ناتوانی من در تغییر وضعیت زندگیم از کجا ناشی میشود؟ .
با این فرض که همه ما توانایی انجام هر کاری را نداریم اما بسیاری از "من نمیتوانم ها" حقیقی نیستند یعنی در حقیقت ما نتنها در آن حوزه ناتوان نیستیم بلکه بسیار هم توانمندیم فقط روان ما هنوز بلوغ حرکت از حیطه امن زندگی را پیدا نکرده
یونگ میگوید تعقیب کردن آرامش در زندگی مترادف با حس ناآرامی همیشگی در زندگی است.
این تضاد لذت بخشی است اگر تن به دریای نا امنی بدهی فقط یک فرد بالغ میفهمد که اگر در آن شرابط سخت قرار نمیگرفت امروز به این ایمان نمیرسید و این بلوغ اغلب به زور اتفاق می افتد مثل بچه ای که خودش داوطلبانه شیرجه نخواهد زد پس پرتابش میکنند
از لحظه ای که پرتاب میشود حس نا امنی شدید و ترس اینکه چه خواهد شد کل ذهنش را پر میکند طبیعیت او روی آب فرود نخواهد آمد زیر آب میرود و زیر آب دست و پا می زند و آنجا دقیقا در اعماق آب و در شرایط سخت می آموزد که باید خود برای نجات خود اقدام کند پس آموزه هایش را به یاد می اورد دست از دست و پا زدن بر میدارد تا آرام به سطح آب بیاد آنجا دست مربی را برای نجات خود میبیند .
فقط این تجربه حقیقیت که میتواند چیزی را به او بیاموزد که هیچ کلماتی قادر به دادن این درس به فرد نیست
. یک فرد زمانی به توانمندی های حقیقی خود دست پیدا می کند که خودش را در معرض تجربه هایی که امنیتش را به چالش میکشد، قرار دهد .
هرچه بیشتر به تعویق بیاندازی در سن بالاتر و توان کمتر به چالش بزرگتری دعوت میشوی
سوده_هروي
#دوره_عزت_نفس_تا_اعتماد_بنفس