رها کرده، منم از شما یاد گرفتم رهاش کنم هم خودش و هم توهین و تحقیراتشو و هم خاطراتمو، خیلی روزای سختی میگذروندم، خدارو شاکرم که با پیج شما اشنا شدم، هنوز مشکلات با شدت بیشتری هستن، ولی من ارامش دارم و مدیون شما هستم، در اولین فرصت حتما دوره ها رو تهیه میکنم، و میخوام به خودم و زخمهام کمک کنم البته با راهنمایی شما، امیدوارم اولین دستاوردم پیدا کردن شغل مناسب باشه، برام دعا کنید❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    samin 26 فروردين 99
    سلام خانم هروی نازنین من یک دانشجوی پزشکی هستم که بیشتر از یکسال کانال رو دنبال میکردم ولی دوره هارو تهیه نمیکردم چون فکر میکردم خیلی متفاوت از مطالب کانال نباشه من در خانواده شدیدا ایده آل گرا بزرگ شدم و به دنبال یک شوک و یک جدایی از یک رابطه با یک خانم که چندین سال درگیرش بودم، به خودم اومدم، من نمیتونستم اون خانم رو فراموش کنم و به رابطه اشتباهم با ایشون ادامه میدادم تا اینکه من دوباره از سمت اون خانم طرد شدم ؛ انگار شیرجه زدم توی یک باتلاق و به عمقش رسیدم، همین باعث شد من در اوج احساس بدبختی و ناراحتی روی خودم کار کنم من تمام دوره ها رو تهیه کردم و با دوره جذابیت درونی شروع کردم و دیدم چه اشتباهاتی میکردم که به چشمم نمی اومد من انقدر احساس بی ارزشی داشتم که به اون خانم میگفتم برای من مهم نیست من چه حسی داشته باشم فقط برای من مهمه تو شاد باشی رابطه ی من با خانواده ام خیلی فرق کرد، با برادرم که بیشتر از 4 سال قهر بودم، آَشنی کردم، از جمع فرار میکردم ولی الان تغییراتی در من ایجاد شد که باورم نمیشه فهمیدم حرف شما درست بود که هیچکسی به انسان ظلم نمیکنه به جز خودش، فهمیدم واقعا با ارزش ترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی خودمون هست من انقدر ایده ال گرا بودم که هیچوقت دستاورد های من به چشمم نمی اومد، الان میبینم توی این مدت تغییرات خیلی زیادی در زندگی من بوجود اومده ، من بدون هیچ کلاسی توی کنکور تونستم موفق بشم، از بچگی ورزشکار حرفه ای بودم ولی هیچکدوم به چشم من نمی اومد، توی مسابقات ورزشی مختلف مقام می آوردم و شرایطی داشتم که آرزوی خیلی ها بود ولی انقدر احساس بی ارزشی داشتم که برای من مهم نبود ولی الان مسیر جدیدی رو برای زندگیم شروع کردم. ممنون از تمام زحماتی که برای تک تک ما میکشید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    donya 24 فروردين 99
    من تاريخ ٩٨/٨/٨ رو يه نشونه ديدم و دوره هاي شما رو به خودم هديه دادم و شروع كردم روي خودم كار كردن... اگه بخوام دستاوردام رو بگم خيلي زيادن... از پاداش هايي كه بهم داده شد... از نشانه هايي كه توي زندگيم ديدم مثلا حتي هر جا ميخواستم پارك كنم بهم الهام ميشد كجا جاي بهتري براي پارك كردن هست... چون چندين دفعه حسم بهم گفت اينجا پارك نكن و وقتي برگشتم ديدم تصادف شده...من شخصي كه حدودا هفت سال پيش در شرف آشنايي بوديم و به طرز خيلي بدي رفته بود ... برگشت و كلي معذرت خواهي كرد و گفت كه واقعا خيلي بي لياقت هست كه منو از دست داده و داشتن من لياقت ميخواد... به صورت هاي شگفت انگيزي وام واسه من جور ميشد... و خيلي دستاوردهاي ديگه ... و همچنان و هنوز دارم روي خودم كار ميكنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    captcha
    پشتیبانی