هیچ اپراتوری آنلاین نیست. در حال حاضر با استفاده از صفحه تماس با ما می توانید سوالات خود را مطرح کنید.
    سبد خرید خالی است.
    ارسال نظر
    captcha
    اخرین نظرات
    11 تير 00
    من دوسال پیش بواسطه آقایی، تمام زندگیم، خانوادم، دوستانم، کارم رو رها کردم و به پیشنهاد اون آقا از ایران مهاجرت کردم اما وقتی رسیدم اینجا، دیدم تمام حرفهای این اقا دروغ محض بود، بعد از 3روز فهمیدم این اقا با خانم دیگه ای در رابطه عمیقی هست و دنیا رو سرم اوار شد، اون اقا تمام پولهام،ده هزار دلار کلی طلا و تمام چیز هایی که داشتم از من گرفت و منو رها کرد و انداخت بیرون. من زنی تنها، توی دیار غربت با شوک از دست دادن همه چیزم، اواره خیابون شده بودم .از طریق دوستم دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، بار ها و بار ها گوش میکردم و گریه میکردم، سعی میکردم عمل کنم، نوت برداری میکردم در حالی که من حتی 1متر جا نداشتم که بتونم اونجا ارامش داشته باشم و روی ویسها تمرکز کنم، مجبور بودم هرروز از صبح تا عصر برم تو پارک توی سرما بشینم .با جزیره گنج تونستم زندگی خیلی جدیدی رو تجربه کنم و وارد مسیر جدیدی شدم و رابطه من با خدا خوب شد و غرق ارامش شدم، سایه ها و طلسم هام رو پیدا کردم،نقطه عطف زندگی من دوره جدایی تا تعالی بود و با این دوره به اوج ارامش رسیدم، تونستم خودمو ببینم و باهاش ارتباط برقرار کنم،به محض تموم کردن این دوره تمام در ها برام باز شد و در عرض 1ماه و نیم زندگیم زیر و رو شد من الان در بهترین شرایطم، تونستم کار پیدا کنم، گواهینامه بگیرم، هر چی میخواستم به دست بیارم، از همه جالبتر آقایی به زندگیم اومده که اصلا باورم نمیشه ، این ادم تمام ویژگی هایی که من توی چالش 4ماهه نوشتم داره، بعد از مدتها تونستم رابطه سالمی رو تجربه کنم و غرق آرامشم عجیبترین اتفاقی که برام افتاد این بود که آقایی که من بواسطه اون اومدم اینجا، به طرز عجیب و معجزه آسایی از طریق پلیس دستگیر شده و تمام پول من داره بهم برگردونده میشه
    پاسخ
    -16
    انصراف

    11 تير 00
    سلام خانم هروی . من توی ۱۵ سالگی یک نامزدی داشتم که ۹ ماه طول کشید ولی آخرش ترک شدم! دچار ریزش مو و تپش قلب شدم و حس بی اعتمادی نسبت به آقایون پیدا کرده بودم... وارد رابطه ای شدم که بهم احترام گذاشته میشد ولی همیشه در حال طلب کردن بودم و توی توهم جذابیت و اعتماد به نفس بالا بودم ولی درونم توخالی بود..بعد از یک ماه وقتی همه چی عالی بود اون آقا بهم گفتن زیاد تحملت کردم و ترکم کرد! به خودم قول دادم یک خود ارزشمند بسازم با کانال شما آشنا شدم و با فایلها قلبم آرامش گرفت..با چالش چهارماهه اول روی جذابیتم کار کردم و کسی که یک زمانی تو زندگیم بود چندین بار ازم درخواست کرد که برگردم ولی نپذیرفتم تا با خلاء وارد رابطه جدید نشم.با چالش دوم خواستگاری داشتم که دکتر بودن و بازم رد کردم و حس میکردم فعلا تو شرایط ازدواج نیستم.یک آقایی که مهندس بودن و خیلی معقول بود شرایطشون بهم پیشنهاد دادن و گفتن تو یه الماسی و برام خیلی باارزشی.. چه کار بکنم که تو رو برای همیشه کنارم داشته باشم؟ همه اینها برای من نشونه بود که راهم درسته. چالش چهارماهه سوم برام معجزه بود.. هرچی اگاه تر شدم فهمیدم اون ادم چقدر شبیه به من بود و من با عدم آگاهی باعث شدم ازم دور بشه..با اشتباهاتم از دست دادم. شما گفتید روی خودتون کار کنید اگه کسی هم مسیر شما باشه، دوباره به مسیر زندگی شما برمیگرده ویژگی هایی که میخواستم نوشتم .. و ۲ماه آخر پایان چالش، با خدا حرف زدم و ازش خواستم اگر اون آدم لایق من هست به زندگیم بیاد بعد از ۲ هفته ایشون به طرز معجزه آسایی برگشت! و من خیلی خوشحالم که تونستم تمام کم کاری هام رو جبران‌کنم.. امسال یکی از بهترین سالهام شد.. واقعا روی خودم کار کردم.. حالا برام خیلی ارزش قائله میگه تو با همه برام فرق داری، گفت تو مثل الماسی باید توی دستم نگه دارم و از خودم جدات نکنم ،میگن تو باعث افتخار منی . همیشه حمایتم میکنه بعد از ۳ سال کنکور دادن تو دانشگاه دولتی و رشته ای که آرزوشو داشتم قبول شدم
    پاسخ
    -4
    انصراف

    11 تير 00
    من حدود ده ماه پیش وقتی که خیلی خیلی حالم بد بود با کانال شما آشنا شدم و بلافاصه با تهیه دوره ها وارد چالش چهار ماهه شدم و تونستم عزت نفس واعتماد به نفسم رو احیا کنم و از حال بد به حال خوب الانم برسم. برای شروع چالش ۸ ویژگی رو یاداشت کردم که هر ۸ تا رو بهش رسیدم و به حدی همسرم تغییر کرده و بهتر شده که متعجب شدم؛ در حدی که وقتی میخواستم وارد چالش ۴ماهه سوم بشم،به سختی تونستم مواردی رو درش پیدا کنم که بخوام تغییر کنه. یکی از ویژگی هایی همسرم که به شدت منو آزار میداد قهرهای طولانی برای مسائل بسیار کوچیک بود؛ قبل از گوش دادن به دوره ها؛باوری در من درونی شده بود که من چاره ای جز سازگاری و صبوری ندارم و ایشون رو خدا عصبی افریده و من باید تحمل کنم اما وقتی روی خودم کار کردم با کمک خدا وآموزه های شما فهمیدم ارزش های من اشتباهه،و شروع کردم روی خودم کار کردن و پیدا کردن سایه هام... اقتداری در من شکل گرفت که به کسی حق ندم که بهم توهین کنه. و این بار باورم نمیشد کسی که ۴ماه برای یک مسئله جزیی قهر میکرد، این بار برای اولین بار شوهرم بعد از ۱۹ سال و با همه غروری که داشت بعد ۱۰ دقیقه ازم عذرخواهی کرد منو بوسید.و این به دلیل درونی کردن ارزشمندی در درون من هست؛ و الان ۷ ماهه که دیگه از قهر کردن ایشون خبری نیست.من میتونستم این برکات رو خیلی زودتر به زندگیم بیارم ولی بخاطر عدم اگاهی و سایه های زیادی که داشتم‌ تا امروز میسر نشده بود.
    پاسخ
    -4
    انصراف

    11 تير 00
    در شرکتی کار میکردم ظاهر قصیه نرمال بود ولی تحقیر میشدم و حقوقم پایین بود و با درخواست افزایش حقوقم موافقت نمیشد..چالش چهارماهه رو پیش بردم و جنگجوی درونم رو فعال کردم.. سالها قبل به یک شرکت خیلی تاپ رزومه داده بودم و پذیرش نمیشد و آرزوم بود اونجا باشم.. امسال رزومه دادم و رفتم مصاحبه و قبل از مصاحبه قسمتی از جزیره گنج رو گوش دادم و با آرامش خاصی وارد مصاحبه شدم و همه چیز خوب پیش رفت و بهم پیشنهاد شغلی مناسبی دادن که دردسر کمتری برام داشت.. وارد این شرکت شدم و همکارانم میگفتن ورودت به این شرکت معجزه س..ایمانم به چالش چهارماهه صد برابر شد.. منی که نیروی تازه ای بودم مدیریت داخلی و برنامه‌ریزی یک تیم رو به عهده داشتم.. حقوق مدنظرم رو که نوشته بودم دقیقا دریافت کردم که ۲ برابر حقوق محل کار قبلیم بود .. قبلا بارها نامزدیم به هم خورده بود و با چالش چهارماهه دوم نامزد قبلیم برگشت و خیلی رفتارش باهام عوض شده بود
    پاسخ
    -0
    انصراف

    11 تير 00
    من بعد از عقدم دوره هارو تهیه کردم، به طور کاملا سنتی ازدواج کردم، همسرم صاحب شرکت معتبری هست.بعد از 3ماه مشکلات ما شروع شد و حس میکردیم هیچ شناختی از هم نداریم ، احساس عدم لیاقت میکردم و به شدت ترس از دست دادن داشتم و مدام همسرم رو چک میکردم...منی که هر چی میخواستم همسرم فورا برام تهیه میکرد و اصلا ادم خسیسی نبود اما یکباره جوری شد که حتی حاضر نبود کوچکترین کاری برای من انجام بده، همه حمایت هاشو ازم گرفت، من انقدر حس عدم لیاقت داشتم که میگفتم مگه میشه پسری با موقعیت تو ، عشقی نداشته باشه که بیاد با من ازدواج کنه؟ تا اینکه با این افکار کم کم پای خانمی رو به زندگیم باز کردم، هرروز همسرم ازم دورتر میشد، توهین و سردی شدیدی توی رابطه ما ایجاد شد، اون خانم مدام پیام میداد که ازدواج شما اشتباه بوده و این اقا میخواد با من ازدواج کنه، همسرم میگفت مهریه تو ببخش و از زندگیم برو، تو اون دختری نیستی که من شیفته ش شدم! فایل های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، برگشتم خونه پدرم داغون و نا امید و زار، شروع به گوش کردن فایل ها کردم. وارد چالش چهارماهه شدم توی محل کارم که ازش راضی نبودم، منتقل شدم به بخشی که خیلی دوستش داشتم جایی که سرمایه گذاری کرده بودم پولم چندین برابر شد و بهم برگشت همسرم به طرز خیلی عجیبی ارتباطشون رو با اون خانم قطع کردند در حالی که قرار ازدواج هم گذاشته بودند ولی ارتباطشون تموم شد و گفتند که حاضر نیستند با اون خانم در ارتباط باشند و به زندگیمون برگشت و تمام تلاشش رو داره میکنه که نظر من رو جلب کنه و من ببخشمش، این بار منم که دارم تعیین میکنم ایشون تو زندگیم بمونن یا نمونن، زندگی من زیر و رو شد، همای سعادت روی بوم خونه من نشست زمانی که من وارد جزیره گنج شدم انگار گنج ها دارن سراغ من میان.دیگه همسرم تمام زندگیم نیست، بخشی از زندگیمه، مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم، ترس ها و طلسم هام رو پیدا کردم و دارم همچنان رو خودم کار میکنم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    11 تير 00
    سلام من عید ۹۹ جذابیت درونی رو خریدم تا برای کسی که باهاش در رابطه بودم و بهم خیانت کرده بود جذاب بشم! هدف زندگی من ایشون بود! اولین دستاوردم پیدا کردن یه کار عالی بود با درآمد خوب و تایم خوب.. وقتی فهمیدم دوباره به من خیانت کرده، انگار تو کما بودم غذا نمیخوردم خودم و میزدم جزیره گنج و اعتماد به نفس رو هم خریدم.. از آذر وارد چالش چهارماهه شدم و باز میخواستم ایشون تغییر کنه! آقایی به زندگیم اومد که تمام ویژگی هایی که میخواستم داره، همه اون ویژگی هایی که فکر میکردم هیچ مردی نداره، ایشون داره. هر بار دیدنم میاد گل میخره.. مهربون و عاشقه و احترام میذاره و بسیار وفادار هست ..خوشحالم و آرامش دارم من طلسم های روانیم و طرد شدگی هام رو با دوره جدایی تا تعالی پیدا کردم و فهمیدم چرا وارد اون رابطه شده بودم و در این حد بهش وابسته بودم. احساس میکنم غده ای توی درونم بوده و الان شفا گرفتم..
    پاسخ
    -2
    انصراف

    11 تير 00
    من از نقطه 0 به بهترین نقاط رسیدم. سفر من با یک خیانت بعد از 20سال زندگی مشترک شروع شد زندگی ای که فکر میکردم خیلی محکم و قرص هست، این جدایی باعث شد خونه پلاستیکی من بریزه ،ولی امروز خداروشکر میکنم اگر اون درد نبود من امروز این حال خوب رو نداشتم...من فارغ التحصیل روانشناسی بودم، دنبال خوب کردن حالم بودم که ریشه مشکلاتم رو پیدا کنم،با کانال آشنا شدم، بار ها دوره جذابیت درونی رو گوش کردم و حالم بهتر شد دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم و طلسم های روابطم رو پیدا کردم و احساس عدم لیاقت و شایستگیم رو دیدم و فهمیدم چرا دائم همسرم از من انتقاد میکرد و حتی یک بار هم از من تعریف نمیکرد، من هیچ عزت نفسی نداشتم ، طلسم ها و بی ارزشی هایی که از مادرم گرفته بودم دیدم و فهمیدم چرا خیانت دیدم با گوش کردن به دوره از جدایی تا تعالی خیلی عمیق درک کردم چرا ترس از دست دادن داشتم و این دوره نقطه عطف رشد من بود، از تمام وابستگی هام اومدم بیرون با جزیره گنج ، پسرم که در اثر حادثه ای 80 درصد بیناییش رو از دست داده بود و همه دکتر ها ازش قطع امید کرده بودند، شفا پیدا کرد الان با چالش چهارماهه رابطه من با همسرم خیلی تغییر کرده، روز به روز احترام همسرم به من بیشتر شده، سرزنش و انتقاد های همسرم از بین رفته و احترام خیلی زیادی بین ما بوجود اومده و همسرم بهم میگه به وجودت توی زندگیم افتخار میکنم با دیدن طلسم هام و بالا بردن مدارم فهمیدم چرا با وجود تحصیلات، درامد کمی دارم و به همسرم وابسته هستم و الان رسیدم به جایی که برکت از در و دیوار برای من میریزه و استقلال مالی دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    11 تير 00
    داستان من از یک جدایی شروع شد.. به پیشنهاد مادرم پیش دعانویس رفتم! مادرم از ۱۹ سالگیم معتقد بود بخت منو بستن و منو پیش دعانویس میبرد!ایشون برگشت و ماجرامون تا نزدیک عقد هم کشید ولی بعد گفت دوستم نداره و ترکم کرد! الان میفهمم حرفی رو که توی جذابیت درونی گفتید که فرد تا حد نفرت میرسه وقتی ما اختیارش رو میگیریم.. همه دوره‌ها رو گرفتم.. با جذابیت شروع کردم.. با آقایی آشنا شدم ازش خوشم میومد ولی قصد ازدواج نداشتن‌.. توی رشته دلخواهم اومدم و موفقم.....روزای تولدم کسی اهمیتی نمیداد.. امسال ۳ تا تولد داشتم با کادوهای خوب و سورپرایز.. پدرم گوشی ۱۰ میلیونی خرید و چند میلیون پول برای کلاسهام بهم داد .دوستای خوب و بیشتری پیدا کردم..طلسم در مورد عشق داشتم، خانوادم میگفتن عشق خوب نیست باید با عقل تصمیم بگیری!و من عاشقی رو مساوی بدبختی میدونستم. ولی با دیدن طلسمم زندگی عاشقانه افراد رو دیدم و فهمیدم با عشق میتونم رابطه رو گرم کنم.معجزه شد.. و اون آقایی که در رابطه هستیم تلاش کردن برای ازدواج و پیش مشاور رفتن و الان در تکاپو هست تا با من ازدواج کنه...آقایی که قبلا در رابطه بودیم پیام دادن و ازم خواستن فرصت بدم و گفت من پشیمونم با اقتدار نه گفتم چون در سطح خودم نمیدونستم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    11 تير 00
    سلام خانم هروی و دوستان عزیزم. سفر من با طلاق شروع شد، بعد از ۲۰سال زندگی با ۲ تا بچه جدا شدم.. خیانت میدیدم و خیلی تنها بودم...بعد از جدایی با کسی آشنا شدم و باز هم خیانت دیدم!بارها از روابطی ترک میشدم. با آخرین شکستم در رابطه‌م به خودم گفتم چرا اینقدر ادم های سطح پایین رو انتخاب میکنم و در اخر هم ترک میشم؟ دوره‌ها رو تهیه کردم و وارد چالش ۴ماهه شدم..طلسمها و سایه‌هام رو پیدا کردم .. فقط کافیه به چیزی فکر بکنم تا عملی بشه! مردی به زندگیم اومده که شرایط دلخواهم رو داره.. در کنارش رشد میکنم.. بهم میگه خیلی باشعور هستی و مثل رام کننده ی شیر هستی، بلدی چطوری آرومم کنی، هر مردی ارزوشه که با زنی مثل تو باشه،خیلی جذاب هستی. و انگار خدا تمام ویژگی‌های خوب رو به تو داده و حالا این آقا بهم پیشنهاد ازدواج داده و خواستگاری کرده.. سایه‌ها و طلسمهام رو هم در رابطه میبینم.. و مثل معلم معنوی من شده و نقاط مثبت و منفیم رو در رابطه میبینم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    11 تير 00
    با دوره جذابیت درونی و دوره عزت نفس فهمیدم که چرا اون ادم به من میگفت جذاب نیستی و بی ارزشی! اینها رو درونی کردم.. بعد از طلاق خانوادم مهر بی ارزشی زدن که باید زود دوباره ازدواج کنی! همونطور که در دوره جدایی تا تعالی گفتید افتادم در یک چرخه تکرار شونده مرتبا با افرادی رو به رو میشدم که طردم میکردن..چون این حس بی ارزشی از من به اونها منتقل میشد. با آقایی وارد رابطه شدم که کتکم میزد هر روز زیر چشم من کبود بود دست و پام شکسته بود. اما به اصرار در رابطه میموندم چون حس بی ارزشی داشتم.. آخرین طردشدگیم باعث شد بخوام که تغییر کنم.. دوره‌ها رو شروع کردم..به خودم گفتم دیگه بسه. وارد چاش۴ماهه شدم همسر سابقم بعد از ۷ سال جدایی، پیام داد و گفت بابت شرایط کرونا نگرانتم! آدمی که بهم میگفت تو بی ارزشی دوران طلایی زندگیم و به خاطر تو دارم از دست میدم بهم میگفت تو باارزش‌ترین دختر زندگیم بودی و قدرتو ندونستم و باید به زندگیم برگردی و تمام کمبودها رو جبران کنم..بهم گفت برات همه کاری میکنم همه حسرت های زندگیت و براورده میکنم چه مالی چه عاطفی خانم هروی گفتن هیچ غیر ممکنی وجود نداره واقعا همینه یکی از افرادی که باهاش بعد طلاق ارتباط داشتم و ایشون طردم کرده بود، هدیه ارسال کرد و التماس میکرد برای برگشتنم ولی من نپذیرفتم.. مهر ماه از خانوادم جدا شدم و مستقل شدم..سرکار میرم و میتونم از پس زندگیم بربیام این هفته آدمی که عاشقش بودم ولی رابطه‌مون جلو نمیرفت تماس گرفت و گفت تو خیلی آدم کاملی هستی و لایق زندگی فوق‌العاده‌ای.. خیلی خوشحالم همون ادم هایی که اون بی ارزشی منو تایید میکردن، الان برگشتن و ارزشمندی منو تایید میکنند
    پاسخ
    -0
    انصراف

    23 خرداد 00
    برای بوجود اومدن عشق و احترام از طرف همسرم چالش ۴ماهه رو شروع کردم من به اجبار با همسرم ازدواج کرده بودم و رابطه ما خیلی سرد و بی روح بود جرقه های عشق رو بعد از ۱۳ سال زندگی مشترک دارم از شوهرم میبینم و عشق و احترام بین ما زیاد شده و نفر اول زندگی همدیگه‌ایم.و زندگی سرد و بی روح ما تبدیل به یک رابطه عاشقانه شد پدرشوهرم بهمون یکی از باغ‌هاش رو که خیلی باصفا هست داد به ما هدیه داد که قبلا اصلا اینکارو نمیکرد! شاغل هستم توی یک شرکت بزرگ با درآمد خوب ولی مستقل کار کردن رو دوست داشتم.. ۲۹ کیلو وزن کم کردم و چون هیکلم خوش فرم شده بود تشویق شدم و مدرک مربی گری از فدراسیون گرفتم و پیج زدم ولی با وجود فعالیتم و علم به روزم مشتری نداشتم.. متوجه طلسمم از پدرم شدم. درسواره احترام به خود رو هم شروع کردم.. چندین دفتر دارم و دوره ها و ویس‌ها و جملات تاکیدی رو توی هر کدوم مینویسم. یک پروژه‌ی تجاری میلیاردی داشتم و همسرم براش هزینه نمیکرد و حالا همسرم هزینه کرد و اون پروژه تموم شد و خیلی سود کردم. هر روز درسواره‌ استغنا و احترام به خود و دوره جزیره گنج رو تمرین میکنم. بعد از ۶ماه که مشتری نداشتم الان چندین ارباب رجوع دارم و بیشترشون حتی سابقه بیشتر از من دارن ولی من بهشون تمرین میدم. تصمیم گرفتم نصف درآمد پیجم رو به بیماران خاص بدم. با این حال بازم پولم برکت داره.. قبلا ترس از دست دادن پول داشتم و خسیس بودم ولی الان به دیگران کمک میکنم و برکتش بهم میرسه. درسواره احترام به خود برای خودش یک دوره هست و من ازش دو تا دستاورد بزرگ داشتم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 خرداد 00
    به محض شروع چالش‌های چهارماهه خدا یک انرژی جمعی رو با شور متفاوت مامور زندگیم کرد تا زندگیم رو بررسی بکنه و اونچه سرجاش نیست رو اصلاح بکنه فهمیدم بند نافم سرجای خودش نیست و به بنده خدا وصل بود.. بند نافم به خدا وصل شد در لینک ارتعاشی قوی با جهان هستی قرار گرفتم و اقتدارم بیشتر شد و عمقی‌تر ریشه مسائلم رو پیدا کردم..جذابیت درونی عالیهچون اراده و اقتدار به ادم میده طلسم‌های روانیم رو با انرژی روانی جنگجوی درونم شکستم و سایه‌هام رو پیدا کرد.. طلای درونم رو پس گرفتم و ازش مراقبت میکنم . با دوره از جدایی تا تعالی با کودک درونِ طردشده‌م آشتی کردم و یاد گرفتم براش مادری کنم.. طلسم روانی ازدواجم رو پیدا کردم در چالش دوم با درسواره احترام به خود روی لیاقتی که توی لایه‌های ناخودآگاهم تعریف نشده بود کار کردم. هر روز و هر روز تمرین میکردم با وجود تمام فاکتورهای خوبی که داشتم ولی این حس بی لیاقتی باعث میشد ناخودآگاه رفتاری داشته باشم که هرکی به زندگیم میاد از دست بدم.حلقه گمشده زندگیم که لیاقت بود رو با درسواره احترام به خود پس گرفتم از نظر مالی موقعیتی رو جذب کردم و درآمدم ۴ برابر شد و نگرانی زندگی روزمره رو نداشتم با چالش سوم قوی‌تر کار کردم..نیروی جذبم قوی شده بود و هفته‌ای یک بار افرادی به زندگیم میومدن.. بالاخره اون فردی که ویژگی‌هاشو نوشته بودم به زندگیم اومد و الان چالش جدید رو برای صمیمیت و رابطه عاطفی اصولی شروع کردم.. یکی از فاکتورهای من این بود که شخصی که میاد شهروند اروپایی باشه تا اینکه کسی اومد که همه ویژگی‌ها رو داره.. توی چالش سوم درآمدم ۱۳۰ برابر شد.. توی شغل اولم ارتقا پیدا کردم و به واحدی که دوست داشتم رفتم..برای شغل دومم که کار آنلاین هست یک سرمایه میلیاردی جور شد.. این چالش‌های جادویی دستاوردهای جادویی‌تر رو برای کسی که بخواد گوهر زندگیشو پیدا کنه داره..
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 خرداد 00
    از سال ۹۶ با شما آشنا شدم و دوره ها رو خریدم.. سفرم رو با یک جدایی تلخ شروع کردم و این جدایی بارها تکرار میشد در زندگیم.. آقایی که ۵ سال باهاش در ارتباط بودیم و باهم کار میکردیم و هزینه‌های منو به عهده گرفتا بود، بدون توضیحی ازدواج کرد و بدون خداحافظی غیب شد.. ۲سال تو خونه‌ موندم و نتونستم کار‌کنم.. با آقایی که ایده آلم نبود وارد رابطه شدم و خیانت دیدم! خلاء کم بودن خودمو حس کردم.. ظاهر خوبی داشتم، شغل و درآمد خوب داشتم ولی نمیتونستم قبول کنم رابطه یک طرفه تموم بشه.. باج مالی و عاطفی میدادم و نمیخواستم ولم کنه حتی اگر با دیگران باشه! دوره ها رو مرور کردم و وارد چالش شدم تا رابطم خوب بشه و ازدواج با ایشون رو میخواستم ولی یک ماه بعد از تمرینها اسم ایشونو خط زدم و از خدا خواستم با یک انسان واقعی آشنا بشم و بند نافمو به خدا وصل کردم.. با دیدن طلسم‌ها و سایه هام بُعد مالیم فرق کرد و درآمدم خیلی بهتر شد.. نسبت به یک آقا و خانوادش حس خوب داشتم و دلم میخواست ازم خواستگاری کنه ولی خودمو لایقشون نمیدونستم .. با تغییرِ من راه اون آقا به زندگیم باز شد.. این دستاورد پارسال منه.. هنوز دارم ادامه میدم همسرم خیلی برام احترام و ارزش قائله.. خوشبخت‌ترینم و ممنونم که دستمو گرفتید و میدونم آینده‌ی روشنی دارم..
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 خرداد 00
    من روانشناسی هستم.. از همسرم جدا شدم.. قبلا درآمد خوبی نداشتم.. در عرض ۲ سال که با شما کار میکنم از لحاظ کاری و درآمدی انقدر موفق شدم که همه تعجب میکنن که یک خانوم در این جامعه به چنین درآمدی برسه.. خیلی از مجموعه‌ها و شرکت ها الان دارن با من دوست دارن کار کنن در حالی که تجربه‌ی کاری کمی دارم.. دو تا خونه خریدم و ماشین خریدم. ضررهای مالیم رو جبران کردم.. هرچیزی از ذهنم رد میشه بهم میرسه.. هرینه‌ی جراحی چشمم برام جور شد.. نسبت به آدم‌ها خشم و ترس داشتم و تونستم ادمها رو ببخشم.. حال خوب و روابط خوب جایگزین شد و آدمهایی به زندگیم میان که کمکم میکنن.. بعد از جداییم خانوادم که حمایتم نمیکردن حامی من شدن و میگن ما کنارت هستیم.. همسرم بارها برگشت ولی من ترس زیادی از زندگی با ایشون داشتم و وقتی برگشت بهش گفتم بخشیدمش و دیگه نمیتونم باهاش باشم.. خواستگارهایی دارم که حتی باورِ خانوادم رو عوض کرده چون فکر میکردن بعد از جدایی افرادِ سطح پایین خواستگار میان، ولی اینها افراد مجرد و سطح بالایی هستن.. و با اقتدار فعلا رد کردم و ترس از تنهایی ندارم.. پدرم میگه تو باعث افتخار منی.. مادرم برای داشتن من خدا رو شکر میکنه.. در حالی که قبلا سرزنشم میکردن..و این و متوحه شدم چون من همیشه خودم خودم و سرزنش میکردم سایه‌ها و طلسم‌هامو دیدم.. آدمهای اطرافم میگن تو خیلی قوی هستی و آرامش‌بخشی.. استعدادهام رو پیدا میکنم.. توی نوشتن دست دارم، صدای خوبی دارم.. ذهن اقتصادی خوبی دارم و همه رو‌مدیون دوره های زندگی سالم هستم.. حالم خیلی خوبه و خواستم این حال خوب رو با دوستان به اشتراک بذارم..
    پاسخ
    -0
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی. در کفِ کف زندگیم بودم و داشتم دست و پا میزدم برای برگشتن رابطه ی تموم شده خودم که با شما آشنا شدم.. با دوره جذابیت درونی شروع کردم و بار ها گوش دادم و کار کردم و آدمهایی به زندگیم اومدند که من قبلا میگفتم کاش با این آدم بودم ولی وقتی به زندگیم می اومدند اونقدر لول و مدار من بالا رفته بود که دیگه انتخاب من نبودند! من تونستم مدارم رو چندین درجه بالا ببرم، این رو از آدم هایی که اطرافم بودند متوجه شدم من با گوش دادن به دوره عزت نفسم رو پایه ریزی کرده بودم اما هنوز محکم نبود، بعد از جداییم از اول شروع کردم و بخودم گفتم وقتی سرسری گوش کردنش اینجوری به من جواب داد، پس باید جدی بگیرمش...دوره جذابیت درونی و عزت نفس رو هر روز ، همه جا گوش میدادم، مینوشتم، عمل میکردم، عمل کردن خیلی مهمه هر چند سخت باشه؛ دوره جزیره گنج و درسواره احترام به خود رو هم تهیه کردم؛ باهاش طلسم مالیم رو پیدا کردم من توی چالش برای افزایش درآمد خانواده شرکت کردم و بعد از سه ماه جواب داد و درامد ما تغییر کرد...با گوش دادن به درسواره احترام به خود، فهمیدم احترام به خودم نداشتم باید اون بذر روی توی خودم بکارم بعد از یک ماه آدمی اومد توی زندگی من که همه ی اون ویژگی هایی که من نوشته بودم رو داشت و باورم نمیشد چون هیچوقت همچین آدمی توی زندگی من نبود، حتی دوستانم هم اینطوری نبودند، همیشه آرزو داشتم همچین آدمی به زندگی من بیاد و حالا رابطه خوبی داریم و خیلی آرامش دارم.خیلی از موقعیت ها برای من جور شد، توی موقعیت شغلیم یک ایده و راه جدیدی به ذهنم اومد که باعث شد منی که سالها منتظر آزمون استخدامی بودم، شرکت نکردم و اطرافیانم باور نمیکنند، الان دارم برای هدف والای خودم تلاش میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    maryam 30 ارديبهشت 00
    خسته نباشید خانم هروی. میخوام از دستاوردم بهتون بگم. در گذشته آقایی وارد زندگیم شد من بیشتر بخاطر تیپ قیافه وظاهربین بودنم باهاش بودم بعدازتقریبا 6یا7ماه گفت دخترخوبی هستی اما نمیخوام باهات باشم، ومن تواین 7ماه دائم میگفتم این چطوری اومده بامن وشوق میکردم خودمو دست کم میگرفتم !! باکانال اشنا شدم وکل دوره هارو خریدم شروع کردم عمیقا روی خودم کار میکردم وتونستم ازرابطه 7ساله که باج میدادم بیام بیرون . وارد چالش چهارماه شدم بالغ بر 20 بار دوره عزت نفس و دوره جدایی تا تعالی گوش دادم و جزیره گنج که منو باخدای واقعیم آشتی داد ونمیرفتم سرکار فقط دوره ها گوش میدادم رابطه من باخداعالی شد الان واقعا حس ارزشمندی دارم. ازنظر مالی هرچی میخوام برام فراهم میشه توی موقعیتیم احساس حقارت ندارم اون آقا حالا برگشته التماس میکنه واتساپ اینستاگرام بهم پیام میده میگه تو گنج بودی قدر ندونستم من جوابی ندادم فقط براش آرزوی خوشبختی کردم! الان یک مردی به زندگی من اومده که از چیزهایی که از یک مرد میخواستم ده برابرش رو داره، خوشتیپه از نظر مالی عالیه، اخلاق هایی داره که باورم نمیشه.هیچ وقت هیچ فردی برای من هزینه نمیکرد.اما اون منو بهترین رستورانها وکافه های گرانقیمت میبره.و اینها به این دلیله که من امروز دیگه خودم و بی ارزش نمیدونم.خودم و دوست دارم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mhsa 30 ارديبهشت 00
    سلام. وقتی یهویی مشکلات مالی برای همسرم پیش اومد واقعا حس میکردم سقوط کردم تواوج شدت وناراحتی متوجه شدم این یک طلسم روانی از تجربه من از شکست پدرم بود طبق اموزش ها روی طلسم های روانیم کار کردم و از تمرین ها استفاده کردم و وارد چالش شدم. به طرز عجیبی اون مشکل مالی حل شد و جالبتر اینکه از دل اون چالش یک قطعه زمین ازطرف همسرم هدیه گرفتم! برای اولین بار حقوقمو توی سن 40سالگی دریافت کردم. من تیروئید داشتم و همیشه مشکل اضافه وزن داشتم. ۸سال بود که نمیتونستم وزنم و کم کنم.با این حال که ورزشکاربودم مدام باشگاه میرفتم رژیم می‌گرفتم.فهمیدم یک طلسم روانی من دربچگی من بود که وقتی روش کار کردم، فقط با پیاده روی و رژیم صحیح و ورزش در خانه وزنم ۵کیلو کم شد .اعتماد بنفسم خیلی بالا رفته.در جمعها من جرات اظهار نظر نداشتم میترسیدم صحبت کنم و الان به شدت تغییر کردم و بینهایت بابت این حال خوب ممنونم ازتون
    پاسخ
    -2
    انصراف

    ... 30 ارديبهشت 00
    سلام دوستان. من دستاوردهای عالی با دوره ها داشتم. توی رابطه ی عاطفیم با یه شکست سختی مواجه شدم وابستگی شدیدی به اون شخص داشتم ولی روابط خوبی نداشتیم به طوری که اون آقا قاطع تصمیم گرفت که منو نمیخواد و من التماس میکردم که برگرده و ایشون به اجبار برمی‌گشت تو رابطه. یکبار وسط چت منو بلاک کرد و اینبار گفتم که دیگه بذار بره. خیلی درد کشیدم شبها از شدت گریه خوابم نمیبرد دوره ها رو گرفتم درسواره ها رو کار کردم و وارد چالش۴ماهه شدم با کار کردن رو خودم مسائل مالی من حل شد تو اوج کرونا خیلی از که کسب و کار ها تعطیل شدکسب و کار من رونق گرفت به طوری که همه تعجب میکردند. روزانه حساب من پر میشد اون آقا برگشت و این بار همون ادم که منو بلاک کرد به من احترام میذاره هدیه برای من طلا و جواهر میخره منو سوپرایز میکنه. یه روز میگفتم یعنی میشه منم مثل بچه های زندگی سالم خوشحال باشم؟ ولی الان خیلی بیش از اون که فکر میکردم باهاش خوشحالم به من میگه تو گنجی و خیلی مراقب منه.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سارا 30 ارديبهشت 00
    خانم هروی عزیز من درشرایطی بودم که جو نامساعدی تو خانوادم بودو فشارروانی زیادی روم بود.دوره جذابیت گرفتم.ولی چون پراز عقده وطلسم بودم روم تاثییرنداشت. باگرفتن دوره های بعدی فهمیدم پراز کاملکس های پدر مادرم.که باعث میشدرابطه خوبی باهاشون نداشته باشم خیلی بحث داشتیم.بی تفاوت بودیم نسبت به هم.الان رابطمون خوب شده و دلتنگشون میشم.بهشون میگم عاشقتونم. تومحیط کارم اذیت بودم جرات نداشتم بزنم بیرون. بخاطر اینکه خانواده حمایتم نمیکردم واعتماد بنفس نداشتم و میترسیدم.ولی باچالش چهارماهه تونستم بگم من دیگه قرارداد تمدید نمیکنم .کار خودم راه انداختم و خانواده حمایتم کردن.برام وام گرفتن. بقیه روسرتر خودم میدونستم.خودم لایق نمیدونستم.یادگرفتم خودم همینطورکه هستم دوس داشته باشم. 8کیلووزن کم کردم... تورابطه ای بودم که 1.5ساله تموم شده ولی اسمش میومدحالم بدمیشد.الان با چالش چهره اشم کامل به خاطر نمیارم.همه میگن چقدرعوض شدی آروم شدی عاقل شدی
    پاسخ
    -1
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی. من خیلی سختیا کشیدم در کودکی مورد تجاوز جنسی قرارگرفتم و وقتی با مادرم درمیان گذاشتم منو دعوت به سکوت کرد! شروع کردم به کار کردن و ارتباط گرفتن با آدمای دیگه و هر هفته با یکی بودم و با صدها نفر وارد رابطه شدم که فقط برای نیاز جنسی منو میخواستن...مادرم همیشه میگفت صدای ما بدبختارو خدا نمیشنوه! توسط یکی از دوستام در روزایی که حالم خیلی بد بود با کانال شما آشناشدم و دوره جذابیت درونی،عزت نفس و جزیره ی گنج و جدایی تا تعالی رو خریدم و در همه حال ویس های شمارو گوش میکردم و با صداتون آرامش میگرفتم،مدام گوش میکردم و عمل میکردم. درآمدم زیادترشد و مسافرتی ک دوست داشتم رفتم. ساعت کاریم کمتر شد. تغییرات مداری در زندگی من شروع شد. مفهوم بی ارزشی هام و طلسم ها و سایه هام رو متوجه شدم و دیدم دلیل خیلی از ناراحتی هام سایه هام بودن نامزد سابقم که7ساله کات کرده بودیم برگشت و برام یه ماشین و یه عالم هدیه خریده بود من قبول نکردم.گفت حتی اگه نمیخوای با من باشی اینها رو برای جبران گذشته قبول کن! وارد چالش۴ماهه شدم و بعد دو هفته آدم متفاوتی وارد زندگیم شد که من پیش از این حتی فکرشو هم نمیکردم همچین آدمی وجود داشته باشه؛ سرشار از احترام سرشار از دوست داشتن و حمایت کردن.هر روز به من میگفت تو منبع انرژی من هستی، میگفت تو یک جواهری تو هدیه خدایی و من فهمیدم ک یک رابطه چقدر میتونه لذت بخش باشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sabr 30 ارديبهشت 00
    سلام من از طریق دوستم با کانال آشنا شدم، دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و هرروز گوش میکردم و تمرینات رو انجام میدادم و همسرم منو مسخره میکرد، تحقیرم میکرد و میگفت تو با این چیز ها آدم نمیشی، چرا خودتو گول میزنی، مرتب میگفت برو من که دیگه دلم با تو نیست، فقط بخاطر بچه تو رو نگه داشته بودم، تو لیاقت من و کار های من رو نداری . من حتی در روز های اخر متوجه خیانت همسرم شدم رابطه من با خدا خیلی نزدیک شد، هر چی ازش میخوام بهم میده، خیلی روی خودم کار کردم، از خدا کمک خواستم، طلسم ها و گره های روانی خودم رو پیدا کردم، بی ارزشی های خودم رو دیدم، یاد گرفتم به خودم توجه کنم . وارد چالش شدم همسرم که هرروز به من توهین میکرد و بهم میگفت باید از زندگی من بری بیرون، الان بهم میگه تو همه چیز من هستی، هر چی بخوای به تو میدم فقط توی زندگی من باش، من با تو حس خیلی خوبی دارم و حتی خیلی از اموالی که به نام خودش بود به نام من زد، قبلا توی جمع ها به من بی احترامی میکرد و اصلا توجهی به من نداشت ولی الان خیلی به من احترام میگذاره، خیلی دوستم داره و میگه که تو خیلی تغییر کردی، مگه من دیوونه هستم که بخوام همچین زنی رو از دست بدم! الان هر چیزی که همسرم رو ناراحت میکنه به من میگه و بعد بهم میگه وقتی در کنارت هستم ارامش خاصی دارم. میگه من خیالم بابت تربیت بچه ام خیلی راحته چون همچین مادر نمونه ای داره. از شما ممنونم که باعث شدید زندگیم احیا بشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    زهرا 30 ارديبهشت 00
    سلام و خسته نباشید خانم هروی و گروه زندگی سالم. من اتفاقی با اینستاگرام شما آشنا شدم و دوره‌ها رو تهیه کردم. اولین دستاورد من آرامش و امید بود.با دوره‌ها کار کردم روابطم خوب شد، زیبایی خودم رو میدیدم. بدون پارتی، شرایط کاریم و محل کارم بهتر شد و اینها رو از تمرینات جزیره گنج و اتصال به خدا دارم. و میدونم جهان خدا امنه. دیگه مشکل مالی ندارم بهترین سفرها رو میرم هتل های ۵ستاره میرم و بدون ترس خرج می‌کنم چون به جهان اعتماد دارم که جاش پر میشه، و واقعا پر میشه وارد چالش آذر ماه شدم دوباره دوره‌ها رو گوش دادم همه دوره ها و درسواره ها رو گوش میکنم و نوشتم و عمل کردم. صبح هر روز ۲ ساعت قبل از کار تمام تمرینات جزیره گنج رو انجام میدم. تمرینات جذابیت رو درست انجام میدم روی حرکاتم و حرف‌هام آگاهی دارم.به خودم گفتم این بار باید عمل کنی...بعد سه ماه با آقایی آشنا شدم که تمام ویژگی‌هایی که توی چالش نوشته بودم رو داره و حس می‌کنم هم‌ مدار هستیم.موقعیت مالیش، احترامی که به من میذاره، حتی تیپ و قیافه دقیقا همونیه که من میخواستم درون رابطه هم طلسم‌هام رو میبینم و روشون کار میکنم و زندگی آگاهانه دارم.من خیلی بزرگ شدم دوستانم بهم میگن تو یه زهرای دیگه هستی بعد زندگی سالم دوره هاتونو برای اطرافیانم میخرم و هدیه میدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    سلام، من هر4 دوره شما رو گذروندم خانوم هروی ... پدرم زنها رو جنس ضعیفی میدونه . میگفت تو باید مرد بار بیای !دچار میگرن و خونریزی معده شدم به خاطر فشار هایی که کشیده بودم با دوره عزت نفس فهمیدم طلای درونم دست پدرم بوده..پدرم میگفت خدا هرچیزی بده یه چیزی میگیره و به همین دلیل من به لطف خدا اعتماد نداشتم.. با دوره‌ها فهمیدم ذهنم فقیره و ظرف ذهنم بزرگ نیست..ناخودآگاهم پولداری رو عامل بدبختی میدونه.. و حالا روی طلسم مالیم کار میکنم..طلسم روانی عاطفیمو باز کردم بزرگ‌ترین دستاوردم که دعای هر سالم بود که از خدا میخواستم کسی توی زندگیم بیاد که منو واقعا دوست داشته باشه و امسال کسی وارد زندگیم شد که همه ویژگی‌هایی که میخوام داره.. یک رابطه بسیار عالی باهم داریم. اخلاق، خانواده و شرایطش دقیقا همونیه من میخواستم. جوری که همیشه میگم یعنی میشه یکی اینجوری بامحبت با من رفتار کنه؟ ممنونم ازتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    محمدی 30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی و دوستای زندگی سالمی. من و همسرم در شرف جدایی بودیم، بارها دعانویس و امتحان کردم تا همسرم تغییر کنه و خوب بشه ولی نشد الان این کارها برام مضحکه! تا اینکه با دوره‌ها آشنا شدم و روی خودم کار کردم و وارد چالش۴ماهه شدم معجزات خدا رو دیدم و بیماری تشنج پسرم بعد از ۶ سال خوب شد و دارو مصرف نمیکنه... سیگار رو ترک کردم و روابطم با همسرم خوب شده و بهترین دوستم شده همسرم...الان واقعا خوشحالم همسرم بهترین همراهم شده. رابطمون خیلی خوب شده، هر هفته بدون اینکه من بگم پول به حسابم واریز میکنه و الان واقعا همه چیز عالی و زندگی سالمیه به لطف شما...
    پاسخ
    -0
    انصراف

    م.شریف 30 ارديبهشت 00
    خانم هروی من تازه یک ساله میفهمم زندگی یعنی چی... همسرم هیچ توجهی به من نداشت، مشغول خوشگذرانی خودش بود،دچار طلاق عاطفی شدیم، توی دو تا اتاق جدا از هم زندگی میکردیم و من متوجه شدم که ایشون با خانمی دوست و صمیمی شدند و در حال خیانت کردن هستند. سیلی خیلی محکمی خوردم اما باز هم مادرم اجازه طلاق نمیداد و میگفت تو مقصری که اینطور شده، باید بمونی! خیلی تنها شدم و برام زجر اور بود، هرروز از خودم و زندگیم متنفر میشدم، از فشار تنهایی با هزار قرض برای خودم یک گوشی خریدم و با کانال آشنا شدم و برام خیلی عجیب بود و تصمیم گرفتم دوره ها رو تهیه کنم و اون زمان واقعا از زندکی خسته شده بودم و قصد خودکشی داشتم با کار کردن روی خودم متوجه شدم همسرم داره بهم توجه میکنه، مردی که هیچوقت منو نمیدید داره منو میبینه و به من خیره میشد و بهم میگفت تو خیلی زیبا شدی و من باور نمیکردم این حرفهارو! به خودم احترام گذاشتم، عاشق خودم شدم، دیگه احتیاجی به تعریف و تمجید کسی نداشتم همسرم هرروز به من نزدیک تر میشد، دلش میخواست با من باشه، بیشتر ساعات روز میومد خونه پیش من باشه،زنگ میزد باهام حرف میزد، به من میگفت مدام میگفت تو خیلی زیبا شدی، باورم نمیشه تو قبلا اینطور نبودی! من با جزیره گنج با خدا انس گرفتم و ازش کمک خواستم، نمیتونستم به همسری که کتکم زده بود و بار ها خواسته بود برم اعتماد کنم.من اقتدارم رو بردم بالا... الان خیلی با هم دوست شدیم، همسرم برای من طلا گرفت، منی که یک ریال نداشتم، الان حساب من پر از پول شده...منی که دیپلم هم نداشتم الان ترم اخر کاردانی هستم و دارم برای کارشناسی اقدام میکنم. دارم همچنان روی خودم کار میکنم و نمیخوام دیگه غفلت کنم و الان به ارامشی رسیدم که ثانیه به ثانیه اش برام باارزشه و خیلی ممنونم که زندگیم با دوره ها نجات پیدا کرد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    z.b 30 ارديبهشت 00
    سلام به تیم زندگی سالم . خانم هروی توی روزهای سختی با شما آشنا شدم.پدرم ورشکست شده بود.. توی محیط کارم اذیت میشدم.. ازدواج کردم ولی بدبخت‌تر شدم! از محیط کارم خارج شدم و با همسرم کارخونه زدیم اما درآمد من زیاد نشد! کارم عالی بود ولی پیشرفت نمیکردم. دو ماه بعد عروسی فهمیدم وضع مالی شوهرم خیلی بده.. تمام مسائل خونه پدرم داشت تکرار میشد!پدرم و شوهرم هردو بدهکار بودن با شما آشنا شدم.. روی خودم کار کردم و وارد چالش شدم شوهرم تموم بدهی هاشو داد و سهامشو افزایش داد.ماشین خرید و به نام‌ من زد.. جای دیگه رئیس حسابداری شدم حقوقم افزایش پیدا کرد و الان به ۱۵ میلیون رسیده. الان رابطم با شوهرم خیلی خوب شده.. آرامش دارم همیشه از ورشکستگی میترسیدم وقتی دوره ها رو گوش میکردم میگفتم ای کاش زودتر گوش میدادم با دوره‌ها فهمیدم همیشه تحت حمایت خدام و حتما خدا راهی پیش پا میذاره.احترامی که میخوام و از شوهرم و خانواده اش میگیرم و این برای زندگی من عین یه معجزه میمونه. احترام به خود رو یاد گرفتم.توی شرکت خارجی با درآمد عالی کار میکنم کیفیت زندگیم تغییر کرده.شوهرم پول تو جیبی هم میده و دیگه کاری به حقوق خودم نداره.چالش چهارماهه برای من یک ساله بود و هر روز تلاش کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mahnz 30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی داستان من اینطور بود که همسرم دارو های اعصاب مصرف میکرد و میدونستم اذیت های من و بیکاری و ورشکستگی بهش فشار زیادی اورده بود، یه روز گفت نمیتونم این زندگی رو تحمل کنم و رفت من 10ماه توی خونه تنها بودم، از خانواده پنهون کرده بودم و به تنهایی روی خودم کار کردم، من آدمی بودم که به زندگی به دنیا باخته بودم و باید تغییر میکردم، فایل هارو گوش میکردم و تا 9 شب سرکار میموندم چون به پولش خیلی احتیاج داشتم، منی که شبها میترسیدم تنها بخوابم، 10 ماه تنها خوابیدم و از خدا کمک میخواستم وارد چالش چهارماهه شدم و بعد از 10 ماه یک روز دیدم که همسرم توی خونه نشسته با کلی هدیه که برای من خریده بود، من خیلی تعجب کردم ازش پرسیدم چیشده؟ گفت من برگشتم، تغییر کردم و خیلی تو رو دوست دارم، من الان میبینم تو چقدر خانم شدی، چقدر بزرگ شدی، انگار کس دیگه ای شدی، گفت انقدر رفتار هات پخته شده که نمیخوام ترکت کنم همسرم 6 ماه بود که رفته بود سرکار و میگفت کاری پیدا کردم که سالها ارزوی من بود و الان دارم جایی کار میکنم که از علایق من هست، و میگفت هر دفعه که جایی میرفتم و چیزی که تو دوست داشتی میدیدم برات میخریدم و میگذاشتم کنار ، اونم خیلی دلتنگ شده بود و روی خودش کار کرده بود من توی چالش چهارماهه میخواستم همسرم برگرده خونه، بدهی هامون رو بدیم، سالها میخواستم توی دوره های معماری شرکت کنم و الان به همه ی اینها رسیدم، همسرم دو ماهه برگشته، دوره های معماری شرکت کردم و خیلی موفقم، شغلمو دارم، و از همه مهمتر حالم خیلی خوبه و رابطه خیلی خوبی با خدا گرفتم که هیچوقت توی این 35 سال نداشتم، چهره من جوون شده، زخم معده و میگرنم خوب شده و راه درست زندگیم رو پیدا کردم من یکبار آرزو کردم کاش یک ماشین داشت ولی به طرز عجیبی یک ماشین خارجی نصیبم شد.پولی دستم رسیده که خونه بخرم.زندگیم داره تغییر میکنه و من راه خودشناسی رو پیدا کردم و از این بابت از شما ممنونم خیلی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    عاطی 30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی و دوستان عزیز . من تصمیم گرفتم جدی روی خودم با دوره ها کار کنم، شروع کردم و وارد چالش چهارماهه شدم تا عشقم به همسرم بهم برگرده، آرامش به زندگیم بیاد، طلسم ها و قفل هایی که از مادرم توی وجودم بود رو دیدم، متوجه کامپلکس هام شدم و دیدم تمام چیز هایی که از مادرم ایراد میگرفتم خودمم دارم، احساس قربانی بودنم رو دیدم، خیلی سخت بود ولی ادامه داد روی احساس قربانی بودنم کار و مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم و آگاهانه به سایه هام نگاه کردم و فرافکنی هام رو دیدم. به خودم خشم ندارم، خودم رو بخشیدم و به ارامش رسیدم. با درسواره احترام به خود فهمیدم من اصلا احترامی به خودم نمیگذاشتم ولی یاد گرفتم اینو در خودم درونی کنم تا در رفتار دیگران با خودم ببینمش همسرم که وقتی باهاش صحبت میکردم به شدت عصبانی میشد و حتی بهم حمله میکرد و میگفت خودم میکشمت و با بچه ها دعوا میکرد، حالا بهم میگه خیلی تغییر کردی، هرروز داری منو وابسته ی خودت میکنی، الان دیگه خبری از عصبانیتش نیست و خیلی آروم برخورد میکنه با دوره جزیره گنج خدا رو جور دیگه شناختم و خدای مهربون خودم رو دیدم، من با کرونا بیکار شدم اما از این فرصت استفاده کردم، روی خودم کار کردم، ارامش رو به زندگیم اوردم، مسیر دیگه ای توی زندگی من باز شد، الان خدا درهای رزق و روزی و نعمتش رو برای من باز کرده و خداوند همدم تمام لحظه های درونی من شده و گفت و گوی های درونی منفی من از بین رفته و دیگه احساس خلائ ندارم و ارتباطم با خدا و اوردن ارامش به زندگی خودم و بچه هام و پیدا کردن قفل و طلسم هام مهمترین دستاورد های من بود من توی این چهل سال اصلا زندگی نکردم و الان تازه متولد شدم، از همه میخوام واقعا روی خودتون کار کنید ، دنیا وقتی روی خوبشو به ما نشون میده که ما از درون روی خوب مونو نشون بدیم و خودمونو دوست داشته باشیم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    30 ارديبهشت 00
    سلام خانم هروی عزیز . من 38سالمه، تو سن 17سالگی ازدواج ناموفقی داشتم، 3بار خودکشی کردم تا تونستم از اون زندگی بیام بیرون در سن 23سالگی ازدواج کردم و یک دختر به دنیا اوردم و توی سن 31سالگی دوباره طلاق گرفتم به دلیل خیانت همسرم و زندگی من خیلی خیلی بالا و پایین داشت و من با بچه از اون زندگی اومدم بیرون تصمیم به مهاجرت گرفتم و از کشور خارج شدم، با آقایی وارد رابطه شدم که تحقیر میشدم، حرفهای خیلی زشتی به من میزد ولی من عاشقش بودم و نمیتونستم ولش کنم و همه میگفتند چطور عاشق کسی هستی که انقدر بهت بی احترامی میکنه و واقعا نمیدونستم چرا. با کانال آشنا شدم و همه ی دوره ها رو تهیه کردم و بارها و بار ها گوش کردم، چون من طردشدگیهای خیلی زیاد و مختلفی رو تجربه کردم بعد از گوش دادن به فایلها شرایط طوری شد که من مجبور بودم از شهری که اون اقا بود خارج بشم و به شهر دیگه برم و من ضجه میزدم و میگفتم نمیرم ولی خدا راه زندگی من رو روشن کردم، از این اقا دور شدم و این اقا بعد از 10روز از زندگی من خارج شد و رابطه ما تموم شد و من خیلی به هم ریخته بودم و اون اقا خیلی راحت منو کنار گذاشت من زیبا بودم، خوش اندام بودم، جذابیت ظاهری داشتم ولی همه خیلی راحت منو کنار میگذاشتند ؛ برای همین من به طور جدی تصمیم گرفتم روی دوره ها کار کنم جذابیت درونی رو نوت برداری و تمرین کردم و بعد از یک هفته تاثیرات رو دیدم، مدل رفتار و حرفهای اطرافیانم عوض شد، به من احترام ویژه میگذاشتند و حتی بهم میگفتند ملکه و خیلی برای من جالب بود وارد چالش چهار ماهه شدم، به طرز عجیب و جالبی من به اقایی علاقه پیدا کردم و ارتباط ما برقرار شد و با هم شروع به صحبت کردیم و من اصلا باورم نمیشه که این ادم بدون اینکه دوره ها رو بخره حرفهایی رو میزنه که من فکر میکنم سالهاست داره روی خودش کار میکنه و همه این دوره ها رو شنیده، این اقا دومین باری که منو دید به من گفت تو شبیه الماسی و من اشکام ریخت و باورم نمیشد ، این اقا با من به شدت با احترام رفتار میکنه و تمام اون حس امنیتی که من سالها به دنبالش بودم دارم از رفتار این اقا میگیرم ارتباط من با خدا فوق العاده شده، شکرگزاری میکنم من خیلی عصبی بودم الان ارامش خاصی دارم، رابطه من با دختر عالی شده، همه بهم میگن تو خیلی ارومی و ما دوست داریم در کنار تو بشینیم، الان من راه درست زندگیم رو پیدا کردم و به ارامش رسیدم ، من خیلی وقتها ناامید میشدم ولی شد ، برای من شد پس برای تک تک تون اتفاق می افته دوستان... ممنون از دوره هاتون خانم هروی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    29 ارديبهشت 00
    من یکسال هست که دارم روی خودم کار میکنم و تصمیم گرفتم سومین چالش چهار ماهه رو برای خودم رو شروع کنم و وقتی داشتم موارد لازم برای چالش رو مینوشتم بهت زده شدم از اینکه تمام مواردی رو که من توی چالش های اول و دوم میخواستم در طرف مقابلم ایجاد بشه الان دیدم که همگی در طرف مقابلم بوجود اومده و جز ویژگی های خوبی هستند که اون داره و من تحسین میکنم و این برای من مثل یک معجزه ست من تمام دوره ها رو تهیه کردم و بار ها گوش دادم، بار ها نوت برداری کردم، دفتر چه های زیادی نوشتم، مرور کردم و هم چنان دارم روی خودم کار میکنم دوره از جدایی تا تعالی اثر خیلی خیلی زیادی بر روی من گذاشت چون من از طردشدگی خیلی زیادی رنج میبردم و تونستم ریشه ی اون رو با این دوره پیدا کنم، من با تناقض های زیادی بزرگ شده بودم و این برای من مشکلات زیادی به وجود اورده بود که فکر میکردم جبران ناپذیر هست من پیش مشاور ها و روانپزشک های زیادی رفته بودم، مدت زیادی قرص میخوردم بخاطر اضطراب هایی که داشتم چون در هر رابطه ای که میرفتم ترک و طرد میشدم و هیچ وقت در روابطم طرف مقابلم کنارم نبود و حتی من ازدواجم هم به جدایی کشید من تصمیم گرفتم با فوکوس کردن روی دوره ی جزیره گنج قرص هام رو کنار بگذارم و از خدا کمک خواستم و الان ارتباط خیلی خوبی با خدا برقرار کردم الان دیگه من ترس از دست دادن طرف مقابلم رو ندارم، دیگه نمیترسم که ترک بشم و دیگه دچار اضطراب نمیشم و این برای من خیلی جالب هست و دستاورد بزرگی هست من با گوش دادن به دستاورد ها اتفاقات خوب برام درونی شد، امید ها برای من زنده شد و احساس میکنم دیگه هر چیزی ممکن هست و ناممکنی وجود نداره من کتاب های روانشناسی زیادی خونده بودم، سیستم های مختلف شخصیت شناسی رو امتحان کردم اما فایده ای برای من نداشت ولی الان احساس طردشدگی من خیلی کم شده من از کودکی بیماری صرع داشتم و بعد از کار کردن روی خودم ، قرص های من نصف شده و هیچ مشکلی برای من پیش نیومده و مطمئنم کمتر هم خواهد شد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    29 ارديبهشت 00
    با زندگی سالم آشنا شدم و مثل دری بود که رو به بهشت برام باز شد.. امید بزرگی به دلم اومد بدون تردید دوره‌ها رو خریدم و با ولع گوش دادم.طی ۸ روز معجزه دیدم. قرصامو قطع کردم. بعد از ۱۰ روز منی که نام خدا رو فراموش کرده بودم، برای نماز صبح بلند میشدم و راز و نیاز میکردم.. شروع به ورزش کردم و پیاده‌روی میکنم.شبانه روز روی خودم کار میکردم.. دعا میکردم. با جذابیت درونی یک هفته کامل روزه سکوت گرفتم تا انرژی بگیرم.. با سواد کمی که داشتم مطالب برام سنگین بود ولی با جدیت پیش رفتم سایه ها و طلسم ها و ترسهام رو دیدم برای سلامتیم کار کردم به طبیعت رفتم. به کارهای خونم رسیدم .‌. راهم سخت بود ولی خدا بلندم میکرد. احترام به خود رو یاد گرفتم، حتی تا ۱۰ ساعت روی مطالب کار میکردم.. کتاب خوندم حالم تغییر کرد. دنیای قشنگ رو دیدم وارد چالش شدم شوهرم بعد از ۲ ماه از چالش ۴ماهه مواد رو ترک کرد با کمترین درد و فشار! سرکار رفت و برای خونه وقت میذاره و احترام قائله برام.. برام هزینه میکنه.. شادی و نشاط به خونه برگشته.. از قهرها خبری نیست.فهمیدم همه چیز درون من هست... به ۹۰ درصد خواسته هام در چالش رسیدم .این آرامش رو مدیون خدا و سوده عزیز هستم و آرامشم رو با تمام دنیا عوض نمیکنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سارا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی من زمانی دوره ها رو تهیه کردم که برای قهر منزل پدرم بودم، ازدواج من سنتی بود ولی همدیگرو خیلی دوست داشتیم اما توی مدت زندگی مشترکمون مشکلات زیادی داشتیم، همسرم به من خیانت کرد، کتکم میزد، بدوبیراه میگفت و فحشم میداد، ارتباط من رو با خانوادم قطع کرده بود و من ترکش کردم به خونه پدرم اومدم من از فشار درد و تنهایی و غصه انقدر گریه میکردم و میلرزیدم، پنهونی گریه میکردم اسفند من کرونا گرفتم و تو بیمارستان بستری بودم، همسرم میگفت دعا کن کرونا تو رو بکشه، انشالله که بمیری، اگه کرونا تورو نکشه، خودم میکشمت، روز تولدم هم هیچ خبری ازش نشد، من پیام دادم زنگ زدم جواب نداد و خیلی ناراحت شدم و خطم رو عوض کردم من پرستار بودم، برگشتم سرکار ، اما شغلم رو هم از دست دادم، زندگیمو، شغلم رو ، سلامتیم رو ، همه چیزم رو از دست دادم همه بهم میگفتن زندگی تو جادو شده، تو رو چشم زدن، طلسمت کردن، باید بری پیش دعانویس، به حدی از استیصال رسیده بودم که میخواستم برم تا با کانال زندگی سالم اشنا شدم از خواهرم پول قرض کردم دوره هارو تهیه کردم، دوره جذابیت درونی رو شروع کردم، نوت برداری کردم، وارد چالش چهارماهه شدم، ویژگی هایی که میخواستم نوشتم با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس ، طلسم ها و سایه ها و ترسها و قفل هام رو تا حدی پیدا کردم و نوشتم با دوره جزیره گنج کل تحولات زندگی من، تحولات منِ حقیقی شروع شد، با این دوره خیلی اشک ریختم، گریه کردم، من مطمئن بودم که همسرم دوستم داره، خودمم دوستش داشتم ولی نمیفهمیدم پس این همه مشکل تو زندگی ما از کجاست!!!! فهمیدم اونها از سایه ها و طلسم هامون بود، فهمیدم من بند نافم به همسرم وصل بود، طلای درونم دست همسرم بود، مدام سعی میکردم هر کاری کنم ازم راضی باشه، خودم ، ظاهرم ، پوششم ، همه چیزم رو مدلی کردم که اون میخواست و اخر هم راضی نمیشد، تو دوره جزیره گنج فهیدم حامی من خداست، فقط گریه میکردم، ازش طلب بخشش میکردم، من تازه خدارو واقعا شناختم و همه ی غم ها و ناراحتی هام از ذهن و دلم پاک شد همسرم بعد از 50روز، که من رو با غرور ول کرده بود، بهم توهین کرده بود، چون شماره شو نداشت توسط همکارم بهم پیغام داد که تورو خدا برگرد، همکارم میگفت همسرت ساعت ها هق هق میکرد، فقط میگفت من همسرم رو میخوام، بدون اون میمیرم، من اصلا نمیتونم بدون اون زندگی کنم من هنوز نتونسته بودم خودم رو کامل بشناسم، منی که قبلا منتظر بودم، ثانیه شماری میکردم همسرم اشاره ای کنه تا من فرسنگ ها بخاطرش بدوم، حالا قبول نکردم برگردم، میخواستم بیشتر روی خودم کار کنم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، تازه فهمیدم چرا با وجود علاقم به همسرم، این همه باهاش قهر میکردم، تمام طردشدگی هام رو دیدم، طلسم ها و سایه هایی پیدا کردم که اصلا باورم نمیشد و زندگیم متحول شد، طلسم هایی که از مادرم گرفتم دیدم و فهمیدم چرا زندگی خودم و خواهر هام در آستانه جدایی هست، من حتی دادخواست طلاق هم داده بودم جنگجوی من فعال شد، این بار جواب همسرم رو دادم، بهش فرصت دادم، اتفاقاتی افتاد که تصورشم نمیکردم، همسرم که از خانواده من متنفر بود بی خبر از من با شیرینی و هدیه خونه پدرم رفت، دست پدرم رو بوسید، معذرت خواهی کرد، قول داد که مثل روز های اولش باشه، قول داد من رو خوشبخت کنه و به خونمون برگشتیم، همسرم که با هیچکس رفت و امد نمیکرد حالا تمام خانوده من رو دعوت کرده بود خونمون، مدل رفتارش با من و خونودم عوض شد الان همسرم دائما قربون صدقه من میره، کسی که به من میگفت انشالله که بمیری الان صبح تا شب داره دست و پای منو بوس میکنه، میگه تازه میفهمم چه طلایی تو خونه من هست، وجودت ارومم میکنه، مدام بغلم میکنه و میگه انگار آهنربا شدی ، همش من رو میکشی سمت خودت همسرم که همیشه دعا و نذر رو مسخره میکرد، برای برگشتن من چله گرفته بود 😳این همه تلاش کرده بود که به من برسه چون من حالا شده بودم منِ حقیقی با دوره جدایی تا تعالی با درونم ارتباط برقرار کردم، با درسواره احترام به خودم فهمیدم به خودت احترام گذاشتن یعنی چی من همیشه تمام تلاشم رو میکردم همسرم یکبار بگه دوستت دارم، کلی ذوق میکردم ولی حالا که خیلی خیلی قربون صدقه من میره، الان لذت میبرم ولی دیگه نیازی ندارم خلا ندارم واقعا از درون پر هستم همسرم که میگفت امکان نداره چیزی به اس
    پاسخ
    -10
    انصراف

    الی 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،اومدم دستاوردمو بگم من پدر پرخاشگری داشتم، پدرم رفتارهای خوبی با ما نداشت، من تجربه تجاوز داشتم، برای فرار از خونه پدری من توی 16سالگی ازدواج کردم و از چاله به چاه افتادم چون من بلوغ روانی لازم رو نداشتم همسرم شد پدر دوم، همونطور خشونت داشت، بی مسئولیت بود، من رو 10 سال در یک اتاق 12 متری نگه داشت، من مستقل شدم ولی شوهرم هیچ هزینه ای برای من نمیکرد و هیچ کاری برای من نمیکرد، اصلا ازم نمیپرسید پولی داری؟ مشکلی داری؟ دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و از همون اول دستاورد داشتم، من به دلیل زندگی سختم اصلا خواب خوبی نداشتم، با این دوره به آرامش رسیدم، گفتگوی درونی خیلی زیاد من تموم شد، من قبلا حس قربانی بودن داشتم، پر از سوال بودم اما با جذابیت درونی منی که همیشه اشک میریختم حالا یک مادری شدم که لبخند میزدم و پسرم تعجب میکرد دوره عزت نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و وارد چالش چهارماهه شدم و چیز هایی که دوست داشتم نوشتم من هیچوقت حضور شوهر رو در زندگیم حس نمیکردم، با این دوره به درونم سفر کردم، سایه ها و طلسم هام رو دیدم، طلسم های مالی خودم رو دیدم و قفل هام رو دیدم، تمام کسانی که به من آزار رسونده بودند بخشیدم و رها کردم بک شب به نقطه خلا رسیدم، قصد خودکشی داشتم، خانوادم بخاطر تصمیم طلاقم بهم پشت کرده بودند، شوهرم پشت کرده بودم، تو اخرین لحظه با یاد اوری ویسای جزیره گنج از خودکشی منصرف شدم و با خدا حرف زدم و ازش نجات خواستم مچ دست من شکست، انگار جهان میخواست زندگی من رو متوقف کنه و زمین گیر شدم یک ماه و از این مدت برای کار کردن روی خودم استفاده کردم، دوره ها رو دوباره مرور کردم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، لحظه لحظه این دوره، تمام زندگی من رو به تصویر میکشید، تمام طرد شدگی ها و عفونت هایی که داشتم با این دوره سر باز میکرد و خالی میشدم، کوله بار سنگین دوران کودکی من با این دوره از دوشم برداشته شد و احساس سبکی میکردم، من خیلی گریه کردم، مشکلاتم رو دیدم، با فایل سیزده این دوره قفل اصلی زندگی من باز شد و من چیزی رو دیدم که هیچوقت نمیدیدم و به جاش پدرم رو مقصر مشکلاتم میدونستم، طلسم های روانی بزرگی که از مادرم گرفته بودم رو دیدم و فهمیدم به همون دلیل هست که من با وجود زیبایی و ویژکی های خوبم، هیچوقت خودم کامل و خوب و کافی نمیدونستم، من همیشه خودم رو کم میدونستم، ترس از دست دادن داشتم و قفل من با این دوره باز شد، با درون خودم ارتباط برقرار کردم و روی اسقلالم کار کردم، من سال ها به همه وابستگی شدید داشتم، همه رو میدیدم جز خودم با این دوره خودم رو پیدا کردم و چراغ سبز های زندگی من شروع شد فردی به خونه من اومد و گفت کسی که همسرم رو توی دادگاه کمک میکرده ما بودیم، از من حلالیت خواستند و حتی حاضر شدند به نفع من توی دادگاه حاضر بشن رفتار شوهرم برای من عجیب بود، محبت خیلی زیادی به من میکرد، اعتراف کرد که من اشتباه کردم، از من واقعا طلب بخشش کرد، گفت سر من چنان به سنگ خورده که من یک فرصت دیگه ازت میخوام، همه چی رو جبران میکنم، نمیخوام طلاق بگیریم، شروع کرده بود هزینه های من رو دادن و دیدم چالش چهار ماهه داره جواب میده، بار های برای من خرید کرد، بار ها به حساب من پول ریخت ، لوازم خونه رو عوض کرد، من رو مدام خرید میبرد و اینا برای من خیلی عجیب بود من دیگه از طلاق منصرف شدم، شوهرم گفت من عاشق تو بودم و هستم و راضی به جدایی نیستم، من زن مستقلی بودم که خونه ، زمین، ماشین، ... داشتم ولی شوهرم هیچوقت موفقیت های من رو نمیدید و هیچوقت نشد به من افتخار کنه ولی حالا شوهرم شروع کرد به گفتن تمام چیز هایی که آرزو داشتم و ما مساله ی طلاق رو برای خودمون تموم کردیم زندگی ما داشت آروم میشد که به چالش جدیدی خوردم و تست کرونای شوهرم مثبت شد، حالش هرروز بدتر میشد و بستری شد،انگار معجزه شد چون همسرم واقعا مرگ رو چشید تمام دوره ها و چالش چهار ماهه الان تبدیل شد به مردی که عاشق تر از همیشه هست و من آرزوشو داشتم، مردی که احساساتش رو به زبون میاره، مردی که هزینه میکنه برای من و ما الان عاشقانه کنار هم هستیم و این رو توی تمام حرفهاش حس میکنم، زندگی ای که یکسال و نیم به بن بست شدید خورده بود
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیما 21 آذر 99
    سلام به خانم هروی عزیزم من قبلاً با قرص خواب و قرص های اعصاب می خوابیدم و خوابیدن برای من خیلی سخت بود،با چالش ۴ ماهه قرص های اعصاب رو کنار گذاشتم و حالا می تونم راحت بخوابم و خوابم تنظیم شد چندین ماه منتظر استادی بودم که جواب من رو بده اما جواب نمی داد و طی این یکی دو هفته جوابم رو داد و من تونستم کلاس هام رو شروع کنم پیشنهاد کاری به من شد و پدر من که همیشه مخالف با کارکردن بود حالا خودش برای پیدا کردن کار برای من پیش قدم میشد بعد از سالها دوستی، رو دیدم که تونست خیلی در مسیری که در آن قرار دارم به من کمک کنه و اطلاعات خیلی خوبی را به من بده ورزش مورد علاقه ام را پیدا کردم به شروع و انجام اون دادم آدمی سر راه من قرار گرفت و تونست کمک های خیلی خوبی به من بکنه به هر چیزی که فکر می کنم برای من محقق می شود نسبت به مسائل و اتفاقات زندگیم آگاهی خیلی خوبی بدست آوردم رابطه من با خدا عمیق تر و بهتر شد
    پاسخ
    -1
    انصراف

    سعیده 21 آذر 99
    سلام خانم خروی من یک دختر ۲۷ ساله هستم که از نظر بقیه همه چی تمام است تحصیلات،ظاهر و خانواده خوب دارم،من از نظر بقیه بسیار عالی و همه چیز تموم بودم اما در درون خودم و بدون هیچ ماسکی بسیار پوچ و بی ارزش بودم ۱۸ سالگی ازدواج کردم و همزمان درس هم میخوندم مطالعه زیادی داشتم اما هیچ تاثیری نداشت چون صرفاً میخوندم و مطالعه من همراه با آگاهی نبود بعد از به دنیا آمدن دخترم، همسرم که من را می پرستید از من فاصله گرفت، حرفی با هم نداشتیم و فقط برای رابطه سمت من میومد و بعدش همون آدم خشک و سرد و بی روح میشد شوهرم با صمیمی ترین دوستم که به تازگی جدا شده بود چت میکنه و دنیا روی سر من خراب شد داغون بودم و می خواستم جدا شم اما اقتدارش رو نداشتم همسرم ازم معذرت خواست تازه دنبال راه بودم که ببینم ببخشمش یا نه که که با سیلی محکم تری دوباره پرت شدم روی زمین و و فهمیدم که با یک زن مطلقه با شرایط خانوادگی و ظاهری بسیار بدی در ارتباط است،من با خودم میگفتم که خدایا چطور شوهرم توانست با وجود داشتن کسی مثل من سمت همچین آدمی بره؟! از من خواستند که ببخشمش و من دوباره به خاطر دخترم سعی کردم زندگی رو بسازم ،ما طلاق عاطفی گرفته بودیم و هیچ چیزی در این زندگی سر جای خودش نبود بی اشتها بودم، معده ام عصبی شد و افسردگی گرفتم با کانال آشنا شدم اما پیش خودم گفتم که این هم مثل بقیه کانال ها تبلیغ هست و سرسری رد شدم چون همه راهی رو رفته بودم اما نتیجه نداده بود همش کنترلش می‌کردم و گفت و گوی درونی منفی زیادی داشتم،از زمانی که با زندگی سالم آشنا شدم همش خدا میخواست من رو بندازه تو مسیر خود شناسی اما من مغرورتر از این بودم که قبول کنم مشکل از من هم هست و همش میگفتم که شوهرم بود که لیاقت من رو نداشت اینقدر رفتارهای بدی داشته ام که شوهرم ازم فراری شده بود و فقط برای خواب میومد خونه که صدای من رو نشنود قبل شروع، چون خیلی پیش روانشناسی مختلف رفته بودم دیگه اعتماد نداشتم میگفتم اینا همش تبلیغاتهوارد کانال تلگرام شدم و همون دفعه اول تونستم آرامش عجیبی رو بدست بیارم با فایلهای رایگان اقتدار خیلی زیادی پیدا کردم طوری که به شوهرم گفتم یا زندگی رو میسازیم یا جدا میشیم دوره جذابیت درونی را تهیه کردم و تقریبا یک هفته بعد شوهرم بهم گفت تو نمونه کامل از یک زن زندگی هستی و بعد از سه سال طلاق عاطفی شنیدن این جمله برای من یک دستاورد بزرگ بود وارد چالش شدم و حالا آروم هستم دیگه احساس پوچی نمیکنم خوابم آروم شده و فکرهای منفی من به گفتگوی مثبت تبدیل شده ،اصلاً گفتگوی درونی ندارم رابطه من با همسرم عالی شده طوری که به من میگه تو جون از من بخواه اقتدار من قدری زیاد شده که به هر چیزی که فکر می کنم را جذب می کنم من انقدر از خودم واقعی فاصله گرفته بودم که خلاقیت و هنرم را کاملاً فراموش کرده بودم اما با چالش تونستم به سمت کاری که استعدادش دارم و به اون علاقه مند بودم برم و دوره های مربوطه رو ببینم زندگی من قشنگ شده و همسر و دخترم حال خیلی خوبی دارند و من را خیلی زیاد دوست دارن حالم با خودم و خدای خودم خوبه و دیگه همسرم رو کنترل و چک نمیکنم چون انقدر با خودم و تنهاییم حالم خوب هست که وقت کم میارم الان به کودک درونم توجه زیادی می کنم و تبدیل به یک خانم ایده‌آل شدم دیگه به خودم سختی نمیدم واقعا فهمیدم اینکه جذابیت با خوشگلی فرق داره یعنی چی!
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیما 21 آذر 99
    سلام من بار اول که وارد چالش چهار ماهه شدم، موفق شدم از رابطه نا مناسبی که داشتم خارج بشم بار دومی که وارد چالش چهار ماهه شدم، معیار هایی که از طرف مقابلم انتظار داشتم نوشتم و شروع کردم به کار کردن روی خودم من تونستم آدم قبلی زندگیم رو ببخشم از نظر ذهنی رهاش کنم و دیگه بهش فکر نکنم و کم کم اون شخص از ذهنم بیرون رفت بعد از مدتی از چالش، با یک آدم جدید آشنا شدم که تمام معیار هایی که من یاد داشت کرده بودم رو داره، به من خیلی احترام میگذاره، به من میگفت انقدر از من انرژی خوب گرفته که فقط دلش میخواست با من آشنا بشه و خیلی جالبه که به من میگه تو منبع انرژی من هستی، من تمام حال خوب روزم رو از تو میگیرم، از خدا ممنونم همچین هدیه ای رو به من داده و اینا برای من خیلی خوشحال کننده ست که دارم نتایج تغییراتی که کردم رو از اشخاص دیگه میگیرم منی همیشه شاکی بودم که چرا آدم هایی که به زندگیم میان تکلیف من رو مشخص نمیکنند ولی این آقا ازم خواست خانوادم رو در جریان بگذارم و گفت دوست دارم معیار های خانوادت رو ببینم و رضایت شون رو برای ازدواج مون جلب کنم من همیشه ناراحت بودم چرا آدمی که وارد زندگی من میشه برای من هزینه نمیکنه، برام جالبه اولین باری که این شخص رو دیدم برای من یک کادوی گرون قیمت مطابق با سلیقه من خریده بود و خیلی علایق من رو در نظر گرفته بود و تلاش کرده بود که توی این مدت من رو بشناسه و مداوم بهم میگه این وظیفه ی منه که تو رو تامین کنم، هر جا هر چیزی احتیاج داری باید اولین نفر به من بگی من وارد چالش من جدید شدم، مداوم ورزش میکردم، به تغذیه ام توجه میکردم، به جسمم احترام میگذاشتم، برای خودم هزینه کردم و منی که وزنم اصلا پایین نمی اومد الان میبینم چقدر وزنم پایین اومده و سایز کم کردم و همه بهم میگن چقدر ظاهر زیبایی داری و چقدر هیکلت بهتر شده، صورتت قشنگ تر شده این آقا بهم میگه که روح تو از همه چیز برای من زیبا تره و جاذبه ای که روح تو برای من داره توی هیچ آدم دیگه ای ندیدم حالم این روز ها خیلی خوبه و دارم تلاش از زمانم به بهترین نحو استفاده کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    بیتا 21 آذر 99
    سلام من این دستاورد رو فرستادم که اگه نا امید هستید از روی خودتون کار کردن ببینید چقدر این خودشناسی میتونه به ما کمک کنه؛ من بخاطر یک آدم به سمت کار کردن روی خودم کشیده شد من با دوره جذابیت درونی عزت نفس و جزیره گنج کار کردم ولی حالا نتایج خیلی مهمتر ی به دست اوردم من خیلی عصبی مزاج بودم، از خانوادم فراری بودم و میخواستم همیشه مهاجرت کنم ولی الان عاشق خانوادم هستم، با اینکه خواستگاری دارم که اروپا هستند ولی دیگه دلم نمیخواد برم ، من آرزوم بود از خانوادم جدا شم الان کناشون خوشجالم تمام آقایونی که سمت من میومدند برای رابطه جنسی میومدند و اصلا قصد ازدواج نداشتند، الان انقدر مدارم بالا رفته که منی که حتی یک خواستگار هم نداشتم فقط کسانی به سمت میان که قصد ازدواج دارند و به فکر تشکیل خانواده هستند من روی خودم کار کردم، عزت نفسم رو بردم بالا ، نظام های ارزشی خودم رو بنا کردم منی که نمیتونستم وضعیت مالی خودم رو مدیریت کنم در حد خودم پیشرفت مالی خیلی زیادی کردم و از در و دیوار برای من پول میریزه من شکست مالی بزرگی خورده بودم و دلیل و طلسمش رو پیدا کردم که ترس از دست دادن پول داشتم من احساس عدم امنیت زیادی در این دنیا داشتم ولی الان انقدر برام دنیا امن شده که دیگه مثل گذشته به فکر فرار کردن نیستم و این درون من درونی شده دنیا جای امنی هست و میتونم به آرزو ها برسم من سایه هام رو پیدا کردم، عقده های منفیم رو با خانوادم درونی کردم و دیدم درون من ناسازگاری درونی شده بود و چیزایی درونم بود که زندگیم رو تلف میکرد و به این ها پی بردم و به محض دیدن سایه هام، اثراتشون از زندگی من رفتند و من سازگار تر شدم من همیشه فکر میکردم به اندازه کافی خوب نیستم برای همین من همیشه از طرف دوست پسر هام، دوستام و خانوادم رها میشدم و حالا احساس ارزشمندی درونیم رو خیلی بالا بردم و اتفاقات اطرافم عوض شدم دوست پسرم که من رو ترک کرده بود برگشت و با التماس میخواست من رو ببینه ولی دیگه برای من مهم نیست و تغییراتی که الان دارم توی زندگیم میبینم برای من خیلی مهمتر ه من الان احساس ارزشمندی زیادی دارم، زندگی برای من زیبا و شیرین شده و لذت میبرم از لحظه لحظه زندگیم من پرستار هستم و الان با عشق و بدون هیچ ترسی کار میکنم؛ به شما پیشنهاد میکنم تا میتونید فایلا رو گوش بدید هربار گوش بدید کلی چیزای جدید پیدا میکنید.و این خیلی خیلی مهمه.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سعیده 21 آذر 99
    سلام به همگب.من از بچگی زندگی پر از تنش و چالشی داشتم، دعواهای پدرومادرم، کتک هایی که میخوردم، احساس طرد شدگی که پیدا کردم از جانب پدر، مادر، خواهرم پدر من در زندان بود و محبتی از جانب پدرم نمیدیدم و این کمبود رو حس میکردم من هم من پا به پای مادرم کار میکردم برای زندگیمون و یادمه پدرم همیشه دوست داشت من پسر باشم من در سن کودک مورد تعرض جنسی قرار گرفتم و این خیلی روحیه ی من رو حساس کرد پدرم هیچوقت به مادرم پول نمیداد و همیشه دعوا داشتیم سر پول، من از خونه فراری بودم و از خانوادم متنفر بودم، دائم جلب توجه میکردم، تشنه ی توجه بودم، خودم رو به غش میزدم توجه بگیرم مادرم به پدرم شک داشت، گوشی و ماشینش رو دائم شک میکردم و این شکاک بودن در من درونی شد و تو وجودم رخنه کردم چون محبتی از پدر و مادرم نمیدیدم، اینها در من عقده شد، حس میکردم من چقدر بی ارزشم، عزت نفس من به شدت پایین بود جوری که من فکر میکردم تنها چیزی که من برای عرضه دارم جسمم هست چون من تشنه ی محبت بودم وارد روابطی میشدم که بهم توجه شه با اینکه ازم سو استفاده جنسی میشد بالاخره من از خواستگار هایی که برام می اومد یکی رو قبول کردم و عقد کردم ولی بعد از عقد متوجه شدم به من خیانت میکنه، گوشی و ماشینش رو میگشتم(کارهایی که مادرم میکردم منم میکردم) و بالاخره تونستم ازش جدا بشم و این دوباره مهری شد به طرد شدگی و به بی ارزشی من، این شخص من رو بی ارزش میکرد من توی هر رابطه ای که میرفتم تنها چیزی که برای عرضه داشتم جسمم بود و آسیب میدیدم از نظر روحی و جسمی و فقط من رو برای جسمم میخواستن و توی تمام روابطم شکست میخوردم، اذیت میشدم ، بی ارزش میشدم من سرکار میرفتم، تمام هزینه های خودم رو میدادم، برای خونه هزینه میکردم و بعد از مدتی تصمیم به مهاجرت گرفتم من هیچوقت نمیدونستم زندگی یعنی چی، هدف یعنی چی، دنیا یعنی چی، خدا یعنی چی اینجا هم رابطه های خیلی زیاد کوتاه مدتی داشتم، انقدر خودم رو بی ارزش کرده بودم که هر کسی که می اومد باهاش وارد رابطه میشدم، حتی انقدر بی عزت نفس شده بودم که به یکی از دوستای خودم خیانت کردم، توی روابطم بهم میگفتن داری خستم میکنی، چقدر اذیت میکنی چقدر گیر میدی و من ترکشون میکردم تا اینکه یک روز به خودم اومدم و گفتم بسه دیگه چقدر میخوای خودت رو بی ارزش کنی، با کانال شما آشنا شدم و دوره ها رو تهیه کردم وقتی دوره جذابیت درونی رو گوش میکردم گفتم خدایا من با خودم چه کردم، انقدر رابطه من با جهان خوب و عمیق شده بود که احساس میکردم آرامش ابدی گرفتم بیشتر و بیشتر روی خودم کار کردم، دنبال طرح الهی خودم بودم، خیلی اتفاقی بهم پیشنهاد کاری شد که با اینکه هزینه ی زیادی برام داشت ولی یکی از دوستانم هزینه رو بهم داد و تونستم مدرک رو بگیرم و الانم دارم بدون هزینه آموزش میبینم برای من خیلی خوب پول میاد، شما به من یاد دادین با جهان ارتباط برقرار کنم و این جهان جای امنی هست و من خیلی خوب دارم از سمت جهان و خدای خودم حمایت میشم وارد چالش چهار ماهه و چالش من جدید شدم، بیماری که داشتم رفع شد، من الکل رو ترک کردم، به تغذیه خودم دارم میرسم خیلی اتفاقی با آقایی آشنا شدم که این شخص به شدت به من علاقه مند شد، بهم میگفت وای من چقدر بتو علاقه مندم، تو چقدر انرژی خوب بمن میدی، خیلی جالبه که این شخص هم به لحاظ عاطفی هم مالی برای من خیلی کمک بوده توجه هایی به من میکنه که تا حالا نداشتم از جانب هیچکس، هر چیزی رو که میخوام برام فوری تهیه میکنه و میگه مطمئنم رابطم با تو فوق العاده میشه و همه شرایط خوبی که توی ایران داره ، داره واگذار میکنه که بیاد پیش من، زندگی جدیدی رو شروع کنیم و میگه برای من خیلی با ارزش و خاص و دوست داشتنی هستی دوره از جدایی تا تعالی داره خیلی بهم کمک میکنه من هدفم رو پیدا کردم، راهم رو پیدا کردم، احساس میکنم با این شخص میتونم رابطه ی که میخوام داشته باشم کلی از طلسم ها و سایه هام رو پیدا کردم، دوره ها رو برای مادرم هم تهیه کردم و داریم همدیگرو کمک میکنم در راستای شناخت خودمون
    پاسخ
    -1
    انصراف

    سمانه 21 آذر 99
    سلام خانم هروی همیشه تردید داشتم که آیا این دستاورد ها واقعی هست یا نه؟ من قبلا با چند تا مشاور صحبت کرده بودم و فکر میکردم کارهایی که بهم میگن انجام بدم برای مشکلاتم، ربطی به مشکلم نداره و پیگیرشون نمیشدم دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم چون حال خیلی بدی داشتم و به صورت جالبی شخصی که من سالها پیش باهاش در ارتباط بودم و بخاطر رفتنش از ایران رابطه مون باهم کمرنگ شده بود و حتی بهم گفته بود نه بهش پیام بدم، نه بهش زنگ بزنم، حتی میگفت اگر زنگ بزنم یا پیام بدم، من رو بلاک میکنه، خیلی غیر منتظره بهم زنگ زد و دوباره رابطه رو با من شروع کرد و این قضیه واسم کاملا عجیب بود دوره رو گوش دادم و روی هر جمله ای که توی دوره گفتن و من روی اون کار کردم، تمرکز کردم، جواب گرفتم تصمیم گرفتم رژیم بگیرم، چون من سالها بود اضافه وزن داشتم، میخواستم رژیم بگیرم ولی به عقب مینداختم، شروع به رژیم گرفتن، ورزش، پیاده روی کردم و بعد از چند روز خیلی غیر منتظره، اون آقا که حدود بیست کیلو اضافه وزن داشت و آدم تپلی بود و اهل ورزش هم نبود و همیشه میگفت نیازی نیست به رژیم گرفتن، من همیشه توی تصوراتم همسرم رو آدم چاقی نمیدیدم و بعد فکر میکردم این آدم که لاغر بشو نیست و لاغر شدنش شاید محال باشه، خیلی جالب بود برام که خودش بهم پیام داد و گفت مدتی هست شروع کرده به رژیم گرفتن و حدود 10کیلو وزنش رو کم کرد، ورزش میکنه، پیاده روی و کوهپیمایی میره و خیلی واسم این عجیب بود من همیشه در روابطم آدم عجولی بودم، ارتعاشات منفی بالایی داشتم، از نوشتن استفاده کردم و به خدا سپردم و این برای من به شکل عادت شد و معجزه ش رو دارم میبینم. من قبل از دوره مدت ها بود ارتباطم رو با خدا قطع کرده بودم، با خدا آشتی کردم و از اون لحظه حضور پررنگ خدا رو توی تک تک لحظه های زندگیم دارم حس میکنم و همیشه میبینم توی مشکلات خدا چه جوری دستم رو میگیره و من رو از منجلاب بیرون میکشه من خیلی نا آرام ، مشوش ، پریشون بودم ولی من حالا خیلی آرام هستم بدون پریشانی و به آرامشی که همیشه دنبالش بودم رسیده بودم دوباره دوره جذابیت رو دوباره شروع کردم، وارد چالش چهارماهه شدم، از خدا خواستم برای رابطه ای که دارم بهم نشونه بده، بعد از چند ساعت متوجه شدم این آقا برگشته ایران تا من رو سورپرایز کنه و این برای من مثل معجزه بود و من بزرگترین دستاورد زندگیم رو داشتم حس میکردم من دارم با گفته های شما روی خودم کار میکنم تا یک منِ جدید، منِ واقعی بسازم دوره از جدایی تا تعالی رو خریدم چون توی روابط متعددی با شکست مواجه شده بودم، با این دوره من تونستم رنج و درد هام رو ببینم و فکر میکنم این دوره برای همه پدر و مادر ها لازم هست چون همه ما خواسته یا ناخواسته، کارهایی می کنیم که در بچه ها نفوذ میکنه و مثل طلسم میشه و کل زندگی شون رو تحت الشعاع قرار میده( نظر شخصی) من الان دارم دلیل تمام مشکلاتی رو که توی زندگی و روابطم داشتم پیدا میکنم، دلیل همه پرخاشگری هایی که داشتم و دارم حل شون میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نارینا 21 آذر 99
    سلام اومدم دستاوردمو بگم برای من شگفت انگیز بود که این اطلاعات به شکلی قابل فهم برای افرادی که هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارند طراحی شده. وقتی دستاورد ها رو میبینم خیلی برام جالبه من در بدترین شرایط زندگیم که در بدترین حالت بودم یازده ماهه که فایل هارو تهیه کردم و دارم روی خودم کار میکنم و کلی دستاورد داشتم من بعد از ازدواج روی دیگه ای از سکه رو دیدم ، همسرم دو تا بچه داشت از ازدواج قبلش و فهمیدم با خانم های زیادی در ارتباط بوده من بخاطر شرایط مهاجرتم اجازه کار نداشتم، حمایت خانوادم رو هم نداشتم چون مخالف ازدواجم بودند و شروع کردم به ساختن زندگیم. هر کاری میکردم و از بی احترامی هایی که بهم میشد آب میشدم و هیچ جایگاهی نداشتم و یکباره یک درخواست طلاق برام رسید و اون آقا بی خبر از من این درخواست رو داده بودند من شوکه شدم، گریه میکردم، من باید از اون خونه میرفتم بیرون و جایی نداشتم و با پیج آشنا شدم و شروع کردم به کار کردن روی خودم و معجزه میدیدم شوهرم به من گفت پروسه طلاق ما۴ دقیقه است ولی این پروسه شد ۸ماه و من معجزه ها میدیدم.من در پروسه طلاقم تونستم با یک وکیل در برابر چهار وکیل اون آقا، تمام رای ها رو به نفع خودم بگیرم و ایشون شوکه شد که منی هیج حمایتی ندارم چطور این کار رو کردم. من اون موقع دوره جزیره گنج رو گوش میکردم و به خدا میگفتم خدایا اون با 4 وکیلش میاد و من با تو میرم دادگاه که واقعا حمایت رو دیدم دوستان و مشاورم میگفتند لازم نیست روی خودت فشار درس و کار رو بیاری بخاطر شرایطت اما من فایل جذابیت درونی رو که گوش میدادم، رئیس دانشکده پیشنهاد کاری خیلی خوبی رو به منی داد که اولین بار بود میدیدمش و من توی جایگاهی قرار گرفتم که انگار خواب میدیدم و باورم نمیشد اون جایگاه مال من باشه الان دارم دکتری دومم رو میخونم در آمد خوبی پیدا کردم و حتی تونستم خونه بخرم. من وقتی درخواست طلاق رو دیدم میگفتم خدایا من باید چیکار کنم؟ چون از لحاظ مالی هم وابستگی به اون آقا داشتم وارد چالش چهار ماهه شدم و بعد از دو هفته آقایی اومد که تمام ویژگی هایی که لیست کرده بودم و روی خودم کار میکردم رو داشت با دوره از جدایی تا تعالی دارم روی خودم کار میکنم و تمام مراحلی که گفته رو تجربه کردم و دارم روی خودم کار میکنم. آرامش دارم . دیگه از تنهایی نمیترسم و از مشکلات نمیترسم به دوستانم میگم تسلیم نشید کار کنید و عجله نکنید، توی زمان درست اون اتفاق درست خواهد افتاد فقط شما ادامه بدید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نیره 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،اومدم دستاوردمو بگم به خاطر خیانتی که به من شد یک سال از همسرم جدا به‌همراه دو فرزندم زندگی می‌کردم به خاطر بچه ها سعی کردیم که دوباره یک زندگی را از نو بسازیم الان داریم با هم زندگی می‌کنیم و روز به روز همه چیز داره بهتر میشه بحثی بین من و همسرم اتفاق افتاد و به من گفت که من در این زندگی موندنی نیستم و این باعث شد من به شدت به هم بریزم و دوباره کاهشی عمل کنم در حین عصبانیت همش به خودم می گفتم چرا اینقدر عصبانی می شی؟! سعی کردم که بفهمم دلیل این همه عصبانیت من چه چیزی هست من ریشه های این عصبانیت شدید رو پیدا کردم و فهمیدم به خاطر ترس از دست دادن فرزندانم و ترس از تنهایی و بی پولی بود به خودم اومدم وارتباطم رو باخدا برقرار کردم،گفتم که خدا، حافظ من هست و امکان نداره که من رو تنها بذاره و بعد از این موضوع خیلی احساس آرامش کردم وقتی که من تونستم خودم رو به آرامش و ارتباط با خدای خودم دعوت کنم و عمیقاً به مشکلم فکر کنم رفتار همسرم کاملاً متفاوت شد و اظهار پشیمانی کرد و خواست که اون رو ببخشم احساس بی ارزشی و بی لیاقتی خیلی زیادی داشتم و این باعث شده بود برای ازدواجم فردی رو پایین تر از سطح خودم انتخاب کنم و من تونستم این احساس بی ارزشی رو در درون خودم ببینم و دارم روش کار میکنم با کودک درونم ارتباط برقرار کردم دائما سپاسگزار پروردگارم هستم و این سپاس گزاری در زندگی من معجزها کرده فهمیدم که هیچ وقت قدردان همسرم نبودم و خوبی های اون رو نمی دیدم و شاید این یکی از دلایل جدایی ما بود و من قدردان بودن را از درسواره قانون استغنا یاد گرفتم و تونستم خوبی های ایشون رو ببینم و می بینم وقتی که روی خوبی هاش تمرکز می کنم چطور رفتارش تغییر میکنه و برای همین هست که الان تونستیم زندگی جدیدی رو با هم درست کنیم، زندگی که احترام در آن زیاد است و من احساس ارزشمندی زیادی رو در این زندگی دارم تونستم ورزش و مطالعه کتاب رو وارد زندگیم کنم دوره ها من رو با یک دنیایی از علم مواجه و معرفی کرد من تونستم هزاران نویسنده و کتاب خوب رو پیدا کنم من در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم اما هیچ وقت این اعتقادات درونی و سپاسگزاری که الان دارم رو نداشتم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سحر 21 آذر 99
    سلام خانم هروی عزیزم.من زمانی وارد چالش چهارماهه شدم تصمیم قطعی برای جدایی از همسرم داشتم، توی رابطه مون فراز و نشیب بسیار زیادی داشتیم، قبل از عید قرار بود مراسم ازدواج ما باشه که یک هفته قبل از مراسم، کنسل شد من دوره از جدایی تا تعالی رو هم تهیه کردم تا آمادگی داشته باشم برای این جدایی و واقعا تصمیم قطعی داشتم، برنامه ریزی هم کرده بودم برنامه چالش چهارماهه اعلام شد و من به عنوان آخرین تلاشم وارد این چالش شدم، دوره از جدایی تا تعالی به شدت برای من کمک کننده بود و من تازه میفهمیدم داشتم چیکار میکردم با خودم و چقدر درونم رو اذیت کرده بودم من و همسرم الان داریم با هم زندگی میکنیم و من خدا رو شاکر هستم، آرامشی که الان داریم، هیچوقت توی این 3سال آشنایی مون نداشتیم و من این احساس رضایت رو هم در خودم و هم در همسرم حس میکنم بخاطر مشکلاتم، ریزش موی بسیار شدیدی داشتم که حجم موهام نصف شده بود، پوستم به شدت خراب شده بود، این ها برطرف شد من با اینکه سن کمی دارم ولی زانو درد بسیار شدیدی گرفته بودم و دکتر بهم گفت تو فقط با تزریق مفصل درمان میشی و مفصلت به شدت از بین رفته و جوری بود که من از درد نمی تونستم بایستم ولی الان کاملا این درد از بین رفته و من به راحتی میتونم به همه کارهام برسم و احساس میکنم بدنم که به شدت درگیر بود و نابود شده بود به تعادل و ارامشی برسه من خیلی کم غذا میخوردم، خیلی کمتر از یک فرد عادی اما وزنم تثبیت شده بود و هیچ تغییری نمیکرد، توی این مدت به راحتی بدون رژیم خاصی من وزن کم کردم، همه متوجه تغییرانم هستند و برای من خیلی خوشایند هست در مورد وضعیت تحصیلی احساس ناتوانی عمیقی داشتم و تونستم با کار کردن روی خودم یک دوره فشرده و سخت دوماهه رو با موفقیت سپری کردم و درخشیدم توی این دوره و همه از من و دقت و ظرافت و سرعت کارم تعریف میکردند و خیلی برای من لذت بخش که استاد از دیدن من خوشحال میشدند با کنترل گفتگوی های درونی منفی که 24ساعته درگیرش بودم از لحاظ روحی و جسمی به آرامش رسیدم من یک سری خواسته های مالی داشتم که یک درصد هم فکر نمیکردم بهشون برسم چون همسرم باید تامین میکرد و قبلا جوری بود که حس میکردم همسرم حتی چند صد هزار تومن هم با ناراحتی خرج میکنه و اتفاق عجیبی که افتاد و من واقعا شوکه بودم این بود که همسرم یک سری خرید هایی برای من کرد که حدود 200میلیون هزینه اش شد و به راحتی برای من هزینه کرد و برام خیلی تعجب داشت
    پاسخ
    -1
    انصراف

    سپیده 21 آذر 99
    سلام خانم هروی.سفر من با یک طرد شدگی شروع شد تجربه ی اولم بود و به شدت به اون آقا وابسته و دلبسته بودم .با کار کردن روی دوره جذابیت درونی با گوش دادن اولین فایل بقدری اروم شدم که میخواستم فایلا رو سریعتر گوش بدم همون روز به من پیشنهاد کار شد ولی به علت دوری راه من قبول نکردم، اما همین برام نشونه بود که راهم بهترینه؛ به خداوند متصل شدم.آگاهیم زیاد شده.فهمیدم چه قدر قدرتمند و دوست داشتنی ام برگشتن اون آقا به زندگیم برام مثل یه معجزه بود ازم یه فرصت دوباره خواست. منم بهش یه فرصت دوباره دادم ولی اینو میدونم منی که الان وارد رابطه میشه ،اون من سابق نیست بهم گفت چه قدر خوشگلتر شدی، چه قدر تغییر کردی. من فقط سعی کردم خودم و بیشتر دوست داشته باشم و میدونم این منی که وارد این رابطه میشه دیگه اون منِ قبلی نیست. میدونم راه درازی دارم اما تا آخرش ادامه میدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ثریا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی.من کودکی بسیار سختی داشتم وضع مالی بسیار بد،با پدری معتاد، پدری بی منطق، بی رحم و به شدت ظالم.همیشه من و مادر و برادرم فقط کتک میخوردیم.من و بردارم همیشه بهترین نمره هارو میگرفتیم در مدرسه ما زیر حد فقر رسیدیم و پس از مدتی سوء تغذیه گرفتیم یه روز مادرم اعتراض کرد، مادرم و برادرم رو از خانه بیرون کرد .مادرم التماس کرد که من رو هم بده به مادرم.مادرم زجه میزد.من ۴ ماه مادرم رو ندیدم و بعد بالاخره پدرم به اصرار فامیل با برگشت مادرم موافقت کرد. روزی که پدرم با چاقو مادرم و تهدید کرد که براش پول بیاره، پدرم همون روز تصادف کرد و فوت شد چندین بار بهم تجاوز شد ، میخواستم میخواستم حمایت پدرانه از مردهای دیگه بگیرم من فلاکت رو در خودم درونی کرده بودم، درست مثل مادرم در سن ۱۸ سالگی با مرد فوق العاده ای ازدواج کردم که خیلی منو دوست داشت.وضع مالی خوبی داشت و درست چند ماه بعد ازدواجمون هم خودش هم خانوادش ورشکست شدن من به خودم گفتن ببین چه قدر نحسی، هر جا هم میری با خودت فلاکت میبری.مادرم همیشه میگفت که بخت هر دختری مثل مادرشه و تو هم مثل من بدبخت هستی و کم شانس. من اینو درونی کرده بودم. خیلی زیاد آرایش میکردم که جلب توجه کنم، مدام وارد روابط نامشروع میشدم،مدام خیانت میکردم به همسرم، به بهانه ی اینکه همسرمو دوست ندارم و تنها بودنم میدونستم.همیشه خودم رو قربانی گذشته ی سیاهم میدونستم بارها تصمیم به طلاق گرفتم ولی همسرم اجازه نمیداد، دخترم رو میزدم،درست مثل پدرم شده بودم، ظالم و بی رحم بارها سعی کردم خودم و دخترم رو بکشم و از هر چیزی متنفر بودم. به هر رابطه ای چنگ میزدم که بی ارزشیم و فراموش کنم ولی هر بار با تحقیر ها و خیانت روبه رو میشدم حملات شدید عصبی بهم دست میداد.پزشک معالج تشخیص داد که شیزوفرنی دارم و از چشم بقیه شده بودم یه زن دیوونه که با خودش حرف میزنه زیباییم رو ازدست داده بودم و از طرفی با وجود تلاش های همسرم ،اوضاع مالی ما خیلی بدتر میشد با پیج زندگی سالم آشنا شدم و با کار کردن روی فایل های رایگان کانال تونستم آرامش رو به زندگیم بیارم دوره ی جذابیت درونی رو تهیه کردم من چیزی برای از دست دادن نداشتم سلامتی، آبرو، ارزش، رابطم، خانوادم رو از دست داده بودم.به کمک این دوره ، آرامشم بیشتر شد منی که با قرص های اعصاب با دوز بالا خواب نداشتم حالا خواب راحت داشتم عاشق کشف جنبه های وجودم شده بودم. وقتی احترام قائل شدن بقیه رو نسبت به خودم میدیم گفتم این دوره داره با من چه میکنه؟ بیماری من کمتر و کمتر شد، قرص های اعصابم قطع کردم.اوضاع مالی ما بهتر و بهتر شد دوره ی عزت نفس رو خریداری کردم متوجه شدم من چیزی به نام عزت نفس نداشتم.فهمیدم چرا شوهرم با وجود اینهمه تلاش بی پول بود. عقده های خودم و دیدم فهمیدم چرا شوهرم ما رو رها کرد و رفت یه شهر دیگه فهمیدم خودم رو لایق یک زندگی خوب نمیدونستم ، چون مادرم این رو درونی کرده بود.زندگی مادرم روی من فوروارد شده بود با درسواره احترام به خود فهمیدم که چرا نتونستم از زندگیم لذت ببرم با اینکه همسری خوب داشتم.من خودم رو حتی لایق محبت های همسرم نمیدونستم و با طلاق میخواستم روی حس بی ارزشیم سرپوش بگذارم پذیرش سایه هام برام خیلی سخت بود و خیلی گریه کردم با این دوره.من ارزش های خودم و بنا کردم و باید وصعیت مالی خودم و تغییر میدادم .بعد از یه مدت با اینکه تحصیلات نداشتم پیشنهاد های مالی و کاری خوبی دریافت کردم و به استقلال مالی رسیدم تیتر های دوره جدایی تا تعالی رو دیدم گفتم این برای من خوبه و همه دوره ها خیلی خوب بودن ولی این دوره برای من فوق العاده بود تحول عظیمی در من بوجود اورد. با کودک درونم که زیر تجاوز ها و کتک های پدرم جا گذاشته بودمش. فهمیدم چرا هیچ وقت نتونستم با همسرم رابطه جنسی خوبی داشته باشم. من بعد ۱۴ سال پدرم رو بخشیدم، سر خاکش رفتم. باشروع چالش ۴ ماهه، یک هفته بعد شوهرم ارتقاء شغلی گرفت. بعد از شش سال که درخواست انتقالی داده بود قبول کردند که پیش من برگرده زیباتر شدم،رابطه ام با همه عالی شده،اوضاع مالی خانوادمم عوض شد من و همسرم روزهای عاشقانه ای رو داریم تجربه میکنیم،من از زندگی ای که بوی نجاست و تعفن میداد به جایی رسیدم که همه بهم با عشق نگاه میکنن،همش به من میگه چرا من این درخشش رو در تو نمیدیم الان دیگه منو به اسم صدا نمیکنه به من میگه طلا خانم نماینده ی مجلس داره برای رسیدن من به هدف شغلیم خودش شخصا تلاش میکنه رابطم با خدا عالی شده، بینهایت شاد هستم یک شب بدون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیدا 21 آذر 99
    سلام خاتم هروی عزیز،اومدم دستاوردمو بگم .من دوره جزیره گنج خیلی به دلم نشست و بعد دوره های دیگه رو تهیه کردم. بعد از گوش دادن به فایل ها از یک رابطه بی سر و ته هفت ساله که فقط و فقط ازسر بی ارزشی و عادت و ترس از تنهایی ادامه میدادم، جرات کردم بیام بیرون بعد از مدتی حالم بد شد و منتظر بودم که اون دوباره برگرده،من توی اون رابطه باج مالی، باج عاطفی میدادم و خدمت بی مزد میکردم در رابطه. انتظار برای اومدنش جونم رو داشت میخورد و اذیت میشدم و کلافه بودم با اینکه میدونستم اون رابطه اشتباهه ولی میخواستم برگردم دوره از جدایی تا تعالی رو به خودم هدیه دادم و به نظرم همه ی دوره ها یک طرف، این دوره یک طرف. انقدر قشنگ به جون من نشست و شده مرهم جانم با اینکه هنوز همش رو گوش نکردم من صبحت های شما رو در طول زندگیم واقعا احساس کرده بودم، احساس بی پناهی، بی ارزشی، به درد نخور بودن داشتم و با این حس میرفتم توی رابطه ها، هر دفعه همه کار میکردم جانی، مالی، زمانی، خدمتی و نه تنها هیچی به دست نمیاوردم بلکه با دست خالی تر بیرون میومدم من فقط یک تماشاچی بودم توی زندگیم و کاری برای خودم نمیکردم و فقط میخواستم یک نفر بیاد دست من رو بگیره نجاتم بده حمایتم کنه و با جس ناکامی ، شکست ، نا امیدی میومدم بیرون و فکر میکردم حتما بد هستم که نمیتونم رابطه خوبی داشته باشم ولی بقیه روابط خوبی دارند من یک عمر خودم رو رد میکردم و آدمهایی رو انتخابی میکردم که میومدن تا بهم درس بدن اما امروز انتخاب اول و آخرم خودم هستم و تغییرات خیلی بزرگی توی من داره اتفاق میوفته و حس تازگی دارم، انگار تازه دارم زندگی رو میفهمم حالا فهمیدم هر چیزی که تو زندگیم نمیشه ریشه ش توی خودمه، من یک عمر فکر میکردم بخت من بسته هست، من بد هستم، من ناقص هستم، من کمم که نمیتونستم رابطه موفقی داشته باشم و حالا من با درونم ارتباط برقرار کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    یلدا 21 آذر 99
    سلام .اومدم دستاوردمو بگم اولین دستاورد من بعد از شنیدن جذابیت درونی بود که من خیلی متحول شدم و حال درونیم خوب شد و درونا احساس آرامش عمیقی داشتم. الان خیلی آرومم و رضایت دارم و تبدیل به آدم جدیدی شدم.سریعترین دستاوردی که بهش میرسید ارامشه دستاورد مهم دیگه ی من، زندگی آگاهانه بود . من در طول زندگیم دستاورد های زیادی داشتم، مدرک دکتری رشته خودم رو داشتم، استاد دانشگاه بودم، کتاب نوشته بودم، ورزشکار ملی بودم و مقام های بسیار زیاد ملی و بین المللی داشتم و توی کشور در رشته خودم از بهترینا بودم، از نظر همه آدم خیلی موفق و توانمندی بودم ولی من در درون خودم، ارزشمندی و تعریف و تمجید دیگران رو باور نداشتم و ارزش حقیقی که باید بخودم میدادم هیچوقت نمیدادم و الان میفهمم چرا من همیشه با وجود داشتن شغل خیلی خوب،پول خیلی خوب، خونه، زندگی و ... حال خوب نداشتم چون خودم با خودم حالم خوب نبود و همه این مشکلاتی که با خودم داشتم در روابط من بروز میکرد من بار ها دوره هارو گوش دادم و روی سایه هام، انرژی درونیم، قوانین زندگی هشیارانه فکوس کردم بخاطر رفتاری که مادرم با من داشت من الان در سن 40 سالگی متوجه این سایه شدم که چرا انقدر در روابطم چنگ میزنم با کسی باشم که به من محبت کنه و دنبال محبت دیگران بودم من یک کتاب نوشتم زمانی که من مادرم رو واقعا بخشیدم اتفاق خیلی عجیبی توی زندگی من افتاد و من توی کشور غریب مادری رو که دقیقا همیشه از کودکیم آرزو داشتم پیدا کردم و ایشون من رو دختر خونده ی خودشون معرفی کردند در شرایط بسیار سخت که هیچ پناهی نداشتم خدا اونها رو به من بخشید من قبلا هیچ کنترلی روی کلامم نداشتم و دیگران و شریک عاطفیم رو با حرفام آزار میدادم ولی الان کاملا کنترل شده صحبت میکنم و الان حس بسیار خوشایندی دارم که به این اقتدار رسیدم و حال خوبی دارم به ورزش و طبیعت گردی توجه خاصی میکنم و ارتباطم با خدا خیلی خوب شده آموزش هایی که دیدم توی ارتباطم با پسرم که در سن بلوغ هست هم خیلی کمک کرده، چون این دوران واقعا دوران سختی هست من فهمیدم ما مشکلات درونی مون رو توی رابطه هامون میبینیم و وقتی ما عمقی روی خودمون کار میکنیم، نه تنها مشکل رابطه، بلکه در تمام ابعاد زندگی هم در های زیادی به روی ما باز میشه من اولش با این قصد شروع کرده بودم که رابطه عاطفیم رو درست بکنم ولی بعد از مدتی ایشون رو بخشیدم و رابطه رو کلا رها کردم و روی خودم کار کردم و بعد از مدتی ایشون به زندگی من برگشت و من تغییرات اساسی رو در اون آقا میدیدم، یک آدم کاملا بی تفاوت که نه تنها نسبت به من ، کلا به همه چیز آدم بی تفاوتی بود الان خیلی بهم اهمیت میده. قبلا بهم گفته بود من نمیخوام باهات باشم حتی نمیخوام به عنوان یک دوست معمولی هم ببینمت ولی الان میگه من نمیتونم بدون تو زندگی کنم، نمیتونم به تو فکر نکنم. جالبه که با تغییرات من، متد زندگی اون هم عوض شده، اصلا اهل ورزش نبود الان حداقل هفته ای 3 بار ورزش میکنه و رنگ و بوی زندگی اون هم تحت تاثیر تغییرات من، تغییر کرده و همه اطرافیان اون به من میگن که چقدر تحت تاثیر تو، اون هم جور دیگه ای شده من قبلا انقدر خودم رو بی ارزش کرده بودم و خودم رو نادیده گرفته بودم که به ایشون گفته بودم من نمیتونم بدون تو باشم و ایشون هم خیلی رک بهم گفت منم نمیخوام با یک آدم ضعیف باشم، من میرفتم پیشش حالم خوب نبود و حس بی ارزشی داشتم، ازش دور میشدم بازم حالم خوب نبود چون اقتدار نداشتم ولی وقتی رهاش کردم و روی اقتدار خودم، روی راه های جذابیت خودم، سایه های خودم و مسائلم کار کردم باعث شد اون آقا الان به سمت من برگرده و کار هایی داره برای من میکنه که خارج از تصور من بود من در این کشور اصلا فکر نمیکردم حالا حالا ها بتونم مدرکم رو معادل سازی کنم اما موفق شدم انجامش بدم، اینجا به مردم کشور خودش به راحتی اجازه ی ورود به سیستم آموزشی رو نمیده و مردمش باید خیلی سختی بکشند تا بشن معلم ولی من مشغول به کار شدم و خیلی موفق هستم و سه بار عکس من و فعالبت های من توی روزنامه چاپ شده من قبلا هم موفقیت کسب میکردم ولی برای تحسین دیگران اما الان از روی دوست داشتن خودم و ارزش به خودم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    لیلی 21 آذر 99
    سلام خانم هروی عزیزم.سفر من در ۵۰ سالگی با یه جدایی خیلی سختی شروع شد دو بار ازدواج ناموفق داشتم و هر بار به علت ناآگاهی خودم باعث ترک شدن میشدم همیشه دوست داشتم اون آقا برگرده و بهم توجه کنه شبا خواب نداشتم گفت و گوی درونی خیلی زیادی داشتم و همیشه خودم رو به خاطر دیر شروع کردن سفر درونیم سرزنش میکردم، بعد کار کردن روی دوره ها و بعد دو ماه کار کردن در چالش ۴ ماهه به آرامش رسیدم دنبال منبع بیرونی برای رفع نیاز هام نیستم به علایق حقیقی درونیم توجه دارم قلیونم رو ترک کردم و تونستم وابستگی زیادم رو بهش کنار گذاشتم،همسر سابقم رو رها کردم، الان خیلی خودم و دوست دارم دیدم به طرز عجیبی دیدم با گوش کردن ویس ها دارم وزن کم میکنم به گیاه خواری علاقمند شدم بعد از چالش۴ماهه الان اون آقا برگشته بهم میگه قدر منو میدونه و دوستم داره به همه چیزهایی که قبلا دوست داشتم رسیدم اما الان بیشتر به فکر کار درونیم هستم دیگه خودم رو به خاطر سنم سرزنش نمیکنم ورزش کوهنوردی رو شروع کردم به پوستم میرسم دنبال علایق درونیم درباره ی شغلم هستم و مطمعنم پیداش میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    زهرا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی.من مشکلات زیادی در زندگی با همسرم داشتم،دوره ها رو تهیه کردم چون میخواستم زندگیم رو عوض بکنم. من 40سالم هست و 20سال هست که ازدواج کردم، با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس فهمیدم که طلای درون من دست پدر، مادر، خواهر،برادر ، همسر و فرزندم هست جز خودم! من به دلیل طلسم های روانی و سایه هایی که از پدر و مادرم داشتم همیشه فکر میکردم زندگی مشترک من یک روزی تموم میشه و خودم رو برای این آماده میکردم، من در تمام این سالها مدام مدام مدام قهر و آشتی داشتم با همسرم؛ من همسرم رو دوست داشتم ولی با دوره ها فهمیدم این یک دوست داشتن و وابستگی ناسالم بود به دلیل عزت نفس و اعتماد به نفس پایینم، اصلا حس لیاقت، ارزشمندی و احترام به خود نداشتم من همیشه به لحاظ تحصیلی رتبه اول بودم ولی چون خودم رو لایق نمیدونستم سرکار نرفتم، رشته ی من، ازدواج من، هیچ کدوم به انتخاب من نبود و مدام دیگران برای من تصمیم میگرفتند، من هیچوقت نمیتونستم برای خودم تصمیم بگیرم، نمیتونستم مشکلاتم رو خودم حل بکنم و مدام به بقیه زنگ میزدم و از اونها سوال میکردم که چیکار کنم؟این باعث شده بود من افسردگی بگیرم و سال ها داروی اعصاب مصرف کردم من سمینار های مختلفی رو گوش میکردم ولی با گوش کردن به این دوره ها متوجه شدم برای من فوق العاده ست چون هم آرامش گرفتم و هم باعث شد که خودم برای خودم کافی باشم و خودم رو جلو ببرم و احتیاج به هیچکسی نداشته باشم من مدام خانوادم رو مقصر و مانعی برای پیشرفت نکردنم میدونستم، شوهرم توی این سالها خیلی پیشرفت کرد ولی خودم اصلا رشد نکردم، بار ها سیلی میخوردم که مستقل بشم اما توجهی نمیکردم تا اینکه فهمیده بودم باید تغییر کنم، من توی زندگی مشترکم خیلی زجر کشیدم، مدام توهین و تحقیر میشنیدم و شوهرم بهم میگفت تو بی لیاقتی من تصمیم گرفتم این دوره ها رو به عنوان شانس آخر حتما تا اخر پیش برم و اگر موفق نشدم جدا بشم، به طرز باورنکردنی دیدم که دوره ها حتی با گوش کردن و نوت برداری عمل کرد شوهرم همیشه به من سرکوفت میزد، بهم پول نمیداد، من رو تحویل نمیگرفت، با من بدرفتاری میکرد،برای من هیچکاری نمیکرد، همیشه ازم انتقاد میکرد، بهم بی احترامی میکرد، اینها باعث شد روی خودم کار کنم، تمرکزمو بگذارم روی خودم و اون رو رها کردم چالش چهارماهه رو هم شروع کردم و توی این مدت همسرم که بسیار مغرور هست بعد از 20سال، انگار اصلا از این رو به اون رو شده بود، من تا قبل از دوره ها فکر میکردم مشکل از همسرم هست و من توی این زندگی حیف شدم ولی با دوره های جذابیت درونی و جدایی تا تعالی فهمیدم که من خودم چقدر مشکل دارم، یاد گرفتم از تنهاییم لذت ببرم و خودم کار های خودم رو انجام بدم چون من هیچکاری رو نمیتونستم خودم انجام بدم گفتگوی درونی منفی من تموم شد زندگی من کاملا تغییر کرد، منی که مدام شبها با گریه میخوابیدم، افسرده و ناراحت بودم الان خداروشکر میکنم، دیگه حالت پرخاشگرانه ندارم سایه هام رو با شوهرم پیدا کردم و دیدم که شوهرم خیلی عوض شد، انقدر تغییر کرده که هر چی بگم کم گفتم، الان همسرم بهم محبت میکنه، من رو نوازش میکنه، آدمی که برای من هزینه ای نمیکرد الان برای من ماشین گرفته و زندگی من واقعا تغییر کرده و اینها رو مدیون آموزش ها و تلاش خودم هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    هستی 21 آذر 99
    سلام .من کودکی سختی داشتم، پدر و مادرم خیلی مشکل داشتن پدرم معتاد بود و دو بار ورشکست شد،همه چیز رو از دست دادیم خیلی ازش متنفر بودم بعد از مدتی من هم درس میخوندم و هم سر کار میرفتم، مادر و برادرمم بامن زندگی میکردن و بعد از مدتی پدرمم آمد پیش ما مادرم با پول بازنشستگی در شهری کوچک خونه خرید و منو رها کرد مجبور شدم برم خوابگاه یه استاد دانشگاه ازم خواستگاری کرد، مرد محترم و ثرتمندی بود ولی به خاطر شرایط خانواده ام،رفت پدرم فوت کرد ولی اصلا ناراحت نشدم سرطان گرفتم، جراحی کردم، زیر جراحی ایست قلبی کردم ۲بار جراحی و ۳ بار اشعه درمانی کردم همه دکتر ها ناامید بودن با کار کردن روی دوره ها پدر و مادرم رو بخشیدم با دوره جدایی تا تعالی سعی کردم برای کودک درونم مادری کنم نتایج ازمایشم عالی شد ،طوری که نیازی به جراحی ندارم با کار کردن روی چالش ۴ ماهه: برادرم که ۲ سال بامن و مادرم قطع رابطه کرده بود، از مادرم و من عذر خواهی کرد و منم بخشیدمش
    پاسخ
    -0
    انصراف

    جمیله 21 آذر 99
    سلام .من توی چالش چهار ماهه اول، تونستم از رابطه ای سمی که بسیار در اون تحقیر میشدم با اقتدار بیرون بیام و روی خودم کار کردم و بعد کسی وارد زندگی من شد که مسیر زندگی من به طور کل عوض شد و ما با هم ازدواج کردیم و الان خیلی خیلی همه چیز عالی هست و من این رو از چالش چهار ماهه دارم توی چالش جدید من مدتها بود که میخواستم یک وامی رو بگیرم اما اصلا جور نمیشد، من چند بار اقدام کردم اما انجام نشد، توی چالش جدید روی این قضیه فوکوس کردم و خیلی فشرده ویس های دوره جذابیت درونی رو گوش کردم، تمرینات رو انجام دادم و اتفاق خیلی باور نکردنی افتاد و گره ی بزرگی که توی پروسه وام گرفتن من بود، باز شد و خیلی راحت و فوری این کار انجام شد و تمام مراحل اداری انجام شد و من احساس میکردم بار بسیار عظیمی از روی دوش من برداشته شد و قدم بسیار بزرگی برداشتم برای حرکت به سمت کاری که رویای من بود ولی هیچوقت جراتش رو نداشتم و با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس بالاخره تونستم واردش بشم و شجاعت لازم رو پیدا کنم، این برای من خیلی با ارزش و قشنگ و فوق العاده بود به بچه ها توصیه میکنم روی خواسته هاشون چه بزرگ چه کوچک یکبار زمان بگذارند و کار کنند و مطمئن باشند که بهش میرسند
    پاسخ
    -0
    انصراف

    یاسمن 21 آذر 99
    سلام خانم هروی و دوستان عزیز.من همیشه تو زمینه ی شغل و درآمد موفق نبودم، الان متوجه شدم دلیلش سایه ها و طلسم های روانی خودم بوده از یه رابطه ی مسموم،خارج شدم با کار کردن روی دوره ها سعی کردم به خودم به پردازم و تمرین کنم و نتیجه اش این شد که طرح من در یک ایونت بین المللی پذیرفته شد اون آدمی که پر از کبر و غرور کاذب بود،برگشت؛ من این بار حرف هامو در کمال احترام بهش گفتم و گفتم که بسیار خودخواه و مغرور و دوست نداشتنبیه با کمال تعجب دیدم اون معذرت خواست؛ با اینکه بی علاقه نبودم بهش ولی برگشتن به رابطه رو نپذیرفتم. توی چالش چهارماهه با نوشتن ویژگی های فرد دلخواهم، متوجه شدم که این ویژگی ها، ویژگی های مردی بود که قبل از اون آقا ،۳ سال تو ارتباط بودیم و به خاطر تصمیم های من منجر به ازدواج نشد جهان به من نشون داد قلب زیبا گوهری کمیابه و نباید ازدستش داد، همون آدم بعد ۲ سال برگشت؛ و گفت میخوام با تو باشم اثر من توی اون ایونت به عنوان یک کاندید انتخاب شد امامشخص شد که ابتدای بیماری عشق گذشته ام پابه پای من اومده و منو تنها نذاشت و بهم میگه من همیشه کنارت هستم یادت باشه که تو پاره ی تن منی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الهام 21 آذر 99
    سلام خانم هروی.اومدم دستاوردمو بفرستم همسرم مدام ازم ایراد میگرفت ، بهم ارزشی نمیداد و منم حق اعتراضی نداشتم، همیشه کمن وتاه میومدم ،برای اون و خواسته هاش زندگی میکردم،برای اینکه قهر نکنه ،سریع معذرت خواهی میکردم فکر میکردم کارم خوبه ولی من داشتم بی ارزشیم و به اونم القا میکردم. من ۵ سال ارزش های اونو زندگی کردم نه ارزش های خودم رو چت کردنش رو با خانمی دیدم،معترض شدم،خیلی بد برخورد کرد و قهر کرد، دو هفته قهر بودیم و بسیار افسرده شدم مدام گفت و گوی درونی داشتم و در مورد جدایی هم فکر میکردم. با کار کردن روی دوره ها چون خودم به خودم ارزش دادم متقابلا اون هم اینکارو کرد،مسائلمون تا حدودی حل شد، جذابیت درونی و که گوش دادم الان بهم توجه میکنه، مثل اوایل ازدواجمون برام شعر میخونه بهم ابراز علاقه میکنه. خلق و خوی خودم خیلی بهتر شده. شجاعتم بیشتر شده با کار کردن روی دوره عزت نفس و دوره جدایی تا تعالی حدود سه صفحه قفل ها و طلسم های روانیم و نوشتم سایه هامو ‌پیدا کردم؛ متوجه اثر کامپلکس ها روی زندگیم شدم که چقدر زندگی من شبیه پدر و مادرم هست. متوجه ریشه ی کوتاه اومدنام شدم و این خیلی خیلی توی بهبود رابطه ما تاثیر داشته مادرم همیشه فرزند پسر دوست داشت و من برای تایید گرفتن ازش خودم نبودم دوره جزیره گنج باعث شد دیگه حرف هیچکس منو ناراحت نمیکنه،الان خیلی ارامش دارم وارد چالش ۴ ماه شدم بعد چند روز یکی از ویژگی هایی که نوشتم رو در همسرم به عینه دارم میبینم که بوجود اومده با اینکه تازه چند روزه وارد چالش شدم‌
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیرین 21 آذر 99
    سلام خانم هروی .من در بدترین شب زندگیم با کانال آشنا شدم و روزهای خیلی سختی رو گذروندم و تونستم دوباره زندگیم رو بسازم من دوسال پیش بواسطه آقایی، تمام زندگیم، خانوادم، دوستانم، کارم رو رها کردم و به پیشنهاد اون آقا از ایران مهاجرت کردم اما وقتی رسیدم اینجا، دیدم تمام حرفهای این اقا دروغ محض بود، بعد از 3روز فهمیدم این اقا با خانم دیگه ای در رابطه عمیقی هست و دنیا رو سرم اوار شد، اون اقا تمام پولهام،ده هزار دلار کلی طلا و تمام چیز هایی که داشتم از من گرفت و منو رها کرد و انداخت بیرون. من زنی تنها، توی دیار غربت با شوک از دست دادن همه چیزم، اواره خیابون شده بودم ، کاملا درمونده بودم، حتی اینترنت هم نداشتم بتونم از خانواده یا دوستانم کمک بخوام، حتی جون نداشتم از جام بلند شم و قدمی بردارم، به خودم و همه چیز بد و بیراه میگفتم، به خودم لعنت میفرستادم ویس های کانال رو گوش میکردم، به محض تماس با ایران از طریق دوستم دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، بار ها و بار ها گوش میکردم و گریه میکردم، سعی میکردم عمل کنم، نوت برداری میکردم در حالی که من حتی 1متر جا نداشتم که بتونم اونجا ارامش داشته باشم و روی ویسها تمرکز کنم، مجبور بودم هرروز از صبح تا عصر برم تو پارک توی سرما بشینم ویسهارو گوش کنم، همون زمان آقایی وارد زندگیم شد ولی من چون هنوز عمیقا خودم رو نشناخته بودم از دوره ها دور شدم و باز هم با کمبود های خودم رابطه رو خراب کردم و دوباره رها شدم به بدترین شکل و باز پایین رفتم این بار دوباره بلند شدم، گوش میکردم و مینوشتم، در حالی که هیچ چیزی نداشتم، تمرینات جذابیت درونی رو قاطعانه انجام دادم و تک تک اتفاقات برام افتاد و نگاه همه بهم متفاوت شدم، واقعا میدرخشیدم همه بهم میگفتند با جزیره گنج تونستم زندگی خیلی جدیدی رو تجربه کنم و وارد مسیر جدیدی شدم و رابطه من با خدا خوب شد و غرق ارامش شدم، سایه ها و طلسم هام رو پیدا کردم، قفل هام رو دیدم، من همیشه توسط پدر و برادرم تحقیر شده بودم فهمیدم چرا تو روابطم دنبال محبت و تایید هستم و آدمهای پایین تر از خودمو انتخاب میکردم و زخم روی زخم برای خودم میساختم و تمام زندگیمو که 10سال تو ایران ساخته بودم از دست داده بودم خانواده مو بخشیدم و باهاشون تماس گرفتم، ضعفهامو دیدم و تو دل ترسهام رفتم نقطه عطف زندگی من دوره جدایی تا تعالی بود و با این دوره به اوج ارامش رسیدم، تونستم خودمو ببینم و باهاش ارتباط برقرار کنم، وقتی دیدم خودم چه بر سرخودم اوردم توی این سالها، فقط و فقط گریه میکردم، یاد گرفتم خودم باید از خودم مراقبت کنم و فقط به خودم و خدا تکیه کنم، من یک سال توی کمپ مونده بودم و خیلی عجیب بود، به محض تموم کردن این دوره تمام در ها برام باز شد و در عرض 1ماه و نیم زندگیم زیر و رو شد من الان در بهترین شرایطم، تونستم کار پیدا کنم، گواهینامه بگیرم، هر چی میخواستم به دست بیارم، از همه جالبتر آقایی به زندگیم اومده که اصلا باورم نمیشه ، این ادم تمام ویژگی هایی که من توی چالش 4ماهه نوشتم داره، بعد از مدتها تونستم رابطه سالمی رو تجربه کنم و غرق آرامشم عجیبترین اتفاقی که برام افتاد این بود که آقایی که من بواسطه اون اومدم اینجا، به طرز عجیب و معجزه آسایی از طریق پلیس دستگیر شده و تمام پول من داره بهم برگردونده میشه اینجا ما الان یه گروه 12نفره هستیم که دوره ها رو تهیه کردیم و داریم رو خودمون کار میکنیم و بهم کمک میکنیم از بچه ها زندگی سالم میخوام لطفا لطفا دوره جدایی تا تعالی و گوش بدید، چون با این دوره میتونید خودتونو پیدا کنید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نادیا 21 آذر 99
    من دوره ی جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس،جزیره گنج، جدایی تا تعالی، درسواره هارو تهیه کردم و فایل های کانال رو گوش میدادم جمله ی این جهان جای امنی هست رو اول تقویم سررسیدم نوشتم‌، هر روز بهش نگاه میکنم و آرامش میگیرم با تمرینات دوره ی جذابیت درونی، ارتباطم با خداوند عالی شده، و با اشتیاق تمام این کارو میکنم با شناسایی سایه ها و کمپلکس هام،ارتباطم با خانواده ام خیلی بهتر شده.من زنانگیم رو انکار میکردم و همین باعث اضافه وزنم شده بود، با پذیرش زنانگیم تونستم خیلی راحت چند کیلو وزن کم کنم و بعد رژیم هم به عیچ عنوان وزنم بر نگشت ۵ تا از ویژگی هایی در دوستانم که من رو به شدت کلافه میکرد نوشتم، دیدم تمام این ویژگی ها در بخش سایه ی منه و من باید این بخش از وجودمم بپذیرم.با اینکه پذیرش سایه هام خیلی سخت بود ، اما بعد از پذیرششون،ارتباطم با دوستانم خیلی بهتر شده در دوره جدایی تا تعالی ریشه طرد شدگیم رو پیدا کردم و متوجه شدم که من همیشه از روابطم فرار میکنم و سریعا از رابطه جدا میشم، فکر میکردم به خاطر داشتن عزت نفسه ولی دقیقا نقطه ی مقابل داشتن عزت نفس بود در درسواره ی احترام به خود متوجه شدم من خودم رو لایق هیچی حتی دوست داشتن خودمم نمیدونستم و دوست داشتن خودم مشروط به خیلی چیزها میکردم با درسواره ی استغنا فهمیدم دنیا جای بسیار غنی است و حسادت کردن به بقیه معنایی نداره و وقتی یه اتفاق خوبی برای یه نفر می افته خوشحال میشم و میگم جهان به منم میده من اعتمادم به خدا خیلی بیشتر شده و بی قید و شرط همه چیزو میسپرم بهش
    پاسخ
    -0
    انصراف

    رومینا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،من اومدم دستاوردمو بگم .من زمانی با کانال آشنا شدم که هرروز داشتم تحقیر میشدم، همسرم من رو بی ارزش میدید، با اینکه از نظر موقعیت اجتماعی، ظاهر و خانواده وضعیت خوبی داشتم ولی همسرم بهم بی احترامی میکرد، تا اینکه یک روز بهم گفت بهم حسی نداره و میخواد ازم جدا بشه من شرایط بسیار دردناکی داشتم، نمیدونستم چرا همسرم تصمیم به جدایی داره، من خیلی به رابطه مون وابسته بودم، همیشه میترسیدم که همسرم منو رها نکنه و در نهایت چیزی که ازش میترسیدم اتفاق افتاد، خیلی حالم بد بود، بدنم سرد بود، شب ها خوابم نمی برد دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو گوش میکردم ، آرامش میگرفتم، ویس های کانال و دستاوردهارو بارها گوش میدادم و میگفتم پس چرا برای اتفاق نمی افته؟ و فهمیدم من با جدیدت انجام نمیدادم‌ همسرم واقعا من و این زندگی رو رها کرده بود، بیشتر شب ها دیر می اومد یا نمیومد و با دوستاش بود، اصلا من رو نمیدید ، من فقط اشک میریختم و همدم خدا و ویس ها بود وارد چالش چهارماهه شدم و این بار با جدیت بیشتری دوره ها رو شروع کردم، وقتی عمیق گوش کردم به طرز باورنکردنی دیدم انگار خیلی از مباحث رو من نشنیده بودم، هر روز عمیق روی خودم کار میکردم، تکرار میکردم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و برای من عالی ترین دوره بود و بیشترین تاثیر رو روی من گذاشت، تونستم با اون دوره با درونم ارتباط بگیرم، فهمیدم مشکل من در روابطم چه چیزهایی بود که نمیدونستم، با این دوره بیدار تر و بیدار تر شدم درسواره احترام به خود رو گوش میکردم هرروز ، دوره جزیره گنج رو گوش دادم و واقعا ارتباطم با خدا عالی شد، من حس میکردم توی بدترین شرایطم و لحظه های دردناکم خدا کنارم حاضر هست و من با این دوره به جهان اعتماد کردم من خودم رو در اغوش گرفتم، خودم رو بخشیدم، تصمیم گرفتم دیگه اجازه ندم کسی بهم آسیب بزنه، تصمیم گرفتم خودم زخم هام رو درمان کنم، زخم هایی که از گذشته به زندگی مشترکم آورده بودم و در این زندگی عفونی شده بودند، کم کم حکمت خدا رو فهمیدم و دلیل سیلی جهان رو فهمیدم و بلند شدم از نقطه صفر من بر ترس هام غلبه کردم، باورم نمیشد که بعد از 35سال تونستم ترس از تنهایی و طرد شدن رو شکست بدم، ضعف من همین بود، وقتی ریشه یابی کردم در خودم حلش کردم، دیگه برای موندن توی رابطه باج ندادم، اجازه ندادم تحقیر بشم، با همه درد هام بلند شدم و تصمیم گرفتیم توافقی جدا بشیم، من قبلا هر خفتی رو تحمل میکردم که همسرم بمونه ولی گفتم دیگه بسه، بخودم گفتم ارزش تو انقدره؟ الماس درونت انقدر کم ارزشه؟ نه، دیگه ضعیف و درمانده نبودم، بلند شدم، کار های طلاق رو شروع کردیم من همچنان روی دوره ها کار میکردم، هیچ محبتی از همسرم نمیدیدم، خیلی روز ها اصلا همدیگه رو نمیدیدیم، من شروع کردم برای خودم ارزش قائل بشم، به خودم میرسیدم، زیبا ترین لباس هام رو برای خودم میپوشیدم، بهترین خوراکی هارو برای خودم تهیه کردم، کاملا عوض شده بود و باورم نمیشد این منم، تو آینه میدیدم که واقعا زیباتر شده بودم یه روز دلم شکست، با خدا صحبت کردم و آروم شد، فردای اون روز همسرم کلا عوض شده بود، گفت که من منصرف شدم و طلاقت نمیدم، برام عجیب بود، باورم نمیشد، گفت دیگه نمیخوام مشاوره های طلاق رو بیام ، من دوستت دارم طلاقت نمیدم، همسرم همیشه میگفت من بچه نمیخوام ولی حالا می گفت من دوست دارم پدر بشم ، تصمیمم برای جدایی عوض شده و نمیخوام بری، همه ی اینها برای من واقعا مثل معجزه بود
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیرین 21 آذر 99
    سلام خانم هروی ،سفر من با یک جدایی شروع شد، عشقم من رو ترک کرده بود و من هر کاری میکردم که اون برگرده. حالم خیلی بد بود، انقدر از استرس و دلهره تپش قلب میگرفتم که مجبور میشدم قرص تپش قلب بخورم، تا این حد ضعیف و بی اقتدار شده بودم این اولین کسی نبود که ترکم کرده بود و من میفهمیدم که توی یک چرخه تکراری دارم دور میزنم، نمیدونستم مشکل کار کجاست و فقط میخواستم به دستش بیارم، نمیدونستم دنیا جای جنگ نیست بلکه باید اون رو بفهمیم و درس هاش رو یاد بگیریم و ایرادات مونو پیدا کنیم من در کارم هم اوضاع خوبی نداشتم، فرصت های کاری من هم می اومدند و به بهونه های واهی از دستشون میدادم، روابطم با خانواده و دوستانم هم مشکل داشت، دیگه مطمئن بودم زندگی من دچار طلسم شده ، تصمیم گرفتم برم سراغ دعانویس تا قفل های زندگیم رو باز کنم و فکر میکردم دارم به خودم و زندگیم کمک میکنم، میخواستم بدونم تو دنیا چه خبره که منی که چیزی کم نداشتم، انقدر توی زندگیم باختم پیش مشاور رفتم، کتاب های زیادی خوندم، پیش روانپزشک رفتم، یکسال قرص مصرف کردم، دوره های مختلفی خریدم، سمینار شرکت کردم، از تکنیک های مختلف استفاده کردم ولی چیزی درست نشد و من نمیفهمیدم مشکلم کجاست دوره ها رو تهیه کردم، گوش دادم، نوشتم، خوندم، بزرگترین دستاورد من آگاهی و هشیاری بود و انگار پرده ها از جلوی چشمام کنار رفت، فهیمدم مشکل خود من هستم، شخصیتم، عزت نفسم، باور ها و افکارم باعث میشه اوضاع زندگیم اینجوری بشه و آدمها با من رفتار بدی داشته باشند و بیان و برن دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، وقتی گوش کردم، حالم خیلی بد میشد، باهاش گریه میکردم، انگار توی مطالب دوره خودم و طردشدگی هام رو میدیدم، علت حال بدم موقع جدایی رو دیدم و تونستم خودم رو ، حالم رو، رفتارم رو درک کنم و به خودم رسیدگی کنم و زخم هام رو ترمیم کنم عشقم برگشت ولی من من مشغول زندگی و احیای خودم بودم، دوستش داشتم ولی حس میکردم بند های وابستگیم بهش پاره شده، نیاز داشتم بیشتر روی خودم کار کنم و اون 5 ماه پیگیر من بود تا قبولش کنم من خودم رو دیدم، خودم پیدا کردم، به حال خوب و ارامش رسیدم، از خودم عذرخواهی کردم که به خودم توجه نداشتم تو چالش من جدید فهمیدم هیچوقت برای خودم ارزشی قائل نبودم و شروع کردم به رسیدگی به خودم این بار با نیت ارزش دادن و احترام گذاشتن به خودم و دوست داشتن خودم این اقتدار رو پیدا کردم از شغلی که مناسبم نبود بیرون بیام و رفتم سراغ نقاشی که عشق من بود، به گویندگی علاقه زیادی داشتم و الان از طرف یکی از استدیو های گویندگی برای ساخت یک سریال صوتی دعوت شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساناز 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،دستاوردمو خدمتتون میخوام عرض کنم من باجذابیت درونی شروع کردم،آرامش زیادی وارد زندگیم شد.من شاغل نبودم و با جذابیت درونی موقعیت های کاری زیادی بهم پیشنهاد شد با دوره جزیره گنج قفل های کاریم رو پیدا کردم و در شرکت خیلی خوب و معتبری با شرایط مالی عالی تونستم استخدام بشم و همیشه حقوق های من یا پرداخت نمیشد و یا خیلی کم بود،درحالی الان حقوق سه برابری رو نسبت به قبل دریافت میکنم با بالا رفتن مدار انرژی من ،افرادی که باهاشون در ارتباط قرار میگیرم متفاوت شدن همیشه ادم شاکی و نا امیدی بودم وبا دوره جذابیت این روحیه کامل در من از بین رفت و خیلی کم بهم میریزم و بلدم حال خودم و اطرافیانم رو خوب کنم چیزهایی که دوست دارم در زندگی رخ بده رو میتونم جذب کنم و برام اتفاق میوفته و من جدید ساخته شده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    لیلا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی عزیزم .من توی چالش چهار تصمیم گرفتم روی جنبه مالی و عاطفی زندگیم کار کنم، معیار هایی که برای همسر آینده م داشتم نوشتم از راه جالبی به من کاری پیشنهاد شد که تونستم به سود مالی خیلی عالی ای برسم، شاگرد خصوصی برای من پیدا شد، هدیه بهم دادن، مطالباتی که از قبل داشتم برای من واریز شد و از همه جا برای من پول میاد رابطه ناسالمم رو تموم کردم و بین عزت نفس خودم و موندن توی اون رابطه ناسالم عزت نفسم رو انتخاب کردم آقایی وارد زندگی من شده که خیلی تعجب میکنم که چقدر ما شبیه به هم هستیم، انگار یه تیکه از وجود گم شده ی خودم رو پیدا کردم، اون آقا بهم گفت من تو رو برای تمام عمرم انتخاب کردم. من بعد از دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس گفتگوی درونی خودم رو تغییر دادم و خودمو دوست دارم، بعد از دوره جدایی تا تعالی که با درونم آشتی کردم، حالا دقیقا تمام حرف هایی که به خودم میزنم از اون اقا هم میشنوم، این آقا از نظر موقعیت اجتماعی ، خانوادگی، ... خیلی بالاتر از رابطه قبلی من هست بهترین دستاوردی که دارم این هست که من دیگه از رفتن این آقا نمیترسم، از همه لحاظ ما خیلی شبیه همیم و خیلی جالبه که توی صحبت هامون هم من هم ایشون خیلی تعجب میکنیم که چقدر شبیه هم هستیم و انگار حرف های دل هم دیگه رو میزنیم و توی کوچکترین چیز ها این شباهت رو داریم از وقتی که من طلسم های ازدواجم رو پیدا کردم انگار ذهنم واقعا باز شد و ترس های خودم رو پذیرش کردم و بعد از اون بود که این آقا وارد زندگی من شد، الان خیلی خوشحال هستم، دیگه احساس طردشدگی ندارم، توی روابط قبلیم همیشه آدمایی به سمت من میومدند که قبلا عاشق کس دیگه بودند و توی گذشته مونده بودن ولی وقتی من از گذشته خودم عبور کردم این مساله حل شد از وقتی چالش رو شروع کردم چندین مورد ازدواج دیگه پیش اومد، حتی آدمهای قبلی که اصلا قبل ازدواج نداشتند برگشتند ولی من قبول نکردم دیگه از گفتن حرفهام به دیگران نمیترسم، خیلی برای من جالبه که افرادی که ناهماهنگ با من بودند بعد از تغییر مدارم، از زندگی من خارج شدند رابطه من با پدر و مادرم خیلی خوب شد، قبلا پدرم اعتباری برای من قائل نبود ولی حالا کاملا تغییر کرده و من الان به چشم کسانی میام که قبلا اصلا من رو نمیدیدند الان 5ماه هست که قاعدگی من منظم شده بدون خوردن دارو چون من 15سال برای این مسئله قرص میخوردم و بدون قرص اصلا چرخه قاعدگی من اتفاق نمی افتاد توی کارم پیشرفت زیادی داشتم، سرپرست گروه تخصصی مون شدم، مثل یک آدم مهم همه جا نظرم رو میپرسیدند در صورتی که قبلا اصلا اینطوری نبود تبدیل شدم به مشاور دوستام، شاگرد هام بهم میگن ما تو رو خیلی دوستت داریم قشنگ ترین دستاوردم این هست که من عمیقا و واقعا بدون درنظر گرفتن امکاناتم، خودم رو ارزشمند میدونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    طاهره 21 آذر 99
    سلام به همه ی بچها، تومدم دستاوردمو بگم.زمانی که با زندگی سالم آشنا شدم، در حال جدا شدن از همسرم بودم زندگی برام هیچ معنایی نداشت و انقدر خسته بودم که به همسرم گفته بودم فرزندم مال تو و فقط اجازه بده که من از این خونه برم،من و همسرم اتاقمان را جدا کرده بودیم و اصلا با هم صحبت نمی کردیم با شروع کردن تمرین های دوره جذابیت درونی فهمیدم که من اول از خودم خسته هستم، برای زندگیم دوباره برنامه ریزی کردم و زندگی من نجات پیدا کرد،روابط زناشویی ما از سر گرفته شده و آرامش بیشتری وارد زندگی ما شده تونستم تنبلی و پرخوری های خیلی زیادم را کنار بگذارم به بدنم احترام گذاشتم و تونستم ۷ کیلو کاهش وزن داشته باشم به خاطر اضافه وزنم درد سیاتیک و معده را تحمل می کردم اما الآن هیچکدام از این دردها را ندارم تونستم به کارهایی که واقعاً از آنها لذت می بردم مثل دوره آموزش زبان و یا پاکسازی صورت برسم با پیدا کردن طلسم هام تونستم به درآمد برسم الان به خودم بیشتر از قبل اعتماد دارم و خودم را دوست دارم،منی که در خانواده هر حرفی که میزدم اولین چیزی که می شنیدم نه بود،الان همسرم و فرزندم در هر موضوعی نظر من رو می پرسند طول روز من، الان برنامه ریزی شده است و من دیگه وقتم را با کارهای بیهوده هدر نمیدم از افراد سمی و منفی زندگیم دوری میکنم، از هر روشی برای حفظ و ذخیره سازی انرژی خودم استفاده می کنم،من کنترل گری و اضطراب خیلی شدیدی داشتم اما الان جمله تاکیدی خودم را پیدا کردم و اینطوری تونستم آرامش بیشتری داشته باشم من خودم رو لایق داشتن یک زندگی با آرامش نمی‌دیدم و همیشه از این بابت یک اضطرابی داشتم و با دیدن و پیدا کردن و به وجود آوردن آن جذابیت در درون خودم به این نتیجه رسیدم که اتفاق های خوب بر من هم حلال است مادر طبیعت الان برای من لحظه های خیلی خوب رو داره ایجاد میکنه و از رخ دادن تصویر های خوبی که در ذهنم برای خودم ساخته بودم بسیار لذت میبرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    بیتا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی، من مهاجرت تحصیلی کردم و از همان روزهای اول به این نتیجه رسیده بودم که هیچ چیز درست پیش نمیره،قرار بود وقتی که به این کشور مهاجرت می کنم همه چیز از جمله محیط زندگی و درآمد برای من فراهم باشه،اما هیچ چیز اونطوری که باید نبود سفری رو رفتم و وقتی برگشتم، فهمیدم که اون آقا تمام مدت به من خیانت میکرده و یک جدایی خیلی بد برای من اتفاق افتاد طوری که هیچ وقت هیچ کس با من اینطور برخورد نکرده بود چهار روز از روی تخت نمیتونستم تکون بخورم کار و موقعیتم داشت به خطر می افتاد و اون موقع بود که من به این نتیجه رسیدم که باید یک تصمیم جدی بگیرم خیلی وقتها فکر خودکشی به سرم زد چون در همان چهار ماه اول من در مسائل مالی،عاطفی و کاری به شکست خورده بودم و هیچ چیز اونطوری که قرار بود پیش بره پیش نمیرفت سر کلاس هام ناخودآگاه اشک می ریختم و فردی که من رو خیلی زیاد هم نمی شناخت به من زندگی سالم رو معرفی رکرد باشروع کردن دوره جذابیت درونی استادم که رابطه خوبی با من نداشت،رابطه اش با من بهتر شد.شرایطی برای من پیش اومد که بتونم شغل قانونی داشته باشم و از سمت دانشگاه پول به حساب من واریز شد،خونه ام و ادم های اطراف من عوض شدند خیلی زیاد روی خودم کار کردم انقدری شرایط مالی من خوب شد که تونستم پول جمع کنم برای عملی ک باید انجام میدادم با فردی اشنا شدم که من رو حمایت میکرد و خیلی هم من رو دوست داشت،من هیچ وقت این رو تجربه نکرده بودم واین تنها رابطه من بود که کوتاه مدت و یک طرفه نبود و همه چیز خوب پیش میرفت اون اقا بهم پیشنهاد ازدواج داد و ما عقد کردیم آدمهای قبلی زندگیم به من برگشتند زندگی من که طی سی سال طلسم شده بود طی یک سال پیشرفت اساسی داشت و بعد از زندگی سالمی شدن من، دریک مدت خیلی کم اتفاقات خیلی خوبی برای من افتاد مشکل مهاجرتم حل شد اضافه وزنی که همیشه مشکل من بود حل شد و تونستم وزن کم کنم وجنس نگرانی ها و مشکلات من متفاوت شده،ادمها حتی از اون سر دنیا تماس میگرفتند و از من تعریف میکردند الان فهمیدم باوجود تحصیل در بهترین دانشگاه ها و تلاش زیادی که برای این رشته داشتم اون پیشرفتی که خودم دوست داشتم را نداشتم و این کار حقیقی من نیست و باید این کار رو رها کنم و به سمتی برم که مسیر حقیقی من آنجاست الان حالم نسبت به قبل بهتره چون قدرت این رو پیدا کردم که باید این کار و چندین سال تلاش و کار کردنم رو کنار بذارم و دارم خودم رو وارد چالش بزرگی میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساناز 21 آذر 99
    سلام خانم هروی، دستاوردم رو میخوام بهتون بگم.آغاز سفر من با یک جدایی دردناک شروع شد،این آقا بدون هیچ توضیح و دلیلی من را ترک کرد و و جواب من رو دیگه نمی داد و من شوک خیلی بدی را تجربه کردم همش به این فکر میکردم که چرا رفت؟ خیلی به هم ریخته بودم و به زور قرص چند ساعت می خوابیدم و زمانی که اثر قرص ها از بین می‌رفت اتفاق می افتاد که تا ۲۴یا ۳۶ ساعت نمیتونستم بخوابم اصلا میل به غذا نداشتم و نمیتونستم غذا بخورم هر کاری برای برگشت اون آقا انجام میدادم به طور اتفاقی پیجتون رو دیدم یه حسی به من گفت که برو و وارد کانال شو اوایل حس می کردم که این پیج و صحبت ها جنبه تبلیغاتی داره بعد دیدم دستاوردها آنقدری زیاد هست که نتونه تبلیغات باشه،به خودم گفتم این اتفاقات وقتی برای دیگران رخ داده چرا برای من اتفاق نیفته؟! با دوره جذابیت فهمیدم که چقدر اشتباه داشتم و من اصلاً آدم جذابی نبودم و تنها به خاطر موقعیت و ظاهری که داشتم توهم جذابیت رو داشتم من میتونستم افراد را به خودم جذب کنم اما بعد از یه مدت با رفتارهایی که داشتم باعث دور شدن آنها از خودم میشدم فهمیدم اینکه این آقای یهو گذاشته رفته،مشکل از اون آقا نبوده بلکه مشکل از رفتارهای من بوده که بلاخره صبرش رو لبریز کرده و دلیلی برای موندن توی رابطه دیگه ندیده بعد از دو هفته از کار کردن من روی دوره جذابیت،این آقا زنگ زد و گفت که من رو میخواد ببینه.این بار تصمیم گرفتم به صورت جدی تر شروع کنم با دوره جزیره گنج یاد گرفتم که از خدا بخوام و بعد اون موضوع را رها کنم از خدا خواستم که اگر این آقا به صلاح من هست برگرده و اگر نه توانایی فراموش کردنش را به من بده با این دوره من به آرامش رسیدم، قرص هام رو کنار گذاشتم و یک ارتباط معنوی را با خدا شروع کردم از وقتی که من این آقا را رها کردم و کمتر بهش فکر کردم پیام های اون شروع شد و نهایتا این آقا چند ماه بعد برای من یک تولد گرفت ومن رو سوپرایزکرد و اون تولد تبدیل به بدترین تولد زندگیم شد،چون برام مثل روز روشن شد که این آقا با فرد دیگری در ارتباط است اون شب وقتی برمیگشتم به اون نقطه صفر رسیده بودم،حین رانندگی فریاد می زدم و خدا رو صدا میزدم و وجود خدا را انکار می کردم و مدام از خدا گله میکردم،خیلی حال بدی داشتم و حس کردم که به آخر خط رسیدم در عرض ۴۸ ساعت اتفاقاتی برای من افتاد که از فکر کردن به آن ها مو به تنم سیخ میشه،خدا قدرتش رو به من نشون داد،خدا من رو بغل کرد و به من ثابت کرد که کنار من هست درهای گشایش مالی و معنوی به روی من باز شد، از اون شب ۵ ماه میگذره و توی این مدت اتفاقاتی افتاد که من حالم بسیار خوب هست اون آقا پشیمون و اونجوری که من میخواستم برگشت،از من خواستگاری کرده و اون خانوم رو از زندگیش کنار گذاشت و در حال حاضر ما نامزد هستیم و الان رابطمون در مرحله هست که من خواستم که اون آقا را بیشتر بشناسم تا بتونم تصمیم بگیرم در صورتی که پارسال در همین روز ها من آرزویی این را داشتم که این آقا حتی از من درخواست ازدواج کنه من دوره ها را برای برگشت آن آقا شروع کرده بودم و اون آقا با عالی‌ترین شکل ممکن برگشت و اصلاً فرد قبلی نیست خیلی مهربون تر از قبل شده و با من مثل یک پرنسس رفتار می کند در زمینه کاری و مالی پیشرفت خوبی داشتم سال ۹۹ الان برای من بهترین سال زندگیم در ده سال اخیر هست چون من از نظر مالی،عاطفی و رشد شخصیتی پیشرفت های خیلی خوبی داشتم سیلی که من از جهان خوردم باعث بیداری من شد، ارتباطم با دخترم خیلی خوب شده و الان من رو دوست خودش میدونه و همه اینها را مجنون آرامشی هستند که با کار کردن روی دوره‌ها به دست آوردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساناز 21 آذر 99
    سلام خانم هروی، دستاوردم رو میخوام بهتون بگم.آغاز سفر من با یک جدایی دردناک شروع شد،این آقا بدون هیچ توضیح و دلیلی من را ترک کرد و و جواب من رو دیگه نمی داد و من شوک خیلی بدی را تجربه کردم همش به این فکر میکردم که چرا رفت؟ خیلی به هم ریخته بودم و به زور قرص چند ساعت می خوابیدم و زمانی که اثر قرص ها از بین می‌رفت اتفاق می افتاد که تا ۲۴یا ۳۶ ساعت نمیتونستم بخوابم اصلا میل به غذا نداشتم و نمیتونستم غذا بخورم هر کاری برای برگشت اون آقا انجام میدادم به طور اتفاقی پیجتون رو دیدم یه حسی به من گفت که برو و وارد کانال شو اوایل حس می کردم که این پیج و صحبت ها جنبه تبلیغاتی داره بعد دیدم دستاوردها آنقدری زیاد هست که نتونه تبلیغات باشه،به خودم گفتم این اتفاقات وقتی برای دیگران رخ داده چرا برای من اتفاق نیفته؟! با دوره جذابیت فهمیدم که چقدر اشتباه داشتم و من اصلاً آدم جذابی نبودم و تنها به خاطر موقعیت و ظاهری که داشتم توهم جذابیت رو داشتم من میتونستم افراد را به خودم جذب کنم اما بعد از یه مدت با رفتارهایی که داشتم باعث دور شدن آنها از خودم میشدم فهمیدم اینکه این آقای یهو گذاشته رفته،مشکل از اون آقا نبوده بلکه مشکل از رفتارهای من بوده که بلاخره صبرش رو لبریز کرده و دلیلی برای موندن توی رابطه دیگه ندیده بعد از دو هفته از کار کردن من روی دوره جذابیت،این آقا زنگ زد و گفت که من رو میخواد ببینه.این بار تصمیم گرفتم به صورت جدی تر شروع کنم با دوره جزیره گنج یاد گرفتم که از خدا بخوام و بعد اون موضوع را رها کنم از خدا خواستم که اگر این آقا به صلاح من هست برگرده و اگر نه توانایی فراموش کردنش را به من بده با این دوره من به آرامش رسیدم، قرص هام رو کنار گذاشتم و یک ارتباط معنوی را با خدا شروع کردم از وقتی که من این آقا را رها کردم و کمتر بهش فکر کردم پیام های اون شروع شد و نهایتا این آقا چند ماه بعد برای من یک تولد گرفت ومن رو سوپرایزکرد و اون تولد تبدیل به بدترین تولد زندگیم شد،چون برام مثل روز روشن شد که این آقا با فرد دیگری در ارتباط است اون شب وقتی برمیگشتم به اون نقطه صفر رسیده بودم،حین رانندگی فریاد می زدم و خدا رو صدا میزدم و وجود خدا را انکار می کردم و مدام از خدا گله میکردم،خیلی حال بدی داشتم و حس کردم که به آخر خط رسیدم در عرض ۴۸ ساعت اتفاقاتی برای من افتاد که از فکر کردن به آن ها مو به تنم سیخ میشه،خدا قدرتش رو به من نشون داد،خدا من رو بغل کرد و به من ثابت کرد که کنار من هست درهای گشایش مالی و معنوی به روی من باز شد، از اون شب ۵ ماه میگذره و توی این مدت اتفاقاتی افتاد که من حالم بسیار خوب هست اون آقا پشیمون و اونجوری که من میخواستم برگشت،از من خواستگاری کرده و اون خانوم رو از زندگیش کنار گذاشت و در حال حاضر ما نامزد هستیم و الان رابطمون در مرحله هست که من خواستم که اون آقا را بیشتر بشناسم تا بتونم تصمیم بگیرم در صورتی که پارسال در همین روز ها من آرزویی این را داشتم که این آقا حتی از من درخواست ازدواج کنه من دوره ها را برای برگشت آن آقا شروع کرده بودم و اون آقا با عالی‌ترین شکل ممکن برگشت و اصلاً فرد قبلی نیست خیلی مهربون تر از قبل شده و با من مثل یک پرنسس رفتار می کند در زمینه کاری و مالی پیشرفت خوبی داشتم سال ۹۹ الان برای من بهترین سال زندگیم در ده سال اخیر هست چون من از نظر مالی،عاطفی و رشد شخصیتی پیشرفت های خیلی خوبی داشتم سیلی که من از جهان خوردم باعث بیداری من شد، ارتباطم با دخترم خیلی خوب شده و الان من رو دوست خودش میدونه و همه اینها را مجنون آرامشی هستند که با کار کردن روی دوره‌ها به دست آوردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    یاسمین 21 آذر 99
    سلام خانم هروی عزیزم .وقتی دوره از جدایی تا تعالی رو شروع کردم و طرد شدگی هام رو دیدم، خیلی بهم فشار می اومد و برام سنگین بود و بیشتر از نود در صد چیز هایی که شما گفتین رو من داشتم. من با وجودی که ده سال پیش یک تجربه جدایی داشتم فهمیدم خیلی از چیزها رو ندیده بودم و نپذیرفته بودم. با دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس خیلی بخشیدم چیزهای خیلی زیادی گرفتم ولی با این دوره اتفاق دیگه ای برای من افتاد. من احساس میکردم باید رابطه ای که الان دارم باید تموم کنم ولی با گوش دادن به دوره جدایی فهمیدم اشکال از من هست و این کار رو بار ها توی روابط مختلفم کرده بودم و دیگه تصمیمم نسبت به تموم کردن رابطه عوض شد نقطه عطف این دوره برای من جایی بود که درباره دوست داشتن خودمون صحبت کردید، با اینکه درباره این موضوع توی خیلی از فایل ها صحبت کرده بودید ولی توی این دوره، انگار یه تلنگری به من خورد و نشانه های زیادی رو از جهان گرفتم و میدیدم آدمهایی که حتی برخورد کوتاهی با من دارند از من به عنوان یک آدمِ خیلی دوست داشتنی یاد میکنند. من این رو پذیرفتم که من آدمی هستم که شایسته ی دوست داشته شدن هست و دوست داشتنی هست و انسانی هستم که پروردگار همجا بهم کمک میکنه و چیزی ازین بهتر و بالاتر نیست. من شب این روز پذیرفتم و فردا شبش نتیجه رو دیدم.فردی که باهاش در رابطه هستم به مناسب روز ولنتاین و روز زن، به طور خیلی خاصی من رو سوپرایز کرد و کادوی بزرگی به من داد. من خودم ماشین دارم ولی ایشون یک ماشین شاسی بلند بهم کادو دادند که از ماشین خودش هم گرون تره ، به دلیل اینکه میخواستند راحتی بیشتری رو برای من فراهم بکنند و اینجوری نبود که ایشون آدم بسیار متمول و بی دغدغه ای باشند، بلکه این رو انتخاب کردند که به من این هدیه رو بدن و این خیلی برای من با ارزش بود. همچنان دارم با تمام دوره ها پیش میرم و میخوام بگم تغییراتی که در درون من از پارسال که شروع کردم تا الان بوجود اومده، اصلا قابل باور نیست، من یک آدم دیگه ای شدم و این رو همه ی اطرافیان به من میگن و توی رفتارشون میبینم توی کارم خیلی پیشرفت کردم، موقعیت کاری من خیلی بهتر شده ، من با همون سطح دانش هستم ولی موقعیت کاری من خیلی تغییر کرده روابطم با خانوادم، دوستام همه تحت تاثیر قرار گرفته. توی رابطه احساسیم، یک چیز های جدیدی رو دارم تجربه میکنم و اصلا تا حالا همچین حس و حالی رو نداشتم، قدرت حل مسائلم رو بدست آوردم. شما گفتید جایی که هیچ آشنایی وجود نداره، جهان حمایتش رو نشون میده و من این رو به چشم دیدم. من توی جایی قرار گرفتم که پایان ساعت اداری بود و من باید 3 تا کار اداری رو انجام میدادم، من شهر دیگه ای بودم، هیچ آشنایی نداشتم و به صورت کاملا معجزه آسایی همه کار های من انجام شد و مدیر آموزش دانشگاه مدارک من رو میبردند به اتاق های مختلف و مهر و امضا میگرفتند با اینکه این کار اصلا معمول نیست وارد چالش من جدید شدم و به سلامت جسم و روحم میپردازم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ساناز 21 آذر 99
    سلام خانم هروی، دستاپرد من اینکه ،با یک خیانت وحشتناک زندگی سالمی شدم. با دستاورد های بچه ها باعث شد امید پیدا کنم که میتونم دوره ها را تهیه کردم و شبانه روز اون ها رو گوش می دادم اما بهترین دستاورد هام رو با چالش چهار ماه داشتم از یک محیط کار کوچک با عزت و احترام به مرکز استان دعوت شدم و در یکی از بخش‌های مهم شروع به کار کردم و مدیرم به من گفت که نمیدونم که چی چیزی پیش خدا داشتی که شمارو خارج از روال اداری و با یک سری تبصره ها به اینجا آوردیم،اونجا فهمیدم که جذابیت درونی داره به من کمک میکنه چالش رو شروع کردم، هی نگران بودم و روز هارو میشمردم و به خودم میگفتم چرا پس اتفاقی برای من نمیوفته؟ ودر ماه آخر چالش،اون اتفاقی که باید درکمتر از چند روز افتاد با وجود داشتن شغل خانواده خوب و وضعیت مالی خوب رابطه‌های فوق العاده بدی داشتم،حتی وارد روابطی شده بودم که اون فرد متاهل بود،یا افرادی که اعتیاد داشتند و جلوی روی من مواد مصرف میکرد و من انقدر عزت نفس کمی داشتم که میگفتم درست میشه! تونستم از رابطه خیلی بدی که هیچ ارزشی برای من قائل نمیشد و جوابم رو حتی نمیداد بیرون بیام و با وجود سختی هایی که جدایی داشت اما اینجوری تونستم به خودم احترام بذارم در کمتر از یک هفته اقایی وارد زندگی من شد که دوسال پیش میرفتم عکسش رو میدیدم و میگفتم چقدر شخصیت خوبی داره و هیچ وقت فکر نمیکردم که بتونم به این راحتی بهش نزدیک بشم در این رابطه آرامش دارم خیالم ازش راحته به من احترام میزاره قدرم رو میدونه و حمایت می کنه و همراه من هست طی چالش خونه فوق العاده ای با قیمت عالی در بهترین جای شهر تونستم تهیه کنم،درصورتی که به من میگفتند در اون منطقه به خانوم مجرد خونه نمیدند و تونستم سریع تجهیزش کنم بزرگترین دست آوردم ورود به یک رابطه عالی با فرد متعهد خانواده دوست مهربان با شخصیت که تا حالا تجربه نکرده بودم همیشه دوست داشتم سرمایه گذاری خارجی انجام بدم اما نمی دونستم چه جوری و آقای پیدا شد که کاملا منو راهنمایی کرد و هنوز هم پیگیر کارهای من است و تونستم توی کشور خودم هم سرمایه گذاری انجام بدم و من الان یک دختره مستقل که یک رابطه عالی داره و حالش خیلی خوب هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    لیلا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی، دستاورد من اینکه من ،دو سال پیش با یک جدایی خیلی سخت و تلخ زندگی سالمی شدم و به خودم اومدم و دیدم این اتفاق بارها داره برای من تکرار میشه و همه روابط من شبیه هم پیش می رفت و خاتمه آن ها هم به همین شکل بود و همش با خیانت تموم میشد آخرین خیانتی که برای من اتفاق افتاد از سمت فردی بود که بسیار باشخصیت بود و اصلا انجام همچین کاری از جانب او بعید بود و حتی خودش هم بابت این جدایی و خیانت شرمنده بود یک روز از خدا خواستم و به او گفتم که من قرار است با این اتفاقات مشابه چه چیزی را بفهمم و خواستم که اون چیزی که باید متوجه شدم به من بگه بعد از اینکه من این سوال را از خدا پرسیدم خیلی اتفاقی با کانال زندگی سالم آشنا شدم من حال خیلی بدی رو داشتم افسردگی شدید گرفته بودم و بسیار پرخاشگر بودم و با همه دعوا می‌کردم با وجود ساعت کاری بالا هیچ درآمدی نداشتم و همیشه بی پول بودم و حقوق من دیر به دیر به دستم می رسید و صرف نیازهای اولیه می شد فکر می‌کردم که خونواده و این جهان همگی به من ظلم کردند و من یک آدم مظلوم هستم توی محیط کارم به شدت به مشکل خوردم و انقدر دعوا های من با همه پرسنل زیاد شده بود که من مجبور شدم از اون محیط کاری خارج بشم تصمیم در حالی که روی دوره عزت نفس کار میکردم در یک مجموعه هنری از من دعوت به کار شده و این روحیه من را بهتر کرد. من دچار غرور کاذب بودم که یعنی من همه چیزو میدونم و برای همه،همه چیز را توضیح می دادم اما خودم عمل نمی کردم وارد دانشگاه شدم و تصمیم گرفتم رشته ای رو که مورد علاقه خودم هست بخونم و ادامه بدم یهو به خودم اومدم و دیدم جهان و عالم و آدم دارند از من سوء استفاده میکنند با آقایی آشنا شدم که اوایل همه چیز خیلی عالی بود اما بعد از چندین ماه رفتارشون با من بسیار بد شد و به من پرخاش بی احترامی و داد و بیداد می کردند من کامل فرو ریختم و اینجا تصمیم گرفتم که واقعاً روی خودم کار کنم چالش شروع کردم،در اتاقم خودم را حبس کردم، به این تنهایی احساس نیاز داشتم،صبح تا شب دوره‌ها را گوش می دادم و حال من خیلی بهتر شد این آقا خودش از زندگی من بیرون رفته و بر خلاف دفعات قبلی به جای التماس خودم را حفظ کردم و گفتم اگر که صلاح میدونی این کار را انجام بده آخرین مبلغی که من توی حسابم داشتم قبل از شروع چالش ۱۲ هزار تومان بود و با ایده ای که به ذهنم اومد تونستم طی دو هفته مبلغی را یکجا کسب کنم که طی تمام دوران کارمندی با وجود اینکه کارمند رده بالایی بودم نتونسته بودم که به دست بیاورم اون آقا به رابطه برگشت خیلی زیاد عذرخواهی کرد،قبلاً هیچ هزینه زمانی و مالی برای من نمی کرد اما حالا به من گفت تو مثل یک جواهر هستی که قدرت رو نمیدونستم،تو مثل یک الماسی که باید خیلی بیشتر قدرت رو بدونم و رفتارش خیلی تغییر کرد و مدام برای من کارهای مختلفی انجام میده و هدیه می‌خره هنرجوهای من با وجود اینکه من رو ندیده اند اما به من میگن که ما خیلی خوشحالیم که تو رو پیدا کردیم و این جمله‌ها را من هیچ وقت قبلا از کسی نشنیده بودم ایده های خیلی خوبی از دست آورد و بچه ها می گیرم و هر وقت سوالی برای من ایجاد میشه توی دستاوردها به جوابش میرسم یکی از بزرگترین طلسم های من که احساس حقارت و بی ارزشی بود را پیدا کردم پدرم که هیچ وقت هزینه برای من نمی کرد حالا به من گفت که می خوام برای تو لباسی را تهیه کنم فهمیدم که رفتارهای بد خونواده به خاطر برخورد های خیلی بد و پرخاشگرانه خودم در گذشته بوده و بهشون حق دادم فهمیدم این افرادی که من به زندگی خودم دعوت می کردم اومده بودند که این احساس حقارت من رو بهم نشون بدن و من بتونم بهش پی ببرم من فهمیدم احساس بی لیاقتی خیلی زیادی در همه ابعاد زندگیم داشتم و خیلی خوشحالم که ریشه این احساس رو تونستم پیدا کنم متوجه شدم نوشتن خیلی به من کمک می کنه و وقتی فکر منفی به سراغم میاد فکرم رو می نویسم و از خودم می پرسم که چرا این فکر را داری و حالت بده و برای خودم توضیح میدم و میتونم اون فکرم رو جمع کنم و دیگر روزها و ساعتها انرژی من رو نمیگیره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سارا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،من اومدم دستاوردمو خدمتتون عرض کنم.بخاطر احساس عدم ارزشمندی و ناکافی بودنی که داشتم دوره هارو شروع کردم و آروم شدم چون دیگه حرفی برای گفتن داشتم و نحوه برخورد رو بلد شده بودم اما دریغ از اینکه در توهم تغییر بودم و تغییر رو برای دیگران انجام میدادم نه خودم و همین باعث شد اونجوری که میخواستم از چالش نتیجه ای نگیرم این موضوع رو فهمیدم و دوباره دوره هارو شروع کردم و دستاورد هایی داشتم و دیدم که دوستان قدیمیم با من تماس میگرفتند و دوست داشتند با من ارتباط بگیرند و این اولین انعکاسی بود ک از بیرون دیدم وقتی برای بار دوم روی خودم کار کردم و انعکاس هاش دیدم به خودم گفتم اگر آدم قبلی زندگیم،من رو ببینه و متوجه تغییراتم بشه دیگه نمیتونه از من دست بکشه و به اون آدم برگشتم و حاصل این موضوع این بود که من انرژی حیاتی را از دست دادم قبلاً آدم بسیار عجولی بودم اما الان آرامش پیدا کردم و کنترل زندگی من دست خودم هست قبلاً بدون فکر کردن کار انجام می دادم و نتیجه اون چیزی می شد که من فقط دچار ضرر می شدم اما روی خودم کار کردم و تونستم یک گودال عمیقی بین افکار و کارهایی که انجام میدم به وجود بیارم همیشه از رخ دادن موضوعی در زندگیم ترس داشتم و فکر می‌کردم اگر این موضوع اتفاق بیفته من نابود میشم اما این سری در کمال آرامش و طی سه روز تونستم اون رو حل کنم و متوجه شدم که چقدر پخته عمل کردم دوره جدایی تا تعالی خیلی از مسائل من را حل کرد دوره جدایی تا تعالی خیلی برای من عالی بود و من هر چقدر که بخوام از دستاوردهای خودم بگم کمه بعد از مدتی دوره ها را کنار گذاشتم و برای من مسائل و مشکلاتی به وجود آمد که من اضطراب شدیدی گرفتم و دچار حملات پنیک می‌شدم،راه خونه رو گم میکردم،افسردگی خیلی شدیدی داشتم و قرص مصرف می‌کردم و حتی حرکات فیزیکی بدن من هم کند بود و مدام خسته بودم دوباره دوره‌ها را شروع کردم و انرژی جنگجوی من بالا اومد و تونستم داروها رو قطع کنم،حملات پانیک من خوب شد، آرامش جایگزین اضطراب شد،تونستم ریشه مشکلاتی که مدتها با آنها درگیر بودم رو پیدا کنم مجدداً وارد چالش شدمو همزمانی ها و راهنمایی های کائنات برای من اتفاق می افتاد و در این چالش هر لحظه دنیا من را حمایت میکنه من عمیقا از دستاوردهای بچه‌ها استفاده می کنم،متوجه خیلی چیزا میشم،گفتگوی درونی من تبدیل به آرامش شده که من با آرامش میتونم همه چیز را با دقت و تمرکز ارزیابی کنم همزمانی ها و الهامات درونی را دریافت میکنم زبان خوندن همیشه برای من سخت ترین کار بود اما حالا زبانم را به بهترین شکل خواندم وتونستم مدرکم را با بالاترین نمره بگیرم ،و الان همون زبان را تدریس می کنم و همزمان با آن زبان انگلیسی هم خوندم و به درجه خوبی رسیدم قفل های زندگی من باز شد، فهمیدم طلای وجودم را به دیگران سپرده بودم و آنها را قهرمان خودم کرده بودم،توانایی نگهداری طلای وجودم را به دست آوردم ، باز شدن قفل ها،گشایشها،همراه شدن با نیروی کائنات،نزدیک شدن به هسته درونی خودم،از دستاوردهای من هستند تغییرات من در دو سال اخیر زندگیم خیلی زیاد بوده و زندگی من در این دو سال پر از دستاورد بوده و تعداد زیادی از مسائل من حل شده که اگر بخوام تک‌تک آنها را بگم چندین ساعت طول میکشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    آنیتا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی عزیزم،من دستاوردهامو براتون فرستادم .دعواهای من و همسرم به شدت زیاد بود من در چالش ۴ ماهه شرکت کردم و شروع کردم و کار کردم در مورد احترامی که میخواستم داشته باشم در مورد عشق علاقه همسرم، صداقت و فاداریش که خیلی برام مهم بود نوشتم و شروع کردم برای خودم به انجام دادنشون و همیشه فکر میکردم که همه اینکارا رو دارم میکنم من همیشه فکر میکردم من خیلی به همسرم احترام میگذارم من خیلی صبور بودم و... الان که وارد چالش شدم با برنامه شما تازه میفهمم من اصلا توی این ۱۲ سال جور دیگه ای زندگی میکردم و توی این یک ماهه روال زندگیمو کلا تغییر دادم الان احساس میکنم توی زندگیم معجزه هایی شده، شوهرم الان به من خیلی توجه میکنه خیلی بهم احترام میگذاره،خیلی منو دوست داره خیلی بهم توجه میکنه، وحشتناک پرخاش گر بود الان که من مواردی که شما گفتید و رعایت کردم اونم خیلی آروم شده هرچیزی که من میگم بی چون و چرا بدون دعوا و بحث قبول میکنه و اگرم نکنه با آرامش من اون قبول میکنه. باورم نمیشه من هرچی میگم اون بی چون و چرا قبول میکنه بدون دعوا من در کارم هم پیشرفت چشمگیری داشتم، من اصلا فکر نمیکردم بتونم ارتقا شغلی بگیرم ولی با من تماس گرفتن از اداره یک هفته پیش و به من یک پست مدیریتی دادند که خودمم باورم نمیشد من اگه بخوام از دستاوردهام بگم باید ساعتها در موردش صحبت کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    21 آذر 99
    سلام سوده عزیزم، با دوره جذابیت درونی فهمیدم که من تو هم جذابیت را داشتم،به خاطر ظاهر خوبی که داشتم افراد را خیلی راحت می تونستم جذب کنم اما در نگه داشتن روابطم هیچ هنری نداشتم باافرادی وارد رابطه می‌شدم که وضعیت مالی خیلی خوبی داشتند اما چندین وقت بعد از ارتباط ما دچار بحران مالی میشدند،اطرافیانم به من می گفتند تو وارد زندگی این آدم ها نشو چون بدبختی رو به زندگیشون میاری و من این را درونی کرده بودم درونی کرده بودم که ورود من به خانواده باعث بدبختی و مشکلات خانوادگی ما شده بود چون قبل از تولد من خانواده ما شرایط مالی خوبی داشتند بعد از تولد دچار مشکلات مالی شدید شده بودند من فقر را درونی کرده بودم،بعد از درک این موضوع و پیدا کردن این قفل چنان گشایشی در شرایط مالی من به وجود اومد که من فکر می کردم که دارم خواب میبینم اخراج شدنم از محیط کاری ام باعث شد کاری را برای خودم شروع کنم که درآمد دو برابری را نسبت به قبل داشته باشم اما هنوز راضی نبودم پیدا کردن طلسم روانی من باعث شد که من بتونم ماهی ۴۰ الی ۵۰ میلیون درآمد داشته باشم و صادراتم هم شروع شد و تونستم درآمد دلاری کسب کنم تونستم طی دو ماه ماشین ۱۰۰ میلیونی برای خودم بخرم در زمان کرونا که خیلی از کسب و کارها دچار مشکل شده بود،کسب و کارمن خیلی بهتر و پر رونق تر شد با کمترین انرژی که صرف می کنم میتونم ماهیانه ۱۰ الی ۲۰ میلیون درآمد داشته باشم با دوره جزیره گنج فهمیدم که این دنیا بسیار امن هست من کاملاً مسئولیت زندگی خودم را پذیرفتم و تونستم با تلاش های کم،درآمد های خیلی خوبی کسب کنم،ارتباط خیلی خوبی با خدا برقرار کردم و هر روز دعا و شکرگزاری دارم دوره جزیره گنج برای من خیلی فوق العاده و شگفت انگیز بود و من تونستم با ارتباطی که با خدا گرفتم خلا خودم را پر کنم دررابطه ممنوعه ای بودم که این رابطه از اساس اشتباه بود و من تونستم با دوره جدایی تا تعالی قاطعانه از اون ارتباط خارج بشم من به طور اتفاقی فهمیده بودم اون آقا با افراد زیادی در ارتباط هستند ومتوجه شدم که این جواب خیانت هایی هست که من در حق خودم کردم و وارد ارتباط با مردی شدم که برای خودش یک خانواده دارشته و این جواب رفتارهایی هست که با اون خانوم کرده بودم فهمیدم که به خاطر خلا های کودکی وتوجه هایی که از پدرم نگرفته بودم به اون آقا وابسته شده بودم و در واقع اون حکم پدر را برای من داشت تونستم از این لجن زار و باتلاقی که این رابطه برای من ایجاد کرده بود بیرون بیام احترام اطرافیان به من خیلی زیاد شده و خانواده در مورد مسائلی که دارند با من مشورت میکنند مطالعه ام زیاد شده و ورزش حالا جزئیی از زندگی من هست و گیاه خوار شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    آزاده 21 آذر 99
    سلام من اومدم دستاوردم رو بگم.من از دل یک رابطه کاملا ناسالم که در اون تحقیر دیدم، بهم توهین شد، احساس ضعف و شکست داشتم، خیانت دیدم اومدم بیرون و کار کردن روی خودم رو شروع کردم با دوره جذابیت درونی شروع کردم و تمام نشانه های اون اقا رو از زندگیم پاک کردم، سعی کردم اون اقا و خانمی که باهاش هست رو ببخشیم و روی خودم کار کنم، من خودم رو یک آدم شکست خورده میدونستم که کاملا افسرده هست، وزنش به شدت بالا رفته و زندگیش راکد شده ولی با دوره جذابیت درونی من از جای خودم بلند شدم و اون روز های سنگین و دردناک رو سپری کردم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، طلسم هام رو دیدم، فهمیدم چرا با این که خودم و خانواده خودم موقعیت اجتماعی خوبی داریم پس چرا من همیشه احساس کم ارزشی دارم و خودم رو کمتر از همه میبینم حتی از هم جنس های خودم و همیشه احساس میکردم من کمتر از همه هستم ، طلسم های ازدواجم رو دیدم، دلایل وابستگی های ناسالمم رو دیدم، من فکر میکردم بعد از اون آقا دیگه هیچکس برای من پیدا نمیشه و دیگه کسی نخواهد بود که من رو دوست داشته باشه دوره جزیره گنج رو گرفتم و ارتباط عمیقی با خدا پیدا کردم، حامی خودم رو دیدم، فهمیدم اگر چیزی رو برای من فرستاده و یا هر چیزی رو که ازم گرفته همه برای من خیر بوده ، من توی اون رابطه کلی درس گرفتم و خدا من رو از رابطه ای که نا مناسب بود بیرون کشید تا من جایگاه خودم رو پیدا کنم دوره از جدایی تا تعالی رو گرفتم خیلی رو ی من اثر گذاشت، هر وقت احساس ضعف و نا توانی میکردم با این دوره حال خودم رو خوب میکردم و یاد گرفته بود حال خودم رو خوب کنم، آرامش عمیقی پیدا کردم درسواره احترام به خود برای من خیلی عالی بود و هشیاری من رو به زندگیم خیلی بیشتر کرد با چالش 4ماهه الان آقایی وارد زندگی من شده که موقعیت خیلی خوبی داره، شخصیت فوق العاده عالی و سالمی داره، طرز فکر بسیار بالایی داره و من تا قبل از اون فکر میکردم هیچوقت و هیچزمان همچین آدمی با همچین لولی به سمت من نخواهد اومد و امکانش برای من نیست، جالبه که آقای قبلی که باهاش بودم بهم گفته بود تو لیاقت زندگی با امکاناتی که من دارم نداری و من با این حرف خیلی درد کشیدم ولی حالا این آقای جدید همون امکانات رو حتی در سطح بالاتری داره، این آقا تمام خانواده شون موقعیت خیلی بالایی دارند و حتی خود این اقا انگار که مثل من تمام دوره ها رو کار کرده و تمام نکات دوره ها در وجود این آقا هست و دقیقا همون ویژگی هایی که من توی چالش چهارماهه نوشته بودم این آقا داره درسواره استغنا انقدر به من آرامش داد که خیلی احساس عالی ای داشتم و عمیقا به دلم نشست و یک ارتباط خاصی با دنیا برقرار کردم دستاورد مهم دیگه ی من این بود که تونستم اضافه وزنی که داشتم رو کم کنم و 15کیلو کاهش وزن داشتم ، این ارامش رو، این زندگی سالم رو از اموزه های دوره ها دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    میترا 21 آذر 99
    خانم هروی عزیز ، من توی بدترین شرایط زندگیم توسط یکی از اقوام با شما معرفی شدم و یه شب که بی هدف و نا امید بودم یکی از ویس های شما و گوش کردم که توی کانال رایگان بود ، دقیق یادم نیست چی بود ولی یادمه اون شب صدای شما و جملاتی که میگفتین توی تمام وجودم انعکاس میکرد و یه چیزی رو در وجود من بیدار کرد که احساس کردم خیلی وقته گمش کردم ، از اون به بعد دستاوردها رو خوندم و دیدم خیلی نتیجه گرفتن و منم تمام دوره ها رو یک جا تهیه کردم ، خانم هروی عزیزم من با گوش کردن جذابیت درونی احساس آرامش پیدا کردم ، احساسی که خیلی وقت بود گم کرده بودم، من چند سال بود که بیماری اضطراب و استرس و افسردگی شدید رو تجربه میکردم ، و این اواخر طوری شده بود که آروم و قرار نداشتم ، و انگار روی هوا معلق بودم نه میتونستم روی زمین آروم باشم نه توی آسمون جایی داشتم حالم خیلی بد بود، ولی تنها با گوش کردن دوره جذابیت درونی آنچنان آرامشی اومد سراغم که دیگه از اون اضطراب و استرس و افسردگی خبری نبود!!! من چون اساس کشی داشتم و هنوزم درگیرش هستم چون از شهری به شهر دوری جابجا شدم خیلی طول کشید ، و وقت اینکه بشینم و به دوره ها فقط گوش کنم و تمرین ها رو انجام بدم نداشتم ، من تنها با گوش دادن به این دوره ها آرامش پیدا کردم ، چیزی که خیلی سال بود گمش کرده بودم، و واقعا ممنونم ازتون، من همیشه خودم رو کم میدیدم و هیچ ارزشی برای خودم قائل نمیشدم، به خاطر همین با کسی ازدواج کردم که از خودم بالاتر بود اینو وقتی توی دوره ی جدایی گفتین فهمیدم، و همیشه خیلی بیشتر بهش محبت میکردم ، و من همیشه از تنهاییم میترسیدم و به خاطر همین ازدواج کردم ، اغلب اوقات ته ذهنم فکر میکردم که من برای شوهرم کم هستم و یه روزی منو ول میکنه و میره ، من شوهرم رو نعوذ بالله به اندازه ی خدا دوست داشتم! تا اینکه فهمیدم بهم خیانت کرده ، کلا نابود شدم ، چون من به خاطر اون همه چیزم رو داده بودم و مادرم رو که خیلی دوست داشتم و وابسته اش بودم توی ایران رها کردم و به اروپا مهاجرت کردم ، و وقتی فهمیدم شوهرم هرزه و هوس باز هست ، دنیا روی سرم خراب شد، و دچار بیماری افسردگی شدید شدم، خیلی شدید ، خیلی گریه میکردم، چندین بار سربسته با شوهرم حرف زدم و غیر مستقیم همه چی رو بهش گفتم ، چون خیلی ها میگفتن تو بهش هیچی نگفتی ، یه بار بگو ادم میشه و این کار ها رو میزاره کنار به خاطر بچت، من نمیتونستم این کار رو بکنم چون وقتی فهمیدم این کار ها رو میکنه با خودم تصمیم گرفتم ازش جدا بشم و حتی اگر خوب هم بشه من دیگه نمیخوامش! ولی بازم به خاطر بچم سربسته و غیر مستقیم بهش گفتم یا این کار ها رو انتخاب بکنه یا زن و بچش رو، ولی اون هم پررو تر از این حرفا بود و هی به هوس بازیش ادامه میداد، منم برای اینکه خودم رو آروم کنم همش میرفتم مسافرت، و تصمیم گرفتم دوباره برگردم ایران زندگی کنم پیش مادرم ، چون از تنهایی در اروپا میترسیدم، برگشتم ایران برای مدت چهار ماه ، ولی دیدم اونجا جایی برای من نیست و با خواهرم به مشکل خوردم و ناچار برگشتم اروپا، و تصمیم گرفتم همینجا زندگی بکنم و ولی به خاطر تنهاییم اومدم به یه شهر بزرگتر، وقتی از ایران برگشتم با یکی که توی ایران آشنا شدم رابطه ی تلفنی داشتم فقط چند بار ، ووقتی دوره ی عزت نفس رو گوش کردم و اونجا که شما گفتین دین به گردنتون میمونه ، فهمیدم اشتباه کردم ، چون اون اقا متاهل بود ، و همونجا رابطه رو کات کردم ، من این رابطه رو به لج همسرم شروع کردم با اینکه از رابطه با مرد متاهل نفرت داشتم، ولی با حرفای شما تموم شد، من دنبال ارامش بودم ولی راهش رو گم کرده بودم من دنبال عشق بودم ولی از بقیه میخواستم ، من از تنها بودن میترسیدم ولی با حرفای شما دیگه نه از تنهایی میترسم و نه عشق رو از بقیه گدایی میکنم و آرامش دارم، با اینکه تمرینات رو انجام ندادم ، من تمام مراحلی که شما توی دوره ی جدایی گفتین رو طی میکردم ولی خودم نمیفهمیدم و گیج بودم ، ولی الان میفهمم که همش طبیعی هست ، و هر چه زودتر رابطه ام رو تموم میکنم و طلاقم رو میگیرم ، چون این رابطه برای من سمی هست ! و نه از تنهایی و نه از بی پولی و نه از هیج چیز دیگه ای ترس ندارم ، و توی دوره ی جذابیت دورنی گفتین باج دادن ، و من چون زبان اینجا رو زیاد بلد نیستم و بدهکاری دارم ، و برای همه چی محتاج شوهرم بودم ، و برای بدهکاریم میخواستم از شوهرم بگیرم و بدهی هام رو تموم کنم ، و فهمیدم که من دارم باج میدم توی این رابطه، تا زمانی که زبان یاد نگیرم و نتونم روی پای خودم بایستم باید توی این رابطه بمونم و باج بدم، ولی الان دیگه دارم کم کم زبان میخونم و بی خیال پول گرفتن از همسرم شدم و در فرصت هر چه زودتر میرم و با یه وکیل صحبت میکنم و طلاقم رو میگیرم ! چون این اقا تا وقتی توی زندگی من باشه من همین طوری باید باج بدم و از نظر روحی روانی تحت فشار هستم ،
    پاسخ
    -0
    انصراف

    صمیه 21 آذر 99
    سلام خانم هروی، اومدم نتایج فوق العادمو از جالش ۴ ماه براتون بگم من ۲ماه زندگی سالمی هست،ولی از ۱۹ سال پیش، همیشه کتاب های موفقیت و قانون جذب رو میخوندم. دختر حساس و زود رنج و عاطفی بودم و دوست داشتم زودرنجی رو کنار بذارم ولی نمیدونستم ریشه ی کار چیه من ۱۹ ساله ازدواج کردم،رابطم باهمسرم خوب بود اما بعد یه مدت من دیگه خود حقیقیم نبودم و تصمیم داشتم باهاش مقابله به مثل کنم ،چون همیشه تو دعوا ها منو رها میکرد،خیلی تحقیر و تهدیدم میکرد دوست داشتم خیلی بهم توجه کنه و رابطه ی عاطفی و رمانتیک داشته باشیم اختلافات من و همسرم خیلی زیاد شده بود و همچنین همسرم شکست اقتصادی خورد. به کمک قانون جذب تصمیم گرفتم که تمرکز و ارتعاشم رو بذارم برای اینکه همسرم از ایران بره و از هم دور باشیم من خودمو فراموش کرده بودم، به خودم میگفتم تو این نیستی، اما به هر جهت تصمیم گرفتم که بهتره دور باشیم بعد از یک سال و نیم ارتعاش فرستادن همسرم خودش تصمیم گرفت از ایران بره و میخواست کارهای اقامتی رو انجام بده که من و بچهامم ببره چون ما طلاق عاطفی گرفته بودیم،برام اهمیت نداشت که همسرم در کنارم نیست ،فقط دوست داشتم بره بعد از اینکه همسرم رفت،به طور ناگهانی مبتلا به سرطان شدم ، خدا خیلی دوسم داشت و منم به کمکش خیلی قوی بودم برای پشت سر گذاشتن این بیماری و کلا از فکر اینکه همسرم بیرون اومده بودم.با این بیماری ، من خیلی قوی تر شدم برای مقابله با ترسهام همسرم بعد از یه سال برگشت ایران و درخواست طلاق داد اما من کوتاه نمیومدم و تلاش میکردم که زندگیم وصل بشه به خاطر شرایط دخترام با کانال شما آشنا شدم و متوجه فرقش با کانال های دیگه هم شدم به همسرم گفتم سه ماه امتحانی، باهم باشیم و بعد تصمیم بگیریم ولی همسرم گفت نمیخوام ببینمت و از زندگیم برو بیرون و اصلا حاضر نبود باهام صحبت کنه دوره ی جذابیت درونی رو تهیه کردم،تا جلسه ی سومش پیش رفتم و خیلی تمرین میکردم ، اما یه هو گوشیم خراب شد، با این اتفاق احساس قدرت کردم و گفتم باید وابستگی مو به گوشی کنار بگذارم.حالا انگار گوشی چی هست که اگه نباشه ما فلج میشیم و فهمیدم رو خودم مسلط تر شدم دیگه قید همسرم زدم و گفتم روی خودم کار میکنم و برای برگردوندش تلاشی نکردم تا اینکه همسرم ازم اجازه گرفت بیاد پیش ما برای کارهای خونه و حتی هدیه ای برام خرید که خیلی دوسش داشتم در تماس های تلفنی طولانی و خیلی با محبت برخورد کرد و گفت حتی اگر جدا هم بشیم دلیل نداره باهم بد بشیم و بهم گفت خوشحال میشم باهات حرف میزنم با کار کردن روی چالش ۴ ماهه، اتفاقی افتاد این بود که کسی که بهم میگفت از زندگیم برو بیرون و طلاقمون سر جاشه،خودش برگشت و ما زندگی مشترک رو دوباره باهم شروع کردیم و بهم میگه تو خیلی تغییر کردی و وقتی با توام، افتخار میکنم و خیلی خوشحالم این اتفاقات برام نشونه بود و با گوشت و خونم و بند بند سلول هام حس کردم که چه قدر موثره روی خودمون ذره بین بگذاریم به همه میگم که این اموزش ها ارزشش خیلی بیشتر از اونی هست که ما براش هزینه میکنیم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    آتنا 21 آذر 99
    سلام خانم هروی عزیزم .من از هر نظر به نقطه ی صفرم رسیده بودم، همیشه از خودم میپرسیدم میشه یعنی اگه ادم رو خودش کار کنه و یه نفر ادم مال سالهای قبل بهش برگرده؟ من یه آقایی رو ۱۳ سال پیش دوست داشتم و خیلی بهش سرویس میدادم با اینکه تحقیر میشدم و خیلی براش خرج میکردم بعد کار کردن روی جذابیت درونی دقیقا بعد ۸ روز ، این آقا بهم پیام داد، بهم گفت من همیشه دوستت داشتم، تو نفس منی و بهم گفت ۱۳ ساله تو رو نداشتم،من تا صبح اشک ریختم ولی این آقا رو نپذیرفتم چون دیگه برام ارزشی نداشت،من ۳ سال تو رابطه ی دیگه ای بودم که اولاش رابطه خیلی برام هزینه میکرد وبها میداد اما بعدا هیچ کاری نمیکرد و احترامم نمیگذاشت من پدرم ورشکست شده بود، این اقا مثل یه حامی بود برام ، من با این اقا کمبود ها مو جبران میکردم و بنابراین خیلی وابسته ی این آقا شده بودم،تا اینکه بهم زنگ زد و گفت بیا بریم مسافرت و من نرفتم ، ایشون رفت مسافرت ، پیام میداد من جواب نمیدادم،این آقا بچه نیست، یه مرد ۳۷ ساله است پشت تلفن اشک میریخت و میگفت ببخشید من قدر تو رو نداشتم، من خیلی شکه شدم از این اتفاق و بهم گفته همه کاری برات میکنم و همون مردی میشم که تو میخوای ولی من نپذیرفتم من تو این سالها هیچ وقت اقتدار این رو نداشتم که از زندگیم حذفش کنم اما با دوره های شما تونستم درسته دلم تنگ میشه و این اقا کمبودهای منو جبران میکرد اما الان اجازه نمیدم به روح من آسیب بزنه . با اینکه من خیلی خوب کار میکردم، اما خیلی از جاها حقوقمو نمیدادن، طلسم هاشو پیدا کردم،من شاهد دوست نداشتن پدرم نسبت به مادرم بودم و دلیل تمام خیانت هایی که دیدمم همین بود من بعد سالها کار جدیدم رو استارت زدم، انرژی خیلی زیادی از مشتری هام گرفتم یه خواستگار دارم که منو خیلی دوست داره، من این آقا رو ۲ ساله میشناسم ولی الان نمیخوام وارد رابطه بشم من و مادم در شرایط بد اقتصادی بودیم و یه خونه ای میخواستم با مادر بخرم و پولمون ۲۰ میلیون کم بود، خیلی فکرم درگیر این موضوع بودیم ،ی این آقا خیلی بهم کمک میکرد همیشه ولی هر وقت دلش میخواست برام کاری کنه، دقیقا فرداش یه اتفاقی می افتاد و اون کار انجام نمیشد من براش تعریف کردم که پول کم دارم و گفت من برات انجام میدم و اصلا باورم نمیشد و برعکس همیشه که دیر میومد، اون روز زودتر از موعد اومد و کارمو انجام داد دوستام بهم پیام میدن و میگن هر کاری داری بهم بگو ، انگار از زمین و اسمون داره برام میباره هر چی میخوام از خود خدا میخوام،و هر چی هم که بخوام میشه،الان مسئول زندگیم شدم و حتی این اقا که میخواد بهم کمک کنه، اجازه نمیدم حالم خیلی خوبه ، برای حال بهتر م، روی طلسم هام دارم کار میکنم و مطمعنم سال۱۴۰۰ دستاوردهای عالی خواهم داشت من همیشه دوست داشتم که هدف داشته باشم ولی قبلا دختر تنبلی بودم اما الان خیلی برنامه ریزی میکنم ،تک تک هدف هامو با تاریخ مشخصی مینویسم و دستاوردهامو مینویسم و هیچ کار عقب مونده ای ندارم، من قبلا خیلی به خودم توهین میکردم و فحش میدادم اما الان اصلا این کارو نمیکنم و کوچک ترین توهینی به خودم نمیکنم، برای خودم ارزش قائلم و خودمو الان خیلی دوست دارم و همیشه خودم به خودم ثابت کنم دوست داشتنم رو من خیلی غلیظ ارایش میکردم ، ولی از وقتی وارد چالش شدم، هیچ ارایشی نمیکنم و همه میگن این طوری بهتری و الان اقایی که خیلی دوسم داره، بهم میگه چه قدر لاغر شدی و پوستت خوب شده، من غذای سالم میخورم ، کتاب میخونم، با اینکه اصلا چاق نیستم، همه بهم میگفتن کپل ولی الان نمیگن خیلی از خودم راضی ام این اقا بهم گفت من از اینکه نیازهای تو رو برطرف کنم و برات کاری کنم ،لذت میبرم ولی به خاطر اینکه خودمو به چالش بکشونم و مسئولیت خودمو به عهده بگیرم قبول نکردم و برای کار جدیدم همه منو کمک میکنن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الهام 21 آذر 99
    سلام من بیست سالمه ، دانشجوی پزشکی هستم و از یه خانواده ی متوسط هستم اتفاق از اونجایی شروع شد که من میخواستم مچ پارنترمو بگیرم، برای همین اکانت دوستم رو خواستم، در اکانت دوستم کانال شما رو دیدم و پارنترم رو امتحان نکردم. چند ماه بعد رابطه ی ما خیلی بد شد،اون اقا قول ازدواج داده بود ولی بعد دیدم که یه جور دیگه رفتار میکنه من شروع کردم فایل های کانال شمارو گوش دادن ،تا اینکه یه روزی که خیلی اعصابم خورد بود،پارنترم رو بلاک کردم و اونم دیگه دنبالم نیومد با نیومدن پارنترم خیلی درد کشیدم ولی با فایل های رایگان شما بیدار شدم و به خودم گفتم اصلا چرا میخوام برگرده؟ یک ماه بعد پارنترم به صمیمی ترین دوستم پیام داد، دربارم بد گفت و به دوستم پیشنهاد داد و این باعث شد من بیشتر درد بکشم و بیام روی خودم کار کنم من در گذشتم خیلی بهم تجاوز شده بود در سن خیلی کم ، در رابطه هایی بودم که تحقیر شدم و اذیت شدم ،هیچ وقت ارزش خودمو متوجه نمیشدم، میگفتم مگه من کیم؟خودمو نمیدیدم، خیلی باج میدادم و میترسیدم بعد کار کردن کردن روی فایل های رایگان و جذابیت درونی،ارتباطم با خدا و جهان عالی شده،کلی خواستگارهای خوب برام میاد،قبلا اصلا خواستگار نداشتم ولی الان آدم هایی با موقعیت بالا بهم پیشنهاد میدن و حاضرن برام همه کاری بکنن و همه میگن تغییر کردی میدونم جهان امنه و به خودم میگم تو خیلی سختی کشیدی و الان لایق بهترین هایی. من یه مدت حافظه ام کار نمیکرد ولی الان مسائلی که سالها تو مغزم بود داره حل میشه وارد چالش ۴ ماهه شدم، قبلا همیشه ی خدا باید در رابطه میبودم اما الان ۹ ماهه با کسی نیستم و میخوام روی خودم کار کنم بابت درد هام از خدا ممنونم، اونها باعث شدن که تغییر کنم و الان آرامش خاصی دارم من دنبال کارمجازی بودم و الان شدم مشاور تحصیلی برای چندین جا و چند نفر باهام بسیج شدن و بهم رایگان آموزش میدن همیشه آدم های اشتباه رو انتخاب میکردم، از هیچ لحاظی بهم نمیخوردن ولی بازم باج میدادم ،فکرم این بود که هر کاری کنم بمونه و عوض شه ولی الان میگم نه،من دنیامو قشنگ میسازم که همه آرزوشون باشه باهام باشه نویسندگی رو شروع کردم و روحیه ی خیلی خوبی دارم من سالها ترس مرگ داشتم و نمیتونستم بخوابم اما الان به راحتی میخوابم و ساعت ۵ صبح میرم دوچرخه سواری من پرخاش نمیکنم، باج نمیدم ، پارنتر قبلیم برگشت و منو دوباره فالو کرد ‌ولی من اصلا نمیخوام،با اینکه شاید وابسته اش باشم، اما میدونم که در حد من نیست، من الان برای دستاوردهام جهانی فکر میکنم، به خاطر اشتباهم خودمو شماتت نمیکنم ،میخوام روحمو پاک کنم و صادق باشم تا آدم های خیلی خوبی رو جذب کنم حسم نسبت به قیافم خیلی بهتر شده و دنبال جلب توجه نیستم و حالم خیلی خوبه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    بهاره 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،دستاوردم از چالش ۴ ماه اینکه ،من زمانی با شما آشنا شدم که زندگیم در یک برهه بسیار وحشتناکی قرار داشت و اتفاقاتی افتاد که من واقعا شکستم من و همسرم بچه دار نمیشدیم و به گفته پزشک ها مشکل از ایشون بود و من خیلی کوتاه اومدم توی زندگی، هر چی ایشون میگفت من میگفتم باشه، چشم، درسته که روحیه ی اون خراب نشه، انقدر کوتاه اومدم که اصلا دیگه دیده نشدم، بعد از 10 سال زندگی مشترک یه لحظه دیدم همسرم با خانواده ش صحبت کرده و تصمیم گرفتند که برن برای اون زن دیگه ای بگیرند که بچه داشته باشه و من برم پی زندگی خودم یا اگرم نرم با همین شرایط با ایشون کنار بیام، اون لحظه من خیلی شکستم، خیلی ناراحت شدم و میگفتم خدایا مگه میشه!!! همسرم به من گفت 2راه داری یا خودت بهم مجوز بدی که ازدواج مجدد کنیم یا جدا شیم، من جدایی رو انتخاب کردم، من سال ها دعوا ها و کتک زدن های اون رو تحمل کرده بودم و اخرش به اینجا رسیده بودم دوستم درباره چالش 4ماهه صحبت کرد و من با کانال زندگی سالم اشنا شدم، اولین کاری که کردم درسواره احترام به خود رو تهیه کردم ، تمام درونیاتم رو نوشتم و دیدم که چه جالب من خودم بودم که خودم رو کوچک کردم، منی که سالها با اضطراب به خواب میرفتم خیلی باورنکردنی بود که اون شب بعد از تمرینات تمام دلهره و اضطرابم ریخت و به راحتی خوابیدم انقدر اشتیاق پیدا کردم که تلاش کردم و فرداش جذابیت درونی رو خریدم، بار ها گوش دادم، تمریناتش رو انجام دادم و ترس های درونیم رو ریختم، حس ارامش بهم دست داد، دیدم با ترس های درونیم چه ارتعاشاتی به همسرم فرستاده بودم، تمرینات رو انجام دادم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس، جزیره گنج و جدایی تا تعالی رو هم تهیه کردم و قرنطینه بهترین دوران زندگی من شد، هر روز روی خودم کار کردم، ارتباط با خودم رو الان دیگه خیلی دوست دارم، از تنهایی خودم لذت میبرم، الان خودم با خودم آرامش دارم و به همسرم وابسته نیستم رفتار همسرم به طور کامل با من عوض شده، دارم طلسم های درونیم رو کشف میکنم و تا حدی پیدا کردم الان جوری شده که همسر من هر صبح قبل از اینکه بره سرکار منو میبوسه و میره، حرف های قشنگ به من میزنه، امسال برای عید کلی برام خرید کرده، من همیشه چون از دعوا میترسیدم خیلی پنهان کاری میکردم ولی الان راحت هستم و چون نمیترسم که نه بشنوم به راحتی نیاز هامو بهش میگم، باهاش حرف میزنم، دارم به اون چیزی که میخوام میرسم و راه حل زندگی با همسرم رو پیدا کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الناز 21 آذر 99
    سلام بچها ی زندگی سالمی و خانم هروی .من زمانی با شما آشنا شدم که حال خیلی بدی بعد از یک جدایی سنگین داشتم ، دچار ریزش مو و مشکلات دیگه ای شده بودم و به فکر خودکشی بودم و همه ی شرایطش رو هم فراهم کرده بودم، کوچکترین امیدی به زندگی نداشتم و تصمیم جدی گرفته بودم برای خودکشی، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، شروع به نوت برداری و انجام تمرینات کردم و بار ها نوشتم، بعد از 10 روز من اولین دستاوردم حال درونی خوبم بود، حالا حالم خوب شده بود با یک بینش دیگه. آدم هایی که 3،4 سال پیش با من در ارتباط بودم و میگفتند ما دلمون برات تنگ شده و خیلی مشتاق بودند که من رو ببینند هر جا تو بگی، هر طوری تو بگی، دوستانم میگفتند چقدر خوبه که تو رو داریم، با صحبت با تو حالمون خوب میشه، اروم میشیم و میدیدم دوره داره عمل میکنه ارتباطم با خداوند عمیق و با کیفیت تر شده بود، تا اینکه کاملا اتفاقی با یک آقایی آشنا شدم که توی همین چند ساعت اولیه بهم گفتند جالبه که تو افکارت انقدر با من هماهنگه، چرا انقدر ارامش خاصی داری الان با حرف زدن با تو من تمام وجودم پر از ارامش شده، من تجربه اشنایی با دخترای خیلی زیادی داشتم ولی من تابحال یه همچین ادمی ندیدم، تو واقعا متفاوتی با وجود سن کمت، این اقا رفتاری، اخلاقی ، ظاهری ، شخصیتی واقعا توی درجه مطلوب و روبه بالایی بودند دو ماه از رابطه ما گذشت و من رفته رفته به طرز خیلی عجیب و درد اوردی (ترس از دست دادن) در من به وجود اومد، همین حس رو به کارم هم داشتم تا اینکه این آقا بهم گفت ( من الان شرایط بودن توی یک رابطه درست رو ندارم)، من وقتی اینو شنیدم حس میکردم دیگه نمیتونم نفس بکشم و هجوم درد رو توی قفسه سینه م حس میکردم، انگار سرم روی بدنم نبود از شدت درد، دوباره گریه و ریزش موهام شروع شده بود تا یجایی گفتم دیگه بسه با اینکه خیلی برام سخت بود دوباره شروع کردم و دوره عزت نفس و اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، تازه فهمیدم در حق خودم چه اجحافی کردم، چقدر ترس ها و سایه هام رو دیدم، من هیچوقت توانایی هام رو نمیدیدم، منشا ناتوانی هام رو پیدا کردم ، 5 ماه شدیدا روی خودم کار کردم، کار عمیق روی خودم کردم و صبور تر شدم بعد از 5 ماه یکی از بهترین اساتیدم که از تاپ ترین ها هستند خواستند من رو ببینند و انقدر برای من عجیب بود که فکر کردم اشتباهی شده، وقتی من رو دیدند بهم گفتند انقدر تغییر کردی که من برات خیلی خوشحالم، مشخصه که راهت و اعتماد به نفست رو پیدا کردی پیششنهاد کردند موضوعی به شما میدم باهم مقاله بنویسیم و من میخوام از مقاله و اسم شما توی کتابم استفاده کنم ، من تا برگردم اشک میریختم و میگفتم خدایا بالاخره شد، بالاخره من پاسخ تلاشم، اعتمادم به جهان رو دیدم با وجود سن پایین در کنار شغل اصلیم به شغل دوم و سوم روی اوردم و تونستم خیلی جایگاه خوبی کسب کنم و افرادی به من آموزش های رایگانی میدن و خدمات میدن که من نخواستم اون آقا بعد از 6 ماه برگشت و به من گفت که من این مدت فقط توی فکر تو بودم، همه شرایط رو فراهم کردم که بخوام بیام با تو باشم، من همیشه روابطم کوتاه مدت بود ولی میخوام با تو رابطه بلند مدت داشته باشم و من اونجا ایمان اوردم که زندگی ما اینه ی ماست، وقتی اون اقا با اون جمله من رو ترک کرد در واقع نشونه ی جهان برای من بود که بفهمم الان وارد رابطه نیست، الان وقت پیدا کردن خودمه و منم که شرایط و امادگی ندارم و حالا که من تونسته بودم روی خودم کار کنم حالا این تفاوت رو در رفتار این اقا دیدم وارد چالش 8 روزه شدم و جالبه که من باز هم نیاز به دستاورد داشتم، من مدتی بود که نیاز به لپ تاپ داشتم و باورم نمیشد که به طرز معجزه اسایی شرایط خرید یه لپ تاپ عالی برای من فراهم شد و من برای بار چندم از اعتمادی که به جهان کردم جواب گرفتم و انگیزه پیدا کردم دوره هارو دوباره گوش کنم دوباره بنویسم با جدیت بیشتر به همه زندگی سالمیها میخوام بگم من کسی هستم که روزی که میخواستم دوره هارو بخرم به خودم گفتم تو که رفتنی هستی ، حالا اینو هم گوش بده چون تصمیمات کاملا اشتباهی داشتم، بلن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    طاهره 21 آذر 99
    سلام خانم هروی،اومدم دستاوردمو بگم من در خانواده ی کاملا سنتی بزرگ شدم که فاصله سنی زیاد باپدر و مادرم داشتم،هیچ وقت محبت پدرم رو حس نکردم و هیچ وقت تایید نمیشدم،با دوستانی مه مورد تایید نبودن اجازه ی رفت و آمد نداشتم.من اکثرا با خانواده ام قهر بودم و حس میکردم کسی دوسم نداره برای فرار از تنهایی و خلاء های عاطفیم در سن ۲۱ سالگی با کسی ازدواج کردم که از اون شهر برم و تحت کنترل نباشم.با اینکه یه هفته قبل عروسی متوجه شدم اون آقا بهم خیانت میکنه .با ازدواجم نه تنها تنهاییم تسکین پیدا نکرد بلکه بعد دو سال متوجه شدم همسرم معتاده، همسرم هیچ وقت خونه نبود و من سایه ی همسرمو حس نمیکردم از تنهایی پناه بردم به همکار آقام و متوجه شدم که منم دارم وارد رابطه ی ناسالم میشم.متوجه شدم که کنار همسرم بودن ،باعث میشه از شخصیتم دور بشم و تصمیم گرفتم جدا بشم بعد جدایی وارد رابطه ی دیگه ای شدم که با اینکه خیلی تو اون رابطه سرتر بودم،هم خونه داشتم و هم شرایط مالی و کاری و ظاهری خوبی داشتم ۴،بعد سال دوستی،قرار شد به خواستگاریم بیاد اما یک شب قبل مراسم عقد این آقا کنسل کرد و گفت من شرایط ازدواج ندارم و من رابطه رو تموم کردم که خودم رو بی احترام نکنم از درد جدایی پناه بودم به حرم امام رضا که بهم آرامش بده ،وقتی برگشتم دیدم در کانال شما عوض هستم من شروع کردم به گوش دادن فایل هاتون و دوره هاتون رو خریدم و روی خودم کار کردم اولین دستاوردم ۱۲کیلو کاهش وزن بود،کاهش وزنی که حتی یک کیلوی اون رو هم نمیتونستم کم کنم برای فرار از روزهای سخت واسه پر کردن تمام لحظات تصمیم گرفتم کنار کار اولم،کار دومم شروع کنم که تایممو پر کنم مدیرم متوجه شد کار دوم دارم و منو اخراج کردن و من در طی دو سال کار دومم رو انجام میدادم در شرایط کرونا سر کار رفتنم کمرنگ شد و دوره هارو با جدیت بیشتری کار کردم ،بعد یه ماه کار کردن روی دوره ها وقتی فهمیدم تو کار حقیقیم نیستم، فهمیدم باید ساختمانی که دو ساله ساخته بودم رو خراب کنم.از محل کارم استعفا دادم.با استعفای من همه ی افرادی که منو تشویق میکردن،طردم کردن بعد یک هفته در زمینه ی بازرگانی که حس میکردم کار حقیقیمه مشغول به کار شدم قبلا هر جایی که کار میکردم،با اینکه کارم خیلی خوب بود ولی هیچ وقت ارتقاء شغلی پیدا نمیکردم قدر کارم دونسته نمیشد و این ریشه در تایید نشدنم در کودکی بود، رئیس هام میگفتن که ضعف های اخلاقی دارم و شایسته ی ارتقاء شغلی نیستم، مادرم همیشه میگفت تو توی هر کاری بری ،سریع عصبی میشی و اخراج میشی و حتی اگه ازدواج کنی ،طلاقت میدن با اینکه کارمند نمونه بودم اما همیشه اخراج میشدم و ترس از دست دادن کارم رو داشتم و همیشه قبلا اخراج میشدم. اما الان مدیر عاملم خیلی تشویق و تحسینم میکنه اما بهم ارتقاء شغلی نمیداد و این به خاطر قفل ذهنیم بود با شروع چالش ۴ ماهه آذر تصمیم گرفتم که جایی که قدر من رو نمیدونن نمونم و یه شغل خیلی خوب با حقوق خوب بهم پیشنهاد داده شد، منم قبول کردم تصمیم گرفتم از محل کارم استعفا بدم،اما با اینکه مدیر عامل قبلیم،عوض شده بود،مدیر عامل جدیدم گفت من نمیخوام نیرویی مثل تو رو ازدست بدم و ارتقاء شغلیم بهم داده شد و درآمدم چند برابر شد،من قفل ذهنیم رو با درسواره احترام به خود،خودم رو لایق ارتقاء شغلیم دیدم من به خاطر خلاء هام همیشه وارد روابط متعددی میشدم و همیشه افراد پایین تر از خودمو جذب میکردم و رابطه هام سرانجامی نداره،اما الان خودم رو لایق یه مرد خوب میدونم،الان خیلی خودمو دوست دارم و با هر کسی وارد رابطه نمیشم من یه ماشین قدیمی داشتم که خیلی خرج رو دستم میگذاشت،منم از خداوند خواستم که یه شرایطی ایجاد کنه که بتونم ماشین جدید بگیرم،به صورت تصادفی یکی از دوستانم که وضعش خیلی خوب بود ،ناخواسته بهم پول داد و با پس انداز خودم تونستم یه ماشین صفر بخرم از خدا میخوام همسر الهی مو در مسیرم قرار بده و پازل زندگیمو کامل کنه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    صنم 21 آذر 99
    سلام به همه بچهای زندگی سالم و خانم هروی من سه ماهه دوره هارو تهیه کردم و اول از فایل های رایگان شروع کردم،وارد رابطه ای شده بودم که به شدت نیاز به دوست داشته شدن داشتم کودکی سختی داشتم،از ۷ سالگی کار میکردم،پدرم مصرف کننده بود و شرایط خیلی سختی داشتم.از نظر مالی متوسط رو به پایین بودیم و هر کسی مجبور بود کار کنه و خرجش رو دربیاره. من خونه مردم کار میکردم و همیشه بابت این مسئله از پدرم رنجش داشتم ،حتی چندین بار در سن کم بهم تجاوز شد، در خونه هایی که کار میکردم مدام دعوا میشد و همین ها باعث شد جهان رو جای امنی نمیدیدم و همش ترس داشتم، من فقط میخواستم یکی بیاد و من ازدواج کنم،در سن کم یه عشق نوجوانی داشتم که اون هم منو ترک کرده بود و خیلی شرایط سختی داشتم و همیشه افسرده و ناراحت بودم، من فقط سر کار میرفتم و از همون موقع استقلال داشتم،و این مستقل بودن خیلی خوب بود و این رو مدیون خانوادم بودم بعد ازدواج با همسرم، همش میگفتم من دوسش ندارم و بهانه هایی جور میکردم برای توجیه خودم و چندین بار وارد روابط ناسالم شدم و همشون به طریقی منو طرد میکردن و مصرف کننده بودن.بعد از مدتی همسرم مصرف کننده شد و باعث شد منم مصرف کننده بشم ولی حدود یازده ساله ترک کردم ویک ارتباط کاری هفت ساله با فردی داشتم که اون فرد بهم خیانت کرد و من هم خیلی وابستگی به کارم داشتم و همیشه نفرینش میکردم تا اینکه با شما از طریق مشاور تحصیلی فرزندم آشنا شدم ایشون به من گفت پسرت مشکلی نداره تو مشکل داری برو این کانال خیلیا ازش نتیجه گرفتن و من فایل های رایگان شما رو گوش دادم و شروع کردم با دوره ی جذابیت درونی من قلیونم رو ترک کردم و با اراده و اقتدار کنار گذاشتم این بزرگترین چیز برای من بود شروع کردم به نماز خوندن، نمازی که هیچ وقت نمیخوندم و به نظرم وقت تلف کردن بود همیشه ترس از بی پولی داشتم، چون همسرم کارمند بود و ماه به ماه باید حقوق میگرفت اما الان با اینکه پول آنچنانی ندارم، انگار احتیاجی ندارم که داشته باشم الان شدم یه خانم خانه دار عالی اما قبلا من بیشتر کارهای مردونه انجام میدادم و از درون ناراحت بودم و حالم بد بود. قبلا از بارداری دوم خیلی ترس داشتم ، چند بار سقط داشتم اما با دوره ها آرامش دارم و الان برای بارداری دوم اقدام کردم و فعلا به کار فکر نمیکنم شرایط مالی و درآمد همسرم خیلی بهتر شد و دائم براش وام جور میشد و پولش هیچ وقت تموم نمیشه و نیازهای ما برطرف میشه بعد نافم رو به خدا وصل کردم و فقط از خدا میخوام ،دوست دارم دوستان خوبی سر راهم قرار بگیرن با شرکت در چالش ۴ ماهه رابطم با همسرم خیلی بهتر شده، در رابطه منی که اصلا احترام نمیگذاشتم، الان خیلی به همسرم احترام میگذارم و همسرم مدام بهم میگه دوستت دارم و خیلی بهم بها میده و بهم احترام میگذاره با دوره جدایی تا تعالی فهمیدم که وابستگی عادت من بوده و کودک درونم ازم خیلی فاصله گرفته بود و من باید طرد شدگیمو درمان کنم من شروع به کتاب خوندن کردم ،بسیار آرومم و انگار روی ابرها راه میرم ،خودم رو سرزنش نمیکنم و اشتباهاتمو با اقتدار جبران میکنم و به منبع امکان ها متصل شدم من الان میتونم جلوی خشمم رو بگیرم، صبرم زیاد شده و بسیار راز دار شدم.پدرم و مادرمو بخشیدم،از کسی که قبلا باهاش تو رابطه بودم بخشیدم و بهترین هارو براش خواستم ،یه طلبی ازش داشتم و سپردم به خدا که اگر خواست خداوند باشه مطمعننا پول برمیگرده با دوره ی جزیره گنج نحوه ب ارتباطم رو با خدا متوجه شدم و الان خیلی به خودم احترام میگذارم ،رژیم گرفتم و ۵ کیلو کم کردم و در کل خیلی خوبم در زندگیم برکت عجیبی اومده و خدارو هر لحظه شاکرم و هر کاری رو با عشق برای دیگران انجام میدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    صنم 21 آذر 99
    سلام به همه بچهای زندگی سالم و خانم هروی من سه ماهه دوره هارو تهیه کردم و اول از فایل های رایگان شروع کردم،وارد رابطه ای شده بودم که به شدت نیاز به دوست داشته شدن داشتم کودکی سختی داشتم،از ۷ سالگی کار میکردم،پدرم مصرف کننده بود و شرایط خیلی سختی داشتم.از نظر مالی متوسط رو به پایین بودیم و هر کسی مجبور بود کار کنه و خرجش رو دربیاره. من خونه مردم کار میکردم و همیشه بابت این مسئله از پدرم رنجش داشتم ،حتی چندین بار در سن کم بهم تجاوز شد، در خونه هایی که کار میکردم مدام دعوا میشد و همین ها باعث شد جهان رو جای امنی نمیدیدم و همش ترس داشتم، من فقط میخواستم یکی بیاد و من ازدواج کنم،در سن کم یه عشق نوجوانی داشتم که اون هم منو ترک کرده بود و خیلی شرایط سختی داشتم و همیشه افسرده و ناراحت بودم، من فقط سر کار میرفتم و از همون موقع استقلال داشتم،و این مستقل بودن خیلی خوب بود و این رو مدیون خانوادم بودم بعد ازدواج با همسرم، همش میگفتم من دوسش ندارم و بهانه هایی جور میکردم برای توجیه خودم و چندین بار وارد روابط ناسالم شدم و همشون به طریقی منو طرد میکردن و مصرف کننده بودن.بعد از مدتی همسرم مصرف کننده شد و باعث شد منم مصرف کننده بشم ولی حدود یازده ساله ترک کردم ویک ارتباط کاری هفت ساله با فردی داشتم که اون فرد بهم خیانت کرد و من هم خیلی وابستگی به کارم داشتم و همیشه نفرینش میکردم تا اینکه با شما از طریق مشاور تحصیلی فرزندم آشنا شدم ایشون به من گفت پسرت مشکلی نداره تو مشکل داری برو این کانال خیلیا ازش نتیجه گرفتن و من فایل های رایگان شما رو گوش دادم و شروع کردم با دوره ی جذابیت درونی من قلیونم رو ترک کردم و با اراده و اقتدار کنار گذاشتم این بزرگترین چیز برای من بود شروع کردم به نماز خوندن، نمازی که هیچ وقت نمیخوندم و به نظرم وقت تلف کردن بود همیشه ترس از بی پولی داشتم، چون همسرم کارمند بود و ماه به ماه باید حقوق میگرفت اما الان با اینکه پول آنچنانی ندارم، انگار احتیاجی ندارم که داشته باشم الان شدم یه خانم خانه دار عالی اما قبلا من بیشتر کارهای مردونه انجام میدادم و از درون ناراحت بودم و حالم بد بود. قبلا از بارداری دوم خیلی ترس داشتم ، چند بار سقط داشتم اما با دوره ها آرامش دارم و الان برای بارداری دوم اقدام کردم و فعلا به کار فکر نمیکنم شرایط مالی و درآمد همسرم خیلی بهتر شد و دائم براش وام جور میشد و پولش هیچ وقت تموم نمیشه و نیازهای ما برطرف میشه بعد نافم رو به خدا وصل کردم و فقط از خدا میخوام ،دوست دارم دوستان خوبی سر راهم قرار بگیرن با شرکت در چالش ۴ ماهه رابطم با همسرم خیلی بهتر شده، در رابطه منی که اصلا احترام نمیگذاشتم، الان خیلی به همسرم احترام میگذارم و همسرم مدام بهم میگه دوستت دارم و خیلی بهم بها میده و بهم احترام میگذاره با دوره جدایی تا تعالی فهمیدم که وابستگی عادت من بوده و کودک درونم ازم خیلی فاصله گرفته بود و من باید طرد شدگیمو درمان کنم من شروع به کتاب خوندن کردم ،بسیار آرومم و انگار روی ابرها راه میرم ،خودم رو سرزنش نمیکنم و اشتباهاتمو با اقتدار جبران میکنم و به منبع امکان ها متصل شدم من الان میتونم جلوی خشمم رو بگیرم، صبرم زیاد شده و بسیار راز دار شدم.پدرم و مادرمو بخشیدم،از کسی که قبلا باهاش تو رابطه بودم بخشیدم و بهترین هارو براش خواستم ،یه طلبی ازش داشتم و سپردم به خدا که اگر خواست خداوند باشه مطمعننا پول برمیگرده با دوره ی جزیره گنج نحوه ب ارتباطم رو با خدا متوجه شدم و الان خیلی به خودم احترام میگذارم ،رژیم گرفتم و ۵ کیلو کم کردم و در کل خیلی خوبم در زندگیم برکت عجیبی اومده و خدارو هر لحظه شاکرم و هر کاری رو با عشق برای دیگران انجام میدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مریم 21 آذر 99
    خانم هرپی عزیزم، اومدم دستاوردمو خدمتتون عرض کنم ۲ساله زندگی سالمی هستم و اولین بار از طریق اینستاگرام آشنا شدم.اول از فایل های رایگان داخل کانال استفاده کردم .یکی از فایل هایی که خیلی برام‌موثر بود فایل الماس درون بود و باعث شد دوره ی جذابیت درونی و عزت نفس رو تهیه کنم دوره ی جذابیت خیلی روی اقتدارم کار کرد،من قبلا خیلی شل حرف میزدم و بی اقتدار بودم و تو روابطی که بودم که به هر دلیلی بهم میخورد ،من نمیتونستم قبول کنم که این رابطه بهم خورده، درحالیکه رابطه مرده بود ولی به خاطر وابستگیم با به پیام دادن اون خوشحال میشدم و به خودم میکفتم میشه درست بشه. با مردی تو ارتباط بودم که اون آقا مورد علاقه ی خیلی از دخترها بود و خیلی از ویژگی های دلخواهمو داشت ولی بنا به به تفاهم نرسیدنمون سر مهریه، این رابطه به اون مقصدی که میخواستم نرسه با دوره ی جذابیت درونی این آقا برگشت، اما اینبار اقتدار جدایی رو پیدا کرده بودم مورد بعضی اضافه وزنم بود که من هر چه قدر هم لاغر میشدم به زیر ۶۰ کیلو نمیرسیدم، ولی با کار کردن روی دوره ها تونستم به هیکل دلخواه خودم برسم دوره ی عزت نفس روی قفل ها و طلسم ها و حس جنگ جو بودن من تاثیر گذاشت و خیلی از قفل ها و طلسم هامو پیدا کردم که همشون نشأت گرفته از دوران کودکیم و رفتارهای والدین و خواهرام بودن دوره ی عزت نفس حس جنگجو بودن رو در من تقویت کرد ،چون من اصلا آدمی نبودم که بخوام به خاطر خواسته ام تلاش کنم و یا حقم رو بگیرم ،همیشه حق من رو میخوردن،و منم میگذشتم و به خودم دلداری میدادم که ارزشش رو نداره و با این حرف ها خودمو راضی میکردم ولی درونا زجر میکشیدم. یک پروژه ای با همکارم داشتم که تاثیر من در اونجا بسیار زیاد بود اما سهم مالی که به من رسید، خیلی ناچیز بود،خود همکارم و بقیه منو نادید گرفتن و حق من رو ندادن اما من به هر طریقی که شد و به صورت مداوم با رئیس صحبت کردمو البته در نهایت آرامش، ادب و احترام و اون مبلغ به حسابم واریز شد وارد چالش ۴ ماهه شدم و در چالش به جای ۴ تا ویژگی، تمام ویژگی هایی که خواستم رو نوشتم و از طرفی محدودیت ها و موانعی که بر سر راهم بود رو نوشتم ، که یکی از اینها خروج از رابطه ای که داشتم بود،با گذشت چند ساعت از جدایی من، پیامی رو از شخصی دریافت کردم که اصلا باورم نمیشد . این آقا تمام ویژگی هایی که من نوشتم حتی بیشتر از اونها رو داره ،مثلا من دوست داشتم که تحصیلات عالیه داشته باشه و این آقا دو تا دکترا داره و در هر زمینه ای تحقیقات میکنن و همین هم باعث شده منم رو خودم کار کنم و خودمو رشد بدم و مطالعاتم رو بیشتر کنم کیفیت رابطه ی ما بسیار عالیه، خیلی سالم داره جلو میره به دور از وابستگی های الکی و خیلی بااحترام و جذاب داره پیش میره .من مثل قبل ته دلم خالی نمیشه گه ای وای منو نذاره بره، و یا اینکه نه این خیلی ازم سرتره و یا من ازش کم میارم .احساس ارزشمندیم فوق العاده رفته بالا و میگم اگر به هر دلیلی نشد، اشکالی نداره و یه آقای خیلی بهتر میاد و احساس ترس ندارم همه ی اینهارو مدیون فایل احترام به خود هستم، به خصوص فایل تکمیلی که خیلی روی من تاثیر گذاشته حس میکنم مدارم خیلی بالاتر رفته، با آدم هایی نشست و برخواست میکنم که تو لول های خیلی بالاتری هستن با دوره جدابیت درونی اقتدار خروج از شرکت رو کسب کردم و درخودم دیدم که بخوام همچنین مجموعه ای رو ایجاد کنم و دارم جسارتش رو در خودم ایجاد میکنم که محصول خودم رو تولید کنم و کارخانه ی خودم رو احداث کنم و ادم های مختلف میان که منو به هدفم برسونن ، بهم ایده میدن و حتی وام های میلیاردی پیشنهاد دادن بهم و من رو حمایت و تشویق میکنن من خیلی کار دارم و باید خیلی رو خودم کار کنم، حسم خیلی خوبه و احساس لیاقت و ارزشمندی میکنم و ارامش دارم و صبرم بیشتر شده،اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نگین 21 آذر 99
    سلام خانم هروی دستاورد من اینمه من 27سال در زندگی ای بودم که واقعا در اون تحقیر میشدم و دو سال پیش جدا شدم. توی اون رابطه من باج مالی ، عاطفی، شخصیتی دادم و اقتدار جدا شدن نداشتم، برای همین من سالها باج میدادم و سیلی میخوردم، اون آقا اعتیاد داشت، هیچ احترامی به من نمیگذاشت بعد از جدایی وارد رابطه ای شدم و آقایی اومد توی زندگیم که شرایطش همونی بود که همیشه ایده ال من بود، اوایل رابطه ایشون خیلی خوب بود ولی باز ایشون هم تغییر کرد، من دوباره داشتم باج میدادم خیلی بیشتر از قبل ، چون اون آقا رو دوست داشتم توجه بیش از حدی بهش میکردم تا اینکه فاجعه ی زندگی من اتفاقی افتاد و من همون بی احترامی ها و اتفاقات تلخ رو با کسی که دوستش داشتم دوباره تجربه کردم با کانال آشنا شدم، دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، شروع کردم تا حدی کار کردم و این آقا با همون کار کردن کم من، تغییرات فوق العاده ای کرد و رفتارش خیلی عالی شد، من شروع به ادامه تحصیل کردم و خیلی هم برای من عالی بود و حتی اون آقا هم شروع کردم به ادامه تحصیل؛ بخودم رسیدگی کردم اما باز هم دوره ها رو رها کردم، دوباره داستان های قبلی تکرار شد و من تقریبا کات کردم من دچار انواع بیماری های مختلف داخلی و پوستی شدم، خیلی اذیت شدم چون خیلی اون آقا رو دوست داشتم ولی رهاش کرده بودم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، به طرز باورنکردنی از وقتی این دوره رو گوش کردم تازه تونستم دوره های قبلی رو بهتر متوجه بشم، من رفتم درون سایه هام، سایه های ارتباطیم رو پیدا کردم، وقتی پیداش کردم، بازش کردم، وقتی متوجه مسائل کودکیم شدم مادرم رو بخشیدم، فهمیدم احساس کمبودی که در کودکی داشتم اشتباه بوده و اون حس برطرف شد، حتی فهمیدم من چرا هیچوقت احساس دوست داشتنی بودن نداشتم، ، این آقا هم من رو خیلی دوست داشت و دیدم این خودم هستم که نمیتونم عشق و علاقه کسی رو باور کنم و بپذیرم چون خودم بودم که خودم رو دوست داشتنی نمیدیدم. من روی این دوره کار کردم، طلسم هام رو دیدم، سایه هام رو پیدا کردم، این آقا چند روز پیش برگشت و حرف هایی بهم زد که من تا حالا ازشون نشنیده بودم. این اقا بهم میگفت اگر تو توی زندگی من نباشی من اصلا دنبال ازدواج نیستم. میگفت من خیلی ناراحتم، حالم بده از اینکه نمیتونم کنارت باشم و خیلی دوست دارم که کنار تو باشم، دوست دارم این رابطه رو جدی شروع کنیم و ادامه بدیم ، شرمنده هستم از اینکه توی مدت اذیت شدی، ناراحت شدی، خیلی بهم داره توجه خاص میکنه و من خدارو شاکرم که دارم خودم رو بهتر میبینم و بیشتر میشناسم این دوره جدایی تا تعالی برای من مثل شاه کلید تمام دوره های قبلی بود و تونستم دوره های قبلی رو بهتر بفهمم و به کار بگیرم ، الان خیلی حس خوبی دارم و خداروشاکرم به خاطر همچین عشقی که در زندگی من وجود داره چون عشق یک موهبته
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مهناز 21 آذر 99
    سلام خدمت شما خان هروی عزیز. من ۲۳ سالمه ،همیشه احساس میکردم کسی توانایی های منو نمیبینه .از ته قلبم حس میکردم که من از بقیه بهترم و تواناییهام خاصه و همیشه فکر میکردم که لایق هستم ولی این رو توی بیرون نمیدیدم و دستاورد نداشتم. کار من نقاشیه ولی خیلی میترسیدم ،وقتی مداد دستم میگرفتم که طراحی کنم،میترسیدم برای همین خطوطی که میکشیدم ضعیف بود همیشه با کسانی وارد رابطه شدم که خیلی بهم بی احترامی میکردن و حتی منو کتک میزدن در حالیکه منو بدست هم نیاورده بودن با چالش ۴ ماهه و با فوکوس روی خودم، خصوصیت کسی که میخواستم رو نوشتم، مردی وارد زندگیم شده که ویژگی هاش ،حتی بهتر از اونچه که من نوشتمه و همه کاری برام میکنه و من بعضی وقتا میگم بسه دیگه خیلی زیاده روی میکنی استادم به همه ی هم کلاسی هام میگه کار من فوق العادست در حالیکه من فقط شروع کردم که نترسم و تمرین آنچنانی هم نداشتم میدونم هر چیزی که بخوام خداوند بهم بده ،همه چی برای ما پیش میاد مثل ارتباط،عشق،کار .فقط باید روی خودت کار کنی و بقیش خودش میاد من قبلا آدم منطقی بودم اما الان فهمیدم یه درجه بالاتر از منطق هست که اونم دل ماست و الان خیلی اتفاقات برام میوفته که معجزه است و کاملا غیر منطقیه دیگه حد و مرزی در من وجود نداره اگر خدا بخواد همه چیزی میشه و همه چی رو سپردم به خدا و تسلیم خدا شدم کسی رو قضاوت نمیکنم چون اون بیرون واقعا کسی نیست، اگر بخوای به هر چی برسی اون در درونت هست. من الان توقعی از کسی ندارم و میخوام عشق رو به دیگران بدم و اتفاقات خوب خودش پیش میاد.وقتی توقع داشته باشی، مثل گدایی است ولی من میخوام پادشاه باشم خداوند بینهایت است و اونه که میدونه دوست دارم نقاشی مو بذارم تو سایت و معروف بشم و یه روزی بگین این همون دختر کوچولویی که برامون دستاورد فرستاده الان به کجاها رسیده، تو هر زمینه ای عالی هستم، در زمینه ی عشق و موسیقی و .. و میدونم که هر ناممکنی ،ممکنه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ستاره 21 آذر 99
    سلا خانم هروی عزیزم من با کانال شما زمانی آشنا شدم که از نظر روحی بسیار افسرده و خسته و ناامید بودم تو زندگیم و انگیزه ای نداشتم و در نقطه ی عطف زندگیم بودم داستان من به این شکل بود که من در شرکتی کار میکردم سالیان سال که برای شرکت بسیار مفید بودم ولی مدیر عاملم اصلا کار من رو نمیدید ،من مشاوره رفتم که بتونم درست کنم ولی نشد و من از این کار با ناراحتی استعفا دادم همچنین در رابطه ای بودم که توجهی بهم نمیشد، از اون رابطه هم با ناراحتی زیاد و قلب شکسته بیرون اومدم با کار کردن روی دوره ها درآینده بودم و زندگی در حال رو بلد نبودم،انگیزه و پشتکارم عالی شده، گفتو گوی درونیم کم شده.شهودم خیلی زیاد شده هر سوالی که میپرسم جهان بهم جواب میده دوره جزیره گنج خیلی کمکم کرد از محل کارم باهام تماس گرفتن و ازم معذرت خواهی کردن و بهم پیشنهاد مجدد کار دادن و من به محل کارم برگشتم، با تمام درخواست هایی که کردم و الان برام ارزش قائل میشن اون آقایی که بهم توجه نمیکرد و من رابطم رو باهاش تموم کرده بودم، برگشت و بهم توجه میکنه و حرف هایی بهم زد که هیچ وقت نمیگفت و هدیه های گران قیمت برام میخره و میگه تو مثل طلا هستی ولی الان تنهاییم برام یک انتخاب شده و میخوام مدارم بالا بره با چالش سه ماهه،مشکل گوارشیم برطرف شد رژیم غذایی خوبی دارم و پیاده روی میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سارا 21 آذر 99
    سلام به همه و خانم هروی .من آدمی بودم که از بچگی کتاب های موفقیت و انگیزشی میخوندم ،خیلی تلاش میکردم رو خوپم زمان بگذارم ولی نمیتونستم از ترس ها و عقده هام خارج بشم‌ ولی با این دوره ها عالی تونستم رو خودم کار کنم من خیلی پوینت های مثبت داشتم ولی خودمو نمیدیدم ،کارمو خیلی خوب انجام میدادم اما همه ی سرکوفت ها برای من بود و هیچ توجهی بهم نمیشد. یه آقایی میخواست باهام وارد رابطه بشه ولی خیلی بهم بی احترامی میکرد ولی من همش میکفتم تقصیر منه و من بدم با گوش دادن به دوره عزت نفس فهمیدم من اصلا عزت نفس ندارم و هر کاری میکردم حالم خوب نبود مثلا تافل گرفتم،داستان من در یک جشنواره بین المملی برنده شد ،اما حالم خوب نبود.همه حسرت منم میخوردن و بهم میگفتن خیلی فعال و پرانگیزم ولی خودم از درون داغون بودم و حالم خوب نبود حرف آدمهایی که بهم سرکوفت میزدن و من واقعا قبول میکردم و میگفتم راست میگن حتما ،اما با دوره ی عزت نفس متوجه شدم اینها به خاطر عزت نفس کم منه الان هر روز صبح میرم پیاده روی و از طبیعت انگیزه میگیرم قبلا کسی بهم زنگ نمیزد ویا جوابم رو نمیداد اما الان همه بهم زنگ میزنن و بهم میگن با تو بهمون خوش میگذره و رو به عنوان الهه انرژی و نور میدونن اول این ماه قراره وارد محیط کارم بشم در یک محیطی که میخوام و با آدم هایی که میخوام کار کنم.از یه جاهایی برام پول میاد،۶میلیون هدیه گرفتم و قراره به دستم برسه ، قراره یه گوشی جدید برام برسه ،من پایین شهر میشینم و یه روز به خودم گفتم میخوام بالا شهر بشینم و قراره ما خونمون رو در منطقه یک بگیریم و من به خودم گفتم ینی این قدر راحته؟چرا من باورم نمیشد؟ یکی از دوستانم یه اقایی بهم برای ازدواج معرفی کرده و دیدم تمام ویژگی هایی که من تو چالش ۴ماهه نوشتم و خواستم رو داره،مثلا مدرک زبان داره،کشور خارج زندگی میکنه، اهل ورزشه و علاقه مندی هامون یکیه،یه روزی آرزوی من بود آدم هایی وارد زندگیم شدن که میگن چی میخوای،چی دوست داری؟ من عاشق ماشین کیا هستم ،اون آقا بهم میگه این ماشین خیلی ارزونه،وقتی اومدی آلمان ،من برات بییوه ۲۰۰۶ میخرم.من تو رویاهام بود که همچین آدمی بهم سلام کنه،چه برسه به اینکه بهم فکر کنه دستاورد ها رو گوش میدادم،باور نمیکردم میگفتم من بیام رو خودم کار کنم،یه آدم هایی هستن خودشون رو به خاطر من بکشن!اما این اتفاقات افتاد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    محدثه 21 آذر 99
    سلام خانم هروی ،دستاورد من اینکه با وجود نشانه هایی که میدیدم، چسبیده بودم به یک رابطه ی سمی با فردی که از همه لحاظ از من پایین تر بود. من با وجود تحصیلات بالا، اندام زیبا،وجهه و شغل اجتماعی خوب، عزت نفس بسیار پایینی داشتم.و خودم نسبت به این مسئله آگاهی نداشتم، بلکه برعکس هم فکر میکردم . ۳سال در رابطه ای بودم که فقط خلاء های من پر میشد. بسیار وابسته ی این آقا بودم و همیشه ترس از دست دادنش رو داشتم بعد ده روز از جدایی مون، خبر ازدواجش رو شنیدم.فروریختم و درد شدیدی داشتم با کار کردن روی دوره جدایی تا تعالی. تونستم برای خودم مادری کنم.پذیرفتم که رفتن اون ادم منو نترسوند،من از تنهایی میترسم.الان ایمان دارم جهان منو به تنهایی دعوت کرد و من تونستم با خودم اشتی کنم باکار کردن روی جزیره گنج و عزت نفس طلسم هام و سایه هامو پیدا کردم با منبع عظیم روحمو تغذیه کردم، الان احترام زیادی برای خودم قائلم زندگی آگاهانه دارم از تکنیک نوشتن حین برخورد به چالش ها استفاده میکنم و بسیاری از قفل هامو باز میکنم با شرکت در چالش ۴ ماهه پیشنهاد ازدواج زیاد داشتم اما ترجیح دادم بیشتر از تنهاییم برای خود قبول نکردم چون نمیخوام دیگه با خلا وارد رابطه جدید بشم. بزرگترین دستاورد من آرامش منه.میدونم که جهان امن و قابل اعتماده حالا که مدارم تغییر کرده آدم های انرژی مثبت وارد زندگیم شدن هر روز دارم به خود حقیقیم نزدیک تر میشم سفرم رو تا آخر عمرم انجام میدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    anita 21 آذر 99
    سلام خانم هروی من با دوره جذابیت درونی شروع کردم اولین دستاوردم آرامشم و حذف قرص های خوابم بود و من خیلی راحت میخوابیدم و دستاورد بعدیم این بود که دوستانم بدون اینکه من بخوام بهم کمک کردن و من تونستم ماشین دلخواهمو بخرم گفت و گوی درونیم از بین رفت،درحالیکه قبلا عادتم شده بود من دوره ها رو گرفتم که رابطه ای که خراب شده بود رو درستش کنم و آدمی که ترکم کرده بود برگشت و پیام داد ولی من تمایلی نداشتم و بعد هشت ماه دوباره این آقا شروع به پیام دادن کرد و دوباره اصرار کرد و من بهش فرصت داشتم ولی این بار خیلی فرق میکرد با دفعه ی قبلی،ضعف های خودمو میدیدم و مسائل سایه هامو حل کردم دوره جدایی رو گوش دادم و تونستم خیلی راحت این آدم رو رها کنم چالش ۴ ماهه رو شروع کردم،با این چالش زندگی آگاهانه رو دارم تجربه میکنم .افزایش درآمدم در این یکسال،۴برابر شده و من الان ۱۲میلیون میگیرم امسال برای تولدم ، توقعی از دیگران نداشتم که خوشحالم کنم و برام کاری کنن و گفتم خودم برای خودم همه کاری میکنم ،اما از آدم هایی که قبلا وارد زندگیم شدن من کادوهای میلیونی میگرفتم از بقیه با گوش دادن به دستاورد بچها همیشه میگفتم مگه میشع؟بعد دیدم برای من داره میشه میخواستم گوشیمو عوض کنم ولی پول کم آوردم ولی در تولدم ۱۵ میلیون هدیه گرفتم و تونستم گوشی که میخواستم رو بگیرم با درسواره احترام به خود برام معجزه کرد و به خودم اهمیت میدم و به ورزش کردنم اهمیت میدم و بی وقفه و با انرژی ورزشمو انجام میدم و پا به پای استاد جلو میرم و انرژی بدن و انرژی درونیم خیلی بالاتر رفته یکی از طلسم هام این بود که فکر میکردم خدا دعاهامو نمیشنوه و همچنین میترسیدم ازدواج کنم چون همسرمو ازدست داده بودم و میترسیدم دوباره این اتفاق بیوفته و یا فکر میکردم آزادی من گرفته میشه و این ها به خاطر طلسم هایی که از نوجوانی داشتم قبلا فکر میکردم که دستاورد خوب نداشتم اما دیدم نه واقعا یک کرم ابریشمی بودم که تبدیل به پروانه شدم اقایی وارد زندگیم شده که ۸۰ درصد ویژگی های منو داره و بهم میگه یه ادم باید جواهر شناس باشه که تورو بشناسه، اما من نپذیرفتمش به عنوان یک همراه من آلرژی شدید داشتم که تبدیل به اگزمای پوستی شده ولی امسال اصلا پوستم خشک نشد احترامم تو محیط کار خیلی بیشتر شده و حقوقم رو همیشه به موقع از مدیر عاملی که همیشه دیر وقت حقوق میده میگیرم ولی براب بقیه ی همکارامو این طور نیست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    منیر 19 آذر 99
    سلا خانم هروی من با کانال شما زمانی آشنا شدم که از نظر روحی بسیار افسرده و خسته و ناامید بودم تو زندگیم و انگیزه ای نداشتم و در نقطه ی عطف زندگیم بودم داستان من به این شکل بود که من در شرکتی کار میکردم سالیان سال که برای شرکت بسیار مفید بودم ولی مدیر عاملم اصلا کار من رو نمیدید ،من مشاوره رفتم که بتونم درست کنم ولی نشد و من از این کار با ناراحتی استعفا دادم همچنین در رابطه ای بودم که توجهی بهم نمیشد، از اون رابطه هم با ناراحتی زیاد و قلب شکسته بیرون اومدم با کار کردن روی دوره ها درآینده بودم و زندگی در حال رو بلد نبودم،انگیزه و پشتکارم عالی شده، گفتو گوی درونیم کم شده.شهودم خیلی زیاد شده هر سوالی که میپرسم جهان بهم جواب میده دوره جزیره گنج خیلی کمکم کرد از محل کارم باهام تماس گرفتن و ازم معذرت خواهی کردن و بهم پیشنهاد مجدد کار دادن و من به محل کارم برگشتم، با تمام درخواست هایی که کردم و الان برام ارزش قائل میشن اون آقایی که بهم توجه نمیکرد و من رابطم رو باهاش تموم کرده بودم، برگشت و بهم توجه میکنه و حرف هایی بهم زد که هیچ وقت نمیگفت و هدیه های گران قیمت برام میخره و میگه تو مثل طلا هستی و ولی الان تنهاییم برام یک انتخاب شده و میخوام مدارم بالا بره با چالش سه ماهه،مشکل گوارشیم برطرف شد رژیم غذایی خوبی دارم و پیاده روی میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ستاره 19 آذر 99
    سلام به همه زندگی سللمی ها و خانم هروی، من دوره ها را به خاطر تنهایی شروع کردم اما اولین چیزی که برای من روشن شد یک آرامش خیلی عجیب بود،آرامشی که دیگه اصلا برای من مهم نبود که اون آدم برگرده یا نه به مرور می فهمیدم که این آدم اصلاً آدم من نیست و اگر من به خودم احترام بزارم نباید این آدم را حتی اگر برگشت قبول کنم بدون اینکه من بخوام تلاشی کنم و باج عاطفی بدم آدمی وارد زندگی من شد که خودش دوست داره در کنار من باشه و به من محبت می کنه و مسائل مالی من که خیلی سالها بود قفل شده بود حل شد اطرافیان من که به خاطر رفتارهای بد و پرخاشگری هایم از من فاصله گرفته بودند کم کم برگشتند و مشتاق هستند که در کنار من باشند و همیشه از دستاورد بچه ها چیزهای مهمی یاد میگیرم و هر مسئله ای که برای من پیش میاد به جای ناله و اعتراض سعی می کنم ببینم این مسئله ریشه در کجا داره من چرا باعث خلق این مشکل شدم و چه طلسمی دارم و مسئله من کم کم حل میشه و دوره ها را بالای ۹ بار گوش دادم اما باز هم هر بار به آنها گوش میدم و کار میکنم و زندگی من خیلی آروم شده و هیچ چیزی نمیتونه آرامشم رو از من بگیره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    النا 19 آذر 99
    سلام خانم هروی دوره عزت نفس را از یکی از دوستانم به عنوان هدیه تولد برام خرید و از این طریق با زندگی سالم آشنا شدم و سفر رو شروع کردم از سن پایین خودشناسی را شروع کرده بودم چون احساس می کردم که یک خلا در درون من وجود داره، دوره های زیادی رو برای آموزش مفاهیم یوگا و یونگ طی کرده بودم و و کتاب های روانشناسی زیادی خونده بودم اما با هیچ کدوم از اونها،اندازه دوره‌های شما مفاهیم رو فهم نکردم من در حیطه روابط همیشه دچار مشکل بودم و در طی همه این سالها یک رابطه جدی و خوب را نداشتم وهمیشه می خواستم یک رابطه خوب برای من اتفاق بیفته ۵ سال هست که درگیر یک رابطه نادرستی هستم و سعی می کنم که بتونم این رابطه رو کنار بذارم و در این مسیر خیلی موفق بودم با چالش چهار ماهه با فردی آشنا شدم که ایرانی نیستند و در دو هفته اول آشنایی برای من هدایایخیلی گران قیمت و با ارزشی می گرفتند،و برام خیلی جالب بود که این فرد به من گفت تو یک الماس در وجود خودت داری و من دنبال اون الماس هستم و می خوام که اون مال من باشه از اینجا متوجه شدم که در روابطم داره گشایش ایجاد میشه.و بعد از سال ها بود که یک فرد مناسب وارد زندگی من شده و همش بخاطر اینه که من روی خودم کار کردم کاری پیدا کردم با ساعت کاری کم و لول اجتماعی بالا و با درامد بالا وخیلی از قفلهای روانی رو تونستم پیدا کنم و دارم روی آنها کار می کنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    eli 19 آذر 99
    سلام دستاوردم اینکه من به نقطه صفر زندگیم رسیده بودم کارو درآمدم را از دست داده بودم و بدهکار بودم،رابطه عاطفی دو ساله من که داشت منجر به ازدواج می شد به خاطر شرایط کرونا که اون آقا از کشور خودش نمی تونست به این جا بیاد به هم خورد و بعد من متوجه خیانت ها و دروغ های اون آدم شدم و این رابطه را کاملاً تموم کردم و از درون فرو ریخته بودم،ناامید بودم و از خدا شاکی بودم. با خودم عهد بستم که باید امسال زندگیم را متحول کنم، به عنوان هدیه تولد برای خودم دوره عزت نفس را خریدم و بعد بقیه دوره ها را به طور کامل تهیه کردم و تمام وقت روی خودم کار می کردم و دوره جذابیت درونی و عزت نفس را کاملاً برای خودم درونی کرده بودم.خیلی خیلی کار کردم و آرامش فوق‌العاده‌ای به دست آوردم که حتی افرادی که من را هم نمیشناختند با یک بار دیدن من به من میگفتند که تو چقدر آرومی و کارها برای من خیلی آسان تر پیش میره با دوره عزت نفس آجر به آجر بنای عزت نفسم را بنا کردم و حالا خودم را با همه ی کم و کاستی ها دوست دارم دوره جزیره گنج باعث شد رابطه عمیقی که هیچ وقت باخدا نداشتم را برقرار کنم خیلی از قفل های مالی و روابطم را با تمرین های دوره جزیره گنج پیدا کردم و آنها را باز کردم و این دوره بند ناف مرا به خدا وصل کردم بادوره از جدایی تا تعالی طردشدگی های کودکی ها و دلیل روابط ناموفق که داشتم رو پیدا کردم،وبا این دوره،دوره جزیره گنج و عزت نفس رو خیلی بهتر درک کردم چالش ۴ ماهه را شروع کردم اوایل چالش بود که آدم فوق العاده ای که هیچ وقت مثالش رو توی زندگیم ندیده بودم جذب کردم و بعد از دوهفته اون آقا به من گفت که دیگه نمیخوام ادامه بدم و رفت ،اگر من آدم قبل بودم بهش التماس میکردم اما این‌بار متفاوت عمل کردم و پذیرفتم که چیزی در درون من هست که این اتفاق برای من افتاده و چالش رو پرقدرت تر ادامه دادم اون آدم رو کم کم رها کردم وفقط برای خودم توی چالش کار کردم تمام خصوصیاتی که از طرف مقابلم میخواستم رو تا حد زیادی درون خودم ایجاد کردم اتفاقی با فردی آشنا شدم که تمام ویژگی های مورد نظر من رو توی چالش داشت و خیلی آدم محترم و باشخصیتی هس واز اون آدم قبلی که من رو رها کرد فوق العاده بهتر و بالاتر هست با احترام خیلی زیادی با من برخورد میکنه و وقت و انرژی بسیاری برای من میذاره تمام کارهایی که من در روابط قبلی آرزوم بود برام انجام بشه رو این آقا برای من انجام میده و من دیگه مثل قبل ذوق‌زده نیستم و برای انجام این کارها احساس نیاز نمی کنم هر لحظه و هر ساعت این آقا به من ابراز علاقه میکنه اما من دیگه نسبت به شنیدن ابراز علاقه احساس نیاز ندارم من رو بی قید و شرط دوست داره و این بازتاب همون عشق بی قید و شرطی هست که به خودم دادم چالش ۴ ماهه جدید رو شروع کردم و توی این یک ماه واقعاً رابطه رویایی رو تجربه می کنم من دیگه ترس از دست دادن این آقا رو ندارم کنترل گرم نیستم و یکسری حد و حدود و خط قرمزهایی را برای خودم قائلم که ایشان همه اینها را رعایت می کنه و من واقعاً دارم از این رابطه لذت می برم و در کنارش یاد میگیرم باچالش چهار ماه چندین کار عالی با درآمد خیلی زیاد که من حتی فکرش رو هم نمی تونستم بکنم به من پیشنهاد شد.با دوره جزیره گنج بسیاری از قفل هام رو باز کردم و کار حقیقی خودم را پیدا کردم و به درآمدی که می خواستم رسیدم و روز به روز کار و درامد من داره بهتر میشه خیلی پولهایی به سمتم میاد و از آدم ها هدیه‌هایی میگیرم منی که هیچ وقت موفق به گرفتن وام نمیشدم توی این یک ماه یک وام ۱۵ میلیونی به راحتی برای من جور شدطلبی که بعد از دو سال به من بر نمی گشت این یک ماه به من برگشت با کار کردن من روی قفل های مالی خودم،قفل های مالی طرف مقابلم هم بازشدفهمیدم که دنیای بیرون واقعاً بازتابی از دنیای درون من هست.من خیلی روزا ناامید شدم خسته شدم اما ادامه دادم و جا نزدم من در ۳۲ سالگی با زندگی سالم متولد و متحول شدم و یک زندگی جدید را شروع کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    MA 29 آبان 99
    سلام خانم هروی عزیزم خسته نباشید وقتتون بخیر اول از همه خدا رو شکر میکنم که با کانال خوبتون آشنا شدم و خواستم ازتون تشکر کنم بابت اینهمه مطالب خوب خیلی وقت بود که دوستداشتم براتون پیام بذارم من زمانی دوره شما رو تهیه کردم که کسی که دوسش داشتم رو از دست دادم دقیقا زمانی که قراره خواستگاری گذاشته بودن و من همچی رو تموم شده میدونستم ولی حقیقتا مدتها بود که خوشحال نبودم واز درون احساس پوچی میکردم من اون شخص رو از دست دادم در اوج ناباوری این ادم رفت و من مات از رفتنش شروع کردم دوره جذابیت رو تهیه کردم و نوشتم گریه کردم من سالها بود با خدا قهر بودم خانم هروی صداش کردم صداش کردم و اون بهم آرامش داد و‌من تنها آرامش میخواستم همش فکر میکردم چرا با اینکه همچی با اون آقا خوب بود و بارها بهم ثابت شده بود بازم من خودمو لایق اون همه خوبی نمیدونستم من سالها پیش بهم خیانت شده بود و حتی پدرم قبل اون به مادرم خیانت کرده بود و این انگاره برام مثل سایه بود که من ازش وحشت داشتم و‌نمیخواستم ببینمش چون حالمو بد میکرد با تهیه دوره جذابیت رفتم و با اون آقا صحبت کردم و بهم برگشتیم باورتون نمیشه که الان خیلی حالم خوبه دارم روی خودم کار میکنم و فهمیدم چقدر احساس بی ارزشی داشت منم از خودم دور میکرد وقتی دوباره وارد رابطه شدم اون اقا بعد مدتی بهم گفت چقدر تو بهتر و دوستداشتنی تر شدی ولی من حالا واسه خودم میخوام تغییر کنم چون بهش نیاز دارم میخوام قبل اینکه جهان سیلی محمکتری بهم بزنه روی خودم کار کنم ولی اینبار برای خودم شک ندارم که میتونم و بزودی دستاوردهای بیشتری براتون میفرستم گاهی فکر میکنم اگه کل مردم دنیا آموزه های شما را با صدای دلنشینتون گوش بدن و حتی شده یکم تغییر کنیم چقدر همچی قشنگتر بود خیلی دوستتدارم و تا اخر عمر مدیون شمام ❤️❤️❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ... 29 آبان 99
    سلام خانم هروی و همه زندگی سالمی ها من با کانال فکر کنم دوساله آشنا شدم و فایلها و مطالب و استفاده میکردم من بخاطر شرایطی ک داشتم معلویت ک داشتم همه اش از خدا گله میکرم شبا همه اش گریه میکردم بخاطر این موضوع میترسیدم وارد رابطه بشم ی مورد هم تا نامزدی پیش رفت ولی بهم زدم روابط بعدی هم ی جوری ب هم خورد ک آخریش حالمو بد کرد واقعا ب هم ریختم، ی مدت گذشت ب مشکلاتم کمر درد هم اضاف شد قبلش کار هنری انجام میدادم بخاطر این موضوع گذاشتم کنار با اینکه چندتا هنر بلد بودم بخاطر کمردرد امکانش نبود دیگه ی مدت گذشت درامدی نداشتم رو فایلای کانال بیشتر تمرکز کردم ی شغل پیدا کردم با حقوق 500ولی حالم باهاش خوب نبود ی جوری مجبور بودم بخاطر ی درامد داشته باشم ی کار برام دیگه جور شد تو خونه با گوشی با حقوق 300 بعد کم کم رسید ب تقریبا 3میلیون ، داشته مستقل بشم ،ی مدت کمردرد بیشتر شد مجبور شدم برم چندتا دکتر ک گفتن ب خاطر پات فشار رو کمرته ی دکتر گفت عمل کن پات بهتر میشه عمل کردم تو دوران کرونا شروع شد منم ک قرنطینه دوره جذابیت رو گرفتم ی دور سر سری گوش دادم درگیر فیزیوتراپی این چیزا بود ولی با همین قدر دستاوردای کوچیکی داشتم منی ک تو قرعه کشی اصلا اسمم در نمیومد تو مسابقه دو بار اسمم در اومد ولی نشد از جایزه ش استفاده کنم ، بخاطر شرایطم دکتر گفته بود ی ورزش مثل یوگا دنبال کن تو شهر ما نبود بخاطر کرونا ی کلاس آنلاین پیدا کردم ک با 50% تخفیف ثبت نام کنم و شروع کردم بعد چند ماه ی فیلم برا مربی فرستادم هر چند میترسیدم مربی گفت عالیه و تعریف کرد پیشنهاد داد برم پیشرفته ولی بخاطر شرایطم فعلا نرفتم تا ی فرصت مناسب تر، طلا های ک چندسال میخواستم عوض کنم نمیشد ولی شد ، داداشی ک پولاش حساس بود ازش قرض گرفتم گفت نمیخوام برا خودت 2میلیون از این دوره حس آرامش و ارزشمندی دارم و دستاوردهای کوچیک دیگه، الانم کل دورها رو گرفتم دارم عزت نفس شروع کردم نمیدونم چرا هر وقت میخواستم دورها رو بگیرم نمیشد ی مانع پیش میومد، راستی امروز کتابایی ک معرفی کردین رو سفارش دادم با50%تخفیف و ارسال رایگان اینم حتما بخاطر دورهاست، خدا رو سپاسگذارم بخاطر همه چی سپاسگراریام حس خاصی داره الان.....
    پاسخ
    -0
    انصراف

    --- 29 آبان 99
    سوده جون سلام من تا الان چند تا وویس فرستادم نمی دونم بررسی کردی یا نکردی اما ارامش امروز خودمو مدیون اموزشهات می دونم و خواستم مجدد ازت تشکر کنم تو فرشته نجات منی،سوده جون آقایی که منو بی دلیل ترک کرد و حال روحی منو به هم ریخت و باعث شد با کانال شما آشنا شم الان یک ماهه که برگشته،به من گفت عاشقمه و بدون من نمی تونه زندگی کنه...سوده جون از لحاظ مالی پیشرفت زیادی داشتم...خونه ای که همیشه آرزوشو داشتم تهیه کردم و وسایلشو با سلیقه خودم و اون آقا خریدم...ادمهای سمی زندگیمو به راحتی حذف کردم و ادمهایی که همیشه دلم می خواست باهاشون صمیمی بشم پررنگ شدن...آدمی که هیچوقت نظر منو قبول نداشت از من مشورت گرفت!همسر سابقم ازم خواست برگردم! رابطه ام با پدر و مادرم بهتر شد،سوده جون بزرگترین تله زندگی من ترس از تنهایی بود ولی الان از تنهاییم لذت می برم دیگه مثل سابق به اون آقا گیر نمی دم بهش نمی چسبم...من فهمیدم که پرنده ای که تو قفس باشه همیشه فکر پروازه پس در قفس رو باز کردم یا می ره که اون پرنده متعلق به من نیست یا می مونه و با عشق برام آواز سر می ده...سوده جون من خیلی خیلی تلاش کردم تو این چند ماه اما دستاوردام کم بود یا اونی نبود که می خواستم ،۲۸ خرداد امسال به نقطه صفر رسیدم به آخر خط...بریدم...و به معنای واقعی تسلیم خدا شدم و همون موقع در رحمت برام باز شد و معجزه دیدم...شاید همه این زمین خوردنا واسه این بود که من خدا رو بشناسم و اون اتصاله برقرار شه❤️سوده جون مرسی که هستی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zohre 26 آبان 99
    سلام ب سوده عزیزم من دوره جذابیت درونی رو گرفتم ی بار گوش دادم و نکته برداری کردم ی ارامش عجیب گرفتم ولی چون رهاش کردم باز حال بدم برگشت بعد پکیج عزت نفس رو گرفتم و اونم فقط گوش دادم بدون یادداشت برداری و حقیقتا چیز زیادی متوجه نشدم شروع کردم کتاب نیمه تاریک وجود رو دارم میخونم تازه فهمیدم سایه چیه مجدد تصمیم گرفتم شروع کنم و وارد چالش شدم هرچند هنوز دوره جزیره گنج رو تهیه نکردم ولی مجدد نشستم جذابیت درون رو عمیقا گوش دادم و باز یادداشت برداری کردم سوده عزیزم تو همین دوسه روز دستاوردای خوبی داشتم اینک حس میکنم اینبار ب ی ارامش واقعی رسیدم من دختری رو ک 9 ماه نفرت داشتم و حضورش تو زندگی عاطفیم داغونم کردو همیشه فکر انتقام داشتم ازش و نفریتش میکردم رو تونستم تصمیم بگیرم ببخشم و براش دعا کنم تا وجودش از زندگی منو شریک عاطفیم پاک شه مشکلات کسیک دوستش دارم داره حل میشه ی سری هدیه از ی دوست جدید بهم رسید ک برام ارزشمند بود و عجیب حال دلم عالیه و دارم تلاش میکنم ب دستاوردای بزرگتری ک هدفم هست و زندگیه ایندم هست برسم در کنار دوره های شما من ی دفتر شکرگزاری خریدم و هرروز شکرگزاری میکنم و این هم خیلی زیاد حالمو خوب کرده شرایط مالی سختی دارم ولی تا چندروز پیش استرس داشتم ولی الان با اینک هنوز شرایط مالیم درست نیست اصلا ولی ب خدا اعتماد کردم و دیگ دغدغم بی پولی نیست چون حس میکنم و باور دارم ک بهترینها در انتظارمه مرسی ک هستی سوده جونم نمیدونم چطوری باهات اشنا شدم ولی از تمام وجود خداروشکر میکنم ک اینقدر دوستم داره ک شمارو سرراه من قرارداده بمونی برامون مطمئنم بزودی دستاورد بزرگی ک بخاطرش تصمیم گرفتم بطور جدی رو خودم کار کنم رو براتون بفرستم و یقین دارم همینم میشه😍🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الهام 25 آبان 99
    سلام دوستان من اوایل زندگی مشترک خیلی خوبی داشتم اما بعد از یک مدتی زندگی من به بن بست خورد فهمیدم حرف های آزار دهنده ای که از همسرم می شنیدم بازتاب کار ها،قفلها و طلسم های خودم بوده با درسواره احترام به خود و استغنا زندگی من کاملا عوض شد؛من روش درست دعا کردن را بلد نبودم و همیشه طلبکار خدای خودم بودم واز خدا بسیار دور شده بودم با دوره جزیره گنج به خدا خیلی نزدیک شدم و در لحظه لحظه زندگیم آن را حس می کنم خوابم خیلی تنظیم شده و دیگه پرخاشگر و عصبانی نیستم و دیگه سر مسائل ناچیز عصبانی نمیشم و خودم را نمی زنم رفتار هام را اصلاح کردم و الان رابطه من با همسرم بعد از دوسال طلاق عاطفی عالی شده،الان همسرم به تفریح ما رسیدگی میکنه و حواسش به من هست و همسرم مدام محبت خودش رو به من نشون میده و زندگی ما آرامش پیدا کرده درآمدم ۵/۶ برابر شده و سفارش های خیلی زیادی میگیرم نوشتن دستاوردهام کمک خیلی زیادی به من کرد چند سالی بود که باید یک وسیله ضروری را برای خونه می خریدم و همسرم با وجود اینکه همون پول رو در جاهای غیرضروری خرج می کرد اما حاضر به خرید آن نمی شد و حالا خودش به من زنگ زد و این وسیله را تهیه کرد در صورتی که من تقریباً دیگه از خرید اون توسط همسرم ناامید شده بودم و این اتفاقات به من نشون داد که کاری که دارم انجام میدم نتیجه‌بخش است با نوشتن،طلسم ها و مسائل مربوط به آنها حل شد وقتی زندگیم رو که با پارسال مقایسه می کنم میفهمم چقدر تغییر داشتم و پارسال در همین روزها من هر روز در حال گریه کردن بودم میخوام به دوستان بگم هزینه ای که برای دوره ها پرداخت می‌کنید در برابر چیزهایی که وارد زندگی خودتون می‌کنید بسیار ناچیز هست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نگار 25 آبان 99
    من زمانی که با زندگی سالم آشنا شدم اوضاع بسیار آشفته ای در زندگیم داشتم مبتلا به کرونا شدم و در دوهفته ای که درگیر این بیماری بودم،و به نوعی با مرگ مواجه شده بودم،از خودم پرسیدم من برای این زندگیم باید چه کار هایی انجام می دادم که تا الان ندادم؟! طی این دوهفته بادوره ها کار میکردم و از درسواره های احترام به خود و قانون استغنا نکته های خیلی مهمی یاد گرفتم و این دوهفته دوران طلایی زندگیم بود همسرم که بیشتر وقتش رو با دوستان و کارش میگذروند و برای من وقت کافی نمیذاشت، حالاخودش رو به آب و آتیش میزد تا مرخصی بگیره و از من مراقبت کنه ودر این دوهفته لحظه ای من رو ترک نکرد و این برای من دستاورد بسیار بزرگی بود رفتارهمسرم کاملا با من تغییر کرده، با من در کارها مشورت میکنه و برای برنامه ریزی های خودش نظر من رو میپرسه و برخلاف قبل در محیط کار به من احترام میذاره من مدام از جزئیات زندگیم برای دیگران میگفتم و در گذشته زندگی میکردم و به همین خاطر ضربه های بسیار بدی خوردم و زجر زیادی کشیدم، این عادت هام رو ترک کردم و تصمیم گرفتم تنها زمانی به گذشته خودم برگردم که می خوام اون رو شخم بزنم و سایه ها و طلسم هام رو برای زندگی بهتر پیدا کنم رفتار اطرافیانم با من خییلی بهتر شد و دنیای بسیار آروم تری دارم نظام های ارزشی خودم رو بنا کردم از چالش چهارماهه دوم به بعد حقوق و مزایای و پاداش های خوبی داره سمت من میاد یک عمر فکر میکردم وام ب من تعلق نمیگیره ولی گرفت واز نظر مالی فرصت های خوبی برام پیش اومد با وجود اینکه شغل با جایگاه خوبی داشتم اما چون بر اساس نظام های ارزشی گذشته من انتخاب شده بود، فشارهای زیادی به من وارد میکردو من بیماری های مختلفی رو تجربه می‌کردم؛ تصمیم گرفتم به سمت شغل مورد علاق خودم برم و باکمک و واسطه گری همسرم که قبلا حاضر به کمک به من در این زمینه نمیشد تونستم با حداقل سرمایه فروش داشته باشم پیشنهاد کاری فوق العاده ای در زمینه مورد علاقم که آرزو اون رو از بچگی داشتم، به من شد سعی می کنم به جای غرق شدن در اشتباهات گذشته از آنها درس بگیرمم ممنونم ازتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    پرستو 24 آبان 99
    سلام دوستان من دوره جذابیت درونی،عزت نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و تونستم دستاورد های خوبی از اونها داشتنم به خاطر طلسم کمال‌گرایی که داشتم روابط من تخریب میشد؛یا افرادچون همه چیز رو نداشتند،مورد تایید من نبودند و طی همون هفته اول از جانب من رابطه کات میشدو یا اینکه افرادی که از نظر من کامل و ایده آل بودند و رابطه خیلی عالی ورمانتیک شروع میشدبعد از مدتی علاقه آنها نسبت به من کم شده و به یک رابطه یک طرفه تبدیل می‌شد دراینجا کمال گرایی به سمت خود من حمله میکرد و من فکر میکردم حالا من دیگه در حد این آدم نیستم و خودکم بینی و بی ارزشی که من برای خودم قائل بودم رو به طرف مقابل منتقل میکردم و حتی و با این وجود هم فرد حاضر به خارج شدن از رابطه نمیشد و اونجوری که من دلم میخواست هم رابطه پیش نمیرفت و من دریک بلاتکلیفی میموندم من چند سال پیش از زندگی که همسر سابقم که بسیار عاشق من بود بیرون امده بودم ولی من رو در زندگی خیلی اذیت کرده بودو به خاطر علاقه او نسبت به خودم نه میتونستم رهاش کنم و نه میتونستم که با اون ادامه بدمو من بالاخره شهامت طلاق گرفتن رو پیدا کردم اما لحظه طلاق چنان رفتار ها و ابراز علاقه های عجیب و غریبی به من کرد که دل من به درد اومدو تمام لحظات تبدیل به کامپلکس زندگی من شدند و من عذاب وجدان زیادی داشتم و من این را درونی کرده بودم که من باید تاوان پس بدم چون دل اون رو شکستم و خودم رو که عشق این مرد بودم رو ازش گرفتم پس حتماً در زندگی دل من شکسته خواهد شد و امکان نداره در روابطم روی خوش ببینم ودقیقاً این اتفاق هم افتاد، همونقدر که اون عاشق من بود من عاشق و دلبسته این مرد شدم و همونقدر که من من تو زندگی اون ادم بلاتکلیف بودم و نه میموندم و نه میرفتم این شخصهم دقیقا به همین صورت بودو نه من رو میخوادو نه نمیخواد باوویس ها به خودم اومدم که من اصلا چرا باید تاوان پس بدم؟ اون کسی که مدیون هست همسر سابقم بود که با زندگی من بازی کرد و حتی مهریه،جهازیه و طلا های من رو به من نداد فهمیدم هیچ دینی به همسر سابقم ندارم و اون رو بخشیدم و خودم رو از گذشتم رها کردم و منتظر اتفاق های خوب موندم دوست داشتن و احترام گذاشتن به خودم رو شروع کردم و سعی کردم کمال گراییم رو کنار بگذارم مسئله طلاقم برای من غیر قابل پذیرش بود و اون رو عیب میدونستم و به طبع برای طرف مقابلم هم این مسئله پررنگ میشد و نمیتونستند با طلاق من کنار بیایند این مسئله رو برای خودم حل کردم و تاثیرش رو دیدم که بقیه هم این موضوع طلاق رو پذیرفتند آدمی که توی زندگیم هی میرفت و هی می آمد رو با اقتدار ترک کردم و دیگه منتظرش نموندم این آقا تماس گرفتند و گفتند دیگه کاری به مسئله طلاق تو ندارم و الان ویژگی های مثبت تورو میبینم و میخوام که ازدواج کنیم وتصمیمم رو جدی گرفتم و میخوام باقی عمرم رو با تو باشم شنیدن این حرفها از اون آقا آرزو من بود و من الان احساس رضایت و حال خوبی رو دارم خیییییییییلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نازیلا 24 آبان 99
    من برای بار سوم وارد چالش چهار ماهه شدم،هروقت احساس کمبود انرژی می کنم سراغ تمرین های دوره جذابیت درونی میرم با دوره عزت نفس تااعتماد به نفس آجربه آجر عزت نفسم رو دارم میسازم و تعداد زیادی ازطلسم ها، گره ها وسایه های درون خودم رو دیدم مادرم به من میگفت با درس خوندن به هیچ نتیجه ای نمیرسی و واقعاً هم همین جوری رقم خورد چون من این رو درونی کرده بودم با وجود اینکه وقت زیادی رو برای درس خواندن و تحصیل گذاشته بودم و بی وقفه برای تحصیل تلاش می کردم اما هیچ وقت نتیجه نمی گرفتم با دوره عزت نفس گره ها وطلسم های زیادی رو در این راستا پیدا کردم و دارم جوانه‌های تلاشی که می کنم رو می بینم دوره جزیره گنج رابطه من را با خدا اصلاح کرد وحالا اطمینان دارم چیزی ک از خدا میخوام رودریافت می کنم به بچه ها میخوام بگم که درسواره استغنا رو حتماً تهیه کنید،توی این درسواره ما چگونه طلب کردن خواسته‌ هامون رو یاد میگیریم مادر من سکته مغزی کرده بودند و حال بسیار بدی داشتند فقط نفس میکشیدند و هیچ علائم حیاتی دیگه ای نداشتند و هوشیاری بسیار پایینی داشتند،دکتر ها ایشون روجواب کرده بودند، من خارج از ایران بودم و هیچ دسترسی نداشتم اما چون با درسواره قانون استغنا فهمیده بودم که چطور باید خواستم را از خدا طلب کنم با وجود قطع امید همه اما من از خدا خواستم و این معجزه اتفاق افتاد و مادر من بهبود پیدا کرد و از بیمارستان مرخص شد بادوره جدایی تا تعالی گره‌ها و طرد شدگی های خودم رو دیدم و فهمیدم ترس از دست دادن داشتم و این باعث باج دادن من به همسرم شده بود وبا همین موضوعات همسرم را از خودم دور می کردم الان رابطه ما خیلی عالی شده،جوری که همسرم من را به عنوان معجزه زندگی خودش یاد می کنه باز کردن گره های زندگیم رو یاد گرفتم من ازدستاورد‌های دوستان چیزهای خیلی زیادی رو یاد گرفتم مادرم بین دخترها و پسرها فرق می گذاشت و با احترام بیشتری با پسرها برخورد می کرد و من این را درونی کرده بودم که مرد ها برتر هستند و هرچند که با این قضیه در ظاهر مبارزه می کردم اما درونا این نتیجه‌گیری را داشتم،حالا تونستم این مشکل رو پیدا وحل کنم بادرسواره احترام به خود چه جوری خودم رو دوست داشتن رو یاد گرفتم من با تک تک فایل ها یک آجر به بنای زندگی سالمم اضاف کردم والان حال خیلی خوبی دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ترنم 24 آبان 99
    منن بچگی خیلی سختی داشتم، پدرم اعتیاد داشت، طلبکار داشت، زندان رفت، مادرم با من از دست پدرم به شهر دیگه فرار کرد و با وجود من هیچ جا مادرم رو برای کار کردن نمیپذیرفتند و من اونجا بار ها این رو درونی کردم که من یک آدم اضافه ای هستم، آدمی هستم که بی مصرف و بدرد نخور هستم و دوره جدایی تا تعالی من رو به این ها آگاه کرد من کنکور دادم، دندان پزشکی قبول شدم، با آقایی آشنا شدم که 5 سال باهم بودیم، 6ماه اول این رابطه رویایی بود، این آقا از لحاظ ظاهر همونی بود که من دوست داشتم، وضعیت مالی خوبی داشت، من رو ساپورت میکرد و من تمام حمایتی رو که من سال های سال هیچوقت توی زندگیم از پدرم نگرفته بودم، از این آقا گرفتم، ما تناسبی باهم نداشتیم اما من باز هم ادامه میدادم که اون آقا حامی من باشه، الان میفهمم عقده های من باعث شده بود که من اون آقا رو انتخاب کنم 6ماه بعد این آقا کلا آدم دیگه ای شد، بالغ بر 100بار به من خیانت کرد و به من اثبات میشد اما من باز هم نمیتونستم این آقا رو رها کنم و 5 سال با چنگ و دندون این آقا رو نگه میداشتم، میرفتم داخل کمد لباسم، در رو میبستم و جیغ میزدم تا آروم بشم اما دوباره میرفتم سراغ این آقا و خواهش و التماس میکردم که ببینمش با وجودی که از خیانت هاش اطلاع داشتم من انقدر کتک میخوردم که تا مدت ها گوش من سوت میکشید، حتی یک شب چون میدونست من از تاریکی میترسم، من رو توی یک بزرگراه با لگد از ماشینش انداخت بیرون و رفت و من حتی گوشیم پیش اون بود و نمیدونستم چه کنم، بجایی رسید که من دیگه ظرفیتم پر شد، از خدا کمک خواستم مهر این آقا از دل من بره و همون روز به طرز معجزه آسایی متوجه خیانت این آقا با صمیمی ترین دوست من لو رفت و من وقتی فهمیدم عرق سرد کردم و حس میکردم الانه که سکته کنم و قلب من بایسته، سیلی آخر رو چنان خوردم که فریاد میزدم، ضجه میزدم ، ارتباطم رو قطع کردم و تا مدتها احساس افسردگی میکردم با دوره ها آشنا شدم، دوره جذابیت درونی من رو کلا عوض کرد، تونستم روی پای خودم بایستم، مدارم رو بالا ببرم با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس خون گریه کردم، فهمیدم درون من چه فاجعه ای هست!!!! طلسم های مالیم رو دیدم و فهمیدم چرا با اینکه دندان پزشک هستم اما درامد خوبی ندارم و پول توی دست من نمیمونه، همون موقع حقوق من دو برابر شد، منی که مریض نداشتم طوری شده بود که تا 11شب کلینیک پر از مریض بود رفتار همه باهام عوض شد،من کسی بودم که هیچکس من رو آدم حساب نمیکرد چون خودم خودمو یک انسان حساب نمیکردم و خودم رو بی ارزش میدونستم من تجربه تجاوز زیادی داشتم توی کودکی ، انقدر درون من آسیب دیده بود که با وجودی که نه پر خور بودم، نه ژنتیک بدی داشتم اما همیشه اضافه وزن داشتم، وقتی طلسمم و ترس هام رو دیدم و با دوره جدایی یاد گرفتم با درونم ارتباط برقرار کنم، بدون هیچ رژیمی جوری دارم لاغر میشم که همه متعجب شدند و هیچکس باورش نمیشه، این آرامش خاطر من رو به اندام دلخواهم داره میرسونه من با چالش جذابیت درونی، روی دستاورد مالی فوکوس کردم و سه بار قرعه کشی برنده شدم، یک 5 میلیون، یک آیپد 12 میلیونی و یک ماشین توی دوران کرونا کار من قطع شد ولی روزی من قطع نشد و چند برابر هم شد و خیلی برام جالب بود که ما با یک سری تمرین میتونیم هر چیزی رو به زندگیمون بیاریم اون آقا برگشت و حرفهایی رو زد که هیچوقت توی اون 5سال نگفته بود، گفت من بدون تو دارم دیونه میشم، قبلا میگفت اگه میخوای بری برو بسلامت، اما حالا به من التماس کرد، زنگ زده بود گریه میکرد، اون مرد گریه میکرد که توی این مدت که تو نبودی من جون دادم، من الان میفهمم که بدون تو من دارم میمیرم، هر کاری بگی میکنم که فقط یکبار دیگه روی تو رو ببینم ، من ازش تشکر کردم که من رو اونجوری زمین زد و گفتم دردی که من کشیدم من رو به اینجا رسوند خیلی ممنونم سوده جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نیلو 24 آبان 99
    سلام من زمانی که با زندگی سالم آشنا شدم از لحاظ روحی در نقطه صفر زندگی خودم بودم بیماری سرطان عموی من و فوت ایشان درکمتر ازدوماه،چنان تاثیری روی من گذاشت،که من از درون به این نتیجه رسیدم که من باید دیدگاهم را نسبت به زندگی تغییر بدم،به فاصله کمی بعد ازاین فکر به صورت اتفاقی با زندگی سالم آشنا شدم دوره جذابیت،عزت نفس وجزیره گنج رو تهیه کردم و شبانه روز روی دوره ها کار میکردم، تغییرات برای من خیلی زود شروع شد. ازلحاظ تحصیلی رزومه خیلی خوبی داشتم اما چون در رشته ای هستم که از نظر دیگران بازار کار خوبی ندارد،من هم انگار این رو پذیرفته بودم ودر بعد کاری من قفل بزرگی وجود داشت در فاصله کمی بعد از شروع دوره جذابیت درونی قفلی که در کار من افتاده بود باز شد،من پیشنهاد های کاری خیلی عالی، زیاد و در سطح بالایی داشتم و قدر کار من جوری دونسته میشدکه محصول من در کنار کار یک استاد دانشگاه قرارگرفت،با این که من هنوز به اون لول نرسیده بودم من ده سال پیش از رشته ی پر درامد و با پرستیژی به رشته خودم که این جایگاه رو از دید عموم مردم نداشت تغییر رشته دادم اما کار مورد علاقه و حقیقی من بودو من میتونستم محصول قابل قبولی رو در این رشته ارائه بدم و درواقع نطفه سفر من ازینجا بسته شد دعوا های زیادی با پدر و مادرم داشتم اما الان به شدت کم شده و به صفر میل کرده آرامش خیلی زیادی دارم و میتونم به دقت تصمیم هایی که باید رو بگیرم چالش ۴ ماهه را با هدف شروع یک رابطه عاطفی خوب شروع کردم و حالا آقای وارد زندگی من شده که ۸۰ درصد موردهایی که درنظر گرفته بودم رو دارد و مابقی مورد هایی که نداره در واقع مسائلی هست که من هنوز خودم دارم روی آنها کار می کنم این آقاعلاقه و توجهی به من نشون میده که اون رو مدت ها توی زندگیم نداشتم دوره هابه من قدرت خروج از جمع دوستانه غیر سالمی که انرژی من رو میگرفت داد و من وارد جمع دوستانه مثبت خوشبین و پر انرژی شدم وبا این آقا هم به واسطه همین جمع جدید آشنا شدم برای آزمون دکترا فقط یک ماه ونیم و در حالی که دو هفته مانده به آزمون عموی خودم را از دست دادم خوندم ورتبه من تک رقمی شد،من این رو نتیجه کار کردن روی خودم میدونم فکر نمی کنم که بدون انجام دادن این کار درونی می تونستم همچین نتیجه رو بگیرم مصاحبه خیلی خوبی داشتم و با وجود این که رتبه من هرچند که زیر ده اما بعد از ۳ بود ودانشگاه تهران فقط ۳ نفر را پذیرش می کرد،من به خاطر تاثیر مثبتی که در مصاحبه داشتم تونستم که دانشگاه تهران قبول شم تمام این موفقیت ها رواز کار کردن روی خودم با آموزش های شما دارم از کسانی که صدای من را میشنوند دعوت می‌کنم که این شانس را به خودشان بدهندو با آموزش های شما روی خودشان کار کنند و به نتایجی برسند که شاید در این لحظه برای آنها غیر قابل باور باشد ممنونم از سوده عزیزم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    یاسی 23 آبان 99
    سلام عزیزان من در خانواده‌ای پسردوست به دنیا آمدم که دختر بودن مایه ننگ بود،برای گرفتن تایید از دیگران همیشه سعی می‌کردم همه رفتارهای خودم را پسرانه جلوه بدم من بلد نبودم که چطور مثل یک زن رفتارکنم،همین باعث آسیب های زیادی در ازدواج من شد و زندگی من به طلاق رسید بخاطر بداخلاقی های من به گفته میشد که تو هرجایی که برای کار بری اخراج میشی و من این رو درونی کرده بودم واز اولین شرکتی که استخدام شده بودم اخراج شدم وارد چالش شدم و با جذابیت درونی باعادت ها،خشم ها وترسهایم کنار اومدم وآرامش بعد چند روز به زندگی من برگشت باجزیره گنج خیلی زیاد گریه کردم و بابت اینکه در این همه سال هیچ دینی رو نداشتم و خدا را قبول نداشتم شرمنده شدم اما الان واقعا ایمان آوردم و به هر اتفاق به چشم یک درس نگاه می کنم خودم رو خیلی زیاد دوست دارم و دیگه ترس از تنهایی ندارم و فهمیدم خودم به تنهایی برای خودم کافی هستم. بند ناف را به این جهان وصل کردم و چیزهایی که از این جهان طلب می کنم به سرعت به من داده میشود منی که باور نداشتم مرد خوبی وجود داشته باشه با چالش چهار ماهه بعد از ۵ سال طلاق،جفت بی همتای خودم را پیدا کردم، بسیار مردِ خوبیه با اینکه من همیشه فکر میکردم من شانسِ بودن با یک مرد خوب رو ندارم. گذشته و هرچیزی که باعث شده بود درون من مثل یک منبع عفونت باشه رو بخشیدم وقتی داشتم دستاوردها رو گوش میکردم دیدم یکی گفت دوره جدایی فقط مال کسایی که جدا شدن نیست این دوره به در همه میخوره ومن کنجکاو شدم و باورم نمیشد اینقدر برای من کاربردی باشه، خیلی از طردشدگی هایم را با دوره جدایی تا تعالی دیدم و این دوره برای من بسیار کارآمد بود. اعتماد بنفس من حقیقی شده و برای جلب توجه و تایید گرفتن از کسی،کاری رو انجام نمی دهم شرایط مالی و کاری من بهود پیدا کرده چالش چهار ماهه جدید رو برای پیدا کردن رسالتم شروع کردم،وقتی که خواستم رسالت خودم را در این جهان پیدا کنم،فردی به من پیشنهاد کاری رو داد که من مدرک مربوطه رو نداشتم و به من گفت که می دونم تو توانایی های لازم رو داری و من به تو آموزش میدهم و برای گرفتن مدرک تو رو به جایی که باید میفرستم به آگاهی خیلی ها کمک کردم و کسانی که هزینه دوره هارا نداشتند براشون خریدم و به آنها هدیه دادم با وجود تمام شرایط بدی که در حال حاضر هست،من اما انگار که دارم توی بهشت زندگی می کنم دوست دارم به کسایی که این دوره ها رو قبول ندارن بگم که اعتماد کنید و شروع کنید قطعا نتیجه میگیرید، برای همتون این بهشتی و که توش زندگی میکنم رو آرزو میکنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    پریا 23 آبان 99
    سلام. آبان ۹۸ با کانالتون آشنا شدم.و یکسال که زندگی سالمی هستم.همه ی دوره هاتونو تهیه کردم و تقریبا هر روز به فایلهاتون گوش میدم و نکته برداری میکنم.به جرئت میگم که پربارترین سال از لحاظ آگاهی توی این ۳۳ سال از عمرم بوده. توی این مدت من تازه فهمیدم که چقدر با خودم غریبه بودم،تازه دارم میفهمم که شناخت از خود یعنی چی؟ارتباط با خود یعنی چی؟احترام به خود ؟دوست داشتن خود؟ قبل از این فقط فکر میکردم که خودمو میشناسم! اینکه تو بفهمی همه ی نیازهایی که بخاطرشون به دیگری چنگ میزنی رو خودت میتونی براورده کنی ،یه بلوغ میخواد.اینکه متوجه دلیل وابستگی هات ،فرافکنی هات،طردشدگی هایی که از کودکی برای خودت درونی کردی ،فهمیدن این مسائل خیلی کمک کننده است به ادامه مسیر موفق شدن در راهی که توش قدم گذاشتی. پس همه ارتباطات ناسالم قبلم رو قطع کردمو روی خودم سرمایه گزاری کردم و الان به مرحله ایی رسیدم که از تنهایی با خودم غرق در لذت میشم.منتظر یه نفر دیگه نیستم که از بیرون بیاد و حال منو خوب کنه.و این برای من دستاورده! توی بُعد کاری،محل کار من،به شدت ازم انرژی میگرفتو حالم رو بد میکردو من اصلا نمیتونستم اینکارو رها کنم بخاطر خیلی چیزها...ولی اینقدر اقتدارم رو بالا اوردم که تونستم کارم رو بعد از پنج سال و نیم رها کنم و دیگه توی اون محیط نباشم.این یه تصمیم سخت بود برای من! بعد از خونه اومدن،وقتم باز شد و تونستم روی شناخت خودم بهتر کار کنم ،روی طلسم هام،سایه هام،کار کنم،کتاب مرتبط با این موضوع خوندم و سعی کردم ببینمشون توی روابطم و زندگیم و تا یه جاهایی هم تونستم پیش برم.و کندوکاو درونی انجام دادم و همچنان هم دارم انجام میدم. بعد از یه مدت متوجه علاقه ام به یک کار هنری شدم،دوره هاش رو گذروندم،و با عشق و علاقه ی زیاد ،یه کسب و کار اینترنتی برای خودم راه اندازی کردم.هنوز اول راهم ولی به شدت به آینده این کار و پیشرفتم توی این کار امیدوارم و عمیقا خوشحالم ازش.این هم برای من دستارود محسوب میشه! توی بعد روابط معنوی،تا قبل از این هم ارتباط خوبی با منبع این جهان داشتم ولی الان ارتباطم یه حااااالِ دیگه ایی داره! خانم هروی محبوب و نازنین! شما با آگاهی هایی که به افراد میدین،انگار یه چشم سومی رو به یه جهان نامرئی باز میکنید براشون. از دید من جهان نامرئی همین دیدن فرکانس ها،مدار های انرژی،ارتعاشات قرمز و سبز،دیدن و فهمیدن وکشف کردن کانال های انرژی،دیدن دکمه های قرمز و سبز ذهن،دیدن اثرشکرگزاری،دیدن حال خوب جبران دین،دیدن اون حس ناب خیر کردن و دیدن کارهایی هست که تو برای خودت انجام میدی ولی بازتابش رو تو دنیای بیرون از خودت میبینی!کاری که قبلا برعکسش رو خیلی هامون انجام میدادیم. جهان نامرئی فهمیدن و دیدن اثر همه اینهاست،که من به شخصه ۳۳ سال از عمرم رو در ناآگاهی ازشون به سر بردم. امروز که دارم این دستاورد رو براتون مینویسم بعد از یکسال کار کردن روی خودم ،تونستم بذری رو توی خاک وجودم بکارم.مسیرم سخته،تلاش میخواد،بخاطر همین خودمو توی چالش میندازم.ورزش میکنم،خودشناسی انجام میدم،از وقتم بهترین استفاده رو میکنم،سختی ها رو به جون میخرم،چون میدونم اینها بهایی هست که من برای تغییر شرایط زندگیم ،تغییر مدار زندگیم باید بپردازم و با فهم این موضوع سختی ها برام شیرین میشه و تحملشون راحتر! امروز من خیلی صبورترم نسبت به قبل،حالم با خودم خوبه،کینه و بغضم نسبت به کسایی که ازشون متنفر بودم خییییلیییییی کمتر شده،آرامش دارم. و فهمیدم که باید بند نافمو کجا وصل کنم تا به هرجا که میخوام برسم! از ته قلبم براتون انرژی های خوب میفرستم و خیلی قشنگ و زیبا دعاتون میکنم که منو وارد دنیای بی نظیر خودتون کردید. بی نهایت دوستتون دارم.خودتون و همه ی تیم پر انرژیتون رو❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الناز 22 آبان 99
    سلام من دختر خیلی شاد و سرزنده ای بودم ولی به دلیل مسائل و مشکلاتی که توی خانواده داشتم برای فرار از مسائلم سریع ترین و راحت ترین راه رو انتخاب کردم که ازدواج کنم و با همسرم به خارج از کشور اومدم همسرم آدم بدی نبود ولی اصلا محبت و توجهی به من نداشت، من به شدت تنها بودم، زبان بلد نبودم، بعد از 6ماه تصمیم گرفتم بچه دار شم ولی بعد از زایمان افسردگی خیلی خیلی شدیدی گرفتم و دکتر های زیادی رفتم اما افسردگیم درمان نشد، دارو میخوردم کنترل میشد ولی درمان نمیشد، شبها میخوابیدم و با حالت خفگی بیدار میشدم، به حدی میرسید که توی خواب سکته کنم، جیغ میزدم داد میزدم تپش قلب شدید میگرفتم و نفسم بالا نمی اومد همسرم بسیار بسیار مغرور هست و احساساتش رو بروز نمیداد، هر چی سمت همسرم میرفتم از من فاصله میگرفت من به شدت به همسرم سرویس میدادم و اون مدام از من ایراد میگرفت و من از خودم دور شدم و درست تبدیل به همسرم شدم موقعی که با همسرم دعوا داشتیم اون ماه ها با من صحبت نمیکرد، هر چقدر ازش خواهش میکردم التماس میکردم باز هم با من حرف نمیزد و برای من خیلی عذاب اور بود که با من قهر میکنه و بهم توهین میکرد، مریض میشدم، هفته ها غذا نمیخوردم و اون اصلا منو نمیدید من مشغول شدم به خریدن لباس های گرون، لوازم ارایش گرون، وسایل خونه گرون، همش دوست داشتم از دیگران برتر باشم و سر خودم رو با اینها گرم میکردم، مدام مهمونی میرفتم اصلا دیگه به بچه هام هم اهمیت نمیدادم و در لاک خودم زندگی میکردم و خیلی عصبی شده بودم، حتی توی دعوا ها جیغ میزدم داد میزدم خودمو میزدم، چندین بار بیمارستان بستری شدم ، قرص های اعصاب زیادی مصرف میکردم، معده درد های شدید و ریزش موی خیلی شدیدی گرفته بودم و دیگه کاری به همسرم و بچه هام نداشتم با کانال آشنا شدم و فایل ها قرص خواب اور شب های من شد و تا اینکه اتفاق خیلی خیلی بزرگی برای من افتاد و سیلی خیلی محکمی خوردم، خرد شدم، داغون شدم، از بین رفتم و دوره ها رو تهیه کردم دوره ها رو بار ها بار ها نوشتم، نوت برداری کردم، انقدر نوشتم تا در من درونی بشه، روزهای اول که مینوشتم دستام میلرزید ، تمرکز ذهن نداشتم، افکار پراکنده داشتم، مدام گوش میکردم، تک تک تمرینات رو انجام میدادم، با دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج به شدت گریه میکردم، توی زمستون با هوای خیلی سرد شروع به ورزش کردم و ادامه میدادم، تنبیلم رو کنار گذاشتم و مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم نظام های ارزشیم رو پیدا کردم، قفل و طلسم های روانم رو پیدا کردم، دیدم چه بلاهایی سر خودم اوردم و اجازه دادم دیگران به من دیکته کنند چطور زندگی کنم، من از خودم دور شده بودم حقیقت خودمو نمیدیدم، سایه هامو دیدم و بهشون نور دادم، خلا هام رو پر کردم، خانواده م رو بخشیدم، مادرم بهم گفت چقدر صورتت شفاف تر شده،قشنگ تر شده، انگار ارایش کردی جوون تر شدی، نورانی شدی و من این رو از دور میفهمم رابطه من با خداوندی که فراموشش کرده بودم خیلی خیلی خوب شد من با دیدن سایه ها، طلسم ها و نظام های ارزشیم، رفتار همسرم عوض شد، حتی پسرم میگفت چقدر اروم شدی، من دیگه اصلا عصبانی نمیشم، خودخوری نمیکنم، با خودم ارامش دارم، اضطراب و استرس ندارم، همسرم خیلی تنبل بود و اصلا به خودش نمیرسید، من اصلا به همسرم کاری نداشتم فوکوسم روی خودم بود و بدون اینکه چیزی به همسرم بگم الان همسرم رفتارش کاملا تغییر کرد من توی چالش چهارماهه تمام خصوصیاتی که میخواستم نوشتم و فقط روی خودم فوکوس کردم ولی نه تنها اونها بلکه چیز هایی که ننوشته بودم هم حل شد، همسرم دیگه به هیچ عنوان سرم غر نمیزنه، ارزش هاش رو به من تحمیل نمیکنه و من جوری که دوست دارم زندگی میکنم، دیگه محبت بیش از اندازه نمیکنم، برای خودم ارزش قائلم، اینها رو همه و همسرم هم فهمیدند منخیلی خوشحالم که دیگه ادم قبلی نیستم همسرم الان برای من خیلی ارزش قائل هست، کادو هایی برام میخره که من لایقش هستم و خیلی خوشحالم الان جوری که خودم میخوام رفتار کنم، الان دیگه همسرم دخالتی در زندگی من و انتخاب هام نداره و توی چالش چهارماهه واقعا تغییر کرده و اصلاح شده دیگه احساس قربانی بودن ندارم، برای خودم ارزش قائل هستم ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نفس 21 آبان 99
    من در رابطه بودم که باج های عاطفی خیلی زیادی میدادم ومدام قهر میکردم و نهایتاً این آقا از قهرهای مدام من خسته شد و من روترک کرد، هر چه قدر که گریه و التماس کردم حتی جواب من روهم نداد برای برگرداندن اون هر کاری کردم و مدام منتظر برگشتش بودم،دائما از خدا میخواستم که اون آقا رو به من برگردونه خدا جواب دعاهای من رو با آشنایی با زندگی سالم داد دوره ها را به دفعات خیلی زیاد گوش دادم و نت برداری کردم و هر بار چیزهای جدیدی میفهمیدم اون آقا برگشت و خواست دوباره رابطه روشروع کنیم اما من از ایشان فرصت خواستم،انقدر درگیر خودشناسی بودم که نمی توانستم برای کسی وقت بزارم چالش ۴ ماهه را برای تغییرات خودم شروع کردم به قدری از بودن باخودم و خدای خودم لذت می برم که فعلاً نمیخوام با کس دیگه ای در ارتباط باشم در چالش به تمام خواسته هایی که میخواستم رسیدم،من خود واقعی رو پیدا کردم،تونستم توی کارم موفق بشم و درآمدم را تغییر بدم خیلی از مشکلات جسمانی من رفع شدند پزشک معالجم به من گفت دیگه نیازی به مراجعه نداری چون تا حال درونی خودت رو بهبود ندی بیماری پوستی تو خوب نمیشه و حالا بیماری پوستی من برطرف شده بینهایت ممنونتم سوده جانم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مونا 21 آبان 99
    سلام به عزیزان من همه عمرم سختی و مشقت و نشدن های زیادی را تجربه کردم، پدر بی مسیولیت و مادررویایی داشتم، برای تایید گرفتن همیشه باج میدادم ارزش خودم رو در تعداد خواستگار هام می دونستم و با وجود داشتن خواستگار های زیاد همیشه میخواستم خواستگار های بیشتری برای من بیایند به طور سنتی ازدواج کردم بعد از رفتن زیر یک سقف شوهرم دقیقا شبیه پدرم شد بی مسئولیتی های پدرم را تکرار کرد و من کاملاً شبیه مادرم شدم فهمیدم شوهرم اعتیاد داره،اقتدار جدایی رو نداشتم و به افسردگی شدید دچار شدم نهایتاً طلاق گرفتم به شدت جذب کسی شدم که هیچ چیز خوبی نداشت،او هم مثل پدر و همسر سابقم بی مسئولیت بود و من همش از خودم میپرسیدم چرا چرا همش اینا برای من تکرار میشه؟ دوره ها را شروع کردم و روی خودم کار کردم وارد چالش شدم حالا اون ادم مغرور، قربون صدقم میره و به من مدام زنگ می زنه وکلی از من تعریف می کنه و خرج های زیادی میکنه،همیشه مشتاق دیدن من هست افسردگی من رفع شد و من به آرامش رسیدم ،اقتدار من هر روز بیشتر می شد، کاری با همان مقدار حقوقی که در نظر داشتم برای من جور شد منی که ماشین خریدن برام جور نمی شد الان موفق شدم ماشین بخرم به وزن ایده آلم رسیدم، بیماری هام رفع شد وهمه به من میگویند که چقدر پوستت خوب شده با دوره عزت نفس و جزیره گنجبعضی از طلسم های روانیم رو پیدا کردم،درک من از کتابهایی که خونده بودم با گوش کردن به دوره ها بیشتر شد. فهمیدم چرا طلاق گرفتم مشکل بی پولی خانواده من برطرف شد،شوهر سابق من مشغول کار در شرکت معتبری شدند وفهمیدم تحول ما روی اطرافیانمان تاثیر دارد چهارتا از مورد هایی که در چالش چهار ماهه در نظر گرفته بودم و ته بودم عینا محقق شد الان کل دوره ها رو مدام مرور میکنم و مهمترین دستاوردم اینه که دیگه محتاج کسی نیستم. به هرچیزی که فکر میکنم به طرز جالبی محقق میشود بسیار ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نیلی 21 آبان 99
    سلام خانوم هروی در مورد زندگیم بخوام بهتون بگم .... پدرم برای ما هزینه نمیکردو من این رو درونی کرده بودم،افراد پولداری که وارد زندگی من میشدند هم هیچ وقت برای من هزینه نمیکردند فکر میکردم مرد ها زن رو برای نیاز های خودشون میخوان و همین سبک آدم هارو جذب میکردم بخاطر طلسم ها،ازدواجم رو قفل کرده بودم و سه بار تا پای عقد رفتم و هر سه بار بهم خورد با وجود ظاهر خوب هیچ کدام از ارتباطاتم به ازدواج ختم نمیشد وحتی آدم هایی با سطح بسیار پایین تر هم من رو ترک میکردند بخاطر اشتباهاتم رابطه با آقای رو که عاشقم بود و هر کاری برای من انجام می داد از دست دادم، این بزرگ ترین سیلی برای من بود، تا سه سال افسردگی داشتم ،به فکر خودکشی افتاده بودم دوره هارو شروع کردم،آرامش عمیقی رو به دست اوردم نماز م رو شروع کردم،دنیای من امن شده وروابطم بهبود پیدا کرد پولی رو که طلب داشتم و قیدش رو زده بودم،به طرز معجزه آسایی پس گرفتم وبا اون پول کار حقیقی خودم رو شروع کردم پولی رو که احتیاج داشتم اما جور نمیشد به عنوان هدیه دریافت کردم از رابطه اشتباهی که به دلیل وابستگی حفظش میکردم بیرون اومدم مشکل خارش پوست من حل شد و پوست من خیلی بهتر شده ،مشکل اضافه وزن من که برای حل اون اراده کافی رو هیچ وقت نداشتم به راحتی حل شد و هر روز کاهش وزن دارم بخاطر تنهایی وارد هر رابطه ای نمیشم و حالم با تنهایی خودم خوبه هرکاری میخوام انجام بدم آدم هایی سر راهم قرار میگیرند که توی انجام اون کار بهم کمک میکنند من درگیر کرونا شدم،تونستم با انرژی جنگجو درونم با بیماری مبارزه کنم و الان حالم بهتره ممنونم ازت سوده جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نفس 18 آبان 99
    در خانواده ای زندگی میکنم که دارای دعوا ها و استرس ها و تنش های خیلی شدید هست، دچار ناهنجاری های فردی و اجتماعی خیلی زیادی بودم برای اینکه دارو مصرف نکنم به روان درمان گر مراجعه میکردم دکترم به من گفته بود اگر نتونم خودمو کنترل کنم باید قید اون رشته و اون شغلی که آرزوش رو دارم بزنم‌ اضطراب خیلی شدیدی داشتم دوبار تا الان سابقه خودکشی نا موفق دارم، افسردگی از روتین های زندگی من بود کاملا اتفاقی با سایت شما اشنا شدم از فایل ها و کتاب شفای زندگی معرفی شده توسط شما استفاده کردم همین ها تاثیر زیادی روی من گذاشت و باعث شد ایمان من بیشتر شود بیشتر مدیتیشن کنم و ناهنجاری های من‌رو تا حد خیلی زیادی کاهش داد به طوری که خوده روان درمان گر من تعجب کرده بود و گفت چه طور اینکارو کردی؟! این برای من یه معجزه بود دوره هارو تهیه کردم و با دوره جذابیت درونی ، ادم هایی که میدونستم به من آسیب میزنند اما نمیتونستم حذفشون کنم ، خود به خود با پای خودشون از زندگی من رفتند من اون حمله های عصبی که داشتم به صفر رسیده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سپید 18 آبان 99
    سلام دوستان من ۳ ماه پیش با شما اشنا شدم و از صبح تا شب توی کانال بودم و مطالب رو از اول کانال چک میکردم.من اصلا از زندگیم راضی نبودم و واقعا دنبال این بودم این من رو عوض کنم و فرصت ها یا برای من پیش نمی آمد یا خیلی سطحی بودند دوره های اساتید مطرحی رو ثبت نام میکردم و کتابهای زیادی میخوندم اما دلخواهم رو به دست نمی آوردم وقتی دوره ها رو شروع کردم تفاوت دوره های شمارو با بقیه دوره ها کاملا حس کردم جذابیت درونی رو اول تهیه کردم خیلی خیلی آرامش گرفتم و گفتگو های درونی واسترس هام کم شدخویشتن دار شدم همسرم هیچ وقت بهم نمیگفت دوستم داره اما الان این جمله و بهم میگه و همش میخواد خودش رو به من نزدیک کنه، همش میخواد منو بوس کنه، هرچیزی میگم به حرفم گوش میده و مهربون تر شده و احترام زیادی بهم میذاره اقتدارم بیشتر شده، چگونگی ارتباط گرفتن با خدارو بلد نبودم و زبانا میگفتم به خدا اعتقادم دارم و الان خیلی به خدا نزدیک تر شدم و بند نافم رو دست خدا سپردم و توکلم به خداست با دوره جزیره گنج خیلی دستاورد داشتم در شرایط مالی خیلی بدی بودم،تنها خرجی که همیشه داشتم یا خوراک جسمی یا روحی بود کسی حاضر نمیشد صد هزار تومن به من قرض بده اما با دوره جزیره گنج پول زیادی به دستم رسید و گفت نمیخواد پسش بدی و فهمیدم خداشاهکار میکنه رها کردن و پافشاری نکردن روی هر موضوعی رو یاد گرفتم الان نتیجه رو به خدا میسپرم و تلاشم رو انجام میدم با دوره عزت نفس سایه و طلسم ها و کامپلکس هام رو دیدم فهمیدم طبل تو خالی بودم و اصلا عزت نفس نداشتم نشانه هایی دیدم و مطمین شدم که شغل حقیقیم رو پیدا کردم الان آدمها از من توی مسیر شغلیم کمک و مشورت میخواند و فهمیدم مسیرم درسته،من معنای زندگی خودم رو فهمیدم و حس ارزشمندی من حالا حقیقی هست فهمیدم بزرگ ترین دشمن ما جهل ماست ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فرشته 18 آبان 99
    سلام دوستان من روابطم به یکی دوهفته هم نمیکشید من تحصیلات بالایی داشتم و اجتماعی بودم اما تو رابطه خیلی مشکل داشتم با تهیه دوره جذابیت درونی گفتگو درونیم صفر شد و آرامش پیدا کردم با آقایی اشنا شدم و به طور عجیبی خیلی زود دلبسته شدم یکم بعد فهمیدم اون آقا ارزشی برای من قائل نیست ورابطه ما یک طرفست از رابطه بیرون اومدم اما به شدت شکستم تپش قلب شدیددد گرفتم و به شدت بیمار شدم و از شدت تپش قلب تا صبح خواب نمیرفتم به دکتر مراجعه کردم و چکاب شدم اما به گفتند مشکلی نداری و این حالو روزت به خاطر تنش و استرس هست اونجا تلنگری خوردم و به خودم گفتم داری چیکار میکنی؟! دوره جدایی تا تعالی رو استارت زدم و بزرگ ترین خلا درونی خودم رو پیدا کردم من فهمیدم چون اون آقا تماما خودش بود من انقدر مبهوتش شده بودم چیزی ک من هیچ وقت نبودم و دائما از خودم فرار میکردم! من در خانواده هیچ وقت دیده نمیشدم و این من رو به شدت آزار میداد خواهرم از من زیبا تر بود و من حسادت و رقابت شدیدی با خواهرم داشتم و گاهی به همین خاطر از خودم متنفر میشدم فهمیدم ناخودآگاه نقش قربانی رو برای دیده شدن بازی میکردم تونستم خودمو کودک درونم رو ببینم وارد چالش شدم اوایل دوره خواستگاری برام اومد و خیلی از ملاک های مد نظر منو داشت و با گذشت زمان میفهمیدم اون آقا همون فردی هست که من میخواستم ما از لحاظ مالی تفاوت داشتیم و خانواده ایشون با این موضوع مشکل داشتند اما ایشون با تمام وجود پای من وایساد و گفت من رو میخواد من عروس اون خانواده شدم و ازدواج کردیم و این بزرگ ترین دستاوردم از چالش بود برخلاف تصورم رفتار خانواده همسرم با من خیلی خوب هست و من رو مثل دختر خودشون میدانند من حالا هر روز احساس خوشبختی دارم وفهمیدم دنیا جای امنی هست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نرگس 16 آبان 99
    سلام خانم هروی عزیز من چند سری دستاوردهامو براتون نوشتم و هرسری که مجدد میومدم بنویسم میدیم چقدر نسبت به قبل تغییر کردم میدونم که شما باور میکنید ولی برای خودم باور کردنی نیست که چقدر این دوره ها برای ادم میتونه کارساز باشه من قبل جدایی اول تا اخر ماه شاید به ندرت سیصد تومن پول تو حسابم میبود ولی الان با اینکه سرکار نمیرم ولی مبالغ خیلی بیشتراز اون چه که فکر میکنم هرماه توی حسابم هست درسته کمک اطرافیانم هم مزید برعلت هست ولی خوب قبل این قضایا من کمک اطرافیانم ( خانوادم) شامل حالم بود ولی الان انگار برکت و نگاه خداوند بیشتر شامل حالم میشه باور نمیکنید کسانی که سالها ازم یاد نمیکردند ولی الان نیبینم درحد یه پیام یادی ازم میکنن من هیچ وقت به فکر مهاجرت نبودم چون باور نمیکردم منم میتونم مهاجرت کنم الان بهم پیشنهاد مهاجرت داده شده. مردی که توی چهارده سال هرنوع بی احترامی بی توجهی بهم میکرد که احساس بی ارزشی خودشو به من انتقال داده بود الان بعد شش ماه که از جداییمون میگذره و حتی هنوز هم همچنان در پی زمین زدن من و خورد کردن من هست اما هرزمان اقتدار و استواری منو توی کارهام میبینه فقط سکوت میکنه و ته نگاهش احساس عذاب وجدان و شرمندگی و میبینم اما همون چالش چهار ماهه که توش برام صبوری و سکوت و اقتدار و تمرکز روی هدفهای خودم عست و پیگیر هستم اون رو واداشته که این احساسها کم کم در وجودش جوانه بزنه. شایان ذکر هست چون من دو فرزند دارم و هردو کنار خودم هستن بالاجبار در هفته یکی دو روز باید پدرشون رو ببینم.باور کنین تمام انسانهایی که در طول روز باهاشون سروکار دارم به قدر باهام مهربون وباتمام وجود رفتار میکنند و انگاری یکی از اعضای خانوادم هستن و میخوام برام سنگ تموم بذارن از نونوایی که بهترین نونشو بهم میده تا پارک بانی که بهترین جای پارک و میده و تا متصدی بانک که تلاش میکنه کارمو بدون معطلی انجام بده . ممنونم از همه راهنماییهاتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    تینا 16 آبان 99
    سلام من ۳ ماه پیش با شما اشنا شدم و از صبح تا شب توی کانال بودم و مطالب رو از اول کانال چک میکردم.من اصلا از زندگیم راضی نبودم و واقعا دنبال این بودم این من رو عوض کنم و فرصت ها یا برای من پیش نمی آمد یا خیلی سطحی بودند دوره های اساتید مطرحی رو ثبت نام میکردم و کتابهای زیادی میخوندم اما دلخواهم رو به دست نمی آوردم وقتی دوره ها رو شروع کردم تفاوت دوره های شمارو با بقیه دوره ها کاملا حس کردم جذابیت درونی رو اول تهیه کردم خیلی خیلی آرامش گرفتم و گفتگو های درونی واسترس هام کم شدخویشتن دار شدم همسرم هیچ وقت بهم نمیگفت دوستم داره اما الان این جمله و بهم میگه و همش میخواد خودش رو به من نزدیک کنه، همش میخواد منو بوس کنه، هرچیزی میگم به حرفم گوش میده و مهربون تر شده و احترام زیادی بهم میذاره اقتدارم بیشتر شده، چگونگی ارتباط گرفتن با خدارو بلد نبودم و زبانا میگفتم به خدا اعتقادم دارم و الان خیلی به خدا نزدیک تر شدم و بند نافم رو دست خدا سپردم و توکلم به خداست با دوره جزیره گنج خیلی دستاورد داشتم در شرایط مالی خیلی بدی بودم،تنها خرجی که همیشه داشتم یا خوراک جسمی یا روحی بود کسی حاضر نمیشد صد هزار تومن به من قرض بده اما با دوره جزیره گنج پول زیادی به دستم رسید و گفت نمیخواد پسش بدی و فهمیدم خداشاهکار میکنه رها کردن و پافشاری نکردن روی هر موضوعی رو یاد گرفتم الان نتیجه رو به خدا میسپرم و تلاشم رو انجام میدم با دوره عزت نفس سایه و طلسم ها و کامپلکس هام رو دیدم فهمیدم طبل تو خالی بودم و اصلا عزت نفس نداشتم نشانه هایی دیدم و مطمین شدم که شغل حقیقیم رو پیدا کردم الان آدمها از من توی مسیر شغلیم کمک و مشورت میخواند و فهمیدم مسیرم درسته،من معنای زندگی خودم رو فهمیدم و حس ارزشمندی من حالا حقیقی هست فهمیدم بزرگ ترین دشمن ما جهل ماست بسیار سپاسگزارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ترلان 16 آبان 99
    سلام عزیزان من در خانواده ای زندگی میکنم که دارای دعوا ها و استرس ها و تنش های خیلی شدید هست، دچار ناهنجاری های فردی و اجتماعی خیلی زیادی بودم برای اینکه دارو مصرف نکنم به روان درمان گر مراجعه میکردم دکترم به من گفته بود اگر نتونم خودمو کنترل کنم باید قید اون رشته و اون شغلی که آرزوش رو دارم بزنم‌ اضطراب خیلی شدیدی داشتم دوبار تا الان سابقه خودکشی نا موفق دارم، افسردگی از روتین های زندگی من بود کاملا اتفاقی با سایت شما اشنا شدم از فایل ها و کتاب شفای زندگی معرفی شده توسط شما استفاده کردم همین ها تاثیر زیادی روی من گذاشت و باعث شد ایمان من بیشتر شود بیشتر مدیتیشن کنم و ناهنجاری های من‌رو تا حد خیلی زیادی کاهش داد به طوری که خوده روان درمان گر من تعجب کرده بود و گفت چه طور اینکارو کردی؟! این برای من یه معجزه بود دوره هارو تهیه کردم و با دوره جذابیت درونی ، ادم هایی که میدونستم به من آسیب میزنند اما نمیتونستم حذفشون کنم ، خود به خود با پای خودشون از زندگی من رفتند من اون حمله های عصبی که داشتم به صفر رسیده خیلی ممنونم بابت اموزش ها تون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    naSIM 15 آبان 99
    من هر لحظه در حال شکر گذاری ام و اتفاقی که افتاد و مثل معجزه بود برای من برگشت اون آقا به زندگی من بود کسی که به من گفته بود من و تو هیچ آینده ای باهم نداریم الان برگشته و به من میگه که خیلی دلش برام تنگ شده و کلی ام معذرت خواهی کرده و من چو دوسش دارم یه فرصت دیگه بهش دادم ولی مطمعنم که من الان همون من قبل نیست وقتی منو دید همش بهم میگفت چه قدرررر همه چیت عوض شده در صورتی که کلا چهار ماه بود که رفته بود خیلی ازتون ممنونم خانم هروی من میدونم که هنوز خیلی راه دیگه هست که باید طی کنم باورم نمیشه که من فقط سع کردم یه کم خودمو دوست داشته باشم و اینقدرر حالم خوبه مطمعنم لطف خدا شامل حالم شده که با شما آشناشدم و مطمعن شدم که خدا خیلی دوسم داره شاید هیچ وقت نبینمتون ولی هر روز براتون دعا میکنم الهی که حالتون همیشه خوب باشه❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
    پاسخ
    -0
    انصراف

    کتی 15 آبان 99
    سلام خانم هروی عزیزم من چالش چهار ماهه رو برای خودم سه ماه پیش شروع کردم ، در عرض ۸ روز با تمرینات دوره جذابیت درونی یه رابطه فوق العاده رو جذب کردم که دستاوردم هم توی کانال قرار گرفت ، ولی بعد از یکماه اون رابطه تموم شد ، ولی من چالشم رو ادامه دادم دو ماه دیگه هم . ویژگی هایی نوشته بودم و دوست داشتم اون آدم برگرده ولی برنگشت. ولی من ناامید نشدم گفتم حتما چیزی درون من هست که هنوز حل نشده. امروز که فایل مربوط به چالش جدید رو گوش کردم و همراه شدم با شما رفتم تمام ویژگی هایی که توی چالش نوشته بودم رو توی دفترم خوندم . دیدم درسته که اون آدم برنگشت ، ولی من دو روز پیش خیلی اتفاقی با آقایی آشنا شدم که فهمیدم چند تا دوست مشترک هم داریم. جالبش اینه که تمام خصوصیاتی که من تو چالش نوشته بودم برای آدم قبلی این آدم همه اونارو داره و شاید خیلی بیشتر از چیزی که من میخواستم. و این همزمانی آشنایی با ایشون و شروع چالش جدید رو به فال نیک میگیرم و پر قدرت چالشم رو شروع میکنم ، نه به خاطر وجود این آدم و بودنش با من ، به این خاطر که الان دیگه فهمیدم هر از دست دادنی دلیلی داره ، ظرف من داره بزرگتر میشه برا جذب موارد عالی تر ، خلا بزرگی که من ایجاد کردم ، این آدم رو به زندگی من جذب کرد . چالش رو پرقدزت ادامه میدم در کنارش در بعد مالی هم دارم کار میکنم ، و مطمئنم که با کار کردن رو خودم همه چیز ممکن هست. ممنون از دوره های فوق العاده خوبتون . تقریبا دوره جذابیت درونی و عزت نفس اعتماد به نفس در من درونی شده چون خیلی کار کردم ، هر چند که هنوز ارتعاشاتم بعضی وقت ها نوسانی میشه که باید کار کنم. دوره جزیره گنج رو خیلی دارم کار میکنم این روزها خیلی درس گرفتم ازش ولی هنوز درونی نشده در من ، دوره از جدایی تا تعالی هم که غوغا هست، یبار گوش کردم و نوشتم یکم تمرینارو انجام دادم ولی هنوز خیلی باید روش کار کنم . خلاصه که به قول خودتون این درس ها برا یه عمر زندگی هست که من وارد این زندگی جدید شدم با منِ جدیدم 😍 امیدوارم که تمام انرژی های خوب در زندگیتون جریان داشته باشه. دوستتون دارم 💜
    پاسخ
    -0
    انصراف

    baran 14 آبان 99
    سلام دوستان تلاش من برای تغییر همسرم ناموفق بود و سالها از هم طلاق عاطفی گرفته بودیم حتی اتاقش از من جدا بود، حتی هیچ گفتگویی وجود نداشت، حتی گاهی یک دقیقه هم توی طول روز نمیدیدمش. وتصمیم به جدایی گرفتم و ایشون راحت قبول کرد از همسرم خواستم به من اجازه بده بعد از جدایی توی همون خونه بمونم و کم کم پدرم رو اماده کنم ده روز بعد از جدایی من پدرم سکته مغزی کردندو این اتفاق این فرایند رو عقب انداخت با آقایی تلفنی ارتباط گرفتم و حال من رو کمی بهتر کرد اون رابطه تموم شد باز فرو ریختم تصمیم گرفتم مستقل زندگی کنم من نمیخواستم کسی متوجه شه ک من متاهل نیستم مدیر ساختمون خونه جدید باوجود ظاهر ساده من به من گفت اگر میخوای که به کسی نگم که مجرد هستی باید اجازه بدی به خونه تو راحت رفت و آمد داشته باشم با این حرف دنیا روی سر من خراب شد و تمام بدن من میلرزید و از اون خونه فرار کردم و من باز به بن بست خوردم من وارد یک افسردگی خیلی خیلی شدیدی شده بودم. با کانال زندگی سالم شدم هر روز وویس هارو گوش میدادم حال خیلیی خوبی رو تجربه میکردم طلسم های روانی و شغل حقیقی خودم رو پیدا کردم نشونه هایی که این جهان ب من میداد رو دیدم همسرم بهم گفت خیلی فرق کردی و تو اونی شدی که من میخوام باهاش باشم انگار یه آدم جدیدی که من میخوام بیام خواستگاریش بهم این فرصت رو میدی بیای خواستگاریت؟ تو الان اونی هستی که میخوام مال خودم باشه این بزرگ ترین معجزه زندگیم بود تمام را هایی ک میرفتم و به بن بست میخوردم رو دلیلش رو فهمیدم من خدارو با تک تک سلول های بدنم حس کردم وقتی من تغییر کردم، همسرم واقعا تغییر کرده و زندگی عالی دارم خیلی از شما ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    negin 14 آبان 99
    سلام دوستان دوره جدایی تا تعالی برای من فوق العاده عالی و کاربردی بود، من همه دوره ها رو تهیه کرده بودم، بار ها و بار ها گوش کردم، تغییرات خوب زیادی در زندگی من انجام شد اما اصل تغییرات وقتی شروع شد که من دوره جدایی تا تعالی رو تهیه کردم. اولش نمیخواستم این دوره رو بگیرم چون فکر میکردم مسئله جدایی من تموم شده ولی با این دوره تازه تونستم جداییم رو درک کنم من با آقایی در ارتباط بودم که بهشون علاقه و وابستگی بسیار شدیدی داشتم، ایشون وضع مالی فوق العاده خوبی داشتند و این وضع مالی ایشون باعث شده بود من مدام در برابرش احساس ضعف کنم، ایشون رو بت کرده بودم و میپرستیدم، خودم رو خیلی پایین میدیدم با این که خانواده ی من همه پزشک بودند و تحصیلات عالیه داشتند ولی من بازم خودم رو کافی نمیدیدم و این رابطه بعد از سه سال با خیانت ایشون تموم شد بعد از جدایی به من شوک عصبی شدیدی وارد شد که 11 ساعت به کما رفتم و بیهوشی کامل داشتم، بعد از مرخص شدن یک ماه با هیچکس صحبت نکردم، افسردگی شدید داشتم و دارو میخوردم ، قرص های افسردگی خیلی شدیدی میخوردم، از نظر مغزی دچار شوک عصبی شده بودم و مدام MRI میدادم و روی مغز من تاثیر گذاشته بود، مشکل قلبی پیدا کرده بودم و از هم پاشیده بودم و تا سه سال من با هیچکس وارد رابطه نشدم بعد از جداییم من زندگیم کاملا بی کیفیت شده بود، زندگیم رو کدر میدیدم، هیچ چیزی خوشحالم نمیکردم، هیچ علاقه و میلی به کسی نداشتم بعد از 3سال من با آقای دیگه وارد رابطه شدم که احساس میکردم واقعا عاشقش شدم و بهشون احساس عجیبی داشتم و ایشون خیلی شخصیت جذابی داشتند ولی چون من روی خودم کار نکرده بودم و مسائل درونی داشتم، رابطه ی ما بعد از 9 ماه از سمت ایشون به جدایی رسید و منو ترک کردند این بار هم من حجم عظیمی از ناراحتی داشتم، دو هفته تب میکردم، قرص میخوردم، شغلم رو ول کرده بودم و هر کاری کردم که ایشون برگرده ولی برنگشت، من اصلا آدمی شدم که هیچوقت واقعا نخندید، از چیزی لذت نبرد، خوشحال نبود با دوره های شما آشنا شدم خیلی اتفاقات برام افتاد تا اینکه رسیدم به دوره از جدایی تا تعالی، چون از دوره های قبلی نتیجه گرفته بودم این رو هم تهیه کردم، وقتی به فایل دوم رسیدم ساعت ها گریه میکردم و ریشه طرد شدگی هام رو توی کودکیم پیدا کردم و دیدم اتفاقات و تجربیات کودکیم چه تاثیراتی روی زندگی من گذاشته بود چون من اصلا حمابتی از سمت پدرم نداشتم با دوره جدایی احساس کردم بار سنگینی از دوش من برداشته شد، داشتم میفهمیدم چرا من در روابطم این تجربیات رو داشتم و بعد از چندسال تازه احساس امنیت میکنم، احساس میکنم زندگیم کیفیت داره، الان خوشحال هستم و حالم خیلی خوبه، هدفگذاری کردم برای آینده، انگار قفل اصلی زندگی من با این دوره باز شد و انقدر برای من این دوره موثر بود که یک سری پیشنهادات کاری جدید رو دارم بررسی میکنم و انگار بعد از 6 سال از خواب بیدار شدم و این برای من خیلی بزرگه و دوباره به حال خوبم برگشتم بعد از کار کردن روی خودم با دوره جدایی تا تعالی، منی که با وجود زیبایی و موقعیت های خوبی که دارم تا سن 31 سالگی خواستگار نداشتم ولی یک هفته بعد از دوره جدایی من یک خواستگار داشتم که این آقا از من خواستند با هم ازدواج کنیم و از ایران بریم و این برای من خیلی جالب بود ممنونم از شما سوده جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نازنین 13 آبان 99
    سلام سوده جان من دوران دبیرستان به یکی از بستگان اظهار علاقه کردم ، ایشون به خارج از کشور مهاجرت کردن همچنان ارتباط خودم رو با ایشون حفظ کردم اما به من بی توجهی زیادی داشتند و نهایتا ترک شدم همون سال توی کنکورم شکست خوردم بعد از این که سال دوم کنکور هم به نتیجه دلخواهم نرسیدم احساس ناتوانی به من غلبه کرد یک آدم استرسی شده بودم و مقطعی از زمان دانشگاه رو به شدت مریض شدم با پذیرفته نشدنم از سمت آقایی که در زمان دانشگاه بهشون علاقه مند شدم با اینکه زیبا بودم و خانواده خوب و رشته ی تحصیلی خوب داشتم ، جذاب و خواستنی نبودن رو درونی کردم بخاطر همین موضوع باج های عاطفی زیادی دادم با یکی از دوستانم که به شدت برام عزیز بود کات کردم و این من رو شدیدا بهم ریخت همین باعث شد دوره های شما رو خریداری کنم با دوره ها فهمیدم چقدر باگ داشتم چقدر اشتباه دارم ، هیچ کتاب روانشناسی مثل این دوره ها انقدر شفاف مسائل رو بیان نکرده بود بسیاری از قفل های مالی و عاطفی خودم رو دیدم اینکه جملاتی مثل تو نمیتونی ، نمیشه رو درونی کرده بودم برادر و مادرم با پیشنهاد کاری که از بچگی علاقه داشتم موافقت کردن و تونستم آموزش هایی که لازم داشتم رو به طور رایگان دریافت کنم حالا پر از آرامش هستم ،فهمیدم برای دریافت عشق از اطرافیانم باید اول خودم ، خودم رو دوست داشته باشم ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فاطمه 13 آبان 99
    سلام به خانواده زندگی سالم من قبل از سال جدید و در دوران کرونا و قرنطینه با کانال شما آشنا شدم،تا قبل از این روابط عاطفیم خیلی بد بودن و با هر کسی وارد رابطه میشدم به یه ماه نمیکشید تموم میشد. یکی دو روز مونده به عید با آقایی آشنا شدم که تصمیم گرفتم همزمان با این رابطه ام کار کردن روی خودمم شروع کنم و با گوش دادن به فایل های رایگان کانال و یاداشت برداری باعث شد رابطه ام رو حفظ کنم و همین انگیزه شد که دورهاتون رو هم خریداری کنم. با گوش دادن به جذابیت درونی فهمیدم که انرژیمو برای چیزای بی اهمیتی هدر میدادم و شروع کردم به افزایش انرژیم؛خیلی از ادمهایی که قبلا باهاشون در ارتباط بودم برگشتن که من نپذیرفتمشون چون من دیگه خودمو و رابطه ی خوبمو پیدا کرده بودم.آرامشم بیشتر شده بود و سعی میکردم جنبه های مثبت هر چیزی رو ببینم. با تهیه دوره های عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج و یاداشت برداری و انجام تمرینات باعث شد ارتباطم با خدا بیشتر و بهتر بشه،به وزن ایده آلم برسم و به راحتی پول و شرایط عمل بینی ام بعد چند سال جور بشه. از خدا ممنونم که ادم هایی که باید می رفتن رو از زندگیم خارج کرد تا کسی بیاد که باهاش آرامش داشته باشم. ممنونم از تو سوده جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    کتایون 13 آبان 99
    سلام عزیزان من دچار یک افسردگی شدید بودم ، طوریکه از روی تخت نمیتونستم بلندشم ،حتی غذا نمیخوردم،با کسی صحبت نمیکردم و دچار یک بحران شده بودم بعد از آشنایی با کانال زندگی سالم و گوش دادن و با فایل های رایگان تغییرات آغاز شد فایل قانون خلا معجزه کرد و با این قانون یاد گرفتم به اتفاقات گذشته نچسبم و ازشون فاصله بگیرم بعد از تهیه دوره ها تازه فهمیدم معنی زندگی یعنی چی ، زندگی آگاهانه یعنی چی هیچکس باور نمیکرد اون آدم با اون شدت افسردگی بدون هیچ قرص و دارویی و بدون رفتن پیش روانشناس و روانپزشک بلند بشه و زندگی جدیدی بسازه وارد چالش چهارماهه شدم ، اما فکر نمیکردم انقدر دقیق عمل کنه ، با خودم میگفتم از مواردی که در نظر دارم شاید یکی دو موردش اتفاق بیفته اما دیدم اون آقا تمام اون خصوصیات رو داشت و ما الان باهم ازدواج کردیم من امروز آرامش درونیم اونقدر زیاد شده که هیچ طوفانی در زندگیم نمیتونه منو بلرزونه خیلی ممنون و سپاسگزار شما هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    nilofar 12 آبان 99
    سلام به سوده عزیزم من به علت اینکه هیچ محبتی از پدرم ندیدم در کودکی به شدت به جنس مخالف وابسته میشدم و نداشته های کودکیم رو از همسرم طلب میکردم. با اینکه در یک کشور پیشرفته زندگی میکنم و همه جور امکاناتی در اختیار داشتم به خاطر نداشتن عزت نفس بی ارزشی در من درونی شده بود. هیچ وقت از زندگی راضی نبودم و داشته هام منو اغنا نمی کرد‌. با از دست دادن برادرم که همیشه رفیق و همراه من تو زندگی بود دوباره طرد شدگی رو تجربه کردم و این مسئله باعث شد بیشتر به همسرم وابسته بشم. با تهیه دوره ها و کار کردن رو خودم و ساختن من جدید فهمیدم تغییر چیه؟ اقتدار چطور شکل میگیره؟پس باید در دهه ۵۰ زندگیم فصل جدیدی رو رقم میزدم. بند ناف وابستگیم رو بریدم و به خدا وصل کردم. من جدیدی که ساختم دیگه اضطراب نداره چون پروردگار در کنار منه. خشم و عصبانیتم رو کنترل میکنم و دیگه اونو به فرزندانم نشون نمیدم. صبور تر شدم. خودمو دوست دارم و برای خودم وقت میذارم. واقعیت های زندگیم رو تشخیص میدم و اونا رو با توهم اشتباه نمیگیرم. من فقر فرهنگی که از کودکی به همراه خودم داشتم رو با دوره های شما تغییر دادم. یاد گرفتم در تمام جوانب زندگیم آگاه باشم. مسئولیت اشتباهاتم رو میپذیرم. سعی میکنم هر روز قوی تر بشم و برای بچه هام نقش قربانی رو بازی نمیکنم. ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mahin 11 آبان 99
    درود به همه عزیزان من 15سال پیش یک ازدواج کاملا سنتی داشتم و زندگی خیلی تاریک و پر از مشکلی داشتم، همسر من فوق العاده آدم مغرور و نسبت به من بسیار سنگدل بود و من توی اون زندگی غرورم له شد. خیانت توی زندگی ما عادی شده بود با وجودی که زیبایی من تو فامیل زبان زد بود، تحصیل کرده بودم، خانه داری در حد عالی، خانواده خیلی خوبی داشتم اما مدام به من خیانت میشد و همسرم در برابر گله من میگفت میخوای بمون، میخوای برو، پولی هم در اختیار من نمیگذاشت، حتی جواب من رو هم نمیداد حتی اگر چند روز هم ازش بیخبر بودم میگفت دلم نمیخواست جوابت رو بدم و به راحتی دلم رو میشکست، زخم زبون هایی میزد که من آتش گرفتن قلبم رو کاملا احساس میکردم من عمیقا تحقیر میشدم، اضافه وزن گرفتم، هورمون هام به هم ریخت، چندین بار سقط داشتم و از شدت خونریزی نزدیک بود به کما برم اما اون من رو به دکتر هم با کراهت میرسوند و با خواست خدا من زنده موندم، در کل بارداری من یکبار هم حالم رو نمیپرسید و با کس دیگه به مسافرت میرفت، .... من تحمل میکردم چون بخاطر ترس از آبرو انتخاب دیگه ای نداشتم با کانال آشنا شدم و با کمک جراتی که خدا بهم داد وارد سفر شدم، من در نقطه صفر بودم در نقطه بی پولی، قطع رابطه با خانواده و حمایت نکردن شون و تنهایی و تنهایی و تنهایی بودم، خدا کمکم کرد، توان داد ، به من جرات داد تا اون مدل زندگی رو متوقف کنم و شروع کنم به تحول طبق جزیره گنج به خدا زار زدم و ازش کمک خواستم، راهنمایی خواستم، یاری رسانی جز خدا نداشتم، رفتم توی دل ترس هام با توکل به خدا، برای پس گرفتن هر گرم طلای درونم، زجر ها کشیدم، گریه ها کردم، تنهایی ها کشیدم و فقط خدا حامی من بود، حتی آدمیزادی نبود که باهاش حرف بزنم، من تنهای تنها از دل ترس ها و رنج های عمیقم رو خودم کار کردم، نا امید نشدم، درسواره قانون استغنا و احترام به خود و دوره ها رو می آوردم سر سفره زندگی خودم و باهم زندگی میکردیم وارد چالش چهار ماهه شدم، هرروز روی خودم کار میکردم، آگاهیم رو هرروز بالاتر میبردم و عمیق تر میکردم، ذره ذره رو خودم کار کردم، تا اینکه نوبت جمع کردن جایزه های منم رسید بعد از مدتها با همسرم صحبت کردم، همسرم باورش نمیشد و گفت تو خودتی که داری با من حرف میزنی؟ تویی که به زنگ زدی؟ گفت باورم نمیشه تو داری با من حرف میزنی، این حرف برای من خیلی تازگی داشت و بعد از اون دیگه اتفاقات خوب شروع شد همسرم گفتارش، رفتارش، حسش نسبت به من از زمین تا آسمون تغییر کرد، دیگه هر کاری میخواست بکنه تا از من تایید نمیگرفت انجام نمیداد، خونه به نام من کرد و گفت از این به بعد هر خونه و ملکی خریداری بشه به نام تو میشه، اینو همسری به من گفت که اصلا من رو داخل آدم حساب نمیکرد، چندین سال من تو گوشه خونه نشسته بودم و جز چشم گفتن اصلا انتظار دیگه ای از من نمیرفت، الان ماهیانه چندین میلیون پول به حسابم واریز میشه از طرف همسرم بدون اینکه حتی اجازه بده من برای خودم لباسی ، طلایی ، چیزی بخرم، اونهارو خودش جداگانه برای من میخره و من اصلا نمیدونم با این همه پولی که بهم میده باید چیکار کنم، از گذشته اظهار ندامت میکنه و مثل ملکه ها با من رفتار میکنه، بخاطر من از خانواده ش فاصله گرفت و محل زندگیمون رو از اونها دور کرد چون اونها هم من رو تحقیر میکردند الان هر کلاسی، هر جایی، هر خریدی که بخوام برای من مهیاست و همسرم بهم میگه همیشه که من بهت افتخار میکنم، تو خیلی عوض شدی، کار های خونه رو برای من انجام میده کاری که توی این چندسال اصلا امکان نداشت انجام بده دنبال کاری که دوست داشتم رفتم، دوستان من عوض شدند کسانی که اگر قبلا بود بهم محل نمیدادند اما الان پیش قدم دوستی با من هستند، اعضای خانوادم بهم میگن وقتی تو حرف میزنی ما آروم میشیم ، رابطه من با دخترم مثل یک دوست شده، دیگه پرخاش نمیکنم باهاش 20کیلو وزن کردم ، همه میگن اصلا بهت نمیاد بچه داشته باشی، جوش های صورت من از بین رفت، هورمون های من تنظیم شد ترس از آینده و ترس از دست دادن ندارم چون میدونم هر اتفاقی بیوفته میتونم دوباره زندگیم رو بسازم ، انقدر قدرت دارم، انقدر به زندگیم احاطه دارم که دیگه نمیترسم با طلسم های روانیم مقابله کردم، گره ها و مشکلاتم رو دیدم و شکرگزار خداوند هستم ، خدا من رو از راه پر پیچ و خم و سنگلاخ، به باغ قشنگی رسوند که هر چی جلوتر میرم باغ من قشنگ تر میشه خییییلی از شما خانوم هروی عزیز و تیمتون متشکرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    aram 11 آبان 99
    سلام خانوم هروی من طبق قرار چالش چهارماهه دوباره دفترچمو برداشتم دوباره شروع کنم. نگاه کردم به جالش چهار ماهه ی قبلیم. یازده مورد نوشته بودم ،ده موردش محقق شده و واقعا گریم گرفته بود و ازتون ممنون اون زمان که چالشو شروع کردم تو یه رابطه ای بودم که داشتم رنج میکشیدم و یه سری آیتم هارو برای اصلاح اون رابطم نوشته بودم و اون رابطه خیلی سریع بعد از چالش تموم شد . الان ۳ماهه که با یه آقای دیگه در ارتباط هستم که شناخت خانوادگی داشتیم و خیلی پیگیر من بودن و نهایتا قبول کردم باهم بیشتر آشنا شیم و خداروشکر واقعا مشکلی هم نیست.میخواستم تشکر کنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    fateme 9 آبان 99
    سلام استاد عزیزم منم میخواستم دستاوردم رو از چالش چهارماهه براتون بفرستم. دستاوردهایی که از دوره ها بدست اوردم در برابر هزینه ای که برای تهیه دوره ها کردم خیلی خیلی ناچیزه. من خیلی ضربه خورده بودم از مادرم بخاطر عشقی که تو دوران بلوغ تجربه کردم و کاملا احساس بی ارزشی داشتم. تا اینکه با شما اشنا شدم. باوجود داشتن چهره زیبا و اندام خوب طردشدگی های زیادی رو تجربه کردم. رابطه ها باقصد ازدواج شروع میشد اما بعداز مدتی ترک میشدم.خیلی دنبال ینفر میگشتم که کمکم کنه. دوره ی عزت نفس برام خیییلی کاربردی بود.دستاورد زیاد داشتم اما بزرگتریناش برطرف شدن مسئله ی مالی ام بود.با چالش چهارماهه اقایی به زندگیم اومد که کاملا روحیاتش باهام سازگاره. مثل خودم اهل ورزش و هنره و خیلی خوب داریم باهم پیش میریم توی رابطه. بعد سالها ارزوی ورزش بصورت حرفه ای رو داشتن بالاخره با یک رتبه ی عالی ارشد علوم ورزشی قبول شدم. دوستام بعد یه مدت، وقتی منو دیدن نشناختن و گفتن چقدررر چهره ات تغییر کرده. همه ی این هارو مدیون شما هستم خانم هروی جان براتون ارزوی هرلحظه زندگی کردن رو دارم و موفق تر از همیشه پیش برین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    fereshte 9 آبان 99
    من با چالش ۴ ماهه اول که مربوط به کارم بود ،اوضاع کاریم رو تغییر دادم. حالا چالش ۴ ماهه دوم مالی رو شروع کردم با گذشت یه ماه از این چالش به دستاوردهای خوبی رسیدم ولی هنوز جا داره و تمریناتم رو ادامه میدم با دوره احترام به خود احساس قدرت میکنم و این تمرینات من قرار نیست حالا حالاها تموم شه چون تازه اول راهم و هنوز مونده تا به کمال برسم. ممنون از کانالتون سبد سبد دعای خیر دارم برای همه شما دوستان زندگی سالم و التماس دعا ❤❤
    پاسخ
    -0
    انصراف

    fatane 7 آبان 99
    سلام به سوده جانم من از طریق مادرم با فایلای شما آشنا شدم اما اوایل اعتقادی نداشتم و فقط گوش میدادم.اون زمان تو بدترین شرایط روحی بودم و تو ۲۹ سالگی با وجود مخالفت ها و هشدارهای همه ی خانواده و دوست آشنایان به خاطر ناپختگی و عجله برای ازدواج، هرباجی دادم تا به این اقا رسیدم. جدا شدم و پشیمون نیستم چون کلی مشاوره رفتم و هر روشیو انجام دادم ولی به بن بست خوردم. دوره ی جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفسو گرفتم ساعت ها فایلارو گوشی میدادم ،نت برداری میکردم گریه میکردم. تحولات از روزهای اول شروع شد. روی خودم کار میکردم تا تا اینکه متحول شدم. از پکیج ها فهمیدم حس طرد شدگی دارم توی دوره جدایی تا تعالی بیشتر بهم تلنگر خورد و کودک ۲ساله ی خودمو که طرد شده بودو اونجا پیدا کردم. طلاقم سنگین بود و میترسیدم بگم مطلقم.اوایل خیلی سخت گذشت،همیشه حس قربانی بودن داشتم. توی زندگی مشترک ،توهین خیانت اعتیاد به الکل ،نادیده گرفته شدن و.. رو تجربه کردم ولی وقتی اومدم بیرون با خاک یکی شده بودم یعنی هیچی ازم نمونده بود.عزت نفسم پایین بود. بعد۵.۶ ماه کاملا همسر سابقمو بخشیدم و براش بهترینارو خواستم و میگفتم متشکرم ازت که منو از یه انسان خام ،تبدیل به این انسان قوی تبدیل کردی.اگر من اونقدر خرد نمیشدم الان تبدیل به این ادم‌نمیشدم.الان ادمی هستم که دیگه از تنهایی نمیترسم .صمیمی ترین دوستامو از دست دادمو نترسیدم.همه جا تنهایی میرفتم حتی اتاق عمل.دیگه خم به ابرو نمیاوردم و با وجود سختیش ادامه میدادم. دوره ی جزیره گنجو گوش دادم. خیلی متحولم کرد و به خدا نزدیک تر شدم واون لحظه بیشتر از همیشه تقاضا میکردم و به خواسته هام رسیدم. اولین بار چالش سه ماهه رو برای کارم شرکت کردم . وپیشرفت خوبی داشتم و روحیم عوض شد و ذهنم متحول شد و برگشتم به گذشته که چقدر علاقه به این کار داشتم.و انرژی عجیبی بهم میداد. هرروز باشگاهمو تو هر وضعیتی میرفتم و هدف داشتم .زبانو بدون هیچ کلاسی به طور جدی ادامه میدم و امتحان دادم و بار اول این امتحانو قبول شدم تو چالش۴ماهه بعدی،تمام خواسته هایی که از رابطه داشتم رو نت برداری کردمو کسی وارد زندگی من شد.من از بچگی آرزو داشتم خارج از ایران‌مخصوصا انگلیس زندگی کنم و این آقا اقامت انگلیسو داشت.با طلاقم مشکلی نداشتن و محبت و حمایت میکنن.همیشه میگفتم چطوری به خانمها جواهرات میدن و براشون وقت میذارن.انگار خوابه برام... این اقا برام جواهرمیخره و وقت برام میذاره.حرفایی بهم میزنه که انگار شما دارید از زبون اون اقا بهم‌میگید. نه ماه همو ندیده بودیم، تو ناامیدی من این اقا اومد و در عرض دوماه عقد کردیم.هرچی که میخواستم در وجود این اقا هست الان میفهمم که باید اون شکستو میخوردم تا بتونم انقدر بزرگ بشم و تغییر مدار بدم تا بتونم همچین آدمیو جذب کنم و خیلی خوشحالم.هرروز بیشتر تلاش میکنم و یادگرفتم از قانون استغنا که باید شکرگزار باشم.بعد از دوره ی عشق حقیقی دیدم که من تازه دارم معنی عشق حقیقی رو میفهمم،تازه دارم تجربش میکنم. هربار که دوره هارو مرور میکنم یه سری چیزهای جدید یاد میگیرم. انگار هرچی اگاه تر باشم بیشتر اطلاعات میگیرم و در آخر میخواستم بگم ،بچه ها منم روزهای تاریک زیادی داشتم .دوری ها و تنهایی های زیادی رو داشتم ولی بازم ادامه میدم و دوره هارو ادامه میدم و کنار نگذاشتم. ارامش بیشتری دارم ..بحران ها شاید منو بهم بریزه اما خوردم نمیکنه و سریع بلند میشم و آگاه هستم و سایه هامو میبینم . ممنونم از شما و اموزش های بی نظیرتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ویدا 7 آبان 99
    سلام من نه ماه پیش با کانال زندگی سالم آشنا شدم و کل پک هارو تهیه کردم و نت برداری کردم و غیرتی پای تمرین ها وایسادم و نتیجه اش رو دیدم. از اردیبهشت امسال وارد چالش چهارماهه شدم ودستاوردهای زیادی داشتم. بزرگترین دستاورد من پیدا کردم خودم بود ،من خودمو گم کرده بودم ولی الان خودمو پیدا کردم. توی محیط کاری بودم که زحماتم به چشم مدیرم نمیومد و همیشه اعتراض میکرد که شما مگه کارت چیه ؟چیکار میکنی؟و زحماتم دیده نمیشد.بسیار خرد بین بودن و بسیار به مسائل جزئی گیر میدادن وقتی شروع کردم به تغییر دادن خودم با آموزه های کانال و پکیج ها و وقتی وارد چالش چهارماهه شدم، دیدم که رفتار ایشون عوض شد و ده میلیون تومان به من پادداش دادن و گفتن به پاس زحماتی که تو این یک سال کشیدید و قابل شمارو نداره.و شنیدن چنین صحبتی از طرف همچین آقای خسیس و خرد بینی برام واقعا جالب بود. مدیرم الان منو به عنوان مهره ی کلیدی وارد جلسه میکنند و ازم برای سیاست ها و هدفگذاری های آینده ی شرکت نظر خواهی میکنند و میگن حضور تو باعث برکت مجموعس وانرژی و سادی و نجابت تو برای من نماده و خوشحالم پرسنلی مثل شما دارم.و سایر پرسنل هم اومدن و بهم گفتن که با وجود این خانمه که انگیزه میگیریم برای کار کردن. دوست دارم به بچه ها بگم که حتما وارد چالش ۴ماهه بشن و شروع کنند نتایج فوق العاده ای خواهند گرفت
    پاسخ
    -0
    انصراف

    nilofar 7 آبان 99
    سلام دوستان من تصمیم گرفتم دستاوردم و از چالش ۴ماهه رو بفرستم شاید که یکی مثل خودم که در قعر زندگی خودم بودم و این دوره ها بهم کمک کرد، بتونم روی اون تاثیر بگذارم من سه سال توی ارتباطی بودم که مجبور بودم دست و پام و قطع کنم تا توی چهارچوب اون رابطه جا بشم این رابطه باعث شد من رشد کنم، خودم و پیدا کنم و اون کسی که واقعا باید عاشقش باشم و پیدا کنم یک تلنگر باعث شد دوره ها رو شروع کنم ولی با جان و دل گوش میدادم‌ هر روز در هر لحظه. من از این دوره ها واقعا نوشیدم و دوره عزت نفس باعث شد من روی پای خودم بایستم. چون من توی اون رابطه له شده بودم و فرو ریخته بودم دوره عزت نفس خیلی کمکم کرد بعد دو هفته با این دوره بلند شدم من این دوره ها رو نوشیدم و قویتر شدم الان که برمیگردم و نگاه میکنم میبینم چقدر آگاهی میتونه در زندگی ما نقش داشته باشه، و چقدر ما خودمون در زندگیم موثر هستیم دوره جزیره گنج رو دوباره شروع کردم و ارتباط من با جهان یه جور دیگه برقرار شده یک شب تجربه بسیار عمیقی گرفتم از فردا اون روز کل دوره ها رو دوباره و دوباره کار کردم چالش ۴ماهه رو شروع کردم بعد یک ماه آقایی به زندگی من اومد که همه آیتم هایی که برای چالش ۴ماهه نوشته بودم و داره. هیچ وقت همچین آدمی توی زندگی من نبوده واقعا باورم نمیشه من خودم رو از نو ساختم، یک سال از شروع دوره ها میگذره و من چقدر تغییر کردم اصلا با پارسالم قابل مقایسه نیستم، پدرم که منو مظهر بداخلاقی میدونست به من میگن تو واقعا تغییر کردی خیلی اروم شدی. خانواده ام و اطرافیانم واقعا تغییرات رو در من میبینن و میگن. همه دوست دارن با من باشن ولی من دوست دارم با خودم‌باشم، چون خودم و پیدا کردم و دوستش دارم‌.الان دیگه میدونم ارزشم به چیه و چی در درونمه ممنونم از تو سوده عزیزم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    kimia 6 آبان 99
    سلام به همه عزیزان من بایه افسرگی شدید که تبدیل شده بود به حملات پنیک هر شب ،سفرمو شروع کردم.پنیک اتک هام به صورتی بود که زنگ میزدم آمبولانس بیاد.و میگفتن هیچ مشکل جسمی نداری و فقط باید آروم باشی. این وضعیت یک هفته هرروز و هرشب پیش میومد . با زندگی سالم آشنا شدم و اولین فایل که گوش کردم ، زندگی با آرامش درونی بود. که گفتید از آرامشت هزینه نکن و بزرگترین سرمایه ی هرکسی ارامششه.و اینو درونی کردم. دوره ی جذابیت درونیو گرفتم.خیلی برام مفید بود چشمو به زندگی باز کرد و دنیا برام روشن شده بود و خیلی خوشحال بودم. دیگه عصبانی نمیشدم و رابطم با بچه هام خوب شده بود.خیلی آروم بودم .اضطرابم و مشکلی که داشتم کامل رفع شد. تونستم بزرگترین ترسم که مشکلات اقتصادی بود حل کنم و از جایی که فکرشو نمیکردم پول بزرگی به دستم رسید و قرض خیلی بزرگمو در طی کمتر از دو هفته پرداخت کردم .و به بهونه های مختلفی از اونجا بهم پول میرسید ودیگه از لحاظ اقتصادی مشکلی ندارم. دوره هارو تهیه کردم و گوش میدم خیلی نسبت به اتفاقات اطرافم هشیار شدم و هر اتفاقی که میوفته ناراحت و عصبی نمیشم و خودمو مقصر نمیدونم و خودمو تحقیر نمیکنم و سعی میکنم فقط درسشو بگیرم. خیلی حالم بهتره . .برای آیندم نقشه های بزرگی دارم هنوز اول راهم و به دستاوردای بزرگی میرسم. ممنون از شما خانوم هروی بابت اگاهی که به ما دادید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    راحله 6 آبان 99
    سلام خانوم هروی منحدود سه سال پیش بهم خیانت شد.زمانی که قصد کشتن خودمو بچه های ۲ساله و ۴ سالمو داشتم حدود یک و نیم سال پیش با زندگی سالم آشنا شدم پکیج هارو خریداری کردم و به تمرینا عمل میکردم ولی نمیتونستم تمرکز کنم و هرکاری میکردم همسرم به زندگی برگرده. هر کاری برای درست کردن زندگیم انجام دادم. مشاوره با روانشناسای مختلف ، دعوا ، و ... .و هیچکدام فایده ای نداشت .همسرم چند بار منو از خونه بیرون کرد. به این نتیجه رسیدم با طلاق توافقی از رابطه ی مسموم بیرون بیایمو بچه هامونو نجات بدیم وقتی درخواست طلاق دادیم .باید یه دوره مشاوره میگذروندیم تصمیم گرفتم با اقتدار سرنوشتمو بپذیرم و دیگه التماس نکنم. وقتی همسرم گفت که کسی میتونه یک هفته ای کارمونو انجام بده موافقت کردم ک همین شد که از موضعش پایین اومدچون تا به حال من بعد از دعوا و تنش با التماس و گریه با وجود اینکه او مقصر بود، برمیگشتم. دوباره جذابیت درونی گوش دادم و نت برداری کردم و تمریناتو فقط برای خودم انجام دادم‌ نه تغییر دادن اون، (تمرینات چالش ۴ماهه) باعث شد تا حدودی به زندگی برگرده .و بهم احترام میذاره خودش میگه دوست دارم بیشتر با شماها باشم. بعد از حدود ۱۴ سال زندگی تو این ۲ هفته دوبار مارو بیرون برده بدون ذره ای منت.مارو به رستورانای گرون قیمت میبره . کسی که منو کارگر خودش میدونست.کفش منو واکس میکنه، کارای منو میکنه، کسی که میگفت زورم میاد واسه شماها هزینه کنم.الان کافیه فقط بگم فلان چیز چقدر قشنگه تا برام تهیه کنه. کسی که مدام بهونه میگرفت که تو زشتی،هیکلت زشته و...همش منو تحقیر میکرد .الان یک سره میگه تو چقدر زیبا شدی. خیلی خوشتیپ شدی و خیلی به من و بچه ها میرسه .تو این دوهفته انقدر تغییرات زیاد شده که بهم میگه دلم میخواد رفیقم باشی. اونقدر منو دوست داره، کسی که قبلا میگفت ازت متنفرم ،دلم نمیخوام برگردم خونه و همیشه سعی میکرد با اون خانمی که از همه لحاظ از من پایین تر بود ،باشه و شب ها دیر به خونه میومد. الان با وجود دورتر شدن محل کارش زودتر به خونه میاد . میخوام به زندگی سالمی ها بگم فقط روی خودتون کار کنید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    راحله 6 آبان 99
    سلام خانوم هروی منحدود سه سال پیش بهم خیانت شد.زمانی که قصد کشتن خودمو بچه های ۲ساله و ۴ سالمو داشتم حدود یک و نیم سال پیش با زندگی سالم آشنا شدم پکیج هارو خریداری کردم و به تمرینا عمل میکردم ولی نمیتونستم تمرکز کنم و هرکاری میکردم همسرم به زندگی برگرده. هر کاری برای درست کردن زندگیم انجام دادم. مشاوره با روانشناسای مختلف ، دعوا ، و ... .و هیچکدام فایده ای نداشت .همسرم چند بار منو از خونه بیرون کرد. به این نتیجه رسیدم با طلاق توافقی از رابطه ی مسموم بیرون بیایمو بچه هامونو نجات بدیم وقتی درخواست طلاق دادیم .باید یه دوره مشاوره میگذروندیم تصمیم گرفتم با اقتدار سرنوشتمو بپذیرم و دیگه التماس نکنم. وقتی همسرم گفت که کسی میتونه یک هفته ای کارمونو انجام بده موافقت کردم ک همین شد که از موضعش پایین اومدچون تا به حال من بعد از دعوا و تنش با التماس و گریه با وجود اینکه او مقصر بود، برمیگشتم. دوباره جذابیت درونی گوش دادم و نت برداری کردم و تمریناتو فقط برای خودم انجام دادم‌ نه تغییر دادن اون، (تمرینات چالش ۴ماهه) باعث شد تا حدودی به زندگی برگرده .و بهم احترام میذاره خودش میگه دوست دارم بیشتر با شماها باشم. بعد از حدود ۱۴ سال زندگی تو این ۲ هفته دوبار مارو بیرون برده بدون ذره ای منت.مارو به رستورانای گرون قیمت میبره . کسی که منو کارگر خودش میدونست.کفش منو واکس میکنه، کارای منو میکنه، کسی که میگفت زورم میاد واسه شماها هزینه کنم.الان کافیه فقط بگم فلان چیز چقدر قشنگه تا برام تهیه کنه. کسی که مدام بهونه میگرفت که تو زشتی،هیکلت زشته و...همش منو تحقیر میکرد .الان یک سره میگه تو چقدر زیبا شدی. خیلی خوشتیپ شدی و خیلی به من و بچه ها میرسه .تو این دوهفته انقدر تغییرات زیاد شده که بهم میگه دلم میخواد رفیقم باشی. اونقدر منو دوست داره، کسی که قبلا میگفت ازت متنفرم ،دلم نمیخوام برگردم خونه و همیشه سعی میکرد با اون خانمی که از همه لحاظ از من پایین تر بود ،باشه و شب ها دیر به خونه میومد. الان با وجود دورتر شدن محل کارش زودتر به خونه میاد . میخوام به زندگی سالمی ها بگم فقط روی خودتون کار کنید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    marziye 5 آبان 99
    سلام به خانوم هروی و همه دوستان من در شرایط روحی خیلی بدی بودم، 15 روز افسردگی شدید داشتم و فقط میخوابیدم و هیچ انگیزه ای نداشتم، من بالای 30 سال هستم و دختری هستم که موقعیت خیلی خوبی داشتم ، هر چند کودکی خوبی نداشتم و ارتباط ما با پدرمون خیلی بد بود من همیشه خودم رو ازار میدادم، وقتی به چیزی که میخواستم نمیرسیدم احساس بی ارزشی شدیدی در خودم میکردم، خودمو بخاطرش سرزنش میکردم و در روابط کاری و عاطفی مشکلات زیادی داشتم و انگار در سایه بودم و اصلا دیده نمیشدم چهار سال پیش وارد رابطه با آقایی شدم که موقعیت خوبی داشت، اوایل همه چیز عالی بود اما رابطه کم کم بسیار سرد شد، اون اقا با خشونت، بی احترامی ، بی تفاوتی با من رفتار میکرد، پیش مشاور های زیادی میرفتم که رابطه رو بهتر کنم، این رابطه برای ازدواج بود اما با پنهان کاری شدید این اقا مواجه شدم و زمانی که قرار بود به خواستگاری من بیان رابطه شون رو با من کردند و در نهایت از طریق اساتیدم فهمیدم که این اقا برنامه های مهاجرت شون رو پیش بردند و قصد رفتن دارند و منی که باهاشون توی رابطه بودم اینو نمیدونستم و واقعا شکستم من هم با همون شرایط روحی بد، خودم به کشور دیگه ای مهاجرت کردم، اونجا هم با آدمها و اتفاقات بدتری مواجه شدم، احساس قربانی بودن و بی ارزشی شدید و دوست داشتنی نبودن، داشتم، بعد از یکسال برگشتم باز چند مورد خواستگاری برای ازدواج داشتم اما باز هم در نهایت به همون 15 روز خونه نشینی و حال بد و خواب کشوند و من دوباره درد زیادی رو تحمل کردم و فهمیده بودم که حتما مشکلی در درون من هست که این افراد سر راه من قرار می گیرند و روابطم سر و ته نداره با کانال آشنا شدم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، مدام گوش میکردم، کم کم حال من خیلی بهتر شد و اولین دستاوردم آرامش خیلی زیادی بود که به دست اوردم دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و سه ماه مدام گوش کردم، بینش من تغییر کرد، احساس میکردم زنجیر اسارتی که دور گردنم بود شکسته شده و خودم جلوی موفقیتم رو گرفته بود بعد از چندماه، در کمال ناباوری، آقایی که سه سال پیش ترکم کرده بود شماره منو پیدا کرده بود و باهام تماس گرفت و من اصلا باورم نمیشد، بهم گفت یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم این بوده که رفتم و به تو نگفتم و رابطه رو خراب کردم، این برای من دستاورد خیلی بزرگی بود چون من برگشت این اقا رو محال میدونستم، بهم گفت خیلی پشیمون هست و هنوز منو دوست داره و میخواد که دوباره با هم بسازیم اما من نپذیرفتم مدتی بعد با چالش چهارماهه ادمی وارد زندگیم شد که تمام مشخصاتی که میخواستم و نوشته بودم رو داره و این اقا واقعا به من علاقه داره و واقعا برای من تلاش میکنه ممنونم که کمک کردید زندگیم رو تغییر بدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    somaye 5 آبان 99
    سلام خانوم هروی تصمیم دارم از دستاوردم بگم خدمتتون من همیشه از پدرومادرم خیلی کتک میخوردم کبود میشدم گریه میکردم و برای فرار تو سن پایین ازدواج کردم و خیلی بالا و پایین داشتم و الان میبینم اون سختی ها باعث شد که من الان انقدر پخته باشم تصمیم گرفتم از همسرم جدا شم، از کارم اخراج شدم، خونه ای نداشتم، تصادف شدیدی کردم و احتمال قطع نخاع بود و خیلی ناراحت بودم چون تازه با کانال آشنا شده بودم و انقدر دعا کردم تا حال من خوب شد و به زندگی برگشتم کسی به زن تنها با یک بچه خونه اجاره نمیداد و من هفت ماه با دخترم که 5ساله بود توی طبیعت زندگی کردم و خیلی سختی کشیدم و دوره هارو تهیه کرده بودم و روی خودم کار میکردم و تونستم کم کم به سختی پولی تهیه کنم و خونه بخرم و شغل جدیدی پیدا کردم سایه هام رو دیدم طلسم هام رو دیدم فهمیدم احترام به خود ندارم که ادمهای اشتباه وارد زندگیم میشدند و روی خودم کار کردم و با درسواره احترام به خود برای خودم چالش احترام به خود گذاشتم تا دیگه از دیگران بی احترامی نبینم وارد چالش چهارماهه شدم و اقای خوبی وارد زندگیم شدند که بسیار با شعور و با ادب هست و به حد و مرز های من احترام میگذارند و ارزش های من براشون مهمه و من الان خیلی آرامش دارم با درسواره استغنا من شکرگزاری رو یاد گرفتم و اثراتش رو در ابعاد مختلف زندگیم دیدم هیچوقت فکر نمیکردم بتونم همچین کار خوبی پیدا کنم الان در محل کارم انقدر بهم احترام میگذارند که خودم باورم نمیشه و رئیسم خواسته هامو براورده میکنه و با محبت هاش منو سوپرایز میکنه و به فکر راحتی و آرامش منه همه بهم میگن تو چیکار کردی ؟ کدوم آرایشگاه رفتی ؟ بهم میگن صورتت ملیح شده ، انگار آدم جدیدی شدی و تغییر رفتاراطرافیانمو میبینم و این خوشحالم میکنه چون قبلا خیلی خشن و پر از استرس بودم و کسی دوست نداشت کنارم باشه اما الان برعکس شده و من با خودم هم اشتی کردم به طرز خیلیییی باورنکردنی از جاهای مختلف برام پولهایی رسید که تونستم خونه دومم رو بخرم و خیلی خوشحالم و فکرشم نمیکردم بتونم همچین کاری کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ZOHRE 5 آبان 99
    سلام به همه زندگی سالمی های عزیز من 46سال سن دارم، 26سال پیش ازدواج کردم، 2تا فرزند دارم، کودکی خوبی نداشتم و‌ مشکلات زیادی داشتم و با مردی ازدواج کردم ک پدرش دو همسر داشت و هر دو کلی قفل و طلسم و عقده داشتیم یکسال بعد از تولد فرزندم همسرم اتاق خوابشو جدا کرد، طلاق عاطفی ما شروع شد، شوک بزرگی رو تجربه کردم و خیلی گریه و التماس کردم، پر از ترس و کینه بودم و بهم توهین میشد و تحقیر میشدم . پدرم و خونواده همسرمو مقصر میدونستم و هر چه سعی میکردم رضایت همسرم رو جلب کنم، ناموفق شدم عضو چند تا کانال شدم برام کافی نبود تا اینکه دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو گرفتم و برای من عالی بود، گفتگوی منفی من تموم شد، به ارامش رسیدم جزیره گنج منو به خدا وصل کرد‌ و بع ارامش حقیقی رسیدم و پدرم و خودم و همسرمو و همه رو بخشیدم، همسرم کرونا گرفت با جزیره گنج ارامشم رو حفظ کردم و اون ایام به خوبی گذشت چالش من جدید رو شروع کردم برا سلامتی پوست و مو با چالش چهارماهه خودمو کندوکاو کردم، نوت برداری کردم، قفل و طلسم هارو پیدا کردم با درسواره احترام به خود، مشکلات دیگه ای رو در خودم دیدم. نگرشم عوض شد، تو ارامش هستم، حال دلم عالیه . الان از تنهاییم لذت میبرم و تاثیر ارامشم رو در همسرم و فرزندانم دیدم شاهد تغییرات در رفتار همسرم هم هستم، دیگه ایراد نمیگیره ، زندگیمون بهتر شده چون من ارتعاشاتم عوض شده . خشم و پرخاش و عصبانیت همسرم کنترل شده. الان همسر مغرورم بر خلاف گذشته داره خوبی های من رو می بینه و پیش خونواده اش میگه و این خیلی بعید بود. برای بچه ها وقت میگذاره، کارایی که دوست دارم بدون اینکه بهش بگم انجام میده و این برای من خیلی برام عجیبیه چون توی این 26سال نبود ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    شیرین 5 آبان 99
    سلام خانوم هروی نازنین من یکسال و نیم قبل سفرم با درد جدایی خیلی شدید آغاز شد، من 6سال هست که از همسرم جدا شدم و بعد از اون تمام روابطم کوتاه مدت بود و مدام تحقیر میشدم و بی ارزش بودم و اذیت میشدم یک شب کلی گریه کردم و از خدا کمک خواستم که از این وضع نجاتم بده صبح با کانال آشنا شدم، دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو بدون تردید تهیه کردم و دیدم وای که چقدر اشتباه داشتم، از رابطه هیچی بلد نبودم، خودم خودم رو دوست نداشتم، روی خودم کار کردم با آقایی آشنا شدم و اون آقا اولش حرف ازدواج زد چون من روی خودم کار کرده بودم و اون بهم میگفت تو همونی هستی که من همیشه توی رویاهام دنبالش بودم، من بعد از گذشت چند وقت دنبال برگشتم به همون آدم سابقی که بودم و تمارین رو رها کردم و این واقعا عذاب اور بود چون از چشم اون اقا افتادم و بی ارزش شدم و باج زیادی دادم اون اقا بمونه ولی رفت من شروع کردم به شناخت خودم، پیدا کردن خودم و بفهمم اینکه خودت رو دوست داشته باشی یعنی چی ؟ با درسواره احترام به خودم تا حدی فهمیدم ولی کافی نبود، دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و خیلی برای من فوق العاده بود، باعث شد که من گذشته ی خودم رو با خانواده م اصلاح و درک کنم، تونستم دیدم رو تغییر بدم و معجزه کرد برای من و خیلی آرومم کرد دنبال پیدا کردن خدا بودم و تصمیم گرفتم رابطه ام رو با خدا پیدا کنم و الان خد ا برای من بهترین رفیق و هم صحبته و خدا رو الان پیدا کردم و حسش میکنم و ازش خواستم آدمی که مناسبم هست وارد زندگیم کنه وارد چالش چهارماهه شدم، آقایی که ترکم کرده بود برگشت و ازم بخشش خواست و میخواست که بهش فرصت بدم، تموم کسانی که در گذشته ترکم کرده بودند برگشتند و بهم پیشنهاد ازدواج دادند ولی من هیچ کدوم رو قبول نکردم من چند سال قبل با آقایی رابطه خیلی عالی داشتم، اون اقا درک خیلی بالایی داشت، توی سخت ترین روز هام کنار من بود ولی من کاملا فراموشش کرده بودم هیچ خبر و نشونه ای ازش نداشتم و توی این چالش این اقا دوباره به طرز خیلی جالبی دوباره وارد زندگی من شد و شماره من رو هنوز داشت و باهام تماس گرفت و بهم گفت که من چهار ماهه که دارم دنبالت میگردم، میترسیدم شاید ازدواج کرده باشی ، تو تنها کسی هستی که من دنبالش بودم و میخواستم بهش پناه ببرم و فقط دنبال تو بودم که تو رو پیدا کنم و از خدا میخواستم پیدات کنم و این برای جفت مون شگفت انگیز بود، بهم میگفت خدا چرا انقدر بزرگه؟ دائم خدا رو شکر میکرد که منو تونسته پیدا کنه و دوباره به زندگی من برگشته و میگفت من الان تو رو با تمام وجودم درک میکنم، میخوام که تو توی زندگیم باشی، در کنارم باشی و دائم داره از من تشکر میکنه و میگه تو آرام بخش زندگی من شدی، ممنونم که کنارمی ، دیدار فوق العاده ای با هم داشتیم و رابطه خیلی خوبی دارم و همون چیزی هست که از خدا خواستم و تا الان در ارامش کامل بودیم الان خدای خودمو پیدا کردم، خودمو دوست دارم، خدا به زندگیم برکت داده و وارد کار جدیدی شدم و توی این کار سرمایه گذاری خوبی کردم، باورهام با دوره جزیره گنج تغییر کرد و دیدم با وجود خدا در کنار خودم مثل یک ملکه دارم زندگی میکنم و هرروز شاهد معجزات خدا در زندگیم هستم و میدونم آینده ی فوق العاده شگفت انگیز و درخشان پیش روی منه و من الان خودمو لایق بهترینا میدونم ممنون از اگاهی که به مامیدید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    elnaz 5 آبان 99
    سلام خانوم هروی عزیزم من یکسال هست که با کانال آشنا شدم و دختر زودرنج و بدون اعتماد به نفسی بودم، شرایط ازدواج جور نمیشد، کسانی که به سمتم می اومدند بعد از مدتی سرد میشدند، شخصیت وابسته ای داشتم و خیلی اذیت میشدم و ناامید بودم و ترس از تنهایی داشتم وارد رابطه ای به قصد ازدواج داشتم اما مورد تجاوز قرار گرفتم و اون آقا ولم کرد و رفت و حالم خیلی بد بود، دائم گریه میکردم و به فکر خودکشی بودم، میخواستم اونو با دعا و طلسم برش گردونم و هزینه ی زیادی کردم ولی هیچ تاثیری نداشت خواستگاری خیلی پایینتر از خودم داشتم ولی قبول کردم که فرار کنم اما در نامزدی دائم در حال دعوا بودیم و بسیار شکاک و بی اعتماد بود و فهمیدم که پارانوئید داره و مجبور شدم جدا بشم و حالم بدتر شد با کانال آشنا شدم، دوره ها رو تهیه کردم، اشتباهات و ضعف ها و باج دادن هامو دیدم، تمارین رو انجام دادم ارامش پیدا کردم و دیگه قرص ارام بخش مصرف نمیکنم از تنهایی نمیترسم و سر درد میگرنی من خوب شد و دیگه مسکن مصرف نمیکنم وارد چالش چهارماهه شدم و شغلی که دوست داشتم جور شد منی که فکر نمیکردم ازدواج کنم الان دو تا خواستگار دارم که حتی یکیشون چندسال پیش نمیخواست با من ازدواج کنه ولی الان اومده خواستگاری و شرایط خوبی هم داره بی نهایت ممنونتونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فاطمه 5 آبان 99
    سلام به همه دوستان من سفرم رو از نقطه ی صفر زندگیم شروع کردم، زندگی چندین ساله ی من که فکر میکردم خیلی خوبه ولی با آشکار شدن خیانت همسرم، به من شوک شدیدی وارد کرد و تعادل روحی و روانی منو بهم زد، مدتها کاری جز گریه نداشتم، نه تحمل ادامه زندگی رو داشتم، نه اقتدار جدایی، روز به روز حالم بدتر میشد، به روانشناس های به نام و مختلفی مراجعه کردم ولی نتیجه قابل قبولی نگرفتم با کانال آشنا شدم فایل ها رو گوش کردم، ضربه ی دیگری از زندگی خوردم و شغلم رو هم از دست دادم و قاطعانه تصمیم به تغییر گرفتم و دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، بار ها گوش کردم، تمرینات رو انجام دادم، متوجه ترس هام شدم و طلسم هام رو دیدم و دیدم منی که همیشه سعی میکردم توی زندگیم مثل مادرم رفتار نکنم، اما همیشه ناآگاهانه مثل اون رفتار کرده بودم من در طول این اتفاق ایمان و اعتقادم به خدا رو هم از دست داده بودم ولی با دوره جزیره گنج ایمان قلبی من چند برابر شد و خالصانه از خدا خواستم کمکم کنه از هفته ی دوم دستاورد های من شروع شد، واقعا متعجب شده بودم تا اینکه هفته ی سوم همسرم خودش اظهار پیشمانی و ندامت کرد و از من خواست که ببخشمش و گفت برای جبران خطایی که کرده، هر کاری که از دستش بر بیاد انجام میده، من بار ها و بار ها از همسرم خواسته بودم که از گروه دوستانی که باعث خطا و خیانتش شده بودند جدا بشه ولی اون نمیپذیرفت اما حالا خودش گفت که از اون گروه جدا شده و تمایلی به ادامه دوستی با اونها نداره و برای ارامش زندگیش هر کاری که از دستش بر بیاد انجام میده همسرم با وجود وضع مالی عالی که داشتند ولی کوچکترین کاری که برای خانواده میکردند، منت میگذاشتند، اما این دفعه خودخواسته و دواطلبانه مبلغ هنگفتی رو برای خرید ملکی برای من هزینه کرد و دوره از جدایی تا تعالی رو بهم هدیه دادند من با گوش دادن به دوره ها و انجام تمریناتم به دستاورد بزرگ دیگه ای هم رسیدم که اون هم پیشنهاد یک شغل مدیریتی بسیار عالی برای من بود که همیشه رویا شو داشتم با جزیره گنج پیوند من و خدای من چندین برابر شده و به این نتیجه رسیدم که با کار کردن روی خودم، میتونم به هر چیزی که در این دنیا میخوام برسم و این دوره ها با من کاری کرد که هیچ روانشناس به نامی نتونسته بود برای من انجام بده ممنون از این که زندگی امثال من رو نجات میدید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    لیلا 3 آبان 99
    سلام خانوم هروی جانم من وارد چالش چهارماهه شدم، دوره ها رو گوش کردم، نوت برداری کردم و مرور کردم و توی چالش ، خصوصیات آدمی که دوست داشتم به زندگیم وارد بشه نوشتم و این چالش برای من جواب داد آقایی از من خواستگاری کرد که دونه به دونه ی تمام ویژگی هایی که من نوشتم رو داره و من همه ی 12 مورد ویژگی ای که خیلی برای من اساسی بو و نوشته بودم در اون اقا دیدم اون آقا تو کشور دیگه ای هستند، ما یکسال پیش بهم معرفی شده بودم ولی همه میگفتند این آقا خیلی آدم خوبی هست و موقعیت خوبی داره ولی اون زمان، اون آقا موقعیت آشنایی نداشت ولی حالا بعد از یکسال خودش پیگیر شده و حتی به من گفت من بخاطر تو حاضرم بیامر توی کشوری که تو هستی زندگی کنم و با اینکه حتی زبون دو کشور هم با هم متفاوت هست ولی این اقا شروع به یادگیری زبان کشور من کرده و این برای من دستاورد خیلی جالبی بود ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zeynab 3 آبان 99
    سلام من 18 سال هست که ازدواج کردم و از همون دوران عقد شاهد خیانت های همسرم بودم ولی چون هیچ اقتداری از خودم نداشتم و باور داشتم که بعد از ازدواج باید هر چیزی رو تحمل کردم، این قضایا رو تحمل کردم و وارد زندگی شدیم و خیانت های همسرم همینطور ادامه داشت و تحقیر و توهین هم بهش اضافه شده بود و خیلی راحت جلوی خودم با خانم های دیگه صحبت میکرد و اگر اعتراضی هم میکردم میگفت اصلا اعتراض های تو مهم نیست، میخوای بخواه، نمیخوای نخوای ولی من این اقتدار رو نداشتم که از این زندگی بیرون بیام ، حتی بچه دار هم شدم و این شد قلابی به پای من که توی این زندگی بمونم 10سال گذشت و من بالاخره برای اولین بار تصمیم گرفتم جدا شم و با خانواده مطرح کردم ولی پدرم اجازه نداد و من هم اقتداری نداشتم و همسرم ازم فرصت خواست و من به اصرار پدرم برگشتم و به شدت از همسرم متنفر بودم و احساس میکردم اگر بمیره هم ناراحت نمیشم و با اصرار های همسرم و فرزند اولم دوباره بچه دار شدم و رفتار های همسرم همچنان ادامه داشت و منم مدام تحمل میکردم و فکر میکردم هیچ کاری نمیتونم بکنم از همسرم متنفر شدم، دچار بی تفاوتی شدم، افسردگی شدید داشتم، سه ماه حتی خنده روی لبهام من نیومد، با هیچ کس حرف نمیزدم، با بچه هام هم در حد ضرورت حرف میزدم، به همسرم میگفتم اگر یه ذره به من محبت کنی افسردگی من خوب میشه ولی نه تنها اینکارو نمیکرد، قهر و تحقیر و توهین هاش بیشتر شد با کانال آشنا شدم، دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، شروع کردم به گوش دادن، روی خودم کار کردم احساس میکردم دیگه از افسردگی من خبری نیست، اقتدارم بالا رفت، مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم، بلند شدم، دوباره خنده هام شروع شد، رفتارم با بچه هام خوب شد، ورزشم رو شروع کردم، خیلی تغییر کردم، به سختی سایه های خودم رو پیدا کردم و روی اونها کار کردم من اصلا آرامش نداشتم، پر از اضطراب و گفتگوی درونی بودم ، اصلا خواب راحتی نداشتم شب ها ولی با فایل ها آرامش پیدا کردم، گفتگوی درونی من تموم شد، دیگه اضطراب ندارم، مشکل فراموشی پیدا کرده بودم که باعث عذابم شده بود ولی الان حل شده همسرم همیشه منو مسخره میکرد، از بس اعتماد به نفس منو پایین اورده بود که من هم فکر میکردم راست میگه و خودمو سرکوب میکردم ولی الان رفتار همسرم خیلی تغییر کرده، حرف هایی میزنه که در طول این 18 سال به من نمیزد، رفتاری با من داره که هیچوقت نداشت و مثل پروانه دور من میچرخه بچه هام خیلی با محبت تر شدند ، مدام میخوان نزدیک من باشند و ازم جدا نمیشن در حالی که قبلا ازم فاصله میگرفتند و همسرم هم واقعا تغییر کرده ارتباط من با درونم احیا شد، نشانه ها رو میبینم و خیلی خوشحالم ، من از بس گریه بودم که اشکم خشک شده بود و 7 سالی بود که اصلا اشک نداشتم حتی یک قطره، بغض میکردم، سر درد شدید داشتم ولی اشک نداشتم اما الان دوباره اشک من داره سرازیر میشه برای نعمت ها و لطف خدا و به همه میخوام بگم اگه روی خودمون کار کنیم واقعا تغییر میکنیم ممنون از وقتی که گذاشتید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    katayoon 3 آبان 99
    سلام به همه دوستان زندگی سالم با چالش۴ماهه خواستگارانی دارم که ایده آل من هستند و مدار مالی به شدت تغییر کرد د از جاهایی که فکرشو نمیکنم برای من پول میاد من پکیج کامل دوره ها رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم و بهترین دستاوردم این بود که با خودم به صلح و ارامش رسیدم با دوره جذابیت درونی فهمیدم دوست داشتن خود یعنی چی و تک تک عوامل عدم جذابیتم رو دیدم و خیلی آرامش گرفتم با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس طلسم هاو سایه ها و باور های اشتباهم رو دیدم و من نمیتوانم هام رو دیدم و اونها رو برطرف کردم و رابطه من با اطرافیانم خیلی بهتر از قبل شد و تنش ندارم با دوره جزیره گنج ارتباطم با خدا عالی شد و یاد گرفتم خودمو به خدا بسپارم با دوره جدایی تا تعالی اشتباهاتم رو در روابط قبلیم دیدم و مشکلاتم رو دیدم و زندگی من هدفمند شد خواستگارانی دارم که 90درصد معیارهای منو دارند هدایایی زیادی میگیرم از جایی که فکر شو نمیکنم پول و نعمت و فراوانی به من میرسه و مدار مالی من خیلی بالاتر رفته و همه بهم میگن چقدر خوش روزی هستی و توی قرعه کشی های مختلف برنده میشم با تشکر از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    maryam 3 آبان 99
    سلام خانوم هروی من از طریق خواهرم با کانال آشنا شدم و مقاومت بسیار زیادی در برابر تغییر داشتم چون شاهد تقدیر تکرار شونده در زندگی مادر بزرگ و مادر و خودم بودم و تغییر برای من خیلی سخت بود مادر و مادر بزرگم روابط عاطفی بسیار بدی داشتند، من شاهد حضور هَوو ، بی احترامی ، تحقیر و توهین و فقط در زندگی اونها بودم، پدر و مادرم قهر و کتک کاری و بی مهری داشتند و تهدید به جدایی و ناله های مادرم رو میدیدم و از سمت همه مورد توهین و تحقیر واقع میشدم، بهم تهمت زده میشد، وضعیت مالی خیلی بدی داشتیم، حتی روز هایی غذا و لباس و نوشت افزار هم نداشتیم و همیشه صحبت پدرم از بی پولی و بی کاری بود و بخاطر نداشتن پسر ناراحت بود و من و خواهرانم تمام تلاش مونو کردیم که برای پدرمون پسر باشیم و زنانگی نکردیم و بی ارزشی در ما نهادینه شد و هیچ عزت نفس و اعتماد به نفسی نداشتیم با وجود زیبایی ظاهری و تحصیلات عالیه هیچوقت شاغل نداشتیم و تنها فرصت های شغلی برای ما فراهم میشد که به ما توهین و تحقیر میشد و من جدایی و بی پولی رو در روابط عاطفی خودم و خواهرانم هم میدیدم من برای ساختن زندگی رویاییم سراغ فالگیر ها و دعانویس ها میرفتم، پول قرض میکردم و هزینه زیادی میکردم اما هیچ تاثیری نداشت ولی من همچنان ادامه میدادم و شاهد تحقیر و توهین و بی پولی و بی احترامی ها بودم دوره جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو از خواهرم هدیه گرفتم، بار ها گوش کردم، نوت برداری کردم و تمرینات رو انجام دادم و وارد چالش چهارماهه اول شدم و رنگ و بوی زندگی من تغییر کرد همسرم که شدیدا مخالف بارداری من بود، بهم گفت بخاطر شاد کردن تو، با پیشنهاد بارداریت موافقم و من خیلی جا خوردم برای اطرافیانم خیلی دوست داشتنی تر شدم و حال خیلی خوبی دارم و ارام تر هست و دیگه خبری از تنشها و اضطراب و استرس در محیط خونه نیست و روی خودم کنترل دارم همسرم همه جا، مخصوصا در خانواده خودش خیلی بهم احترام میگذاره و بهم میگه تو اولویت زندگیمی و واقعا اینو با عملش بهم نشون میده، من بیماری های متعددی داشتم و همسرم منو پیش بهترین پزشکان کشور میبره و خیلی هزینه میکنه من هیچوقت پول تو جیبی نداشتم، الان همسرم ماهانه مبلغی به کارتم واریز میکنه که در تصور من نمیگنجید روزی این مبلغ رو داشته باشم من در آستانه ی 50سالگی هستم ولی به چشم همسرم مثل یک دختر 20ساله به نظر میام و صحبت های ایشون خیلی برای من عجیبه، مرتب از بچه ها میخواد به من احترام بگذارند و در کار های خونه منو کمک میکنند و نگرانی ها و توجه زیادی نسبت به من داره و من دوره جزیره گنج و درسواره احترام به خودم رو از همسرم هدیه گرفتم و این زیباترین هدیه ای بود که از ایشون دریافت کردم من طلسم ها و عقده ها و گره ها و کامپلکس هام رو دیدم و دیدم چقدر در زندگی ما نقش داشتند و بسیار درداور بود و مشکلاتم رو ریشه یابی کردم وقتی تونستم طلسم های مالی خودم رو حل کنم، به طرز شگفت انگیزی ، تو این شرایط کرونا، موقعیت خرید خونه و ماشین برای همسرم فراهم شد و گفت که میخواد اینها رو به نام من بزنه و چند تا وام خیلی خوب گرفت و مشکلی که توی موقعیت شغلی خودش داشت برطرف شد، همسرم دوره ها رو نداره و روی خودش کار نکرده اما با تغییرات من در درون خودم، حتی روی زندگی مالی همسرم هم تغییرات رو دیدم یاد گرفتم خودمو دوست داشته باشم، به خودم احترام بگذارم، زندگی ای رو که با میلیون ها تومن پول دادن به فالگیر و دعانویس نتونستم بسازم، با پناه بردن به خداوند در یک آن ساخته شد ممنون از اموزه های با ارزشتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی الان تقریبا دوساله با زندگی سالم همراهم دستاوردهای خیلی زیاد کوچیک و بزرگ داشتم که میتونه معجزه ی زندگی هرکسی باشه شخصی که آرزشو داشتم به زندگی من اومد الان تقریبا ۸ ماهه که ما باهم زندگی میکنیم .تمام سایه هامو تو این رابطه تونستم ببینم وقفل هامو پیدا کردم و معجزات بعدشو دیدم.قبلا رابطه های زیادی داشتم که توشون بهم خیانت میشد طرد می شدم ، ترک می شدم و بی ارزش میشدم.اما تو این رابطه مثل یه ملکه باهام برخورد میشه و هرچی میخوام برام فراهم میشه. این شخص حاضر شده تمام تفریحات و خانواده و دوستاشو رها کنه و بیاد پیش من زندگی کنه . توی تک تک چیزا از من مشورت میگیره. همه ی هزینه هامو ساپورت میکنه.لحظه ای از کنارش دور میشم دلتنگم میشه و این برای من که هیچ کس حاضر نمیشد برای من هزینه کنه دستاورده چون روی قفل های روانیم کار کردم روی خودم کار کردم. تمام دوره هارو تهیه کردم بارها و بارها دوره ها رو گوش کردم و نت برداری کردم جوری که احساس میکنم دیگه رفته تو وجودم . زمان هایی که از نظر انرژی میام پایین با گوش دادن با فایل هاتون تو کانال تغذیه میشم و شده جزئی از لایف استایل من. الان تقریبا فهمیدم باید چه خدمتی به مردم و این جهان بکنم و الان فوق العاده خوشحالم.دستاورد بعدیم اینکه پول های یکهویی به زندگیم میاد و اشخاصی به زندگیم میان که رایگان برام کار میکنن و به من کمک میکنن. و شخصی برای من کارهاییو به رایگان انجام میده که برای انجام دادن این کار ها از دیگران کلی پول میگیره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام وقتتون، من بایه افسرگی شدید که تبدیل شده بود به حملات پنیک هر شب ،سفرمو شروع کردم.پنیک اتک هام به صورتی بود که زنگ میزدم آمبولانس بیاد.و میگفتن هیچ مشکل جسمی نداری و فقط باید آروم باشی. این وضعیت یک هفته هرروز و هرشب پیش میومد . با زندگی سالم آشنا شدم و اولین فایل که گوش کردم ، زندگی با آرامش درونی بود. که گفتید از آرامشت هزینه نکن و بزرگترین سرمایه ی هرکسی ارامششه.و اینو درونی کردم. دوره ی جذابیت درونیو گرفتم.خیلی برام مفید بود چشمو به زندگی باز کرد و دنیا برام روشن شده بود و خیلی خوشحال بودم. دیگه عصبانی نمیشدم و رابطم با بچه هام خوب شده بود.خیلی آروم بودم .اضطرابم و مشکلی که داشتم کامل رفع شد. تونستم بزرگترین ترسم که مشکلات اقتصادی بود حل کنم و از جایی که فکرشو نمیکردم پول بزرگی به دستم رسید و قرض خیلی بزرگمو در طی کمتر از دو هفته پرداخت کردم .و به بهونه های مختلفی از اونجا بهم پول میرسید ودیگه از لحاظ اقتصادی مشکلی ندارم. دوره هارو تهیه کردم و گوش میدم خیلی نسبت به اتفاقات اطرافم هشیار شدم و هر اتفاقی که میوفته ناراحت و عصبی نمیشم و خودمو مقصر نمیدونم و خودمو تحقیر نمیکنم و سعی میکنم فقط درسشو بگیرم. خیلی حالم بهتره . .برای آیندم نقشه های بزرگی دارم هنوز اول راهم و به دستاوردای بزرگی میرسم. ممنونم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز . من 30ساله هستم و ازدواج من در 16سالگی به اجبار خانواده بود و من هیچ رضایتی نداشتم و من رو با کتک و دعوا مجبور به ازدواج کردند و در نهایت من ازدواج کردم، 13سال زندگی کردم و هیچوقت از زندگیم راضی نبودم، هیچوقت احساس علاقه به همسرم نداشتم، بچه دار شدنم هم هیچ تغییری در زندگیم ایجاد نکرد من به شدت احساس کمبود محبت و نبود عشق در زندگیم داشتم، از شوهرم و خانواده ی خودم متنفر شده بودم و حتی از پسرم هم متنفر شده بودم چون احساس میکردم اونها مانع رسیدن من به عشق و زندگی دلخواهم هستند و دست به خودکشی زدم، من 2بار خودکشی کردم و به خدا میگفتم خدایا از یه طریقی کمکم کن، حس میکردم هیچ نور امیدی در زندگیم نیست با کانال آشنا شدم، کم کم خودم رو پیدا کردم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و به آرامش عمیقی رسیدم، طرز رفتار خانواده و همسرم با من خیلی فرق کرد دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و واقعا بهم کمک کرد، خیلی با این دوره گریه کردم، این دوره خیلی خیلی روی من اثر گذاشت و بعد از مدتی احساس میکردم مدار من تغییر کرده، احساس بی نیازی از محبت دیگران میکنم اونقدر که درونم پر از عشق شده انقدر دوره جذابیت در من درونی شد که من هر قدمی میخوام بردارم طبق اون دوره برمیدارم، ارتباطم با خدا انقدر قوی شده که احساس میکنم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم، خلا ای که در درونم بود الان پر شده و دیگه احساس نیاز به محبت کسی ندارم چون انقدر درونم پر از آرامش الهی هست که دیگه محتاج محبت کسی نیستم، درونم خیلی قوی شده و ارزشم برای خودم بالا رفت روی سایه های خودم خیلی کار کردم و سایه هایی که در رابطه با همسرم داشتم و اونها خیلی خیلی به من کمک کرد تا این رابطه اصلاح بشه.رابطه همسرم با من خیلی خوب شد، خانواده من به چشم یک آدم همه چیز دان نگاهم میکنند و من تبدیل به یک آدم عاقل و دانا توی فامیل شدم و همه میگن تو عوض شدی ، اصلا یه آدم دیگه شدی، معلوم نیست داری چیکار میکنی که انقدر فرق کردی😂 شوهرم انقدر رفتارش با من تغییر کرده که من هر حرفی به دهانم میارم اون کار رو برای من انجام میده، برای من خیلی زیاد هزینه میکنه، هر چی بخوام برای من میگیره، با اینکه وسیله هام نو بود هر چیزی که دوست داشتم دوباره برای من خرید، بهش گفتم خونه رو دوست ندارم بریم خونه جدید، همسرم خونه ای بهتر با هزینه ی بالاتر گرفت، ماشین مون رو عوض کرد و ماشین جدید گرفت، الان من هر حرفی میزنم همون حرف توی زندگیم انجام میشه.الان آرامش خیلی زیادی دارم و دارم کیف میکنم از داشته هام و اصلا چشمم به نداشته هام نیست و این مهمترین دستاورد من از دوره هاست که زندگی من متحول شد و ارتباط خیلی خوبی با خدای خودم گرفتم و برای آرزوی سلامتی و آرامش و رشد فوق العاده دارم من همیشه میگفتم امکان نداره من دستاوردم و بفرستم ولی الان میبینم لازمه که به زندگی سالمی ها بگم که چقدر تغییر کردم خیلی ازتون ممنون💖
    پاسخ
    -1
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز.دستاوردمو میخواستم بنویسم .بچگی سختی داشتم و مادرم زیاد کتک کاری و تحقیر میکرد .در خانوادم برای دختر ارزشی قائل نبودن. هروقت دعوایی پیش میومد مادرم طرف پسرا رو میگرفت و تبعیض قائل میشد .پدرم همیشه سرکار بود. مادرم سر هر چیزی کوچیکی کتکم میزد. برای جلب توجه مادرم خودمو به مریضی میزدم .بلد نبودم چطور خودمو دوست داشته باشم و از کسی محبت دریافت نمیکردم .همکارم بهم پیشنهاد ازدواج داد خوشحال شدم چون خونه رو جای امنی نمیدونستم برای خودم و هیچ احترامی نبود و سر کوچیک ترین چیزها کشمکش بود. و دنبال ارامش بودم . همسرم از خانواده ی خوبی بود و برعکس خانواده ی ما کشمشی نبود . اوایل ازدواج احساس ارامش میکردم. پدر همسرم مرد خیلی خوبی بود و بهم خیلی محبت میکردو بهش وابسته شدم اما چند سال بعد از ازدواج ما ایشون بر اثر بیماری لاعلاج از دنیا رفت و من دچار افسردگی شدم و پیش مشاوره میرفتم .دلم میخواست بمیرم من اصلا بلد نبودم زندگی کنم و همسرداری کنم کارم قهر و لجبازی و دعوا و... بود. همسرم مرد خیلی خیلی خوبی بود ،اهل دعوا و قهر کردن نبود. فکر میکردم اون مقصره. همسرم صبر میکرد و میگفت به خاطر خوبی هات صبر میکنم.وقتی بچه دار شدم ،بلد نبودم بچمو تربیت کنم و همون رفتارایی که با من میشد و با بچم میکردم، سر هرچی بهش گیر میدادم ،بچم پرخاشگر شده بود.با این که بقیه رو مقصر میدونستم اما تو ناخوداگاهم دنبال یه راه نجاتی میگشتم که از اون عقده ها رها بشم تا اینکه با کانال شما آشنا شدم.انگار یه گنج پیدا کردم .تا یه وویس گوش کردم به دلم نشست و بقیه وویس هارو گوش کردم و گریه کردم که چرا اون اشتباهاتو انجام دادم؟کاش زودتر با شما آشنا میشدم. دوره ها رو که تهیه کردم دیدم بازتر شد و سعی کردم مادرم و همه رو ببخشم شروع کردم نت برداری و به کار گیری دوره ها تو زندگیم .مدارم تغییر کرده بود.همسرم کاملا متوجه شده بود و میگفت چقدر زندگی اروم تر و شیرین تره، تو آدم دیگه ای شدی چقدر سرحالی احساس میکنم جوون تر شدی. ورزش میکردم سعی میکردم صبور تر باشم و بتونم حداقل گوشه ای از کارامو جبران کنم . دخترم به من گفت مامان تو چقدر بزرگ شدی چقدر عوض شدی خدارو شکر که انقدر رفتارات تغییر کرده . میخوام بازم تغییرات بزرگی داشته باشم و مهربون باشم و به همشون عشق بدم وعشق دریافت کنم. با تشکر
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز.دستاوردمو میخواستم بنویسم .بچگی سختی داشتم و مادرم زیاد کتک کاری و تحقیر میکرد .در خانوادم برای دختر ارزشی قائل نبودن. هروقت دعوایی پیش میومد مادرم طرف پسرا رو میگرفت و تبعیض قائل میشد .پدرم همیشه سرکار بود. مادرم سر هر چیزی کوچیکی کتکم میزد. برای جلب توجه مادرم خودمو به مریضی میزدم .بلد نبودم چطور خودمو دوست داشته باشم و از کسی محبت دریافت نمیکردم .همکارم بهم پیشنهاد ازدواج داد خوشحال شدم چون خونه رو جای امنی نمیدونستم برای خودم و هیچ احترامی نبود و سر کوچیک ترین چیزها کشمکش بود. و دنبال ارامش بودم . همسرم از خانواده ی خوبی بود و برعکس خانواده ی ما کشمشی نبود . اوایل ازدواج احساس ارامش میکردم. پدر همسرم مرد خیلی خوبی بود و بهم خیلی محبت میکردو بهش وابسته شدم اما چند سال بعد از ازدواج ما ایشون بر اثر بیماری لاعلاج از دنیا رفت و من دچار افسردگی شدم و پیش مشاوره میرفتم .دلم میخواست بمیرم من اصلا بلد نبودم زندگی کنم و همسرداری کنم کارم قهر و لجبازی و دعوا و... بود. همسرم مرد خیلی خیلی خوبی بود ،اهل دعوا و قهر کردن نبود. فکر میکردم اون مقصره. همسرم صبر میکرد و میگفت به خاطر خوبی هات صبر میکنم.وقتی بچه دار شدم ،بلد نبودم بچمو تربیت کنم و همون رفتارایی که با من میشد و با بچم میکردم، سر هرچی بهش گیر میدادم ،بچم پرخاشگر شده بود.با این که بقیه رو مقصر میدونستم اما تو ناخوداگاهم دنبال یه راه نجاتی میگشتم که از اون عقده ها رها بشم تا اینکه با کانال شما آشنا شدم.انگار یه گنج پیدا کردم .تا یه وویس گوش کردم به دلم نشست و بقیه وویس هارو گوش کردم و گریه کردم که چرا اون اشتباهاتو انجام دادم؟کاش زودتر با شما آشنا میشدم. دوره ها رو که تهیه کردم دیدم بازتر شد و سعی کردم مادرم و همه رو ببخشم شروع کردم نت برداری و به کار گیری دوره ها تو زندگیم .مدارم تغییر کرده بود.همسرم کاملا متوجه شده بود و میگفت چقدر زندگی اروم تر و شیرین تره، تو آدم دیگه ای شدی چقدر سرحالی احساس میکنم جوون تر شدی. ورزش میکردم سعی میکردم صبور تر باشم و بتونم حداقل گوشه ای از کارامو جبران کنم . دخترم به من گفت مامان تو چقدر بزرگ شدی چقدر عوض شدی خدارو شکر که انقدر رفتارات تغییر کرده . میخوام بازم تغییرات بزرگی داشته باشم و مهربون باشم و به همشون عشق بدم وعشق دریافت کنم. با تشکر
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانون هروی عزیز میخواستم دستاوردمو باهاتون به اشتراک بذارم .از طریق مادرم با فایلای شما آشنا شدم اما اوایل اعتقادی نداشتم و فقط گوش میدادم.اون زمان تو بدترین شرایط روحی بودم و تو ۲۹ سالگی با وجود مخالفت ها و هشدارهای همه ی خانواده و دوست آشنایان به خاطر ناپختگی و عجله برای ازدواج، هرباجی دادم تا به این اقا رسیدم. جدا شدم و پشیمون نیستم چون کلی مشاوره رفتم و هر روشیو انجام دادم ولی به بن بست خوردم. دوره ی جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفسو گرفتم ساعت ها فایلارو گوشی میدادم ،نت برداری میکردم گریه میکردم. تحولات از روزهای اول شروع شد. روی خودم کار میکردم تا تا اینکه متحول شدم. از پکیج ها فهمیدم حس طرد شدگی دارم توی دوره جدایی تا تعالی بیشتر بهم تلنگر خورد و کودک ۲ساله ی خودمو که طرد شده بودو اونجا پیدا کردم. طلاقم سنگین بود و میترسیدم بگم مطلقم.اوایل خیلی سخت گذشت،همیشه حس قربانی بودن داشتم. توی زندگی مشترک ،توهین خیانت اعتیاد به الکل ،نادیده گرفته شدن و.. رو تجربه کردم ولی وقتی اومدم بیرون با خاک یکی شده بودم یعنی هیچی ازم نمونده بود.عزت نفسم پایین بود. بعد۵.۶ ماه کاملا همسر سابقمو بخشیدم و براش بهترینارو خواستم و میگفتم متشکرم ازت که منو از یه انسان خام ،تبدیل به این انسان قوی تبدیل کردی.اگر من اونقدر خرد نمیشدم الان تبدیل به این ادم‌نمیشدم.الان ادمی هستم که دیگه از تنهایی نمیترسم .صمیمی ترین دوستامو از دست دادمو نترسیدم.همه جا تنهایی میرفتم حتی اتاق عمل.دیگه خم به ابرو نمیاوردم و با وجود سختیش ادامه میدادم. دوره ی جزیره گنجو گوش دادم. خیلی متحولم کرد و به خدا نزدیک تر شدم واون لحظه بیشتر از همیشه تقاضا میکردم و به خواسته هام رسیدم. اولین بار چالش سه ماهه رو برای کارم شرکت کردم . وپیشرفت خوبی داشتم و روحیم عوض شد و ذهنم متحول شد و برگشتم به گذشته که چقدر علاقه به این کار داشتم.و انرژی عجیبی بهم میداد.هرروز باشگاهمو تو هر وضعیتی میرفتم و هدف داشتم .زبانو بدون هیچ کلاسی به طور جدی ادامه میدم و امتحان دادم و بار اول این امتحانو قبول شدم و چالش۴ماهه بعدی،تمام خواسته هایی که از رابطه داشتم رو نت برداری کردمو کسی وارد زندگی من شد.من از بچگی آرزو داشتم خارج از ایران‌مخصوصا انگلیس زندگی کنم و این آقا اقامت انگلیسو داشت.با طلاقم مشکلی نداشتن و محبت و حمایت میکنن.همیشه میگفتم چطوری به خانمها جواهرات میدن و براشون وقت میذارن.انگار خوابه برام... این اقا برام جواهرمیخره و وقت برام میذاره.حرفایی بهم میزنه که انگار شما دارید از زبون اون اقا بهم‌میگید.نه ماه همو ندیده بودیم، تو ناامیدی من این اقا اومد و در عرض دوماه عقد کردیم.هرچی که میخواستم در وجود این اقا هست الان میفهمم که باید اون شکستو میخوردم تا بتونم انقدر بزرگ بشم و تغییر مدار بدم تا بتونم همچین آدمیو جذب کنم و خیلی خوشحالم.هرروز بیشتر تلاش میکنم و یادگرفتم از قانون استغنا که باید شکرگزار باشم.بعد از دوره ی عشق حقیقی دیدم که من تازه دارم معنی عشق حقیقی رو میفهمم،تازه دارم تجربش میکنم. هربار که دوره هارو مرور میکنم یه سری چیزهای جدید یاد میگیرم. انگار هرچی اگاه تر باشم بیشتر اطلاعات میگیرم و در آخر میخواستم بگم ،بچه ها منم روزهای تاریک زیادی داشتم .دوری ها و تنهایی های زیادی رو داشتم ولی بازم ادامه میدم و دوره هارو ادامه میدم و کنار نگذاشتم. ارامش بیشتری دارم ..بحران ها شاید منو بهم بریزه اما خوردم نمیکنه و سریع بلند میشم و آگاه هستم و سایه هامو میبینم . ممنون از لطفتون .خدانگهدار
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز.نه ماه پیش با کانال زندگی سالم آشنا شدم و کل پک هارو تهیه کردم و نت برداری کردم و غیرتی پای تمرین ها وایسادم و نتیجه اش رو دیدم.از اردیبهشت امسال وارد چالش چهارماهه شدم ودستاوردهای زیادی داشتم. بزرگترین دستاورد من پیدا کردم خودم بود ،من خودمو گم کرده بودم ولی الان خودمو پیدا کردم.توی محیط کاری بودم که زحماتم به چشم مدیرم نمیومد و همیشه اعتراض میکرد که شما مگه کارت چیه ؟چیکار میکنی؟و زحماتم دیده نمیشد.بسیار خرد بین بودن و بسیار به مسائل جزئی گیر میدادن.وقتی شروع کردم به تغییر دادن خودم با آموزه های کانال و پکیج ها و وقتی وارد چالش چهارماهه شدم، دیدم که رفتار ایشون عوض شد و ده میلیون تومان به من پادداش دادن و گفتن به پاس زحماتی که تو این یک سال کشیدید و قابل شمارو نداره.و شنیدن چنین صحبتی از طرف همچین آقای خسیس و خرد بینی برام واقعا جالب بود. مدیرم الان منو به عنوان مهره ی کلیدی وارد جلسه میکنند و ازم برای سیاست ها و هدفگذاری های آینده ی شرکت نظر خواهی میکنند و میگن حضور تو باعث برکت مجموعس وانرژی و سادی و نجابت تو برای من نماده و خوشحالم پرسنلی مثل شما دارم.و سایر پرسنل هم اومدن و بهم گفتن که با وجود این خانمه که انگیزه میگیریم برای کار کردن.دوست دارم به بچه ها بگم که حتما وارد چالش ۴ماهه بشن و شروع کنند نتایج فوق العاده ای خواهند گرفت
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز.نه ماه پیش با کانال زندگی سالم آشنا شدم و کل پک هارو تهیه کردم و نت برداری کردم و غیرتی پای تمرین ها وایسادم و نتیجه اش رو دیدم.از اردیبهشت امسال وارد چالش چهارماهه شدم ودستاوردهای زیادی داشتم. بزرگترین دستاورد من پیدا کردم خودم بود ،من خودمو گم کرده بودم ولی الان خودمو پیدا کردم.توی محیط کاری بودم که زحماتم به چشم مدیرم نمیومد و همیشه اعتراض میکرد که شما مگه کارت چیه ؟چیکار میکنی؟و زحماتم دیده نمیشد.بسیار خرد بین بودن و بسیار به مسائل جزئی گیر میدادن.وقتی شروع کردم به تغییر دادن خودم با آموزه های کانال و پکیج ها و وقتی وارد چالش چهارماهه شدم، دیدم که رفتار ایشون عوض شد و ده میلیون تومان به من پادداش دادن و گفتن به پاس زحماتی که تو این یک سال کشیدید و قابل شمارو نداره.و شنیدن چنین صحبتی از طرف همچین آقای خسیس و خرد بینی برام واقعا جالب بود. مدیرم الان منو به عنوان مهره ی کلیدی وارد جلسه میکنند و ازم برای سیاست ها و هدفگذاری های آینده ی شرکت نظر خواهی میکنند و میگن حضور تو باعث برکت مجموعس وانرژی و سادی و نجابت تو برای من نماده و خوشحالم پرسنلی مثل شما دارم.و سایر پرسنل هم اومدن و بهم گفتن که با وجود این خانمه که انگیزه میگیریم برای کار کردن.دوست دارم به بچه ها بگم که حتما وارد چالش ۴ماهه بشن و شروع کنند نتایج فوق العاده ای خواهند گرفت
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 مهر 99
    سلام خانم هروی من تصمیم گرفتم دستاوردم و از چالش ۴ماهه رو بفرستم شاید که یکی مثل خودم که در قعر زندگی خودم بودم و این دوره ها بهم کمک کرد، بتونم روی اون تاثیر بگذارم من سه سال توی ارتباطی بودم که مجبور بودم دست و پام و قطع کنم تا توی چهارچوب اون رابطه جا بشم این رابطه باعث شد من رشد کنم، خودم و پیدا کنم و اون کسی که واقعا باید عاشقش باشم و پیدا کنم .یک تلنگر باعث شد دوره ها رو شروع کنم ولی با جان و دل گوش میدادم‌ هر روز در هر لحظه. من از این دوره ها واقعا نوشیدم و دوره عزت نفس باعث شد من روی پای خودم بایستم. چون من توی اون رابطه له شده بودم و فرو ریخته بودم دوره عزت نفس خیلی کمکم کرد بعد دو هفته با این دوره بلند شدم من این دوره ها رو نوشیدم و قویتر شدم الان که برمیگردم و نگاه میکنم میبینم چقدر آگاهی میتونه در زندگی ما نقش داشته باشه، و چقدر ما خودمون در زندگیم موثر هستیم .دوره جزیره گنج رو دوباره شروع کردم و ارتباط من با جهان یه جور دیگه برقرار شده یک شب تجربه بسیار عمیقی گرفتم از فردا اون روز کل دوره ها رو دوباره و دوباره کار کردم چالش ۴ماهه رو شروع کردم .بعد یک ماه آقایی به زندگی من اومد که همه آیتم هایی که برای چالش ۴ماهه نوشته بودم و داره. هیچ وقت همچین آدمی توی زندگی من نبوده واقعا باورم نمیشه.من خودم رو از نو ساختم، یک سال از شروع دوره ها میگذره و من چقدر تغییر کردم اصلا با پارسالم قابل مقایسه نیستم، پدرم که منو مظهر بداخلاقی میدونست به من میگن تو واقعا تغییر کردی خیلی اروم شدی. خانواده ام و اطرافیانم واقعا تغییرات رو در من میبینن و میگن.همه دوست دارن با من باشن ولی من دوست دارم با خودم‌باشم، چون خودم و پیدا کردم و دوستش دارم‌.الان دیگه میدونم ارزشم به چیه و چی در درونمه.ممنون ازتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    معصومه عرب 14 مهر 99
    سلام وقتتون بخیر خانم دکتر من تازه فایل هاتون را خریدم اما دیگه توانایی خرید مجدد فایل را برای خواهرم ندارم خودش هم خیلی دستش خالیه . اگر راضی هستید فایل را بهش بدم تو ماه‌های دیگه دستش باز میشه و فایل را می‌خره الان احتیاج داره به این فایل ها لطفاً جواب من را بدعید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Pantea 12 مهر 99
    سلام وعرض ادب خدمت خانم هروی عزیزم وتیم زحمتکش و خوبتون، من حدود۱۶ماهه ک بصورت اتفاقی باپیج شماآشناشدم،زمانیکه باپیجتون آشناشدم من یک جدایی دردناکوتجربه کرده بودم،اون جدایی ورابطه مسموم وپرازتحقیر باعث شده بودک اعتمادبنفس وعزت نفسمو همه چیزموازدست بدم،منی که ازهمه نظرشرایطم خوب بود خانواده خیلی خوبی داشتم وهمه دوست داشتن ک یکی مثل منوتوزندگیشون داشته باشن ولی چقدرتوسط اون آقاتحقیرشدم وشکستم چقدراحساس پوچی بهم دست دادحتی ازخودم خیلی دورشده بودم خودمو دیگ‌نمیدیدم،خودموگم کرده بودم خیلی حال روحیم بدبود،اکثرشباباگریه خوابم میبردامیدموازدست داده بودم دانشگاهمونصفه نیمه رها کرده بودم انگیزه ای نداشتم اصلا برای ادامه تحصیل، ازهمه آدماواجتماع فراری شده بودم به هیچکسی اعتمادنداشتم، تااینکه کم کم شروع کردم ویسای شمارو توپیج وکانالتون گوش دادم خداروشکر روز به روز حالم بهترشدکم کم امیدگرفتم،یادمه یه شب ک به ویساتون گوش میدادم میگفتین ک اگ ازهرچیزی ک میترسین خودتونو تودل اون ترس بندازین، این جملتون خیلی بهم انگیزه داد ترسمو گذاشتم کنارورفتم تورشته موردعلاقم دانشگاه ثبت نام کردم واون ترموبابالاترین معدل پاس کردم دوستاییکه تازه باهاشون آشناشده بودم بهم میگفتن خداروشکرک توروداریم وماروآروم میکنی خیلی بهم احترام میذارن ودوستم دارن،تااینکه تصمیم گرفتم ک اواخر اسفندماه روز تولدم به خودم دوره جذابیت درونی رو هدیه بدم دوره رو تهیه کردم وگوش دادم ومینوشتم با دوره جذابیت درونی دیدم ک چقدردرحق خودم ظلم کرده بودم وچقدرایرادداشتم وناآگاهانه زندگی میکردم چقدرازدرون عمیقادردکشیدم ولی سعی کردم خودمواصلاح کنم وروخودم کارکنم،بزرگترین دستاوردیکه ازاین دوره داشتم این بودک به لطف خدا وشما آرامش عمیقی گرفتم ک احساس سبکی میکنم ک هیچوقت حسش نکرده بودم این حس سبکی وتوزندگیم رابطم با خداوخانوادم خیلی بهتروصمیمی ترشدوبیشتربه سمتم میان وباهام حرف میزنن اعتمادبنفس وعزت نفسمودوباره بدست آوردم،آدمی بودم ک زودعصبانی میشدم ولی باکارکردن روی خودم خیلی آروم وصبورشدم،هرروزشکرگذاری رو میکنم ودیگ صبحهاباناامیدی ازخواب بیدارنمیشم واقعادرونم روی ظاهرم تاثیرگذاشته وپوستم خیلی صاف ولطیف شده ریزش موهام خیلی کم شده،بدن دردشدیدداشتم ک ازبین رفته،خداروشکربه لطف خداو شماتونستم خودمودوباره پیداکنم وزندگی آگاهانه روپیش رو بگیرم دیگ ترسی ازتنهایی ندارم،درسواره احترام به خود هم تهیه کردم بااین دودوره تونستم خیلی ازسایه ها وقفلای روانیموپیداکنم،توی هشت روزیکه این دوره ها رو گوش میدادم یه دستاوردم این بودک مدتهابودگواهینامه داشتم ولی میترسیدم ازرانندگی توی شهر، تونستم به ترسم غلبه کنم ودوباره رانندگیو شروع کنم،دستاورد بعدیم این بودک پدرم یه مبلغ زیادی رو یه جایی سرمایه گذاری کرده بودن ک ممکن بود حتی پول خودش هم بره ک خداروشکر نه تنهاپولش برگشت حتی سودزیادی هم کردن،خانم هروی عزیزم اون شباییکه گریه میکردم وازخدا یه نشونه میخواستم برای اینکه راه درستو پیداکنم اون نشونه بزرگ شمابودین خداروشاکرم،دیگ ترسی ازاین دنیا ندارم واونو جای امنی میبینم،دقیقا مصداق حرف شمابرام اتفاق افتادک گفتین حتی گاهی اوقات بارفتن یه نفراززندگیتون خیربه شمارو میکنه، واقعا بعدازرفتن اون آقا خیروبرکت هست ک ازدرودیواربرام میباره وچراغ قرمزای زندگیم دونه دونه دارن سبزمیشن اون آقاالان خیلی پشیمون هستن ک منوازدست دادن ولی ایشون دیگ توی مدارمن قرارندارن وانتخاب من نیستن، تونستم خودمو خیلی اصلاح کنم مطمنم ک باتهیه بقیه دوره ها ازاینی که هستم بهتروبهترمیشم وانشاءالله دستاوردهای بزرگتری بدست میارم.من اگ یه روز به ویساتون وصداتون گوش نکنم انگاریه چیزی گمشده دارم.خانم هروی عزیزم خیلی خیلی ممنونم ازشماوتیم خوب زحمتکشتون ک دلسوزانه برامون کارمیکنین شب وروز، امیدوارم همیشه بدرخشین وهرجاهستین سعادتمندباشین خیلی دوستتون دارم❤️
    پاسخ
    -1
    انصراف

    zari 1 مهر 99
    سلام به خانم هروی عزیز و خانواده زندگی سالم من وارد چالش چهارماهه شدم که رابطه عاشقانه با همسرم داشته باشم و زمانی با کانال آشنا شدم که حالم خیلی بد بود و متوجه خیانت همسرم شده بودم در حالی که بهش خیلی بهش اعتماد داشتم و برای من خیلی سخت بود چون حس میکردم خودمو همه جوره فدای زندگی و بچه هام کرده بودم دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و گفتگو های درونی من خیلی کمتر شد و به ارامش رسیدم دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و رابطه من با خدا شکل گرفت دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو نوت برداری کردم و خیلی روی خودم کار کردم و طلسم هام رو دیدم و فهمیدم من همیشه احساس قربانی بودن داشتم و فهمیدم چرا باعث میشد همسرم به من بی توجه باشه و از من فاصله بگیره و محبتی به من نکنه با آرامشی که به دست اوردم ذهن خودم رو اروم کردم، زندگیم خیلی خوب شده ، دستاورد های مالی خیلی زیادی دارم و وام هایی که میخواستم همه با هم برای من جور شد و همه بهم میگفتند چقدر تو خوش شانسی، رابطه من با همسرم خیلی خوب شده و خدا رو شکر میکنم و همچنان دارم روی خودم کار میکنم از شما خیلی متشکرم خانم هروی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zari 1 مهر 99
    سلام به خانم هروی عزیز و خانواده زندگی سالم من وارد چالش چهارماهه شدم که رابطه عاشقانه با همسرم داشته باشم و زمانی با کانال آشنا شدم که حالم خیلی بد بود و متوجه خیانت همسرم شده بودم در حالی که بهش خیلی بهش اعتماد داشتم و برای من خیلی سخت بود چون حس میکردم خودمو همه جوره فدای زندگی و بچه هام کرده بودم دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و گفتگو های درونی من خیلی کمتر شد و به ارامش رسیدم دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و رابطه من با خدا شکل گرفت دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو نوت برداری کردم و خیلی روی خودم کار کردم و طلسم هام رو دیدم و فهمیدم من همیشه احساس قربانی بودن داشتم و فهمیدم چرا باعث میشد همسرم به من بی توجه باشه و از من فاصله بگیره و محبتی به من نکنه با آرامشی که به دست اوردم ذهن خودم رو اروم کردم، زندگیم خیلی خوب شده ، دستاورد های مالی خیلی زیادی دارم و وام هایی که میخواستم همه با هم برای من جور شد و همه بهم میگفتند چقدر تو خوش شانسی، رابطه من با همسرم خیلی خوب شده و خدا رو شکر میکنم و همچنان دارم روی خودم کار میکنم از شما خیلی متشکرم خانم هروی
    پاسخ
    -1
    انصراف

    narges 1 مهر 99
    سلام خانم هروی عزیز و دوستداشتنی دستاورد من از چالش چهارماهه این هست که من برای حل کردن مسائل و مشکلات مالی برای خودم یک چالش گذاشتم و روی قفل ها و طلسم ها و سایه هام کار کردم و به نتایج جالبی رسیدم من دانشجو هستم و باید این ماه شهریه دانشگاهم رو پرداخت میکردم، همسرم که هیچ وقت اصلا از من نمیپرسید دخل و خرجت چیه ؟ چیزی کم داری یا نداری؟ هیچوقت از من سوالی نمیکرد یهو اومد بهم گفت تو به حقوق خودت دست نزن، یه کارت هدیه یک میلیون و پونصد هزارتومنی برای شهریه به من داد و من جا خوردم و خیلی تعجب کردم، من پول میخواستم ولی نمیدونستم از کجا قرار هست به من برسه و خیلی برای من جالب بود آدمی که مسائل مالی من هیچ اهمیتی براش نداشت خودش اومد بهم پول داد دستاورد بعدیم این بود که چند روز بعد همسرم اومد کارت های بانکی خودش رو به من داد و گفت اینها پیش تو باشه در حالی که من قبلا اصلا نمیدونستم کجا و چند تا حساب داره و هیچوقت به من چیزی نمیگفت و خیلی برای من جالب بود در محل کار قبلیم من سالها به شدت کار میکردم ولی اصلا من دیده نمیشدم، هیچ کس از من تشکری نمیکرد، الان کار من عوض شده شغل خوبی دارم و امسال مدیرم بهم گفت ما بخاطر زحمات شما از شما تشکر می کنیم و یک میلیون پاداش میخوایم به شما بدیم و ببخشید این خیلی کم هست و در شان شما نیست و من خیلی تعجب کردم چون من قبلا شاید ده ها برابر کار میکردم ولی اصلا کسی منو نمیدید ولی الان به من پاداش دادند و خداروشکر میکنم که من یاد گرفتم صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن با جهان رو . با تشکر فراوان از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    lili 1 مهر 99
    خانم هروی جانم من زمانی با کانال آشنا شدم که اصلا حال خوبی نداشتم و زندگیم در ابعاد مختلف پر از مشکل بود، توی شغلم با کسی شریک بودم که خیلی اذیتم میکرد، مشکلات مالی زیادی برای من بوجود اورده بود و خیلی تحت فشار بودم، از نظر عاطفی توی رابطه ای که سال در اون بودم، به مشکلات زیادی برخوردم و اون اقا تکلیفش معلوم نبود ، از نظر خانوادگی خیلی مشکل داشتم با دوره جذابیت درونی شروع کردم و بعد از اون هرروز وضعیت من تغییر میکرد، الان نسبت به دوسال پیش زندگی من خیلی تغییر کرده کسی که شریک من بود بعد از کار کردن روی خودم از زندگیم و سیستم کاری من خارج شد بدون توقعی، آدم هایی وارد زندگیم شد که فقط نیت شون این بود که کمکم کنند، از خیلی جا ها برای من پول میرسید، برای من وام خیلی راحت جور میشد ، افرادی به من معرفی میشدند که خودشون به میل خودشون از من حمایت مالی میکردند، شرایط کاری من خیلی تغییر کرد، اعتبار خوبی به دست اوردم ، من همیشه فکر میکردم اگر شریکم بره من میمونم ولی وقتی از زندگیم حذفش کردم دیدم چقدر راحت ادمهایی جایگزین شدند که خیلی کمکم کردند من از اون اقا جدا شدم و توی این یکسال واقعا روی خودم کار کردم، اون اقا رو رها کردم و روی خودم فوکوس کردم و بعد از یکسال اون اقا برگشت و دیدم که اون هم توی این یکسال کلی روی خودش همزمان با من کار کرده بود، همون کسی که من بهش میگفتم دوره ها رو گوش کن مسخره میکرد، خودش رفته بود دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کرده بود و خیلی روی خودش کار کرده بود حتی دستاورد برای شما فرستاد و وقتی برگشت توی زندگی من ، واقعا ادم دیگه ای شده بود، الان به من خیلی احترام میگذاره، هر جوری بتونه برای من هزینه میکنه، هر کاری دارم انجام میده ، حتی در جهت مستقل شدنش حرکت کرده و توی کارش خیلی پیشرفت کرده و الان رابطه ی ما با هم خیلی خوب شده من الان اینجای زندگی واقعا خیلی حالم خوب شده، همچنان دارم روی خودم کار میکنم، هرروز ویس ها و دوره ها رو گوش میدم و از شما بینهایت ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Arezoo 1 مهر 99
    من دختر 30ساله ای هستم که سفرم از دو سال پیش با یک شکست عاطفی شروع شد، در همه ابعاد زندگیم( اقتصادی، روابط، عاطفی، خانوادگی و ....) مشکل داشتم و از هیچ کدوم راضی نبودم، من جدایی های دیگه ای هم تجربه کرده بودم ولی اخرین جدایی و طرد شدن از سمت اون ادم، ضربه خیلی سنگین تری به من وارد کرد، من چون نیاز داشتم به یک آدم وابسته باشم وارد روابطی میشدم که اصلا برای من مناسب نبودند و ترک شدن توسط اون ها واقعا منو شکست با کانال آشنا شدم، شبانه روز تمام فایل ها رو گوش کردم و دوره ها رو تهیه کردم و سخت ترین روز های زندگیم رو، با دوره ها سپری کردم، روح من به این مطالب نیاز داشت و شروع به شناخت خودم کردم وارد چالش چهار ماهه ی اول شدم، خواستگار هایی برای من اومدند ولی چون من واقعا نیاز داشتم که بیشتر خودم رو بشناسم نپذیرفتم چون باید اول خودم رو میشناختم تمام دوره ها رو تهیه کردم و وارد چالش چهار ماهه دوم شدم و انقدر این برنامه های این چالش برای من کارساز بود که من الان با یک آدمی در ارتباط هستم که این آقا فوق العاده ترین مردی هست که میتونست وارد زندگی من بشه و بهترین آدم برای من هست و لیاقت من رو داره من با کار کردن روی خودم ، انقدر رشد کردم که میتونم بگم خودم هم الان لایق این آدمی هستم که توی زندگی منه و خدا رو برای بودنش شاکر هستم و تجربه زیبایی با این آقا دارم شنیدن دستاورد ها خیلی برای من کاربردی بود، حال من رو خوب کرد، شدن ها به من کمک کرد تا ببینم خدا برای من و زندگی من هم کار میکنه و فهمیدم خداوند بزرگترین دارایی ما در این دنیاست و اینکه هر چیزی برای ما پیش میاد بازتاب درونیات خودمون و نتیجه ی چیزی هست که به این دنیا میفرستیم امکانات زیادی برای من پیش اومد ، پیشرفت اقتصادی زیادی داشتم، پیشرفت کاری داشتم، دارم کار هایی که همیشه دلم میخواست انجام میدم از شما خانم هروی عزیز خیلی متشکرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mahnaz 1 مهر 99
    با سلام خدمت خانم هروی عزیزم من با دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس روی خودم کار کردم و زندگی خیلی قشنگ با موقعیت مالی خوبی برای خودم ساختم و همه رویاهایی که داشتم به حقیقت پیوست دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و خیلی ریز و دقیق روی خودم کار کردم و لایه های عمیق درونم رو بررسی کردم و سایه هامو دیدم بعد از دو سال وارد رابطه شدم و حرفهایی شنیدم که از هیچ مردی نشنیده بودم و اون اقا بهم گفت من دوست دارم مرد تو باشم و بهم گفت تو بهترین دختر شهری و من خیلی خوشحال شدم که کار کردن روی خودم نتیجه داده من خیلی سختی کشیده بودم ، تجربیات جدایی خیلی سختی داشتم، افسردگی شدید داشتم، ۱۶ کیلو اضافه وزن داشتم، بیکار بودم و شروع به کار کردم، ۱۳کیلو وزنم کم شد و درامدم بالا رفته و جذابیت درونی در من ایجاد شده و تونستم بهترین خودم باشم از شما سوده ی عزیزم خیلی خیلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mahnaz 1 مهر 99
    با سلام خدمت خانم هروی عزیزم من با دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس روی خودم کار کردم و زندگی خیلی قشنگ با موقعیت مالی خوبی برای خودم ساختم و همه رویاهایی که داشتم به حقیقت پیوست دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و خیلی ریز و دقیق روی خودم کار کردم و لایه های عمیق درونم رو بررسی کردم و سایه هامو دیدم بعد از دو سال وارد رابطه شدم و حرفهایی شنیدم که از هیچ مردی نشنیده بودم و اون اقا بهم گفت من دوست دارم مرد تو باشم و بهم گفت تو بهترین دختر شهری و من خیلی خوشحال شدم که کار کردن روی خودم نتیجه داده من خیلی سختی کشیده بودم ، تجربیات جدایی خیلی سختی داشتم، افسردگی شدید داشتم، ۱۶ کیلو اضافه وزن داشتم، بیکار بودم و شروع به کار کردم، ۱۳کیلو وزنم کم شد و درامدم بالا رفته و جذابیت درونی در من ایجاد شده و تونستم بهترین خودم باشم از شما سوده ی عزیزم خیلی خیلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mahnaz 1 مهر 99
    با سلام خدمت خانم هروی عزیزم من با دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس روی خودم کار کردم و زندگی خیلی قشنگ با موقعیت مالی خوبی برای خودم ساختم و همه رویاهایی که داشتم به حقیقت پیوست دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و خیلی ریز و دقیق روی خودم کار کردم و لایه های عمیق درونم رو بررسی کردم و سایه هامو دیدم بعد از دو سال وارد رابطه شدم و حرفهایی شنیدم که از هیچ مردی نشنیده بودم و اون اقا بهم گفت من دوست دارم مرد تو باشم و بهم گفت تو بهترین دختر شهری و من خیلی خوشحال شدم که کار کردن روی خودم نتیجه داده من خیلی سختی کشیده بودم ، تجربیات جدایی خیلی سختی داشتم، افسردگی شدید داشتم، ۱۶ کیلو اضافه وزن داشتم، بیکار بودم و شروع به کار کردم، ۱۳کیلو وزنم کم شد و درامدم بالا رفته و جذابیت درونی در من ایجاد شده و تونستم بهترین خودم باشم از شما سوده ی عزیزم خیلی خیلی ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    nasrin 1 مهر 99
    سلام به خانم سوده هروی عزیز من توی زندگی 10 ساله ای که با همسرم داشتم همیشه نقص هایی رو از سمت همسرم میدیدم که باعث میشد که من توی زندگیم احساس کمبود داشته باشم و الان میدونم ریشه ی این کمبود ها و ضعف ها همه در وجود خودم بودم و به کمک دوره ها تونستم این ها رو در خودم ببینم و با واقعیت ها رو به رو شدم، فهمیدم که من در درون خودم ضعف دارم، باید شخصیت درونی خودم رو کشف کنم و باید با ترس های خودم رو به رو بشم من همیشه دیگران رو مقصر میدونستم ، هیچوقت نمیگفتم چرا خودم برای خودم کاری نمیکنم؟ چرا خودم تلاش نمیکنم زندگی ایده الی برای خودم بسازم؟ 5 ماه پیش من با جدایی عاطفی از سمت همسرم مواجه شدم، تمام وجود من از درد پر شده بود، نمیتونستم این وضعیت رو تحمل کنم، برای بار چندم دست به خودکشی زدم ولی هیچ فایده ای نداشت، همسر من تصمیم خودش رو برای جدایی گرفته بود ، خودکشی من نا تموم موند و دوباره همون رفتار ها و حالت های قبلی ادامه داشت دوره ها رو تهیه کردم و فهمیدم مشکل اصلی خودم هستم، من دلیل اینکه زندگی عاشقانه مون به جدایی کشیده شد رو به دلیل زندگی ناتموم پدر و مادرم میدونستم، مدام پدرم رو مقصر میدونستم، مادرم رو مقصر میدونستم و همیشه انگشت من به سمت دیگران بود که شما باعث شدید من به اینجا برسم ولی در واقع خودم باعث شدم من تغییرات و اتفاقات بزرگی رو در خودم ایجاد کردم، به همسرم از حس خوبم گفتم و گفتم الان حس و حال خیلی خوبی دارم و واقعا عاشقت هستم، من و همسرم پیش مشاور رفتیم و همسرم به مشاور گفت که از این حرف همسرم خیلی تعجب کردم که همسرم چه جوری این قدر تغییر کرده ! من دارم تغییر میکنم، زندگی ما قشنگ شده، من از شخصی که الان هستم خیلی خوشم میاد و لذت میبرم، زندگی شیرینی دارم و روز به روز داره رابطه ما قشنگ تر و عاشقانه تر میشه میخوام به همه بگم اگر قلبا بخواین تغییر کنید ، مطمئن باشید اگر زمان بگذارید تغییر میکنید، من توی همون هفته ی اولی که دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و شروع به انجام کردم، تغییرات رفتاری ای رو در همسرم دیدم که هیچ وقت با من نداشت، میخوام بگم هر لحظه شروع کنید و تصمیم راسخ برای ادامه دادن بگیرید، نتیجه رو میبینید چون من به چشممم دیدم که چه تغییرات بزرگی در زندگی من ایجاد شد باز هم ممنونم از شما خانم هروی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sima 1 مهر 99
    سلام به خانم هروی عزیز و دوستان زندگی سالم من دو سال پیش خیلی ناگهانی پدرم رو از دست دادم و زمانی که درگیر مراسم بودم، وکیل همسرم بهم زنگ زد و گفت که همسرت میخواد شما رو طلاق بده ، من حالم به شدت بد شد، دنیا روی سرم خراب شد، هم پدرم رو از دست دادم، هم همسرم ترکم کرد و رفت، به هیچ عنوان حاضر به صحبت با من نشد و من خیلی گریه میکردم، به هر دری زدم شوهرم رو برگردونم، تماس میگرفتم، پیام میدادم، خواهش میکردم، پیش دعانویس میرفتم و هیچ فایده ای نداشت ، باج عاطفی مالی میدادم و در نهایت ما جدا شدیم و من حتی شغلم رو هم از دست دادم با کانال آشنا شدم، حالم کم کم بهتر شد ،آرامش درونی گرفتم، دوره ها رو تهیه کردم، همه ی دوره ها برای من عالی بود ولی جدایی تا تعالی انگار دقیقا زندگی من و مشکلاتم رو تعریف میکرد، من حتی بعد طلاق هم از همسرم خواهش میکردم برگرده، تمام خانواده تلاش میکردند فراموشش کنم ولی نمیتونستم اما با این دوره کلا دیگه از فکر همسر سابقم اومدم بیرون، این دوره برای من از هزار مشاور هم بهتر بود چون من پیش مشاور های زیادی رفته بودم ولی نتونسته بودم رهاشون کنم اما بعد از دوره تونستم با دوره جذابیت درونی برای خودم ارزش قائل شدم، با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس طلسم ها و سایه هام رو دیدم من استاد دانشگاه بودم ولی خجالتی بودم، وابسته بودم، مدام دنبال تایید گرفتن از دیگران بودم ولی خودمو پیدا کردم وارد چالش چهارماهه شدم، اولین دستاوردم این بود که ایمان اوردم جهان واقعا جای امنی هست، دستاورد دومم این بود که وقتی همسرم رو رها کردم 3 تا پیشنهاد خیلی عالی برای ازدواج داشتم که موقعیت اونها از همسر سابقم خیلی بهتر بود، سومین دستاوردم پیشرفت کاری من بود و در نظر سنجی رتبه اول رو اودم، دستاورد چهارمم این بود 10 سال پیش خونه ای رو پیش خرید کرده بودم که پیمانکار پروژه رو رها کرد و الان بعد از 10سال این خونه تکمیل شد و ارزش ریالی اون چندین برابر شده و اماده ست تشکر میکنم از شما خانم هروی عزیزم🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    maryam 1 مهر 99
    سلام عرض میکنم خدمت خانم هروی عزیز و دوستداشتنی من دختر خیلی شاد و سرزنده ای بودم ولی به دلیل مسائل و مشکلاتی که توی خانواده داشتم برای فرار از مسائلم سریع ترین و راحت ترین راه رو انتخاب کردم که ازدواج کنم و با همسرم به خارج از کشور اومد همسرم آدم بدی نبود ولی اصلا محبت و توجهی به من نداشت، من به شدت تنها بودم، زبان بلد نبودم، بعد از 6ماه تصمیم گرفتم بچه دار شم ولی بعد از زایمان افسردگی خیلی خیلی شدیدی گرفتم و دکتر های زیادی رفتم اما افسردگیم درمان نشد، دارو میخوردم کنترل میشد ولی درمان نمیشد، شبها میخوابیدم و با حالت خفگی بیدار میشدم، به حدی میرسید که توی خواب سکته کنم، جیغ میزدم داد میزدم تپش قلب شدید میگرفتم و نفسم بالا نمی اومد همسرم بسیار بسیار مغرور هست و احساساتش رو بروز نمیداد، هر چی سمت همسرم میرفتم از من فاصله میگرفت من به شدت به همسرم سرویس میدادم و اون مدام از من ایراد میگرفت و من از خودم دور شدم و درست تبدیل به همسرم شدم موقعی که با همسرم دعوا داشتیم اون ماه ها با من صحبت نمیکرد، هر چقدر ازش خواهش میکردم التماس میکردم باز هم با من حرف نمیزد و برای من خیلی عذاب اور بود که با من قهر میکنه و بهم توهین میکرد، مریض میشدم، هفته ها غذا نمیخوردم و اون اصلا منو نمیدید من مشغول شدم به خریدن لباس های گرون، لوازم ارایش گرون، وسایل خونه گرون، همش دوست داشتم از دیگران برتر باشم و سر خودم رو با اینها گرم میکردم، مدام مهمونی میرفتم اصلا دیگه به بچه هام هم اهمیت نمیدادم و در لاک خودم زندگی میکردم و خیلی عصبی شده بودم، حتی توی دعوا ها جیغ میزدم داد میزدم خودمو میزدم، چندین بار بیمارستان بستری شدم ، قرص های اعصاب زیادی مصرف میکردم، معده درد های شدید و ریزش موی خیلی شدیدی گرفته بودم و دیگه کاری به همسرم و بچه هام نداشتم با کانال آشنا شدم و فایل ها قرص خواب اور شب های من شد و تا اینکه اتفاق خیلی خیلی بزرگی برای من افتاد و سیلی خیلی محکمی خوردم، خرد شدم، داغون شدم، از بین رفتم و دوره ها رو تهیه کردم دوره ها رو بار ها بار ها نوشتم، نوت برداری کردم، انقدر نوشتم تا در من درونی بشه، روزهای اول که مینوشتم دستام میلرزید ، تمرکز ذهن نداشتم، افکار پراکنده داشتم، مدام گوش میکردم، تک تک تمرینات رو انجام میدادم، با دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج به شدت گریه میکردم، توی زمستون با هوای خیلی سرد شروع به ورزش کردم و ادامه میدادم، تنبیلم رو کنار گذاشتم و مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم نظام های ارزشیم رو پیدا کردم، قفل و طلسم های روانم رو پیدا کردم، دیدم چه بلاهایی سر خودم اوردم و اجازه دادم دیگران به من دیکته کنند چطور زندگی کنم، من از خودم دور شده بودم حقیقت خودمو نمیدیدم، سایه هامو دیدم و بهشون نور دادم، خلا هام رو پر کردم، خانواده م رو بخشیدم، مادرم بهم گفت چقدر صورتت شفاف تر شده،قشنگ تر شده، انگار ارایش کردی جوون تر شدی، نورانی شدی و من این رو از دور میفهمم رابطه من با خداوندی که فراموشش کرده بودم خیلی خیلی خوب شد من با دیدن سایه ها، طلسم ها و نظام های ارزشیم، رفتار همسرم عوض شد، حتی پسرم میگفت چقدر اروم شدی، من دیگه اصلا عصبانی نمیشم، خودخوری نمیکنم، با خودم ارامش دارم، اضطراب و استرس ندارم، همسرم خیلی تنبل بود و اصلا به خودش نمیرسید، من اصلا به همسرم کاری نداشتم فوکوسم روی خودم بود و بدون اینکه چیزی به همسرم بگم الان همسرم رفتارش کاملا تغییر کرده من توی چالش چهارماهه تمام خصوصیاتی که میخواستم نوشتم و فقط روی خودم فوکوس کردم ولی نه تنها اونها بلکه چیز هایی که ننوشته بودم هم حل شد، همسرم دیگه به هیچ عنوان سرم غر نمیزنه، ارزش هاش رو به من تحمیل نمیکنه و من جوری که دوست دارم زندگی میکنم، دیگه محبت بیش از اندازه نمیکنم، برای خودم ارزش قائلم، اینها رو همه و همسرم هم فهمیدند الان همه دوستانم حتی پدر و مادرم از من مشورت میگیرند و بهم میگن به وجود من افتخار میکنند و نمیخوان منو از دست بدن و من خیلی حس خوبی دارم و خیلی خوشحالم که دیگه ادم قبلی نیستم همسرم الان برای من خیلی ارزش قائل هست، کادو هایی برام میخره که من لایقش هستم و خیلی خوشحالم الان جوری که خودم میخوام رفتار کنم، الان دیگه همسرم دخالتی در زندگی من و انتخاب هام نداره و توی چالش چهارماهه واقعا تغییر کرده و اصلاح شده من دیگه احساس قربانی بودن ندارم، برای خودم ارزش قائل هستم و دیگه کسی رو باعث و بانی مشکلاتم نمیدونم و زندگیم خیلی تغییر کرده ممنونم از شما که به ما آگاهی میدید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Eli 31 شهريور 99
    سلام خانم هروی . من میخواستم دستاوردمو با شما و دوستان به اشتراک بگذارم، من تمام دوره ها رو تهیه کردم و وارد چالش چهار ماهه شدم. با کار کردن روی دوره جذابیت درونی، افراد جدیدی وارد زندگی شدند که حضورشون تاثیر خیلی مثبت و خوبی برای من داشته و افراد ناهماهنگ از زندگیم خارج شدند. من رابطه سه ساله ای داشتم که رابطه خیلی بدی بود، اون اقا به من خیلی توهین میکرد و اصلا به من احترام نمیگذاشت، هزینه ای برای من نمیکرد، من برای ترک این رابطه وارد چالش چهار ماهه شدم که اقتدار خروج از رابطه رو پیدا کنم ولی این آقا که حاضر نبود اشتباهات خودش رو بپذیره، شروع کرد به تغییر دادن خودش و نگذاشت که من ترکش کنم و از من فرصت خواست تا تغییر کنه و الان رابطه ما آروم هست و چالش های قبلی رو نداریم و این اقا کارهایی که هیچوقت برای من نکرده بود، الان انجام میده. همیشه از استخدام شدن و شاغل شدن میترسیدم ولی توی این چالش اقدام کردم و از یک شرکت عالی از من دعوت به عمل اومد . ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    24 مرداد 99
    سلام به خانم هروی عزیزم. من خیلی زندگی آشفته ای داشتم، رفتار هایی داشتم که مورد پسند هیچکس نبود و مدام از همه جا و همه کس طرد میشدم، سال ها پیش پدرم فوت کرد و من در خانواده پر جمعیتی بودم تو سن پایین یه ازدواج اجباری داشتم و با وجود یک پسر جدا شدم، پر از عقده و کینه و ترس و احساس ناتوانی و نظام های ارزشی دیگران بودم و همه ی اینها باعث شد ازدواج مناسبی نداشته باشم من با کانال آشنا شدم، هیچ پولی برای تهیه دوره ها نداشتم، وام گرفتم و دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، من با گوش دادن به ویس ها حالم دگرگون شد من به جایی رسیده بودم که مدام فکر خودکشی بودم، هیچ کس دوستم نداشت، هیچ کس هیچ کاری برای من نمیکرد، زندگی من برای هیچکس اهمیتی نداشت، منی که برای همه کارهای زیادی کرده بودم ولی وقتی احتیاج به کمک داشتم همه منو رها کردند و انقدر طرد شدم که فقط میخواستم خودم رو بکشم من واقعا از همه چیز و همه کس بریده بودم، هیچی نداشتم هیچی ، با دوره جذابیت درونی بزرگترین دستاورد من آرامشم بود، به آرامش خیلی خیلی زیادی رسیدم من سالها از هر طرف تحقیر میشدم، برادرم آن چنان منو کتک زده بود که من مهره 9 گردنم بیرون زد، تاندون مچ دستم کش اومد، تاندون زانوی من کش اومد، پسرم این صحنه رو میدید و گریه میکرد و من با دوره ها به خودم گفتم تو میتونی همه ی اینهارو عوض کنی و فهمیده بودم که برادرم هم پر از قفل و طلسم و عقده هست برای همین تونستم ببخشمش و الان برادرم مدام به خانوادم میگه من میخوام گل و شیرینی بگیرم و بیام آشتی کنم من وقتی دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو گوش کردم دیدم من هیچ کدوم از اینها رو ندارم، هیچی نداشتم با آقایی آشنا شدم که برای من مثل معجزه هست و این آقا تمام خصوصیات و ویژگی هایی که توی چالش چهارماهه من میخواستم رو داره انقدر همه از من فراری بودند، انقدر خانواده ی آشفته ای داشتم، با من همه قطع رابطه کرده بودند ولی الان هر کی منو میبینه میگه وای چقدر اخلاقت عوض شده، چقدر آروم شدی، جذاب شدی، دوست داشتنی شدی از زمین و آسمون داره برای من کار و پول میبیاره من توی چالش 4ماهه نوشته بودم دوست دارم به دندونام رسیدگی کنم ولی هزینه شو نداشتم، دوست داشتم ماشین و کار و درآمد داشته باشم، به طرز جالبی دندون پزشکی خودش رایگان دندون منو درست کرد، من ماشین خواسته بودم به طرز جالبی برای من ماشین جور شد، از هر طرف داره به من پیشنهاد کار میشه و پول میاد برام ، من شغل نا مناسبم رو رها کردم و دارم به سمت علاقه خودم میرم و خیلی خوشحالم همه به من میگفتن پولهاتو دادی 4تا صدا داری گوش میدی ولی من گنج خودم رو با این دوره ها پیدا کردم و بارها گوش دادم جزیره گنج رو گوش کردم و منی که همیشه لنگ پول بودم الان کارتم خالی از پول نمیشه، هر چیزی دلم میخواد برای خودم میخرم، همیشه دلم میخواست برای خودم خرید کنم و الان میتونم راحت برای خودم و پسرم خرید کنم چالش 4ماهه به من خیلی کمک کرد، هر چیزی میخواستم در دیگران ببینم توی خودم ایجاد کردم، منی که اصلا صبر نداشتم الان آرامشی دارم که هیچ چیز نمیتونه منو بهم بریزه، آقایی که باهاش در رابطه هستم بهم میگه چقدر آروم شدی، چقدر درک و فهمت رفته بالا، چقدر جذاب و دوست داشتنی شدی، منی که سرم شلوغه الان مدام دلم میخواد ببینمت آقایی که قبلا تو زندگیم بود و منو 4بار از زندگیش بیرون کرده بود،من بهش بارها التماس کردم ولی قبول نکرد الان برگشته و اونه که داره گریه میکنه التماس میکنه با خانوادش به خواستگاری من بیاد ولی من آدمی رو که میخواستم پیدا کردم من اصلا خودمو دوست نداشتم ولی الان احساس میکنم زیبا هستم، دیگه احساس نیاز به آرایش ندارم و از دیدن خودم لذت میبرم الان همه بهم احترام میگذارند، همه منو دوست دارند، کسی حاضر نبود منو توی جمع راه بده الان همه مشتاق دیدن من هستند من روزی دو پاکت سیگار میکشیدم، مشروب میخوردم الان همه اینهارو کنار گذاشتم و دارم به خودم میرسم و برای حال خوب خودم تلاش میکنم سالها بود دلم میخواست به اینجایی برسم که الان رسیدم که کسی منو تحقیر نکنه، به من توهین نکنه، دنبال دوست داشتن کسی ندووم، ازین رابطه به اون رابطه نرم، من همیشه دنبال این بودم یکی بهم بگه دوستت دارم ولی فقط ضربه میخوردم ولی الان عاشق خودم هستم و دیگه منتظر نیستم کسی دوستم داشته باشه و خداروشکر میکنم بابت آرامشی که دارم.و همچنین آشنایی با شما سوده جان
    پاسخ
    -5
    انصراف

    23 مرداد 99
    سلام خانم سوده هروی عزیزم. من خودم رو کاویدم، هرروز روی خودم کار کردم و به دستاورد های عالی توی چالش چهارماهه رسیدم. من پارسال حال و روز خیلی بدی داشتم . به یک بیماری مبتلا شده بودم و کنار دردی که اون بیماری داشت ، با درد بی مهری بزرگی که از سمت همسرم میدیدم مواجه بودم. حتی یکبار هم حال منو نپرسید، وقتی هم بهش گفتم بیماری من حاد شده، گفت حال خودم خراب تره با کانال آشنا شدم ، دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و الان میبینم که همون مرد، دیگه اسم من رو بدون جان صدا نمیکنه ، 10روز پیش انگشتم در رفت و همسرم بهم گفت من از خودم خیلی ناراحت شدم، من باید کنارت میبودم و این خیلی برای من قشنگ بود همسرم بهم میگه تغییراتی که تو کردی حس میکنم روی من هم تاثیر گذاشته و این برای من خیلی قشنگ چون تو چالش4ماهه شما بار ها گفتید خودت تغییر کن، کاری به طرف مقابل نداشته باش، اونم تغیر میکنه و من این رو دیدم الان اقتدار درونیم به حدی بالا رفته که به راحتی میتونم خودم رو انقدر دوست داشته باشم و برای خودم انقدر ارزش قائل باشم که بتونم به خواسته هام توجه کنم، حتی وزن من هم کنترل شده من کم کاری شدید تیروئید دارم و باید وزنم میرفت بالا اما انقدر راحت تونستم خودم رو کنترل کنم و به خودم احترام بگذارم که وزنم کم شد توی قرنطینه بار ها و بار ها بچه ها میگفتند بیشتر آدما این مدت توی مشترکشون به مشکل خوردند ولی ما چقدر باهم خوبیم و همسرم بهم گفت اینا همش بخاطر مدیریت توست و این حرفی بود که من هیچوقت ازش نشنیده بودم، گفت حس میکنم زمین به آسمون تغییر کردی و ما رو هم تغییر دادی من اقتدارم بالا رفت، ارامشم خیلی بیشتر شد، با خدای خودم ارتباطم بهتر شد، انقدر قشنگ زندگیم رو تحت مدیریتم گرفتم که دیگه پیش نیومده حرفی رو بزنم و همسرم مخالفت کنه، حتی همسرم بار ها گفته خوشبحالت چه راهی داری میری ؟ حتی پسرم وارد این مسیر شد و روی کسب و کارش خیلی تاثیر داشت من یاد گرفتم سپاس گزار باشم برای هرررر چیزی ، هیچوقت دیگه اعتراض نکردم و این سپاس گزاری ها برکت رو توی خونه من ده ها، صد ها برابر کرده آرامش امروزم، شیرینی زندگیم، اقتدار بالای خودم رو از کار کردن روی خودم دارم و همین زیبایی و عشق زندگیم رو که دارم برای همه میخوام. سپاسگزارم ازت سوده جان
    پاسخ
    -1
    انصراف

    23 مرداد 99
    سلام به زندگی سالمیها من زمانی با کانال آشنا شدم که تحت فشار شدیدی بودم به دلیل رابطه ای که 2سال در اون بودم، من دو سال در رابطه به شدت ناسالمی بودم و الان میفهمم این آدم به زندگیم اومد تا در آینه ی اون من ناسالم بودن روان خودم رو ببینم فشار های روانی من در حدی بود که من در سن 20سالگی دچار سردرد هایی شدم که نام آورترین پزشک هام هم هیچ توضیحی براش نداشتند و علائم خیلی عجیبی داشت و تلفیقی از چندین مدل سردرد بود، دارو هایی با بالاترین دوز رو مصرف میکردم و روزی 7تا قرص میخوردم و انقدر قرص ها سنگین بودند که داروخونه بهم دارو هارو نمیداد و میگفت برای سن تو مناسب نیست! از شدت فشار شب ها بالشت رو میذاشتم روی دهنم و داد میزنم و خیلی اذیت میشدم و واژه (بد بودن) برای حال من کمترین واژه بود و اون آقا با تهدید بهم اجازه نمیداد از رابطه خارج بشم و من شدیدترین آسیب های روحی و جسمی رو در اون رابطه دیدم، انقدر اون آدم به من برچسب خائن بودن رو زده بود که باورم شد بدون اینکه کاری انجام بدم خائن هستم شدت فشار روان من باعث شده بود من به سمت اون آقا برم و همون آدمی که روزی منو ول نمیکرد، حالا بهم میگفت من دیگه اصلا نمیخوام باهات صحبت کنم من دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و به سختی گوش کردم، روی خودم کار کردم و با سختی تمام به عنوان اولین دستاورد تونستم این قدرت برو پیدا کنم و قرص های اعصابم رو کنار بگذارم ، سردرد های من خیلی بهتر شده بود و الان خیلی حالم بهتر هست و دیگه هیچ قرصی استفاده نمیکنم دوباره روی خودم کار کردم، منی که بسیار عصبی بودم الان به آروم ترین فرد خانواد تبدیل شدم و خواهر و برادر هام که کلی از من بزرگتر هستند وقتی مشکلی دارند از من راهنمایی میخوان و آگاهی و بینشی به دست اوردم که میتونم مشکلاتم رو ریشه یابی کنم و گره هام رو ببینم رفتار دوستانم به شدت باهام تغییر کرد، دوستی که ترکم کرده بود برگشت و اظهار پشیمونی کرد و خواست ببخشمش، دوست 10ساله من ازم تشکراتی کرد و بهم گفت که چقدر دوستم داره و چقدر رفاقت با من براش با ارزش هست اون آقا بار ها با من تماس گرفت، به شدت اظهار پشیمونی کرد و گفت بچه بودم، حالا میخوام جبران کنم، تو لیاقت بهترین هارو داری، دیگه نمیگذارم خم به ابروت بیاد و من صبر میکنم تا کنکورت تموم شه و برمیگردم و همه چیز رو درست میکنم ولی من دیگه فرصتی به اون آقا ندادم آقایی خیلی اتفاقی بهم پیشنهاد آشنایی داد که در یک لول اجتماعی خیلی خوبی قرار داره، آدم موفقی هست و احساس میکنم آدم مناسبی میتونه باشه، خیلی زیاد بهم اظهار علاقه میکنه و از ارزشمند بودن من میگه، ورود این آدم به زندگی من بهم نشون داد که لول من هم تغییر کرده کلی پیشنهاد داشتم آرامش زندگیم به من برگشته، ارتباطم با خداوند برقرار شده، هشیاری به زندگی من وارد شده و واقعا دیدم که با کار کردن روی خودم واقعا داره اتفاقاتی توی زندگیم میوفته و دارم توجهاتی از اطرافیانم میگیرم. ممنون بابت تمام چیزهایی که ازتون یاد گرفتم خانم هروی جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 مرداد 99
    سلام.ن 15ساله بودم که پدرم دچار یک ورشکستگی شدند و وضعیت مالی ما به زیر 0 رفت و همه چیز مون رو از دست دادیم و چندسال طول کشید تا پدرم دوباره تونستند وضعیت مالی خودشون رو احیا کنند و زندگیمون کم کم داشت درست میشد، این ورشکستگی خیلی روی من اثر بدی گذاشت و اعتماد به نفس و عزت نفس من تحت تاثیر قرار گرفت احساس میکردم دوستانم سطح مالی خیلی بالاتری از من دارند و من احساس بدی داشتم، با آقایی وارد رابطه شدم که باز هم احساس میکردم اون آقا هم سطح مالی خیلی بالاتری داره و این باعث میشد مدام ترس از دست دادن داشته باشم و به خاطر ترس هایی که داشتم این رابطه تمام شد و خیلی آسیب دیدم، همه دوستانم تحقیرم میکردند و میگفتند اون آقا حق داره تورو ول کنه، اونا که نمیتونن با اون وضعیت مالی بیان با تو وصلت کنند و این واقعا روی روان من تاثیر گذاشته بود و همش دنبال آدمی بودم که از اون آقا بالاتر باشه توی دانشگاه رشته ای خوبی میخوندم ولی دوستش نداشتم و خیلی اذیت میشدم تا لیسانسم رو بگیرم چون این رشته اصلا با روحیاتم متناسب نبود و این باعث شده بود دچار بیماری مزمنی بشم که تمام بدنم کهیر میزد و دکتر بهم میگفت سالها ممکنه این بیماری در تو باشه و من دارو مصرف میکردم یه مدت خوب میشدم اما دوباره بیماری برمیگشت با آقای دیگه ای وارد رابطه شدم که این آقا فقط وضعیت مالی شون از من خیلی بهتر بود ولی در همه ابعاد دیگه من واقعا سطح بالاتری داشتم و با خودم میگفتم یعنی کی من رو طلسم کرده که من اینجوری این آقا رو دوست دارم و وقتی حالا دوره های عزت نفس رو گوش میدادم فهمیدم خودم بودم که خودم رو طلسم کردم و اینجوری دیوانه دار دنبال این آقا بودم و زمان زیادی از عمرم درگیرش بودم تا اینکه این آقا من رو طرد و رها کردند دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، روی خودم کار کردم، دوره عزت نفس تا به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم ، اولین دستاوردم این بود که تونستم همه افراد و حتی خودم رو ببخشم و این خیلی من رو سبک کرد وارد چالش چهارماهه شدم و با آقایی آَشنا شدم که وقتی به خصوصیاتی که توی چالش روی کاغذ نوشته بودم نگاه کردم دیدم که همه ی اون ها رو این آقا داره و ایشون از لحظه ی اول قصدشون ازدواج هست و وقتی من به صورت جدی روی چالش کار کردم باهاشون آَشنا شدم و ایشون در یک کشور دیگه هستند و قرار هست که به خواستگاری من بیان دستاورد بعدی من این بود مریضی من شدت گرفته بود و دسترسی به دکتر نداشتم، هیچ کنترلی روی بیماریم نداشتم و شب تا صبح نمیتونستم بخوابم انقدر زجر میکشیدم، متوجه شدم من ترس از دست دادن هم دارم و ریشه یابیش کردم و دیگه استرس و اضطرابی که داشتم از بین رفت و دیدم کسی جز خودم در مورد این بیماری نمیتونه کمکم کنه، با کار کردن روی ترسهام، کنترل اضطرابم و بالا بردن انرژی روانیم این بیماری رو خودم بدون دارو کنترل کردم و حالم خیلی بهتر شد و خیلی خوشحالم و فکر میکنم این بزرگترین دستاورد من هست چون دکتر گفته بود این بیماری ممکنه 30سال در تو بمونه و درمان دارویی برای من جواب گو نبود و من با تمرینات دوره جذابیت درونی تونستم این بیماری رو کنترل کنم الان دارم برای دوره ارشد میخونم، وارد هنر مورد علاقه خودم شدم و محصولاتی خوبی دارم که حس خیلی خوبی بهم میده.مرسی برای همه درسهایی که یادمون میدین خانم هروی جان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Atefe 22 مرداد 99
    سلام خانم هروی عزیز من و همسرم با عشق ازدواج کردیم و اوایل رفتار همسرم فوق العاده بود ولی به مرور رفتارش تغییر کرد، خیلی بهم توهین میکرد، حرفهایی میزد که دل من رو میشکوند ، من حال خیلی بدی داشتم صدای شکستن قلبم رو هم میشندیم، همش میگفتم چرا اینطوری شد؟ چرا من از اونجا به اینجا رسیدم؟ احساس میکردم که به من خیانت میکنه، از خودم میپرسیدم چرا من براش تکراری شدم، چیز هایی که از دیگران شنیده بودم انجام میدادم ولی دریغ از ذره ای تغییر دوره جذابیت درونی و دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و با انجام دادن تمریناتش فهمیدم که من هیچ کدوم از اینهارو نداشتم، عزت نفس و اعتماد به نفسی در خودم سراغ نداشتم، فکر میکردم فقط اگر همسرم مدیون من باشه بهم خیانت نمیکنه من درون خودم رو جستجو کردم، سایه خیانت رو در خودم دیدم و فهمیدم خیانت رو خودم به خودم کردم، به خودم بها نمیدادم، خودم رو بار ها بی ارزش میکردم و رفتار های همسرم همه سایه های خودم بود و همسرم آینه ای بود مقابل من که من رو به خودم نشون بده وقتی روی خودم کار کردم دیگه حرفهای قبلی رو از همسرم نشنیدم، الان دیگه توهین نمیکنه و این تغییرات برای همسر من که ادم بسیار مغروری هست خیلی بزرگ و با ارزش هست وارد چالش چهارماهه شدم و تمریناتش رو انجام دادم و روی خودم کار کردم و به دو تا از خواسته هایی که میخواستم در همسرم ایجاد شه رسیدم اواخر به دلیل رفتار های همسرم که روز به روز بدتر میشد، یک طلاق عاطفی بین ما ایجاد شده بود ولی از وقتی که شروع کردم به کار کردن روی خودم ، علاوه بر اینکه الان هم خودم رو دوست دارم، حالا زندگی با همسرم رو هم دوست دارم، احساس امنیت و ارامش درونی دارم و اعتماد به خداوند بینهایت شده الان از زندگیم خیلی راضی هستم، برای بهتر شدنش دارم تلاش میکنم، ریشه ترس هام رو دیدم، فهمیدم ترس از دست دادن دارم، طلسم هام رو دیدم و الان شکر خدا، زندگیم خیلی عالی و خیلی بهتر شده، روز به روز هم بهتر میشه و رفتار همسرم هم به طرز معجزه اسایی با من خوب شده و به من توجه میکنه ، من الان خودم رو دوست دارم، زندگیم رو دوست دارم، همسرم رو هم دوست دارم. ممنون از شما و دوره های خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Fateme 5 مرداد 99
    سلام خانواده ی زندگی سالم.من استاد دانشگاه هستم و ناشر و نویسنده هم هستم ولی تمام روابط من به جدایی و شکست میکشید و مدام اتفاقات مشابه رو تجربه میکردم، در تمام روابطم طرد میشدم با وجود شرایط خوبی که داشتم.توی آخرین ماه من خیانت اون آقا رو با دوست خودم دیدم و 4ماه کلا افتادم زمین و توی تخت بودم. شغلم رو از دست دادم ، یکسال خونه نشین شدم، قرص میخوردم، با همه دعوام میشد ، حالم خیلی بد بود ، جلسات مشاوره میرفتم و یکی از مشاور هام کانال زندگی سالم رو بهم معرفی کرد.دوره ها رو تهیه کردم و شروع کردم به گوش دادن، اولش فکر میکردم این دستاورد ها برای من اتفاق نمی افته چون من یک سال و نیم درگیر بودم، زندگی من داغون شده بود، منی که هیچوقت وزنم کم نمیشد 13کیلو وزن کم کرده بودم جذابیت درونی رو گوش کردم، ارتباطم با خدا برقرار شد، رابطه من با خانواده اصلا خوب نیست ولی به ارامشی رسیدم که توجه خانواده بهم خیلی بیشتر شد و رفتارشون کلا تغییر کرد.من انقدر عزت نفس ضعیفی داشتم که با این که خیانت دیده بودم باز منتظر بودم برگرده اما وقتی ارزش خودم رو فهمیدم، وقتی خودم رو پیدا کردم، دیدم اون اصلا از هیچ نظر در سطح من نبود، شغل و درآمدش هم از من بود و در مورد خودش بهم دروغ گفته بود.یکسال بعد اقایی وارد زندگی من شد که ایشون کاپیتان هستن ، استاد پرواز هستند، مدلینگ و بازیگر هستند و خیلی جالبه چیزهایی که اون اقا نداشت این اقا داره و بهم گفت تو یک الماسی داری که من قدر الماست رو میدونم و میدونم که تو چقدر با ارزشی و شنیدن این حرف برای من خیلی جالب بود.الان هر چیزی که میخوام بلافاصله برای من فراهم میشه، شغلم رو از دست داده بودم اما من حالا یک شغل خیلی بهتر و پردرآمد تر و دقیقا همون چیزی که میخواستم برای من مهیا شد و من خیلی دوست داشتم از ایران برم و حالا مدرس جایی شدم که خارج از کشور هست و برای من خیلی دستاورد های جالبی بود.ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    صباناز 5 مرداد 99
    سلام خدمت شما و خسته نباشید.من 4سال پیش از همسرم جدا شدم و یک پسر دارم و 35ساله هستم، 2سال پیش با کانال آشنا شدم، دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو بار ها گوش کردم و واقعا خودم رو تغییر دادم، خیلی از قفل ها و طلسم ها و سایه هام رو پیدا کردم.بزرگترین دستاورد من آرامشم هست که استرس و تنش های من از بین رفت چون من دائم اضطراب داشتم و نمیدونستم چرا ولی با کار کردن روی دوره عزت نفس دلیل این هارو فهمیدم.در زندگی مشترکم من تحقیر میشدم، دائم بهم توهین میشد، دیده نمیشدم، هرروز کتک میخوردم، دائم در حال ضرب و شتم بودیم.بعد از جدایی با آقایی آشنا شدم که اوایل رابطه خوبی داشتیم، حال خوبی داشتم ولی بعد از 2سال من حتی توی این رابطه هم تحقیر شدم، به من شک داشت، من رو کنترل میکرد و من با شنیدن فایل ها متوجه شدم این ها سایه های من بودند و در نهایت رابطه ما به جدایی کشید بدون هیچ دلیل موجهی من مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم چون من همیشه پدرم رو مقصر ازدواج ناموفقم میدونستم و با پدرم کینه و کدورت داشتم و تونستم رابطه خودم رو با پدرم احیا کنم.من فهمیدم که به تنهایی لایق و ارزشمند هستم ، وارد چالش چهارماهه شدم و یک کار خیلی خوب با شرایط ویژه پیدا کردم و به شغلی که میخواستم رسیدم چون میخواستم کاری داشته باشم که به حقوق بالای 5میلیون برسم و حالا من شغلی دارم که حقوق من 10 میلیون هست و سرپرست بخشی از یک شرکت خصوصی شدم بدون اینکه تجربه کاری زیادی در این زمینه داشته باشم و حتی برای بستن قرار با من اصرار داشتند و خیلی دستاورد بزرگی بود برای من آقایی که جدا شدیم میخواستند به زندگی من برگردند ولی من نپذیرفتم.من توی این 4سال هیچ خواستگاری نداشتم ولی حالا چندتا خواستگار برای من پیدا شده و کسانی هستند که چه از نظر مالی، چه از نظر خانوادگی شرایط بسیار خوبی دارند.من همیشه منتظر بودم همسرم برای من ماشین تهیه کنه، همسرم وضع مالی خیلی خوبی داشت ولی هیچوقت این کار رو برای من نکرد، من تونستم برای خودم ماشین بخرم و این برای من خیلی ارزشمند بود چون من همیشه منتظر بودم دیگران برای من امکانات تهیه کنند و من رو ساپورت کنند اما دیگه مستقل شدم و ترس از دست دادن چیزی رو ندارم.خدارو شاکرم که من با دوره های شما به آگاهی رسیدم🙏🏻💫
    پاسخ
    -2
    انصراف

    س.زهرا 5 مرداد 99
    سلام و عرض ادب و احترام من دوسال پیش از طریق مادرم با کانال آشنا شدم زمانی که از یک زندگی مشترک پر از تحقیر و آسیب بیرون اومده بودم و عزت نفس من بسیار اسیب دیده بود و خیلی حال بدی داشتم.دوره ها رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم، با جذابیت درونی شروع کردم، تمرینات رو انجام دادم، فهمیدم چقدر عزت نفس من پایین بود و علنا باج میدادم و اون اقا رو به طور کامل رها کردم و بخشیدم و خداروشکر کردم که اون جدایی باعث شد از منی که یک انسان کاملا کال و خام بود به انسان جذابی تبدیل شدم.من در شغل حقیقی خودم نبود، شغل حقیقی خودم رو پیدا کردم، اموزش دیدم و شروع کردم و موفقیت و پیشرفت های خوبی داشتم و به استقلال رسیدم.من فکر میکردم دیگه وارد هیچ رابطه ی دیگه ای بشم، توی چالش 4ماهه شرکت کردم، ویژگی هایی رو که میخواستم نوشتم و آقایی وارد زندگی من شد که فقط فکر میکنم خدا برای من معجزه کرده تا تموم اون مشکلات و سختی هایی که کشیدم جبران بشه، منی حتی همیشه دوست داشتم مهاجرت کنم ولی موقعیتش برای من فراهم نشد و جالبه که این اقا خارج از ایران هستند و برای دیدن من میخوان به اینجا بیان و این رابطه کاملا متفاوت با روابط قبلی من هست، تمام چیز هایی که من بهشون علاقه داشتم، توی این رابطه برای اولین بار دارم تجربه میکنم.خیلی جالب هست که این آقا اصلا دوره های شما رو نشنیده ولی وقتی با هم صحبت میکنیم انگار دوره های شما رو گذرونده! خیلی به این مباحث علاقه داره ، بهم میگه تو جذاب هستی، تو لیاقت بهترین ها رو داری. عزت نفس من از 0 هم خیلی پایین تر بود ولی الان عزت نفسم رو احیا کردم، قدرت عملی کردن اهدافم رو پیدا کردم، هر جایی که میرم توجه افراد به سمت من جلب میشه و خیلی زود بهم پیشنهاد کاری میدن، آرامشم خیلی خیلی زیاد شده.من دوره های جذابیت درونی، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج و دسواره استغنا رو بار ها و بار ها گوش کردم و خیلی هشیار تر شدم به زندگیم و در حال پیشرفت هستم.خداروشکر که با شما آشنا شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سیما.ز 5 مرداد 99
    سلام سوده هروی نازنین.من و همسرم به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم و من سن خیلی کمی داشتم، رابطه ما خیلی سرد بود ولی من فکر میکردم بحث و جدل و دعوا هامون عادی هست، اطرافیانم بهم میگفتند اگر بچه داشتی باشی مشکلات از بین میره و من اقدام کردم به بارداری. باردار بودم که توی گوشی همسرم پیام های یک خانم رو دیدم، حال من خیلی بد شد، به یکباره خرد شدم، تمام اعتمادم از بین رفت و خیلی برای من سخت بود، به هیچ عنوان باورم نمیشد، چندین روز کارم شد گریه و آه و ناله و نفرین ولی همسرم انکار میکرد. روز به روز افسرده تر و عصبی تر میشدم، به شدت ترس از دست دادن همسرمو داشتم، دچار بی خوابی و استرس شدم، به هیچ عنوان آرامش نداشتم، کابوس میدیدم، مدام گوشی همسرمو چک میکردم و هربار پیام هارو میدیدم و داغون تر میشدم، به حدی رسیدم که اقدام برای سقط بچه خودم کردم. یه شب از همسرم پرسیدم چرا تمومش نمیکنی؟ همسرم گفت دست خودم نیست، عاشقش نیستم ولی نمیتونم ولش کنم، شنیدن این حرفها منو خرد تر کرد، احساس ناامیدی، پوچی سراسر وجودم رو گرفت. بعد از زایمان، فکر میکردم اگر به همسرم محبت افراطی کنم و به تمام حرفهاش گوش کنم، اگر از خودم و خواسته هام بگذرم به سمتم میاد ولی فایده ای نداشت، به پیشنهاد دوستانم، سراغ دعانویس رفتم، دعاهایی با هزینه های سنگین گرفتم ولی روز به روز رابطه ما سرد تر شد.اتفاقی با کانال زندگی سالم آَشنا شدم، اولش باورم نمیشد و میگفتم امکان نداره زندگی هایی که به ته رسیده دوباره احیا شه ولی بالاخره دوره ها رو تهیه کردم. با جذابیت درونی دیدم من اصلا جذابیتی نداشتم، تمرینات این دوره حالم رو خیلی بهتر کرد و آرامش بیشتری داشتم. دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم، کامپلکس ها، سایه ها و ترس هام رو دیدم، با کار کردن روی اونها باری از روی دوشم برداشته میشد، متوجه شدم خیانت همسرم، اول در درون خودم بوده و نمیدیدمش. جزیره گنج واقعا برای من گنج بود، باهاش اشک ریختم و خدای خودم رو پیدا کردم، دیگه اعتراض نکردم، همه چیز رو به خدا سپردم. وارد چالش چهار ماهه شدم و روی شکاک بودنم تمرکز کردم و خوشبختانه کل اعتمادی که از دست داده بودم رو به دست اوردم، اعتمادم رو دوباره نسبت به همسرم و حتی جهان به دست اوردم و متوجه شدم جهان جای امنی هست و چالش ها برای بهتر شدن ماست.به طرز باورنکردنی کم کم همسرم از این رو به اون رو شد، حرف های محبت آمیز بهم میزد، بهم میگفت تو خیلی خوبی، تو بهترین زن دنیا هستی ، ازم خواست که بهش فرصت دوباره بدم و الان رابطه ما به حدی رسیدم که مطمعنم دیگه با هیچ خانمی در ارتباط نیست، کلا این کار رو کنار گذاشته، الان من خیلی ارامش دارم، پخته تر شدم و زندگی ما هر روز بهتر و بهتر میشه و هرروز از خداوند برای این زندگی سپاس گزاری میکنم. مرسی زندگی سالم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    A.m 4 مرداد 99
    سلام خانم هروی داستان من از حایی شروع میشه که من در خانواده ای بزرگ شدم که پدرم اعتیاد داشتند، دائما شاهد دعوا و کتک کاری پدر و مادرم بودم و وحشت زده میشدم، پدرم همیشه مادرم رو تهدید به ترک کردن، میکرد و من بر اساس تجربیات تلخ کودکیم لیستی درست کرده بودم از چیز های بدی که نمیخواستم در همسرم باشه.علی رغم ظاهر خوب، درآمد قابل توجه و مهارت های قابل توجهم اما ازدواج خوبی نداشتم، از جانب همسرم بهم مکررا خیانت میشد، همیشه تنها بودم و زندگی ما با طلاق عاطفی ادامه داشت، حتی در زمان بارداری انقدر فشار عصبی روی من بود که خونه رو ترک کردم و پزشک ها احتمال معلولیت فرزندم رو دادند و به من دستور سقط جنین رو اجبار کردند.من دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم 😍و شروع کردم به کار کردن روی خودم و بعد از مدتی همسرم خیلی تغییر کرد، اومد دنبال من ، ازم عذرخواهی کرد و تعهد داد که به شیوه ای که مقبول من باشه تغییر کنه.انقدر ظاهر من بعد از کار کردن روی خودم تغییر کرد که همه حتی نزدیکانم از من میپرسیدند برای پوستت چیکار کردی، پیش کدوم دکتر رفتی، به ما هم بگو,دوره (عزت نفس تا اعتماد به نفس )رو تهیه کردم، خیلی از طلسم ها و کامپلکس هام رو شناختم، تند خویی و پرخاشگری من در ارتباط با همسرم و فرزندم رو به هیچ طریقی نمیتونستم کنترل کنم و با کار کردن روی خودم این تموم شد، وابستگی هام رو کنار گذاشتم.در دوره جزیره گنج ارتباط معنوی من عالی شد، رابطه من با خداوند قطع شده بود و من همیشه میخواستم همسرم و دیگران حالم رو خوب کنند حالا تونستم خودم انقدر حالم رو خوب کنم که مایه ی آرامش شدم، پریشانی من ، احساس همیشگی بی انرژی بودنم به شدت تغییر کرد، آرامش گرفتم و مستقل شدم و احساس قدرت و ارزشمندی کردم و این برای من واقعا معجزه بود.من نظام های ارزشی خودم رو بنا کردم، این واقعا تحولاتی رو توی زندگی من رقم زد که سال های سال منتظرشون بودم.من به دلیل طلسم هام هیچوقت ارتباط زناشوییم رو به رسمیت نشناخته بودم، هر لحظه منتظر تموم شدنش بودم، با دوره از جدایی تا تعالی واقعا دوباره عاشق خودم شدم، با گوش کردن این دوره خیلی از چیز ها برای من کشف شد، به پهنای صورتم با این دوره اشک ریختم، انگار که دوره برای من ساخته شده بود، مساله ای که هرروز زندگی من رو جهنم کرده بود برای من حل شد و تموم شد و من اروم شد.با درسواره احترام به خود فهمیدم من احساس لیاقت برای داشتن خیلی از خواسته هام رو نداشتم.با چالش چهار ماهه اول، در آمد من بعد از سالها تلاش در عرض چندماه انقدر زیاد شد که برای خودم هم جای تعجب داشت.با چالش چهار ماهه دوم سایه هام رو دیدم، همسرم رو بخشیدم، خودم رو پذیرفتم، بعد از تلاش زیاد طلسم هام رو پیدا کردم و همسرم خیلی الان تغییر کرده، دوست داره دائم کنارم باشه، خیلی محبت میکنه، احترام درونی خاصی برای من قائل هست، مدام از توانایی های من حرف میزنه و تحسینم میکنه که من تعجب میکنم که چطور کسی که در طول این 20سال همیشه من رو نفی میکرد حالا داره این حرفهارو میزنه، الان همسرم خیلی مراقب آرامش و سلامتی من هست و رابطه ما حتی از روز های اول ازدواج مون هم قشنگ تر شده.خلا های من ، ترس هام، کمبود هام کنار رفت، رابطه مخربم با مادرم درست شد، دوره عزت نفس برای من غوغا کرد و تلاطم درونم فرو نشست و منی که به شدت با تنهاییم مشکل داشتم الان از تنهاییم لذت مبیبرم واقعا.من چندصد کتاب رو در سال ها خونده بودم اما با این دوره ها که درست در نقطه صفر زندگیم به دستم رسید، من فرو ریختم و منِ جدیدم رو از نو ساختم و ارتباطاتم رو احیا کردم و خدارو شکر میکنم برای این فرصت دوباره ممنونم از شما صدها مرتبه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sisi 17 تير 99
    سوده جونم من تا حالا چندین بار براتون دستاورد فرستادم و حالا باید بگم که من توی چالش چهار ماهه اول، تونستم از رابطه ای سمی که بسیار در اون تحقیر میشدم با اقتدار بیرون بیام و روی خودم کار کردم و بعد کسی وارد زندگی من شد که مسیر زندگی من به طور کل عوض شد و ما با هم ازدواج کردیم و الان خیلی خیلی همه چیز عالی هست و من این رو از چالش چهار ماهه دارم. توی چالش جدید من مدتها بود که میخواستم یک وامی رو بگیرم اما اصلا جور نمیشد، من چند بار اقدام کردم اما انجام نشد، توی چالش جدید روی این قضیه فوکوس کردم و خیلی فشرده ویس های دوره جذابیت درونی رو گوش کردم، تمرینات رو انجام دادم و اتفاق خیلی باور نکردنی افتاد و گره ی بزرگی که توی پروسه وام گرفتن من بود، باز شد و خیلی راحت و فوری این کار انجام شد و تمام مراحل اداری انجام شد و من احساس میکردم بار بسیار عظیمی از روی دوش من برداشته شد و قدم بسیار بزرگی برداشتم برای حرکت به سمت کاری که رویای من بود ولی هیچوقت جراتش رو نداشتم و با دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس بالاخره تونستم واردش بشم و شجاعت لازم رو پیدا کنم، این برای من خیلی با ارزش و قشنگ و فوق العاده بود.به بچه ها توصیه میکنم روی خواسته هاشون چه بزرگ چه کوچک یکبار زمان بگذارند و کار کنند و مطمئن باشند که بهش میرسند
    پاسخ
    -0
    انصراف

    👸❤️ 17 تير 99
    من زنی 30ساله هستم و ازدواج من در 16سالگی به اجبار خانواده بود و من هیچ رضایتی نداشتم و من رو با کتک و دعوا مجبور به ازدواج کردند و در نهایت من ازدواج کردم، 13سال زندگی کردم و هیچوقت از زندگیم راضی نبودم، هیچوقت احساس علاقه به همسرم نداشتم، بچه دار شدنم هم هیچ تغییری در زندگیم ایجاد نکرد. من به شدت احساس کمبود محبت و نبود عشق در زندگیم داشتم، از شوهرم و خانواده ی خودم متنفر شده بودم و حتی از پسرم هم متنفر شده بودم چون احساس میکردم اونها مانع رسیدن من به عشق و زندگی دلخواهم هستند و دست به خودکشی زدم، من 2بار خودکشی کردم و به خدا میگفتم خدایا از یه طریقی کمکم کن، حس میکردم هیچ نور امیدی در زندگیم نیست. با کانال آشنا شدم، کم کم خودم رو پیدا کردم، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و به آرامش عمیقی رسیدم، طرز رفتار خانواده و همسرم با من خیلی فرق کرد. دوره جزیره گنج رو تهیه کردم و واقعا بهم کمک کرد، خیلی با این دوره گریه کردم، این دوره خیلی خیلی روی من اثر گذاشت و بعد از مدتی احساس میکردم مدار من تغییر کرده، احساس بی نیازی از محبت دیگران میکنم اونقدر که درونم پر از عشق شده .انقدر دوره جذابیت در من درونی شد که من هر قدمی میخوام بردارم طبق اون دوره برمیدارم، ارتباطم با خدا انقدر قوی شده که احساس میکنم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم، خلا ای که در درونم بود الان پر شده و دیگه احساس نیاز به محبت کسی ندارم چون انقدر درونم پر از آرامش الهی هست که دیگه محتاج محبت کسی نیستم، درونم خیلی قوی شده و ارزشم برای خودم بالا رفت. روی سایه های خودم خیلی کار کردم و سایه هایی که در رابطه با همسرم داشتم و اونها خیلی خیلی به من کمک کرد تا این رابطه اصلاح بشه...رابطه همسرم با من خیلی خوب شد، خانواده من به چشم یک آدم همه چیز دان نگاهم میکنند و من تبدیل به یک آدم عاقل و دانا توی فامیل شدم و همه میگن تو عوض شدی ، اصلا یه آدم دیگه شدی، معلوم نیست داری چیکار میکنی که انقدر فرق کردی😂شوهرم انقدر رفتارش با من تغییر کرده که من هر حرفی به دهانم میارم اون کار رو برای من انجام میده، برای من خیلی زیاد هزینه میکنه، هر چی بخوام برای من میگیره، با اینکه وسیله هام نو بود هر چیزی که دوست داشتم دوباره برای من خرید، بهش گفتم خونه رو دوست ندارم بریم خونه جدید، همسرم خونه ای بهتر با هزینه ی بالاتر گرفت، ماشین مون رو عوض کرد و ماشین جدید گرفت، الان من هر حرفی میزنم همون حرف توی زندگیم انجام میشه. الان آرامش خیلی زیادی دارم و دارم کیف میکنم از داشته هام و اصلا چشمم به نداشته هام نیست و این مهمترین دستاورد من از دوره هاست که زندگی من متحول شد و ارتباط خیلی خوبی با خدای خودم گرفتم و برای آرزوی سلامتی و آرامش و رشد فوق العاده دارم. من همیشه میگفتم امکان نداره من دستاوردم و بفرستم ولی الان میبینم لازمه که به زندگی سالمی ها بگم که چقدر تغییر کردم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    ss 17 تير 99
    خانم هروی، معلم عزیزم من زندگی سختی داشتم که به لطف دوره ها همه چیز تغییر کرد و مسیر هموار شد برام، من چون ازدواجم سنتی بود، همیشه احساس شکست داشتم که خودم همسرم رو انتخاب نکردم، با دو بچه همیشه از زندگیم ناراضی بودم و گلایه میکردم، خیلی خیلی عصبی و پرخاشگر بودم و مشکل اعصاب داشتم، 18 کیلو اضافه وزن داشتم و خیلی بهم ریخته بودم، خودم رو یک انسان شکست خورده و بدبخت میدونستم، با وجود ظاهر زیبا و بسیار خوبی که داشتم، همیشه از سمت شوهرم مخصوصا جلوی خانواده و فامیل مورد بی احترامی قرار میگرفتم و عزت نفس و اعتماد به نفس نداشتم و خودم رو خیلی کوچک میدیدم و احساس یاس و خلا داشتم. با کانال آشنا شدم و دوره جذابیت درونی رو خریداری کردم، باورم نمیشد دقیقا تمام مشکلاتی که من توی زندگیم داشتم و احساس میکردم همیشه با حق خودم هست، توی فایل جذابیت درونی شنیدم، من انقدر افسرده بودم که داروی اعصاب مصرف میکردم و شب ها با دارو خوابم میبرد و همیشه استرس داشتم، همیشه منتظر اتفاقات بد بودم. فایل عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو گوش کردم و به خودم اومدم، دیدم دقیقا رفتار من براساس طلسم هایی هست که از مادرم گرفتم، همیشه احساس میکردم من خوشبخت نیستم و باید یکی بیاد تا منو خوشبخت کنه اما بعد از دوره ها مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم چیزی که توی 16سال نتوسته بودم بپذیرم. الان احساس میکنم خوشبخت ترین ادم روی زمین هستم، واقعا زندگیم رو دوست دارم، دنبال علایق خودم رفتم و توی همین مدت خیلی از وزن و سایز من کم شده، تمام لک و جوش های صورتم از بین رفته و همه بهم میگن چقدر خوشگلتر شدی و مشکل جسمی که داشتم هم برطرف شده، ریزش موهام کاملا قطع شده، زندگیم رو زیبا تر میبینم. جالبتر از همه اینکه شوهر من که هیچوقت توی تمام این مدت حتی یکبار بهم ابراز علاقه نمیکرد، الان مدام داره بهم میگه دوستت دارم، عشق منی، من بدون تو نمیتونم ، تو واقعا یه فرشته ای و حتی برای اولین بار بهم پیام داد و گفتم عشقم دوستت دارم و من خیلی خیلی خوشحالم. ارتباط من با خدا خیلی بهتر و عمیق شد، آرامش بسیار عجیبی دارم. تو خونه ی ما همیشه بحث و تنش و دعوا بود، اصلا رابطه مون صمیمی نبود ولی الان جوری شده که انقدر صمیمی شدیم که حتی بچه هام هم بهم میگن مامان تو چقدر خوبی در حالیکه قبلا اصلا با بچه هامم رابطه خوبی نداشتم و باهاشون راحت نبودم و فقط احساس یاس و بدبختی داشتم. من از نظر مالی هم پیشرفت زیادی کردم و با وجودی که قبلا درآمدی نداشتم الان معاملاتی برای من جور شد که حدود 70میلیون تونستم درامد داشته باشم و اصلا نمیدونم چه جوری و از کجا داره فقط برای من پول میاد. واقعا خوشحالم که به این حس و حال رسیدم، طلسم و عقده های زیادی داشتم، به شدت احساس طرد شدگی میکردم، ترس از دست دادن و احساس بی ارزشی داشتم ولی حالا خیلی خوشحالم که تونستم مشکلاتم رو حل کنم. بچه های زندگی سالم، جذابیت درونی واقعا برای من معجزه کرد، عزت نفس تا اعتماد به نفس واقعا تاثیر گذار هست، الان هر جایی که من میرم کار های من به سرعت انجام میشه، حتی رفتار همسایه هام با من تغییر کرده ، همه از من مشورت میخوان، جوری با من خوب شده رفتارشون که باورم نمیشه و من واقعا واقعا واقعا یک سری تغییراتی رو در خودم انجام دادم و تا روزی که زنده هستم ادامه خواهم داد . با ارزوی موفقیت برای همگی شما عزیزانم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    👸 17 تير 99
    سوده جانم درود فراوان به شما و همه زندگی سالمی های عزیز .... من حدود چهار سال پیش در یک رابطه سمی بودم و وابسته ی اون آقا شده بودم و الان که دوره ها رو گذروندم فهمیدم که من بخاطر سایه هام اون رابطه رو انتخاب کردم و دلیل وابستگی های من سایه های من بوده که باعث میشد ادامه بدم، اون آقا روز به روز عقب کشید و در نهایت تصمیم به ازدواج گرفت و من رو ترک کرد و من اون زمان هم شغلم رو از دست دادم و هم عشقم رو ، مدام گریه میکردم، من آب شدم توی اون رابطه و باج های زیادی دادم، خواهش میکردم جوابم رو بده و اشتباه من این بود که مشورت های اشتباه از آدم های اشتباه میگرفتم و بیشتر غرق در خطا میشدم. رسیدم به جایی که من واقعا (خواستم) تغییر کنم و زار میزدم از خدا میخواستم بهم قدرت بده که از اون فرد جدا بشم و به نظرم این دوره ها برای کسانی مناسب هست که واقعا میخوان تغییر کنند، با کانال آشنا شدم دوره های جذابیت درونی ، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم. اولین دستاورد من آرامشی از عمق وجودم بود و بعد اقتداری که من تونستم این آقا رو کنار بگذارم. به هر چیزی که فکر میکردم برای من اتفاق می افتاد و هنوز هم همینطوره و هر چیزی که میخوام پیش میاد و من رابطه ی عاشقانه ای با خدا برقرار کردم. چند ماه پیش متوجه شدم بخاطر فشار های عصبی اون رابطه مبتلا به ام اس شدم، ناراحت شدم ولی با اقتداری که از کار کردن روی خودم بدست اورده بودم تونستم بیماریم رو بپذیرم و واقعا به این باور رسیدم هر مشکلی یک موهبت الهی است و پشت این بیماری من حتما اتفاقات خوبی برای خواهم افتاد و با باور قلبیم به خدا با بیماریم کنار اومدم. وارد چالش چهار ماهه شدم ، با اینکه دستاورد هایی داشتم ولی اصلا باورم نمیشد مردی وارد زندگیم بشه که شرایط ایده آل من رو داشته باشه، توی چالش من مردی با ویژگی هایی که مد نظرم بود خواستم و الان آدمی وارد زندگی من شده که واقعا همه کاری برای من میکنه، فقط دنبال این هست که عشقش رو به من ثابت کنه، به من احترام خیلی زیادی میگذاره، برای من ارزش زیادی قائل هست و من تازه دارم میفهمم رابطه چی هست. من واقعا قانون خلا رو توی زندگیم پیاده کردم، اون آقا رو رها کردم و چسبیدم به رونق دادن به زندگی خودم و پیشرفت خودم و این شد که من زمینه ی ورود این آقا به زندگیم رو ایجاد کردم و الان هر چقدر از عشق این آقا به خودم و آرامشی که الان دارم بگم، کم گفتم و خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم که من همچین مردی رو توی زندگیم دارم .میخوام به همه دوستان بگم که اگر واقعا دنبال تغییر باشی، تغییر میکنی. پس ادامه بدین ، تسلیم نشین، به خدا توکل کنین و جلو برین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Sima 24 خرداد 99
    خانم هروی من خیلی اتفاقی یکی از پستاتون رو تو اینستا دیدم زمانی که واقعا نا امید بودم جالب اینه من پیجتون رو فالوو داشتم ولی اصلا تا به حال توجه نکرده بودم اصلا یادم نیست کی فالوو کرده بودم از طریق اون پست جذب شدم رفتم تو کانالتون، هرروز تا بیدار میشم اول مطالب کانالتون رو میخونم فایلایی که میزارید رو گوش میدم، خیلی دوست دارم دوره هاتون شرکت کنم ولی فعلا شرایط مالیشو ندارم امیدوارم یه روزی بتونم بخرم دوره هاتونو، من یه رابطه ی ۳ ساله دارم که خیلی درگیره تنشه همیشه عذاب میکشم و واقعا سردرگمم نمیدونم باید چیکار کنم . کاش میتونستم دوره هاتونو شرکت کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sanaz 29 ارديبهشت 99
    خانوم هروی من امروز فقط فایل های مربوط به رابطه,الهی و تغذیه روح رو گوش دادم هرچی مربوط به خداگفتین رو اونو گوش دادم باور کنید هربار که شما از این رابطه حرف میزنید اشک چشامو نمیتونم نگه دارم. از شانس هم الان انیستا این فایل زیباتون رو دیدم. یجاگفتین بهترین دوست درونیت خدا باشه ینی عالی بود عالییییییی. منم از خرید دوره ها اولین نیتم درست کردن,رابطم با خدا بود و واقعا با دوره جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج بهش رسیدم💝💝💝
    پاسخ
    -2
    انصراف

    ramona 29 ارديبهشت 99
    دوست عزيز به شما تبريك ميگم.. من هم با اینکه همیشه احساس میکردم اعتماد به نفس بالایی دارم ولی همیشه یه کمبودایی درونم بود و حالا به کمک این دوره ها جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی که متوجه شدم درونم خیلی چیزا رو کم داره و ذره ذره مشکلات درونم رو پیدا میکنم و اونا رو حل میکنم و امیدوارم همه دوستان زندگی سالمی بتونن به کمک راهکارهای خانم هروی عزیز و یاری خدای مهربون دستاوردهای عالی رسیدم که زندگیم عوض شد🙏😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    sima 29 ارديبهشت 99
    دوست عزيز به شما تبريك ميگم.. من هم با اینکه همیشه احساس میکردم اعتماد به نفس بالایی دارم ولی همیشه یه کمبودایی درونم بود و حالا به کمک این دوره ها جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج و جدایی تا تعالی که متوجه شدم درونم خیلی چیزا رو کم داره و ذره ذره مشکلات درونم رو پیدا میکنم و اونا رو حل میکنم و امیدوارم همه دوستان زندگی سالمی بتونن به کمک راهکارهای خانم هروی عزیز و یاری خدای مهربون دستاوردهای عالی رسیدم که زندگیم عوض شد🙏😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    رها 28 ارديبهشت 99
    واقعا درستههه 👌🏻👌🏻👌🏻 و دوست دارم این تحربه رو بگم برای دوستان زندگی سالمی من از دیشب که فایل ۵-۶ جزیره گنجو گوش دادم اون اتصاله یکم از قطعی وصلی به قول خانم هروی در اومد و امرز یکم تمرینات جذابیتو انجام دادم و دوفایل اول ترم دو اعتماد به نفس و به خودم رسیدم و ...کلا امروز طرف مقابلم عین دو ماه پیش بود یعنی تا من دست از جنگ برداشتم و فقط به خدا توکل کردم و واقعا یه کوچولو تمرینات جذابیتو انجام دادم با ایمان بلافاصله امروز نتیجه دیدم به همین سرعت امروز اصلا چکش نکردم و تا بیتاب شدم دوره ها رو گوش میدم و خیلی حالم خوبه خیلی زیاد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mehranee 28 ارديبهشت 99
    با سلام خدمت سوده هروی عزیز خواستن توانستن است اما همواره برای تغییر نیاز به یک کوچ هست که راه را نشان دهد و اسانترین راه را پیش پا بگذارد سوده عزیز من دوره های شمارو یک سال پیش تهیه کردم و همیشه ویسهای شمارو گوش میدم بسیار کلامتان پر نفوذ و با درایت و ارامش میباشد درون من و دوستان را بیرون کشیده و روحمان را سیقل داده و این پاکیزگی درون روز به روز یقین و اعتماد به نفس و عزت نفسمان را قویتر و ما را استوار تر در چالشهای زندگی میگرداند زمانی که ویسهای شما را در محیط خانه با صدای بلند گوش میدهم همسرم بسیار راضی هستند و من این زندگی را مدیون شما هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    f 27 ارديبهشت 99
    واقعا با ارزشترین چیزی که دوره های خانم هروی به زندگی سالمی ها داده اولیش نزدیک‌شدن و ارتباط عاشقانه با خداونده دومیش حال خوبیه که تو دلمونه و کاملا درونیه و وابسته به هیچ فرد عیری نیست یه اقتدار شیرین و لذتبخش که خودت داری به خودت میدی ممنون سوده ی مهربون و دوست داشتنی❤️❤️
    پاسخ
    -2
    انصراف

    marjan 27 ارديبهشت 99
    مرسی سوده جونم.. واقعا وقتی ما تو نا آگاهی تمام زندگی میکنیم یعنی عزت نفس مون صفر هست مثل ادمی هستیم که تو تاریکی تو عمق سیاه چالی در مرادابی گیر افتادیم.. که هر چه دست وپا میزنیم بیشتر تو این تاریکی فرو میریم و راه نجاتی نمی یابیم..اما فقط کافیه یه جرقه کوچک در درون ما بزنه وبخودت بگی بسه دیگه تا کی قراره در این نا آگاهی در این بی خردی ومشکلات دست وپا بزنی..بخودت بیا... این کلمات واقعا معجزه میکنند..وتو شروع میکنی بخودسازی دوره عزت نفس بسیار عالیه
    پاسخ
    -1
    انصراف

    rahil.oveysi 27 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز. ممنون بابت این ویسای عالیت وخدا قوت به شما تمام بچه های تیمت من و از افسردگی نجات دادی وراه زندگیمو روشن کردی من همونیم که برام ویس فرستادی وگفتی. خدا برزگه میفهمی خیلی بزرگه . ههروقت میحوردم به در بسته فقط به این ویس گوش می دادم. و با گذروندن دوره جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج الان شدم یک مربی ورزش خیلی خوب و خوشحالم من هیچ وقت دلم نمی خواسته یک زن خانه دار باشم واین روز به روز افسردم کرد واون من واقعی وشما راه بهم نشون دادین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    s,slgi 25 ارديبهشت 99
    خانوم هروي عزيزم از بودنتون از عشق بي قيد و شرطتتون به ادما ازتون سپاسگذارم من دارم طبق گفته شما در جذابيت دروني و عزت نفس روي خودم كار ميكنم و اميدوارم با انرژي بالايي كه سراغم اومده حسابي به خدا نزديك بشم و به هدفام برسم خانوم هروي همونطور كه به الماس اشاره كردين در جذابيت دروني شما خودتون الماسي هستين تو اين دنيا كه از درخششتون داره به ما بچه هاي زندگي سالم حسابي حس خوب و انرژي ميرسه😍😍😍از خدا خيلي ممنونم كه شمارو سر راه من گذاشت❤️با تمام سختي هايي كه سر راهم هست و مانع ها..
    پاسخ
    -1
    انصراف

    ثریا 24 ارديبهشت 99
    وای خانم هروی عزیز چقدر همه مسایل رو دقیق و جز به جز موشکافانه باز کردین و توضیح دادین اینکه راجب صبر کردن و منظور اون صبر فعاله نه فقط وایستادن و منتظر بودن برای رخدادن یه ماجرا خیلی زیبا بود خانم هروی من از وقتی که دورهای جذابیت درونی و جزیره گنج شما رو گوش دادم واقعا واقعا یه آرامش خاصی تو زندگیم اومده که همه اینها رو مدیون شما میدونم هر لحظه از زندگیم براتون دعا میکنم دیگه از اون اضطرابهای بی دلیل و بی وفقه که سراغم می اومدن راحت شدم و خیلی دستاوردهای دیگه دارم که همش اینجا نمیگنجه اینجا خواستم بخاطر دوره جذابیت درونی و عزت نفس و جزیره گنج ازتون تشکر کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zohreh 22 ارديبهشت 99
    دستاورد من از دوره جذابیت درونی و عزت نفس عااالی بود👌👌👌 دل شکستگی ممکنه که باعث بشه ما یک دنیای جدید مواجه بشیم و جریان های جدید در زندگیمون رخ بده و همه اینها ما رو قویتر نسبت به قبل میکنه و این بستگی به اون اقتدار د رونیمون داره که چطور با این مسئله کنار بیاییم در واقع تمام زخم هایی که تو زندگی برای ما میافتن میتونیم از اونها درس بگیریم و به اونها معنی بدیم و نقطه عطفی باشن ....
    پاسخ
    -1
    انصراف

    بیتاا 21 ارديبهشت 99
    @zendegie_saleem خانوم هروی عزیز من مشاوران زیادی قبلا دنبال میکردم چ داخل اینستا چ حضوری رفتن چ انلاین صحبت کردن ولی باور کنید ن تنها هیچوقت راه کار نداشتن بلکه باعث بدتر شدن مساعلم شدن...شما انگار مخصوص این کار زاده شدید انگار این افسانه شخصی شماست شما یک معجزه برای همه هستید واقعا عالی هستید من با این سن تازه ایرادام یاد گرفتم تازه میفهمم دنیا چ خبره 🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌
    پاسخ
    -0
    انصراف

    f.a.d 21 ارديبهشت 99
    واقعا عزت نفس حلقه ی گمشده ی زندگی خیلی از ماهاست، چقدر خوب میشد اگه تو مدرسه، کنار اون همه درس ک خوندیم و هیچوقت ب کارمون نیومد، کمی هم مهارت هایی مثل عزت نفس آموزش داده میشد، خوشحالم ک با شما آشنا شدم و عضوی از خونواده زندگی سالم هستم🌹
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mehru 20 ارديبهشت 99
    خیلی عالی بود. من تا قبل از دوره های شما دقیقا خس قربانی بودن رو داشتم و مدام فکر میکردم چرا آدما اینطوری هستن نسبت به من! ولی بعد ار شنیدن هر فایل و عمیق تر شدن توی رفتارای خودم فهمیدم که این منم که اجازه میدم به این شکل باهام برخورد بشه. هر بار که آدمی حضورش آزارم میده به این فکر میکنم که این آدم داره کدوم ضعف من رو یادم میاره که نمیفهمم و سعی میکنم تا جایی که بشه پیداش کنم. ممنون از حضور معجزه آساتون توی زندگی ما زندگی سالمی ها💖❤️🙏💐
    پاسخ
    -0
    انصراف

    دریا 20 ارديبهشت 99
    دستاورد من از دوره جذابیت درونی حزیر گنج و عزت نفس و اعتماد به نفس طرد شدن و نشدن ها حکم سوخت رو داره، سوخت موشکی می مونه ک ما واسه رسیدن ب اوج باید ازش استفاده کنیم ن اینه با اون سوخت خودمون رو بسوزونیم بلکه واسه حرکت ،پیشرفت و درجات عالی مون ازش استفاده کنیم و ازون بالا ها ب پایین نگاه کنیم و ببینیم اون چیزایی ک باعث طرد شدن ما شدن خیلی خیلی کوچیکن .پس میتونیم دلیل اوج گرفتن زندگی خودمون باشیم ‌.خانم هروی عزیزم خسته نباشید میگم خدمت شما و تیم عالی تون❤🌷
    پاسخ
    -0
    انصراف

    jilaerfani 19 ارديبهشت 99
    با دوره جذابیت درونی و عزت نفس و جزیره گنج به اینجا رسیدم که گاهی وقتا میگم کاش زودتر از اینا با کانالتون اشنا میشدم و اینارو گوش میدادم درحالی ک شده بود با حرف بقیه از خودم دور بشم و اونی ک هستم و قبول نکنم یا فرار کنم اما قبول کردم ک خدای من من و اینجور دوست داشته خلقم کرده پس نیازی ندارم ک باحرف دیگران خودم و بزارم کنار اینی ک هستم و قبول دارم هیچ ادمیم بی عیب نیست ولی سعی میکنم عیب هام و برطرف کنم ... خودمم بغل کردم و گفتم تو زندگی هیشکی تا ابد کنارت نیست که ب هر نظری اهمیت بدی و ...پس خودمم و خودت تلاش میکنم و عیبمو رفع میکنم و تورو میبخشم وبهترین خودم شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    solmaz 18 ارديبهشت 99
    من تو سن خيلي كم هم كارمو از دست دادم هم همه پس اندازي ك داشتمو دزد برد هم نامزديم بهم خورد اونجا نقطه ٠ من بود فقط ٢٣ سالم بود جنگجوي درونم ي جوري فعال شد ك تو يكسال هم يه شغل خوب پيدا كردم هم دوبرابر پولي ك از دست دادمو به دست اوردم يكسال بعدش هم تو سن ٢٥ سالگي مدير يه قسمت مهم تو يه شركت معتبر شدم ولي همچنان از نظر عاطفي تو نقطه ٠ موندم و روابطم با شكست مواجه. ميشد تا اينكه پارسال وقتي رابطه ٤ سالم به بن بست خورد دوره جذابيت دروني و عزت نفس و جزيره گنجو يه ترتيب شروع كردم تمام عيد ٩٨ تو خونه تنها بودم و چندين بار فايلارو گوش دادمو نوشتم و نوشتم كتاب صوتي اسكاول شينو از كانال تلگرام مو ب مو گوش دادمو تمرين كردم رابطمو تموم كردم و تنهاي تنها شدم و ديگه از تنهايي نميترسيدم بعد از ٦ ماه ادمي وارد زندگي من شد كه از هر نظر ايده الم بود و مدام ب من ميگفت يه جاذبه عجيب منو سمت تو ميكشه تو كمتر از ٦ ماه اسفند ٩٨ ازدواج كرديم و من هر لحظه خدارو شاكرم بخاطر اينكه مسيريو سر راهم قرار داد ك اينبار با آگاهي از نقطه ٠ بيرون بيام ازتون ممنونم خانم هروي ❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    raziye 14 ارديبهشت 99
    خانم هروی سلام وای چقدر احساس عمیق داشتم نسبت به حرفاتون چون همسر من که ازدواج سنتی داشتیم و جالبه که هم خودش هم اکثر اعضای خانوادش آدمهای خودخواهی بودن و از تحقیر کردن بقیه لذت میبردن و یکی از تفریحاتشون مسخره کردن بقیه بود و جز تحقیر سرزنش و...چیزی نمیدادن بهم و همیشه من مقصر بودم و دقیقا دیگران از بیرون همیشه میگفتن ایشون عالیه و کسی درد منو نفهمید تا اینکه پکیج جذابیت درونی و عزت نفس و جزیره گنج روتهیه کردم و دیگه نخواستم به این ذلت تن بدم و شروع کردم به کار کردن روی دوره ها الان وقتی در جمعشون قرار میگیرم انگار اصلا دیگه حرفاشونو نمیشنوم سرم تو کار خودمه یاد گرفتم گوشها و چشمهام نبینه الان خیلی راحت تر میتونم زندگی کنم و هر روز خوراک روحی خوب به روحم و ذهنم میدم و کلا خودم رو از لحاظ ذهنی از اونها جدا کردم و مطمئنم این موضوع روی رفتار اونها هم به مرور تاثیر میذاره به دوره های شما معتاد شدم و ایمان شدید پیدا کردم ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    samaneh gh 14 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز من حدود چهار سال پیش در یک رابطه سمی بودم و وابسته ی اون آقا شده بودم و الان که دوره ها رو گذروندم فهمیدم که من بخاطر سایه هام اون رابطه رو انتخاب کردم و دلیل وابستگی های من سایه های من بوده که باعث میشد ادامه بدم، اون آقا روز به روز عقب کشید و در نهایت تصمیم به ازدواج گرفت و من رو ترک کرد و من اون زمان هم شغلم رو از دست دادم و هم عشقم رو ، مدام گریه میکردم، من آب شدم توی اون رابطه و باج های زیادی دادم، خواهش میکردم جوابم رو بده و اشتباه من این بود که مشورت های اشتباه از آدم های اشتباه میگرفتم و بیشتر غرق در خطا میشدم رسیدم به جایی که من واقعا (خواستم) تغییر کنم و زار میزدم از خدا میخواستم بهم قدرت بده که از اون فرد جدا بشم و به نظرم این دوره ها برای کسانی مناسب هست که واقعا میخوان تغییر کنند، با کانال آشنا شدم دوره های جذابیت درونی ، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم اولین دستاورد من آرامشی از عمق وجودم بود و بعد اقتداری که من تونستم این آقا رو کنار بگذارم به هر چیزی که فکر میکردم برای من اتفاق می افتاد و هنوز هم همینطوره و هر چیزی که میخوام پیش میاد و من رابطه ی عاشقانه ای با خدا برقرار کردم چند ماه پیش متوجه شدم بخاطر فشار های عصبی اون رابطه مبتلا به ام اس شدم، ناراحت شدم ولی با اقتداری که از کار کردن روی خودم بدست اورده بودم تونستم بیماریم رو بپذیرم و واقعا به این باور رسیدم هر مشکلی یک موهبت الهی است و پشت این بیماری من حتما اتفاقات خوبی برای خواهم افتاد و با باور قلبیم به خدا با بیماریم کنار اومدم وارد چالش چهار ماهه شدم ، با اینکه دستاورد هایی داشتم ولی اصلا باورم نمیشد مردی وارد زندگیم بشه که شرایط ایده آل من رو داشته باشه، توی چالش من مردی با ویژگی هایی که مد نظرم بود خواستم و الان آدمی وارد زندگی من شده که واقعا همه کاری برای من میکنه، فقط دنبال این هست که عشقش رو به من ثابت کنه، به من احترام خیلی زیادی میگذاره، برای من ارزش زیادی قائل هست و من تازه دارم میفهمم رابطه چی هست من واقعا قانون خلا رو توی زندگیم پیاده کردم، اون آقا رو رها کردم و چسبیدم به رونق دادن به زندگی خودم و پیشرفت خودم و این شد که من زمینه ی ورود این آقا به زندگیم رو ایجاد کردم و الان هر چقدر از عشق این آقا به خودم و آرامشی که الان دارم بگم، کم گفتم و خدارو صدهزار مرتبه شکر میکنم که من همچین مردی رو توی زندگیم دارم میخوام به همه دوستان بگم که اگر واقعا دنبال تغییر باشی، تغییر میکنی ممنون از شما و تمامی همراهانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mina 13 ارديبهشت 99
    سلام خدمت خانم هروی عزیز من تو ماه های اخیر نقاط عطف زیادی داشتم توی زندگیم و من حتی نقطه صفر زندگیم رو تجربه کردم و توی اون روزها تنها چیزی که بهم ارامش میداد، کار کردن روی خودم و ویس ها بود نزدیک امتحانات دانشگاهم بود که به یک چالش خیلی بزرگ توی رابطم رسیدم که متاسفانه به جدایی کشید و من احساس میکردم همه چیزم رو دارم از دست میدم، رابطم رو از دست دادم، شرایط اقتصادیم خوب نبود، فشار های روانی زیادی داشتم، امتحاناتم به شدت سخت بود، از شدت استرس من انقدر حالم بد میشد که نمیدونستم دیگه باید چیکار بکنم و تنها ویس ها و دعا بهم ارامش میداد، من این بار احساس میکردم دیگه پشتم خالی نیست و حمایت خدارو حس میکردم دستاورد مهمی که داشتم رابطه من با خداوند بود و انقدر پشتیبانی خداوند رو احساس میکنم که دیگه مثل قبل احساس ضعف ندارم من به شدت ترس از ترک شدن، خیانت دیدن و ترس از نه گفتن داشتم، به شدت باج عاطفی میدادم توی رابطه و جرات نمیکردم به طرف مقابلم نه بگم که نکنه ترکم کنه و یا تاییدم نکنه، اما الان به حدی از اقتدار رسیدم که اگر جایی لازم هست نه بگم، این اقتدار من حتی باعث تعجب طرف مقابلم شده و نه تنها از علاقه ی اون کم نشده بلکه بهم میگفت توی این مدتی که با هم در ارتباط بودیم من اون اوایل خیلی بهت علاقه نداشتم ولی توی سه، چهار ماه اخیر واقعا بهت علاقه پیدا کردم و با اینکه روابط طولانی تری داشته بهم میگه هیچوقت هیچ دختری رو به اندازه تو دوست نداشتم، من فکر میکردم اگر پای ارزش هام بایستم حس اون رو به من کمتر بکنه یا سرد بشه ولی برعکس شد، من به حدی رسیدم که از اون رابطه لذت میبرم اما دیگه وابسته ی اون رابطه نیستم و اگر رابطم آسیب زا باشه رابطه رو کنار میگذارم چون احساس میکنم که این به معنی دوست داشتن خودم هست و ارزش های من نباید زیر سوال بره دوره جذابیت درونی خیلی از مشکلات و باگ های زندگیم رو بهم نشون داد که من بار ها و بارها پشت سرهم این دوره رو گوش دادم و هر بار احساس میکردم نکات جدیدی رو دریافت میکنم با دوره جزیره گنج قفل خیلی بزرگی رو توی زندگیم پیدا کردم، متوجه شدم رابطه من قبلا دقیقا مقیاس کوچکتر زندگی پدر و مادرم شده بود و باورم نمیشد چه چیز هایی رو در خودم درونی کرده بودم، همیشه تلاش میکردم یک سری اتفاقات توی رابطم نیوفته ولی دقیقا همون ها رو میدیدم، چیز هایی که همیشه توی رابطه پدر و مادرم دوست نداشت و بهشون انتقاد میکردم دقیقا داشت برای خودم تکرار میشد وزن کم کردم من خیلی دنبال کار میگشتم و جالب بود که بدون هیچگونه آموزش یا مدرک یا سابقه من برای استخدام در جایی اقدام کردم و دیدم واقعا حرف شما درست بود که اگر نیروی درونی مون بالا بره، آدم ها ما رو انتخاب میکنند، منم از بین 50نفر که خیلی از من بهتر بودند، انتخاب شدم و مدیر بهم گفت من دوست دارم با تو همکاری کنم، نمیدونم چرا ولی تو خیلی جذبم کردی، حس میکنم آینده ی روشنی داری. ممنون از تمامی زحمات خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zahra 12 ارديبهشت 99
    من یک ماهم نیست ک دوره هاتون رو تهیه کردم.واقعا یادم نمیاد چجوری شد ک رفتم و دوره هارو گرفتم.فقط میتونم بگم کار خدا بود.سیگار کشیدن و خیلی چیزای دیگه رو کلا کنار گذاشتم.از فرد نامناسب زندگیم جدا شدم.نماز خوندن رو امروز شروع کردم تازه.شروع کردم ب درس خوندن و رابطم با پدرم داره تغییر میکنه.واقعا خوش ب حال خانم هروی با این همه ثوابی ک میکنن.خداقوت
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ali 11 ارديبهشت 99
    من بااینکه خیلی چیزهاازدست دادم ودرشرایط بد بودم بعدازطلاق گرفتن ولی بعداز اینکه با دوره هاآشناشدم و تک تک کلماتودرک کردم و ضعف هاموکموبیش پیداکردم از فرصت هام استفاده کردم و نشستم با خودم حرف زدم و واسه تک تک لحظاتم فکرکردم وحتی بعدش شکرگزاری کردم ازخداممنون بودم بابت اتفاقات زندگیم و الان اینومیبینم که بعداز اون اتفاقات بلند شدم خونه خریدم ماشین خریدم به درسم ادامه دادم به خودم وعلایقم احترام گذاشتم و به کلاس موسیقی که همیشه تو فکرم بود ولی به سمتش نمی رفتم رفتم و الان میبینم که چقدر زمان داره قشنگتر میگذره ممنونم بانو بابت آموزه هاتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    negin 11 ارديبهشت 99
    من پارسال همين موقع ها با كانال شما آشنا شدم .تعطيلات عيد مدام به ويزهاي كانالتون گوش ميگردم بعد از تعطيلات دوره جذابيت رو خريدم تابستون جزيره گنج وپاييز هم اعتماد بنفس رو گوش دادم تو چالش چهار ماهه شركت كردم به يه ترس عجيبي كه داشتم غلبه كردم روابطم بهتر شد وسر كار رفتم سه موردي كه پارسال اينموقع اصلا اصلا فكر نميكردم بدست بيارم 🙏
    پاسخ
    -0
    انصراف

    abomohammadi 10 ارديبهشت 99
    مهمترین دستاورد من تو سالی که گذشت این بود که با کانال شما اشنا شدم توبدترین شرایط زندگیم وبا گذروندن دوره جدابیت درون وجزیره کنج واز عزت نفس تا اعتمادبنفس فهمیدم که چقدر از خود واقعیم دور بودم وخودمو دوست نداشتم ونقاب خیلی خوبی به چهره زده بودم .اقتدار نسبی که تونستم بدست بیارم تو بعضی از زمینه ها.میدونم راه طولانی درپیش دارم که بتونم لایه های درونی خودمو کشف کنم و به خودواقعیم تزدیک بشم که ان شاالله توسال جدید بتونم بهتر وسازنده تر رو خودم کار کنم بیاری خدا😍😍👌
    پاسخ
    -1
    انصراف

    zahra 10 ارديبهشت 99
    امشب داشتم به تمرینات و درخواستهایی ک چهار ماه قبل نگاه میکردم جا خوردم،من توی چالش چهار ماهه برای داشتن رابطه ی عالی هستم ولی امشب وقتی به چیزایی ک اول این چالش نوشته بودم نگاه میکردم کمی تعجب کردم،اون چیزایی ک مشخص کرده بودم برام دیگه گنده و دست نیافتنی نبودن اصلا دیگه انگار نیازی نذارم بهشون ک اتفاق بیوفته یا نه،خانوم هروی شما توی فایلاتون همیشه میگین اگه هم قد مسئله تون بشین اون مسئله از حالت مسئله بودن درمیاد،من بیست و سه روز دیگه چالش چهار ماهه م تموم میشه رابطه ی دلخواهمو ندارم تا الان،ولی به طرز باور نکردنی امشب متوجه شدم دیگه برام چیزایی که مشخص کرده بودم مهم نیست و اصلا خودم به همین صورت و همین شرایطی که هستم کافی ام اون عزت نفسه واقع درست شد من حسش کردم امشب خدارو شکر که مسائلی حل شد که زمانی برام اندازه کی کوه سنگین و بزرگ بودن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    yas 10 ارديبهشت 99
    من از مهرماه با پیج شما اشنا شدم و دوره جذابیت درونی تمرین کردم و از اون روابطی ک یک سال درگیرش بودم و هر روز ناراحت بودم گریه میکردم تونستم فراموش کنم و ب خودم بیام و گفتگوهای درونیم از صد درصد به ده درصد رسوندم . و دوره های اعتمادبنفس و جزیره گنج ک باعث شد طلسم گره هامو پیدا کنم تو روابطم و اون اقتدار از دست رفته وخودحقیقمو پیداکنم و ب خودم گفت هی! تاکی میخای اینجوری پیش بره و پس از اون ده پله تو روابط و مساعل زندگیم بالاتررفتم کلاس زبان رفتم و اینقدر موفق بودم ک ازمن امتحانم نمیگیرن و همیشه نمره های عالی میگرم و هدفم مردک ایتلس هست میدونم چندین سال زمان میبره ولی من تو راهش قدم گذاشتم کاری که همیشه تبلیم میومد و ورزش کردم و ی بدن خیلی فوقالعاده تونستم در چندین ماه بسازم که همه تعریف کردن و دیگه خیلی صبورتر شدم اصلا اعصبانی نمیشم شاید آخرین باری که اعصبانی شدم مهمراه بود و چالش جهارماهه شروع کردم و حدیدا وارد رابطه ای شدم و اون آقا اون چیزهایی که میخواستم داره ولی من محتاط عمل میکنم و به نشانه ها دقت میکنم و مهمترینش اتصال عمیقم به خداست.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    tusa 10 ارديبهشت 99
    يكى از زيبا ترين و شگفت انگيز ترين معجزه ى زندگى من كه به صراحت و شهامت به همه اعلام ميكنم اشنايي با زندگى سالم بود چون بعد از حدود ٧ سال گير كردن توى بإتلاقى كه همه چيزم رو در خودش بلعيده بود و تنها جسمم انهم به سبب مادر بودنم ادامه ميداد به اون نقطه ى صفر رسيدم كه جز تسليم به خداوندم هيچ حمايت گرى نداشتم و دقيقا توى همون روزهاى پر از ياس و عصيان فكرى خييييلي اتفاقي با زندگى سالم اشنا شدم اتفاقي كه نه مطمعنا از نشانه هاي قدرت داناى مطلق كه هنوز حواسش بمن هست ،اما اولش با شك و ترديد بود چون برام باورش سنگین بود و حتی برای خرید دوره ها هم خیلی مردد بودم چون از نظر اقتصادی هم در فشار بودم اما بالاخره دل به خدایم سپردم و برای اولین بار توی زندگیم خواستم فقط برای خودم هزینه کنم اونهم برای سلامت روانم تک تک دوره ها همانند مرحمی بر روی زخمهای عفونیه مزمن سالهای دور بود فقط خدایم شاهد است که به وسعت اقیانوس اشک ریختم چون تمام دردها و زجرهایم را در کلمه به کلمه دورها مییافتم که خودم از بیان آنها عاجز بودم تا بالخره به آن مرحله از آرامش درون تکیه ی مطلق به خدایم رسیدم که بلوغ درک و سلف و انون خرد و دانایی پختگی این قسم یکی از شگفتیهای خارق العاده آن بود. یکی از مهمترین و مهمترین برنامه ی سال آینده تکرار و تکرار و تکرار دوره هاست تا انقدر که اسکلت تمامیت خودم و عزت نفسم و من جدید بر روی ویرانه های آن همانند ققنوسی دوباره متولد شود تا با اتکا و اعتماد بر همه ی راستی ها و نیکی ها با انگیزه ی وصف ناپذیر شروع به ادامه تمامی حسرتهای باقیمانده با روح و روان و جیمی تطهیر یافته با کلمات معجزه گر زندگی سالم ادامه راه در مسیری پر از انوار طلایی خورشید داشته باشم.
    پاسخ
    -1
    انصراف

    saryah 10 ارديبهشت 99
    امسال، امسال با وجود تمام اتفاقات تلخی کاه افتاد واسم شیرینی خاصی داشت. من بعد از سه سال که کارشناسی ارشد گرفته بودم و بیکار بودم سر کار رفتم کاری که مربوط به رشته تحصیلی خودم بود همون جا با آدمهای خیلی خوب و فرهیخته ای آشنا شدم مدارم عوض شده بود. با کانال و پیج زندگی سالم آشنا شدم کم کم دوره ها رو خریداری کردم و گوش دادم بعد از یک سال تقریبا یک ماه پیش بخاطر تلاش هام اضافه حقوق گرفتم رئیسم میگفت دیگه من هم در جلسات مهمشون باید شرکت کنم. و این اتفاقات ورای تصورات من بود. امروز باز دوره عزت نفس رو تموم کردن و دستاوردایی که از نظر روانی بدست آورده بودم واسه خودم نوشتم و دیدم که نسبت به قبل که همش غم داشتم و گریه میکردم چقدر تغییر کردم و با اقتدار شدم و این رو به خودم گفتم که سفر خودشناسی من هیچ وقت در عمرم تموم نخواهد شد. در سال آینده هم میخوام بدون در نظر گرفتن هدف هایی برای رابطه با همسر و رسیدن به چیزای دیگه فقط این رو هدفم بذارم که فقط فقط روی روحم و آرامشم و اقتدار کار کنم بقیه چیزها با تغییر من تغییر خواهد کرد و من به اهداف دیگرم هم خواهم رسید ممنونم سوده جان ممنون گروه زندگی سالم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mr 9 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیزم،،خواهر گلم ،ممنونم ازت ک انقد زحمت کشیدی و میکشی واسه حال خوب ما،،من سوال دارم ازتون ،من دوره جذابیت عزت نفس و جزیره گنج رو خریداری کردم ،با گوش دادن ب هر کدومشون دقیقا پیدا میکنم ریشه همه شکستهام و ناکامی هام رو ولی نمیدونم ۰چیکار کنم اصلا نمیفهمم ک از کجا شروع کنم هر چی گوش میکنم بیشتڔ پی ب اشتباهاتم میبرم ب سر خوردگی هام ممنون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    m 9 ارديبهشت 99
    دستاورد زیاده سوده عزیز... اما مهتریناش این بود که سایه مربوط به مادرم دیدم و رنجشی که ازش داشتم عمیقا بخشیدم, در پی این بخشش خدای مهربونم هم عشق حقیقی به مادر حقیقی خودم و هم یه مادرخوانده که مثل مادر خودمه بهم هدیه داد. سایه حریص بودن برای کسب موفقیت های بیرونی رو که از طرف پدر عزیزم بود دیدم, الان مثل قبل دستاوردهای بیرونی زیاد دارم اما نه مثل قبل برای گرفتن تحسین و محبت از دیگران! بلکه برای ارزش دادن به خودم. ورزش میکنم نه برای قهرمان شدن بلکه برای گرفتن انرژی مثبت. زندگیم آگاهانه تر شده حواسم به قوانین جهان جمع شده مبحث انرژی و مراقبت از اون در تمام فعالیتهای زندگی روزمره و ارتباطاتم جاری شده. به خداوند توکل دارم نه مثل قبل به زبون نه از روی ترس بلکه به دل و از روی عشق و اعتماد واقعی. دست از کنترل گری روی پسر نوجوانم برداشتم در اوج بحران بلوغش هم اون و هم خودمو به آرامش رسوندم رابطمون با هم خیلی خوب شده جالبه بگم چون مادرم توجه خاصی به برادرم داشت من همیشه از برادرم بدم میومد و کلا از پسرها و ناخواسته این حس رو به پسر خودمم داشتم انگار همش ازش عصبانی بودم همش میخواستم زور و کمترل خودمو روی اون خالی کنم کنترلی که روی ارتباط مادرم با برادرم ناکام مونده بود روی پسر خودم پیاده کنم مدتی واقعا شرمنده بودم و گریه ها کردم اما در نهایت ناخوداگاه خطارکارمو بخشیدم و باهاش آشتی کردم الان با خودم و با پسرم و با مادرم کلا همه حالم خوبه و اینها رو از دوره جذابیت درونی و عزت نفس و جزیره گنج دارم و شما و ممنون از همگیتون خیلی عالی هستید
    پاسخ
    -1
    انصراف

    f 8 ارديبهشت 99
    من از اسفند پارسال بعد از یک دعوای جدی با همسرم به طور جدی شروع کردم به کار کردن روی خودم بزرگترین خواسته ام احساس شادی و رضایت تو زندگی بود چیزی که هیچ وقت نداشتم، با دوره های شماو شناخت خودم یاد گرفتم با چه چیزهایی حس خوب دارم وشاد میشم پیشرفت مالی عالی عالی وعالی داشتم به لحاظ شغلی پیشرفت خیلی زیادی داشتم میتونم بگم کاملا متوجه تغییر مدارم شدم دوستای پیدا کردم که همیشه ارزوشون رو داشتم چون افراد بسیار بسیار موفقی هستن اکثر اطرافیانم میگن انرژی من خیلی بهتر شده اروم تر شدم، ارتباطم با خدا با جهان هستی خیلی خوب شد یاد گرفتم که فقط با خدا درد دل کنم فقط از خدا بخوام رابطه با خودم خیلی بهتر شد خلاصه یاد گرفتم حس خوب و حال خوب یعنی شروع موفقیت و دوره های جذابیت و عزت نفس و جزیره گنج خیلی در این امر به من کمک کرد ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    arefe 7 ارديبهشت 99
    سالی پراز چالش بود و هست ،می پذیرم که زندگی سرشار از چالشه،بزرگترین دستاورد من که خیلی برام ارزشمندِ آشنایی با پیج شما وکانال و در نهایت تهیه دوره ها بود ،من تازه اول راهم ولی خوشحالم که وارد این راه شدم و تا آخر عمرم ادامه داره این خودشناسی و خود سازی ،اول خدا بعد هم آموزه های عالی شماست خانم هروی عزیزم ،کتاب های مختلف رو در همین راستا مطالعه می کنم تا بیشتر با خودم کنار بیام و بشناسم و می دونم که اولین و بزرگترین رسالت هر انسانیه خودشناسی و خودسازی ❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سلجوقی 6 ارديبهشت 99
    دستاوردهای امسال رو میشه گفت که آگاهی رو وارد زندگیم کردم،به یه آرامش نسبی رسیدم،کتاب های زیادی رو خوندم و سعی کردم در حد توانم نقد و تحلیلشون کنم و این ها رو وارد زندگیم کنم،هر روز با فکر های جدید و تغییراتی برای من همراه بوده،رابطه ی من با خیلی از دوستانم بهتر شده و آدم هایی رو که میخواستم به زندگیم آوردم.من یه ساله که ۳دوره رو تهییه کردم،البته بگم که حس ارزشمندی که تونستم بدست بیارم رو هیچ وقت نداشتم ،دنیای من خیلی کوچیک بود و الان داره بسیط میشه و از این خیلی خوشحالم و اینکه من الان خیلی قوی شدم شیمای ضعیف یک سال پیش نیستم سال آینده هم به امید خدا میخوام دوره ها و درسواره هارو تهیه کنم و ممنون از شما که آگاهی مارو افزایش میدید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    yegane 5 ارديبهشت 99
    دستاورد های سال ۹۸ من: یگانه مهرپویا۱.دریافتم معنای عمیق کلمه پر قدرت دستاورد را۲.با یک آینه کوچک دلبند هر صبح چشمانم در صورت حقیقی ام باز شد و طعم دلپذیر هوشیاری و مواجه باد خود را چشیدم۳.معنای ورای روز مرگی را سراسر روزم جستجو میکردم و این کند و کاو درونی تجربه های شیرینی را رقم زد برایم۴،با بیداری قهرمان درونم و رهسپاری در مسیر جذابیت اقتدارم را یافتم و مرکز ثقلم را به دست گرفتم تا حد زیادی و در میدان امکان ها بند نافم را به الوهیت پیوند زدم و معمارانه اسکلت عزت نفسم را بنا کردم با خلاقیتی الهیی که هدیه گرفتم حال احساس توانمندی را لمس میکنم در نردبان اعتماد به نفس احیا شده با نقشه گنج زندگی ام توانستم در این حزیزه الماسم را بیام و فشار صیقل دیدنش را تحمل کنم و امروز در آخرین روز سال با تمامی اتفاقات پیش آمده می گویم خیر در آنچه روی میدهد هست من خود ره دوست دارم و تایید میکنم با فرایند زندگی هماهنگم ایمنم و سرشار از آرامش و در پناه الوهیت سفر فردیت یافتگی را ادامه میدهم پر قدرت
    پاسخ
    -0
    انصراف

    its 3 ارديبهشت 99
    راستش من دنبال این نیستم که کامنت قشنگ بنویسم اما میخام بگم که شمارو یکی از بستگانم پارسال بهم معرفی کرد، اما هیچ وقت احساس نمیکردم که باید تغییر کنم ، همیشه خودمو ایده آ ل میدونستم تا همین ماه پیش که یه چک بزرگ از زندگی خوردم و اون وقتی بود که همسرم که بهش کلی خوبی کرده بودم و زندگیمو براش گذاشته بودم، حرفایی بهم زد که در شان و شخصیت من نبود. اونجا بود که فهمیدم باید خیلی چیزا رو تو زندگیم عوض کنم. پس پکیج جذابیت درونی شما رو خریدم و حدود 15 روزه که دارم تلاش میکنم، دروغ چرا خیلی سخته. اما بقول شما ترجیح میدم خودم بهای خودم پرداخت کنم توی سال پیش رو کلی برنامه دارم اول از همه میخوام دوره اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تموم کنم و کلی توی رفتارام تجدید نظر کنم باشگاه رو شروع کنم سرو سامون به کارم بدم که البته کلی براش برنامه دارم و از همه مهمتر میخوام خدا رو توی تمام جنبه های زندگیم بیارم مرسی خانم هروی عزیز به اینکه همش دو هفته است دارم تو مسیر خودسازی قدم برمیدام اما ساعت ها و دقیقه های زندگیم برام خیلی با ارزش تر شدن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    e-la 2 ارديبهشت 99
    سلام خانم سوده هروی ، من یه عمل بینی داشتم و بعدش افسردگی گرفتم ...و قتی اینقدر اوضاع حاد شد رفتم پیش یه مشاور... و اون مشاور یه بانوی فوق‌العاده بود، شما رو بهم معرفی کرد و گفت قبل از جلسه ی بعدی که بیای دوره های سوده هروی رو گوش کن! و ماه بعد بهم سر بزن! من وارد کانال تلگرام شما شدم و یه جورایی ویس ها رو بلعیدمشون....و چیزی که افسردگی من رو درمان کرد اون پیام چند خطی بود که نوشته بودید از بیماری ، افسردگی چاقی خود بپرسید از تو چه میخواد و چه پیامی داره؟ من یک شب کلی مدیتیشن کردم و بعد این سوال پرسیدم و نوشتمشون و حس کردم سبک شدم خوابیدم و صبح بیدار شدم دیدم افسردگی بدون هیچ خبری رفته و اینجوری بود که من تصمیم گرفتم دوره جذابیت درونی عزت نفس و جزیره گنج رو بخرم دوره عزت نفس بیشتر سه ماه وقت از من گرفت سه ماهی که روزی پنج شش ساعت گوش میدادم و مینوشتم و فکر میکرم به اتفاقاتی که برام افتاده وقتی برمیگشتم و بررسی میکردم که فلان افتاق از سایه بوده اینجا طلسم داره عمل میکنه تو زندگیم اون اتفاق تو رابطه ام از کامپلکس بوده و نمیدونم چی شده که کم کم حس کردم اونه رابطه ی سمی ای که الان توش هستم و مدام دارم باج میدم رو دیگه نیمخام ازش اومدم بیروهن و گرچه یه کم سخت بود ولی اصلا قابل مقایسه با فشاری که قبلا وقت کات کردن یه رابطه بهم میومد نبود خیلی خوب باهش کنار اومدم و بعد از دو هفته کاملا به زندگی عادب برگشتم آرامش عچیبی در اینکه فکر کنیم ما مسئول زندگیمون هستیم ما قربانی نیستیم و توانایی تغییر دادن داریم. ممنون از شما خانم هروی عزیز
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Zahradehqan 2 ارديبهشت 99
    پاسخ
    -0
    انصراف

    فائزه 1 ارديبهشت 99
    سلام خانوم هروی البته من بیشتر از یکساله که کانال شمارو دارم و هر سه دوره عزت نفس و جذابیت درون و جزیره گنج رو تهیه کردم و هرکدوم رو چندبار گوش دادم.حالم بهتر شده و‌ارامشم بیشتر شده.ولی اینبار میخوام خیلی جدیتر این دوره هارو مار کنم و مصمم هستم که در پایان این چالش چهارماهه دستاوردی که بخاطرش وارد گروه شدم و دوره هارو تهیه کردم براتون ارسال کنم.البته روز سوم چالش چهارماهه براتون اولین دستاورد کوچیکمو نوشتم و اون این بود که من کلا ادم عجول و عصبی هستم ولی خواهرم یهو بهم بگفت تو چقدر ارومی و به ادم ارامش میدی دوست دارم کنارم باشی حالمو خوب میکنی و این برای من خیلی عالی بود.روی ارامشم خیلی کار میکنم و مطمئنم دستاوردی که منتظرشم تو این چالش چهار ماهه حتما بدست میارم و ویسشو براتون ارسال میکنم.مرسی ازینکه در این چالش چهارماهه همراهی میکنید و با برنامه حلو میریم چون این خودش انگیزه و انرژیمونو چند برابر میکنه...منتظریم شما هم منتظر دستاورد من باشید😍😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    f.a.d 1 ارديبهشت 99
    سلام خانوم هروی عزیز من دقیقا پارسال مث همین امشب وارد یه چالش خیلی سختی شدم که تا اردیبهشت تمام انرژی من رو گرفته بود و شبانه روز خواب بودم اصلا نمی تونستم بلند شم که اتفاقی با کانال شما آشنا شدم من اوایل با همین فایل های تو کانال دستاورد داشتم بعد تصمیم بعد تصمیم گرفتم دوره هارو بخرم من کم کم انرژی گرفتم منی که اصلا حاضر نمی شدم بچه دار بشم الان دخترم ۳۸ روزشه ،یکی دیگه از دستاوردام آرامشی که الان دارم اینقدر بزرگ شدم که همه دوستام و فامیل میگن این آرامش رو از کجا آوردی ،و برای زندگیشون از من شماوره میگیرن حتی شوهرم میگه تو خیلی تغییر کردی کادوهایی برام میخره که خودم تعجب میکنم هر چی بگم نه نداره اوایل اصلا حرفهای شما رو قبول نداشت ولی الان داره رو دوره جذابیت درون کار میکنه با چالش هایی که گذاشتین تونستم کاری کنم که قلیون رو ترک کنه نمازش رو سر وقت بخونه و ابراز پشیمانی در مورد کارهایی که کرده و میگه من همونی میشم که تو میخوایی من با کسی آشنا شدم که واردات قلبی داره و در کنار شما خیلی بهم کمک کرد احساس بی ارزشی و وابستگی در وجود من ناپدید شده و الان که با جزیره گنج دارم همه بارهامو میسپارم به خدا و میگم خدایا هر چی تو بخوای به زبونم باید و هر اتفاقی که داره تو زندگیم میوفته میدونم دنبال حکمتش هستم تونستم گواهینمامه بگیرم و الان تصمیم دارم درسم رو شروع کنم برای سال آینده ان شا الله با برنامه ریزی دقیق تر همه این ها رو اول از خدا بعد از شما میدونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    niloofar 1 ارديبهشت 99
    سلام خانم هروی عزیز...من به جذابیت درونی خداروشکر رسیدم من خدای خودم و فراموش کرده بودم من خودم و فراموش کرده بودم شده بودم پادری...که حتی با کسی که در رابطه بودم به من میگفت آویزووون.....میگفت تو به زمین و رمان داری چنگ میزنی تا منو نگه داری ولی من تو رو نمی خوام ...ترس از دست دادن داشتم ولی از دست دادم....مردم و زنده شدم....الان یاد اون روزا میافتم بغضم میگیره برای گریه هایی که کردم به زمین و زمان التماس میکردم که اون فرد رو از دست ندم ولی با ازدست دادن و گوش کردن فایلهای جذابیت درون و اعتماد به نفس زنده شدم و با جزیره گنج و ارتباط دوباره با خدای خودم دارم رشد میکنم آروووم شدم مهربون شدم همه رو دوست دارم انفاق میکنم حرص و طمع ندارم رها و آزاد شدم از وابستگی های دردآور و محدود کننده که جلوی شکوفایی استعدادهای منو میگرفت فقط اینو بگم خالم عالیه و نگاهم به خودم و اطرافیان عوض شده خدارو شکر میکنم و از شما ممنونم با فایلهای سراسر انرژی مثبت و صدای آرامش بخش و انگیزه دهنده.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ebrahimian 31 فروردين 99
    مهمترین دستاورد امسال من، بازگشت به مامن آرامشی که سالها همچون گمگشته ای به دنبالش بودم، هست..ظاهرا خدا خدا میکردم و با عناوین مختلف سعی میکردم خودم را در آغوشش حس کنم، اما فقط ظاهر بود و عمقی نبود.. با دوره جزیره گنج دریافتم که گنج واقعی چیست..سرکار خانم هروی عزیز، من با صحبتهایی که در تمامی دوره هایتان منتهی به معبودم هست، به آرامشی رسیدم که حتی در ساعات خوابم، کاملا آگاهانه و در کمال هوشیاری، خدا را حس میکنم و خود را در آغوشش حس میکنم..حتی گاهی که نیمه شب از خواب بیدار میشوم متوجه میشوم که در که در حال شکرگزاری هستم بارها و بارها خداوند را برای دست قدرتمندش به نام سوده هروی شگرگزاری نمودم و اینکه با افرادی آشناشدم که فرکانس عشق و شادی و سپاسگذاری دارند و علیرغم اینکه تغییری در چهره ام بدهم به گفته دوستانم صورتم شفافتر و زیباتر شد و از این بابت خدا را شاکرم.و تمرینات دوره های جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج را هر روز صبح در برنامه زندگی ام قرار داده ام
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ف 30 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیزم سال نو مبارک سالی پر از شادی سلامتی و برکت الهی برای شما خانوهده محترم و پرسنل عزیز شما و همه بچه های زندگی سالم و تمام مردم جهان آرزومندم خانم هروی درون من پر از طلسم کامپلکس و گره های روانی هست سختی های زیادی از کشیدم و عم از دست دادن برادر و پدر وخیلی مشکلات دیگه ک نمیخوام اینجا باز کنم هنوز نتوشتم طلیم هامو پیدا کنم من فقط دوره ی جذابیت درونی تونستم تهیه کنم ولی تو جذابیت درونی چیزی ک یاد گرفتن دارم تلاشمو میکنم واسش کنترال امیال.نزدیک شدن ب خدا قشنگترین هدیه ب من بود
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ن 30 فروردين 99
    سلام خانم هروی من دو سال پیش با کانال آشنا شدم، دوره های جذابیت درونی و جزیره گنج رو تهیه کردم و همه تمرینات رو به صورت کامل انجام دادم و خیلی روی خودم کار کردم، افکارم رو تغییر دادم و نحوه ی زندگیم رو عوض کردم و به من فوق العاده کمک زیادی کرد، من تمرینات رو دقیق انجام میدادم، از تمام صحبت ها یاد داشت برداری میکردم و میخوندم و مرور می کردم من زندگی عاطفی خیلی خیلی سختی داشتم، وابستگی زیادی به آقایی داشتم که 4 سال باهاش در ارتباط بودم و خیلی داشتم اذیت میشدم، اون آقا توی اون مدت 3 بار من رو ترک کرده بودند ولی هر بار که برمیگشت من میبخشیدم و ادامه دادم. با اینکه اون آقا قصدش ازدواج بود و مدام از من برای تغییر مهلت میگرفتند ولی مدام باعث آزار و اذیت من میشد و خیلی در روحیه من تاثیر منفی گذاشته بودند. من با اینکه تحصیلات خیلی خیلی خوب، موقعیت اجتماعی خوب ، خانواده ی خیلی خوبی داشتم ولی اون آقا این قدر به من آسیب زده بود که من کلا بهم ریخته بودم، احساس میکردم دیگه هیچی نیستم، پوچ شدم ، در صورتی که من قبل از آشنایی با ایشونی ک دختر فوق العاده خودساخته بودم و مستقل ولی ایشون همه استقلالم رو از من گرفته بود و وابستگی عاطفی ای که به ایشون پیدا کرده بودم در زندگی من تاثیرات بدی داشت، با تهیه کردن دوره ها و انجام دادن تمرین ها و کار کردن روی خودم زندگی من فوق العاده تغییر کرد و خوب شد، تونستم اقتدار لازم رو به دست بیارم و برای همیشه از اون رابطه وحشتناک بیرون بیام و الان یک سالی هست که از ایشون جدا شدم و توی این یکسال هرروز زندگی من بهتر از روز قبل شد من وارد چالش چهار ماهه و تمام اون تمریناتی که لازم بود رو انجام دادم و دستاورد های خیلی خوبی داشتم، مسائل شغلی که با بحران و مشکل مواجه شده بودم اقتدار لازم رو برای برخورد با اونها پیدا کردم و الان شرایطم خیلی خوبه تو چالش چهار ماهه وارد رابطه عاطفی جدیدی شدم، با آقایی در ارتباط هستم که خیلی به من احترام میگذاره، قدر من رو میدونه، واقعا به من محبت میکنه، برای من هزینه می کنه و تمام چیز هایی رو که واقعا من در یک رابطه عاطفی بهش نیاز داشتم رو الان دارم در این رابطه تجربه میکنم و واقعا باورم نمیشه الان این شرایط رو دارم، باورم نمیشه که اون همه سختی رو که توی اون سال ها تحمل می کردم الان به این روز های خیلی خوب و خوش تبدیل شده زندگی من تغییر کرده، من راه درست خودم رو پیدا کردم و امیدوارم همه ی زندگی سالمی ها همین حس خیلی خوب و شادی که من دارم رو تجربه کنم، من از نداشتن سواد عاطفی واقعا نجات پیدا کردم و تونستم خودم رو بشناسم، توانایی های خودم رو ببینم و به این لحظات شاد برسم. ممنون از تمام زحمات شما و تیم مهربانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    TINA 28 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیزم من زمانی با شما آشنا شدم که حال خیلی بدی بعد از یک جدایی سنگین داشتم ، دچار ریزش مو و مشکلات دیگه ای شده بودم و به فکر خودکشی بودم و همه ی شرایطش رو هم فراهم کرده بودم، کوچکترین امیدی به زندگی نداشتم و تصمیم جدی گرفته بودم برای خودکشی، دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم، شروع به نوت برداری و انجام تمرینات کردم و بار ها نوشتم، بعد از 10 روز من اولین دستاوردم حال درونی خوبم بود، حالا حالم خوب شده بود با یک بینش دیگه. آدم هایی که 3،4 سال پیش با من در ارتباط بودم و میگفتند ما دلمون برات تنگ شده و خیلی مشتاق بودند که من رو ببینند هر جا تو بگی، هر طوری تو بگی، دوستانم میگفتند چقدر خوبه که تو رو داریم، با صحبت با تو حالمون خوب میشه، اروم میشیم و میدیدم دوره داره عمل میکنه ارتباطم با خداوند عمیق و با کیفیت تر شده بود، تا اینکه کاملا اتفاقی با یک آقایی آشنا شدم که توی همین چند ساعت اولیه بهم گفتند جالبه که تو افکارت انقدر با من هماهنگه، چرا انقدر ارامش خاصی داری الان با حرف زدن با تو من تمام وجودم پر از ارامش شده، من تجربه اشنایی با دخترای خیلی زیادی داشتم ولی من تابحال یه همچین ادمی ندیدم، تو واقعا متفاوتی با وجود سن کمت، این اقا رفتاری، اخلاقی ، ظاهری ، شخصیتی واقعا توی درجه مطلوب و روبه بالایی بودند دو ماه از رابطه ما گذشت و من رفته رفته به طرز خیلی عجیب و درد اوردی (ترس از دست دادن) در من به وجود اومد، همین حس رو به کارم هم داشتم تا اینکه این آقا بهم گفت ( من الان شرایط بودن توی یک رابطه درست رو ندارم)، من وقتی اینو شنیدم حس میکردم دیگه نمیتونم نفس بکشم و هجوم درد رو توی قفسه سینه م حس میکردم، انگار سرم روی بدنم نبود از شدت درد، دوباره گریه و ریزش موهام شروع شده بود تا یجایی گفتم دیگه بسه با اینکه خیلی برام سخت بود دوباره شروع کردم و دوره عزت نفس و اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، تازه فهمیدم در حق خودم چه اجحافی کردم، چقدر ترس ها و سایه هام رو دیدم، من هیچوقت توانایی هام رو نمیدیدم، منشا ناتوانی هام رو پیدا کردم ، 5 ماه شدیدا روی خودم کار کردم، کار عمیق روی خودم کردم و صبور تر شدم بعد از 5 ماه یکی از بهترین اساتیدم که از تاپ ترین ها هستند خواستند من رو ببینند و انقدر برای من عجیب بود که فکر کردم اشتباهی شده، وقتی من رو دیدند بهم گفتند انقدر تغییر کردی که من برات خیلی خوشحالم، مشخصه که راهت و اعتماد به نفست رو پیدا کردی پیششنهاد کردند موضوعی به شما میدم باهم مقاله بنویسیم و من میخوام از مقاله و اسم شما توی کتابم استفاده کنم ، من تا برگردم اشک میریختم و میگفتم خدایا بالاخره شد، بالاخره من پاسخ تلاشم، اعتمادم به جهان رو دیدم با وجود سن پایین در کنار شغل اصلیم به شغل دوم و سوم روی اوردم و تونستم خیلی جایگاه خوبی کسب کنم و افرادی به من آموزش های رایگانی میدن و خدمات میدن که من نخواستم اون آقا بعد از 6 ماه برگشت و به من گفت که من این مدت فقط توی فکر تو بودم، همه شرایط رو فراهم کردم که بخوام بیام با تو باشم، من همیشه روابطم کوتاه مدت بود ولی میخوام با تو رابطه بلند مدت داشته باشم و من اونجا ایمان اوردم که زندگی ما اینه ی ماست، وقتی اون اقا با اون جمله من رو ترک کرد در واقع نشونه ی جهان برای من بود که بفهمم الان وارد رابطه نیست، الان وقت پیدا کردن خودمه و منم که شرایط و امادگی ندارم و حالا که من تونسته بودم روی خودم کار کنم حالا این تفاوت رو در رفتار این اقا دیدم وارد چالش 8 روزه شدم و جالبه که من باز هم نیاز به دستاورد داشتم، من مدتی بود که نیاز به لپ تاپ داشتم و باورم نمیشد که به طرز معجزه اسایی شرایط خرید یه لپ تاپ عالی برای من فراهم شد و من برای بار چندم از اعتمادی که به جهان کردم جواب گرفتم و انگیزه پیدا کردم دوره هارو دوباره گوش کنم دوباره بنویسم با جدیت بیشتر به همه زندگی سالمیها میخوام بگم من کسی هستم که روزی که میخواستم دوره هارو بخرم به خودم گفتم تو که رفتنی هستی ، حالا اینو هم گوش بده چون تصمیمات کاملا اشتباهی داشتم من اینها رو مدیونتون هستم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    ساناز 25 فروردين 99
    سلام عرض میکنم خانم هروی مهربان سلام عرض میکنم خانم هروی مهربان و تیمتون، آشنایی با شما و پذیرفتن دعوت به سفرتون مهمترین و بهترین کاری بود که در زندگی شخصی ام برای خودم انجام داده ام، این اتفاق رو همیشه دوربرگردان زندگیم میگم. نزدیک به دوسال و نیمه با شما همراهم و در این میسیر واقعا اتفاقای خیلی خوبی برام میفته و من خیلی خیلی تغییر کردم و چقدر از این تغییرم خوشحالم و شاکرم حد نداره کوچکترینش اینه که وقتی یه جایی میشینم و فقط یه سلام میدم از اصالت و خانمیم تعریف میکنن خودمم میمونم خیلیا از انرژی بالام میگن از برق چشام، دوست دارن با من صحبت کنن. من در ازدواجم چندبار شاهد خیانتهای همسرم بودم و با اینکه میخواستم ادامه ندم ولی باهربار ابراز پشیمونیش سریع برمیگشتم چون خیلی از طلاق تنها شدن از استقلال مالی و کاری، از حرف دیگران از اینکه نتونم بدون اون زندگیمو ادامه بدم میترسیدم. با اینحال وقتی ا‌ولین بار با دوره ها آشنا شدم خواستم با بخشیدنش و یه فرصت دیگه بخودم و زندگیمون دادن امتحان کنم.روی انرژی دورنیم صبرم و طلسمهام خیلی کار کردم و شاهد تغییرات اونم بودم ولی باز نمیشد میدونستم که هم مدار هم نیستیم و من با اینحال باز جرات نمیکردم و اسیب میدیم، وقتی بخودم اومدم که دیدم خودم نمیتونم باشم روی ترسام خیلی کار کردم و تونستم با استفاده از آگاهیی که از شما یاد گرفته بودم بعد از یک سال و نیم از شروع دورها پروسه جدایی رو راحت و بشکل سالم با اعتماد به دنیا و خودم طی کنم که زخم نخورم و نزنم چون از شما یاد گرفتم که جسارت زخم نزدن داشته باشم چون دیگه ترسهای بی اساس نداشتم الان نزدیک یکسال هست که جدا شدم خیلی خوشحالم که وجود راهنماییه و آموزشهاتون باعث شد خودم باشم دیگه یاد گرفتم که آدم وقتی میترسه به دیگری هم آسیب میزنه من عزت و اعتماد بنفسم خیلی پایین بود با کم دوره عزت نفس گرهای روانی ام در رابطه اجتماعی و کاری پیدا کردم و الان یه شغل دارم و درامد دارم منیکه وقتی جدا شدم هیچی نداشتم جز ایمان و امیدی که شما یاددادید الان احساس سبکی میکنم به انرژیم احساسم به سایه هام به افکارم خیلی آگاه هستم و‌آنالیزشون میکنم و با جزیره گنج ‌یاد گرفتم جسور باشم و بهترین کاری رو که میدونم و میتونم رو با اقتدار انجام بدم یاد گرفتم چطوری قدرشناس این دنیا باشم رابطه ام با خدا دنیا و خودم، نگرشم به زندگی سالم شده و باور کنید هرروز شاکرم بخاطر آشنایی با شما، روحیه ام عالی شده، افکار منفی حس اینکه من محتاج انساهام و برا خودم کافی نیستم من نمیتونم، اضطرابای بیخودیو ندارم ، ارامش عمیق دارم همه ازم انرژی میگیرن و اینو میگن. بار اول چالش چهارماهه من در رابطه با پسرم بود و خیلی فوق العاده ه بود دقیقا همون روز از نوع رابطه ام با پسرم ناراحت بودم و غصه میخوردم باور کنید باخودم گفتم کاش خانم هروی یه چیزی در این رابطه بگن که اومدم خونه فایل چالش رو‌کذاشته بودید نوع رابطه مون اونقدر خوبه که با کلمات نمیتونم توصیفش کنم و بخاطر پسرمون که بعضا در ارتباطیم میبینم باباشم همراه منه در نوع تربیت و رشدش و میبینم که بمن اعتماد دارن و حمایتم میکنن کسی که قبلا منو باور نداشت الان همش میگه هرچی مادرت میگه و البته ایشونم خیلی پیشمون از کاراشونن و همیشه ابراز تاسف میکنه ودائم میگنن قدرتورو الان خیلی زیاد میدونم من از تو‌چیزی نمیخوام جز یه فرصت دیگه ازت نمیخوام محبت کنی یا اعتماد، فقط ببین چقدر تغییر کردم کسی که زیاد حمایت مالی ام نمیکرد با اینکه چیزی ازشون طلب نکردم و میتونه نفقه نده ولی خودش همش در پی جبرانه و بفکر مه. دوره جدایی تا تعالیم وسطاشم خیلی عالی و روانه و درک آدم بهتر میشه و بیشتر به عمقمون میریم هرچی بگم کم گفتم ، اینا فقط چند سطر از تغییر منه ولی من زندگیم ۱۸۰ درجه تغییر کرده من از خودم به خاطر اینهمه تغییر راضی هستم وقتی به نقطه شروعم و الانم نگاه میکنم، و هنوزم دارم روی خودم کار میکنم من روزی نیست در این مدت که فایلای شمارو گوش نکرده باشم لطفا همیشه با ما باشید با انرژی فوق العاده تون خیلی دوستتون دارم ❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    پریسا 25 فروردين 99
    سلام سوده هروی عزیزم از خداوند یاری می خواهم تا در من جاری شود و احساساتم را با شما بیان کنم.. هر پیامی از شما می شنوم به اراده خداوند است و از خدا ممنونم این روزها من در خانه و در اتاقم هستم ولی صدایی آرام بخش و مهربان و با حمایت را با تمام وجودم می شنوم گاهی تعجب می کنم این همه انرژی و این پیام ها چطور به من می رسند امروز خداوند از طریق صداهایی مهربان و حمایت گر با من سخن می گه مثل شما.. من همیشه عمرم تلاش کردم تا دوست داشته بشم اما خسته تر از همیشه به بن بست می خوردم.. این روزها که درقرنطینه هستم شخصی من را در پشت پیام های وویس واتساپ تخریب کرد و برایم باور کردنی نبود خداوند و این جهان امن و مهربان و حمایت گر از طریق فرزند 5 ساله آن شخص از من حمایت کرد. اون کوچولوی 5 ساله گفت حرف های این رو از گوشی ات پاک کن حال دلت خوب باشه و سلامت باشه و به آن شخص گفت این ها فحش هستند و بد هستند. پریسا حالت خوب مراقب خوئت باش دلم برات تنگ شده امیدوترم این کرونا بره ما زودتر همدیگر را ببینیم... حتی آن وویس ها را دارم و حاضرم آن را برایتان بفرستم...سوده جانم این قشنگ ترین دست آورد من برای این چند روز بوده من بارها و بارها تلاش کرده بودم با محبت افراطی و تلاش بیش از اندازه حتی از این کوچولو هم محبت بگیرم اما به من قبل از قرنطینه گفته بود دیگه من دوست نداره!! من حتی از ظرف کودک 5 ساله هم طرد شدم و خداوند من را در قرنطینه این طور شفا داد که این گونه چندین بار برایم پیام بفرستند و ابراز دلتنگی کند. من در چالش 4 ماهه و تمرین جذابیت درونی با لطف خداوند و حمایت شما همراه خواهم بود. از خداوند و شما متشکرم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    tiara 24 فروردين 99
    سلام خانم هروي عزيز ..من هر سه دوره شمارو تهيه كردم ..توي بدترين شرايط زندگيم كه فكر ميكردم زندگي تموم شديت و ديگه هيچ زيبايي وجود نداره و فقط تاريكيه نه اميد داشتم و نه انگيزه ..نصبت به همه چيز سرد و بي روحً شده بودم به خاطر اتفاقاتي كه تو زندگيم افتاد به نظر خودم فقط يه مرده متحرك بودم كه فقط زنده بودم نه براي زندگي براي اينكه منم وقتش برسه و از اين دنيا برم همه چيز ازارم ميداد يك ادم عصبي كه تحمل شنيدن هيج انتقادي رو نداشتم به محظ اينكه كسي حرفي به من ميزد داد ميزدم و گفتكوهاي دروني بود كه شروع ميشد و داغونترم ميكرد تا اينكه با پيج شما تو اينستاگرام اشنا شدم و پكيج كاملتون رو خريدم و شروع به گوش دادن كردم با همون يكي دو ويس اولتون اروم شدم ..هر روز گوش ميدادم و براي خودم تكرار ميكردم ..كه دستاورد من كه از همه مهمتر بود اين بود كه اروم شدم و به خدا نزديك شدم و ديگه داد نميزنم به خدا و بگم چرا زندگي من اين شكلي چرا اين بلاهارو سر من مياري مگخ من چه كار كرد ... ديگه انگشت اشارم سمت ديگري نيست ..ياد گرفتم با مسائلم چطور برخورد كنم و رو خودم كار كنم .گفتگوهاي درونيم خيلي كم شده ..به ارامش وصف ناپذيري رسيدم ..خودم رو دوست دارم و به خودم احترام ميگذارم ... ديگه نفرتهاي درونم رو پاك كردم و بخشيدن از ته قلب رو ياد گرفتم و ديگه نگان چيزي نيستم چون ميدونم كه اين جهان امن و غني هست و هر چيز رو كه بخوام به وقتش به من ميده ..هنوز خيلي جا داره كه رو خودم كار كنم و به اميد دستاوردهاي عاليتر دارم تمام تلاشم رو ميكنم كه تمرينها رو عميقتر انجام بدم كه به بهترينم دست پيدا كنم . از خداوند سپاسگزارم برا ي اينكه من رو با شما اشنا كرد ...❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    parastoo 24 فروردين 99
    باسلام خدمت خانم هروی عزیزم بهترین روانشناسی که دیدم واقعا کارای زیادی تهیه کردم هیچکدام انقدر عمیق مسایل رو بررسی نکردند.من دوساله از فایلاتون ودوره ها استفاده میکنم واقعا دستاورد های زیادی داشتم بزرگترین نکته و دستاوردم این بوده که من مهم ترین عامل و مهم ترین اولویت زندگیم هستم خودم خالق تمام اتفاقات مثبت و منفی ام هستم عقل و احساس خودم خیلی دوستتون دارم در پناه منبع انرژی حیاتی و اقیانوس جهان باشید😘🙌
    پاسخ
    -0
    انصراف

    kimia 23 فروردين 99
    من امروز میخام از تغییراتی که این مدت کردم بگم از شدن های این مدت زندگیم که برام خیلی ارزشمندن و با اینکه شاید کوچک باشن ولی بزرگترین تغییراتو تو زندگی و روابط من ایجاد کرده، من صبور تر شدم من آروم تر شدم و آرامشم قلبی و عمیقه من از یک ادم بشدت غرغرو تبدیل شدم به آدمی که خوددار شده و دیگه خیلی خیلی خیلی کم غر میزنه من جذاب شدم و با تک تک سلولهام اینو احساس میکنم من مقتدر شدم ،ارادم قوی تر شد من به دوست داشتن خودم رسیدم و دنیای درون خودمو کشف کردم من تونستم روابط سمی و مخربو نه تنها از زندگیم بلکه از ذهنم ،با منطق کامل و بطور کاملا راحت پاک کنم بدون زجر کشیدن من ایمانم به خدا بیشتر شد و حقیقت درونمو بهتر وبهتر دیدم من بعد از سالها ورزشو تونستم شروع کنم تونستم وزن و سایز کم کنم من تونستم آدمایی رو مسیر زندگیشونو تغییر بدم من موفق شدم این مسیر آگاهی رو تو خانوادم جا بندازم نگاهم به آدما تغییر کرد و زیبا شد من دیگه همه تلاشمو میکنم کسی رو قضاوت نکنم من هیچ کدوم ازینا نبودم سوده عزیزم با اینکه تک تک اینا موردای کوچکیه ولی جمعش برای من آرامش وجودمو ساخته و جذابیتی که هیچ‌موقع تو زندگیم نداشتم الان دارم رو عزت نفسم کار میکنم و نوشتن و نوشتن شده همدم من تو این روزای قرنطینه ، امیدوارم بتونم روز به روز این آگاهی رو تو وجودم درونی کنم و در آینده بتونم با دوره جزیره گنج مسائل مالی و کاریم روهم درست کنم ، اینم بگم واقعا ویسای رایگان کانال بشدت عالی و کمک کننده ست ، و هرکدوم خودش طلا و گنجه که من علاوه بر دوره جذابیت درونی اونارو هم دوباره دوباره گوش میکنم و یادداشت میکنم ، دلم میخاد بجای تمام سالهایی که آگاه نبودم روی خودم کار کنم و تمام این سالهارو جبران کنم و تمام این آگاهی هارو تو ذره ذره وجودم ذخیره کنم تا جزئی از وجود و شخصیتم بشه ، سوده عزیز عاشقانه دوستت دارم و از خدا برات بهترین هارو میخام. ممنونم ک به زندگی من اومدی .
    پاسخ
    -0
    انصراف

    homeyra 23 فروردين 99
    شما به من جای بال هامو نشون دادین و جسارت پرواز توی سرزمین ناشناخته وجودم، جرات دادین فراتر از ترسهام برم، به اتاق های تاریک قصر وجودم سر بزنم و روشن شون کنم و بپذیرم شون که این ها مال منن. من مجموعه ای از صفات و حالات روحی و جسمی و ذهنی ام. توی هر پله که ایستادم مجبور شدم خودم رو مطالعه کنم. با جذابیت درونی جسارت و جرأت روبرو شدن با سایه هامو پیدا کردم. با دوره اعتماد بنفس تا عزت نفس خونه خراب مو کوبیدم و دارم از نو می‌سازمش. با جزیره گنج اتاق گنجمو پیدا کردم. اما هنوز حس میکنم در آستانه اون اتاق ایستادم و برای ورود بهش باز باید جذابیت درونی رو مرور کنم. اعتراف میکنم با ترم دوم عزت نفس روابطم با خانواده م دچار چالش های بزرگ شد، برون ریزی های عجیب پیدا کردم اما با درسواره ها و دوره از جدایی تا تعالی میخوام رابطه زخم خورده و کهنه مو با پدرم بسازم. این دستاورد امسال من خواهد بود. دستاوردهای سال گذشته اونقدر زیادن که سکوت میکنم و لبخند میزنم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    malihe 23 فروردين 99
    سلام خدمت شما نازنین با اینکه همسرم درامد بالایی داشت ولی برای من هزینه نمیکرد. و تمام مخارج زندگی و من از درامد خودم خرج زندگی رو میدادم من با دوره جذابیت درونی، عزت نفس و جزیره گنج روی خودم کار کردم بعد از یه مدت کار کردن روی خودم دیدم به طرز عجیبی خرید های گرون قیمت برای من انجام میده، هزینه هایی که هیچ وقت نمیکرد طلسم های روانی من باعث شده بود من نتونم رابطه زناشویی خوبی داشته باشم و من روی اینها کار کردم و این قفل رو هم شکشستم خانواده همسرم قصد داشتن زندگی ما رو خراب کنند، گفتید آدم ها رو به شکل یه بازیگر ببینید که اومده به شما درس بده. من کینه رو از دلم دور کردم و شروع کردم به تمرین کردن و به شکل معجزه اون ادم ها از زندگی من رفتند. بعضیاشون کلا از این شهر رفتند آرامش به زندگی من اومده و من هر اتفاقی و با بینش جدیدم میبینم. که چرا این اتفاق برای من افتاد من مسئول یه مجموعه بزرگ هستم، زیبا هستم موفق ولی عزت نفس خیلی پایینی داشتم، ساعت ها درگیر آرایش کردن بودم ولی الان خیلی اعتماد بنفس دارم خیلی با خودم راحتم و بدون آرایش بیرون میرم رابطه من با همسرم خیلی بهتر شده، کارایی که هیچ وقت برای من انجام نمیداد، الان برای من ماشین مدل بالا برای من خریده به نام خودم، یه خونه دو طبقه بسیار شیک به نام من زده هر روز دارم بهتر از روز قبل میشم. دارم میرم دنبال علایقم. من توی کارم خیلی موفقم ولی میخوام برم دنبال کاری که دوست دارم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌸🌷 22 فروردين 99
    سلام سوده نازنین من در شرایط خیلی بدی با شما آشنا شدم، تازه از رابطه ای جدا شده بودم که به شدت بهشون وابسته بودم، وابستگی خیلی خیلی زیاد و بدی داشتم به اون آقا من دوره های جذابیت درونی،عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم، دوره ها رو بار ها گوش کردم و با گوش دادن جذابیت درونی فهمیدم هیچوقت فکر نمیکردم رعایت نکردن همچین نکاتی باعث شده بود که زندگی من به اینجا برسه با کار کردن روی خودم اون آقا به زندگی من برگشت ولی دیگه مناسب من نبود و رابطه ما به جدایی رسید و من این بار دیگه اصلا مثل روز اول حالم بد نشد و حس خوبی داشتم دوره ها رو نوت برداری میکردم، من دختری بودم که در ابعاد مختلف زندگیم موفق بود و خیلی برای من مهم بود که بتونم رابطه عاطفی خوبی هم داشته باشم چون در روابط قبلیم همه روابطم به جدایی کشیده میشد و تجربه طردشدگی هم برای من غیر قابل تحمل بود که با کار کردن روی خودم خیلی اروم تر شدم دوره از جدایی تا تعالی رو تهیه کردم، درسواره های احترام به خود و استغنا رو گوش کردم و به نکات جالبی از خودم رسیدم که هیچوقت بهشون فکر نمیکردم و این اقتدار رو پیدا کردم که بعد از سال ها سال رفتم سمت اهدافی داشتم ولی همیشه میترسیدم شروعشون کنم و انرژی و لذت زیادی داشت برای من من عاشق موسیقی بودم و فکر میکردم خانوادم مخالف هستند که نمیتونم برم سمتش ولی بعد دیدم طلسم و سایه های خودم مانع شده بود با آقایی آشنا شدم که این بار در این رابطه دیگه هیچگونه وابستگی ناسالمی وجود نداره، من یاد گرفتم روی خودم کار کنم و به خودم متکی باشم تا اینکه همیشه بخوام درگیر این باشم که یک فرد خارجی به من کمک کنه و این خیلی خیلی اتفاق خوبی بود تا حدی که اون اقا به من گفت که من خیلی دل بی قراری داشتم ولی نمی دونم توی وجود تو چی هست که باعث شده من انقدر آروم بشم حتی با حرف زدن با تو، این صحبت ایشون باعث شد من به خودم خیلی افتخار کنم و خوشحال بشم که دوره ها رو گوش کردم و روی طلسم ها و سایه ها و عقده هام کار کردم و این صبحت برام خیلی خیلی لذت بخش بود من قبلا هیچوقت اعتماد به نفس نداشتم و همیشه از اندام خود مایه میگذاشتم چون از 8 سالگی ورزش میکردم و بازیکن بودم و یه اندام خیلی خیلی عالی داشتم ولی هیچوقت از خودم رضایت نداشتم و همیشه فکر میکردم دیگران از من بهتر هستند، وقتی روی خودم کار کردم به جایی رسید که مربی من که هیچ وقت اصلا نشده بود از من تعریفی بکنه و همیشه باید خودم ازش تایید میگرفتم دیدم که حالا بدون اینکه من حرفی بزنم یا ازش چیزی بپرسم خودش شروع کرده به تعریف کردن از من و بهم گفت تو چقدر اندامت قشنگ شده، چقدر پوستت سفید و روشن شده ولی روزی که اول اومده بودی باشگاه اصلا پوستت اینجوری نبود من کیفیت ارتباطاتم هم تغییر کرد و رابطه من با مربی، بقیه شاگرد ها خیلی بهتر شد ، حتی با همکارانم رابطه من خیلی خوب و صمیمی و عالی شد من 15سال مدام درگیر رسیدن به هدفی بودم که حالا با کار کردن روی عقده هام فهمیدم اون اصلا هدف من نبود و استعداد من نبود و رهاش کردم تا به سمت هدف و استعداد حقیقی خودم برم من فهمیدم هر اتفاقی که توی زندگیم میوفته بازخورد درونیات خودم هست و از اون آقایی که من رو ترک کرد هر لحظه و هر ساعت ممنونم که باعث شد من به آگاهی برسم و براش طلب خیر و برکت دارم در حالی که قبلا من ایشون رو نفرین میکردم ولی الان اینطور نیست، اون اقا من رو به این باور رسوند که زندگیم باید دستخوش تغییرات بشه و من این تغییرات رو انجام دادم. ممنونتونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    h 21 فروردين 99
    فهميدم چطوري خودمو دوست داشته باشم. بديها مثل گذشته ديگه اذيتم نميكنه چون ميدونم بايد باشه تا من كامل باشم. بديهاي وجودم رو بيرون كشيدم و ديدمشون و پذيرفتمشون. اونوقت بيشتر عاشق خودم شدم. به درك عميقتري از معني توكل رسيدم. باكنترلِ زمزمه هاي ذهني و دروني فهميدم نبايد قضاوت كرد. بعدش فهميدم كه قضاوت نكردن خودم، آدمها و شرايط و اتفاقات، بُعدِ عميقتري از تسليم بودن و رها كردنه.فهميدم چطور تسليم شدن به خدا ميتونه بزرگترين مشكلاتم رو از بهترين راهها حل بكنه. فهميدم چطور سپاسگزاري كُمَكم ميكنه كه از كمترين داشته هام اوج لذت رو ببرم. حتي با درك عميقترِ سپاسگزاري فهميدم سپاسگزاري يك بُعدِ ديگه از ابعاد تسليم بودنه. همه اينا با همديگه يك آرامش عميق و احساس امنيت در اين جهان بمن داده، احساسِ ميتوانمي بمن داده كه باور دارم از عهده هر كاري بخوام بر ميام. روحم لطيف شده احساسم زيبا شده، قلبم عاشق شده. نتايج ديگه هم اينا بود: ماشين خريديم، چشمم رو عمل كردم و مشكل ضعف بيناييم كامل رفع شده. پيج كاري همسرم رو كه از دست رفته بود بدون يك ريال هزينه نجات دادم. مدارك گمشده مهم همسرم رو با توسل به راهنماي درونم پيدا كردم. بعد از بيش از ٣٠ سال ارتباط عاطفي سرد و بيروح من با خانواده م گرم و عالي شده. اهداف سال آينده من: باز هم بيشتر رو خودم كار ميكنم. بر ترسم از رانندگي غلبه ميكنم و گواهينامه م رو ميگيرم. كسب و كارم رو شروع ميكنم و به فروش عالي ميرسم. به مكالمه زبان انگليسي مسلط ميشم🌹😍❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌷 20 فروردين 99
    زندگی سالمی های عزیز .بالاخص سوده ی عزیزم من بسیار بسیار خوشحالم با وجود تمام تلخ ای های سال ۹۸ این سال به بهترین نحو برای من بخاطر آشنایی با شما رقم خورده من از دی ماه آشنا شدم دوره ها رو خریداری کردم من قبلا دوره های دیگه رو از جاهای دیگه مثل قانون جذب و اینا خریداری میکردم و به شدت نه تنها کمکی به من نمی کرد که منو به هم می ریخت من همیشه دنبال جواب سوال های متعدد در مورد موفقیت و روابط بودم سوده ی عزیز به شکلی کاملا هوشمندانه و سیستماتیک چنان کنار هم چیده که من رفته رفته چنان علاقه مند شدم که خیلی از نیروهای م جمع شد از پراکندگی افکارم جلوگیری شد به همه ایده میدادم قبلا برای خودم نمیدونستم کاری کنم مرسی که به من آموزش دادی الان در جهت مثبت قرار گرفتم و دارم حرکت میکنم بهترین و خوب ترین حال رو دارم ارتباطاتم راحتتر شده به راحتی تصمیم گیری میکنم پولی که مدت ها منتظرش بودم به دستم رسید چیزایی که دوست دارم رو دارم میخرم و بدست میارم برای سال جدید هم برنامه ی کم کردن وزنم رو میخام انجام بدم و همچنین انشالا جا برای ورود فردی مناسب به زندگیم رو دنبال میکنم دوستون دارم بخاطر همه چیز.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    😊😊😊🙏🙏🙏 19 فروردين 99
    سلام سوده عزيزم سال نو مباركتون باشه اينقدرررر خوشحالم اينقدر از خودم راضي هستم و خدارو شكر ميكنم كه با دوره هاي شما اشنا شدم از شما هم خيلي ممنونم عزيزه دل انشالله هميشه نور الهي در زندگيتون زنده باشه من كل دوره ها رو استفاده كردم و با هر كدومشون خيييلي زياد آگاه شدم به خيلي از اشتباهاتم كه اصلا نميدونستم اين كارها اشتباه هستن پي بردم خيييلي ادم أرومي شدم به تحصيلاتم ادامه دادم و بعد فهميدم واي من چقدر ميتونم تو اين زمينه موفق باشم و باعت رضايت درونيم ميشه تو كارم خيييلي موفق تَر شدم همه در محيط كاري از من راضين و تحسين ميكنن كارمو و در رابطم خيييلي خييييلي آگاهانه جلو ميرم و اين تغييراتو دارم در طرف مقابل به وضوح ميبينم و باعث كيفيت رابطم شده اينقدر رفتارم با خانوادم خوب شده كه همه از من نظر ميخوان همه منو عجيب دوست دارن اينقدر تاثير داشت كه برادرا و خواهرام و دوستام از دورتون خريداري كردن 😍😍😍😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🎉🎁💝 19 فروردين 99
    سلام.خانم.هروی من سال ها پیش از همسرم جدا شدم و این جدایی باعث رشد من شد، من تونستم از لحاظ موقعیت تحصیلی، اجتماعی، مالی وضعیت خودم رو ارتقا بدم و ماشین و خونه ی خوبی بخرم ولی با وجود تمام این دستاورد ها و شرایطی که داشتم که از نگاه دیگران، شرایط خوبی بود اما من حال دلم خوب نبود و با کوچک ترین اتفاقاتی من بهم میریختم و انگار وجود من از هم میپاشید من در روابط عاطفیم به شدت دچار مشکل بودم، بعد از جداییم در رابطه ای بود که فکر میکردم رابطه ی خوبی هست ولی وقتی بهش درست فکر کردم دیدم این رابطه ظاهرا خوب هست چون من در اون رابطه هیچ خواسته ای ندارم و نیاز هام رو مطرح نمیکردم چون زمانی که میگفتمشون، من ترک میشدم و یا اون آدم از من فاصله میگرفت و الان دلیلش رو میفهمم که من ترس از دست دادن زیادی داشتم و میترسم طرد بشم من همیشه سرپوشی رو گذشته خودم میگذاشتم و اصلا نمیخواستم بهش فکر کنم تا اینکه دیدم به صورت دوره ای، یک سری اتفاقات مدام در زندگی من تکرار میشه و من نمیتونستم دلیلشون رو بفهمم و فکر میکردم من آدم بدبختی هستم با خودم میگفتم چرا هیچکس من رو دوست نداره، من برای همه با جون و دلم کار میکنم پس چرا آدمها وقتی که کارشون با من تموم میشه من رو ول میکنند و میرن، نمیتونستم درک بکنم که این ها ناشی از سایه ها و طلسم های من هستند با گوش دادن به دوره ها، شروع کردم به شخم زدن گذشته ی خودم تا دلیل اتفاقات تکراریم رو بفهمم، همه در نگاه اول به من میگفتند تو چقدر مهربون و دلسوزی ولی همون آدمها بعد از مدتی من رو ترک میکردند و بالاخره دیدم که ریشه این اتفاقات در من وجود داره و منم که چون به خودم احترام نمیگذارم، دیگران هم لاجرم همین کار رو با من میکنند. من با اینکه خیلی زحمتکش بودم، توی کارم بیشتر از توانم کار میکردم و هر کاری رو فارغ از اینکه وظیفه ی من هست یا نه انجام میدادم ولی بعد از مدتی کارفرما های به من میگفتند ما دیگه نمیتونیم با شما همکاری داشته باشیم و من مدام چندین بار از جا های مختلف اخراج شدم آخرین باری که اخراج شدم شروع کردم به تهیه دوره ها و گوش کردن شون و از حال خوب و اقتداری که داشتم خوشم اومد، دیگه نمیخواستم بخاطر درآمد، کاری رو که دوست ندارم ادامه بدم و الان حالم خوبه و از این فرصت استفاده کردم تا مطالعه کنم، روی خودم کار کنم و اسکلت های وجودیم رو محکمتر بسازم در رابطه عاطفیم هم دیدم من میترسم خواسته هام رو مطرح کنم و سایه های کودکیم و طلسم هایی که از مادر و پدرم در من شکل گرفته بودند پیدا کردم با کار کردن روی خودم ، وقتی ارزش خودم رو فهمیدم، سعی کردم رابطه ام رو با اون آقا با اقتدار پیش ببرم و دیگه از اون آقا گدایی محبت نکردم و خیلی جالب بود که همین اقتدار من باعث شده که اون آقا خودش به سمت من بیاد ولی دیگه این اومدنش برای من خیلی لطفی نداره چون من تازه قدر خودم رو دونستم و فهمیدم که من لایق خیلی بهتر و بالاتر از این ها هستم و مطمئنم به چیزی که از ته دلم میخوام و دارم براش تلاش میکنم میرسم. ممنونم از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    😊 18 فروردين 99
    فقط برای خانم هروی سلام خانم هروی عزیز یک سال هست که دوره جذابیت و اعتماد به نفس رو تهیه کردم و این اواخر دوره جزیره گنج و دوره جدایی تا تعالی رو تهیه کردم. من ۳۰ سال دارم و در سن ۱۶ سالگی سنتی و به اجبار پدر ازدواج کردم،چند ماه بعد همسرم فوت کردن،قبل از ازدواجم پدر و مادرم بعد از یه زندگی پر از جنگ و دعوا از هم جدا شدن و پدرم مجدد ازدواج کردن. ادامه تحصیل دادم و ارشد گرفتم ،همزمان با تحصیل کار میکردم با وجود اینکه نیاز مالی هم نداشتم ولی همیشه دوست داشتم خودم هزینه های زندگیم رو بدم. من چون قبلا ازدواج کرده بودم اسم زن بیوه رو روی خودم گذاشته بودم،و فکر میکردم که باید زن دوم یه مرد متاهل باشم و جایگاه من اینه،چیزی که تو شهر ما عرفه(سیستان و بلوچستان-و من بلوچ هستم).و تمام مردایی که سمت من می اومدن کسانی بودن که من رو به عنوان نفر سوم رابطه انتخاب می کردن،من حتی وارد یه رابطه هم شدم، نفرسوم شدم وخیلی سخت بود،خیلی رابطه نداشتم چون اون وقتی برام نداشت و رابطه پنهانی بود،با وجود اینکه همسر اون اقا فوق العاده زیبا بود،(رابطه ما در حد صحبت تلفنی که در مجموع سه بار در طول سه سال -و گاهی پیامک)،خونواده من متوجه رابطه میشن متاسفانه اون اقا زیر همه چی زد و گفت دختر شما دنبال من هست و من زندگیم رو دارم،واقعا فرو ریختم خیلی سخت بود مردی رو که من چندین سال فکر میکردم من رو دوست داره انقدر هم شجاعت نداشت که پشتم بایسته،یه سال بعد اون اقا با وجود همسر داشتن اومد خواستگاری ولی جواب من و خونواده من نه بود چون من شناخته بودمش.بازم من خواستگارایی داشتم که همشون زن داشتن،چون من خودم رو لایق همین زندگی ها میدیدم،من بعد از اون ماجرا برای اینکه تشنه دوستت دارم بودم،وارد ۵ تا رابطه مثل قبل شدم با همون کیفیت جالب اینجاست که من خیلی زود رابطه ها رو کات میکردم و اونها از من میپرسیدن چرا بهشون میگفتم من به شدت ترس از دست دادن دارم برای اینکه تو من رو ترک نکنی من این کار رو میکنم.بعد از همه این ماجراها من دوره هارو تهیه کردم زندگی من تغییر کرد رابطه من با خونواده و پدرم خوب شد،چند ماه دیگه میخوام برم تو خونه خودم و مستقل زندگی کنم و کار جدیدم رو همینطور،من الان تو شهر خودم هستم و همون اقایی رو که اولین نفر بود رو هر روز میبینم چون عموزاده من هست،اون اقا الان دوباره با یه دختر ۱۵ ساله ازدواج کرده و دوتا همسر داره و من زندگی که قراربود با این اقا داشته باشم رو دارم مثل فیلم میبینم ولی من بازیگر هیچکدوم از نقشاش نیستم،با وجود اینکه ظاهر زندگی عالی هست ولی منم که میدونم اون خانوما چه حالی دارن،خیلی حس خوبی دارم که فهمیدم تنهایی چیز بدی نیست ،خندیدن رو یاد گرفتم به خودم دارم نزدیک میشم .و از شما تشکر میکنم بخاطر مطالبی که به ما یاد دادین،براتون ارزوی سلامتی و شادی میکنم.من چون دوره رو به خیلیا پیشنهاد دادم و توی کانال هستن خواستم فقط شما دستاوردم رو بخونین.بازم ممنونم از شما.🌸🌸
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌹🍂🍃🍁💒 18 فروردين 99
    سلام خانم هروی نازنینم🥰 من همه دوره هارو خریدم و روشون کار کردم و دستاورد خوبی دارم ، تونستم گره هامو و طلسم هامورو پیدا کنم، و فهمیدم چطور با طلسمهام و گره هام مانع رسیدن به خواسته هام شدم، اینکه فهمیدم فقط یه ساختمونیم که هیچ اسکلتی ندارم و با یه تلنگری به هم میریزم نشونه هیچ اعتماد به نفسی نداشتم بود،من از بچگی نادیده گرفته میشدم تو خانواده تو فامیل تو مدرسه ،همه جا ،و به خاطر اینکه بتونم توجه همه رو جلب کنم همه باجی میدادم ، و از تنهایی فرار میکردم از تنهایی متنفربودم، ولی همیشه تنهایی قسمتم میشد،تو تنهاییم خودمو تو اتاقی حبس کرده بودم مثله یه مرده متحرک که فقط از زندگی نفس کشیدنشو داره، هیچ لذتی از زندگی و تنهایی نمیبردم،و خودمو لایق بهترین زندگی نمیدونستم ، من یه چیزاییرو تو خودم درونی کرده بودم مثله شغل پدرم ، وضع اقتصادی، چهره ام ،که البته اونروزا به خاطر درونی کردنش خیلی باعث شدم که خیلی فرصتارو از دست بدم ،از رابطه شخصی که بگم برای توجه خواستن از طرفم باج میدادم تا بتونم توجهشو به خودم جلب کنم وقتی بود خوب بود وقتی میرفت دنیا رو سرم اوار میشد ، من نسبت به چهرم تنفر داشتم اصلا نمیتونستم تو آینه به خودم نگاه کنم هروقت نگاه میکردم فقط عیبام میکمد جلو چشام ، یعنی چیزی از اعتماد به نفس ، جذابیت هیچی تو من نبود، من وقتی اومد سمت زندگی سالمیا که عشقمو از دست دادم با ناامیدی تمام دوره هارو خریدم ولی با عرض معذرت فک میکردم پولامو میریزم تو اشغال، تا اینکه یه بار گفتم هرچی که بشه یه بار از ته دلت به خودت ارزش قائل شو حتی اگه اینجوری باشه که پولارو ریختی دور ،این فقط یه بار به خاطر خودت بکن ، اومدم دوره هارو خریدم از جذایت تا اعتدالو ، وای اگه از جدایی تا تعالی هرچی بگم کم گفتم واقعا فوق العاده بود منو که زندگیمو از دست داده بودم و دچار معده درد شده بودم از شدت درد و فشار ، فررو ریخته بودم تونستم پاشم و اعتماد به نفس پیدا کنم واقعا فوق العاده رود، با جذابیت دورنی فهمیدم چه اشتباهایی داشتم تو رابطه ام تو زندگی ، چرا اشتباهای خودمو همش رو طرف فرافکنی میکردم،الان فهمیدم نداشتن اعتماد به نفس چه بلایی سر آدم میاره، من همون دختری بودم که حوصلم نمیکشید حتی یه متن سه خطیو بخونم الان همش دنبال کتاب خودنم تا خیلی بیشتر باخودم و روان حودم اشنا بشم ، بازم میگم جدایی تا تعالی واقعا محشر بود معجزگر زندگی بود ، تو جدایی تا تعالی من تونستم خواسته هامو از طرف بخوام که هلچوقت جرات گفتنشو نداشتم ، با گوش کردن به فایلا من تونستم نقطه مقابل ضعفام رو ببینم اگه ضعفام نبودن هیچوقت نمی تونستم به آرامشی که الان از ته قلبم حس میکنم برسم،بهتر ازهمه اینا ، خدارو باور کردم ، قبل اینا وقتی خواسته ای از خدا داشتم و دعا میکردم و تو ظاهر میگفتم من به خدا ایمان دارم ولی ته ته اون دلم میگفتم ول کن بابا خدا صدای منو نمیشنوه هوامو نداره ، خدا بیکار نیس که بخواد منو بشنوه، ولی الان هر چیزیو میخوام ته ته دلم قرصه که خدا هوامو داره و براورد کننده است ، کلا یقینا ایمان دارم بهش ،خلاصه اومدن شما تو زندگیم معجزه بود خیلی عاشقتونم همیشه خدا هواتونو داشته باشه، دوستتون دارم خانم هروی💝💝
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💐 18 فروردين 99
    خانم هرویه عزیز منم مثل خیلی ها شاید خیلی سخت تر از زیر صفر شروع کردم شکر خداوند ویاری شما فرشته مهربون از افسردگی شدید با اون دوز دارهایه وحشتناک خلاص شدم وتخم امیدو موفقیت ودرونم کاشتم و با لطف خدا ورهمنود هایه عالیتون دارم برایه خیلی موفق بودن ورسیدن به هدفام وزندگی خیلی عالی تلاش میکنم و با کمک خدا میتونیم و میتونم وبه هدفم میرسم با ارزویه موفقیت برایه تمام زندگی سالمیا وخودم💗
    پاسخ
    -1
    انصراف

    🌹 18 فروردين 99
    من ۳ماهه که دوره هاتونو تهیه کردم.به یک آرامشی رسیدم که واقعا ممنون خدا هستم و شما خانم هروی عزیزم واقعا شمارو خدا برای من رسوند واقعا بهترین هدیه خدا بود دوره هاتون برای من.من رابطه ی خیلی نزدیک و خوبی با خدا گرفتم.شوهرم بهم میگه تو چقدر قشنگ ترشدی،تو چقد تغییر کردی منو میبوسه و میگه نمیدونم چرا اینطوری شدی تو.در مقابله با مسائل زندگیم واقعا باآرامش برخورد میکنم و خونسردی خودمو حفظ میکنم و میسپارم به خدا،واقعا میبینم که بهترین ها اتفاق میفته...خیلی دستاورد دارم خداروشکر خیلی زندگیم عالی شده...میخوام که انشالله برای سال ۹۹ با قدرت بیشتری روی خودم کار کنم و همیشه از خدا میخوام بهم کمک کنه یک شخصیتی از خودم بسازم که خدا ازم راضی باشه😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💒💒💒 16 فروردين 99
    سلام. من بیشتر از یک سال هست که با کانال آشنا شدم، تصمیم گرفتم دوره ها رو تهیه کنم و روی خودم کار کنم و هر بار که تمارین دوره ها رو انجام به بهترین ها رسیدم من کسی بودم که تا پارسال دنبال راه های خودکشی میگشتم و واقعا به خودم عذاب زیادی میدادم و از همه بیشتر شرمنده خودم بودم چون اینها بخاطر این بود که من آگاهی نداشتم ولی الان مدیون خداوند هستم که باعث شد من در مسیر آگاهی قرار بگیرم و این همه آگاه بشم و به آرامش برسم اون آدمی که باعث شده بود من از جهان سیلی بخورم به زندگی من برگشت ولی دیگه برگشتنش برای من اهمیتی نداشت و آرامشی بهم نمیداد من قبلا چون در مدار خیلی پایینی بودم با کس دیگه ای در ارتباط بودم که به من بی احترامی کرده بود، اون آقا که یک روز به من توهین کرده بودم اون هم برگشت و من کلمه (پرنسس ) رو از زبونش شنیدم و وقتی این رو شنیدم خیلی تعجب کردم چون این رو توی دستاورد های بچه ها شنیده بودم ولی فکر میکردم این فقط برای دیگران اتفاق افتاده و برای من هرگز اتفاق نمیوفته الان فهمیدم خیلی از رفتار هایی که من میکردم و خیلی رفتار های ناپسندی که از اقا دیدم و باعث شد که من حسابی بشکنم، ریشه هاشون در خود من وجود داشته و الان فوق العاده خوشحالم که به این اگاهی رسیدم من در این مدت خیلی کمک های خداوند رو دیدم و انقدر دستاورد داشتم که بابتشون خیلی هیجان زده هستم ، من روی طلسم ها و روی سایه های خودم کار کردم و بخش زیادی از اون ها رو پیدا کردم و باور کردنی نیست که من چقدر دارم از این آگاهی لذت میبرم و مطمئنم این اتفاق هر روز بیشتر و بیشتر خواهد الان از تنهایی هام فوق العاده لذت میبرم ، من قبلا اصلا با تنها بودنم خوشحال نبودم ولی الان خوشحالم و هدفمند تنها هستم و دیگه حاضر نیستم با هر کسی توی رابطه برم فقط برای اینکه تنها نباشم و بخوام از خودم فرار کنم، دیگه این اتفاق نمیوفته و الان آگاهی و هوشیاری رو از اول وارد ارتباطم کردم ، من قبلا خیلی آگاهیم کم بود در روابط ، منی که هیچوقت در روابط اجتماعیم انقدر هوشیار نبودم این تغییرات برای من خیلی سخت بود ولی الان هر روز داره بیشتر به آگاهیم اضافه میشه و بابتشون خیلی ذوق دارم. این ذوقم رو ازشما دارم و ممنونتونم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    🙏💐🎁 16 فروردين 99
    سلام خدمت شما خانم هروی عزیز من بیشتر از یک سال هست که با کانال آشنا شدم، تصمیم گرفتم دوره ها رو تهیه کنم و روی خودم کار کنم و هر بار که تمارین دوره ها رو انجام به بهترین ها رسیدم من کسی بودم که تا پارسال دنبال راه های خودکشی میگشتم و واقعا به خودم عذاب زیادی میدادم و از همه بیشتر شرمنده خودم بودم چون اینها بخاطر این بود که من آگاهی نداشتم ولی الان مدیون خداوند هستم که باعث شد من در مسیر آگاهی قرار بگیرم و این همه آگاه بشم و به آرامش برسم اون آدمی که باعث شده بود من از جهان سیلی بخورم به زندگی من برگشت ولی دیگه برگشتنش برای من اهمیتی نداشت و آرامشی بهم نمیداد من قبلا چون در مدار خیلی پایینی بودم با کس دیگه ای در ارتباط بودم که به من بی احترامی کرده بود، اون آقا که یک روز به من توهین کرده بودم اون هم برگشت و من کلمه (پرنسس ) رو از زبونش شنیدم و وقتی این رو شنیدم خیلی تعجب کردم چون این رو توی دستاورد های بچه ها شنیده بودم ولی فکر میکردم این فقط برای دیگران اتفاق افتاده و برای من هرگز اتفاق نمیوفته الان فهمیدم خیلی از رفتار هایی که من میکردم و خیلی رفتار های ناپسندی که از اقا دیدم و باعث شد که من حسابی بشکنم، ریشه هاشون در خود من وجود داشته و الان فوق العاده خوشحالم که به این اگاهی رسیدم من در این مدت خیلی کمک های خداوند رو دیدم و انقدر دستاورد داشتم که بابتشون خیلی هیجان زده هستم ، من روی طلسم ها و روی سایه های خودم کار کردم و بخش زیادی از اون ها رو پیدا کردم و باور کردنی نیست که من چقدر دارم از این آگاهی لذت میبرم و مطمئنم این اتفاق هر روز بیشتر و بیشتر خواهد الان از تنهایی هام فوق العاده لذت میبرم ، من قبلا اصلا با تنها بودنم خوشحال نبودم ولی الان خوشحالم و هدفمند تنها هستم و دیگه حاضر نیستم با هر کسی توی رابطه برم فقط برای اینکه تنها نباشم و بخوام از خودم فرار کنم، دیگه این اتفاق نمیوفته و الان آگاهی و هوشیاری رو از اول وارد ارتباطم کردم ، من قبلا خیلی آگاهیم کم بود در روابط ، منی که هیچوقت در روابط اجتماعیم انقدر هوشیار نبودم این تغییرات برای من خیلی سخت بود ولی الان هر روز داره بیشتر به آگاهیم اضافه میشه و بابتشون خیلی ذوق دارم. از شما تشکر و قدردانی میکنم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    🙏🙏🙏🍁🍁🍁 15 فروردين 99
    باعرض سلام وتبریک سال نوبشماخانم هروی گل وتیم دلسوزومهربونتون..خانم هروی شاید۸ماه میشه که به وسیله دختره دوستم باکانال شمااشناشدم🙏خانم هروی باورتون شایدنشه اونموقع که باشماوکانالتون آشناشدم چحالوروزی داشتم والان که فایلهای رایگان ودستاورددوستان روگوش دادم چحال واعتمادبنفس درونی پیداکردم.خداروهزاران بارشکرکه باکانال شماآشناشدم🙏😭😭چراکه خدامیدونه چقدربرکتهای روحی واخلاقی نصیب من شده.خانم هروی جانم.من خانم ۴۷ساله هستم با۲۶سال زندگی مشترک که ازهرلحاظ چه خودم چه زندگیم داغونه.هراخلاق بدی که یمردداره همسره من همروداراس..برامثال کتک زدن بددهنی.....ولی تواین ۲۶سال چون من عزت نفس نداشتم وبه کاعنات وخداونداعتمادنداشتم هروقت ایشون حرف ازطلاق میزد متاسفانه التماس میکردم هرچی توبگی فقط اسمی ازطلاق نیار وایشون بابت حرمت نفس نداشتن من هربلایی که درتوانش بودسرم اورد.😭😭😭تااینکه بارها وبارها فایلها ودستاوردهاروگوش دادم.حتی بعضی مواقع بلویسای شماخوابم میرفت.وبالاخره به نتیجه رسیدم بقول شمامابایدازدل دردامون گنجمونو پیداکنیم.وشایداون دردبرای مابرکت ازطرف خداوندباشه.من دیگه حاضرنیستم بدون گناه باج عاطفی بدم یابقول شماخودمو بیشترارازاین تحقیرکنم..خانم هروی اینبارمن ازایشون خواستم براجدایی اقدام کنیم .وواقعا فقط ازخداوندکمک خواستم تاآخره راه کمکم کنه🙏وباعتمادبه اینکه جهان جای امنیه برای من میخوام مصمم سرتصمیم باشم.فقط میگم بزرگترین دستاوردمن آشنایی باکانال شمابود.امیدوارم خداوندبراتون بهترینهارورقم بزنه .درآخرازشمامهربونم وهمه دوستانم تمنادارم برام دعاکنید🙏
    پاسخ
    -1
    انصراف

    😍🌸🌷🌹 15 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیز من خانم ۳۰ ساله ای هستم که ۱۸ ساله که بودم با یک مردی که اصلا دوستش نداشتم ازدواج کردم و بعد از ۵ سال زندگی فلاکت بار و‌عاری از هر گونه محبت و‌عشق با یک پسر دو ساله ازش جدا شدم تو‌زندگی متاهلی خیلی سختی کشیدم بخاطر اینکه شوهرم خیلی ادم بدبین و بد دلی بود و تمام رفتارهای منو بچه گانه میدونست و بخاطر کارش همش به شهرهای مختلف منتقل میشدیم که بدترین دوران زندگی ام در روستای کنارک در استان سیستان و بلوچستان بود اینکه دوران جدایی و‌طلاق سختی داشتم اهل یه شهر کوچیک شمالی و‌بیش از اندازه متعصب هستم که در این شهرطلاق حکم مرگ را برای یه زن جوان داره به هر شکلی بود تصمیم گرفتم و جدا شدم و گشایش برای من بعد طلاقم اتفاق افتاد تا قبل اون من یه ادم مطیع خانواده و شوهر و فقط تو تخیلاتم قوی و با اقتدار بودم و شرایط مالی خیلی بدی رو گذارنده بودم و حس یه ادم تبعید شده رو داشتم که خفه ام میکرد ولی بچه ام رو شوهرم ازم گرفت ... دنیا به اخر رسید برام ! ولی همش سعی میکردم روحیه ام رو بالا نگر دارم با خوندن کتابهای روانشناسی و هر ویس روانشناسی که گیر میاوردم گوش میکردم و سعی میکردم عملی کنم ! رفتم و روانشناسی خوندم و تازه فهمیدم چقدر ذهن وروح و روان من داغون بود و تا ارشد روانشناسی مثبت گرا ادامه دادم خوندم و‌گشتم دنبال خودم ولی باز احساس خلا میکرد ترحم ، حس زن مطلقه بودن حس سهل وصول بودن و نگاه مردان رو شدیدا حس میکردمو اذیت میشدم . در اون دوران با یه پسری که یکسال کوچیکتر از خودم بود اشنا شدم و سه سال در رابطه بودیم ولی اون هم بدبین و شکاک بود و اعتماد به کسی نداشت تا اینکه من رفتم به خارج کشور برای ادامه تحصیل و رابطه ما همچنان ادامه داشت ولی توهین و تحقیر و بی احترامی هم اضافه شده بود و من وابسته شدید بودم عجیب حس میکردم بهش محتاجم ..... ولی اون بخاطر شرایط مطلقه بودن من ، من رو انتخاب نکرد و‌گفت خانواده ام رضایت نمیدن با شرایط تو باهات ازدواج کنم و رابطه تموم شد .... بعد یکسال جدایی و اتمام رابطه بارها برگشت ولی من قبول نکردم ... هر چند بار ها گفتم پیش خودم شاید درست شه ولی ریسک نکردم. و توی این مدت پیشنهادهای داشتم و‌روابط خیلی کوتاه که همشون بدلیل مطلقه بودنم و ناراضایتی خانواده اشون را بهانه میکردن و‌شدیدا ادمهای بدبین و شکاک و دید بسته نسبت به زن و به قول خودشون غیرتی که مثل کالا باهام رفتار میکردن ..... احساس تنهایی و‌شکست عجیب داغونم میکرد تا اینکه شهریور ۹۸ در حالیکه احساس بی ارزشی و طردشدگی و نالایقی شدیدداشتم با کانال شما اشنا شدم و دوره ها رو یکی یکی خریداری کردم با دوره جذابیت فهمیدم که نواقصی دارم که اصلا تا بحال بهشون توجه نکردم بودمو با انرژی و امواج خودم بوده که همچین ادمهای رو جذب میکردم با دوره عزت نفس تا اعتمادبه نفس متوجه شدم که بزرگترین گره زندگی من چیه ، و اون این بود که در اخرین مکالمه من با همسر سابقم بهم گفته بود تو بعد طلاق مگه قرار خوشبخت بشی ؟ مگه پسر مجرد تو رو قبول میکنه تو باید با مردی که زنش فوت شده یا زنش طلاق داده باید ازدواج کنی ! همین یه جمله باعث شده بود من تمام سعی کنم که خلافش رو به خودم و جهانم ثابت کنم و این کار رو غیر ارادی انجام میدادم... بارها دوره ها رو گوش کردم و نت برداشتم و چالش چهارماه رو شروع کردم و نتایج خاص و بزرگی نگرفتم ولی صبر کردم و میکنم کمک کم تحول و گشایش در ذهن و روحم اتفاق افتاده و بیشتر عمیق شدم در خودم و تونستم اضافه وزن ۸ کیلویی که سالهای بود نمیتونستم کم کنم رو کم کردم و تمام اون ادمهای که تحقیرم کردن برگشتن و خواستن دوباره باشن و معذرت خواهی کردن ولی من قبول نکردم و الان چالش ۴ ماه دوم رو شروع کردم و امید دارم این بار همه چی بهتر میشه !
    پاسخ
    -1
    انصراف

    😍😍😍🌸 15 فروردين 99
    سلام سوده عزيزم من خيلي اهل كامنت گذاشتن و دستاورد فرستادن لحظه به لحظه نيستم و فكر ميكنم كلا توي پيج شما ٣ يا ٤ تا كامنت دارم ولي يك كامنت گذاشتم زير يكي از دستاوردهاي اينستاگرام و نوشتم كه دوره جذابيت دروني عاليه من مثل اهن ربا شدم و هرچيزي كه ميخوامو جذب ميكنم بعد از اين كامنت من ، خيلي از بچه ها اومدن توي دايركت منو پيام دادن كه چكار كردي انگار براشون غيرقابل باور ولي واقعا من دارم زحمت ميكشم من چند ماه پيش براتون يه دستاورديكه خيلي مهم بود برام فرستادم براتون و شما در جواب گفتيد حالا اين نيرو رو ميتوني اختصاص بدي به خواسته هات ميخواستم بهتون بگم من تمام دوره هارو توي يه دفتر اول مينويسم قسمت ديگه دفتر تمام تمرين هارو پشت سرهم مينويسم و انجام ميدم يه دفتر ديگه دارم كه كاراي روزانمو مينويسم توي اون مشخص ميكنم كه امروز روي كدوم تمرين تمركز كنم و الان ٧ ماه ميگذره من اين كارارو انجام ميدم كه به اين مرحله رسيدم كه هرچيزيو تصور ميكنم يجوري عجيب مياد توي زندگيم حتي ميتونم بگم وقتي خيلي كوتاه به اين فكر ميكنم كه اع اين اقا چقدر خوب بود يهو ميبينم يجوري پيامي مياد يه اتفاقايي ميوفته كه ميخواد ارتباط داشته باشه و ياد حرفهاي شما ميوفتم كه گفتيد نيروتون كنترل كنيد چون يجوري ميشه كه هرچيزيو بخوايد جذب كنيد صداي شما مثل قرص ارامبخش براي من ممنونم ازتون بينهايت ممنون
    پاسخ
    -1
    انصراف

    👇👇👇 15 فروردين 99
    سلام خانوم هروی نازنین امیدوارم حالتون عالی باشه که حال ما رو عالی میکنید. من تقریبا از آخرین پیامم به شما کلی دستاوردهای ریز و قابل توجه داشتم اما میخواستم بزارم روزی بیام که اون مطالبی رو به اشتراک بزارم که برای سایر دوستانم مفیدتره. منم با یه جدایی با شما آشنا شدم. البته ارتباط ما یک ارتباط کاملا مجازی بود. اما من وابسته شدید شده بودم طوری که خیلی از ارزشام فاصله گرفته بودم. بعد جدایی تا چند ماه بی انرژی، گریه ، معده درد و پرخاشگر بودم و مدام اونو مقصررمیدونستم تا اینکه با شما و دوره ها آشنا شدم. چند ماهی میشه و همه دوره هه و دستاوردهایی که برای فروش بود تهیه کردم . هر کدوم شفای روحم از زوایای مختلف بودن. زندگی آگاهانه رو به من هدیه دادن. و بعد چند ماه که مجدد اون اقا رو دیدم خیلی مودبانه و با احترام برخورد میکنه. انگار هر دو فراموش کردیم چی گذشته. و نکته جالب اینه من شاغل نبودم اما بعد دوره عزت نفس اومدم هوش مالی رو ثبت نام کردم و آموزش دیدم و در بورس سرمایه گذاری کردم و ۱ ماه بعدش با آقایی اتفاقی آشنا شدم که خودش تو بورس هست و یجورایی با تجربه این حرفه و خودش بدون اینکه بدونه من تو بورس هستم گفت اگه بخوای من همه جوره بهت کمک میکنم. و رابطه ما شکل گرفت همسالیم. و تو صحبتامون مدام میگه تو چه حس خوبی داری تو خیلی خوبی خیلی عاقلی خیلی پخته ای ، خیلی بهم انرژی میدی. و سعی میکنیم برای خودسازی بهتر بهم کمک کنیم. برای همین میخوام به دوستانم بگم، اگه واقعا پی ببرید که خود واقعیتون چقدر بالاست دیگران هم اینو خواهند دونست و جریانات الهی به سمت شما خواهد آمد. حال دلتون عالی ❤️
    پاسخ
    -1
    انصراف

    💝💝💝 14 فروردين 99
    سلام خدمت سوده نازنین من شش ماه هست که همه ی دوره ها رو تهیه کردم و یکی از مهم ترین دستاوردهام این بود که من در شغلی بود که مورد علاقه ی من نبود و من رو مریض کرده بود، من از استرس و حال بد مدام قرص های آرام بخش و قرص خواب آور مصرف میکردم، این اقتدار رو پیدا کردم که اون کار رو رها کنم و علاقه خودم رو پیدا کردم و وارد اون شغل بشم و توی اون کار آموزش دیدم، پیشرفت کردم دوره ها رو بار ها گوش دادم و بار ها نوشتم تا تونستم ریشه های مسائلم رو پیدا کنم و از بین ببرم من 12سال در یک رابطه سمی بودم؛ در اون رابطه بار ها به من خیانت شده بود اما من ارزش های خودم رو انقدر بالا نمیدیدم که کس دیگه ای غیر از این ادم بخواد با من بمونه، با اینکه خیلی اتفاقات بدی در اون رابطه می افتاد و اون آدم هیچ هدفی برای رابطه نداشت ولی هیج اقتداری نداشتم که از اون رابطه خارج شم، با اینکه قبلا با مطالب دیگه روی خودم کار میکردم ولی هیچوقت نتونستم عمیق خودم رو بشناسم، اما حالا انقدر رشد کردم و ارزش های خودم رو شناختم که آدم ها و روابط سمی رو حذف کردم توی کار و روابطم گشایش بوجود اومد. هر چیزی رو هر زمانی که میخواستم خداوند به من میداد دو ماه زمان گذاشتم ، خیلی فکر کردم به روابطم، تمرینات دوره جدایی تا تعالی رو خیلی کار کردم و تونستم با نهایت اقتدار از اون رابطه ی مسموم که زندگی من رو مختل کرده بود خارج شدم طلسم ها و بی ارزشی ها و بی احترامی هایی که به خودم کرده بودم و بیماری هایی که روحم در اون رابطه گرفته بود دیدم، ارزش های خودم رو احیا کردم، به یادگیری پرداختم، توی کارم پیشرفت کردم، زمانم برای من خیلی عزیز شده و ازش برای رشد و یادگیری استفاده میکنم من قبلا از روابط مسمومم میخواستم انرژی بگیرم و از توجه آدمها ، در حالی که همراه باهاش خیانت و آزار و اذیت بود ولی جز خداوند به هیچ چیز دیگه ای متصل نیستم بواسطه ی پیشرفتی که در کارم داشتم تونستم از لحاظ مالی مستقل بشم در حالی که من هیچوقت توی زندگیم استقلال نداشتم، کلاس های آنلاین برگزار کردم، شروع به تدریس کردم الان بهترین مشاور خودم هستم، تصمیمات درست میتونم بگیرم، خیلی به آرامش رسیدم و با خودم خیلی حالم خوبه و واقعا ریشه های من توی یک خاک حاصل خیزه، احساس میکنم دوباره متولد شدم و این بزرگترین دستاورد امسالم بوده. و خیلی خیلی از شما تشکر میکنم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    🎁🎉 14 فروردين 99
    سلام خانم هروی عزیز. من دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس رو زمانی تهیه کردم که یک جدایی خیلی خیلی بد رو تجربه کردم، انقدر اون زمان حالم بد بود که حتی اصلا نمیتونستم تمرینات رو انجام بدم، نمیتونستم نوت برداری کنم دستم به نوشتن نمیرفت، فقط میتونستم یک جا بخوابم و گوش بدم، بار دوم حالم خیلی بهتر شده بود و تصمیم گرفتم تمرینات رو انجام بدم بزرگ ترین دستاوردی که من در کل زندگیم داشتم، این هست که الان به نقطه ای از احساس خوب، آرامش و رضایت از زندگی رسیدم که توی این لحظه نیاز به چیزی ندارم، هدف دارم برای رسیدن بهشون تلاش میکنم ولی اصلا دیگه نگرانی، استرس و حرص رو ندارم و مطمئنم چیزی که باید برای من اتفاق بیوفته، اتفاق میوفته و برای من رسیدن به این حال خوب، خیلی خیلی با ارزش بود من بسیار زیاد به آواز علاقه داشتم ولی هیچوقت نمیتونستم استاد خوبی برای شروع کارم پیدا کنم و اعتماد به نفسش رو هم نداشتم، حتی یک بار هم برای آموزش جایی رفتم و به من گفتند شما به جای اینکه آواز کار کنی روی اعتماد به نفست کار کن، من خیلی عزت نفس و اعتماد به نفس پایینی داشتم ولی الان به جایی رسیدم که کارم رو شروع کردم و یک استاد خیلی عالی دقیقا منطبق با علاقه من و در سبکی که دوست دارم پیدا کردم من همیشه دنبال رابطه عاطفی داشتن و بودن یک آدم توی زندگیم بودم، الان انقدر آدم های زیادی به سمت من اومدند چه برای ازدواج، چه برای آشنایی خیلی زیاد شدند ولی من دیگه اون آدم قبلی نیستم و مثل گذشته احساس نیاز ندارم به اینکه حتما بخوام با کسی توی رابطه باشم الان از همه لحظات زندگیم دارم لذت میبرم، من خیلی دوست داشتم مستقل زندگی کنم، الان انقدر اقتدار درونی پیدا کردم، جنگجوی درونم فعال شده که هیچ ترسی از استقلال ندارم، حتی خانواده من قبلا بسیار مخالف بودند، پدرم اصلا این رو نمیپذیرفت اما من بعد از دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس تصمیم گرفتم که مستقل بشم و خانواده ی من که انقدر مخالف بودند الان بهم میگن ما برای مستقل شدنت حمابتت میکنیم، بهت سرمایه کار میدیم، برای تو یک خونه خیلی خوب تامین میکنیم، همین که انقدر اینا 180 درجه چرخیدند و از آدمهایی که مخالفِ من و کار هام و رفتارم بودند الان انقدر موافق با من شدند و حمایتم میکنند به نظرم خیلی دستاورد بزرگی هست من فهمیدم ما توی جهانی زندگی میکنیم که هیچ محدودیتی نداره برای رسیدن به خواسته ها و علایق مون، این فقط درون ماست که یک سری چیز ها رو برای خودش محدود میکنه و محدودیت ها رو میسازه و بیشترین کاری که ما باید انجام بدیم این هست که روی درونیات خودمون کار کنیم. ممنون از زحمات شما و تیم خوبتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    حبیبه 13 فروردين 99
    سلام من همه دوره هارو خریدم و روشون کار کردم و دستاورد خوبی دارم ، تونستم گره هامو و طلسم هامورو پیدا کنم، و فهمیدم چطور با طلسمهام و گره هام مانع رسیدن به خواسته هام شدم، اینکه فهمیدم فقط یه ساختمونیم که هیچ اسکلتی ندارم و با یه تلنگری به هم میریزم نشونه هیچ اعتماد به نفسی نداشتم بود،من از بچگی نادیده گرفته میشدم تو خانواده تو فامیل تو مدرسه ،همه جا ،و به خاطر اینکه بتونم توجه همه رو جلب کنم همه باجی میدادم ، و از تنهایی فرار میکردم از تنهایی متنفربودم، ولی همیشه تنهایی قسمتم میشد،تو تنهاییم خودمو تو اتاقی حبس کرده بودم مثله یه مرده متحرک که فقط از زندگی نفس کشیدنشو داره، هیچ لذتی از زندگی و تنهایی نمیبردم،و خودمو لایق بهترین زندگی نمیدونستم ، من یه چیزاییرو تو خودم درونی کرده بودم مثله شغل پدرم ، وضع اقتصادی، چهره ام ،که البته اونروزا به خاطر درونی کردنش خیلی باعث شدم که خیلی فرصتارو از دست بدم ،از رابطه شخصی که بگم برای توجه خواستن از طرفم باج میدادم تا بتونم توجهشو به خودم جلب کنم وقتی بود خوب بود وقتی میرفت دنیا رو سرم اوار میشد ، من نسبت به چهرم تنفر داشتم اصلا نمیتونستم تو آینه به خودم نگاه کنم هروقت نگاه میکردم فقط عیبام میکمد جلو چشام ، یعنی چیزی از اعتماد به نفس ، جذابیت هیچی تو من نبود، من وقتی اومد سمت زندگی سالمیا که عشقمو از دست دادم با ناامیدی تمام دوره هارو خریدم ولی با عرض معذرت فک میکردم پولامو میریزم تو اشغال، تا اینکه یه بار گفتم هرچی که بشه یه بار از ته دلت به خودت ارزش قائل شو حتی اگه اینجوری باشه که پولارو ریختی دور ،این فقط یه بار به خاطر خودت بکن ، اومدم دوره هارو خریدم از جذایت تا اعتدالو ، وای اگه از جدایی تا تعالی هرچی بگم کم گفتم واقعا فوق العاده بود منو که زندگیمو از دست داده بودم و دچار معده درد شده بودم از شدت درد و فشار ، فررو ریخته بودم تونستم پاشم و اعتماد به نفس پیدا کنم واقعا فوق العاده رود، با جذابیت دورنی فهمیدم چه اشتباهایی داشتم تو رابطه ام تو زندگی ، چرا اشتباهای خودمو همش رو طرف فرافکنی میکردم،الان فهمیدم نداشتن اعتماد به نفس چه بلایی سر آدم میاره، من همون دختری بودم که حوصلم نمیکشید حتی یه متن سه خطیو بخونم الان همش دنبال کتاب خودنم تا خیلی بیشتر باخودم و روان حودم اشنا بشم ، بازم میگم جدایی تا تعالی واقعا محشر بود معجزگر زندگی بود ، تو جدایی تا تعالی من تونستم خواسته هامو از طرف بخوام که هلچوقت جرات گفتنشو نداشتم ، با گوش کردن به فایلا من تونستم نقطه مقابل ضعفام رو ببینم اگه ضعفام نبودن هیچوقت نمی تونستم به آرامشی که الان از ته قلبم حس میکنم برسم،بهتر ازهمه اینا ، خدارو باور کردم ، قبل اینا وقتی خواسته ای از خدا داشتم و دعا میکردم و تو ظاهر میگفتم من به خدا ایمان دارم ولی ته ته اون دلم میگفتم ول کن بابا خدا صدای منو نمیشنوه هوامو نداره ، خدا بیکار نیس که بخواد منو بشنوه، ولی الان هر چیزیو میخوام ته ته دلم قرصه که خدا هوامو داره و براورد کننده است ، کلا یقینا ایمان دارم بهش ،خلاصه اومدن شما تو زندگیم معجزه بود خیلی عاشقتونم همیشه خدا هواتونو داشته باشه، دوستتون دارم خانم هروی⚘🥰🥰💝💝⚘⚘⚘⚘
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💋🍂🍃 12 فروردين 99
    سلام به شما یار و همراه ما. من دوره جذابیت درونی و دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم چون در رابطه ای بودم که اصلا توی اون رابطه خوشحال نبودم، میدونستم اون آقا معیار های من رو برای ازدواج نداره و حتی روابط قبلیم هم که با قصد ازدواج بود شکست خورد، با وجودی که میدونستم این آقا به درد من نمیخوره اما نمیتونستم این رابطه رو تموم کنم ولی با کار کردن روی خودم تونستم از خدا بخوام این رابطه تموم شه که انجام شد وقتی دوره ها رو کار کردم، توی کارم افزایش حقوق داشتم، کارفرمای من خیلی با من مشکل داشت، دعوامون میشد، اصلا نمیتونستیم حضور هم رو تحمل کنیم اما بعد از دوره ها در آمد های جانبی برام ایجاد شد و رابطه کارفرمام با من خیلی عالی شد و الان برای هر مناسبت و اتفاقی به من پاداش میده و این خیلی برام عالی بود، کارم برای غیر قابل تحمل بود ولی الان دیگه اینجوری نیست وقتی نظام های ارزشی خودم رو بنا کردم، طلسم هام رو پیدا کردم تونستم وارد رشته ای بشم که اصلا فکر نمیکردم مورد علاقه من باشه اشکالات و اشتباهات و طلسم و سایه هایی که از پدر و مادرم داشتم دیدم و برطرف کردم چون این طلسم ها باعث شده بود من در زمینه ازدواج به مشکل بخورم، پیشنهاداتی برای ارتباط هم داشتم ولی خودم نپذیرفتم چون احساس میکردم باید بیشتر روی خودم کار کنم رابطه من با اطرافیانم خیلی بهتر شده و همیشه از من و زیبایی من تعریف میشه، من اضافه وزن داشتم ولی هر چقدر کمتر میخوردم چاق میشدم، با چالش من جدید همزمانی داشتم و موفق شدم در عرض سه هفته، سه کیلو اضافه وزنم رو خیلی راحت کم کردم من قبلا برای تایید گرفتن و تحسین شدن از سمت دیگران خودم رو جور دیگری نشون میدادم ولی حالا برطرفش کردم من رابطه ی دیگه ای هم داشتم که منجربه شکست شد چون فکر میکردم عاشقش هستم ولی با دوره جزیره گنج متوجه شدم اصلا اینطور نبوده، با این دوباره من ارتباطم رو با خدا مجدد شروع کردم و جالب بود هدایایی زیادی دریافت میکردم که اصلا باورم نمیشد و خیلی برای من این دوره کار بردی بود دوره جدایی تا تعالی رو تهیه کردم و فهمیدم طردشدگی های من کجا بود و چرا ترک میشدم، من وقتی ترک شدم خیلی حال و روز بدی داشتم، اصلا نمیخواستم زنده باشم، ناراحتی عصبی و خشم زیاد داشتم، بیماری های سراغم اومد که به شدت لرزش دست و پا پیدا کرده بودم، با این دوره خلا هام رو فهمیدم و متوجه شدم چرا اون آقا انقدر برای من جذاب بود، من خیلی کتاب خونده بودم و سعی میکردم تکه های خودم رو جمع کنم و دوباره روی پای خودم بایستم ولی باز هم نتونسته بودم همه مطالب رو انقدر کامل متوجه بشم من همیشه منتظر بودم اون آقا برگرده و اظهار پشیمونی کنه تا من آروم بشم ولی حالا دیگه بخشیدمش و اصلا دیگه نمیخوام برگرده و نمیخوام پشیمونی شو ببینم و برای من دیگه اهمیتی نداره، اون رابطه من رو با خودم آشنا کرد و این برام مهم هست با دوره جدایی فهمیدم من همیشه آدم ها و روابطی رو انتخاب میکردم که از من پایینتر باشند تا ترک نشم و جالب بود که توی همون روابط هم ضربه میخوردم، الان خیلی آرامش دارم و با تنهایی خودم حالم خوبه. و سپلسگذار شما هستم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🍂🍃🍁💐🌸🌷 11 فروردين 99
    سلام خانم هروی نازنین. من زمانی با شما آشنا شدم که به شدت در دوران بدی بودم، در یک رابطه اشتباه ودم که اصلا قدر خودم رو نمیدونستم، با اینکه شرایط کاری، تحصیلاتی، شغلی و وضعیت مالی بسیار عالی ای داشتم ولیکن در یک رابطه خیلی غلط بودم که تمام اعتماد به نفس من رو گرفته و من وابستگی خیلی زیادی به اون آقا داشتم و کاملا خودم رو فراموش کرده بودم و غرق این آدم شده بودم و اون هم از من سو استفاده میکرد، در نهایت متوجه شدم که ایشون دروغ خیلی بزرگی به من گفتند ولی هنوز درگیر این ارتباط بودم و به شدت اضطراب من افزایش پیدا کرده به حدی که حملات پنیک به من دست میداد فایل های جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کرده بودم و بار گوش میدادم، در نهایت این اقتدار رو پیدا کردم که به راحتی این آدم رو بگذارم کنار و خودم رو بشناسم و تازه بتونم خودم رو دوست داشته باشم و این فایل ها دستاورد بزرگی که به من داد این بود که من قدر خودم رو بدونم و این نقطه ضعف هام رو پر کنم و از لحظات زندگیم به تنهایی لذت ببرم با کار کردن روی خودم من تغییرات و معجزات زیادی در زندگیم دیدم، من همیشه با آدم های اشتباهی آشنا میشدم که بسیار پایین تر از من بودند و انگار اون اعتماد به نفس رو نداشتم که با آدم هایی که موفق هستند و شرایط خوبی دارند آشنا بشم، کیس هایی که داشتم از درون تهی بودند و بدتر باعث میشدند که به من ضربه وارد بشه و من خواستگاران زیادی داشتم ولی هیچوقت این اقتدار رو نداشتم که بتونم انتخاب صحیحی داشته باشم و همیشه انگار از ازدواج فراری بودم چون نمیتونستم بلاخره فردی رو انتخاب کنم بعد از کار کردن دوره ها، یک خواستگار برای من اومد و منی که اصلا باورم نمیشد ازدواج سنتی داشته باشم در نهایت بخاطر اصرار های بیش از حد اون آقا و خانواده ش ما با هم آشنا شدیم و من در خواست ایشون رو پذیرفتم و عقد کردیم و کم کم بعد از 9 ماه که از عقد ما گذشته، به شدت موفقیت هایی در رابطه مون پیدا کردم و به خیلی از چیز هایی که اصلا فکرش رو هم نمیکردم رسیدم، من تونستم واقعا رابطه خوبی رو با همسرم برقرار کنم، خانواده ی به شدت محترمی داره و اون آقا و خانواده ایشون احترامی به من میگذارند که من هیچوقت در روابط قبلیم ندیده بودم چون من خودم رو شناختم، حالا که خودم، خودم رو دوست دارم و به خودم احترام میگذارم، بقیه هم همین رفتار رو با من دارند و آدمی رو پیدا کردم که هم سطح خودم و مثل خودم باشه و به شدت خوشحالم من در کارم هم موفقیت های بیشتری رو کسب کردم، در زمینه مالی هم اصلا فکرش رو نمیکردم خونه ای رو که دوست دارم در منطقه ای که دوست دارم بتونم تهیه کنم ولی خریداریش کردم و واقعا پل های زندگیم رو یکی پس از دیگری رد کردم و خیلی خیلی خوشحالم. و این خوشحالی رو ازشما دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💙💜💚❤💋 10 فروردين 99
    سلام خدمت شما و تیم خوبتون من زمانی با پیج زندگی سالم شدم و دوره ها رو تهیه کردم که همسرم پنجاه روز بعد از عقد مون من رو ترک کردند و رفتند و من از این بابت خیلی ناراحت بودم و واقعا حال روحی بدی داشتم من پیش خیلی از فالگیر ها و دعا نویس ها رفتم و منتظر بودم که نتیجه بگیرم، توی اون لحظات من اصلا نمیتونستم حرف های شما رو باور کنم تا اینکه بالاخره مجبور شدم دوره ها رو تهیه کنم شروع کردم به گوش دادن به دوره ها، تک تک اشتباهاتی که داشتم رو متوجه شدم و طلسم هایی که داشتم از بچگی پیدا کردم، من یاد دوران کودکیم افتادم که مادرم چطور با پدرم برخورد میکرد و وقتی به خودم نگاه کردم دیدم که من هم تمام اون کار ها رو دارم تکرار میکنم و این بزرگ ترین طلسم من برای تخریب رابطه هام بود من قبل از همسرم هم زدواج ناموفق دیگه داشتم، همیشه ناله میکردم و اون آدم رو نفرین میکردم که اومده و زندگی من رو خراب کرده ولی با گوش دادن به دوره ها اون شخص رو بخشیدم و فهمیدم که خیلی مشکلات رابطه از سمت خودم بوده، من انقدر طلسم داشتم که اونموقع اصلا ذره ای از اون احساساتی که اون آدم نسبت به من داشت نمیدیدم و قبول نداشتم ولی بعد از گوش دادن به دوره ها بعد از 6 سال متوجه شدم بعد از گوش دادن به دوره ها خیلی انتظار میکشیدم نامزدم برگرده چون ایشون تمام معیار هایی که من میخواستم رو داشتند، ولی هشت ماه گذشت و برنگشت و من یک روز تصمیم گرفتم که دیگه رها کنم، بعد از اینکه رها کردم از طریق یکی از آشنایانم شنیدم که همسرم قصد برگشت داره، در حالی که قبلا نامزدم به همین آدم گفته بود که از من ناراضی هست و از من بهش بد گفته بود ولی حالا از من تعریف کرده بود و این برای من یک دستاورد بود همسرم توی روز نامزدی مون که همون روز زن بود برگشتند و من از این بابت خیلی خوشحالم، الان دیگه بگو مگو های گذشته رو نداریم، رابطه مون که نود درصد به سمت تخریب شدن میرفت، الان خیلی اروم شده، و نامزدم واقعا من رو دوست داره و فهمیده که من هم چقدر دوستش دارم. با تشکر فراوااااان
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Karimi 8 فروردين 99
    سلام خانم هروی من فروردین 96 همزمان با به دنیا اومدن پسرم مادرم فوت کرد و در این سه سال به هیچ طریق خلا نبود مامانم برام پر نمیشد و اواخر سال 98 خیلی از نظر روحی حالم بد بود و احساس کردم اصلا انرژی ندارم و به اون نقطه صفر رسیدم. دوستم کانال شمارو معرفی کرد و وارد کانال شدم و دوره جذابیت درونی و عزت نفس رو گرفتم و دارم گوش میدم و اولین چیزی که برام داشت این بود که ارامش پیدا کردم و گفتگوی درونی بدی که داشتم بهتر شد و رابطم با خدا از بین رفته بود دوباره برگشتم سمت خدا و الان هر روز یه مقدار از ویسها رو گوش میدم و نت برداری میکنم تا در درجه اول بتونم انرژی درونیم رو افزایش بدم. مادر من توی زندگی سختیهای زیادی کشید مشکلات جسمی داشت بابام کلا اخلاق نداشت ولی ارامش. و روحیه خوب و اون جذابیتی که شما میگید داشت من با خودم میگفتم این انژی مثبت رو از کجا میاورد الان متوجه شدم ِکه به اون منبع اصلی و سرچشمه انرژی یعنی خدا وصل بود.ممنون از زحمات شما.
    پاسخ
    -1
    انصراف

    😍😍😍😍 7 فروردين 99
    سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما بانوی مهربون و دوست داشتنی و گروه عالی تون. نمیدونم دستاورد قبلی من هست تو صفحه یا پاک شده. ۲۲آپریل ۲۰۱۹ واستون فرستادم که همسرم به خواست من از پیشم رفت. تقریبا ۱۰روز بعد از ارسال این دستاورد ایشون به دعوت پدرم با من رو به رو شد و خب بعد از صحبت کردنمون برگشت. ولی دقیقا از روز سوم دوباره حرف از رفتن میزد و من فهمیدم که چه اشتباهی کردم. نگرش ایشون به زندگی با نگاه من شاید به اندازه چندین سال نوری فاصله داشت. من معتقدم بگذر،زندگی خیلی کوتاهه، خیلی سخت نگیر. ولی ایشون معتقده زندگی اوج همه چیز هست، خانواده من نهایت همه چیز هستند وتو جایگاهی در زندگی من نداری. من خیلی بهتر از تو متوجه مسائل میشم و تو خیلی احمق تر و ساده تر ازونی هستی که بتونی تو این جامعه و دنیا گلیمت رو از آب بکشی. من شدیدا از لحاظ عاطفی به ایشون وابسته بودم، و قادر نبودم بند نافم رو بکنم، کما اینکه پدری داشتم که شدیدا دیکتاتور بود،ایشون خیلی از آزادی های معمولی مثل کار ویا ورزش رو هم حتی به ما(من و خواهرم)نمیداد. دقیقا در این دو زمینه با جنگیدن های وحشتناک برای حضورم در جامعه بسیار موفق بودم، ولی لحظه ای که به برداشت محصولم میرسیدم با در بسته مواجه میشدم. من کاراته کار بودم،تمام مراحل حضور در تیم ملی رو پشت سر گذاشتم ولی نتونستم ویزا بگیرم برای شرکت تو مسابقات برون مرزی،در شرکتی که کار میکردم وقتی پورسانتم برای فقط ۱کاربه ۵میلیون تومان رسید برای اینکه پرداخت نکنن اخراجم کردن.(اینها برمیگرده به ۱۰سال پیش، زمانی که ۲.۵سال از جدایی من میگذشت و دختر من ۳ساله بود) بعد از اون داستان مهاجرت ما و رسیدن به اروپا وتمام اتفاقات ناخوشایندی که پدرم برایمان این سفر را هزاران بار دشوار تر کرد.باهر اتفاق تصمیم به خودکشی میگرفتم و به خودم قول دادم وقتی دخترم رو به جای امنی برسونم حتما خودکشی خواهم کرد. وقتی به اروپا رسیدیم تصمیم گرفتم از خانوادم جدا بشم و دیگه هرگز نبینمشون تا شاید به آرامش برسم. ولی بازهم چنین اجازه ای به من ندادند. در تمام این اتفاقات مادرم با اینکه به هیچ عنوان پدرم رو قبول نداشت با او همراه بود. وقتی یادم میومد که چطور به خاطر حمایت از مادرم مورد توهین و آسیب جسمی و روحی قرار میگرفتم بیشتر از خودم بیزار میشدم. درطول این مدت۲رابطه بسیار ناموفق، خشن و همراه با آسیب روحی شدید رو پشت سر گذاشتم در دو کشور مختلف. در هر۲رابطه شدیدا وابستگی عاطفی رو تجربه کردم و به بدترین شکل ممکن ضربه خوردم و هنوز میتونم حس کنم دردهایی رو که متحمل شدم. (در۲۴ساعت فقط ۲یا ۳ساعت میتونستم بخوابم، تمام سلول هام درد میکرد،احساس میکردم حتی موهام هم درد میکنه )،ولی جرات گریه جلوی خانوادم رو نداشتم، وگرنه توهین و سرکوب پدر و مادرم هم اضافه میشد. تصمیم گرفتم خودم رو بسازم و زندگیم رو درست کنم، دوره ای رو خریداری کردم با اون پیش رفتم تا حدودی کمکم، ولی به درمان روحم نپرداخت و مسکنی موقتی بودی(یونگ). با همسرم آشنا شدم ،در حالی که از رابطه ای که کاملا تخریب و نابودم کرده بود کمتر از ۱ماه میگذشت،ایشون با اینکه در جریان تمام اتفاقاتی که من تجربه کرده بودم بود با اصراری که امروز میتونم بگم از سر احساس بود از من خواستگاری کرد و بدون هیچ مراسمی ما زندگی مشترک رو شروع کردیم. ۱هفته پس از اومدن ایشون به خونه من فهمیدم که اصلا در یک سطح و هم هدف نیستیم. اما به دلایلی همچون حرف اطرافیان و واکنش پدر ومادرم با گریه و التماس ایشون رو نگه داشتم. تو رابطم توهین، تحقیر و آسیب های جسمی رو تجربه میکردم و باز هم اصرار میکردم بمونه . با کانال شما آشنا شده بودم و از طریق اینستاگرام پستها رو دنبال میکردم و ویسهای رایگان کانال رو گوش میکردم. بعد از۲سال و نیم تصمیم گرفتم این رابطه رو تموم کنم و از ایشون خواستم از خونه بره.فردای اون روز کل دوره ها رو خریدم. بعد از گوش کردن متوجه شدم که ایشون و هیچ یک از افرادی که من باهاشون تو رابطه بودم مقصر نبودند و این من بودم که چقدر خودم رو تخریب کرده بودم و باعث این عکس العمل ها شدم. شدیدا دچار عذاب وجدان شدم ازینکه ایشون رو از خونه بیرون کردم و همچنان به شدت احساس وابستگی عاطفی میکردم به ایشون. از طرفی دلتنگی دخترم هم برای نبودن این آقا در منزل بیشتر آزارم میداد، با پدر و مادرم به شدت خشن و تندبرخوردمیکردم و حرف میزدم.(دقیقا از زمانی که این آقا وارد رابطه با من شد رابطه پدر و مادرم با من خوب شد و به استقلالم احترام میگذاشتند ،که البته گمونم خیالشون راحت بود که حالا یک نفر دیگه بالای سرم هست. ) با همه اینها وقتی تنها بودم و ویسها رو گوش میکردم شدیدا آروم بودم. بعد از وساطت پدرم و روبه رو شدنمون کلی حرف زدیم. من آروم بودم، اما ایشون همون آدم عصبی بود.با خودم گفتم با آروم شدن من ایشون هم حتما تغییر خواهد کرد و شاید زمان بیشتری لازم باشد. فقط چند روز گذشت از برگشتن ایشون که همه اتفاقات قبلی از نو آغاز شد و هر لحظه ایشون دوباره حرف از رفتن زد و هر بار من پناه آوردم به این درس های تا دلیلش رو پیدا کنم. هر روزبحث و قهر و سکوت من و آسیب های جسمی و روحی من و معذرت خواهی ایشون. این روند ۷ماه هست که ادامه دارد. دوباره نخواستم که خونه رو ترک کنه، ولی خودشم نرفت. دوره هارو راحت میتونم بگم بیش از ۳۰بار گوش کردم. دیگه گریه نمیکنم، وابستگی عاطفی رو هم از ۱۰۰به ۸یا ۹ رسوندم. متوجه تمام گیر و گره های درونیم شدم. به پدر ومادرم نامه نوشتم و بخشیدمشون. (مادرم شدیدا معتقد است که قدرت زن در طلاق است.شدیدا پدرم را محکوم میکندکه بی استعداد است و هیچ اطلاعاتی در هیچ زمینه ای ندارد همیشه اشتباه میکنه. من ۳۴ سال دارم و این بیش از ۳۴ سال هست که همیشه باهم اختلاف نظر و عقیده و باور دارند. ولی باز هم باهم زندگی میکنند.پدرم همیشه به من میگه مثل مامانت بداخلاقی و کسی باهات نمیسازه و مادرم میگه تو مثل بابات با بقیه خوبی و با من بداخلاقی، مثل بابات هیچوقت کاردرستی انجام نمیدی. کوچکترین شکایت من یا ناراحتی من از زندگی مشترکم پیش مامانم باعث میشه بگه باید جدا بشی، درست مثل ازدواج اولم که گفت باید جدا بشی و من اینکارو کردم. ) بزرگترین دستاورد من در حال حاضر آرامشم هست. از اولین روز چالش من جدید همراهتون بودم و به خودم قول دادم این ۳ماه شاد باشم و خودم رو دوست داشته باشم. از رابطم فاصله گرفتم و دیگه نمیخوام توهین و تحقیر و آسیب رو به خودم تحمیل کنم. هنوز واکنش همسرم رو نمیدونم، چون در طول این ۱هفته با اینکه تو ۱خونه هستیم ولی حرفی نزدیم. ولی تمام تلاشش رو دورادور برای آزارم کرد،جالبه که نه مثل اوایل رابطمون داد زدم و نه سعی کردم منطقی و آروم مثل همیشه باهاش حرف بزنم. فقط رهاش کردم و گذاشتم خودش تصمیم بگیره.( کاری که از خودم بعید میدونستم ) هرروز در حال نوشتن و یادداشت کردن همه چیز هستم.از دیدن خودم تو آینه لذت میبرم. دوستانم، هکارام و همکلاسی ها و معلم ها از آرامش عجیبی که در من هست میپرسند. سر کار بهم میگن تو فرشته ای.مرتب میپرسن چه ماسک و کرمی به صورتت میزنی که اینقدر پوستت خوبه. جالب اینجاست که من اصلا اهل آرایش نیستم .من سعی کردم تو چالش ۴ماهه دستاورد داشته باشم ولی نشد.اما این چالش ۳ ماهه از روز اولش واسم دستاورد بوده. والبته چالش ۱هفته ای نگاه زیبا که من چند ماه هست که اول هفته رو باهاش شروع میکنم و به شدت لذت میبرم از تمام لحظاتم. ایمان دارم که خدایی غیر از عشق وجود ندارد و قدرت عشق اول و آخر همه چیز است. جنس خدا عشق است و من عاشقشم. خیلی دوستون دارم. مطمئنم شما حرف من رو میفهمید چون از جنس عشقید،از جنس خدایید. مهرتان پایدار مهربانوی دوست داشتنی.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    7 فروردين 99
    سلام وقت بخیر من این دوره رو پارسال تهیه کردم برای خودم و اینقدر نتایج عالی ازش دیدم که مجدد این دوره رو برای خانوادم میخرم و از خدا میخوام صدای دلنشین و ارامش بخش خانم هروی رو وسیله تحول خونوادم و جامعه قرار بده خیر بیکران و روزیه بی حساب رو از خدای بزرگ و مهربون برای شما تیم زحمتکش و علی الخصوص خانم هروی عزیز میخواهم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    👇💙💚👍 6 فروردين 99
    سلام و خسته نباشید و عرض ادب و احترام. من یکسال پیش شرایط خیلی بدی داشتم و هرروز دنبال کمک بودم دنبال کسی بودم منو راهنمایی بکنه، از کتابهاو مشاوره های مختلف استفاده میکردم و خیلی توی سایت ها و کانال ها میگشتم که بتونم کمکی پیدا کنم برای بهتر کردن زندگیم و بهبود بخشیدن به رابطه با همسرم مشکل اصلی من رابطه ی من با همسرم بود، من هفت سال پیش ازدواج کردم و واقعا روزهای سختی داشتم. ما همیشه دعوا و جنجال داشتیم و مدام باخودم میگفتم چرا اینجوری میشه؟ چرا ما نمیتونیم باهم صحبت کنیم؟ ما اصلا نمیتونستیم باهم ارتباط برقرار کنیم ولی چون هر دو قبلا طلاق رو تجربه کرده بودیم و این مارو میترسوند از دوباره جداشدن و میخواستیم این رابطه رو نگه داریم ولی نمی تونستیم بهبود ببخشیم رابطه رو و عوضش کنیم دعوا های ما انقدر شدتش زیاد بود که حتی به پلیس زنگ زدیم و پای پلیس کشیده شد مهاجرت کردیم، بچه دار شدیم اما چیزی تغییر نکرد، نمیتونستیم باهم صحبت کنیم، شاد نبودیم و رضایتی نداشتیم از رابطه و اصلا شبیه ارتباط زن و شوهر نبود و من خیلی مستاصل شده بودم و حتی توی این کشور ها دعواهایی داشتیم که باز هم کار به پلیس کشیده و به دادگاه رفتیم و هزینه ی بسیار زیادی رو پرداخت کردیم من خشمگین بودم استرس داشتم ناراحت بودم تا اینکه تمام دوره ها رو تهیه کردم و شروع کردم به گوش دادن، مدام گوش میکردم چون میخواستم واقعا تغییر کنم و مشکلاتم رو پیدا کنم و فهمیدم خیلی طلسم ها و سایه های زیادی دارم دوره جدایی تا تعالی به من خیلی کمک کرد و برای من خیلی جالب بود چون من در گذشته ازدواج ناموفقی داشتم و آسیب دیده بودم و فکر میکردم همچیز تموم شده اما دیدم زخمم هنوز هست فقط کمی روش بسته شده ولی هنوز چرک وجود داره و این دوره خیلی برای ترمیم خودم به من کمک کرد گوش دادن به دستاورد ها هم خیلی به من کمک کرد که متوجه مسائل زندگیم بشم چون من نمیتونستم مسائل زندگیم رو بپذیرم رابطه ام با همسرم خیلی خوب شده، خیلی خیلی با هم خوب شدیم، برای هم وقت میگذاریم با هم صحبت میکنیم با هم آروم هستیم و این خیلی خوبه چون هیچوقت نمیتونستیم باهم صحبت کنیم توی چالش من جدید هم شرکت کردم و شش کیلو اضافه وزنم رو که نمیتونستم کم کنم، کم کردم خیلی آروم شدم و آرامش دارم، من به خودم اصلا احترام نمیگذاشتم و متوجه شدم اصلا خودم رو نمیدیدم ولی الان خودم رو اصلاح کردم و بخودم میرسم و بخودم احترام میگذارم. ممنونم ازتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💚 5 فروردين 99
    سلام و با ذوق و شوق فراوان. بعد از جدایی، آدمی بهم پیشنهاد ازدواج داد که من نمیتونم با هیچ عدد و رقمی، بگم که چقدر دوستم داره و بهم میگه مثل یک ملکه زندگی کردن در شان تو هست و ما حالا عقد کردیم من پکیج دوره هارو تهیه کردم و تصمیمم رو گرفتم که رابطه ی ناسالمی رو که در اون به شدت احساس حقارت میکردم، تموم کنم چون جایگاهم در اون رابطه از بین رفته بود با گوش دادن به دوره های جدایی تا تعالی، عزت نفس و اعتماد به نفس و جزیره گنج به این رسیدم که باید یک فکر جدی برای حال خودم بکنم دو هفته بعد از جداییم به شکل معجزه آسایی یک آقا به من پیشنهاد ازدواج دادند و از من خواستگاری کردند و چون بیشتر معیار های من رو داشتند قبول کردم و وقتی من جواب بله رو دادم بعد از دو هفته از آلمان به ایران اومدند و تمام مراسمات ما انجام شد وما عقد کردیم و خیلی جالب بود که سیر مراسمات ما خیلی روان اتفاق افتاد، تمام خانواده ی ایشون از این وصلت به شدت خوشحال بودند بدون اینکه من رو خیلی بشناسند ولی خوشحالی تو صورت شون موج میزد انگار یک زنگ بیداری در مسیر زندگی من خورد و واقعا یک سری از در های رحمت به سوی من باز شد همسرم واقعا آقای موجهی هستند و از لحاظ اخلاقی و شان اجتماعی جایگاه خوبی دارند و من نمیتونم هیچ عدد یا رقمی بگذارم برای میزان علاقه ای که این آقا به من دارند و چقدر من رو دوست دارند. همیشه به من میگه زندگی خوب و آرامش داشتن حق تو هست و میگفت مثل یک ملکه زندگی کردن در شان تو هست و تو باید مثل یک خانم زندگی کنی حالا من مقایسه میکنم که توی رابطه قبلیم من چه جایگاهی داشتم و توی این رابطه چه جایگاهی دارم. توی اون رابطه هر چی دست و پا میزدم بیشتر فرو میرفتم و هیچ کسی منو نمیدید اون اقا وقتی متوجه شد من ازدواج کردم خیلی پریشون شد خیلی گریه کرد ضجه زد، عذرخواهی کرد التماس کرد که من برگردم و من گفتم من تصمیمم رو گرفتم و دیگه نمیخوام توی اون جهنمی باشم که هر روزم ترس ودلهره و عذاب و شک و تردید و نگرانی و تحقیر و تهدید بود خواستم بدونید که آگاهی چقدر توی مسیر زندگی آدما تاثیر میذاره و میدونم اگر اگاهی نداشته باشم حتی توی این انتخابم هم به مشکل میخورم چون میدونم بخش اعظمی از اتفاقات بدی که توی زندگیم افتاد، مسبب اول و اخرش خودم بودم و این من بودم که با ناآگاهی آدم هایی رو انتخاب کردم که بهم صدمه و لطمه زدند ولی الان حالم خوبه. ممنون از شما و همه همکارانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🍃 3 فروردين 99
    سلام سال ۹۸ سالی پر از سختی برام بود پر از چالش و من خیلی از چالشهارو که جهان منو بالاجبار وارد چالش کرده بود رو باکمک دوره جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفس تونستم با اقتدار با سر بلندی بیرون بیام و لذت و طعم پشت سر گذاشتن چالش لذتی وصف نشدنیه . با چالش ۴ ماهه تونستم شخصی رو با خصوصیاتی که میخوام به زندگیم بیارم . و شخصی که رفته بود رو فراموش کردم و در واقع با کمک فایل رها کن ،حقیقتا رها کنم و خودم رو دوست داشته باشم و اون شخص برگشت و من برای قبول کردنش دو دلم چون انقد به من اصرار میکنه که به من یه فرصت بده تا خودمو بهت ثابت کنم .ولی من الان قوی شدم💪 آدمهای زیادی اومدن و به من گفتن انقد دو خوب و دوست داشتی و اصیل هستی که دوس داریم ازت حداقل کمک بگیریم اگه قبولمون نمیکنی ولی هیچکدوم اون شخصی که من میخواستم نبودن . من با تنهاییم بیشتر از هر کسی حالم خوبه نمیدونم‌چطوری توصیفش کنم...ولی هنوز هم مساله دارم و چیزی که تو سال جدید میخوام اینه که خودی که هنوزم ازم دلخوره رو دلشو بدست بیارم و باهم یکی بشیم و بهترینهارو برای خودم رقم بزنم با یاری خداوند شادوسربلندباشیددوستون دارم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💜 3 فروردين 99
    سلام.سوده جان من پکیج کامل دوره ها رو تهیه کردم و بار ها گوش میکردم، اولین دستاوردم این بود که من حالت چسبندگی به آدمها داشتم، قدرت تموم کردن رابطه رو نداشتم و این فایل ها و آگاهی باعث شد مسیر زندگی من عوض بشه خیلی تغییر کردم و فکر نمیکردم انقدر یک سری جملات، مدار ها، سایه ها بتونه زندگی من رو تغییر بده و واقعا در زندگی من تاثیر داشت و من الان خیلی به خودم نزدیک شدم و درونم رو شناختم، من رابطه ای رو که فکر میکردم درسته ولی توش احساس خوبی نداشتم به راحتی کنار گذاشتم بعد از کار کردن روی خودم آدمی وارد زندگیم شد که اصلا باورم نمیشد، این آدم انگار من رو به طور کامل درک میکنه، من تمام تمریناتم رو سعی کردم انجام بدم و در رابطه پیاده کنم و اون آقا به خاطر من از آلمان اومد ایران، هدیه های گران بهایی برای من آورده بود و در صحبت کردنش برای من خیلی ارزش قائل میشد من خیلی خودم رو پیدا کردم و متوجه شدم چه جاهایی در روابطم اشتباه میکردم، فهمیدم چطور باید در روابطم درست رفتار کنم، چطور نه بگم من بخاطر بی احترامی هایی که از سمت دیگران دیده بودم و آدم اشتباهی که وارد زندگی من شده بود و من رو خرد کرده بود، عزت نفس و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم و خود حقیقیم رو گم کرده بودم ولی حالا به نقطه ی اطمینانی که میخواستم رسیدم من واقعا فکر نمیکردم یک سری فایل و یک سری صحبت انقدر بتونه زندگیم رو عوض کنه من الان دیگه اصلا احساس تنهایی نمیکنم، به کسی احساس نیاز ندارم حتی با وجودی که این آقا خیلی به من عشق میده الان حال من خیلی خوبه، به خودم میرسم، به دیگران محبت میکنم و دیگه ترس از دست دادن ندارم و احساس میکنم شهامت و جسارتی در من زنده شده من بخاطر تحقیر های اون آدم توی اون سه سال خودم رو گم کرده بودم ولی حالا با آگاهی که دارم خودم رو احیا کردم. ممنون ازشما و همکارانتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🍁🌸🌷 2 فروردين 99
    سلام خدمت خانم سوده هروی که صداش جون دوباره بمن داد من در مهر ماه پدرم رو از دست دادم ودر آذر ماه مادرم وخیلی برام سخت بود خودم مریض شدم ولی چون دختر بزرگه خانواده بودم همشون از من توقع زیاد داشتم من سالها به بیماری مهر طلبی مبتلا شده بودم وهمش دنبال رضایت بقیه افراد خانواده بودم بعد از فوت دو عزیزم خواهر وبرادرانم بامن بد رفتاری کردندمنکه خودم برام این ایام سخت بودودچار رماتیسم مفصلی شده بودم ازمن میخواستند که دائم پیش انها باشم وخودم دختر کنکوری دارم ویه دختر ۱۰ ساله که باید به اونا رسبدگی میکردم من یه روز در میون به خواهر وبرادرام سر میزدم ولی بازم اونا از من ناراحت بودن وسرویس ورسیدگی بیشتر میخواستند که من در توانم نبود چون سالها به انها ومشکلاتشون میرسیدم اونها کاملا دوست داشتند من خودمو در اختیار اونا بزارم چون تو رفت وامدم با اونها کمی فاصله گرفتم چون خودم درد داشتم مرگ عزیزانم منو به شدت بهم ریخته بودند وتوان یاری اونارو نداشتم اونا کم کم منو کنار گذاشتن ومن که بهشون وابسته بودم مثل مار زخمی به خودم میپیچیدم ولی شما وصدای شما نجات بخش من بود الان که سه ماه از فوت مادرم میگذره نشستم وبا راهنمایی شما خودمو پیدا کردم گفتم تا کی خودمو فدای دیگران کنم من دارم از بین میرم وتصمیم مهم خودمو گرفتم یه روز که به خواهرم زنگ زدم وویس دادم حالشو پرسیدم هرچی بد وبیراه بود بمن داد من جوابشو ندادم به برادرم گفتم واونهم مرا سرزنش کرد ومن تو خودم سوختم ودوباره متولد شدم من دیگه به خواهرو برادرام زنگ نزدم وگنج درون خودمو وعزت نفسمو که سالها از دست داده بودم پیدا کردم وتصمیم جدی ومحکم گرفتم که نزارم کسی بمن بی احترامی کنه حتی عزیزترین کسانم روزا صدای شمارو گوش میدادم نه یه بار بلکه ۴ بار هر کدوم رو گوش کردم وبا خودم من جدید ساختم طوری شد که خواهر وبرادرام خودشون بمن زنگ زدن ومهربانی کردن ومن فهمیدم که رو خودم کار کردم ونتیجه رو دیدم وحالا خیلی خوشحالم ورماتیسم هم خیلی بهتر شده ومن استوار تر از گذشته وارد من جدید شدم این تغیرات برام خیلی تعجب آور بود ولی من تونستم به مشکل مهر طلبی خودم که همیشه خودمو مقصر میدونستم برای همیشه پایان بدم واقعا شما فرشته هستید ومن تو دروران سخت مرگ عزبزانم با صدای شما حالم خوب شد وانگاری در کلام شما درد های من نهفته بود ومن اونارو پیدا کردم امیدوارم این انرژی که شما بما میدید خدا صد برابر به شما برگردونه 🦋🦋
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🙏 2 فروردين 99
    خداوند به ندرت آینده را آشکار میکند او فقط آینده ای راآشکار میکند که برای عوض شدن نوشته شده باشد . سفر من با یک سیلی از جانب کسی که حامی من بودن آغاز شد و بعدها فهمیدم این نشانه ای از جهان عظیم است . زبان شناختن نشانه ها رو در جزیره گنج آموختم . من مدت کوتاهی است که سفرم را پس از شکستن قفل ها زنجیر های اسارتم آغاز کرده ام و اولین شهری که به ان رسیدم جایی در عمق درونم و خانه ای به قدمت سی و دو ساله در انجا بازسازی کردم و ان خانه عجیب را در هر شهری که به ان میرسم میبینم و دراختیار دارم و بمن عزت میبخشد . راستش را بخواهید در آغاز تنها بودم همسفری نداشتم اکنون همسفرانی دارم دوستی که می گوید من جذبش کرده ام در این مسیر و گویا من جذاب شده ام . دیگر میدانم جهان جهان لیاقت هاست و وعده الهی این است همه چیز از آن شماست و احترام بخود یعنی لیاقت داشتن سفری رویایی. دستاورد اصلی من این است که سراسر جهان همدست میشوند تا من به رویایم برسم در این سفر . من جدید در سال جدید و سال های جدیدتر برای رسیدن به رویایم اشتیاق دارد سفر من آغاز شد و پایانی ندارد تا گنج واقعی.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🙏 23 اسفند 98
    سلام و عرض ادب و خسته نباشید. من دوره های جذابیت درونی ، عزت نفس و اعتماد به نفس و جزیره گنج رو گرفتم من خیلی زود عصبانی میشم، عکس العمل های بدی برای هر چیزی نشون میدادم، خیلی قهر میکردم و اوضاع روحی خوبی نداشتم ولی با کار کردن روی خودم، الان مدام از همه اطرافیانم ( خانواده، دوستام، شریک عاطفیم میشنوم که بهم میگن تو چقدر فرق کردی، انگار خیلی بزرگتر از سنت هستی) آرامشم خیلی بیشتر شده و این بزرگترین دستاوردم هست و خیلی بهش افتخار میکنم چون چندین سال در تلاش بودم و بهش نمیرسیدم الان خودم رو دوست دارم، برای خودم ارزش قائل هستم و از خودم مواظبت میکنم، احساس میکنم به ندرت پیش میاد مشکلی داشته باشم و هر چی به زندگیم نگاه میکنم میبینم توی هر جنبه از زندگیم با کار کردن روی خودم کلی دستاورد داشتم و دیگه مشکل بزرگی نمیبینم من با اینکه برای دکتری میخونم، کلی مدرک داشتم، سابقه کار داشتم ولی به یک کار با حقوق ناچیز ماهانه بسنده کرده بودم و فکر میکردم نمیتونم اون کار رو ول کنم با اینکه از فرم کارم خوشم نمیومد اونجا مونده بودم ولی الان کارم رو رها کردم و حالا برای خودم کار میکنم و با زمان کمتر در آمد بیشتر و آرامش خیلی خیلی بیشتری دارم چون اصلا محیط و شرایط کاریم رو دوست نداشتم توی رابطه عاطفیم خیلی تغییر و تحولات به وجود اومده ، رابطه من پر از مشکل بود، همش قهر و آشتی داشتیم ولی حالا دیگه به ندرت پیش میاد مشکلی داشته باشیم و اگر مشکلی هم باشه من دیگه یاد گرفتم چطور صحبت کنم، چطور عبور کنم و عکس العمل مناسب نشون بدم، من قبلا همش میخواستم رابطه رو بهم بزنم ولی الان نقاط مثبت طرفم رو میبینم و تغییر کردم و فیدبکش رو میبینم که با تغییر من، طرف مقابلم هم چقدر تغییر کرده من توی رابطه با خانواده مخصوصا با پدرم خیلی مشکل داشتم ولی با تغییر من همه ی آدم ها و شرایط اطرافم تغییر کرده و من الان خیلی خوشحال تر هستم من انگیزه نداشتم، انرژی نداشتم، حوصله هیچ کاری نداشتم ولی الان برای لحظه لحظه زندگیم ارزش قائل هستم. ممنون از زحماتتون.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🙏 22 اسفند 98
    سلام خانم هروی عزیز خسته نباشید من با شما و کانالتون از فروردین آشنا شدم تقریبا یک ساله با فایلهای صوتی و متن هاتون و تو ایستا هم استوری ها و.... دارم زندگی می کنم . پارسال با یه بحرانی با شما آشنا شدم داشتم روی خودم کار می کردم دوره هاتونو خریداری کردم همشونو . تک به تک همه رو گوش کردم و یادداشت برداری کردم خیلی حرف‌هاتون آرام بخش بوده و هست خیلی چیزها یاد گرفتم و سعی می کردم اجراش کنم هر چند خیلی وقتها از دست خودم عصبانی می شدم می گفتم چرا نمی تونی اجراش کنی وقتی آگاهیشو کسب کردی . من خیلی مضطرب و نگران بودم واز رفتار همسرم با خانم‌ها کاملا ناراضی البته اینم بگم محل کار همسرم فقط در ارتباط با خانمهاست . و نمی تونستم خودمو کنترل کنم و انتقاد می کردم و ‌تند حرف می زدم به دلیل مشکلی که پارسال با یکی از همکاراش ایجاد شده بود. همین جوری ادامه داشت تا اینکه به یه بحران خیلی شدیدتر از پارسال یه ماه پیش دچار شدم حقیقتا اول نامید شدم از همه چی ........ داشتم به جدایی فکر می کردم دوره از جدایی تا تعالی همون موقع اومد می خواستم بگیرم همسرم از ام یه فرصت دیگه خواست. نکات دوره جزیره گنج یادم افتاد خدا خیلی بهم کمک کرد خیلی خیلی زیاد .......... خانم هروی عزیز دوره از جدایی تا تعالی تون هم حتی برا من که جدا نشدم مفیده چون واقعا تولد دیگری برای زندگیمون رخ داد و تصمیم گرفتیم از نو شروع کنیم همسرم تصمیم گرفته تغییر کنه و من نیز می خوام قوی باشم و پاشم هرچند خیلی غم دارم و فراموش گذشته برام سخت ...... نمی دونم شاید به قول شما جهان خواست این دفعه سیلی محکمی یه من بزنه که دیگه رفتارهای مخرب مخصوصا تو این یک سال رو تو رابطه ام نداشته باشم ....... از شما ممنونم به خاطر آگاهی که به من دادید تاحدی هم تونستم دستاوردهای کوچولو کسب کنم ولی آن شالله بتونم برای این بحرانم ‌آسیب شدید روحیم عملی انجام بدم مخصوصا دوره جذابیت درونی رو پیاده کنم تو زندگیم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌸🌷 22 اسفند 98
    سلام خانم هروی نازنینم خیلی خیلی خوشحالم که دارم برای سومین بار براتون دستاورد میفرستم😍😍 اونقدر دستاوردام زیاد شدن که نمیدونم باید از کجا بگم!! جذب شدن ادمها به خودم رو کاملا احساس می کنم، ادمهایی که صمیمیت خاصی باهاشون ندارم میخان که کنارم باشن، ادمی که یک سال بود تا ازش سراغی نمی گرفتم، ازش خبری نبود حالا میخاد منو ببینه😍 همیشه با اینکه سعی میکردم قوی باشم اما از درون میدونستم ضعیفم، چون در هیچ کاری اراده قوی نداشتم، اما حالا اراده ام جوری قوی شده که خودمم باور نمی کنم!! من برای احساس خلا درونیم به غذا خوردن رو میاوردم و به هیچ وجه نمی تونستم خودمو کنترل کنم، به هیچ غذا و خوراکی نه نمی گفتم، اما الان به راحتی این کارو می کنم💪💪 هیچ وقت استراحت واقعی نداشتم، همیشه در تلاش و تکاپو بودم و فکر می کردم باید کار مفید کنم، حتی برای تایم استراحتم!! یا وقتی توی رختخواب بودم و مریض!!! حالا به خودم احترام قائل میشم و با خیال راحت جسمی و روحی استراحت می کنم😊 مرسی که باعث شدید اراده ام برگرده، قوی بشم، جذاب بشم ، آرامش داشته باشم. اما این تازه شروع مسیر خودشناسی منه و مطمئنم دستاوردهای خیلی زیادتری براتون خواهم فرستاد💪
    پاسخ
    -0
    انصراف
    Mons 24 اسفند 98
    واقعن ..تبریک میگم
    -0

    😇 22 اسفند 98
    سوده جان سلام باید بگم من در نقطه صفر زندگیم بودم که با شما آشنا شدم، هیچی نداشتم که باعث امیدم بشه، من از کارم اخراج شدم، رابطه ام رو از دست دادم، از خانوادم فاصله گرفتم و داشتم تنهایی عمیقی رو سپری میکردم و این در حالی بود که من همیشه به شدت از تنهایی خودم میترسیدم و فرار میکردم، حتی از کارم برای فرار از تنهایی استفاده میکردم من احساس عدم ارزشمندی و ناکامی هام رو پشت کار زیاد قایم میکردم، به همین خاطر همیشه در کار هایی وارد شده بودم که شرایط سخت و پرفشاری داشت و هر بار کارم رو عوض میکردم شرایطم بدتر میشد و حقوق خوبی هم در ازای کار زیادم دریافت نمیکردم و حتی باز هم از تمام اون شرایط بد راضی بودم و تنها دلخوشیم بود تا اینکه خدا همون رو هم از من گرفت جهان بار ها به من سیلی زد، من نمیدیدم، من موقع راه رفتن پام به پله گیر کرد و شکست و خونه نشین شدم، تصمیم گرفتم از راه دور کار کنم چون من به شدت با وقت گذروندن با خودم مشکل داشتم، من با اینکه ساعت های زیادی توی خونه کار میکردم و یک تنه به اندازه چهار نفر خروجی میدادم اما به طور ناگهانی ایمیلی دریافت کردم که به من گفتند ما به شما نیاز نداریم و نه تنها من بلکه همه شوکه شده بودند ولی حالا میفهمم واقعیت این بود که خدا میخواست بهم بگه اون کار جایگاه من نیست، من حتی توی روابطم هم وارد ارتباط با کسانی میشدم که خیلی پایینتر از لیاقت من بودند و خدا تمام اینهارو از من گرفت ، (کار ، رابطه، دوست، خانواده، ... ) تا من یک جایی با خودم مواجه شم و انقدر به دیگران چنگ نزنم با وجود سابقه کار خوبی که داشتم، حتی لوح تقدیر از یک شرکت معتبر خارجی داشتم ولی باز هم رزومه های من به جایی نمیرسید و هیچ کاری برای من پیدا نمیشد اوضاع روابط من هم خیلی بد بود، خودم رو در حد روابط سطحی و کم عمق پایین میاوردم که از تنهایی فرار کنم ولی باز هم همون روابط رو از دست میدادم و از پیدا کردن آدم مناسب برای خودم نا امید بودم تصمیم گرفتم از زمانم برای شنا استفاده کنم اما ریه هام شروع کرد به چرک کردن و دکتر شنا رو برای من قدغن کرد و من از هر دری میخواستم وارد شم راه بسته میشد من همیشه بند نافم رو به جای اشتباهی توی زندگیم وصل میکردم تا اینکه رسیدم به جایی که از تقلا کردن خسته شدم و من تسلیم شدم و هیچکاری برای خودم نمیکردم، حتی غذا نمیخوردم، پایین و پایینتر میرفتم تا حدی که قدرت نداشتم یک لیوان آب برای خودم بیارم خیلی اتفاقی با کانال شما آشنا شدم، ویس هارو گوش میدادم و برای من مثل کورسوی امیدی توی تاریکی هام بود، ویس ها مثل آب روانی خاک خشکیده ی من رو نمناک کرد، تنها کاری که میکردم گوش دادن به فایل ها و دستاورد ها بود و اولین دستاورد من و ارزشمند ترین دستاوردم این بود که من به طرز عجیب و باورکردنی با تنهایی خودم بد نبود و حتی دیگه دوستش داشتم و شروع کردم به رسیدگی کردن به خودم پکیج کل دوره ها رو تهیه کردم و کار کردن روی خودم رو شروع کردم چون من توی هیچ وجهی از زندگیم موفق نبودم و فهمیده بودم جایی در درونم ایراد داره دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس برای من شوکه کننده بود، من تا ساعت ها باهاش گریه میکرد و باورم نمیشد انقدر زندگیم رو اشتباه فهمیدم، زندگی من در سایه ها ، طلسم ها ، کامپلکس هام غرق شده بود و شخصیت من بر اساس تمام کامپلکس هایی بود که از کودکی از مادر و خواهرم گرفته بودم. پر از عقده های منفی بودم من شخصیتی ساخته بودم که از نظر همه خوب بود ولی خودم میدونستم که من خوشحال نیستم، فهمیدن اینکه من چه کارهایی با زندگیم کردم دردناک ترین و در عین حال شیرین تر نقطه زندگی من بود چون وضعیتی رو که من به عنوان تقدیر پذیرفته بودم و فکر میکردم که فقط میتونم از دور نظاره گر باشم حالا کنترلش توی دستهای خودم بود و بابتش خیلی خوشحال بودم وارد چالش چهارماهه شدم و دیدم من حامی هر کسی و هر چیزی بودم جز خودم و کاری کردن برای خودم هیچوقت توی برنامه هام نبود؛ پس نمیتونستم از دیگران هم حمایت و توجهی ببینم من بزرگترین طلسم زندگیم رو پیدا کردم و فهمیدم چرا با وجود تلاش زیادم توی زمینه های مختلف الگوی ناموفق بودن و به هدف نرسیدن برای من تکرار میشد و با کار کردن روی طلسم هام دیدم چقدر موقعیت هام رو از دست داده بود طلسم ازدواجم رو دیدم و فهمیدم چرا هیچوقت فرد مناسبم وارد زندگیم نمیشد که رابطه به ازدواج نزدیک شه یا اگر فرد مناسبی میومد به محض اینکه به ازدواج نزدیک میشد همه چیز ناگهانی و بی دلیل از هم میپاشید من دیدم تمام ناکامی هام رو خودم به سر خودم آوردم نه هیچکس دیگه ای و من با وصل کردن بندنافم به جای درست تونستم سایه هام رو ببینم و این بالاترین و ارزشمند ترین هدیه برای من بود. ممنون از زحماتتون
    پاسخ
    -0
    انصراف
    مینا 24 اسفند 98
    چقدر دستاوردتون دلگرم کننده و دلنشین و خوشایند بود برام،واقعا برای گام برداشتن امیدوارم کرد،پیروز باشین💙
    -0

    😊 21 اسفند 98
    سلام خانم هروی نازنین. من فکر میکردم دوره ی جدایی به درد من نمیخوره ولی من با دوره از جدایی تا تعالی اتفاق عجیبی رو تجربه کردم من همه دوره ها رو تهیه کرده بودم و فکر میکردم دوره ی جدایی به درد من نمیخوره ولی چون مطالب شما برای من خیلی خوب بودند، این دوره رو هم تهیه کردم و گفتم شاید چیزی داشته باشه که برای من جالب باشه، جالب این بود که چیزی که من توی این دوره پیدا کردم خیلی خیلی مهمتر از اون مساله ای بود که تصور میکردم واقعا با شنیدن فایل ها من متحول شدم، سالها بود هیچ مساله ای اینطوری نتونسته بود روی من تاثیر بگذاره، من یک بُعد دیگه ای از خودم رو شناختم من با مرور کودکیم مشکلی رو که الان توی خیلی از روابطم دارم، ریشه یابی کردم. واقعا فکر نمیکردم که من همچین آدمی بودم و این اشتباهات رو توی برخورد با اطرافیانم داشتم. ممنون اززحماتتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🙏 21 اسفند 98
    سلام عزیز دلم خانم هروی نازنین. من نوروز 98 پکیج کلی رو تهیه کردم و وارد گروه بچه های زندگی سالم شدم قصد خودکشی داشتم، فکر میکردم دنیا به آخر رسیده . کنار مشکلات روحی و روانی زیادی که خودم داشتم در یک رابطه ای سمی هم بودم دو سال اون آقا من رو چندین بار کتک زد، تمسخر میکرد، میگفت تو جوری که من میخوام باید باشی، روزی که این آقا میخواست من رو ترک کنه گریه کردم، به پاش افتادم و میگفتم توروخدا بیا با من ازدواج کن ولی قبول نکرد و گفت اصلا من تورو نمیخوام برو گمشو و جدا شدیم من از تمرین رها کردن استفاده کردم و به طرز باور نکردنی توی 5 روز من 10 تا خواستگار داشتم!شاید هر کس بشنوه مسخره کنه خودمم باورم نمیشد با مادرم صحبت کرده بودند، به خودم گفته بودند، کسی اومده بودم خواستگاریم که اصلا باورم نمیشد، یکی از این خواستگارهام بخاطر اینکه روز آشنایی با من و حسی که از من گرفته بود روی اسبش اسم من رو گذاشته بود و میخواست اون رو به نام من بزنه ، چیزی که من دیدم اتفاق افتادنِ قانون رهایی بود. وقتی چیزی به درد ما نمیخوره باید رهاش کنیم و بهش نچسبیم چون باید این چسبیدن عمرمون میره، عزت نفس مون میره، بدن و روان ما از بین میره من این آقا رو رها کردم و حالا انقدر پیشنهاد دارم که انگار اندازه اون سه سالی که باهاش بودم و هیچکس من رو نمیدید حالا همه دارند من رو میبینند من دارم میبینم که زندگیم داره تغییر میکنه و خوشحالم. خوشحالیمو ازشما دارم و ممنونتونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    & 21 اسفند 98
    سلام مهربان بانو سوده عزیز. من بعد از هفت سال زندگی مشترک با مردی که عاشقش بودم، اون از ایران رفت و قرار بود وقتی کار پیدا کرد من رو هم ببره اونجا باهم زندگی کنیم اما وقتی اونجا کار پیدا کرد، یک روز گفت من دیگه نمیخوام که تو بیای و ترجیح میدم که مجرد باشم و احساس میکنم اینجوری راحتم و آرامش دارم و من اصلا برای متاهل بودن ساخته نشدم، نمیخوام دیگه بیای و به زندگی با تو ادامه بدم، باید جدا بشیم من داغون شدم، تا یک مدت همش بهش التماس میکردم، تقلا میکردم ولی رفتارش با من بدتر و بدتر میشد و من فهمیدم به ته خط رسیدم (نقطه 0)، یک روز بهم گفت تو اگه یه ذره برای خودت ارزش قائل بودی،این همه گفتم نمیخوامت، دست برمیداشتی و میرفتی، اونجا به خودم اومدم و تکون خوردم، خیلی خرد شدم،آرزوی مرگ میکردم و به شدت احساس قربانی بودن داشتم من قبلا مباحث روانشناسی رو مسخره میکردم و هیچ اعتقادی نداشتم ولی با دوره های شما به عنوان آخرین دستاویز پناه آوردم با دوره جذابیت درونی شروع کردم، کم کم امید به زندگی به من برگشت و بجایی رسید که من خداوند رو بخاطر فرصت زیبای زندگی که بهم داد، شکر میکردم خیلی سعی میکردم نکات رو رعایت کنم و هرروز صبح مرور میکردم، باشگاه رفتنم رو ترک کرده بودم دوباره شروع کردم ولی این بار با یک اقتدار درونی و نگرش جدید میرفتم. متوجه تغییر مدار خودم شده بودم تا اینکه یک روز وقتی از باشگاه بیرون اومدم در کمال ناباوری، دیدم همسرم باهام تماس گرفته بوده، اصلا مدت ها بود که با من تماس نمیگرفت و برای من خیلی عجیب بود و من اونجا برای اولین بار به حرف شما رسیدم وقتی همسرم رفت، پدرشوهر و مادر شوهرم تصمیم گرفته بودند خونه رو از من بگیرند و من به شدت نگران بودم، قبل از اینکه بیام پیشم، من تمرینی که گفتید انجام دادم و وقتی اومدند هیچ حرفی از خونه نزدند و بدون گفتن چیزی رفتند و من کاملا احساس کردم که دعاهای من باعث این اتفاق شد با دوره جزیره گنج ارتباط با خداوند رو به طرز شگفت انگیزی تجربه کردم و حال درونم کاملا دگرگون شد و حضور خدا رو در زندگیم احساس کردم و این بزرگترین دستاورد من بود دارم روی دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس کار میکنم و فهمیدم مشکل اصلی من در زندگی زناشویی، عدم عزت نفس من بود که ضربه های وحشتناکی رو به من زد، من همه جور باج عاطفی به همسرم داده بودم، حالا دارم بنای عزت نفسم رو از نو بنا میکنم و اتفاقی که بعد از کار کردن روی خودم افتاده اینه که همسرم تماس هاش رو با من بیشتر کرده، ساعت ها با من درد و دل میکنه و من دارم احساس میکنم نسبت به من علاقه ش بیشتر شده، احساس پشیمونی رو توی رفتارش میبینم و احساس دلتنگیش رو نسبت به خودم حس میکنم یکی از عالی ترین دستاورد های من فهمیدن این حقیقت بزرگ بود که پشت هر اتفاقی توی زندگی معنایی نفهته ست که وقتی این معنا رو پیدا میکنی رنگ زندگی میتونه عوض بشه و فهم این مساله باعث رهایی از هر درد و رنج و افسردگی میشه من تونستم تمام کسانی رو که آزارم دادند از ته دل ببخشم و دعای خیر کنم تغییراتم رو علاوه بر خودم، اطرافیانم حس کردند و مادرم میگه خیلی آروم شدی و خیلی تغییر کردی اخیرا پیشنهادات خیلی زیادی از سمت آقایون بهم میشه، خیلی ها دلشون میخواد با من باشند و به من نزدیک بشن، مدام از من تعریف میکنند، اونقدر پیشنهاداتم زیاد شده که توی دوران مجردی انقدر پیشنهاد نداشتم ولی من دارم روی درونم کار میکنم تا اگر خدا خواست و دوباره با همسرم زندگی کردم، یک منِ جدیدِ خودساخته این زندگی رو بسازه با جزیره گنج هشیار شدم و خیلی جاها پاسخ ها و نشانه هارو دریافت میکنم من همیشه یک خشم درونی و نا آرامی داشتم، رفتارم با خانوادم خیلی تند بود، به شدت منفی گرا بودم اما حالا خیلی آروم هستم و روی خودم مسلط شدم، نگاه و بینش من کاملا تغییر کرده، حالا میفهمم همسر منم که خشن بود دقیقا بازتاب درون خودم بود حالا میدونم میتونم به امید خدا یک من جدید و زندگی جدید بسازم. همیشه دعاگوتون هستم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🙏 21 اسفند 98
    سلتم سوده خانوم. بعد از جدایی امروز رو نمیتونستم تصور کنم من دختر به شدت عصبی ای بودم و با همه درگیر میشدم و انگار به آدم ها گیر میکردم و روابطم طولانی میشد و هیچ سرانجامی نداشت و خیلی شکست های پشت سر هم و فوق العاده فجیعی رو تجربه میکردم که حالم رو بدتر میکرد تا جایی که به نقطه صفر رسیدم رابطه ای که واقعا جدی بود رو از دست داده بودم، خانواده هامون در جریان بودند ولی اون یهو رفت بدون هیچ دلیلی بعد از جدایی انگار با خودم لج کرده بودم و افتاده بودم توی مهمونی ها و جاهایی که نباید میرفتم یک تصادف شدید کردم در حدی که کلا ماشینم رو از دست دادم و هر کس ماشین رو میدید میگفت یک معجزه ست که زنده موندی خیلی اتفاقی با پیج زندگی سالم آشنا شدم و یک شب بخودم گفتم بسه باید تغییر کنم همه ی دوره ها رو تهیه کردم و شروع کردم انجام دادم و کم کم اتفاقاتی افتاد حرف ها و تمرین ها باعث شد من کم کم نگاهم تغییر کنه و دیگه غمگین نباشم و الان میفهمم که چقدر طلسم هام خیلی جاها گیرم انداخته بودند الان خودم رو خیلی دوست دارم . من قبلا با اینکه از نظر همه چهره خیلی خوبی داشتم، ظاهر خوبی داشتم ولی حس میکردم من اصلا خوب نیستم اصلا ارزشی ندارم و همه چیز رو ظاهری میدیدم و میگفتم اگر من خیلی خوبم، اگر خیلی خوشگلم چرا آدمها من رو ترک میکنند؟ و الان متوجه شدم که دلیل ترک شدن ها در درون خودم بوده الان من خودم و دنیای اطرافم رو پذیرفتم و به آرامش و حال خوب رسیدم، مسئول بودن رو یاد گرفتم رابطم با خانوادم خیلی بهتر شد، من بخاطر گذشتم رابطم با خانوادم خوب نبود ولی الان همه ی اونها با من همراهند راحت میتونم حرفام رو بزنم و نه بگم، ترس هام کمتر شده من عکاسی میخوندم و عکاسی میکردم ولی هیچوقت جرات نداشتم کار کنم چون همیشه خودم رو کم میدونستم و فکر میکردم من خیلی عالی نیستم و همین جلوی من رو گرفته بود ولی الان شروع کردم کار رو و مشتری هام راضی هستند خودم رو بخشیدم، همه کسانی که به من بدی کردند بخشیدم، اون آقا هم برگشت بعد از یکسال و گفت خیلی عوض شدی و من رسیدم به حرف شما، ازش تشکر کردم و گفتم مرسی که رفتی و نمیخوام که الان باشم و فهمیدم اون رابطه سمی بوده من ورزش رو شروع کردم، تمرکزم رو روی درس و کارم گذاشتم که بتونم به خواسته هام برسم توی رابطه ای که الان هستم یاد گرفتم رابطه ی من آینه منه و طرف مقابلم درونیات من رو چه خوب چه بد بهم نشون میده و برام خیلی جالبه که ما میتونیم چیزهایی که درونمون داریم توی آدمها ببینیم. سپاس از زحماتتون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    M 20 اسفند 98
    سلام خانم عروس عزیز انشااله که همیشه عالی و چراغ راه هم نوعانمان بمانید . حدود دو سال است که با شما آشنا هستم و ۹ماه پیش دوره ها را خریداری کردم و تقریبا دو ماه پیش دستاوردی ارسال کر دم که تا کنون دیده نشده مهم‌ترین کمکی که دوره ها و شما به من کردید این بوده که من مطمئن شدم که راه را درست می‌روم و دلیل پیشرفت و موفقیت و آرامن همان فکر و عمل سالم من بوده و وصل شدن به شما باعث شد به درجه آگاهی خودم پی ببرم بسیار ممنونم و از صمیم قلبم برای شما آرزوی موفقیت روز افزون دارم دوست شما مژگان بیگ محمدزاده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    F 20 اسفند 98
    سلام خوبید خسته نباشید من تمام دوره هاتونو بمرورخریدم و سعی کردم طبق گفته هاتون انجام بدم اولین دستاوردم اینه که من خودمو قبول نداشتم و اصلا اعتمادبنفس نداشتم و فهمیدم چقدرخودمو پایین میدیدم پس با هدیه دادن بخودم وخریدن این فایلا اولین قدمو برداشتم بعدبانوشتن فهمیدم چقدرسایه و قفل دارم الان باوجودیکه یواشکی این برنامه هارو گرفتم ولی خوشحالم چون باعث تغییرات در من شد وازهمه مهمتر اینه که دیگه نمیترسم از هرچی که بخاد پیش بیاد واقعا ازتون ممنونم خانم هروی وخوشحالم تونستم با شما اشنابشم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    D 20 اسفند 98
    خانم هروی سلام من دکتر شدم، ولی نه در رابطه هام و نه درکارم موفق نبودم ، من کل دوران بچگیم ازش کتک میخوردم . حس غمناک طردشدگی با بزرگتر شدنم برام بزرگتر شد. تنها پناهگاه امن من این بود که برم توی اتاقم و فقط درس بخونم، من دکتر شدم، همجا عنوان (دکتر) رو با خودم میبردم، با اینکه همه دکتر صدام میکردند و چیزی بود که از بچگیم میخواستم ولی اصلا با این عنوان خوشحال نبودم، بهم غرور میداد ولی شادی نمیداد . احساس میکردم چیز خیلی بزرگی ته وجودم کم هست و در نتیجه تمام اطرافیانم توی رفتارشون با من این کمبود رو نشونم میدادند، همیشه میگفتم من که خیلی آرومم، مهربونم، به همه خوبی میکنم، چرا همه من رو راحت میگذارند کنار؟ چرا هیچکس من رو نمیبینه؟ با وجود ظاهر خوبم توی روابطم پشت هم ترک میشدم، طرد میشدم، خیانت میدیدم خارج از کشور که اومدم با یک آقای دیگه ای آشنا شدم که من رو ترک نکرد ولی شروع کرد به تحقیر مداوم من. بهم میگفت تو ظاهر و اندامت اصلا خوب و کامل نیست، در صورتی که خودشم اندام خوبی نداشت. میگفت تو درس خوندی؟ تو که مدرکت هم برای اینجا نیست، تو اینجا هیچی نیستی . این حرفهارو من هرروز هرروز شنیدم، من هفت سال شب و روز درس خونده بودم، شاگرد ممتاز بودم توی دانشگاه، اینهارو میدونستم ولی باز هم اینارو گذاشتم کنار و حرف های اون آقا رو باور کردم، حرفهاش رو درونی کردم که من واقعا هیچی نیستم، بی عرضه ام، دانش ندارم،مهارت ندارم، زشتم، من هیچی نیستم. میگفتم اگر واقعیت نداشتم الان این آقا حتی توی یک کشور دیگه هم، اینارو بهم نمیگفت، افتادم ته دره و سقوط کردم به ته افسردگی، ته تاریکی، کارم شده بود فقط گریه، توی محل کارم هم رفتار دیگران انگار بهم میگفت: تو مثلا دکتری؟ تو اصلا به درد دکتری نمیخوری! حتی این رو میشنیدم که تو هفت سال عمرت رو هدر دادی، تو اصلا به درد این کار نمیخوری... من همه چیزم رو باختم ، سراغ روانپزشک و دارو رفتم ، با شما آشنا شدم، دوره ها رو تهیه کردم، جذابیت درونی رو چند بار گوش کردم، نوشتم، نوشته هام رو خوندم، عزت نفس تا اعتماد به نفس برای من غوغا کردم و من تک تک جملات رو احتیاج داشتم بشنوم و توی این 30 سال همه ی اینهارو از دست داده بودم، با جزیره گنج چقدر گریه کردم . الان میفهمم که چقدر آرامش دارم، دارم میبینم که چقدر رفتار بقیه با من تغییر کرده. سرکارم همه میگن که تو کیفیت کارت تغییر کرده، چقدر توی کارت پیشرفت کردی. من تنها کاری که کردم این بود که من خودم رو باور کردم، من خودم رو پیدا کردم، من خودم رو گم کرده بودم، مدیرم آدمی بود که من همیشه از رفتار های تحقیر آمیزش اذیت شده بودم رنج دیده بودم، الان انقدر با من با احترام رفتار میکنه که من شدم یکی از بهترین و کاربردی ترین پرسنل اونجا، من همیشه آرزو داشتم دوستان خوبی داشته باشم . هیچوقت دوستانی نداشتم که دلشون بخواد با من وقت بگذرونند . الان آدمهایی من رو توی لیست دوستان نزدیکشون گذاشتند که باورم نمیشه. من آرزوم بود که از دوستان نزدیک اینا باشم و الان باورم نمیشه. الان بهر چیزی که فکر میکنم یا دلم میخواد برام پیش میاد. همیشه دوست داشتم برای یک ورزشی آموزش ببینم. کسی پیدا شد که گفت من بهت آموزش خصوصی میدم بدون هزینه و فقط از روی محبت. اینها برای من عین معجزه میمونند، دنیا واقعا جای امنی هست، من خیلی خوشحالم که این راه رو شروع کردم، روزی هزار بار خداروشاکرم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    تکتم 20 اسفند 98
    خانم هروی روزتون بخیر، براتون طلب خیر میکنم، چرا که عشق و آگاهی هدیه ارزشمندیه که شما به همه دوستان میدین.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    % 19 اسفند 98
    با سلام و آرزوی موفقیت برای شما. من سختی های زیادی در زندگیم کشیدم و محدودیت های زیادی در خانواده داشتم، مادرم هم بیمار شدند و من باید ازشون مراقبت میکردم، همه منو به چشم وسیله ای میدیدند که من باید ازشون حمایت کنم و جوونی نکردم، با آقایی ارتباط داشتم که خیلی توی اون رابطه اذیت شدم و افسردگی شدید گرفتم ولی باز موندم. ایشون بخاطر وضعیت مالی خیلی خوبی که داشتند سر من منت میگذاشتند، فهمیدم با خانم های دیگه ارتباط دارند ، داشتم نابود میشدم و به هیچکس نمیگفتم و باز ادامه میدادم . من بخاطر حمایت گری ناچیزی که داشت همیشه میخواستم باشه، من همیشه توی سرزنش خودم زندگی میکردم و با خودم درگیری داشتم و توی تنهایی هام گریه میکردم و تنها بودنم پر از غم و غصه بود، بعد از مدتی مادرم هم فوت کردند و من خیلی بهشون وابسته بودم و حس کردم دارم نابود میشم، بیخوابی داشتم، سوتغذیه گرفتم و اون آقا هم شروع کردند به اذیت کردن من و دقیقا ایشون زمانی من رو ترک کردند که میدونستند از همه طرف فشار روی من هست، من شروع کردم به تهیه دوره ها، جذابیت درونی رو گرفتم بعد عزت نفس تا اعتماد به نفس و بعد جزیره گنج. مدام مینوشتم و تمرین میکردم ، من طوری عوض شدم که دیگه در برابر بدترین اتفاقات هم آرامشم رو از دست نمیدم و میتونم بهترین تصمیمات رو بگیرم. منی که از تنهاییم بدم می اومد الان تنهاییم رو خیلی دوست دارم و با خودم ارتباط برقرار کردم و دیگه دنبال وابستگی نیستم، من پرخاشگری هایی داشتم که الان ارتباطم با خانوادم خیلی خوب شده، همه ی اطرافیانم با من مشورت میکنند و همه از من انرژی میگیرند و مدام آدم ها از من تعریف میکنند و دور من جمع میشن، هرکس منو میبینه الان دیگه همه شون بهم پیشنهاد ازدواج میدن همون اول رابطه که خیلی برای من تعجب بر انگیزه و منم که قبول نمیکنم، من واقعا دیگه تحت سلطه ی آدما نیستم و شخصیت خودم رو دارم و فهمیدم خودم رو دوست داشتن یعنی چی و بخودم میرسم. الان آرایشم خیلی کمتر از قبل شده ولی همه بهم میگن چقدر تو خوشگل شدی، چه تغییری کردی و بعضیا حتی فکر میکنند من عمل زیبایی انجام دادم، خواهرای من که از من بزرگتر هستند سعی میکنند من الگوشون باشم و الان من از درون درمان شدم و دیگه واقعا پرخاشگری در من نیست، و خیلی ها به دنبال تقلید کردن از من هستند. منی که بعد از فوت مادرم و جداییم افسردگی شدید داشتم الان از ته قلبم خداروشکر میکنم و خیلی بزرگ شدم انقدر با خودم دوست شدم و با خودم مهربون شدم که دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم، اون آقا یک بار هم برگشتند، من آدمی بودم که خیلی سراغ فالگیر هم میرفتم ولی الان کنار گذاشتم، من افکار منفی داشتم و تمام اتفاقات منفی من به زندگیم عینیت در می اومد الان اتفاقات قشنگ رو میسازم و من دود و خیلی چیز هارو هم کنار گذاشتم.  ممنون از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌹🌹🌹 19 اسفند 98
    خانم هروی سلام من اعتماد بنفسِ مدیریت رابطه ام رو بدست آوردم،طوریکه طرف مقابلم مدام داره منو تحسین میکنه؛ من کلِ ابعاد زندگیم رو تغییر دادم، من دوره های جذابیت درونی ، عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج رو تهیه کردم و شروع کردم روی خودم کار کردن. واقعا من خیلی تغییر کردم و تفاوت های خیلی زیادی رو دیدم توی خودم، الان خودم رو خیلی بیشتر دوست دارم نسبت به سابق ، قبلا من به خودم اهمیت میدادم ولی درونی خودم رو دوست نداشتم و اعتماد به نفس کاذب داشتم و حقیقی نبود و از خودم راضی نبودم، از وقتی با کانال آشنا شدم شروع کردم رو خودم کار کردن، من توی رابطه خیلی تغییر کردم و خیلی بهتر میتونم رابطه رو کنترل کنم در صورتی که قبلا هیچ کنترلی نداشتم . من روابطم خیلی سریع به مشکل میخورد، اولش خیلی جذاب بودم ولی طرف رو خسته میکردم و آروم و آروم نسبت بهم بی توجه میشد و انقدر رابطه سرد میشد که خودم تموم میکردم و واقعا هم تموم میشد و این طرز فکر اشتباه رو داشتم که اگر وارد رابطه جدیدی بشم مشکل حل میشه، الان در رابطه ای که هستم خیلی بهتر از قبل شدم و باورم نمیشه من همونم که قبلا بودم و خیلی خوب میتونم رابطه رو مدیریت کنم، اونقدر زیاد که طرف مقابلم همش داره منو تحسین میکنه و خدارو شکر از رابطه م خیلی راضی هستم، در ارتباطم با آدمها خیلی تغییر کردم. دوست ده ساله ی من الان بعد از ده سال بهم میگه خیلی تغییر کردی، خیلی دوستت دارم و دوست داشتنی تر شدی، انگار اون آدم سابق نیستی و این خیلی برای من جالب بود دوستی که منو هیچوقت قبول نداشت منو به عنوان الگو انتخاب کرده و این برای من خیلی لذت بخش هست، من با چالش منِ جدید تصمیم گرفته بودم به سلامت خودم توجه بیشتری کنم. دستاورد خیلی بزرگی که داشتم این بود که من روزی یک پاکت سیگار میکشیدم و هیچوقت فکر نمیکردم بتونم ترکش بکنم و الان موفق شدم سیگار رو ترک کنم کامل و دیگه به هیچ عنوان رغبتی برای کشیدن سیگار ندارم و خدارو شکر میکنم چنین قدم بزرگی برای خودم برداشتم، تصمیم بزرگی که برای خودم گرفتم این بود که من کاری که دوست نداشتم و اون محیط دیگه برای من مناسب نبود رو ترک کردم با اینکه کار جایگزینی نداشتم و در آمدی نداشتم اما حالا کاری پیدا کردم که خیلی راضی تر هستم و از تصمیم و قدم بزرگی که برای خودم برداشتم خیلی خوشحالم .من سفری رو که توش قدم برداشتم حاضر نیستم به راحتی ازش برگردم، اولین باره فی البداهه و با اعتماد به نفس میتونم برای شما صحبت بکنم و اینم خودش برای من یه دستاورد خیلی خوب بود که بابتش از شما ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    18 اسفند 98
    من با ارزش هایی که اطرافیانم به من تحمیل میکردند و طلسم های روانی زیادی زندگی میکردم. بعد از جداییم به نقطه صفر رسیده بودم که با شما آشنا شدم. با دوره جذابیت درونی خواستگاری رو که هیچوقت نداشتم به زندگیم اومد.با دوره عزت نفس خیلی از سایه ها و طلسم هام رو پیدا کردم و به کمک یکی از دستاورد ها متوجه طلسم ازدواجم شدم. جزیره گنج رو تهیه کردم و خیلی به من کمک کرد.ارشدم رو شروع کنم و توی رشته ای که خیلی دوستش دارم ادامه تحصیل بدم. هر چی جلوتر میرم چراغ سبز های زندگیم بیشتر به روی من روشن میشن.دستاورد خیلی خیلی جالبی که داشتم و فکرش رو هم نمیکردم این بود که به طرز عجیبی آقایی که من رو ترک کرده بودند، برگشتند و به من میگن که من حاضرم هر کاری بکنم که تو رو داشته باشم، من دختر های زیادی رو دیدم اما آدم یکبار اون گنج و طلا رو پیدا میکنه، من حاضر نیستم به هیچ قیمتی تو رو رها کنم و حاضرم هر کاری کنم برای داشتنت.اینا حرفایی بودند که ایشون به من میگفتند. دستاورد بعدیم این هست که شغل خیلی خیلی خوبی رو پیدا کردم و جالب اینکه انقدر صاحب کار من از من راضی هست، کلماتی رو به من میگن که تا الان نشنیده بودم، بهم میگن تا الان تو کجا بودی؟ چرا انقدر تو خوب هستی ... مشتری هایی که به اینجا میان مدام از من تعریف میکنند جلوی چشم صاحب کارم و مهمتر اینکه این شغل رو من دوستش دارم ، من شغل های قبلیم رو دوست نداشتم ولی انقدر این شغل رو دوست دارم و ارتباط خوبی باهاش برقرار میکنم که باورم نمیشه و ارتباطم با خداوند بسیار بسیار خوب شده و از بابت تمام اتفاقای خوبی که داره توی زندگیم میوفته خیلی خوشحالم و از شما ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💜Saniii💜 14 اسفند 98
    سلام به خوش قلب ترین بانو دنیا🌹🙏،من خیلی وقته عضو کانال و اینستام وشمارو دنبال میکنم اون روزا تو یه رابطه ای بودم که هربار با گوش دادن ویساتون میگفتم من با ادم اشتباهی هستم وتو ناسالم ترین رابطه ام با وجود اگاهیم نمیتونستم اون رابطه اشتباه و رها کنم ومدام تکرار میکردم من بزرگترین اشتباه وخودم مقصرشدم من تو اون رابطه از تمامم گذشتم روحم جسمم خانوادم وهمیشه یه سوال تو ذهنم بود؟!تو تو نبوداین اقا حالت بده ولی کنارشم حالت بده داری چیکارمیکنی دختر!!!؟؟؟؟ دست خودمو گرفتم و گفتم از رابطه ای که بخاطره صادقانه ترین حس دنیا داره مدام تحقیرت میکنه برو بیرون ومن اون لحظه به نقطه صفر رسیدم کارم عشقم هرچند اشتباه وحتی خانوادم و از دست دادم ،میخوام بهتون بگم یه چیزی از درون مدام بهم میگفت دوره جذابیت درونیتون وباید تهیه کنم اولین دستاورده من دوره های شمابود😭😭😭😍😍خدا به واسطه یه نفری که اصلا فکرشو نمیکردم تمام دوره هارو بهم هدیه داد من میدونم تمام این روزا میگذره و من قوی تراز قبل بلند میشم بایه زندگی سالم شاید الان تو شرایط خوبی نباشم ولی امیددارم که خدا همیشه حامی وپشتیبان منه ازتون یه دنیا ممنونم من نمیتونم احساسم وبهتون منتقل بدم ولی ویس منو لطفا گوش بدین شاید ذره ای از حال منو ازون ویس گرفتین 🙏🙏خداهست برای خواسته هات تلاش کن کامل ترینش وبهت هدیه میده فقط کافیه بخوای من با بندبند وجودم میخوام که تغییرکنم...
    پاسخ
    -0
    انصراف

    💜Saniii💜 14 اسفند 98
    خانم هروی عزیزم سلام شبتون پراز نگاه خدا،من اولین دستاوردم دوره های شما بود که از کسی هدیه گرفتم که اصلافکرشم نمیکردم درست میگفتین جهان اماده اینکه که خواسته هامون و محقق کنه😍من همه دوره هاتون و بارها وبارها گوش دادم نت برداری کردم وسعی کردم تمرینارو انجام بدم اماااا شروع کردم برگردم به عقب وخیلی عمیق تربرای باره ۲۰گوش بدم وروشون تمرکز کنم،ادمی که باعث شد من به کانال شما رو بیارم و انتخاب اشتباهم وهمراه باکارم ترک کنم وبخوام که مسیر اشتباهم و تغییر بدم درسته مثل بقیه دوستان اون ادم برنگشته دروغ چرا بنده نافم هنوز به اون ادم وصل نه برای اینکه برگرده چون اون ادم انتخاب اشتباهی بود ولی هرجایی که به اشتباهم پی میبرم ناخوداگاه میگم کاش خدا بیدارش کنه اونم به اشتباهاتش پی ببره و دیگه اون کارارو با همجنس من نکنه این بخاطره بی احترامیایی که بهم شد از کتک بگیرین تا تحقیرو بی احترامی میدونم باید مقصراصلی خودم بودم میدونم باید رو این موضوع هنوزم خیلی کارکنم ولی رابطم با خانوادم خیلی بهترشده خداروشکر،رابطم با خدا خیلی بهترشده حتی برای هرلبخندمم از خداسپاسگزاری میکنم،دوباره دارم حرفه خودم وشروع میکنم برای ابدیت شدنم دوره اموزشی جدیدم وثبت نام کردم،من ۱۳کیلو از شدت ناراحتی کم کرده بودم حتی خودم به عکسای گذشتم نگاه میکردم از الانم خجالت میکشیدم ناراحت بودن که من با ساناز چیکارکردم قبلاحتی چشمام میخندید همه بهم میگفتن جدا از لاغریت شکسته شدی دارم ورزش میکنم دیگه تو اینه نگاه میکنم از خودم فرارنمیکنم وبه خودم میگم دوباره باهم میسازیمش خیلی قوی تر الان تو زندگیم ارامش دارم ارامشی که باعث میشه سمت ادمای اشتباه نرم حتی جواب پیشنهادایی که میشه بهم به راحتی رد میکنم من ادم رفیق بازی بودم دورم به شدت دوست بود الان بیشترتنهام کتاب میخونم دوره هارو گوش میدم وحتی مینویسم واین زندگیم وبیشتردوست دارم این حال خوب و مدیون شمام الان هرچی میخوام به واسطه این جهان فورا برام جور میشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Saniii 14 اسفند 98
    سلام وقتتون بخیر،ممنونم ازتون بابته تک تک زحماتتون ممنونم از خدا که شما واسطه ای شدید برای کمک به من و زندگی سالمی ها از دستاوردهام اگه بخوام بگم خیلی زیادن خیلی زیاد ولی احساس میکنم یزرگترین دستاوردم خوب شدن رابطم با خودم و خانوادم،بعد برای شروع به کارم پولی که نیاز داشتم از ادمی به دستم رسید که هیچوقت فکرنمیکردم اون فرد بخواد یه روز به من پولی وقرض بده کارم وشروع کردم وهرکسی میاد تو محیط کارم (ارایشگرم)هرخدماتی بخواد انجام بده به همکارام میگن میشه مثل اون خانم باش یا مدام راجب من میپرسن و بهم میگن امروز چقدر قشنگ شدی چیکارکردی،من بعداز جداشدن از اون رابطه اشتباه کارمم خانوادم وهمه چیزمواز دست داده بودم تو پیامای قبل براتون نوشتم چه روزایی وگذروندم خداروشکرمیکنم که منی که حتی تو اینه نمیتونستم به خودم نگاه کنم الان هرروز صبح روشن شدن پوست وزیباییم وخودم حس میکنم منی که تو اون رابطه ۱۳کیلو لاغرکردم اونم یهویی الان همه خوش هیکل خطابم میکنن،ادمی که منو مدام تحقیرمیکرد و من تمامم وتو اون رابطه گذاشتم واخرهم تو کار هم تو رابطه ادم بی ارزش خطاب شدم کسی که من مدام التماسش میکردم و غرورش به قدری بود که حتی برای کتکی که منومیزد عذرخواهی نمیکرد برگشت و جلو من اشک ریخت که داره بی من عذاب میکشه درست تو لحظه ای که من همه جابلاک وپاکش کرده بودم تمام شماره هایی که احتمال میدادم ازون بهم زنگ بزن رو بلاک وپاک کردم.ادمی که من برای یه نگاهش دلم پرمیکشید با قدرت تمام بهش گفتم من دیگه نمیخوام اذیت بشم به خودم قول دادم زندگی کنم ودیگه نمیزارم هیچکس ناراحتم کنه والان فقط خودم مهمم واون ادم ازم خواست زمان بدم شاید بتونم بپذیرمش ومن الان همه تمرکزم رو کارم که برسم به اون موفقیتی که میخوام میدونم براتون از موفقیت کاریم عکس میفرستم ازتون ممنونم وبراتون ازخدا ارامش میخوام تازه اول راهم وباید خیلی رو خودم کارکنم الان ایمان دارم که بندنافم ازون ادم پاره شده و میخوام باخودم مهربونتربشم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Saniii 14 اسفند 98
    سلام وقتتون امروز یه اتفاق بد برام افتاد چیزی که اگه قبل اتفاق میوفتاد منه قدیم حتما اشک میریخت زانو میزدم وحتی التماس میکردو به زمین وزمان بدوبیراه میگفت اما امروز اروم بودم لبخندزدم وسرموگرفتم بالاو گفتم من میدونم همه چیزومیبینی وشاهدی و این جهان واداره میکنی شکرت اولش احساس میکردم حتما درطول روز جامیزنم واشک میریزم ولی من تمام تمام روز اروم بودم ولبخند رولبم بودو خداروشکرکردم.والان مرور کردم من از اولین روزی که وارد دوره هاو زندگی سالمی هاشدم روندم اینجوری بود اولش همرو مقصرمیدونستم بعد قضاوت کردم بعد عصبی شدم بعد فرارکردم ویجا اروم شدم وپذیرفتم ودلیل ارامش الانم همین پذیرشم قبول کردم همیشه نباید جنگیدگاهی وقتا فقط باید بپذیری و صبرکنی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    BahaP 14 اسفند 98
    سلام خانم هروی مهمترین دستاوردم کنترل کردن روی حرف زدنم بود چون من عادت داشتم مسایلم رو واضح توضیح میدادم ولی از وقتی دارم ویسهارو گوش میدم خیلی تمرین کردم و واقعا خوشحالم ازاین بابت و در ابراز علاقه خیلی اگزجره رفتار میکردم و همیشه متعجب از این بودم چرا آدما فرار میکنن تو این دوهفته خیلی سعی کردم آرامشمو حفظ کنم و روس خودم مسلط بشم و حتی به پارتنرم گفتم نمیتونم باهات ادامه بدم چون من از روابط سطحی خوشم نمیاد و خداحافظی کردم و در کمال تعجب دیدم آدمی که حتی فکرشو نمی کردم بودن نبودنم براش فرقی داشته باشه تماس گرفت که عزیزم داری اشتباه میکنی و... اما من رویه امو ادامه دادم و فاصله رو رعایت میکنم بااینکه خیلی سخته اما دارم جواب میگیرم .
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سایه 13 اسفند 98
    سلام وقتتون بخیر و شادی 😊🌺 اینو بگم که حالم عالیه حتی اگرم یوقتهایی گرفته باشم زیاد طول نمیکشه رابطم با خدا خیلی خیلی بهتر شده و اینکه همیشه با تمام وجودم دعاتون میکنم که اینقدر توی اموزشتون سخاوتمندین خداروشکر بخاطر وجودتون 🙏 جواب چند تا از سوالاتمو که سالها دنبالشون بودم از طریق خوابهایی که دیدم گرفتم یا از طریق جمله یا ویسی از شما یا بقیه دوستان ممنونم ازتون 🙏🌺
    پاسخ
    -0
    انصراف

    T 13 اسفند 98
    سلام خانوم هروی عزیز،من با کار کردن روی خودم حس میکنم جهان چیزهای خوبش رو داره به سمت من میاره..من دیروز نذری داشتم و با اینکه پول زیادی در دستم نبود گفتم با همینم نذرمو انجام میدم و باورم نمی شد سه نفر که از نزدیکان من هم نیستن وقتی متوجه شدن که همچین نذری دارم کلی استقبال کردن و گفتن ما هم در این نذر شریک کن و کمک کردن تا انجام شد.قصد داشتم از یه مغازه لباس بخرم ولی گفتم بزارم زمانی که به وزن ایده آل خودم رسیدم اما به طرز عجیبی مامانم کل لباسهایی که میخواستم رو از همون مغازه ای که قصد داشتم خرید کنم برام خرید و گفت این هدیه من به تو یا عیدی من از حالا به تو....وقتی تمرکزم رو از آدم قبلی برداشتم جهان بهم نشون داد افراد دیگه ای هم هستن که بهت توجه و علاقه نشون میدن در صورتی که قبلا فکر میکردم اگه اون نشه دیگه کسی نیست.خانوم هروی من روی دوره جذابیت درونی و من جدید و چالش چهار ماهه بشدت در حال کار کردن هستم.و در کنارش دوره جزیره گنج اعتماد بنفس و از جدایی تا تعالی رو گوش میدم.در دوره از جدایی تا تعالی گفتین با کودک درونت گاهی حرف بزن به نیازهاش توجه کن بهش امنیت بده هر وقت میبینم احساس ترس ،یا تنهایی یا دلگیری میاد سمتم میرم یه گوشه و عمیق باهاش حرف میزنم بعدش حالم بشدت خوب میشه.اینکه گاهی عصبی میشم ولی بعد میگم نباید اینکارو انجام میدادم و باید کنترل کنم اما همین که داره این هشیاری در من زیاد میشه خیلیی خوشحالم.گاهی میگم چرا یکسال پیش که در اون حالت شوک جدایی بودم و باورم نمی شد اون آدم بخواد ترکم کنه دوره ها رو نگرفتم کار نکردم اما با ایمانی که الان پیدا کردم مطمئنم خیرش در این بود الان به این آگاهی برسم و در اون جدایی و ترک شدن هم حتما خیری نهفته بود برای برگشت خیلی تلاش کردم دنبالش رفتم و هر چی دست و پا زدم هیچی تغییر نکرد بجز اینکه بیشتر احساس حقارت کردم که تن به کارهایی دادم که از من و شخصیت من بعید بود اما با این حال خودمو بابت همه اون کارها بخشیدم و گفتم اون من قبلی بود که اون کارها رو انجام داده من جدیدی می سازم که آگاه و هشیار باشه و نتایج زیباتری تو زندگیش داشته باشه.بشدت روی تغذیه ام تمرکز پیدا کردم گوشت نمیخورم مرغ نمیخورم،چای رو کم کردم،غذاهای سالم وارد بدنم میکنم هر روز ورزش و پیاده روی انجام میدم و زمانی که وارد تلگرام و اینستا میشم فقط میخوام از مطالب کانال و اینستا شما استفاده کنم.ارتباطمو با خدا یا همون منبع انرژی هر روز برقرار میکنم و صحبت میکنم خواسته هامو میگم و ایمان دارم خدا کمکم میکنه تا در زندگیم و کارم موفق بشم و به چیزهایی که میخوام برسم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Toulabi 13 اسفند 98
    من با فایل های شما شروع کردم و از شنیدنشون بی نهایت لذت میبردم و هنوزم هر بار گوش میدم و بی اغراق حظ میکنم. بعدش رفتم سراغ تهیه دوره ها و همچنان در حال اموزش و خودسازی هستم و اما چالش من جدید چقدر جالب و ارزشمنده . دستاوردهای دوستان رو که میخونم خیلی انرژی میگیرم . من از همون زمان دانش اموزیم به نگارش و انشا علاقه داشتم و همیشه بالاترین نمره انشا به من تعلق داشت ولی خب زیاد پیگیرش نشدم و بعد از مدرسه رهاش کردم اما حالا که خودم اموزگار هستم و باز هم سرو کارم با انشای بچه هاست دوباره اون حس در وجودم بیدار شده چون واقعا عاشق نگارشم. از دستاوردم براتون بگم که بالاخره با چالش من جدید تونستم به طور جدی به فکر قصه نویسی بیفتم و شروع کردم به نوشتن کتابهایی که سالها بود توی ذهنم خاک میخورد. با یه دستمال گردگیریشون کردم و دارم نگارش میکنم. من هر شب فی البداهه یه قصه واسه پسر کوچولوم تعریف میکنم. با وارد شدن به چالش من جدید تصمیم گرفتم این قصه ها رو به نگارش در بیارم و بصورت کتاب به بچه های دیگه هم هدیه کنم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Zohreh 13 اسفند 98
    خانم هروی عزیزم عکسهامو توی روزنامه چاپ کردن و نوشتن عکسهای زیبایی که با نگاه خاص و زیبای زهره از بهار زیبای شهر گرفته شده سوده جان خدا داره روی من کار میکنه تا منو جلا بده من دارم سعی میکنم از این شرایط پر فشار بهترین زهره ای که خدا انتظار داره بیرون بیاره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Zohreh 13 اسفند 98
    سوده جان من واقعا نمیدونم این همه دستاورد رو چجوری و در چه قالبی میشه برات فرستاد واقعا قابل بیان نیست!!!! یادته گفتم اون فردی که گفت نمیخوام دیگه ببینمت الان پیام داده که چجوری بدون تو زندگی کنم؟؟ پیاماشو برات فرستاده بودم ... پارسال این فرد گفت نمیخوام حتی یه لحظه بچه تو رو ببینم. الان فهمید من با بچه م مشکل دارم. داره از یه شهر دیگه با قطار میاد که با بچه من صحبت کنه!!!! من شوکه ام ازین همه تغییرات!! آدمی که اونقدر مغرور بود الان داره میاد برای کمک به من و بچه من! گفتم نیا ممکنه بهت بی احترامی کنه جوونه نادونه.. گفت اشکال نداره میخوام مردونه باهاش حرف بزنم و تلاشمو میکنم تا آرومش کنم و راهنماییش کنم حتی اگه بهم توهین کنه بازم نباید الان اون بچه رو تنها رها کرد! سوده جان تغییرات این آدم منو شوکه کرده!!! نمیدونم چی بگم! زبونم توان بیان نداره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    A.a 13 اسفند 98
    A.a سلام خانم هروی عزیز راستش من وقتی باکانالتون اشنا شدم امیدی نداشتم ولی وقتی رابطم باهمسرم به حد جدایی رسید به خودم گفتم من که همه راه ها رو رفتم اینم روش....وقتی دوره جذابیت رو گرفتم و فایل دو و سه رو گوش دادم فقط مات مونده بودم به خودم گفتم یعنی من اینهمه ادم عیر جذابی بودم برااطرافیانم و خودم خبر نداشتم و اینهمه مشکلی که تو زندگی زناشوییم داشتم فقط بخاطر این بود ک تمام هرزگاه های انرژی رو من داشتم و واقعا یه فرد غر غرو غیرجذاب شده بودم برا همسرم😔😔😔 ب خودم گفتم الان دیگه وقتسه که شروع کنم و خودمو از نو بسازم الان دارم روی خودم کار میکنم بااینکه سخته ی جاهایی ولی باور دارم ک میتونم تغییر کنم و بهای خودمو اول خودم بپردازم...تواین مدت واقعا خلق و خوی خودم خیلی بهتر از قبل شده باکوچیکترین شیطونی فرزندم دیگه بهم نمیریزم با بدخلقی همسرم با ارامس رفتار میکنم و روز به روز شاهد بهتر شدن روابطم هستم و طوری شده ک دیگرانم انگار تو این چند وقت رابطشون باهام بهترشده .... میدونم یه شبه نمیشه همه چیزو درست کرد ولی تلاشمو میکنم تا روزبه روز بهتر کنم به امید خوشبختی تمام زندگی سالمی ها😘😘
    پاسخ
    -0
    انصراف

    A.a 13 اسفند 98
    A.a سلام خانم هروی عزیز راستش من وقتی باکانالتون اشنا شدم امیدی نداشتم ولی وقتی رابطم باهمسرم به حد جدایی رسید به خودم گفتم من که همه راه ها رو رفتم اینم روش....وقتی دوره جذابیت رو گرفتم و فایل دو و سه رو گوش دادم فقط مات مونده بودم به خودم گفتم یعنی من اینهمه ادم عیر جذابی بودم برااطرافیانم و خودم خبر نداشتم و اینهمه مشکلی که تو زندگی زناشوییم داشتم فقط بخاطر این بود ک تمام هرزگاه های انرژی رو من داشتم و واقعا یه فرد غر غرو غیرجذاب شده بودم برا همسرم😔😔😔 ب خودم گفتم الان دیگه وقتسه که شروع کنم و خودمو از نو بسازم الان دارم روی خودم کار میکنم بااینکه سخته ی جاهایی ولی باور دارم ک میتونم تغییر کنم و بهای خودمو اول خودم بپردازم...تواین مدت واقعا خلق و خوی خودم خیلی بهتر از قبل شده باکوچیکترین شیطونی فرزندم دیگه بهم نمیریزم با بدخلقی همسرم با ارامس رفتار میکنم و روز به روز شاهد بهتر شدن روابطم هستم و طوری شده ک دیگرانم انگار تو این چند وقت رابطشون باهام بهترشده .... میدونم یه شبه نمیشه همه چیزو درست کرد ولی تلاشمو میکنم تا روزبه روز بهتر کنم به امید خوشبختی تمام زندگی سالمی ها😘😘
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mary 13 اسفند 98
    سلام خانومه هروی عزیز من تغریبا ۲هفته دورها رو خریدم و سعی کردم چند بار گوش کنم اولش و شروع کردم به نکته برداری تو دفتری که خیلی دوسش داشتم با اینکه هنوز همه تمریناتو انجام ندادم ولی از همون هفته اول کلی حس خوب تو وجودم داشتم و من به شدت دختر شلخته و عصبی بودم و همیشه دیگران برام اهمیت خیلی بیشتر از خودم داشتن ...ولی الان دیگه اینجوری نیست و متوجه شدم تا خودمو دوست نداشته باشم نمیتونم برای کسی دوست داشتنی باشم من به طوره معجزه واری الان دیگه نمیتونم تحمل کنم که اتاقم تمیز نباشه و هر روز همه اتاقم و تختمو مرتب میکنم دیگه چیزی نمیتونه عصبانیم کنه تغریبا ...من چون هنوز نمتونم رو ذهنم متمرکز باشم بعضی از نکته هارو یادم میرفت یا وسطه یه اتفاق یادم‌میوفتاد که نباید این کارو انجام میدادم و انرژیمو هدر ندم برای همین دوباره نشستم و از روی دفترچه یاداشتم همه نکته هارو یاداشت کردم و به صورته تاکیدی دراوردم و روی دره کمده اتاقم چسبوندم تا همیشه جلو چشمام باشه بتونم روز به روز بیشتر انجامشون بدم ...من از دوران بچگی همش ذهنه منفی داشتم و همه اون فکرا دونه دونه سرم اومد و من متوجه نبودم چرا حتی تو ذهنم تجاوز بود که سرم اومد و طلاق و همه چیزهای تلخی که یک زنو میتونه با خاک مساوی کنه و من الان تو ۲۸ سالگی وقتی به عقب نگاه میکنم‌متوجه میشم همه اینا نتیجه افکارم بوده و من چقدر قوی بودم یه جاهایی که الان تونستم بازم رو پاهای خودم وایسم و دوباره بسازم درسمو ادامه دادم و الان شروع به ورزش کردم ...و امیدوارم بتونم کلی دستاوردهای خوب و بزرگ به دست بیارم و همه اون گذشته سیاه ریختم دور فقط درسهایی که ازشون گرفتمو نگه داشتم ...
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الی 13 اسفند 98
    عالی هستند همه دوره ها
    پاسخ
    -0
    انصراف

    11 اسفند 98
    من 4 سال با آقایی در ارتباط بودم که اوایل رابطه خیلی خوب بود ولی کم کم که گذشت من دیدم این آقا هیچ برنامه و هدفی ندارند و ما طی این مدت مدام باهم دعوا میکردیم.اون آقا خیلی با دوستاشون سرگرم بودند ولی من رو هم دوست داشتند اما نمیخواستند که مسئولیت رابطه رو بپذیرند و این من رو اذیت میکرد دعوا های ما به حدی زیاد شد که جدا شدیم. وقتی با کانال شما آشنا شدم فهمیدم که خودم باعث بدبختی خودم و خراب شدن روابطم بودم و باعث میشدم منجربه ازدواج نشه.من دیدگاهم نسبت به دنیا عوض شده و آرامشی که الان دارم برام یه دستاورد مهم هست. بعد از اینکه مدتی روی خودم کار کردم اون برگشت وحالا به من میگه که من جز تو با هیچکس دیگه ای نمیتونم بمونم و با هیچکس دیگه ای خوشبخت نمیشم. الان که من تغییر کردم دارم میبینم که اونم چقدر تغییر کرده و مشغول کار و زندگیش هست و هدف داره و همش داره از ازدواج حرف میزنه، برنامه داره و میخواد زندگیمون رو بسازیم. من باورم نمیشه اون آدم، همچین آدمی شده.از من خواست که بمونم و من با فکر و یک تصمیم عاقلانه و علاقه ای که داشتم تصمیم گرفتم ادامه بدم و حالا یک رابطه خیلی خوب رو داریم جلو میبریم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    پانیذ 6 اسفند 98
    سلام به همه ی زندگی سالمی های عزیز....من 27سالمه و شش سال با پسری بودم ک خیلی دوسش داشتم از اول جنگ و دعوا زیاد داشتیم لج و لج بازی زیاد داشتیم انقد ک خانواده ها مخالف ازدواجمون بودن و بیشتر با هم لج میکردیم....دیگران شده بودن دلیل دعواهای ما...بعد شش سال کم کم از هم دور شدیم همیشه احساس خلا داشتم ن میتونستیم از هم جدا شیم ن ادامه بدیم....یهو این کشمکش ها رسید به خیانت اصلا فکرشم نمی‌کردم عشقم بم خیانت کنه چندماه ازش بی خبر بودم داغون بودم اینجا سفر من شروع شد نقطه صفر بودم احساس پوچی داشتم....وقتی سفرم شروع شد وقتی سایه هامو دیدم وقتی گره های روانیمو پیدا کردم تازه فهمیدم دلیل تک تک دعواهامون چی بوده دلیل لجبازیامون....وقتی کم کم شروع کردم به تغییر خودمو پیدا کردم بند ذهنی و وابستگی به اون فردو قیچی کردم....عشقم برگشت و در کمال ناباوری من با تغییر من ایشونم تغییر کرده بود...دیگ خبری از دعوا و لجبازی نبود باورم نمیشد ک بتونم یروز این مسائل رو حل کنم چون خیلی درمونده بودم....خانوادش رفتار شون عوض شده و منو خیلی دوسدارن....تازه نامزد کردیم و خیلی خیلی خوشحال و ممنونم از خانوم هروی عزیزم برای نجات زندگیم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    3 اسفند 98
    سوده ی عزیز من و همسرم دچار طلاق عاطفی شده بودیم دوسال هر تلاشی میکردم از هم دور تر میشدیم و چیزی درست نمیشد. اتفاقی با شما آشنا شدم و تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم. بعد از اینکه دوره ها رو گرفتم تازه تونستم خودمو ببینم.روی جذابیتم، سایه ها ، طلسم هام کار کردم، توی چالش ۴ماهه شرکت کردم ویژگی هایی که میخواستم رو نوشتم بدون اینکه به همسرم کار داشته باشم روی خودم کار کردم و نتیجه شو بعد ده روز دیدم😍همسرم خیلی تغییر کرد، بعد مدتها خواست با من صحبت کنه و اینا مثل یه معجزه بود اون حرف های محبت آمیزی بهم زد که باورم نمیشه و من دیدم که تغییرات من، چطور در زندگی مشترک ما تغییر ایجاد کرد . از شما بابت آگاهی و اطلاعاتی که بی دریغ به ما زندگی سالمی ها میدید ممنونم و براتون آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر دارم. 🌹🌹🌹❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    مريم ب 29 بهمن 98
    سلام خانم هروي عزيز من دقيقا يه سال هست كه بطور كاملا اتفاقي با كانال شما تو اينستگرام و از اونجا با كانال تلگراميتون آشنا شدم اون موقع من كاملا احساس تنهايي و پوچي مي كردم و حس ميكردم بايد يه كسي باشه كه اين خلاء رو برام پركنه تا اينكه شروع كردم فايل رايگانهاتون رو گوش دادن و از اونجا با دوره هاتون آشنا شدم واي چه قدر جالب چه قدر عميق و زيبا اول از همه جذابيت رو تهيه كردم و شروع كردم رو خودم كار كردن بعد ديگه عاشق دوره ها و صداي گرم و دلنشينتون شدم و شروع كردم تك تك دوره هاتون رو خريداري كردنو هرروز گوش دادن و تازه فهميدم چه راه دارازي در پيش دارم و اصلا زندگي و جهان اوني نبود كه من نسبت بهش شناخت داشتم اول من عشق رو ازهمه گدايي ميكردم باج ميدادم به كسايي كه اصلا در حد من نبودند تا اينكه همين اواخر رابطه من با يه آقايي كه از اول هم بهم آلارم ميداد كه من فقط براي دوستي و وقت گذراني تو رو ميخوام با اينكه خيلي ازم پايينتربود با كمال ناباوري كه خودمم باورم نميشد قبول كردم و درسته كه رابطه ما در حدفقط چت بود ولي من اصلا نمي خواستم اين رابطه به هيچ وجه تموم كنم حتي به قيمت حقير شدنم باشه تا اينكه توسط داداشم و فك كنم موهبت الهي اين رابطه قطع شد و من دچار چنان پريشاني و افسردگي شدم كه تو محل كارم همه فكر ميكردند مريض شدم و همزمان با اين مشكل يه مشكل كاري ديگه كه با انتقاليم موافقت نشد و من واقعا داغون شدم كه همزمان شد با چالش چهارم شما خانم هروي بخدا الانم هم خودم باورم نميشه تو چالش چهارم نوشته بودم كسي رو ميخوام كه واقعا متعهد باشه و كسي تو زندگيش نباشه و شما گفتين كه اين چيزهايي كه در وجود ديگري جستجو مي كني تو خودت بساز واي باور نميكردم به هرنحوي اين رابطه مسموم رو كه خودم هم ديگه سمي شدنش رو متوجه ميشدم ولي نمي تونستم تمومش كنم تموم شد و تمومش كردم شروع كردم دوباره دوره ها رو از اول گوش دادن و دوره جذابيت رو دوباره گوش دادم بعد اعتماد بنفس و ... تا اين اواخر دوره جدايي تا تعالي وقتي اين دوره رو تهيه كردم مصادف شد با دوره جدايي من از اون رابطه سمي كه وقتي كامل گوش دادم ديدم من خودم با خودم چيكار كردم خودمو چقدر پايين اوردم و از اون يه پرنس ساختم من عاشق اون شخص نبودم بلكه عاشق عاشق شدن بودم اينو كه درك كردم انقدر آرامش يافتم نميگم كلا فراموشش كردم ولي اونقدر كم اهميت شده برام كه شايد تو طول يه روز اون فردچند لحظه فقط به ذهنم مياد درصورتي كه قبلنا هر ثانيه به فكرش بودم و بهش همجوره باج ميدادم. خانم هروي شايد اينا دستاوردهاي بزرگي نباشه ولي مي دونم ابتداي راهم و دوره هاتون رو اونطوري كه بايد عملي كنم عمل نكردم ولي بهتون قول ميدم و به خودم كه تك تك دوره هاتون رو با عمق جونم گوش بدم و بهترين دستاوردها رو براتون ارسال كنم ولي از وقتي دوباره شروع به گوش دادن كردم يا كمال ناباوري انتقاليم جور شد ديگه واسه خودم بيشتر از قبل وقت ميذارم 10 كيلو اضافه وزن داشتم كه تو دو ماه 3 كيلو وزن كم كردم و به پوست و مو خودم ميرسم و ديگه اون خلاء عميق دروني كه بايد يكي ديگه واسم پر كنه حس نمي كنم و نمي خوام به هر نحوي كه شده با كسي در ارتباط باشم به تمامي بچه هاي زندگي سالمي هم واقعا توصيه مي كنم تك تك دوره ها رو تهيه و تمريناتشو انجام بدن چون واقعا اگه كسي از ته دل و بصورت مستمر تمريناتشو انجام بده نتايج فوقالعادشو حتما تو زندگيش لمس مي كنه. و دوس دارم تو سال پيش رو با دستاوردهاي خيلي فوق العاده برگردم و بنويسم براتون خيلي دوستون دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    29 بهمن 98
    خانم هروی عزیز با اینکه همسر من درامد بالایی داشت ولی برای من هزینه نمیکرد و این من رو ناراحت میکرد. با شما آشنا شدم، کم کم با دوره جذابیت درونی، عزت نفس و جزیره گنج روی خودم کار کردم بعد از یه مدت کار کردن روی خودم دیدم به طرز عجیبی خرید های گرون قیمت برای من انجام میده، هزینه هایی که هیچ وقت نمیکرد. طلسم های روانی من باعث شده بود من نتونم رابطه زناشویی خوبی داشته باشم و من روی اینها کار کردم و این قفل رو هم شکشستم . آرامش به زندگی من اومده و من هر اتفاقی و با بینش جدیدم میبینم. من با اینکه مسئول یه مجموعه بزرگ هستم، زیبا هستم و موفق ولی عزت نفس خیلی پایینی داشتم، ساعت ها درگیر آرایش کردن بودم حالا که احساس ارزشمندی دارم رابطم با همسرم خیلی بهتر شده و  میبینم که الان ماشین مدل بالا و یه خونه بسیار شیک به اسمم زده. من هر روز دارم رو خودم کار میکنم بهتر از روز قبل میشم. دارم میرم دنبال علایقم. من توی کارم خیلی موفقم ولی میخوام برم دنبال کاری که دوست دارم و تمام ابعاد زندگیم رو رشد بدم و پیشرفت کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    28 بهمن 98
    همسرم به من خیانت میکرد ولی نمیتونستم کاری بکنم، انقدر عزت نفس و اعتمادم به نفسم در طول زندگی با شوهرم اومده بود پایین که فقط مینشستم و اون هر کاری میخواست میکرد . با شما آشنا شدم و کم کم خودم رو پیدا کردم و از اون حالت کرختی و بی حسی بیرون اومدم و الان دارم کار هایی رو برای خودم میکنم که قبلا باید میکردم ولی ارزشی برای خودم قائل نبودم . دوره ها و مخصوصا دوره جزیره گنج واقعا عالی هست. فهمیدم برای بهبود وضعیت زندگیم باید مدارم رو تغییر بدم تا پیش از این فقط افرادی رو جذب میکردم که بهشون خیانت میشد ولی الان فرق کرده وقتی این رو فهمیدم شوهرم فهمید که اون آدم به دردش نمیخوره، حالا برگشته و میگه همه چیز بستگی به تو داره، بیا دوباره باهم دیگه شروع کنیم، اگر تو قبول کنی، من تا آخر راه باهات هستم. میخوام به دوستانم بگم برای بدست آوردن دستاورد باید زمان بدیم، زمان زیادی لازم هست تا گره ها و سایه هایی که در کودکی مون شکل گرفته رو پیدا کنیم. نهالی که من یک سال و نیم پیش کاشتم، بعد از یک سال و نیم جوونه زده و حالا باید باز هم روی خودم کار کنم تا بزرگ شه و بهم محصول بده. به تموم کسایی که شاید در شرایط من باشند و دوست دارند زود حالشون خوب شه و شاید جایی خسته شن میگم بدونید که باید زمان بگذره و خداروشکر که من خسته نشدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    27 بهمن 98
    من دستاوردهای خیلی زیادی از کار کردن روی خودم داشتم . بزرگترین دستاوردی که داشتم آرامشی هست که الان تونستم پیدا کنم. من با خیانت همسرم خرد شدم، شکستم و از اونجا بود که به این نتیجه رسیدم باید روی خودم کار بکنم.دوره های جذابیت درونی و از عزت نفس تا اعتماد به نفس رو تهیه کردم و شروع کردم روی خودم کار کردن تا هم توی زندگیم شخصیم و هم زندگی کاریم تغییراتی ایجاد بشه. همسرم به من میگفت حالم ازت بهم میخوره دیگه نمیخوامت و فقط بخاطر بچه هاست که نگهت داشتم، حالا با دیدن من حرفهایی بهم میزنه و جملاتی میگه که واقعا از خوشحالی نمیدونم چی بگم. کارم هم روز به روز بهتر شد، از چندین جا پیشنهاد کاری گرفتم، از شغل قبلی که داشتم و 15 سال مشغول بودم راضی نبودم و با روحیات من هیچ سازگاری نداشت. بالاخره تونستم این شغل رو کنار بگذارم و برم سراغ یک شغل جدید دیگه و با اینکه سابقه ی کمی در این کار دارم اما خداروشکر خیلی موفق تر هستم و خیلی بیشتر از شغل قبلیم پیشرفت داشتم.به کسانی که مشکل دارند کانال شمارو همیشه معرفی میکنم تا بتونم آگاهی رو بهشون بدم که اونا هم بتونن مثل من به چیز هایی که میخوان برسند.
    پاسخ
    -1
    انصراف

    23 بهمن 98
    من بعد از ازدواج بخاطر شرایط زندگی مشترکم ، از یک دختر شاد رسیدم به مرحله ای که سرم رو توی پتو فرو میکردم و جیغ میزدم، به خدا میگفتم چرا با من اینکار رو کردی؟ حس میکردم توی مخمصه ای افتادم که نمیدونم باید چیکار کنم. درماندگی رو با ذره ذره ی وجودم احساس میکردم. همسر من فردی بسیار بسیار بسیار ایرادگیر بود و از سر تا پای من ایراد میگرفت. وقتی کنار شوهرم مینشستم تمام عضلاتم منقبض میشد و استرس تمام وجودم رو میگرفت و تمام بدنم میلرزید و قلبم به تپش می افتاد و با خودم میگفتم که ای وای، این باز هم اومد که از سر تا پای وجود من ایراد بگیره .یک روز بخودم گفتم بسه، با کانال شما آشنا شدم و اوایل اصلا دستاورد ها برام قابل باور نبود. انقدر شرایطم بد شد که بخودم گفتم دوره جذابیت درونی رو تهیه میکنم شاید بهم کمکی کنه. من قبلا دفعات بسیاری به همسرم میگفتم که با من درست برخورد کن، اونم میگفت باشه اما فرداش یادش میرفت اما الان که روی خودم کار کردم دیگه اصلا اینجوری نیست، همسرم نسبت به خواسته های من بیخیال بود اما الان رضایت من براش خیلی مهم هست و کارایی رو برام میکنه که هیچوقت نمیکرد و واقعا از اون آدم این کار ها مثل معجزه هست😍 قبلا بهم میگفت وقتی پیش دوستام هستم به من زنگ نزن الان خودش بهم زنگ میزنه . من واقعا برای انجام دادن تمرینات با خودم جنگیدم و خیلی تلاش کردم و حالا دارم دستاورد های خودم و نتایج کار کردن روی خودم رو میبینم و شادی بهم برگشته
    پاسخ
    -1
    انصراف

    23 بهمن 98
    خانم هروی عزیزم من قبل از آشناییم با شما کاملا به پوچی رسیده بودم،قرص میخوردم میخوابیدم که فقط این زندگی تموم بشه. نه انگیزه ای نه آرزویی هیچی خوشحالم نمیکرد . من به شدت از طرف اطرافیانم سرکوب میشدم. یه روز به خودم گفتم بگذار منم دوره ها رو امتحان کنم شاید، شد و منم از دستاوردهام برای خانم هروی ویس فرستادم 😊 بعد از شروع به کار کردن رو خودم، بهم پیشنهاد کار شد و یک روز بعد پیشنهاد ترجمه کتاب شد که اوکی شد و من در یکی از استودیو های مشهور عکاسی که خیلی دوست داشتم اونجا کار کنم مشغول شدم من هزینه آموزش اونجا رو نداشتم به طرز بمعجزه آسایی اونا قبول کردند رایگان به من آموزش بدن.حتی من جایی برای کار مشغول شدم که وقتی برای مصاحبه رفته بودم افرادی اونجا فرم پر کرده بودند که PHD داشتند ولی من پذیرفته شدم.حالا یاد گرفتم باید بهای خودم رو خودم بپردازم الان نه گفتم رو یاد گرفتم ارزش قایل شدن برای خودم و یادگرفتم، تمام کسایی که منو سرکوب میکردند بعد از اینکه من روی خودم کار کردم یا سکوت کردند یا از جلو من کنار رفتند
    پاسخ
    -1
    انصراف

    💫🦄 19 بهمن 98
    شاید بدلیل اینکه اولین بار بود گوش میدادم یه انرژی فوق العاده گرفتم و رابطه ای رو که خودم خرابش کرده بودم بدلیل گره ها،ترس ها،سایه ها و ...خودم خرابش کردم همیشه این حرف مرلین مونرو که تو پیج های اینستا😐بود که دختر عاقل دختریه که قبل اینکه ترک کنن ترک میکنه!!!😁رابطه رو خراب کردم. ناراحت بودم نمیدونستم چیکار باید بکنم رابطه ای که داست تموم‌ میشد و من دست و پا میزدم تنهایی که درستش کنم؛تحقیر شدم!!!استاندارد هامو زیر پا گذاشتم و ....ولی درست نشد...باید تموم‌میشو و اون فرد میرفت تا من از جهان سیلی بخورم و سفرم شروع بشه🙂درست همون موقع با پیجتون آشنا شدم یکم حالم بهتر شد...هر شب گریه میکردم خانم هروی هر شب بدون استثنا!(دوستتون دارم🙂🌸که باهاتون آشنا شدم)اون لحظه سخت رو با قدرتی که الانم یادش میافتم گذروندم قوی تر از قبل و سه ماه بعدش کلا تموم شد اون رابطه✌️سخت بود ولی بعد انگار یه روح سبک بال بودم که آرامش داشت. خلاصه اردیبهشت ماه بود که حسابی تنها شده بودم خانم هروی نقطه صفر تنهایی رو هم اونجا تجربه کردم...هیچ کسی!!!!هیچ کس حتی خانواده ام با اینکه کنارم بودم ولی تنهاییمو پر نکردن...فقط خدا کنارم بود💜هر کسی یجوری سرش شلوغ بود اونموقع فروردین جزیره گنج رو گرفته بودم ولی گوش ندادم تا تابستون...تو چالش سه ماهه شرکت کردم و امتحانمو با موفقیت پاس کردم وتابستون شروع کردم به گوش دادنش. تابستون جزیره گنج رو من معجزه کرد منی که دختر وابسته ای بودم و با کوچکترین محبتی از جنس مخالف وابسته میشدم متوجه شدم اگر کسی به من کمک میکنه اون دست خداست که گذاشته روی اون فرد دیگه برای جنس مخالف گریه نمیکنم خیلییی محکم تر شدم تو میائل عاطفی هر چند چیزای زیادی و تجربه های زیادی باید یاد بگیرم هنوز...شروع کردم قفل ها و طلسم هامو پیدا کردن...وقتی قفل های ازدواجمو بررسی میکردم پیداشون کردمو دو نفر ازم خواستگاری کردن که تو اینستا هم گذاشتین دستاوردمو😊 بعد هم که تو چالش ۴ ماهه شرکت کردم. راستش با اینکه هنوز مجردم ولی به این طرز تفکر رسیدم که تا خودمو و ایراد هامو برطرف نکنم نمیخوام ازدواج کنم.. دارم رو خودم کار میکنم چون یکی از آپشنای چالش چهار ماهه ام اینه که فرد مقابل بلوغ روانی کافی رو داشته باشه😁 درسواره احترام به خود رو از موقعی که گوش کردم دیگه طوری رفتار نمیکنم که درونا به خودم بی احترامی بشه ... نیاز بود که جزیره گنج رو گوش بدم خیلی از قفل و گره هامو دیدم و هر روز هم دارم‌میبینم ولی😍😍😍خانم هروی عزیزم همین که از لحاظ عاطفی محکم شدم،اول امیدم به خداست خودش یه دستاورد بزرگیه☂️ الان ارزش های خودمو دارم،جنگجوی فعالی دارم✌️صبورتر شدم خیلییی😊کلیییییی موضوع خاص که باید بنظرم تو ده سال قبل عمرم اینارد یاد میگرفتم رو خدا رو شکر که شما هر روز آگاهیمون رو بیشتر میکنید... من با روانشناسای عزیز زیادی صحبت کردم بخاطر عزت نفسم درصد کمی! کسی بهم نگفت ارزش های خودتو بنا کن...هیچ کس صحبتایی که شما میگید رو بهم نزد!!!نمیگم خوب یا بد هستن ولی شما تک هستین و فک نکنم کسی بیاد مثل شما💜..امیدوارم روزی برسه از دستاوردای بهتری که میخوام خدمتتون بفرستم💜 دوستتون دارم😘میبوسمتون💜مهربونم💜
    پاسخ
    -1
    انصراف
    پانیذ 20 بهمن 98
    چقدر خوبه که دخترهای جوون قبل از ازدواج از این دوره ها استفاده کنن.واقعا خیلی خوشحال شدم.خدا رو شکر که حال دلت خوبه عزیزم و از سن پایین به فکر خودشناسی و خودسازی هستی.موفق باشی
    -1

    💫🦄 19 بهمن 98
    سلام عرض میکنم خدمت خانم هروی عزیزم بعضی وقتا که حس تنهایی دارم و نیاز دارم کسی راهنماییم کنه اول دلم به خدا قرصه و بعد صحبت ها و دوره های شما💜 پارسال آذر ماه ولادت پیامبر(ص) بود که دوره هاتون تخفیف خورده بود اگه اشتباه نکنم هر سه دوره رو خریداری کردم😊🙏
    پاسخ
    -1
    انصراف

    لیلی 19 بهمن 98
    سلام خانم هروی عزیزم روزتون بخیر خدا رو هزار مرتبه شکر.هر چیزی که رو قبلا هم میخاستم یا الان هم میخام.انجام میشه همیشه نوشتن رو دوست داشتم که دیدم کلاس داستان نویسی با کمترین هزینه برگزار شد و من مهر ماه ثبت نام کردم و این یکی از دستاوردهای چالش ۴ ماهه ی من هستش....یا همیشه دوست داشتم بیلیارد یاد بگیرم که وقتی همین پنجشنبه بعد از یک وقفه ی تقریبا دو ماهه، خانه شطرنج رفته بودم برای ثبت نام ادامه کلاسم، دیدم بنر آموزش رایگان بیلیارد رو نوشتن.با ذوق باور نکردنی رفتم و ثبت نام کردم که از دوشنبه کلاس شروع میشه..خیلی عالیه.. خودم لذت میبرم و اینها همه رو اول مدیون خدای مهربونم و بعد شما خانم هروی عزیزم که بهمون یاد میدین چطوری با عزت نفس بشیم.چطوری خودمون رو دوست داشته باشیم. هزاران مرتبه خدا رو شکر میکنم که شما رو،نمیدونم چطوری،ولی به من معرفی کرد..خدایا شکرت ممنونم خانم هروی عزیزم💛💛💛💛
    پاسخ
    -1
    انصراف

    18 بهمن 98
    خانم هروی عزیز سلام . من وقتی با شما و پیج تون آشنا شدم که کار من و همسرم به جدایی کشیده بود، بیکار شده بود بسیار پرخاش گر.هر روز دعوا داشتیم. فقط میگفت "ما برای هم تموم شدیم و این رابطه به آخرش رسیده" یه روز دنبال پیج روانشناسی بودم که شما رو پیدا کردم. همشیه خدا گله میگردم که خدایا چرا،من فقط دنبال یه زندگی آروم بودم ولی انگار یه چیزی ته روان من بود که قفل شده بود؛نمیگذاشت من به اون چیزی که میخوام برسم؛ من کم کم شروع کردم با دوره ها روی خودم کار کردم،طلسم های روانیم و پیدا کردم.رابطم با همسرم خیلی بهتر شده. دیگه اون ادم سابق که‌عصبی میشد سریع، افسرده میشد، گله میکرد نیستم. وقتی شما توی دوره جذابیت درونی گفتید که اگه یکی از طرفین روی تمرین ها فکوس کنه هم همه چیز تغییر میکنه، اصلا فکر نمیکردم این حرف درست باشه ولی وقتی شروع کردم روی خودم کار کردم تغییر و کاملا در رفتار همسرم دیدم. آدمی که میگفت ما برای هم تموم شدیم، الان برای همه کاراش با من مشورت میکنه. و ما ساعت ها باهم میشینیم و صحبت میکنیم، در حالیکه قبلا کاملا برعکس بود. الان من حالم به شدت خوبه، دیگه ترس از دست دادن و ترس از جدایی ندارم . خیلی قویتر شدم، به زندگی امیدوار شدم دیگه خودم و سرزنش نمیکنم خودم و دوست دارم. کلی برنامه برای آینده ام دارم. به خودم احترام میگذارم. تصمیم گرفتم برم دنبال علایقم،و جالبه که همون دنبال کردن علاقم منو به سمت کاری کشوند که دوسش دارم‌. بهم پیشنهاد کاری شد. همینطور اتفاقات خوب پشت سر هم داره برام میوفته و من واقعا خیلی خوشحال و ممنونم از زحماتی که برای ما میکشید
    پاسخ
    -1
    انصراف

    16 بهمن 98
    سوده عزیز من به واسطه خواهرم با شما آشنا شدم و دوره جذابیت درونی و عزت نفس و اعتماد بنفس رو شرکت کردم. از رابطه ناسالمی که ۸سال توش بودم بیرون اومدم. من کامپلکس های خودم رو دیدم و تونستم براش کاری بکنم. کامپلکس هایی که در مورد ازدواج داشتم. تنهاییم رو پذیرش کردم، اقتدارم و بالا بردم، خیلی آرامش پیدا کردم . همه این کارهای درونی باعث شد الان خودم لایق یه زندگی خوب میبینم .توی چالش چهارماهه شرکت کردم و با دوره ها روی خودم کار کردم و نتیجه اش این شد که مردی به زندگی من اومد که اصلا فکرشم نمیکردم، از هر نظر برای من ایده آله. فردی که سطح آگاهی بالایی داره، درک و فهمش بالاست و چون واقعا از این چالش نتیجه گرفتم دوباره میخوام چالش چهارماهه رو شروع کنم‌. خیلی سپاس گزارم بابت همه زحماتی که برای ما میکشید
    پاسخ
    -1
    انصراف

    15 بهمن 98
    سلام بانو سوده هروی بانوی نازنین خیلی دوست دارم چون هر وقت ناراحت بودم تا کانال رو باز میکردم یک جمله یک نشانه از خدا برای من توش بود که کمک حال زندگیم بوده و هست الان تو شرایطی ام که حال مساعدی ندارم دارم رو خودم کار میکنم خودم رو مسیول اتفاقات میدونم ایشالا با هدایت خدا و مطالب اموزشی شما بتونم حال درونم رو دوباره خوب کنم و عمقی خودم رو بسازم که همه چیز از درون منه امروز فقط میخوام تشکر کنم ک هستی و اینکه خیلی خانمی خدا شادی ثروت و حال عالی رو هر ثانیه نصیبت کنه مثل خواهرم عاشقتم منتظرم تغییرات درونی ام اتفاقات عالی رقم برنه و بیام تعریف کنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    15 بهمن 98
    من توی یک رابطه عالی بودم که کم کم سرد شد ولی به سردی رابطه ام توجه نکردم، رابطه ام کات شد و من به قدری حالم بد شد که دچار مشکلات قلبی شدم، افسردگی گرفته بودم. دنیا برای من تموم شده بود. ۹ کیلو وزن از دست دادم چون فکرشو هم نمیکردم که این رابطه تموم بشه. چالش چهار ماهه واسه من واقعا کار کرد،طلسم ها و قفل هام و پیدا کردم روی مسائلم کار کردم و اواخر چالش بودم که اون آقا دوباره برگشت و همون شد که اول رابطه مون بود و شاید رابطه ما خیلی عمیقتر از قبل دوباره شکل گرفت. الان من بیشتر از بازگشت به اون رابطه الان از شناختن خودم خوشحالم در حالیکه به خاطر اون شروع کردم. همیشه فکر میکردم یک زن با اعتماد بنفس بسیار بالا هستم، الان فهمیدم اون اعتماد بنفس من یه خونه پوشالی بود، با دوره عزت نفس، خیلی خودم و شناختم، ترس از دست دادن داشتم، نمیتونستم از خودم‌دفاع کنم ولی الان میبینم که چقدر تغییر کردم. با این جدایی که همه پایه های اعتماد بنفس و اقتدار منو فرو ریخت فهمیدم من بنای درستی رو برای شخصیت و عزت نفسم نزدم و حالا تصمیم گرفتم تا اخر عمرم روی خودم کار کنم. من خیلی درد کشیدم، از هم پاشیدم فرو ریختم ولی خوشحالم که اون تیکه های از هم پاشیده خودم رو جمع کردم. و الان دوباره دارم خودم و اعتماد بنفسم و دارم محکم بنا میکنم تا با هر زلزله ای فرو نریزه .من الان فوق العاده خودم و دوست دارم و خودم و باور دارم. عاشق خدا شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Tooran 14 بهمن 98
    خیلی از آشنایی با شما خوشحااااااااالم امیدوارم پاینده باشید و هیچوقت ازین رسالتتون دست نکشید و هزاران هزار مردم درمونده رو به راه درست هدایت کنید من احساس میکنم پیامبرهای این دوره زمونه امثالی مثل شما هستند موفق و پاینده باشید
    پاسخ
    -1
    انصراف

    14 بهمن 98
    خانم هروی عزیزم من 4 سال با آقایی در ارتباط بودم که اوایل رابطه خیلی خوب بود ولی کم کم که گذشت من دیدم این آقا هیچ برنامه و هدفی ندارند. اون آقا خیلی با دوستاشون سرگرم بودند ولی من رو هم دوست داشتند اما نمیخواستند که مسئولیت رابطه رو بپذیرند و این من رو اذیت میکرد و بعد از این چند سال دعوا های ما به حدی زیاد شد که جدا شدیم. وقتی با کانال شما آشنا شدم فهمیدم که خودم باعث بدبختی خودم و خراب شدن روابطم بودم و باعث میشدم منجربه ازدواج نشه. بعد از اینکه مدتی روی خودم کار کردم اون برگشت وحالا به من میگه که من جز تو با هیچکس دیگه ای نمیتونم بمونم و با هیچکس دیگه ای خوشبخت نمیشم. الان که من تغییر کردم دارم میبینم که اونم چقدر تغییر کرده و مشغول کار و زندگیش هست و هدف داره و همش داره از ازدواج حرف میزنه، برنامه داره و میخواد زندگیمون رو بسازیم. من باورم نمیشه اون آدم، همچین آدمی شده. از من خواست که بمونم و من با فکر و یک تصمیم عاقلانه و علاقه ای که داشتم تصمیم گرفتم ادامه بدم و حالا یک رابطه خیلی خوب رو داریم جلو میبریم. خیلی خوشحالم و باورم نمیشد همچین اتفاقی بیوفته .  بابت آشنایی با شما خیلی خوشحالم چون الان میبینم که من دیدگاهم نسبت به دنیا عوض شده و آرامشی که دارم برام یه دستاورد مهمه.  خیلی دوستتون دارم و ازتون ممنونم که باعث شدین من وارد این مسیر بشم و به خواسته هام برسم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    13 بهمن 98
    سوده ی عزیزم من اصلا حال خوبی نداشتم زمانی که با شما آشنا شدم چون با آقایی بیشتر از یکسال در ارتباط بودم که قرار ازدواج داشتیم و حتی خانواده ش در جریان بودن ولی مدتی که گذشت همه چیز تغییر کرد و ما به مرز جدایی رفتیم وقتی قرار ازدواج داشتیم، کامل از هم جدا شدیم . خیلی اتفاقی با شما و کانال تون آشنا شدم . با فایل ها دیدم حالم داره بهتر میشه. دوره جذابیت درونی رو تهیه کردم و با اشتیاق گوش دادم. اولین دستاوردم این بود که من قبلا با کوچکترین اتفاقات ناگوار بهم میریختم ، بدنم میلرزید، میترسیدم و کارایی میکردم که همه چیز بدتر میشد ولی الان خیلی آرامش دارم. کم کم که با دوره ها بیشتر روی خودم کار کردم اون آقا با پشیمونی برگشت و الان قرار هست که به خواستگاری من بیاد. میخوام به همه زندگی سالمی ها توصیه کنم که روی خودشون کار کنند چون اولین بزرگترین دستاورد آرامشی هست که باعث میشه دست و دلت دیگه در قبال هر چیزی نلرزه و بعد هم رسیدن به خواسته های دیگه مون. ممنونم از خدای عزیزم و ممنون از زحمات شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    12 بهمن 98
    خانم هروی عزیز سلام . من با دوره های شما تغییرات زیادی رو در زندگیم ایجاد کردم . اول از همه تونستم کاری که مال من نبود رو رها کنم و بعد موفق شدم وارد کاری بشم که احساس میکنم این کارِ منه و حالا معجزاتی دارم میبینم که باورم نمیشه انگار جریان ها وارد زندگی من شدند . بر خلاف قبل؛ الان بسیار از تنهاییم لذت میبرم و حالم با خودم خوبه آرامش دارم در حالیکه در گذشته واقعا حالم بد بود و به استقلال روانی و مالی رسیدم و این استقلال منو نجات داد. خودم به خودم محبت میکنم و منتظر محبت از دیگری نیستم و سعی کردم هرچی که از یک رابطه میخواستم و اینبار خودم به خودم بدم . طول راهم بارها شکست خوردم ولی به خودم گفتم این کار یک شبه نیست ادامه بده و اونقدر ادامه دادم تا اتفاقات فوق العاده ای افتاد .الان فردی به زندگی من اومده که عمیقا عاشقشم و دوستش دارم😍من دوره جذابیت درونی و عزت نفس رو گذروندم در نیمه دوره جزیره گنج هستم و خداروشکر میکنم که با شما آشنا شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    saharsoboti 4 بهمن 98
    سلام سوده عزیزم سوالی را براتون فرستاده بودم که چند ویس اخر کانال که قللا هم گوش داده بودم ، شما مجدد ارسال کردید و اینبار به شکل متفاوت تر شنیدم . نمیدونم جواب سوال من بود یا باز هم همان جریان همزمانیهای دوست داشتنی . هر چه که بود من رو هدایت میکنه به طور دیگر بررسی کردن طور دیگر و عالی تر رشد کردن . ادامه میدم تا برسم به آنچه که برایش آمده ام به این دنیای خاکی و شک ندارم و نداشتم از روز اول که خواهم رسید و جذابترین قسمتش اینه که همینطور که من مجدد بازسازی میشم ، اتفاقات زندگی من مجدد تکرار میشه و اینبار من متفاوتم نگاهم طور دیگریه و جالبه اتفاقات از همونجایی که اشتباه رفتم مثل یک فیلم مجدد داره اجرا میشه . علیرغم تمام مشکلاتی که دارم حال درونی من عالیه و دارم اماده میشم برای بهترینها و این برای همه اطرافیانم جای سواله که چه طور میتونی اینقدر صبور باشی اینقدر ارام باشی و حال ما رو خوب کنی . خالصانه دوستتون دارم و میدونم که شما یک رفیق آگاهی و فرستاده خدا برای من به شخصه. میام دوباره و میگم براتون مفصل .
    پاسخ
    -0
    انصراف

    28 دی 98
    سلام خانم هروی عزیزم . من توی رابطه با کسی بودم که دوستش داشتم ولی بخاطر نا آگاهی، اشتباهاتی میکردم که در نهایت اون بهم گفت من فقط میخوام از تو فرار کنم،منو ترک کرد و سفر من شروع شد. این ترک شدن برام خیلی سخت بود شروع کردم به کار کردن روی خودم. چند روز بعد از اینکه تمرینات جذابیت درونی رو انجام دادم با اینکه کاملا تموم کرده بودیم برگشت و در کمال ناباوری به من گفت هر طور شده میخوام برگردی و با من باشی من معجزه تمرین کردن رو دیدم و رابطه خیلی خوبی رو تجربه کردیم . کلا عوض شده بود هدیه میگرفت محبت میکرد توجه میکرد اصلا رابطه مون تغییر کرده بود. یه کارای عجیب غریبی میکرد کارایی که توی این یکسالی که باهم بودیم اصلا هیچوقت نمیکرد. دوره عزت نفس یه کاری با من کرد که بخوام خودم رو پیدا کنم فهمیدم چقدر توی زندگی خودم توی اتفاقات زندگی خودم نقش داشتم وقتی سهم خودم رو توی زندگیم متوجه شدم که ریشه تمام مشکلاتی که داشتم توی درونم بود و تونستم بعد از دوره عزت نفس وضعیت کاریم رو تغییر بدم و به استقلال برسم . الان واقعا حالم خوبه زندگیم خوبه و از همه چی راضیم 😍😍😍 مرسی از آموزه های عالی شما
    پاسخ
    -1
    انصراف

    27 دی 98
    زمان آشناییم با زندگی سالم، شرایط بد و سختی داشتم و خیلی احساس تنهایی میکردم و نا امید بودم چون ازدواجم با کسی که دوستش داشتم بهم خورد در مراحل خواستگاری، ایشون یک روز به من پیام دادند و گفتن من دیگه نمیخوام این رابطه رو ادامه بدم و علت خاصی هم نداشت. هر شب کابوس میدیدم، میخواستم هر کاری بکنم برگرده ولی نمیشد چون اون آدم جواب من رو اصلا نمیداد، بخاطر طرد شدگیم احساس میکردم چقدر آدم بدی هستم که اون بی دلیل رفت و نخواست ادامه بده. با گریه و زاری از خدا میپرسیدم چرا این کارو با من کردی، احساس میکردم هیچکس نمیتونه کمکم کن تا اینکه اتفاقی با کانال شما آشنا شدم. من کتابای زیادی خونده بودم، کلاسای روانشناسی و جلسات مشاوره ای رفته بودم ولی تاثیری روم نداشت و مثل مسکن بود چون مشکل ریشه ای حل نمیشد. اول من جذابیت درونی رو گرفتم، بعد عزت نفس تا اعتماد به نفس و بعد جزیره گنج و روی خودم کار کردم. موقعی که طلسم هام رو میشناختم اشک میریختم. کم کم دستاوردام شروع شدند کسی که 4،5 سال پیش من رو رها کرده بود برگشت و التماس میکرد من رو ببینه ولی من دیگه همچین آدمی رو نمیخواستم. یه شغل خیلی خوب که همیشه آرزوم بود رو پیدا کردم با تمام شرایطی که میخواستم.خواستگار دیگه ای داشتم که برگشت و گفتم نه و نهایتا آدمی که من رو رها کرده بود و ازدواجمون رو بهم زده برگشت با اینکه خیلی دور از ذهن بود برام ولی من با اقتدار بهش گفتم نه. هیچوقت باورم نمیشد من بخاطرش کابوس میدیدم غذا نمیخوردم وزن کم کرده بودم و شب و روز میخواستم برگرده اما الان دیگه در سطح خودم نمیدیدمش. دو هفته بعد از چالش چهارماهه من وارد رابطه ی جدیدی شدم . خیلی جالبه که بعد از نوشتن خصوصیاتی که میخواستم با آدمی آشنا شدم که همیشه آرزوشو داشتم و رابطه ی فوق العاده ای باهم داریم و شرایط همو درک میکنیم. من با دوره های شما چیزی رو از زندگی یاد گرفتم که هیچوقت کسی بهم نگفته بود. الان آرامش دارم و راه درست زندگی کردن و فکر کردن رو یاد گرفتم و رابطم با خانواده و دوستان و اطرافیانم اصلاح شده و بابت همه ی اینها انقدر خوشحالم که نمیدونم چطور باید شکر گزار باشم. ممنونم از خدای خوبم و شما سوده عزیز
    پاسخ
    -1
    انصراف

    26 دی 98
    سلام خانم هروی عزیزم وقتی من با شما و ویس هاتون آشنا شدم خیلی حالم بدی داشتم. بعد از جدایی، تخریب شده بودم هر روز کار گریه کردن بود، بسیار عصبی بودم و جیغ میزدم با همه درگیر بودم . من هیچی نداشتم. شرط طلاقم این بود که همه چیزم رو بذارم و برم. با دوره ها شروع کردم و واقعا دستاوردهای خوبی داشتم. توی کارم خیلی پیشرفت کردم هر روز پیشرفتم رو میدیدم زندگیم خیلی اروم شد دیگه با کسی نمیجنگیدم . تمرینات جذابیت درونی با دقت انجام میدادم و میدیدم که جذابیتم خیلی زیاد شده هرجا میرفتم همه بهم توجه میکردند پیشنهادهای بسیار خوب برای ازدواج به من داده شد .با فردی اشنا شدم که از هر نظر ایده آل من بودو الان بهم پیشنهاد ازدواج داده و میگه همه عمرم میخوام با تو باشم. من خیلی خوشحالم از اینکه تغییر کردم و اینو همه به من میگن . واقعا دارم تجربه میکنم که وقتی من روی خودم کار میکنم دنیای اونجوری میشه که من میخوام؛ ادم ها همون طوری باهم رفتار میکنند که من دوست دارم . الان‌واقعا از رفتار دیگران جذابیت درونی خودم رو احساس میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    26 دی 98
    سلام سوده جان . مشکل من این بود که ازدواجم انگار طلسم شده بود. احساس میکردم یک گره عمیق روانی وجود داره که جلو ازدواج منو میگیره شروع کردم به کار کردن روی طلسم های روانیم و اتفاق افتاد که برای من بسیار شوک آور بود .من چون عزت نفس پایینی داشتم همیشه وارد روابطی میشدم که خیلی پایینتر از خودم بودند اما الان کسی به خواستگاری من اومده که پزشک هست و از یک خانواده بسیار سطح بالاست. وقتی به خواستگاری من اومدند به من گفت برای من بسیار ارزشمنده که تو بخوای همسر زندگی من باشی. به من گفت دوست دارم در مورد زندگی با من فکر کنی، هر کاری میکنم تا تو با من ازدواج کنی و ما الان در شرف برگزاری مراسممون هستیم و من خیلی خوشحالم از خدا ممنونم بابت آگاهی که الان دارم و اتفاقات خوبی ک افتاده
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Bety 24 دی 98
    سلام و خدا قوت .راستش سوالی نداشتم.😉 خب از بس خوب و قشنگ توضیح میدید و عشق به ما میدین دیگه چه سوالی میمونه اخه؟خواستم از این طریق بگم که بی نظیرید و خیلی دوستون دارم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    23 دی 98
    از رابطه که خیلی دوستش داشتم بیرون اومده بودم،حالم بسیار بد بود، اون یک باره منو ترک کرد، فرو ریخته بودم. هر 3 دوره رو تهیه کردم و شروع کردم به کار کردن و دیدم داره توی زندگیم تاثیر میداره و اتفاقات خوب داره می افته مثلا من مدیر مالی یه شرکت بودم که بعد به عنوان مدیرعامل انتخاب شدم. وجهه کاری و اجتماعیم تغییر کرد. توی بورس سرمایه گذاری موفقی داشتم و خیلی جالب بود خواستگار چند سال پیشم‌ که منو رها کرده بود دوباره بهم زنگ زد پشیمون بود و دوباره به من‌درخواست داد ولی من دیگه قبول نکردم تا اینکه بعد از مدتی اون فردی که واقعا بهش علاقه داشتم باهام تماس گرفت عذرخواهی کرد و برگشت. من خودمم وقتی دوره ها رو گذروندم متوجه اشتباهاتم شدم و متوجه شدم چرا با وجود اینکه ظاهر و موقعیت خوبی دارم ولی ادم ها منو ترک میکنند.فهمیدم من جذابیت درونی نداشتم و الان یه ارامش درونی پیدا کردم انگار چهره ام زیباتر شده، مهمتر اینکه توی راه خودشناسی قرار گرفتم و خیلی بابتش خوشحالم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 دی 98
    من توی یک رابطه عالی بودم که کم کم سرد شد ولی به سردی رابطه ام توجه نکردم، میدونستم مشکلی هست، ولی نمیدوستم چیه تا اینکه رابطه ام کات شد و من به قدری حالم بد شد که دچار مشکلات قلبی شدم، افسردگی گرفته بودم. دنیا برای من تموم شده بود. ۹ کیلو وزن از دست دادم. فکرشم نمیکردم که این رابطه تموم بشه با شما آشنا شدم و روی دوره ها کار کردم،طلسم ها و قفل هام و پیدا کردم روی مسائلم کار کردم.اواخر چالش بودم که اون آقا دوباره برگشت و همون شد که اول رابطه مون بود و شاید رابطه ما خیلی عمیقتر از قبل دوباره شکل گرفت .من الان از شناختن خودم خوشحالم در حالیکه به خاطر اون شروع کردم. الان به طرز عجیبی رفتار مادرم با من تغییر کرده. همیشه فکر میکردم یک زن با اعتماد بنفس بسیار بالا هستم، الان فهمیدم اون اعتماد بنفس من یه خونه پوشالی بود، با دوره عزت نفس، خیلی خودم و شناختم، ترس از دست دادن داشتم، نمیتونستم از خودم‌دفاع کنم ولی الان میبینم که چقدر تغییر کردم. من با این جدایی که همه پایه های اعتماد بنفس و اقتدار منو فرو ریخت فهمیدم من بنای درستی رو برای شخصیت و عزت نفسم نزدم و حالا تصمیم گرفتم تا اخر عمرم روی خودم کار کنم. الان دوباره دارم خودم و اعتماد بنفسم و دارم محکم بنا میکنم تا با هر زلزله ای فرو نریزه. الان فوق العاده خودم و دوست دارم و خودم و باور دارم. عاشق خدا شدم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    16 دی 98
    سوده جان با کار کردنم روی دوره ها واقعااااا زندگی مشترک من بعد ۲۰سال تغییر کرد، چیزی که توی بیست و چند سال زندگی مشترکم اصلا ندیده بودم و فکر شم نمی کردم . من چندین سال با همسرم طلاق عاطفی داشتم و اصلا رابطه خوبی نداشتیم . با جذابیت درونی حتی بعد از دو روز اول دستاورد داشتم.وارد چالش 4 ماهه شدم و خصوصیاتی که میخواستم رو نوشتم . متوجه مشکلات درونی خودم هم شدم . بعد از 10 روز کار کردن روی خودم، نتایج اولیه رو دیدم . همسرم که ساعت11 شب به زور میومد خونه، الان شبها زود میاد خونه. با درسواره احترام خود طلسم های خودم رو پیدا کردم و حالا همسرم بهم خیلی احترام میگذاره. همیشه فکر میکردم خودمو خیلی دوست دارم، خیلی عالیم اما از شما یادگرفتم چطور احساس لیاقت حقیقی داشته باشم.الان انقدر توی زندگیم ارامش هست که حتی مهمونامون هم میگن چقدر خونتون آرامش داره و خوبه. توی دوره عزت نفس تا اعتماد به نفس مسائلی رو در خودم پیدا کنم و پدرم رو ببخشم که همین کار مسائل زیادی رو در رابطه با همسرم و سایر روابطم حل کرد. من در رابطه با پسرم هم درگیری داشتم که الان حل شده. از خدا میخوام گره گشای شما باشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    14 دی 98
    سوده عزیز من قبل از آشناییم با شما اونقدر ترس و عدم امنیت داشتم که کارم و از دست دادم وسایل زندگیم دونه دونه خراب میشدن، تنها پس اندازمم از دستم رفت و سرم کلاه رفت. به نقطه صفر زندگیم رسیدم شبا تا صبح گریه میکردم و این آخریا توی اینترنت دنبال راههای خودکشی میگشتم خیلی شرایط بدی بود. یه شب اتفاقی پیج شما رو دیدم و شروع کردم. کم کم با شنیدن ویسا و کار کردن روی دوره ها حالم خیلی بهتر شد، پدرم بعد 2سال اومد خونمو برام پول اوردن و به من گفتن بیا با ما زندگی کن خیلی برام عجیب بود که شکرگزاری ها کار خودشو کرده بود. من با دوره جذابیت درونی و جزیره گنج از همون روزهای اول دستاورد داشتم الان بعد 4،3ماه واقعا اوضاع روحی و مالیم تغییر کرده واقعا دیگه اون آدم سابق نیستم خیلی به زندگیم امید دارم. پارتنرم که اصلا قصد ازدواج نداشت الان بهم پیشنهاد ازدواج داده حتی با مادرم صحبت کرده و حتی نزدیک خونمون یه کار ایده ال پیدا کردم و این عالی بود، رفتار پدر و مادرم خیلی تعییر کرده "اینجوری نبودند، اینجوری شدند" خودمم تعجب میکنم که چطور اینقدر جذاب شدم، چند روز پیش روز تولدم سه جا برای من تولد گرفتند به وضوح میبینم ادم ها بیشتر میخوان با من در ارتباط باشند. از شما میخوام به بهترینا برسید که مارو به بهترین مون می رسونید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    13 دی 98
    خانم هروی عزیزم باید بگم که ازدواج من با یک خیانت تموم شد، و بعد از اون دوباره یک رابطه مخرب دیگه که بسیار دردناک تموم شد. از فشار عصبی همه ابروهام ریخته بود، از تخت بیرون نمیتونستم بیام بیرون. و حالم خیلی بد بود در روابطم خیانت میدیم ولی دوست نداشتم باور کنم ،صورتم خیلی پیر شده بود دوست نداشتم خودم و نگاه کنم و از خدا کمک خواستم و خدا به من کمک کرد. با دوره ها شروع کردم و متوجه شدم من چطور خودم رابطه های خودم رو تخریب میکردم. ترس های من عین یه فیلم کامل برای من اتفاق می افتاد.الات امکان نداره توی جمعی برم و آقایی جذب من نشه، همه بهم میگن چقدر پرانرژی شدی با اینکه خیلی موقعیت های خوبی دارم ولی الان دیگه هرکسی و توی زندگیم راه نمیدم و بهشون نه گفتم و اونقدر حالم خوبه که همه سنم و خیلی کمتر از اونی که هست حدس میزنن،بیزینسم خیلی رشد کرد وضعیت مالی و فروش من در حد معجزه بود فروشم چند برابر شد. با ادم هایی همکار شدم که بدون چک و سفته با من کار میکنند و به من میگن هر وقت داشتی بده خواسته های من داره محقق میشه، میخواستم مغازه دومم و بزنم زدم و... توی این بازار که همه گلایه میکنند من خداروشکر اوضاعم خوبه و اینا رو از همون انرژی میدونند. الهی شکر
    پاسخ
    -0
    انصراف

    13 دی 98
    سلام خانم هروی عزیز . من زندگی راکدی داشتم که داشت بیهوده سپری میشد. چهارسال پیش باکسی بودم که عاشقانه دوستش داشتم اما اون منو ترک کرده بود، توی این چهارسال به هیچ عنوان هیچ گونه ارتباطی نداشتیم باهم من به شدت افسرده بودم، از کارم اخراج شده بودم صابخونه ام جوابم کرده بود و شرایطم خیلی سخت بود تا اینکه اتفاقی با شما آشنا شدم و تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم. دوره هاورو شروع کردم و احساس میکنم زندگی من زیر رو روشده، کار پیدا کردم، درآمدم خیلی بهتر شد، خونه ام و عوض کردم رفتم یه جای بزرگتر و خوب و واقعا به آرامش رسیدم و حتی در کمال تعجب بعد ازین همه وقت اون اقا برگشت!!! اول پیشنهاد دوستی بود ولی یک هفته بعد به من پیشنهاد ازدواج داد . من دوباره مشغول به تحصیل شدم و برای ارشد دانشگاه تهران قبول شدم این ارزوی من بود اصلا باورم نمیشدو جالبه که این آقا از وقتی برگشته همش به من میگه تو چقدر ارومتر شدی چقدر خانومتر شدی و الان واقعا به رابطه مون مشتاقه و همینطور اتفاقای خوب داره پشت هم می افته. من تاثیر جذابیت رو دارم میبینم چون توی هر جمعی که میرم خیلی بهم توجه میشه و همه دوست دارن با من ارتباط برقرار کنند و واقعا برای همه جذاب شدم. خیلی خوشحالم که الان به این نقطه رسیدم و دوستتون دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    11 دی 98
    خانم هروی عزیزم من بخاطر بحران روحی که بخاطر خیانت دیدن از همسرم بود با شما اشنا شدم. من جفت دست هام و توی شیشه کوبیدم وقتی متوجه خیانت همسر دومم شدم دستام ۷۰ تا بخیه خورد خیلی حال بدی داشت، اون میگفت پشیمونه و حتی زمین و خونه به نامم کرد که من برگردم و من برگشتم اما شک زندگی منو از هم گسیخته کرده بود همش حال بد گریه و همش میگفتم باید طلاق منو بدی . تا اینکه با شما اشنا شدم و وقتی دوره ها رو گرفتم متوجه شدم با زندگیم چه کردم با خودم چه کردم من به این سیلی نیاز داشتم تا خودم رو پیدا کنم من استقلال روانیم رو از دست داده بودم، بسیار کتابخون بودم ولی من توی دوره ها چیزهایی گرفتم که از هیچ کتابی نگرفتم احساس می کردم دقیقا داری با من حرف میزنی ،از همون روزای اول من تغییر رو شروع کردم و برگشتم به زندگیم با قبول مسئولیت زندگیم. من دوباره متولد شدم .منی که همیشه ارزو داشتم همسرم باهام حرف بزنه الان بارها توی روز زنگ میزنه و ساعتا توی روز با من حرف میزنه .نمی دونم اون چالش چه تلنگری به زندگی من زد، رابطه ام رو با خدا با عشق برقرار کردم جسمم و به چالش کشیدم من پوستم بهتر شد زندگی من تغییر کردو در نهایت میتونم بگم که یک زنِ دیگه با آگاهی دوباره متولد شد. مرسی از شما برای این تولد دوباره
    پاسخ
    -0
    انصراف

    10 دی 98
    خانم هروی نازنین من هم به کمک شما زندگیم تحولات بسیاری داشت. دوره هارو تهیه کردم و با انجام تمرینای جذابیت درونی، همه بهم میگفتن چقدر زیباتر شدی چقدر پر انرژی تر شدی، اولش فکر میکردم اینطوری نیست بعد دیدم هی داره تکرار میشه و مدام از اطرافیان میشنوم. آدم هایی که مدتیه منو ندیدن میگن چقدر شما تغییر کردین، فهمیدم بله دوره نتیجه داده😍 قبل از آشناییم با شما در رابطه ای بودم که برای نگه داشتن رابطه مجبور شدم خودم نباشم و به دلخواه اون زندگی کنم با این حال او من رو ترک کرد... بعد از گوش دادن به فایلا برای خودم زندگی جدیدی ساختم و حالا اون اومده دنبال من و از من خواهش کرده که بهش فرصت بدم دوباره تا اونم در مورد ازدواجمون اقدام کنه. من دارم زندگیمو میسازم و رویاهایی که سالهای سال فراموش کرده بودم و دوباره به یاد اوردم و دارم دنبالشون میرم و امروز از زندگیم خیلی راضی هستم. بینهایت سپاس از خداوند مهربون و شما معلم بی نظیرم ❤️❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    10 دی 98
    سوده جانم من متاسفانه در زمان آشناییم با شما 10 سال بود توی رابطه خیلی بدی بودم که تحقیر میشدم، از اعتبار و پولم و.. مایه گذاشتم ولی بی فایده! اما من باز هم نمیتونستم از این رابطه ناسالم‌جدا بشم دوره ها رو گرفتم و روی خودم کار کردم و تونستم از اون رابطه بیرون بیام. میخوام بگم آدم اگه بخواد زندگیشو عوض کنه میشه. بعد از مدتی کاری که همیشه دوست داشتم که توی خونه باشم دقیقا همون پیدا کردم. درآمد خوبی دارم و الانم فردی که همیشه تو رویاهام بود به زندگیم اومده. یعنی همیشه تو رویاهام میگفتم یعنی میشه همچین کسی بیاد توی زندگی من.اینقدر این آدم خوبه که همش میگم ای کاش زودتر روی خودم کار میکردم که این موقعیت ۵سال پیش برای من پیش میومد. الان که دارم اینارو میگم اشک شوق میریزم چون من یکی دیگه بودم یکی دیگه شدم زندگی من پاک و سالمه. متشکرم از خدای مهربون و شما سوده ی عزیز
    پاسخ
    -0
    انصراف

    8 دی 98
    خانم هروی عزیزم سلام . من هم مثل بقیه در حال بدی که با شما آشنا شدم. بعد از 5 سال، در اوج رابطه، اون اقا همچی رو رها کردن و رفتن ، من به شدت افسرده شدم، چندین بار قصد خودکشی کردم، خیلی آسیب دیدم، پیش روانشناسای زیادی رفتم کتاب زیاد خوندم، هیچی رو من اثر نداشت، با فایلای شما اشنا شدم فهمیدم ایراد از خودم بوده و ترس ها و عقده هامو دیدم با تمرینای جذابیت ارامش گرفتم، روی جذابیت و عزت نفسم کار کردم و من کاملا تغییر کردم و تغییرات خودمو حس میکنم. الان کسانی که بهم پیشنهاد میدن در باور خودمم نمیگنجه، مثلا یه اقای فرانسوی که استاد یکی از دانشگاه های برتر دنیاس، یا حتی توی ایرانم ادمایی با موقعیت بالا به سمتم میان . خیلی خوشحالم بابت تغییرات خوبم و این اتفاقات عالی. من حتی پیشنهادات کاری خیلی زیادی هم دارم و اینها رو مدیون لطف خدا و کمک های بی دریغ شما هستم
    پاسخ
    -2
    انصراف

    nargss 6 دی 98
    سلام خانوم هروی ضمن تشکر از آموزش های زیباتون من یه دستاورد داشتم خواستم به اشتراک بذارم، من تقریبا 1ماه است که با کانالتون آشنا شدم ودوره جذابیت درونی رو به دلیل قسط بندی که داشتم فقط 3فایل رو دریافت کردم تو این مدت کم دستاورد خیلی خوبی داشتم آقایی که یه مدت کوتاهی تو زندگی من بود ورفته بود برگشت در حالی که من فقط 3فایل از دوره جذابیت رو گوش میکردم وحتی اونقدر که باید روی خودم کار نمیکردم بیشترین فایلی که خیلی گوش میکردم یکی از فایل های کانال به نام چرا برای ازدواج انتخابم نمیکنه بود، من دقیقا همون مشکل و اشتباهات رو داشتم،اون آقا الان برگشته با کلی معذرت خواهی و دوباره شروع کردیم اما اینبار عاقلانه تر وهردومون قبول داریم که خیلی اشتباهات داشتیم وقراره که روی خودمون کار کنیم واین بود دستاورد من، خوشحال میشم اگر این دستاورد رو داخل کانال بذارید تا اشخاص دیگر هم ببینن، بسیار ممنون ❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    6 دی 98
    سوده عزیزم سلام . نمیدونم از کجا شروع کنم به گفتن. وقتی ازدواج و بهم خورد و اون آقا نزدیک عروسی رفت من خیلی حالم بد شد. انقدر استرس داشتم که قرصای روانپزشکم فایده نداشت، از فشار عصبی پای چپم چندبار لمس شد و تیک عصبی گرفتم. چند وقت بعد با شما آشنا شدم و شروع کردم. یک هفته بعد از دوره جذابیت درونی برخلاف همیشه که رو تختم می افتادم بلند شدم و برای زندگیم برنامه ریختم.من مربی باشگاه هستم بعد از کار کردن دوره ها تعداد شاگردام بقدری زیاد شد که ظرفیت تکمیل شده و به درآمدی که سالها بود میخواستم رسیدم و اون آقا برگشت و به من گفت "غلط کردم" اما من نپذیرفتم. حالا کسی به زندگیم اومده که از هر نظر ازون آقا بالاتره و بسیار جدی هست برای رابطمون و هنوز مدت زیادی نگذشته اما با اینکه خوانواده اش ایران‌نیستند هماهنگ کرده که اخر هفته بیان برای خواستگاری. از آرامش و حال خوبی که دارم خیلی خوشحالم.مرسی از خدای بزرگ که کمکم کرد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    6 دی 98
    خانم هروی من با تجربه بسیار تلخی با شما آشنا شدم، کسی که باهاش در ارتباط بودم با دوست خودم به من خیانت کرد و من احساس تنهایی شدیدی داشتم چون حالم اصلا خوب نبود، ترس از تنها شدن و ترک شدن داشتم ولی با دوره ها روی خودم کار کردم و الان با تنهاییم حالم خیلی خوبه و باورم نمیشه من همون ادمم . بعد از چند ماه کسی که ایده آل من بود اومد توی زندگیم و به من میگه تو مثل الماس پشت ویترین من میمونی که دلم میخوام تو رو داشته باشم. اونقدر حال رابطه من خوبه، چون حالِ درون من خیلی خوبه. چون فهمیدم چطور باید زندگی کنم و این آقا الان به خاطر من و رابطمون واقعا داره میجنگه کسایی که مخالف ارتباطمون بودن رو گذاشته کنار و به من میگه تو همونی هستی که من میخواستم؛ اونقدر ارومی من ارامش میگیرم بهم حس و انرژی خوبی میدی. خانم هروی من از بچه گی با وجود اینکه همه چی داشتم ولی حال خوب اصلا نداشتم ولی الان از وقتی که تمرین ها رو انجام میدم حالم خیلی خوبه و همه به من میگه چقدر دوست داشتی شدی و خودم واقعا اون چیزی که در مورد تغییر مدار میگفتید رو در خودم حس میکنم، دوست های بهتری پیدا کردم. خیلی از شما ممنونم که زندگی من رو متحول کردید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    5 دی 98
    خانم هروی عزیزم من در گذشته یک ازدواج ناموفق داشتم و وقتی با شما آشنا شدم کار نداشتم، وضعیت مالیم خوب نبود، روابطم مدام کات میشد و خوب نبود حالم خیلی بد. کم کم که ویس هاتون رو شنیدم فهمیدم جهنم واقعی در درون خود آدمه بهشت واقعی هم در درون خودمه و با شما تجربه کردم که ادم زندگیشو خودش میسازه.حالا زندگی من بعد ۳۳ سال تغییر کرده، دیگه ناله نمیکنم، دیگه نمیجنگم با دیگران، خیلی آروم شدم و بعد اینکه تمرین های دوره ها رو انجام دادم آدمی وارد زندگیم شد که مسیر زندگیم تغییر کرد. شغل مناسبم رو پیدا کردم، محل زندگیم و عوض کردم وضعیت مالیم تغییر کرد. من دیدم وقتی درون من زیباتر شد بینش های من تغییر کرد حالا جهان بیرون هم‌داره زیبایی هاش رو به من نشون میده؛ این جهان آیینه ماست . من دارم زیبایی های آدم ها رو میبینم و ارتباط ادم ها با من خیلی خوب شده؛ چه دستاوردی بزرگتر از این که حال من خیلی خوبه و حال اطرافیانم هم خوبه. خواهرم به من همیشه میگفت تو روانی هستی الان همه اطرافیانم هر شب به من میگن سلام خانم پرانرژی، خانم انرژی مثبت 😍 خداروبرای فردی که به زندگیم اومده شکر میکنم چون همسفر منه و خیلی کمک میکنه تا ثابت قدم باشم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    1 دی 98
    خانم هروی عزیز من بعد از جدایی، تخریب شده بودم هر روز کارم گریه کردن بود. بسیار عصبی بودم و جیغ میزدم با همه درگیر بودم . شرط طلاقم این بود که همه چیز و بذارم و برم و به نقطه صفر رسیده بودمم. با دوره ها شروع کردم و واقعا دستاوردهای خوبی داشتم. توی کارم خیلی پیشرفت کردم من دیزاینر هستم هر روز پیشرفتم رو میدیدم زندگیم خیلی اروم شد دیگه با کسی نمیجنگیدم و جذابیتم خیلی زیاد شد هرجا میرفتم همه بهم توجه میکردند پیشنهادهای بسیار خوب برای ازدواج به من داده شد و حالا با فردی اشنا شدم که از هر نظر ایده آل من بودو الان بهم پیشنهاد ازدواج داده و میگه همه عمرم میخوام با تو باشم. من خیلی خوشحالم از اینکه تغییر کردم و اینو همه به من میگن. واقعا خوشحالم که دارم تجربه میکنم که وقتی من روی خودم کار میکنم دنیای اونجوری میشه که من میخوام؛ ادم ها همون طوری باهم رفتار میکنند که من دوست دارم . الان‌واقعا از رفتار دیگران جذابیت درونی خودم رو احساس میکنم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    EEM 29 آذر 98
    من ۶ماهه با شما آشنا شدم و این آشنایی یه تولد بود برام. دوره ها رو گرفتم و از یه دختر بی قرار و گریان و غمگین و تنها با یه عالمه قرص افسردگی تبدیل شدم به جذاب ترین دختر اطرافم. منم مثل همه ازم درمورد عمل زیبایی و راز جذابیتم پرسیدن و این یه عمل درونی بود نه ظاهری.پارتنرم که رفته بود با بدترین شرایط الان برگشته و من پرنسس زندگیش شدم و مثل یه الماس مراقبمه و تمام چیزهایی که تو چالش چهارماهه خواسته بودم شد. تاحالا هیچ وقت اینقدر لبریز از عشق و اتصال به خدا نبودم از تاریکی و تنهایی میترسیدم اما الان هرلحظه دلم میخواد با خودمو خدا و صدای زیبای شما خلوت کنم. دوره ها هربار برام تازگی داره و یه درس جدید ازشون میگیرم. واالله که اینا نه شعاره نه هیچ . آرزومه بتونم فایل هارو برای تک تک زنان سرزمینم بخرم و بهشون هدیه بدم تا ببینند ارزش درونی داشتن باعث میشه بفهمن چقدر دنیا زیباست و جای امن و پر عشقیه. خدا هرلحظه نگاه پرعشق بهتون بندازه و هرلحظه عشق و انرژی مثبت تو زندگیتون سرشار باشه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    26 آذر 98
    خانم هروی عزیزم الان که دارم از دستاورد هام میگم، من در نقطه نورانی زندگیم، جایی که همیشه آرزوشو داشتم هستم.من چند رابطه ناموفق داشتم که هیچ کدوم نتیجه ای جز اسیب به من نداشت تا اینکه خواهرم کل دوره ها رو برام خرید و بهم هدیه داد 😍از اولین دستاوردام این بود که من رتبه ۱ دانشگاه شدم در کل ۴ ترم و بعد رابطه ی دو سه ساله ای داشتم که هر کاری میکردم ولی اون فرد جذب من نمیشد رابطه مون به ثمر نمیرسید. فقط من تلاش میکردم اون هیچ کاری نمیکرد و اون رابطه تمام شد و تونستم رها کنم. بزرگترین آرزوی من گویندگی بود و به طرز معجزه آسایی اتفاق افتاد و حالا من یک رابطه فوق العاده ای رو بدست اوردم که اون آقا اخلاقش ، رفتارش تماما چیزی بود که من میخواستم. این‌در مقابل اونی که من میخواستم مثل الماس در کنار شیشه است من الان خیلی خوشبخت هستم و اینو از کمکای شما دارم .
    پاسخ
    -1
    انصراف

    parvaneh 26 آذر 98
    من یک زنی هستم که پارسال در بدترین شرایط روحی بودم یک جدایی خیلی درد آور داشتم ،در حدی که توان غذا خوردن نداشتم ،در محیط کارم عصبی و همش با خشم و نفرت همه رو می دیدم و در خانه همش گریه ، مشاوره‌ی زیادی گرفتم ولی باز می شدم همون آدم زخمی در اینستاگرام یک مطلب از شما برایم ارسال کردند و من وارد کانال شما شدم ،چنان جذب و غرق در کانال شما شدم که نمی دونم چطوری 5ماه گذشت که دیگه دوره اعتماد به نفس تا دوره جزیره گنج خریداری کردم ،دو روز بعد از خریداری ترم یک اعتماد به نفس به شکل معجزه باور نکردنی واقعا یک چیز محال بود ،طرف من با یک پیغام طولانی عذرخواهی برگشت،شخصی که رفت الان پیشنهاد ازدواج رسمی داده ،من تازه بعد از سالها تنهایی و طرد شدن از رابطه های عاطفی که منو زیبای بدشانس صدا می کردنند،تازه فهمیدم مشکل در وجود خودم بوده سوده جان مادر مهربونم که زندگیم با حرف های شما داره عوض می شه الهی شکر که هستید الهی این عشق الهی که در روح و صدای شما هست پاینده باشه ،الهی همیشه سالم و سربلند باشید و زیر سایه خدا⁦❤️⁩🙏
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 آذر 98
    من در شرایطی بودم که همه بهم میگفتن ازدواج تو رو بستن، همش میگفتم چرا یه شغل خوب قسمت من نمیشه؟؟ وقتی دوره ها رو شروع کردم دیدم چقدر گره های روانی در مورد ازدواجم دارم و این باعث شده ازدواج برای من اتفاق نیوفته ، از محل کار قبلیم اخراج شدم و اصلا کار پیدا نمیکردم و توی این مدت داشتم روی دوره جزیره گنج کار میکنم روی قفل های ذهنی خودم‌ در موردشغل؛ یقین داشتم‌ که یه کار خوب برام پیدا میشه و حالا من با حقوق بسیار خوب استخدام شدم با یه محیط کاری خوب حتی الان کسی سر راه من قرار گرفته که ۹۰ درصد متناسب با هم هستیم؛ الان وقتی مقایسه میکنم میبینم این آقا در مقابل فردی که منو ترک کرد و من بسیار ناراحت بودم، فرشته است. از خدای عزیزم ممنونم که شما رو سر راه زندگی من قرار داد.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    22 آذر 98
    خانم هروی عزیزم سلام . من توی یک رابطه خیلی خوب بودم، ولی یهو به من گفت کلا دور تو رو خط میکشم، دنیا روی سرم خراب شد و من شروع کردم دوره ها رو و روی خودم کار کردم دو تا دفتر دارم که توش نت برداری کردم و هر شب این دفترهام رو مرور میکنم، متوجه اشتباهاتم شدم و شروع کردم به اصلاح و حالا اون آدم برگشته و امروز که در ارتباط با "منِ جدیده" به من میگه من افتخار میکنم که تو در زندگی من هستی. تو بهترین اتفاق زندگی من هستی ، الان به بهم خیلی بیشتر توجه میکنه، علاقمون خیلی بیشتر شده ، من با سه ساعت کار در روز درآمد من الان ۳برابر شده، موقعیت کاریم فوق العاده عالی هست و حتی الان در مورد کارم یه ایده دارم که میدونم انجامش بدم وضعیتم کاملا تغییر میکنه. من از شما یاد گرفتم که باید انسان دیگری باشم تا زندگیم تغییر کنه و همینطور هم شد. مرسی بابت آموزه های فوق العاده تون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    21 آذر 98
    من به شدت افسرده بودم، از کارم اخراج شده بودم صابخونه ام جوابم کرده بود و شرایطم خیلی سخت بود. دوره هاورو شروع کردم و احساس میکنم زندگی من زیر رو روشده، کار پیدا کردم، درآمدم خیلی بهتر شد، خونه ام و عوض کردم رفتم یه جای بزرگتر و خوب. چهارسال پیش باکسی بودم که عاشقانه دوستش داشتم اما اون منو ترک کرده بود، توی این چهارسال به هیچ عنوان هیچ گونه ارتباطی نداشتیم باهم ولی اون اقا برگشت؛ اول پیشنهاد دوستی بود ولی یک هفته بعد به من پیشنهاد ازدواج داد . برای ارشد دانشگاه تهران قبول شدم این ارزوی من بود اصلا باورم نمیشد. این آقا از وقتی برگشته همش به من میگه تو چقدر ارومتر شدی چقدر خانومتر شدی و الان واقعا به رابطه مون مشتاقه .اتفاقای خوب داره پشت هم می افته . توی هر جمعی که میرم خیلی بهم توجه میشه و همه دوست دارن با من ارتباط برقرار کنند و واقعا برای همه جذاب شدم. ممنونم از خدا و بعد از آگاهی که شما دادین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    21 آذر 98
    من هم با یه سیلی محکم سفرم‌ رو شروع کردم، بارها سیلی خوردم اما نفهمیدم که باید تغییر کنم، اما اینبار خیلی متفاوت بود و احساس کردم نابود شدم ، با کل دوره ها شروع کردم‌و سعی کردم تغییر کنم ، سیگارو گذاشتم کنار، ورزش شروع کردم، کارمو شروع کردم، من در یکی از بهترین رشته های دنیا در خارج از کشور تحصیل میکردم ولی با اتفاقی که پیش اومد،داشتم از دانشگاه اخراج میشدم و از خدا کمک خواستم و به طرز بسیار عجیبی کارم درست شد تونستم مرخصی بگیرم، جفت دستام لرزش داشت و نمیتونستم کار کنم الان لرزش دستم خوب شده ، مهترینش اون آرامشیه که دارم و اون اعتماد به نفسی که پیدا کردم حتی تن صدام‌پایینتر اومد،تصمیم گیری برام راحتتر شده، بزرگترین دستاوردم این بود: ارتباط من با جهان برقرار شد یه من میتوانم قوی از عمق وجودم اومده، یه مشکلی داشتم که به هیچ عنوان حل نمیشد اومدم توی کانال و کلمه طلسم رو سرچ کردم و همه دستاوردها و.. رو گوش کردم من اونجا متوجه شدم علاوه بر دوره ها چقدر میشه از دستاوردها استفاده کرد، من خیلی از طلسم های روانیم پیدا کردم، انرژی خیلی زیادی دارم، الان دیگه در برابر مشکلات آرومم و سعی میکنم ببینم دلیلش چیه، به همه دوستانم میگم که هرکسی میتونه تغییر بکنه، تغییر فقط مال یه عده خاص نیست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    🌹س🌹 20 آذر 98
    سلام خانم هروی عزیزم. اول و قبل از هر چیز میخوام بابت تمام رهنمودهاتون ازتون تشکر کنم. راستش یک فایل صوتی پر کرده بودم که براتون از دستاوردهام از دوره ها و به خصوص چالش چهار ماهه گفته بودم ولی متاسفانه هر بار خواستم ارسال کنم کلا فیلترشکنهام از کار افتادن، نمیدونم چه حکمتی در کار بود. به همین خاطر تصمیم گرفتم براتون بنویسم.من دوره جذابیت درون و دو ترم عزت نفس تا اعتماد به نفس رو حدود یک سال پیش از خواهرم هدیه گرفتم😊 و تا حدود زیادی به تمرینها عمل کردم. خانم هروی میتونم بگم دنیای من با شنیدن و عملی کردن تمرینها زیرور رو شد.من فوق لیسانس هنر هستم و حتی سابقه تدریس دانشگاهی هم دارم. تا 8 سال پیش نگارگری مشغولیت اصلی من بود. اما بعد از ازدواجم این کار رو کنار گذاشتم بر خلاف میلم و حتی با وجود اصرار همسرم به ادامه این هنر.نمیدونم چرا در درونم کشش و اراده ام نسبت به این کار از بین رفته بود. وقتی با کمک شما دید جدیدی نسبت به خودم و اطرافیان و دنیام پیدا کردم ضعفهای خیلی زیادی هم درون خودم دیدم. و صدای روحم رو شنیدم که من رو به سوی رنگ و نقش دعوت میکرد و من متاسفانه در تمام این مدت نادیده گرفته بودمش و الان چند روزی هست دوباره دست به قلم شدم و به زودی تصویر اولین کارم تو این مدت رو برات خواهم فرستاد. من با دوره عزت نفس دارم تلاش میکنم تا قوت بیشتری به روحم و جسمم ببخشم. من عاشقانه با همسرم زندگی رو شروع کردیم و همین دوست داشتن باعث شده بود خودم و خواسته هام رو در پوشش خواسته های همسرم بروز بدم. عزت نفسم در حال ویران شدن بود. در خصوص تصمیمات زندگی نمیتونستم ابراز نظر کنم چون فکر میکردم و در واقع به دلیل طلسم ذهنی خودم تصور میکردم همسرم نظرات من رو قبول نداره. بعد از گذروندن دوره ها شروع کردم به ابراز نظر درباره مسائل و دیدم که چقدر همسرم از نظراتم استقبال و به اونها عمل میکنه و میگه پیشنهادات عاقلانه ای میدی. بزرگترین ارمغان دوره جذابیت برای من هم مثل خیلی از دوستان زندگی سالم آرامش و صلح با خودم بود و این آرامش منجر به بهبود رابطه با همسرم و بالاتر رفتن سطح کیفی ارتباطمون شد. من در چالش چهارماهه به دنبال کمتر شدن پنهانکاریهای همسرم بودم و یک روز که به این موضوع فکر میکردم دریافتم که خودم هم با او پنهانکاری دارم بنابراین شروع کردم به شفاف تر کردن خودم و بیان مسائلی که قبلا با او درمیان نمیگذاشتم. و امروز که به این مدت چالش نگاه و فکر میکنم می بینم که چقدر راحت تر داریم مسائل رو با همدیگه درمیون و حلش می کنیم و من تمام اینها رو مدیون شما هستم خانم سوده عزیز. من هر روز سپاسگذاری از خداوند رو به جا میارم و از همین سپاسگذاریها به نتایج و دستاوردهای زیادی رسیدم. آرزوی من برای شما که آگاهی و عزت رو در درون من بیدار کردید عزت همیشگی نزد خداوند و بندگان اوست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Maria 19 آذر 98
    امیدوارم دوره هاتون حال دل من رو هم خوب کنه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Fahime B 19 آذر 98
    سلام خانوم هروی دوستداشتنی. من مدتهاس میخواستم از دستاوردهام براتون بفرستم ولی صبر کردم چون هنوز بعد از این همه مدت می دونم کلی مسئله دارم که باید روشون کار کنم. اما الان خوب میدونم که اقتدار این کار و دارم پس میتونم اروم اروم حلشون کنم. این اولین دستاوردیه که میفرستم با وجود اینکه شاید حدود دو ساله که هر روز تو کانال شمام و هرروز به ویسای شما گوش میدم و این یکی از بهترین اتفاقای زندگی من بوده. الان وقتی برمیگردم به دو سال قبلم احساس میکنم کلا یه دنیای دیگه و یه ادم دیگه بودم. کلیییی دستاورد داشتم و میدونم که ادامه داره، چون حاضر نیستم از این ارامش و رشد روحی که توش قرار گرفتم دست بکشم و رهاش کنم. تواین دوسال کلی کتاب خوندم که بیشترشون تو همین زمینه بوده و کلی کتاب دیگه خریدم که خوندنشون تو برنامه هامه، این یکی از قشنگترین دستاوردهای منه (چون همیشه این کار و دوست داشتم ولی خیلی بهونه داشتم که وقت ندارم). ارامش روحیم و کنار گذاشتن قرصای اعصابی که چندسال بود میخوردم، مسلط شدن روی خودم و اینکه میتونم تو خیلی از شرایط که قبلا خیلی بهمم میریخت الان با ارامش برخورد کنم یا اینکه گذشتن از خیلی از نقطه های قفل شده زندگیم و طلسم هام که هر لحظه دارم اگاهانه بهشون فکر میکنم و بازم دنبالشون میگردم و کلی اتفاقای دیگه که واقعا زیادتر ازاونی که بشه تو چندتا خط گفت از دستاوردهای این مدت منه. من الان بعد از سالها که تمام رابطه هام قفل شده بود و بدون هیچ علتی کات میشد، چند ماهِ وارد رابطه ای شدم که پارتنرم همه کاری انجام میده تا من احساس ارامش و خوشحالیم بیشتر باشه. الان که تو یه رابط عمیقم میفهمم چه بلایی سر روابط قبلیم می اوردم با سایه هام با طلسم هام با نا اگاه بودنم با وابسته بودنم با فرافکنی هام و.... هر روز بیشتر خدارو شکر میکنم که من و تمام اطرافیانم و تو مدار خودشناسی و ارامش قرار داده، تقریبا تمام خانوادم و دوستام وهمه نزدیکام و به کانالتون دعوت کردم تواین مدت و اثر صدا و عشقی که شما تو این راه دارید و روی تک تکشون دیدم.من تمام ویس هاتون و تواین دوسال تهیه کردم و تقریبا هر دوره رو چندین بار گوش دادم و از کلمه کلمه ش استفاده کردم، ولی بازم وقتی گوش میدم انگار نکته هایی داره که جدیده و الان باید برم تو دل این قسمت از زندگیم. با تمام این دست اورد هایی که داشتم از روابطم با خانوادم، پارتنرم، درسم، روحم و از همه مهمتر رابطه خوبم با خودم بازم خوب میدونم که تازه تو شروع این راهم و همیشه ادامه داره... میدونم که مسائل تموم نمیشن ولی من الان طور دیگه ای بهشون نگاه میکنم، از یه زاویه دیگه و یه نوع دیگه. سعی میکنم تو همه لحظه ها هوشیار باشم و دنبال معنا تو همه چیز میگردم.من اثر این زندگی جدیدمو تو تک تک چیزایی که اطرافمه حس میکنم. از گل و گیاهی که همیشه دوست داشتم داشته باشم، ولی خشک میشدن، ولی الان کلی گلدون سرحال تو خونم دارم، از تنبلی و سستی که همیشه داشتم نسبت به زندگیم، ولی الان هیچ کاری رو ناتموم نمی زارم بمونه، گرفته تا ارامشی که تو کارم دارم و باز خوردی که از اطرافیام میگیرم که میگن چقدر ارامش داریم وقتی با تو حرف میزنیم یا کنارتیم، حس میکنم.... من الان مدتهاس حتی برای تایم های خالیم برنامه دارم و انجامشون میدم واین خیلی حال درونم و بهتر میکنه....
    پاسخ
    -0
    انصراف

    18 آذر 98
    با یه شوک عاطفی، سفر خودشناسی رو شروع کردم، زمانیکه فکر میکردم خیلی عالیم. اولین دستاوردم آرامش بود و بعد در دوره عزت نفس مبحث سایه ها خیلی کمکم کرد تا ریشه مشکلاتم با همسرم رو فهم کنم. من هر سه دوره رو بارها و بارها کار کردم فکر میکنم . همش میگم کاش که زودتر آشنا شده بودم که این ضربه ها رو نمیخوردم و یکی از بزرگترین دستاوردهای من مسئله مالی بود، قبلا همش حیاب کتاب میکردم چرا همسرم برای خانواده اش خرج میکنه ولی برای من نه؟ از زمانی که روی خودم کار کردم و این مسئله رو هم رها کردم اتفاقی که افتاده اینه مبلغ پولی که به دستم میرسه خیلی بیشتر از اونیه که من قبلا حتی انتظارشو داشتم، خیلی راحتر خرج میکنم ولی پس اندازمم بیشتر شده. کلماتی رو دارم از همسرم میشنوم که بعد ۲۷ سال زندگی مشترک تا حالا نشنیده بودم.الان به خواسته های من احترام میگذاره به علایق من ، من در مواجه با چالش های زندگیم هم خیلی قویتر شدم با اینکه یک تصادف شدید داشتیم من اونقدر با ارامش برخورد کردم که همه میگفتن تو چطوری تصادف بچه هات رو تحمل کردی . اولش فکر میکردم بچه هایی که دستاورد میفرستند اغراق میکنند ولی الان‌میبینم داره برام اتفاق می افته
    پاسخ
    -0
    انصراف

    18 آذر 98
    به پوچی رسیده بودم،قرص میخوردم میخوابیدم که فقط این زندگی تموم بشه. نه انگیزه ای نه آرزویی هیچی خوشحالم نمیکرد .من به شدت از طرف اطرافیانم سرکوب میشدم. یه روز به خودم گفتم بگذار منم دوره ها رو امتحان کنم شاید، شد و منم از دستاوردهام برای خانم هروی ویس فرستادم 😊بهم پیشنهاد کار شد و یک روز بعد پیشنهاد ترجمه کتاب شد که اوکی شد . در یکی از استودیو های مشهور عکاسی که خیلی دوست داشتم اونجا کار کنم مشغول شدم من هزینه آموزش اونجا رو نداشتم به طرز بمعجزه آسایی اونا قبول کردند رایگان به من آموزش بدن.من جایی برای کار مشغول شدم که وقتی برای مصاحبه رفته بودم افرادی اونجا فرم پر کرده بودند که PHD داشتند ولی من پذیرفته شدم . من یاد گرفتم باید بهای خودم رو خودم بپردازم الان نه گفتم رو یاد گرفتم ارزش قایل شدن برای خودم و یادگرفتم. تمام کسایی که منو سرکوب میکردند بعد از اینکه من روی خودم کار کردم یا سکوت کردند یا از جلو من کنار رفتند.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    😍 18 آذر 98
    من خودم رو ساختم و زندگی من ساخته شد. یک سال قبل دوره جذابیت رو شروع کردم وقتی دوره عزت نفس رو کار کردم متوجه شدم همه مشکلاتم و مسایلم از کمبود عزت نفسم بوده و فکر میکردم دیگه هیچوقت درست نمیشه به همین دلیل دوره ها رو ول کردم . چند وقت بعد به خودم گفتم بیا از اول باهم بسازیم و دوباره دوره ها رو شروع کردم و من با همه وجودم باز شدن در های جدید رو تجربه کردم . همسرم چندین سال بود که اعتیاد به مواد مخدر داشت و الان نزدیک به دوماهه ترک کرده .اونقدر گشایش ها در زندگیم پست سر هم داره رخ میده که خیلی سخت میتونم خودم رو باهاشون هماهنگ کنم .من همیشه خانه دار بودم و فکر میکردم چون تحصیلات خاصی ندارم نمی تونم کار کنم ولی الان یک ایده خوب به ذهنم اومده که متناسب با علایق درونیه منه و میخوام یک سالن پرورش قارچ برای خودم بزنم که مستقل باشم و اعتماد بنفس انجام دادنش و پیدا کردم . همیشه سردرد های مزمن داشتم. حتی توی خواب سردرد داشتم همیشه سرم داغ بود اما از وقتی دارم روی خودم کار میکنم سردردام قطع شده.افسرده و بی حوصله بودم ولی الان خیلی پر انرژی شدم احساس میکنم میتونم به همه عشق بورزم .همیشه دعا میکردم خدا یه پولی به من بده من برم پیش مشاور بهم بگه چیکار باید بکنم. ولی الان احساس میکنم اینکه با خودم آشتی کردم بهترین مشاور برای خودم هستم . خونه ای که دوستش داشتم و خدا خیلی بهتر از اون خونه رو به من داد.این حال خوب رو برای همه زندگی سالمی ها آرزو میکنم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    sss 18 آذر 98
    من یک مشاور هستم، رابطه فوق العاده من به جدایی کشید و من ..... بعد مدتها مردی که مهرش به دل من نشسته بود به زندگی من اومد و بهم ابراز علاقه کرد، من فارغ التحصیل رشته مشاوره هستم فکر میکردم دختر فهمیده ای هستم، این رابطه بسیار فوق العاده بود و ما واقعا عاشق هم شده بودیم , بعد شش ماه این رابطه کات شد و من شوک شده بودم زمانی ک حالم خیلی بد بود با شما آشنا شدم, جذابیت رو شروع کردم در حالی که توان بلند کردن قاشق نداشتم, به حدی نفس کشیدنم قفل شده بود که از اسپری آسم استفاده میکردم , شما حرف میزدید و من گریه میکردم،دستاورد بچه ها رو گوش میکردم میگفتم مگه میشه اون برگرده محاله، این ادم که با این غرور و وقاحت رفت چطوری برمیگرده؟ به خودم گفتم تو که اینقدر خرج لباست کردی تاحالا هزینه ای برای روانت کردی؟ و همون روز شما یه متن گذاشتید که امروز یک هدیه به خودم میدم، هدیه ای که یک روز به خاطرش از خودم تشکر میکنم که به خودم میدم. جذابیت درونی رو شروع کردم با حال بسیار بد ولی واقعا کار کردم , یک روز عمیقا دعا کردم و گریه کردم , فردا صبحش دیدم ۲۸تا پیام ازش اومده که من بی لیاقتی کردم نفهمیدم برگرد.ولی من قبول نکردم, من قبلا فکر میکردم مسائل از اونه ولی وقتی دوره عزت نفس و شروع کردم دیدم من چقدر در درون طلسم و سایه داشتم چقدر حقیقتا بی عزت نفس بودم, به این نتیجه رسیدم که خودم و دوست نداشتم خیلی خودم و تحقیر میکردم, یه محبتی نسبت به اون ادم دارم که با رفتنش منو به سمت یه راه بسیار قشنگ سوق داد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    👸 18 آذر 98
    من درآمدم صفر بود و از شدت استرس، درگیر بیماری شدم که یک ماه به طور کامل دکتر به من استراحت مطلق داد و حتی برای خودن آب نمیتونستم همه موهای سرم ریخت، پوستم دچار مشکل شد . وقتی دوره ها رو گرفتم هیچ باور نمیکردم دستاوردی بفرستم ، ولی من بهبود پیدا کردم دوباره موهای سرم پرپشت شد پوستم خوب شد .توی کارم به موفقیت هایی رسیدم که نتنها در شهر خودم بلکه در کل ایران مطرح شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Leila R 18 آذر 98
    سلاااام خدمت همه زندگی سالمی های عزیزم مخصوصا خانم هروی عزیزدل هممون من از مرداد ماه ۹۷ با کانال شدم مثل خیلی از بچه ها بطور اتفاقی تو شرایط روحی نامساعدی آشنا شدم که اون لحظه گفتم جای پول دادن به فالگیر دوره جذابیت رو بخر شاید به دردت خورد. الان نه تنها به درد خورده بلکه میفهمم معجزه ای از سمت خدا برام فرستاده شد تا بشم همون بنده ای که اسمش رو گذاشتم اشرف مخلوقات کلام کوتاه میکنم و فقط دستاوردهای ۷ماهم رو مینویسم : ۱- هدیه دادن تمامی دوره ها به فردی که ترکم کرده بود به منظور تشکر و قدردانی برای جرقه آگاهی ای که با رفتنش به زندگیم آورد ۲-فرستادن فایل های رایگان کانال برای ۹نفر از دوستانم که میدونستم بهشون احتیاج دارن جهت ایجاد آشنایی با کانال و ایجاد انگیزه برای شرکت در دوره ها البته که برای هرکدومشون وقت میذاشتم و مطلبی مرتبط برای هرکدوم ارسال میکردم ۳- مطالعه ۱۱ کتاب البته بعضی ها رو چندباره جهت آشنایی بیشتر. با مطلب سایه و شکرگذاری رسیدن به قاطعیت در تضادهای درونی ،بالابردن اقتدار و خودباوری ۴- هدیه دادن کتاب به ۳نفر از دوستام برای ترغیبشون به کار کردن روی خود. ۵- ایجاد ارتباطی عمیق با خداوند مهربانم که با تمام وجودم دوستش دارم و ایمان و باور دارم که از طریق جهان هستی تمامی خواسته های من رو توی بهترین زمان و. مکان پاسخ خواهد داد ۶-رسیدن به آرامشی درونی که غیرقابل توصیف بوده توی کل زندگیم جوری که توی خونه توی جمع دوستام و. محیط کار به چشم میاد و از زبون بقیه عنوان میشه و میتونم به نزدیکان منتقلش کنم ۷-پذیرفتن خودم تسلط برخوردم پیداکردن راه برای ایجاد فضایی برای فکر کردن و آگاه شدن به خودم قبل عمل کردن توی هر. شرایط ی که بسیار هم سخت بود و. هست و راه بسیار ۸-تغییر. مدل دعا کردنم تغییر. مدل آرزو کردنم جوری شده که برای همه دعا میکنم دوست فامیل همکار زندگی سالمی ها و اطمینان و اعتماد در. آخر دعاهام که خدایا تو راضی هستی برام خیر میدونی براش میدونی بده اگه عاقبت بخیری نداره بهم نشانه بده نرم سراغش بهم ندش بهم صبرشو بده اقتدار شو. بده من تو مسیر توام هرچی تو بخای کی بهتر از تو ۹-رسیدن به پله اول استقلال روانی که توی خانوادم نداشتم و آزادی که هیچوقت بهم داده نمیشد ۱۰-کنترل هیجاناتی که بخاطر اجراشون آرامشم گرفته میشد و. برام ضرر مالی هم داشت و. فقط.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Sahar J 17 آذر 98
    سلام خانم هروی خیلی دوستتون دارم ی دستاوردی ک براتون دارم اینه ک من انقد تپش قلبم بالا بود همیشه 99 بود از زمانی ک این دوره ها رو تهیه کردم و روی خودم کار کردم خیلی اروم شدم lن ب شدت عصبی بودم و خیلی سر هر مساعلی بهم میرختم الان تپش قلب من از 99 رسیده ب 84 انگار ارامشم بیشتر شده و اینک سر دردهام خوب شده .و خداروشکر ثبتنام کردم برای دوره مربیگری و همین امروز باهام تماس گرفتن ک کلاس ها شروع شده واقعا ابن دوره ها منو تکون داد چون سالها بی هدف زندگی میکردم.ازتون ممنونم ک ب ما کمک میکنید .
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Elaheh S 17 آذر 98
    من٣٧سالمه .مدتها درگير يك رابطه عاطفي اشتباه بودم و تلنگري با عضويت در كانال بر من وارد شد كه در ادامه عضويت اقدام به خريدن دوره های جذابیت درونی و عزت نفس تا اعتماد به نفس و جزیره گنج كردم. اين دوره ها كاملا مثل يك مشاور حضوري بهم كمك كرد چون بعد از گوش دادن با دقت درباره شخصيت و زندگي خودم تفكر كردم و متوجه شدم خودم در حق خودم تا به امروز چقدر ظلم كردم. دارم روي شخصيتم كار ميكنم و واقعا استفاده از اين دوره ها و تمرين اين دوره ها ميتونه به بسياري از ما كمك كنه..و مهمترين نكته اش اينه كه قدر خودمون و ارزشهاي انساني بالاي خودمون رو خواهيم شناخت ممنون از تمام زندگي سالمي ها و بيشتر از همه سركار خانم هروي
    پاسخ
    -0
    انصراف

    F 17 آذر 98
    سلام سوده عزیز .بعد از دوماه، سه هفته پیش به ایران برگشتم سه تا دوره رو دو بار گوش کردم چون بچه‌ها اینجا نیستن ومن وهمسرم تنها هستیم زمان زیادی دارم، برای خودم برنامه ریزی کردم از ورزش وکتاب خوندن و....وهمچنین همراهی با همسرم در کارهای بیرون البته فقط یک روز در هفته.برام جالبه همسرم بعضی مواقع بجای نگاه کردن به فیلم داره به من نگاه میکنه ووقتی ازش میپرسم چی شده لبخند میزنه وبا نگاهش دنبال یه چیزیه که نمی تونه جوابش رو پیدا کنه 👌 ازتون خیلی ممنونم که منو با خودم آشنا کردین🌺🙏🙏🙏🌺عاشقی رو باید با او تجربه کرد.عشق اوست که تو رو می‌سازد چه ظاهر وچه باطن🌺خدای عاشق یارت🌺
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Hamideh kh 15 آذر 98
    سلام و عرض ادب سرکار خانم. من۳۱ سال دارم.قبل از هر چیزی بابت کمک بی دریغی که به هم نوعان خودتون می کنید و بهشون آگاهی رو هدیه می دید بی نهایت قدردان و سپاسگزارم شما روح بزرگی دارید من یک سالی هست که فایل های شمارو تهیه کردم و طی این یک سال دستاوردهای درونی زیادی داشتم من مسایل فوق العاده زیادی تو زندگیم داشتم که بالاخره بعد از مقاومت زیاد تونستم به این درک برسم که فقط خودم مسوول تمام این اتفاقات هستم و بس. مغز من پر از قفل و طلسم بود پر از سایه که من رو به حدی رسونده بودن که واقعا به این نتیجه رسیده بودم که من یک چیز اضافی و به درد نخور تو این دنیا هستم هیچ وقت خودم رو نمیتونستم دست بالا بگیرم و چپ و راست از همه طرف تحقیر می شدم حتی از سمت خانواده و این برام خیلی خیلی سنگین بود. با اینکه ۸ سالی میشه که از خانواده جدا شدم و تنها تو خوابگاه زندگی می کنم و خرج خودم رو در میارم و مستقل هستم اما همیشه چشمم به دست این و اون بود که بهم یجوری کمک بکنن و از یک طرف دیگه مرتب احساس می کردم که دارم برای همه مزاحمت ایجاد می کنم خیلی عذاب می کشیدم تا جایی که سرگیجه های مداوم گرفتم و کارم به دکتر و دوا درمون کشید و دکتر بهم گفت به ام اس مشکوک هستم همیشه دلم می خواست اون احساس ارزشمندی که هیچ وقت از درون احساس نمیکردم از بیرون دریافت کنم و همیشه با یک سیلی محکم از جهان روبرو می شدم و دقیقا خرید فایلای شما مصادف شد با بدترین و محکم ترین سیلی هایی که از جهان خوردم و طوری من رو از پا انداخت که کاملا به نقطه صفر خودم رسیدم و اون تایم بود که با همه وجودم خدایی رو که چند سالی بود انکارش می کردم صدا زدم و این صدا زدن همانا و دستی که از سمتش به طرفم دراز شد همانا. الان هر روز برام یک دستاورده سرگیجه هام خوب شده قلب دردم خوب شده دیگه دارم به خودم احترام میگذارم صبح با روحیه شکر گذاری از خواب بیدار میشم کسی که باهاش رابطمو تموم کرده بودم با پیشنهاد ازدواج برگشت هنوز خیلی قفل ها تو سرم هست هنوز خیلی جاها با مساله مواجه هستم اما مهمترین دستاوردم این بوده که فهمیدم خودم باید از پس مشکلاتم بر بیام و مرتب دنبال حامی نباشم من از طرف جهان حمایت می شم و همین برام کافیه و با اراده ای که از خودم سراغ دارم ایمان دارم که میتونم بالاخره استعداد اصلی خودم رو کشف کنم و از کاری که مختص به خودم هست کسب درامد عالی داشته باشم. باز هم از شما سپاسگزارم. یکی از آرزوهای من اینه که یک بار از نزدیک شما رو ملاقات کنم واقعا تبدیل شده به یکی از آرزوهام امیدوارم یک روز بشه فقط برای چند دقیقه شمارو ببینم من شمارو خیلی دوست دارم. واقعا نمی دونم با چه زبونی از شما تشکر کنم زبونم قاصره با هیچ واژه ای نمی شه از شما سپاسگزاری کرد. براتون سلامتی و موفقیت روز افزون رو از خداوند متعال خواستارم. پاینده باشید
    پاسخ
    -0
    انصراف

    zahra fd 15 آذر 98
    سلام خانم هروی عزیزم استاد مهربون که با اون صدای گرمتون و با اموزشهای فوق العادتون زندگی ما زندگی سالمی ها رو زیر و رو کردین و ارامش و عشق و خوشبختی و ارتباط با خدای مهربون و رحمان بهمون یاد دادید عزیزم واقعا من رابطه واقعی با خدا رو از شما یاد گرفتم و هر روز صبح که از خواب پا میشم اسم شما جز یکی از مواردیه که بابتش شکرگزاری میکنم هر روز جملم اینه خدایا شکرت که منو با خانم هروی اشنا کردی که ارتباط حقیقی با تو رو بهم یاد بده و بهم نشون بده اصلا هدف خلقت من چی بوده شکرت خدا❤️ میخوام دستاورد چالش ۴ ماهمو بگم. من تو سن ۲۰ سالگی یه ازدواج سنتی داشتم که با خیانت های مداوم همسر سابقم ۴ سال پیش جدا شدم اعتماد به نفس نداشتم خودمو لایق ادمهای خوب نمیدونستم و همش فکر میکردم چون یبار جدا شدم حتما باید با کسی ازدواج کنم که یا همسرش فوت کرده یا همسرشو طلاق داده و دیگه نمیتونم خیلی خوشبخت باشم تو همون ایام من و همکارم عاشق هم شدیم . اما چون من عزت نفس نداشتم خودم با افکار اشتباهم رابطمو خراب کردم یادم نمیره همیشه از خونه که میرفتم سر کار تصور میکردم که اون اقا با دختر دیگه ای ازدواج کرده و به خودم میومدم میدیدم بغض سنگینی رو قلبمه و همیشه ترس از دست دادنش همراهم بودتا اینکه این افکار منفی کار خودشونو کردن و ما از هم جدا شدیم و ایشون ازدواج کردن البته بعد از گوش دادن درسواره احترام به خود فهمیدم خودم چه ظلم بزرگی در حق خودم کردم و هیچوقت ته دلم خودمو لایق اون اقا نمیدونستم و همیشه فکر میکردم اینهمه دختر خوب هست چرا خانوادش بذارن ما با هم ازدواج کنیم بعد از جدایی از ایشون سفر من اغاز شد دوره جذابیت درونی عزت نفس و جزیره گنج تهیه کردم هر روز و هر روز گوش میکردم یادداشت برداری کردم سعی میکردم رعایتشون کنم مدارم کم کم عوض شد دوستای قبلیم که فقط پایه سفره خونه و رستوران خوش گذرونی بودن کلا کنار گذاشتم و با کسایی الان دوستم که همشونو مجبور کردم دوره هاتونو بخرن و اونام خیلی راضین الان دوستای من مثل خودم دنبال رشد و پیشرفتشونن و به هم کمک میکنیم که مدارمونو بالاتر ببریم ورزش شروع کردم کلاس سرمایه گذاری شرکت کردم و اموزش دیدم. از نتایجم راضی بودم ولی هنوز خلا عاطفیم پر نشده بود تا شما چالش ۴ ماهه رو گذاشتید. یه دفتر برداشتم نوشتم دوست دارم همسر ایندم ورزشکار باشه مهربون و وفادار باشه دنبال اموزش و خودشناسی و پیشرفت خودش باشه و برای وضعیت مالیش تلاش کنه. ۴ تا مورد نوشتم و دو ماه گذشت و من هیچ دستاوردی نداشتم یه روز نشستم فکر کردم چرا همه دارن نتیجه میگیرن و من نتیجه نگرفتم.بعد فهمیدم من تغییری تو خودم ایجاد نکردم. گفتم چی هست که من سختمه انجامش بدم دیدم من نماز میخونم ولی دست و پا شکسته و اصلا نماز صبح نمیخونم گفتم زهرا دو ماه از چالش مونده به خودت قول بده نذاری یه نمازتم قضا شه و منی که تو نماز خوندن تنبل بودم صبح زود پا میشدم و تازه مامان بابامم من صدا میکردم حتی تو مسافرت که فقط دلم میخواست بگردم و بخوابم هیچکدوم از نمازام ترک نشد دو هفته بعد من با یه اقای بسیار مهربون اشنا شدم😍 از همه مهمتر و قشنگتر اینه خانم هروی ایشونم زندگی سالمی هستن حرف همو میفهمیم واسه اینده برنامه ریزی میکنیم البته هنوز یه ماهه با هم اشنا شدیم و با اینکه قصد ازدواج هستیم و دیدگاهمون خیلی شبیه همه و تمام صفاتی که من میخوام از لحاظ اخلاقی و ظاهری ایشون دارن و قبلا هم ازدواج نکردن ولی من ذوق مرگ نشدم واسه خودمم خیلی عجیبه بهشون علاقه پیدا کردم ولی وابستشون نیستم حتی اکه این رابطه به جایی نرسه بهم نمیریزم چون به این باور رسیدم خدای مهربون منو خیلی دوست داره و هر اتفاقی که تو زندگیم بیوفته مسلما به صلاحمه چون من به بزرگترین و مهربونترین نیروی عالم توکل کردم کسی که بی منت به همه میبخشه کسی که کل قرانش با صفت رحمان و رحیم شروع شده دلم بهش قرصه و ارامش زیادی دارم امیدوارم این حس ارامش درونی و این ارتباط با خالق همه دوستای عزیزم تو زندگی سالم تجربش کنن اینجا میخوام به دوستام که زندگی سالم بهشون معرفی کردم بگم سارا الهه پریسا ازاده لیلا و سعید عزیزم باور کنید اگه رو دوره ها تمرکز کنید نتیجه فوق العاده ای تو زندگیتون میبینین وقتی برای من با اون مدار پایین کار کرد برای شماها هم کار میکنه😍😍😍 از دستاوردای دیگم اینکه تو این یه ماه سرمایه م دو برابر شد با سرمایه گذاری که کردم. تقریبا هفته ای دو سه نفر سر کار ازم خواستگاری میکنن با موقعیت های خوب مثلا یکیشون طلا فروشه یکیشون اتلیه داره یکی کارمند بانکه که واسه خودمم جالبه چی شده درهای رحمت الهی یهو باز شده😂😂😂 ولی از شوخی گذشته من خیلی خوشحالم با کسی در ارتباطم که زندگی سالمیه چون‌ با اموزشای شما فهمیدم هیچ چیزی مهمتر از نگرش و نگاه به زندگی نیست و خدا رو شکر من الان یه همراه هم فکر و هم زبون دارم و بابت تمام زحمات شما و تیم زندگی سالم ازتون متشکرم و از همینجا دست تک تکتونو میبوسم خیلی دوستون دارم و ان شاالله ۱۰۰ برابر این انرژی خوبی که تو زندگی ما جاری کردید به زندگیتون برگرده❤️❤️❤️❤️❤️ یادم رفت بگم که دو تا درسواره هم تاثیرات فوق العاده توی زندگی من داشتن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Maryam Hosseinnejad 15 آذر 98
    سلام خانم هروی عزیز و دوست داشتنی،سلام خانواده دوست داشتنی زندگی سالم، خانم هروی خواستم به خاطر همه چی ازتون تشکر کنم، من ادمی بودم که بعد اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده بود کلا بیخیال خدا شده بودم، اصلا احساس میکردم نه هست و نه من و میشناسه، اما با کانال شما فهمیدم که نه من خودمو نمیشناسم، منم که مشکل دارم، اما خدا رو شکر دوباره به اغوش خدای مهربون برگشتم، اوایل شروع تغییراتی که شما میگفتین رو خودمون انجام بدیم خوب پیش میرفتم اما تو این راه یه بار افتادم و دستم مو برداشت یک بارم دستم تو محیط کارم سوخت که این نشانه منفی بود که نمیخواست من به این راه ادامه بدم، اما چون شما رو شناخته بودم و هم خودمو و خدای بزرگمو از راهم برنگشتم و به تغییر خودم ادامه دادم، واقعیتش تو زندگی کن خیلی اتفاقات خوبی حتی قبل اینکه شما رو بشناسم هم افتاده بود اما من هم اونارو نمیدیدم هم ناشکر بودم، فقط زوم کرده بودم به اتفاقات بد زندگیم، اما الان باور کنین خیلی شادتر از قبل زندگی میکنم حتی به اتفاقات بد هم بله میگم، بقول شما اون اتفاق رو من بد میبینم شاید من باید سرمو بچرخونم به در دیگه فکر کنم، خانم هروی عزیز تا حدودی اروم شدم چون خیلی ادم عصبی بودم، یعنی حدود ۶۰ یا ۷۰ درصد تغییر کردم، حتی تو محیط کارم خیلی از همکارام متوجه تغییر من شدن، من با یکی از همکارام که ۱۰ سال ازم کوچیک بود یه دعوای شدیدی داشتم که کلا باهاش حرف نمیزدم، اما بعد دوره جذابیت درونی خودم پیشقدم شدم باهاش حرف زدم منی که عمرا اگه اینکار و میکردم، خیلی خوشحالم که تغییر کردم، حتی به همکارامم توصیه کردم تو کانال شما عضو بشن، خیلی خیلی دوستتون دارم، البته دستاورد زیاد دارم اما چون طولانی میشه نمیخوام وقت شما رو بگیرم، مرسی که هستین، از اکیبتون هم تشکرات ویژه میکنم که خیلی سریع به سوالاتمون جواب میدن ❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Maryam Y 15 آذر 98
    سلام خانم هروی عزیز من با خیانت همسرم با کانال شما اشنا شدم واقعا اگه شما نبودین نمیدونم چی بلایی سرم میومد با صدای شما ارامش میگیرم بیشتر وقتمو با کانال شما و دوره جذابیت درونی پر میکردم اولین دستاورد من ارامش دارم بعد جزیره گنج گرفتم اونم خیلی خوب بود به خدا نزدیکتر شدم چالش چها ماه شرکت کردم روی خودم کار کردم و نتیجه رو تقریبا ۸۰‌٪ در همسرم دیدم و از شما سپلسگذارم😍❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    fatemh zahra 12 آذر 98
    سلام خانوم هروی عزیز.من چالشارو تاحدودی تونستم عملیش کنم. نکته جالبش این بود ک از درودیوار بهم پیشنهادمیشه و حتی آدما خودشون دوس دارن بهم نزدیک بشن و حرف بزنن. رابطه خیلی عمیق باخداپیداکردم دیگه سررشته همه چیو سپردم ب خودش و دارم باآقایی آشنامیشم که خیلی شبیه ب منه خصوصیاتش و جالب اینجاس چندین ساله میشناختمش اماهیچوقت نشدباهم حتی هم کلام بشیم و من فک میکنم این بار بیشتراز قبل تغییرات مداری داشتم.خوشحالم شمابه من و امثال یاددادین خوودمون باشیم برابهترشدن تلاش کنیم ناامیدنشیم و کلی اتفاقات دیگه❤️❤️❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Negar Srfn 8 آذر 98
    هدف من از چالش چهار ماهه بهبود روابط خودم و نامزدم بود اولین اتفاقی که توی چالش ۴ ماه افتاد این بود که مسائلی که در ذهنم پنهان می کردم مثل سیلی به صورتم خورد و فهمیدم چون رابطه ام را از یک حدی نزدیکتر نمیکردم مسئله را نمی دیدم پس حالا وقت مواجه شدن و غلبه به ترس خودم بود شروع کردم بدترین و بهترین حالت های ممکن را توی ذهنم دسته‌بندی کردم و تصمیم گرفتم به خاطر بهترین حالت ها به بدترین حالت ها غلبه کنم یکی از مسائل مهم من این بود که نامزد من مشکل وسواس داشت وسواس فکری و وسواس به بو و غیره طوری که مشاور ها من را از بودن با این آقا ترساندند و ما تا مرز جدایی رفتیم اما خوبی های فرد روبروی من زیاد بود و من رفتم که با غول وسواس بجنگم. فهمیدم که انرژی خودم و مدام به جای حل مساله صرف فکر کردن به آن می کنم. از دوره جزیره گنج شروع کردم تا ارتعاشاتم و تغییر بدم‌. به طور غیر منتظره ای خدا راه را باز کرد و نامزد من که از این اوضاع خسته شده بود و کاری نمی کرد شروع کرد به کار کردن روی خودش الان تصمیم گرفته داروهاش رو کم کند از مشاور کمک بگیرد و مسئله را حل کند و صد البته من هم تصمیم دارم که تا رسیدن به این نقطه صبوری کنم و با ایمان به خدا و توان خودم جلو برم ممنونم از خانم هروی که باعث شدن من با آگاه‌تر شدن از جنگ با مسائلم و نفی آن ها دست بکشم و برای بهبود آنها اقدام کنم و آنها را بپذیرم ممنونم که مبانی افکار و دانسته های من را تغییر دادید و به روزرسانی کردید و زندگی را برای من راحت تر کردید.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    pr 7 آذر 98
    خانم سوده هروی عزیز اول از هر چیزی خداروشاکرم که با انسان شریف، عزیز و مهربانی مثل شما آشنا شدم. در مورد چالش ۴ ماهه باید بگم من اول معیارهایی که دوست داشتم رو روی کاغذ آوردم و همین نوشتن باعث شد تا بتونم کاملا معقولانه پارتنرم که ۴ سال باهاش بودم بذارم کنار‌ شاید قبل از آشناییم با این آدم همچین معیارهایی نداشتم اما هر معیاری که نوشتم کاملا سنجیده و از روی تجربه بود و این باعث شد بعداز ۴ ماه من کاملا با اقتدار اون شخص رو کنار بذارم بدون ذره ای ناراحتی. در کنار این دستاوردم با کنار گذاشتن اون شخص اعصابم خیلی نرمال شده و مسیر زندگیم کاملا مشخص شده و متوجه شدم چطور با اقتدار به پیشنهادات افرادی ک هم مسیرم نیستن افکارشون فرق میکنه بگم نه من مناسب شما نیستم و مصمم تر راه خودم رو تنهایی طی میکنم و آرامشمم بیشتره. من همه دوره هاتون رو خریداری کردم و فقط ی دور گوش دادم. اما قصد دارم زودتر شروع کنم دقیق و کامل بازم گوش بدمشون برای کار کردن روی زمینه های دیگه زندگیم. دوستتون دارم از صمیم قلب برای کل گروهتون بهترین هارو آرزو مندم.❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    T_s 7 آذر 98
    سلام به همه.من ۱سال همه ی دوره های شما رو تهیه کردم..و بارها گوش دادمو‌نوشتم. تونستم برم کلاس زبان،ورزشمو شروع کنم،از همه مهم تر حال دلم خیلی خوبه..خیلی ارومم...اون ادمی که به من میگفت چرا اینقدر تماس میگیری الان میگه, چرا به من زنگ نمیزنی, چرا پیام نمیدی به من. چرا نگرانم نمیشی😎😍من خیلی کتابهای مثبت اندیشی خوندم ولی وقتی مشکلی پیش میومد نمیتونستم با مثبت اندیشی حلش کنم...برای همین بدنبال این بودم که خودمو‌پیدا کنم .و پیدا کردم .همه ی کسایی که مثل من دوره هارو دارین اما ناامید هستین، دوباره شروع کنین اما اگاهانه گوش کنین و عمل کنین. سوده ی عزیزم عشق من از راه دور میبوسمت .شما بهترین راهنمای من هستین..ممنونم برای همه چیز
    پاسخ
    -0
    انصراف

    2 آذر 98
    من در رابطه ای بودم که طرف مقابلم بمن می گفت من فقط میخواستم از تو فرار کنم،منو ترک کرد و سفر من شروع شد . چند روز بعد از اینکه تمرینات جذابیت درونی رو انجام دادم با اینکه کاملا تموم کرده بودیم برگشت و به من گفت هر طور شده میخوام برگردی و با من باشی من معجزه تمرین کردن رو دیدم و رابطه خیلی خوبی رو تجربه کردیم و دیدم که اونم کلا عوض شده بود هدیه میگرفت محبت میکرد توجه میکرد اصلا رابطه مون تغییر کرده بود اصلا یه کارای عجیب غریب کارایی که توی این یکسالی که باهم بودیم اصلا هیچوقت نمیکرد دوره عزت نفس یه کاری با من کرد که بخوام خودم رو پیدا کنم فهمیدم چقدر توی زندگی خودم توی اتفاقات زندگی خودم نقش داشتم وقتی سهم خودم رو توی زندگیم متوجه شدم که ریشه تمام مشکلاتی که داشتم توی درونم بودو بعد از دوره عزت نفس وضعیت کار و استقلال من هم تغییر کرد. ممنونم ازتون سوده ی عزیزم که راهنمای ما هستید و بما کمک میکنید که زندگیمونو خودمون بسازیم.
    پاسخ
    -0
    انصراف
    sali 2 آذر 98
    یعنی شما این دوره رو که گذروندید هیچ ارتباطی با طرف نداشتید؟ و ایشون بدون اینکه شمارو ببینه که تغییر کردید بهتون برگشتن؟؟؟
    -1

    2 آذر 98
    سوده جان یادتون هست من گفتم که " من هیچ دستاوردی نداشتم" اولین پیام من به شما بود🤦🏻‍♀️ والان کلا زندگی من از هر بعدی متحول شده 😍😍😍اون ادمی که منو رها کرده بود دوباره به سمت من برگشته ولی برای من خواستگار بسیار بهتری اومده که قصد ازدواج با اون رو دارم و همه اینها زمانی اتفاق افتاد که به خودم گفتم باید دوره ها رو جدی بگیری و واقعا جدی گرفتم آنقدر که ملکه ذهنم شد و رفتار و گفتار و عقایدم کلا تغییر کرد الان هدف های زیادی دارم و حالم خیلی خوبه امیدوارم بچه های دیگه هم به دستاوردهای عالی برسند ❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    2 آذر 98
    سلام خانم هروی عزیزم . من هیچوقت حال درونیم با اینکه زندگی کاملا مرفهی داشتم خوب نبود.یه چیزی انگار کم بود.وقتی با شما آشنا شدم و بعدش شروع به کار کردن روی خودم کردم و حالا اعتماد بنفس من خیلی بالا رفته ترس هام و کنار گذاشتم. انگار که یهو همه راه های موفقیت جلو پای من باز شده و حتی روابط منو همسرم به ناکجا رسیده بود که حالا کیفیت رابطه مون خیلی تغییر کرده. دستاورد مهم دیگم این بود که کشوری که همیشه دوست داشتم بهش مهاجرت کنم برام اتفاق افتاد.البته من این دوره ها رو هدیه گرفتم و این بهترین هدیه ای بود که من گرفتم.شاید باورش سخت باشه اما من توی کشوری که کار پیدا کردن توش خیلی سخته ظرف ۳ ماه ۲ تا کار فوق العاده خوب پیدا کردم و من هنوز که هنوزه با خودم میگم بین اون همه آدم چطور من انتخاب شدم!!😍😍😍😍 مرسی که به ما کمک میکنید سالم زندگی کنیم
    پاسخ
    -1
    انصراف

    1 آذر 98
    خانم هروی عزیزم من وقتی با دوره جذابیت داشتم کار میکردم خیلی حالم خوب بود و دقیقا مثل همون آهنربایی بودم که هر چی میخواستم به سمت خودم میکشیدم ، تا اینکه یه مدت افسردگی شدید گرفتم و اتفاقاتی می افتاد که دنیا انگار داشت به من میگفت برو روی خودت کار کن. الان بعد از دو ماه به جرات میتونم بگم به اون اعتماد بنفس و اقتدار نسبی رسیدم . این سه تا دوره واقعا یک دوره تکمیلیه که هر ادمی اگه واقعا روی خودش کار کنه من فکر میکنم به اون چیزی که میخواد میرسه. امسال سال تحول زندگی من بود . از خدای خودم و شما بسیار ممنونم 🌹❤️💋
    پاسخ
    -1
    انصراف

    27 آبان 98
    سلام به استاد عزیزم. من 2 سال توی یک رابطه ی یک طرفه بودم، که در نهایت هم بعد از بی توجهی های بسیار از سمت اون اقا، ترک شدم و اولش به امید برگردوندن اون آقا توی دوره های شما شرکت کردم و حتی اون موقع توی نقطه ی صفر زندگیم بودم . هیچ درآمدی نداشتم و زندگیم توی همه ی جوانبش استاپ شده بود . دوره هارو شروع کردم روی خودم کار کردم و تمرینات رو انجام دادم و بعد از مدتی دیدم که اون آدمی که منو اونجوری ترک کرده بود برگشت و رابطه ش باهام خیلی خوب شده . من بعد از 6 ماه تونستم کاری پیدا کنم و به در آمد برسم ولی رابطم با اون آقا بیشتر از چندماه طول نکشید اما این بار دیگه ناراحت و بی قرار نبودم چون میدونستم هیچ اتفاقی بی دلیل نیست و حتما اتفاق بهتری در راهه و بعد از 2 ماه با فردی آشنا شدم که بسیار به من و درونیاتم و ایده آل هام نزدیکه . از خدا بسیار ممنونم از شما ممنونم خیلی خوشحالم خیلی زیاد. روز به روز موفق تر و پایدار باشید .
    پاسخ
    -0
    انصراف

    27 آبان 98
    سلام خانم هروی عزیزم . باید یه اعترافی بکنم راستش من دوره های زیادی رو گرفته بودم و کتاب های زیادی رو خونده بودم و وقتی میخواستم دوره های شما رو تهیه کنم اولش خیلی مقاومت داشتم اما نمیدونم چیشد که بلاخره خریدم و در کمال تعجب دیدم که از همون روز های اول دستاورد داشتم مثل آشنا شدن با آدم هایی که خیلی توی زندگیم تاثیر گذار بودن❤️ رابطه ی عاطفیم که خیلی آشفته بود و وضعیت خوبی نداشت الان خیلی بهتر شده و من ازین بابت بسیار خوشحالم ❤️❤️ واقعا توی همه ی ابعاد زندگیم دارم میبینم که داره در های جدیدی به روم باز میشه ❤️❤️❤️ بوسسس بوسسسس خیلی زیاد دوستتون دارم زندگی سالمی ها. نا امید نشید
    پاسخ
    -2
    انصراف

    27 آبان 98
    سوده جانم بعد از 4 سال که جدا شدیم، من نابود شدم. علائم ام اسم بسیار شدید شد در حدی که دیگه نه میتونستم راه برم نه کاری انجام بدم، بدنم بی حس شده بود، دارو های پزشک ها هم نمیتونست منو درمان کنه، واقعا هر راهی رو امتحان کرده بودم. بعد شروع دوره ها، کم کم حالم بهتر شد و بعد از چند هفته رفتم ورزش، در حالی که دیگه هیچوقت فکر نمیکردم بتونم ورزش کنم، من که هیچکاری نمیتونستم انجام بدم الان علائم بیماریم از بین رفته و در حد یه ورزشکار میتونم کارامو انجام بدم و توان بدنیم خیلی بالا رفته . از لحاظ روحی هم خیلی بهتر شدم و در کمال ناباوری اون آقا برگشت ولی من الان دیگه بهش اصلا وابسته نیستم/ الان هر چی که میخوام در حدی که فقط بهش فکر میکنم اتفاق می افته و راه هایی جلوی پام باز میشه که اصلا فکرشو نمیکردم، حتی پزشکمم باور نمیکرد در این چندماه انقدر خوب شده باشم، دکترمم قول داده داروهام رو قطع کنه. من اون آرامشی رو که قبلا با خرید ماشین و پول و ... بدنبالش بودم رو بدست آوردم . از خدای عزیزم بسیار ممنونم که کمکم کرد و همچنین از شما👸❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ❤️❤️❤️ 27 آبان 98
    خانم هروی عزیز من وقتی با شما آشنا شدم در شرف طلاق بودم، من و همسرم مسائل عمیق و ریشه ای باهم داشتیم که حل نمیشد. همسرم ایرانی نیستن. من دوره هارو تهیه کردم و گوش دادم و بعد از مدتی که روی خودم کار کردم حالا دارم چیزهایی و ازش میشنوم که اصلا باورم نمیشه و انتظارش رو نداشتم اون آدم همچین حرفایی بزنه . الان دیگه یک رابطه عمیقی بین ما برقرار شده و خیلی جالبه که من وقتی ازش میپرسم چطوری تو اینقدر تغییر کردی، میگه "تو تغییر کردی". مرسی بابت دوره های خوب و نکات فوق العاده تون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    27 آبان 98
    خانم هروی جان اصلا باورم نمیشه. همسر من رفتار خوبی با من نداشت اصلا ولی من یک هفته هست که دارم تمرینارو انجام میدم و جالبه توی این مدت دیگه از سمتش هیچ بی احترامی ای ندیدم. بی توجهی همسرم باعث شده بود اعتماد به نفسم رو از دست بدم، من حتی تا پای خودکشی رفتم ولی امروز امیدوارم به آیندم و زندگیم . مرررسی بابت دوره های عالی تون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    23 آبان 98
    سلام استاد عزیزم . من توی رابطه فرسایشی بدی گیر کرده بودم که ناچار به جدا شدن شدم و انقدر حالم بد بود که از خدا خواستم اگه چیزی و نمیخوای تغییر بدی، حداقل حالم و تغییر بده . بعد از مدتی با شما آشنا شدم و شروع کردم به گوش دادن فایلای شما .این برای من خیلی عجیبه که از وقتی روی خودم کار کردم، مردم به من خیلی جذب میشن و واقعا جذابیت درونی داره برام کار میکنه. خیلی کم عصبانی میشم،خیلی کنترلم بالا رفته توی کارم پیشرفت کردم و میدونم این از جذابیته . من قبلا اصلا نمی تونستم " نه " بگم، الان اصلا به کسی اجازه نمیدم کسی بازیم بده و با اینکه الان تنهام، ولی میبینم که خیلی با اقتدار دارم جلو میرم و مطمعنم آینده ی روشنی در پیشه . بی نهایت سپاس از شما
    پاسخ
    -0
    انصراف

    23 آبان 98
    من در اوج سردرگمی بودم که با شما آشنا شدم و مدام با خودم میگفتم (چرا در روابطم هرکاری میکنم ولی باز ترک میشم؟) این سوالی بود که همیشه از خودم میپرسیدم که چرا با وجود مهربانی و محبت و ظاهر مناسب و... بازم این اتفاق برام میوفته. حالا من فهمیدم خوب بودن صرفا کافی نیست و دلیل خیلی از مسائل ما اینه که ما آگاهی نداریم . من وقتی پکیج و تهیه کردم میخواستم همه ابعاد زندگیم رشد بدم که دقیقا الان دارم همینکارو میکنم دوستان زندگی سالم من ازتون میخوام قوی باشید و روی خودتون کار کنید تا یه دنیای قشنگتر داشته باشیم. به امید موفقیت همگی
    پاسخ
    -2
    انصراف

    23 آبان 98
    خانم هروی عزیز من وقتی با شما آشنا شدم در شرف طلاق بودم، من و همسرم مسائل عمیق و ریشه ای باهم داشتیم که حل نمیشد. همسرم ایرانی نیستن. من دوره هارو تهیه کردم و گوش دادم و بعد از مدتی که روی خودم کار کردم حالا دارم چیزهایی و ازش میشنوم که اصلا باورم نمیشه و انتظارش رو نداشتم اون آدم همچین حرفایی بزنه . الان دیگه یک رابطه عمیقی بین ما برقرار شده و خیلی جالبه که من وقتی ازش میپرسم چطوری تو اینقدر تغییر کردی، میگه "تو تغییر کردی". مرسی بابت دوره های خوب و نکات فوق العاده تون
    پاسخ
    -0
    انصراف

    موسوی 22 آبان 98
    سلام به زندگی سالمی های عزیز و دوست داشتنی.یه سلام ویژه هم به سوده عزیز و همکاران گرامی ایشون این پیام رو ارسال کردم که از وجود نازنینت تشکر کنم سوده جان.با پیجت وقتی آشنا شدم که آخرای رابطه ام با کسی بود که هردو همدیگه رو دوست داشتیم و اون منو رها کرد.مثل همه ی زندگی سالمی ها منم حال درستی نداشتم.مشکلات زیادی داشتم و از همه مهمتر آرامش و اون دختر سر زنده از درونم رخت بسته بود.با تمام اون فشارها و فشارمالی تونستم دوره جذابیت و عزت نفس رو تهیه کنم.هر روز تومسیررفت و برگشت کار هندزفری میزارم و فقط صدای شما رو گوش میدم و کارهایی رو که میگید یواش یواش انجام میدم تاملکه ذهنم بشن میتونم داشتن آرامش الآنم رو یک دستاورد بدونم.میتونم بگم بهترین دستاوردمِ.اینکه به خدابیشتراز قبل نزدیک شدم.به جایی رسیده که هر لحظه با خودش حرف میزنم و انرژیم به جایی رسیده که همکارام که قبلا انرژی منفی میدادن الان دیگه حرفاشون رواصلا انگار نمیشنوم.رابطه ام باهمکارام و خونواده ام خیلی بهتر شده.اینجور که همکارام نمیزارن توی محل کار بهم بد بگذره‌.قبلاتوی مرخصی گرفتن و ساعت رفت وآمد مشکل بود ولی الان سه ماهی هست که مدیرمون همه چیزرو برام آزاد گذاشته و دراختیار خودمِ خوشحالم که این آرامش نصیبم شده و خوشحالتر اینکه خداروبهترازقبل میشناسم و کنارش آرومم زمانی به این همه آرامش پی بردم که چندروزپیش مادربزرگم روازدست دادم.اینکه اونجاپرازآرامش بودم وتوی اینهمه هیاهوذره ای از انرژیِ درونیم خارج نشد.وقتی دیدم همه میخواستن کنارم باشن وباهام حرف بزنن وبغلم کنن. اینجا بود که متوجه شدم بهترین دستاوردم یادگیری درست ذخیره نیرووآرامش درونیه. الان دارم روی تله هام کار میکنم.میتونم بگم ۹۰درصدتله هارو دارم.ولی با عظمت و لطف خدا همه روبا کمک آموزش هایی که در اختیارمون میزارید حل میکنم و این بار براتون ویس میفرستم و انشالله ازاتفاقات شیرین زندگیم براتون صحبت میکنم به امیدی خدای مهربانی ها لحظات خوبی پیش روی من و تمام زندگی سالمی هاست.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Pegah 22 آبان 98
    سلام خانم هروی عزیزم، نمیدونم امروز در این نقطه زندگیم چطور باید از شما تشکر کنم، من دختری بودم که ایده های مختلف در سر داشت اما بی هدف بود و همیشه خودش رو نادیده می‌گرفت و معتقد بود به جایی نمیرسه. روزهای تعطیل دیر از خواب بیدار میشد و بعدش مشغول بازی با گوشی و گردش بی هدف در اینستاگرام بود. هیچ وقت از خودش و جایی که ایستاده رضایت قلبي نداشت ولی وانمود میکرد خیلی حالش خوبه و حرفهای شعار گونه هم که فراوووون. همونطور که توی دستاورد های قبلیم گفتم، بهم خوردن رابطه عاطفیم باعث آغاز سفر من شد. اما الان به اون اتفاق، مثل نقطه عطف زندگیم نگاه میکنم و میدونم اگر زندگی اون سیلی رو نمیزد، من همچنان خواب بودم. رابطه ام با خدا قوی تر از قبل شده، هر روز کلی برنامه دارم که به همه اش میرسم. مطالعه و ورزش و مراقبه از برنامه روزانه ام جدا نمیشه. تمریناتم توی دفترمه و هرشب به خودم نمره میدم و معدل گیری میکنم. من به سه زبان زنده دنیا مسلط هستم اما الان دارم زبان چهارمم که نصفه بود تکمیل میکنم و زبان پنجم رو هم شروع کردم. از همه مهم تر حالم خییییلی خوبه و کاملا روند رو به جلو زندگیم رو دارم لمس میکنم. من حالا میفهمم دوست داشتن خود یعنی چی. خدایا شکرت 🙏🙏🙏🙏 دوستتون دارمممم😍😍😍 #دستاورد #دوره_جذابیت_درونی
    پاسخ
    -0
    انصراف
    28 آبان 98
    آفریننن واقعا از خوندن دستاوردت لذت بردم
    -0

    leila 22 آبان 98
    سوده ی عزیز من در رابطه ی فرسایشی بودم و انقدر تحت فشار بودم که اتفاقی با کانال شما آشنا شدم . اولین قدمی که برداشتم برخلاف میل باطنیم با فردی که فهمیدم هم مدار من نیست، رابطه ام را تمام کردم؛ شروع کردم به گوش دادن به دوره ها و کار کردن روی خودم و بعد از مدتی آدمی وارد زندگی من شد که هم مدار هم هستیم و ما باهم قرار ازدواج گذاشتیم. دستاوردهای مهم دیگه ای هم داشتم مثل اینکه من دیگه ترس ازدست دادن ندارم، روی ترس هام کار کردم و به ترس هام غلبه کردم. من قبلا همیشه پریشون بودم اضطراب شدید داشتم الان دیگه یادم رفته اون اضطرابو چطوری بود الان خیلی آرامش دارم و اطرافیانم هم از آرامشه من آرامش گرفتن. میخواستم به دوستای زندگی سالمی خودم بگم که دوستان عزیزم لطفا به یک بار گوش دادن این ویس ها بسنده نکنین،منم فراز و فرود داشتم لطفا نا امید نشید و ادامه بدید مطمعن باشید با عملی کردنش نتیجه میگیرید . به امید موفقیت همگی . من الان از زندگیم خیلی راضی هستم و از خدای خودم بسیار ممنونم منو با شما آشنا کرد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Nazanin S 20 آبان 98
    سلام مهربانو. من پارتنرمو بعداز 3سال رابطه ازدست دادم اونقدرخوب بودكه توخواب هم نميديدم ي روز ولم كنه ولي بطرز وحشتناكي منو از خودش روند التماس كردم به پاش افتادم ولي توجهي نكرد حالم وحشتناك داغون بود زانوهام بزيرميشكست ونميتونستم حتي راه برم دندونام قفل ميشد ياراي حرف زدن نداشتم باقرص ارامبخش كه تماما خابم ميكردن روزهام سپري ميشد اصلايادم نيست چطوري پيداتون كردم وباراهنمايي از ادمينتون دوره جذابيت روبه دومرحله خريدم كم كم پيداش ميشد هرازكاهي همو ميديديم تااينكه جزيره گنج رو هم خريداري كردم عيده گذشته روخاسته هام فكوس كردم و باذكرشمار تكراروتكراروتكرار الان اون بركشته وميخاددوباره شروع كنيم و عيننا جملاتي روكه ميخاستم ازش بشنوم وباارتعاشاتم ميفرستادم دارم ازش ميشنوم خداروهزاران بارشكركه معجزه وارشمارونشونم داد باورم نميشه نميتونم باوركنم عينه جملاتيكه ميخاستمودارم ميشنوم دستتو ميبوسم سوده ي عزيزم الهي خيروبركت وعمره باعزت نصيبتون بشه كه دلموشادكردين ومنوبزندگي بركردوندين خيرتوشه ي راهتون🌹🌹🌹
    پاسخ
    -1
    انصراف

    ❤️❤️❤️❤️ 19 آبان 98
    خانم هروی عزیز ، من دوره ها رو با گریه تهیه کردم ولی ۸ روز بعد نتیجه اش و دیدم . من اعتیاد داشتم و همیشه دچار وسوسه بودم و حال بدی داشتم . روابطی که به شدت شبیه هم بودن و به یک شکل به من آسیب میزدند ولی من امروز حالم خوبه و با وجود شرایط سخت زندگی حال دلم خوبه و پاسخ سوالاتم و گرفتم از شما بسیار ممنونم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    👸👸👸 19 آبان 98
    جهان از طريق ادم ها به من ٣ بار شوك خيلي شديدي وارد كرد و اون موقع بود كه فهميدم مشكل از درون منه و بايد با اون كاخ بي ارزشي كه براي خودم ساختم مواجه بشم. و شروع كردم به کار کردن روی خودم و در نتیجه : ۱_رابطه قبلی ام دوباره برگشت. ۲-اقتدار وزن کم کردن رو پیدا کردم ۳-کاری و که دوست داشتم بهم پیشنهاد شد و آسان شدن کارها رو دیدم ۴_رها کردن و بخشیدن رو آموختم و فهمیدم قانون خلاء چگونه میتواند معجزه کند
    پاسخ
    -0
    انصراف

    mahy7 18 آبان 98
    سلام خانم هروی عزیزم.امروز کلی اتفاق خوب با هم برام افتاد که خواستم ازتون تشکر کنم و بگم از خدا براتون بهترین ها رو میخوام خدا خیرتون بده میدونم خیلی از زندگی سالمی ها مثل من زندگیشون رو مدیون آموزش ها و راهنمایی های شما میدونیم...اولین دستاورد من ارتباطم با خدا هست حال خیلی خوبی دارم و از حرف زدن با خدا و حمایتش آرامش میگیرم. و خدارارو هزاران بار شکر میکنم.من با خیانت کسی که دوستش داشتم وارد این سفر شدم یکی از شب های محرم پارسال بود که داشتم گریه میکردم و خیلی شدید و میگفتم خدایا چرا من اون آدم رو نه نفرین میکنم نه کاری بهش دارم فقط بگو چرا؟ و امسال جواب سوال هام رو گرفتم و برای اون آدم از ته دلم آرزوی آرامش و عاقبت بخیری کردم و بخشیدمش. اون آدم برگشت و هی ازم تعریف میکنه و میگه خیلی فهمیده ام و انسان با ارزشیم.این آدم با اون آدمی که من قبلا میشناختم فرق کرده وقتی به حرفاش گوش میدم انگار اونم دوره های شمارو گوش کرده بعد متوجه شدم مدار های ما فرق داشته. وقتی برگشت تازه متوجه شدم من چون خودم رو نمیشناختم اونم نمیدیدم و ارزش هاشون رو نمیدیدم.انگار برگشته که من بیشتر با خودم آشنا بشم.و دیگه آدم هایی که منو پارسال دیدن و امسال میبینن میگن چقدر تغییر کردی، زیبا شدی، من تغییر خاصی در ظاهر نکردم. و برای آگاهیم و فهمیدن خیلی چیزا اول خدارو شکر میکنم و بعد مدیون شما هستم ❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Raana 17 آبان 98
    من امروز که این متنو برات میفرستم چنان تغییری در زندگی ام ایجاد شده که باور نکردنیه نمیدونم از کجاش برات بگم من تمام دوره ها رو گرفتم و بارها گوش دادم تمام فایلهای رایگان رو بارها گوش دادم به طوری که حتی بعضی از صحبتهاتو باهات تکرار میکنم و از حفظم.فایله خودتو تحقیر نکن رو بارها گوش دادم و وابسته ی کسی بودم که کوچکترین اهمیتی بهم نمیداد دوسال گریه کردم حتی به فکره خودکشی بودم تا دوره ها رو از تابستان پارسال خریداری کردم و به چنان اقتداری رسیدم که کلا اون ادمو گذاشتم کنار اون برگشت ولی من نپذیرفتمش من خیلی عزت نفسه پایینی داشتم.سوده جان داستانم خیلی طولانیه و دوست ندارم تعریفش کنم چون خجالتزدم ولی نمیدونم اگر نبودی چه بلایی سرم میاومد نمیدونم چجوری تشکر کنم که گویای زحماتت باشه الان روزها وشبها ویساتو گوش میدم چون گفتی نباید ارتباطو قطع کنم و من هر روز تمرین خودشناسی و خداشناسی میکنم ارتباطم با خدا وصل شده و انگاری یه ادمه دیگه ام.ویس های اخرت که چجوری فراموشش کنم عالی بود هزار دفعه گوش دادم و لذت بردم مطمئن باش پاداشت با خداست به راهت ادامه بده برات ارزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    shadi Aram 17 آبان 98
    خانم هروي عزيزم سلام. نيت من در چالش ٤ ماهه اين بود كه بتونم عشق واقعي رو در زندگيم تجربه كنم. عشقي كه بوي خداروبده. آشنايي با شما يكي از بزرگترين نعمت هاي خدا به من بود. حدود كمتر از يك ماهه كه يك نفر اومده توي زندگيم. خداوند آدمي رو سرراهم قرار داد كه ازش درخواست كرده بودم و صفاتي رو كه سعي كردم در خودم بهتر كنم . آدمي كه بوي خدا رو ميده. از مهرباني ، رفتار هوش و استعداد و عشق و اشتياق. مثل اينه كه واقعا نيمه گمشده منه و علايق و خواسته هامون خيلي مشترك هستند و از همون برخورد اول ارزش همديگه رو فهميديم. با آموزشهاي شما ياد گرفتم با شادي و اعتماد به نفس و علاقه و سرمايه گذاري دوطرفه رابطه ام را پيش ببرم. و خانم هروي عزيزم چقدر همه چيز آسونه وقتي آدمي مياد توي زندگي كه اينقدر هماهنگه و خواسته هامون شبيه و علاقمون كاملا دو طرفه است. از اينكه تونستم همه ي آدم هاي قبل زندگيم رو از قلب و ذهنم خارج كنم خيلي خوشحالم. دنيا واقعا خلاء پذير نيست. از خداي عزيزم شبانه روز سپاسگزارم كه شما رو سرراهم قرار داد و همواره در همه لحظات خوبم با اين فرد سپاسگزار خدا هستم. اين فرد از فرهنگ و زبان من نيست ولي اينقدر به هم نزديكيم كه اصلا يادم ميره كه هم زبانم نيست.. هيچ دلتنگي و ترسي از بودن با فرهنگ متفاوت براي من ايجاد نميكنه و خيلي دوست داره با مردم من و فرهنگ من آشنا بشه و كلمه هاي عاشقانه فارسي رو پيدا ميكنه و به من ميگه و من هرروز سورپرايز ميشم. اين رو براي شما و بچه هاي خوب زندگي سالم مينويسم . اولا هر دفعه دستاوردي فرستادم بركت بيشتري به زندگي من اومد و اينكه وظيفه خودم ميدونم به همه اعلام كنم با توكل و درخواست از خداوند و تمركز روي آموزشهاي شما زندگي واقعا زيباتر ميشه و درهاي بركت و موفقيت و شادي روز به روز بيشتربه روي همه ما باز ميشه. با قدرت و تمركز بيشتر ادامه بديد و خدا خيليييي بزرگ و مهربونه❤️
    پاسخ
    -0
    انصراف

    E.A 17 آبان 98
    سلام .خانم هرویییی عاشقتمممممممم. مرداد ماه امسال با صاحب شرکتم یه دعوای عجیبی کردم . اونقدر عصبانی بودش که به من گفت حاضرم بری از اینجا حقوقت رو بدم ولی دیگه صدات رو نشنوم پیام هات رو نبینم 😭.انگار که یه سیلی محکمی بهم زد قبلا کتاب معجزه شکر گذاری رو رو خونده بودم ، یاد اون کتاب افتادم دوباره بازش کردم خوندم و خوندم فرق کرده بود دیگه اون جهنم نبود اماااااااا بازم فکر منفی میومد بازم انگار که وجودم کرم داشت 🙈 تو اینیستا فالوتون کرده بودم . دوره ی جذابیت رو وقتی گرفتم دیدم باباااااااا اون همه جمله های کلیدی و تاکیدی بدون اون دانش و آگاهی که به ما میدین به درد نمیخورن. اگر هم دردی رو درمون کنن مثل این میمنونه که ایبوپورفن هستن روی درد رو تسکین میدن و مخفیش میکنن . از درون درمان نمیکنن. میدونی همون فرد امروز بهم گفتن چقدر عاقل شدی . چقدر بالغ شدی . میشه الان روی طناب تو هیزم گذاشت و نگران نبود. چی شد به من ؟؟ ۲۷ شهریور هم دوره رو گرفته بودم . چی شد اینقدر تغییر این قد حرف متفاوت . خدایا هزاران سپاس و شکر و همچنین از شما بزرگوار که میدونم فقط و فقط خدا شما رو برای من فرستاد ‌.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    E.A 17 آبان 98
    سلام .خانم هرویییی عاشقتمممممممم. مرداد ماه امسال با صاحب شرکتم یه دعوای عجیبی کردم . اونقدر عصبانی بودش که به من گفت حاضرم بری از اینجا حقوقت رو بدم ولی دیگه صدات رو نشنوم پیام هات رو نبینم 😭.انگار که یه سیلی محکمی بهم زد قبلا کتاب معجزه شکر گذاری رو رو خونده بودم ، یاد اون کتاب افتادم دوباره بازش کردم خوندم و خوندم فرق کرده بود دیگه اون جهنم نبود اماااااااا بازم فکر منفی میومد بازم انگار که وجودم کرم داشت 🙈 تو اینیستا فالوتون کرده بودم . دوره ی جذابیت رو وقتی گرفتم دیدم باباااااااا اون همه جمله های کلیدی و تاکیدی بدون اون دانش و آگاهی که به ما میدین به درد نمیخورن. اگر هم دردی رو درمون کنن مثل این میمنونه که ایبوپورفن هستن روی درد رو تسکین میدن و مخفیش میکنن . از درون درمان نمیکنن. میدونی همون فرد امروز بهم گفتن چقدر عاقل شدی . چقدر بالغ شدی . میشه الان روی طناب تو هیزم گذاشت و نگران نبود. چی شد به من ؟؟ ۲۷ شهریور هم دوره رو گرفته بودم . چی شد اینقدر تغییر این قد حرف متفاوت . خدایا هزاران سپاس و شکر و همچنین از شما بزرگوار که میدونم فقط و فقط خدا شما رو برای من فرستاد ‌.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Parinaz 12 آبان 98
    من دیگه اون اظطراب شدید درونی رو ندارم . دیگه اون آدم قبلی نیستم وقتی به گذشته نگاه میکنم حس میکنم اون یک آدم دیگه بود و من یک آدم دیگه..انگار دوباره متولد شدم.☺️ دستاوردهای ریز و درشت زیادی دارم که تمام اینهارو مدیون شما هستم عزیزم❤️🙏 خدا خیلی منو دوست داره که با شما آشنا شدم😍من بعد از دوره های شما کلاس یوگا رفتم و موفقیت تحصیلی داشتم و در کلاس زبان تاپ مارک شدم با اینکه استاد من فوق العاده سخت گیر هستن😉حتی ایشون بهم گفتن چقدر انرژیت بالاست دوست ندارم کلاس شما رو از دست بدم و هر ترم خودشون به مدیریت درخواست میدن که با کلاس ما باشن ☺️من قبلا از اینکه خودم باشم به شدت میترسیدم با اینکه زیبایی ظاهری دارم اما همیشه فکر میکردم این من خوب نیست.. شاید باور نکنید اما از اینکه بدون آرایش من رو ببینند میترسیدم.. و خودم رو مخفی میکردم بعد از دوره عزت نفس نمیدونم چی شد دیگه از اون ترس خبری نیست دیگه خودم رو با همین چهره دوست دارم دیگه بدون آرایش ظاهر میشم یا آرایش کمی دارم..ولی همه منو بیشتر از قبل دوست دارن و میگن زیباتر شدی.. امیدوارم در این چالش 4ماهه دستاوردهای بزرگتری داشته باشم و براتون از نتیجه کارم بگم🙏براتون بهترینها رو از خداوند میخوام سوده جانم و خیلی خیلی دوستتون دارم😘😘
    پاسخ
    -0
    انصراف

    z 12 آبان 98
    سلام. خدا قوت. من در اوج نااميدي و شكست بطور اتفاقي با پيج شما تو اينستاگرام تو تيرماه اشنا شدم. عضو كانالتون شدم. تصميم داشتم شهريور ماه خودكشي كنم. هيچ انگيزه اي براي ادامه دادن نداشتم، با اينكه از شرايط كاري و تحصيلات عاليه برخوردارم اما ي ادم منو شكست داد. تا جاييكه تصميم گرفتم خودكشي كنم. تقريبا همه ويس هاي كانالتون رو با دقت گوش دادم. حدود دوماه به مطالعه كتابهايي كه معرفي كردين پرداختم. نوشتن رو اغاز كردم با اينكه در عمق وجودم ميگفتم بي فايده هست. تا اينكه در مدت كوتاه متوجه شدم جامعه داره طور ديگه با من رفتار ميكنه. چهره و ظاهرم زيباتر شد اينو از بازتاب ديگران متوجه شدم. كم كم ديدم چقدر دارم بخودم توجه ميكنم و ارزشمندي رو تاحدودي حس كردم. معامله اي انجام دادم كه حتي فكرشم نميكردم و تو روياهام بود. شرايط كاربم تغيير كرد. افرادي به سمتم گرايش پيدا كردن كه باورم نميشد. هميشه وقتي دستاوردهاي كانال رو ميخوندم ميگفتم چقد شبيه همن. لابد تبليغه. اما الان دقيقا خودم همينطور شدم. و در وراي همه اين ها به اين مهم رسيدم كه شما فرستاده خداوند براي نجات من هستين🙏
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Maryam Alikhani 8 آبان 98
    سلام خانم هروي عزيز من تقريبا دو سه ساله كه با شما همراه هستم ودر اين مدت تبديل به يه ادم ديگه ايي شدم كارهاي نيمه تموم زيادي رو تموم كردم از انجام كارهاي جديد نميترسم و پذيراي تغييرات هستم وجالبتر اينكه بچه هام هم همينطور شدن خواستم ازتون تشكر كنم وچند نمونه از دستاورد هام رو براتون بفرستم : اتمام پايان نامه ام بعد از چهارسال، شروع مجدد دوره خياطي واتمام اون بعد از ٢٤سال،يادگيري شنا كه قبلا خيلي ازش واهمه داشتم،خريد خونه مناسب در محله مناسب،خريد زمين مناسب جهت ساخت ويلا و.... خدا رو شكر ميكنم كه شما رو دارم وفايلهاي پر بارتون كه هر بار اونها رو گوش ميدم نكات جديدي ازشون دريافت ميكنم خدايا هزاران هزار بار شكرت
    پاسخ
    -1
    انصراف

    Minoo 8 آبان 98
    درود یه دستاورد داخل اینستا گذاشته بودید در مورد رها کردن شخص و رابطه ی نادرست قبلی من سال پیش درگیر رابطه ای شدم که بخاطر اشتباهات رفتاری و کنترل های زیاد از حدم عصبانیت بیش از حدم ...رابطه امو جوری از دست دادم که انگار از آسمون به زمین افتادم و غرورم شکست اون رابطه باعث شد من دوره هاتونو تهیه کنم روی خودم کار کنم و خودمو پیدا کنم سایه هامو ترس هامو بشناسم و باهاشون دوست بشم و التیامشون ببخشم...امروز بعد از ۶ماه درحالیکه من هیچ فکری در مورد رابطه ی قبلیم نداشتم اون آقا به من پیام دادند و گفتند که توی این مدت مدام جلوی چشمشون بودم و اظهار دلتنگی کردند...خانم هروی من به خودم قول داده بودم تولد امسالم بهترین تولد عمرم باشه و واقعا از نو متولد بشم....بله من امسال توی ۳۱سالگی به کمک شما از نو متولد شدم و بهترین کادو را از کائنات گرفتم اول وجود خود حقیقیمو و دوم زیارت آقا امام رضا که بصورت ناگهانی برام جور شد و سوم برگشت فردی که اصلا فکر برگشتش هم برای من ناممکن شده بود. من ۶ماه پیش از آسمون به زمین افتادم و غرورم شکست و خورد شدم اما امروز با نهایت قدرتم بلند شدم و مطمئنم با کمک شما تا اوج آسمون میرم خیلی خیلی دوستتون دارم و اتفاق قشنگ دیگه ای که افتاد برام اینکه من سالهاست ارزوی داشتن موسسه خیریه دارم توی یک ماه گذشته با خانومی اشنا شدم که یک موسسه کوچیک دارن و ایشون و اعضای گروهشون هفته گذشته مهمون من بودند...توی بدترین شرایط من بهترین پذیرایی ازشون کردم و حالا منم عضوی از این موسسه هستم....خانم هروی اتفاقات ناراحت کننده ای گاها برام میافته ولی من دیگه عجز و ناله نمیکنم محکم می ایستم جلوش با عقل و منطقم حلش میکنم...مامانم افسردگی داره ولی در عرض این یک ماه کلی حالش بهتر شده....تمام اطرافیانم رفتارشون با من عوض شده تصمیم به هرکاری میگیرم حمایتم میکنند...من قبلا گریه میکردم از روی ناتوانی اما الان گریه هام از سرشوقه...همش میگم خدایا شکرت...خانم هروی میدونم پیامم طولانی شد ولی میخام بگم اگه کسی فقط یکبار با جون و دل فقط یکساعت برای دوره هاتون وقت بگذاره زندگیش دگرگون میشه....شما زندگی منو دگرگون کردید دوستتون دارم.
    پاسخ
    -0
    انصراف

    😊 8 آبان 98
    به پوچی رسیده بودم،قرص میخوردم میخوابیدم که فقط این زندگی تموم بشه. نه انگیزه ای نه آرزویی هیچی خوشحالم نمیکرد .من به شدت از طرف اطرافیانم سرکوب میشدم.یه روز به خودم گفتم بگذار منم دوره ها رو امتحان کنم شاید، شد و منم از دستاوردهام برای خانم هروی ویس فرستادم 😊بهم پیشنهاد کار شد و یک روز بعد پیشنهاد ترجمه کتاب شد که اوکی شد .در یکی از استودیو های مشهور عکاسی که خیلی دوست داشتم اونجا کار کنم مشغول شدم من هزینه آموزش اونجا رو نداشتم به طرز بمعجزه آسایی اونا قبول کردند رایگان به من آموزش بدن.من جایی برای کار مشغول شدم که وقتی برای مصاحبه رفته بودم افرادی اونجا فرم پر کرده بودند که PHD داشتند ولی من پذیرفته شدم .من یاد گرفتم باید بهای خودم رو خودم بپردازم الان نه گفتم رو یاد گرفتم ارزش قایل شدن برای خودم و یادگرفتم.تمام کسایی که منو سرکوب میکردند بعد از اینکه من روی خودم کار کردم یا سکوت کردند یا از جلو من کنار رفتند
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ab 8 آبان 98
    ✅چراغ سبزهایی که در زندگی من روشن شدند .از چالش 4ماهه فوق العاده نتایج عالی گرفتم رفتار خانواده و حتی غریبه ها با من تغییر کرده و من اینو به وضوح میبینم .با دوره عزت نفس رابطم با خانوادم واقعا زیر و رو شد نکات خیلی کلیدی و از خودم پیدا کردم که فکر نمیکردم اینا به عزت نفس برگرده واقعا کاربردی بود .دستاورد من از دوره جذابیت درونی این بود من دانشجوی پزشکی هستم یکی از اقوام خیلی دور ما که ساکن آلمان هست شرایطی فراهم کرد که یک ماه در بیمارستانی در آلمان دوره ببینیم و چندین کشور دیگه رو هم ببینم با وضعیت موجود که خیلی سخت ویزا داده میشه با هزینه ی خیلی کم همه اینها انجام شد؛ این موضوع برای من کم از معجزه نبود .بعد از برگشتنم تونستم کار پیدا بکنم به دانشجویی با شرایط من به سختی ممکن بود کار با حقوق خوب داده بشه، ولی من کاری پیدا کردم که هم دوستش دارم هم حقوق خوبی داره (جزیره گنج).به آرزویی ک از بچگی داشتم رسیدم و عضو تنها گروه دوبلاژ مشهد شدم و بلافاصله پذیرفته شدم و نقشی عالی بهم داده شد در حالیکه سالها بود دنبال چنین گروهی بودم و برای من نشده بود و من فکر میکنم اینم از اون چراغ های سبزی بود که دوره جذابیت درونی برای من روشن کرد
    پاسخ
    -0
    انصراف

    😎😎😎 8 آبان 98
    من خواستم که مدارم رو تغییر بدم،در شرایط سخت بودم ، اما موفق شدم . توی سنی که باید برای آینده ام هدفگداری میکردم به دلیل عدم عزت نفس فقط دنبال یه ظاهر جذاب بودم ولی باز هم روابط خوبی نداشتم.از خدا خواستم که مدار منو تغییر بده، این تغییر مدار با اخراج من از محل کاری که توش امنیت داشتم، شروع شد .کاری برای من جور شد که توش آرامش داشتم و مهمتر اینکه فرصتِ تجربهِ خودم رو پیدا کردم؛ فرصت کتاب خوندن، کوه رفتن و ... . با دوره عزت نفس من دو تا از طلسم های روانیم و که باعث بحران مالی و عاطفی میشد رو پیدا کردم و این باعث شد بفهمم چرا همیشه خیانت رو جذب میکردم. من وقتی روی عزت نفسم کار کردم تونستم از رابطه ای که ۵ سال دروغ خیانت و تحقیر بود، خارج بشم، حتی خانواده اش هم تحقیرم میکردند. این آدم هم بعد از مدتی برگشت ولی دیگه مدار من تغییر کرده بود و من دیگه حاضر نیستم به این رابطه برگردم .من الان دارم میبینم که وقتی من کار میکنم روی خودم چطور روی وضعیت خانواده من هم تاثیر میگذاره، وقتی من تغییر کردم حتی مادرم تغییر کرد، میبینم که مشکلات برادرم هم داره یکی یکی حل میشه (جزیره گنج).ر وی احساس لیاقتم کار کردم و الان تا حدود زیادی موفق شدم و الان به خودم احترام میگذارم (درسواره احترام به خود) . من هر روز به خودم قول میدادم که تا شب تعلیمات دوره ها رو زندگی کنم؛ و همین امروز امروز ها که سر قولم موندم باعث شد که من تغییر کنم؛ این احساس ارزشمندی رو با همین قول هایی که به خودم دادم درونی کردم. از وقتی چالش ۴ ماهه رو شروع کردم معجزه هایی دیدم که تا امروز تجربه نکرده بودم، من وقتی به خدا اعتماد کردم دیدم آدم ها خودشون زنگ میزنن و میخوان برای من کار انجام بدن.وقتی مدار ما تغییر کرد، حتی مشتری های ما هم تغییر کردن. قبلا دعوا میکردن الان همه با حال خوب میان و میرن؛ من به وضوح میبینم که وقتی من تغییر کردم دیگه کسی قصد آزار و اذیت منو نداره؛ من دیگه عصبی نیستم، شما توی دوره جزیره گنج گفتید "منِ جدید میتونه از دل سختی هاش معنی پیدا کنه" من اینو تجربه کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف
    ازاده 8 آذر 98
    خدا را شكر كه تونستيد به بهترين ها برسيد
    -0

    شادی 28 مهر 98
    درآمدم صفر بود و از شدت استرس، درگیر بیماری شدم که یک ماه به طور کامل دکتر به من استراحت مطلق داد و حتی برای خودن آب نمیتونستم .همه موهای سرم ریخت، پوستم دچار مشکل شد .وقت دوره ها رو گرفتم هیچ باور نمیکردم دستاوردی بفرستم .ولی من بهبود پیدا کردم دوباره موهای سرم پرپشت شد پوستم خوب شد .توی کارم به موفقیت هایی رسیدم که نتنها در شهر خودم بلکه در کل ایران مطرح شدم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    😊 28 مهر 98
    به پوچی رسیده بودم،قرص میخوردم میخوابیدم که فقط این زندگی تموم بشه. نه انگیزه ای نه آرزویی هیچی خوشحالم نمیکرد .من به شدت از طرف اطرافیانم سرکوب میشدم.یه روز به خودم گفتم بگذار منم دوره ها رو امتحان کنم شاید، شد و منم از دستاوردهام برای خانم هروی ویس فرستادم 😊بهم پیشنهاد کار شد و یک روز بعد پیشنهاد ترجمه کتاب شد که اوکی شد .در یکی از استودیو های مشهور عکاسی که خیلی دوست داشتم اونجا کار کنم مشغول شدم من هزینه آموزش اونجا رو نداشتم به طرز بمعجزه آسایی اونا قبول کردند رایگان به من آموزش بدن.من جایی برای کار مشغول شدم که وقتی برای مصاحبه رفته بودم افرادی اونجا فرم پر کرده بودند که PHD داشتند ولی من پذیرفته شدم .من یاد گرفتم باید بهای خودم رو خودم بپردازم الان نه گفتم رو یاد گرفتم ارزش قایل شدن برای خودم و یادگرفتم.تمام کسایی که منو سرکوب میکردند بعد از اینکه من روی خودم کار کردم یا سکوت کردند یا از جلو من کنار رفتند
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ... 28 مهر 98
    من خواستم که مدارم رو تغییر بدم،در شرایط سخت بودم ، اما موفق شدم .توی سنی که باید برای آینده ام هدفگداری میکردم به دلیل عدم عزت نفس فقط دنبال یه ظاهر جذاب بودم ولی باز هم روابط خوبی نداشتم.از خدا خواستم که مدار منو تغییر بده، این تغییر مدار با اخراج من از محل کاری که توش امنیت داشتم، شروع شد .کاری برای من جور شد که توش آرامش داشتم و مهمتر اینکه فرصتِ تجربهِ خودم رو پیدا کردم؛ فرصت کتاب خوندن، کوه رفتن و ...با دوره عزت نفس من دو تا از طلسم های روانیم و که باعث بحران مالی و عاطفی میشد رو پیدا کردم و این باعث شد بفهمم چرا همیشه خیانت رو جذب میکردم.من وقتی روی عزت نفسم کار کردم تونستم از رابطه ای که ۵ سال دروغ خیانت و تحقیر بود، خارج بشم، حتی خانواده اش هم تحقیرم میکردند .این آدم هم بعد از مدتی برگشت ولی دیگه مدار من تغییر کرده بود و من دیگه حاضر نیستم به این رابطه برگردم .من الان دارم میبینم که وقتی من کار میکنم روی خودم چطور روی وضعیت خانواده من هم تاثیر میگذاره، وقتی من تغییر کردم حتی مادرم تغییر کرد، میبینم که مشکلات برادرم هم داره یکی یکی حل میشه (جزیره گنج).روی احساس لیاقتم کار کردم و الان تا حدود زیادی موفق شدم و الان به خودم احترام میگذارم (درسواره احترام به خود).من هر روز به خودم قول میدادم که تا شب تعلیمات دوره ها رو زندگی کنم؛ و همین امروز امروز ها که سر قولم موندم باعث شد که من تغییر کنم؛ این احساس ارزشمندی رو با همین قول هایی که به خودم دادم درونی کردم.از وقتی چالش ۴ ماهه رو شروع کردم معجزه هایی دیدم که تا امروز تجربه نکرده بودم، من وقتی به خدا اعتماد کردم دیدم آدم ها خودشون زنگ میزنن و میخوان برای من کار انجام بدن.وقتی مدار ما تغییر کرد، حتی مشتری های ما هم تغییر کردن. قبلا دعوا میکردن الان همه با حال خوب میان و میرن؛ من به وضوح میبینم که وقتی من تغییر کردم دیگه کسی قصد آزار و اذیت منو نداره؛ من دیگه عصبی نیستم، شما توی دوره جزیره گنج گفتید "منِ جدید میتونه از دل سختی هاش معنی پیدا کنه" من اینو تجربه کردم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    bb 28 مهر 98
    من هم با یه سیلی محکم سفرم‌ رو شروع کردم، بارها سیلی خوردم اما نفهمیدم که باید تغییر کنم، اما اینبار خیلی متفاوت بود و احساس کردم نابود شدم .با کل دوره ها شروع کردم‌و سعی کردم تغییر کنم .سیگارو گذاشتم کنار، ورزش شروع کردم.کارمو شروع کردم.من در یکی از بهترین رشته های دنیا در خارج از کشور تحصیل میکردم ولی با اتفاقی که پیش اومد،داشتم از دانشگاه اخراج میشدم و از خدا کمک خواستم و به طرز بسیار عجیبی کارم درست شد تونستم مرخصی بگیرم.جفت دستام لرزش داشت و نمیتونستم کار کنم الان لرزش دستم خوب شده .مهترینش اون آرامشیه که دارم و اون اعتماد به نفسی که پیدا کردم حتی تن صدام‌پایینتر اومد،تصمیم گیری برام راحتتر شده.بزرگترین دستاوردم این بود: ارتباط من با جهان برقرار شد یه من میتوانم قوی از عمق وجودم اومده.یه مشکلی داشتم که به هیچ عنوان حل نمیشد اومدم توی کانال و کلمه طلسم رو سرچ کردم و همه دستاوردها و.. رو گوش کردم من اونجا متوجه شدم علاوه بر دوره ها چقدر میشه از دستاوردها استفاده کرد، من خیلی از طلسم های روانیم پیدا کردم.انرژی خیلی زیادی دارم، الان دیگه در برابر مشکلات آرومم و سعی میکنم ببینم دلیلش چیه.به همه دوستانم میگم که هرکسی میتونه تغییر بکنه، تغییر فقط مال یه عده خاص نیست
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Mina Ra 26 مهر 98
    سلام خانم هروی عزیز و تیم خوبتون واقعن خسته نباشید اینقدر دوره هاتون عالی هستن که نمیدونم کدومشونو بگم فقط همینو بگم آرامش کل زندگیمو گرفته مخصوصن در روابطم که عالیه همه دوره هاتونو تهیه کردم و برای بار چندم گوش میدم واقعن جذابیت روی من اثر داشت برای خودم ارایشگاه زدم چیزی که اصلن فکرش رو نمیکردم😊 همه ی کسانی که قبلن باهاشون در ارتباط بودم بلااستثنا برگشتن و زنگ و تماس حتی کسی که ازدواج کرده! و من با خونسردی فقط نگاه میکنم و میگم خب معلومه تاثیر این دوره هاس وبا لبخند فقط میگذرم منتظر طرح الهی زندگی و جفت حقیقیم هستم کسیکه ۳سال پیش عشق زندگی من بود و خودش منو بخاطر اخلاقم و مشکوک بودنم و گیردادنام🙈 کنار گذاشت الان برگشته و الان که من تغییر کردم میبینم وای چقدر اون ادم دیگه ای هست چقدر برام ارزش قائله.درصورتیکه من قبلن همه توجهمو ازون میخواستم و همه اون ۴تا فیلمنامه فایل ۶ جذابیت رو انجام میدادم🙈 سایه ها چقدر جالبن.علت اتفاقا رو که میفهمم واقعن لذت میبرم چقدر جاااااالبه که همه چیز مربوط به درون خودمه... خودمو خیلی بیشتر دوست دارم اردیبهشت تصادف بدی با موتورسوار کردیم ومن بدون اینکه استرس داشته باشم به بقیه دلداری میدادم اصن نمیدونستم این شجاعت وقوی بودن از کجا اومده😉 به هرکس فکر میکنم ازش خبرمیشه چندروز پیش انرژیم کم شده بود و برای سرگرمی گفتم خوبه برم فال بگیرم و همون موقه دستاوردی رو گذشتین که خانمی داخلش یه چیزی توی این مایه گفتن: ما خودمون دعانویس و برنامه نویس زندگی خودمونیم همون کلمه یه انرژی به من داد که بجای اینکه چیزهایی که دلم میخواد از زبون یه ادم دیگه بشنوم رو خودم با انرژی مثبتم بیارم تو زندگیم💪💪💪 اینا یه سرسوزن از توصیف حال خوب منه.باصدای ارامبخشتون میخوابم و بیدار میشم❤️🌹 منتظرم دستاوردم ازچالش ۴ ماهه رو براتون بذارم. ببخشید من خیلی راحت تر بودم که وویس بذارم ولی بخاطر اینکه آشناهامم هستن تو کانال و فعالن دوست داشتم خصوصی تر باشه انشالا هرروز پرانرژی تر و عاااااااااالی تر باشین و باشیم همه مون یه دنیاااااا ممنون از خدا و شما🌹🌹❤️❤️😍😍
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سمیرا جلیلی پور 24 مهر 98
    سلام خانم هروی عزیز.من دوره ی جذابیت درونی رو کامل گوش دادم وتمریناتم رو انجام میدم وواقعا تاثیرفوق العاده اش رو دیدم خیلی خیلی ممنونم از شماوهمه ی همکارانتون.بهترین هارو براتون ارزومندم
    پاسخ
    -0
    انصراف

    بیتا ضیایی مهر 18 مهر 98
    عالی هستین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سارا شیراز 10 مهر 98
    درود بر شما خانم هروی عزیز بنده کل دوره ها رو تهیه کردم اما در دوره ها بایستی از چند دوره دیگه استفاده کرد که در پکیج من قرار نداره ۱-سوالم این هست که آیا راهی هست که برای خریدشون از کد تخفیف استفاده کنم؟ ۲- تمام دروس رو باید با داشتن اینترنت گوش کنیم و نمیشه جایی اون رو نگهداری کرد به این علت که ممکنه جایی دسترسی به نت نداشته باشم؟
    پاسخ
    -2
    انصراف

    بیتا ضیایی مهر 8 مهر 98
    عالیه
    پاسخ
    -0
    انصراف

    ياسمن عطارد 24 شهريور 98
    عالي
    پاسخ
    -0
    انصراف

    الهام حسینی 4 شهريور 98
    M سایت شما عالی است
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Shirin 4 شهريور 98
    Ok
    پاسخ
    -1
    انصراف

    آروین 20 مرداد 98
    خانوم هروی عزیز سلام. خیلی ممنون ام بابت دوره ها .من این دوره ها رو از منبعی به صورت رایگان گوش داده بودم و الان میخوام کلشون رو بخرم تا هم از شما تشکر کنم و هم این مجموعه رو قانونا خریداری کرده باشم که اثر واقعی اش رو روی من داشته باشه و بتونم بارها و بارها گوششون بدم و تمریناتشو انجام بدم. من هم مثل خیلی از بچه های دیگه در سخت ترین و دردناک ترین دوران زندگیم با این مجموعه و کانال شما آشنا شدم. امیدوارم همه انسانها از درد و غم و غصه و ناتوانی رهایی پیدا کنن و به قدرت و اقتدار و عزت نفس برسن تا اول خودشون و بعد اطرافیانشون رو نجات بدن. با احترام
    پاسخ
    -0
    انصراف

    سميه 13 مرداد 98
    سلام خانوم هروى عزيز رسالتتون پايدار🙏🏻
    پاسخ
    -0
    انصراف

    عاطفه رئوف 27 تير 98
    عالی
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Esmat.shahedi 21 تير 98
    عالی هستین
    پاسخ
    -0
    انصراف

    shiva 20 تير 98
    عالی هستن
    پاسخ
    -0
    انصراف

    نسرين كريمي 28 خرداد 98
    سلام اگه زحمتي نيست دوره كامل رو ميخوام
    پاسخ
    -0
    انصراف

    Mahla 5 ارديبهشت 98
    خیلی عالی هستین انرژی میگرم ازتون
    پاسخ
    -9
    انصراف

    ssaammiirra 2 ارديبهشت 98
    پاسخ
    -3
    انصراف

    لیلا 25 فروردين 98
    من تو عید متاسفانه نتونستم دوره ها رو تهیه کنم میشه به مناسبت اعیاد شعبانیه حداقل فقط روی خرید کل دوره ها تخفیف بذارید ارزش این فایل خیلی بیشتر از قیمتی هست که الان روش هست ولی برای بعضی ها خیلی سخته خریدش اگه براتون امکان داره یه تخفیف بذارید روش خدا به شما برکت بده
    پاسخ
    -7
    انصراف

    فاطمه 8 فروردين 98
    سلام خانم هروی عزیز. من دوره جذابیت درونرو تهیه کردم. لطفا راهنمایی کنید که چطور میتونم از تخفیفتون استفاده کنم و دوره های دیگرتونو تهیه کنم. ممنونم
    پاسخ
    -9
    انصراف
    Vsl 16 فروردين 98
    از پكيج شماره ٣ استفاده كنيد يعنى دوره عزت نفس و جزيره گنج
    -9

    سایا 5 فروردين 98
    سلام خانم هروی نازنین . چ تخفیف خوبیه ولی برای کسایی مثل من چز؟ کسایی ک جذابیت درون و دو ترم عزت نفس رو خریدن فیش پرداختشونم دارن دوره جزیره گنج رو همین مبلغ تخفیف دار بزنین لطفن
    پاسخ
    -18
    انصراف
    زهرا نجاری 17 شهريور 98
    خانوم هروی خیلی عزیزید خیلی واقعن ممنونتونم
    -0

    captcha
    پشتیبانی