چرا وضعیت مالی و عاطفی ما دچار مشکل میشود؟

چرا وضعیت مالی و عاطفی ما دچار مشکل میشود؟ 

یک زمانهایی ریشه مسائلی که اجازه نمیدهد وضعیت های ما تغییر بکند همان ریشه ایست که باعث میشود رابطه های ما را در ازدواج یا یک رابطه نزدیک و یا رابطه کاری خراب کند و اجازه نمیدهد که کارها رو به جلو برود، "فرایند فردیت یافتگی به خودشناسی نیاز دارد و خودشناسی حتما به ارتباط نزدیک نیاز دارد" یعنی اگر کسی نباشد که تو خودت را در آیینه آن شخص ببینید چطور میخواهید خودتان را ببینید و بشناسید و با خودتان آشنا بشوید؟! 
این فرایند فردیت در رابطه هایی اتفاق می افتد مثل ازدواج که شما متعهد به ماندن هستید و دائم با یک فرد در ارتباطید و ابعادی را در خودتان میبینید که اگر ازدواج نمیکردید متوجه اش هم نمیشدید، شاید بخواهید فرار کنید اما یک روزی به شکل تقدیر با آن ملاقات میکنید و اگر تغییر نکنید تقدیر و سرنوشت آنقدر به شما سخت میگیرد تا بالاخره تغییر کنید یونگ از یک واژه ای استفاده میکند به اسم "کودک خویی روانشناختی" یعنی کودکانه با مسائل برخورد کردن! که بهترین کاری که میشود  کرد بزرگ شدن است. این کودک خویی باعث میشود که سرنوشت مدام فرد را از بیرون به باد کتک بگیرد و ضرورت اتخاذ موضعی دیگر را به او گوشزد کند. 
ما خیلی زمانها احساس کردیم زمانه به ما سخت گرفته و چنان دردموگان آمده و فشاری را تحمل کردیم که میخواستیم دیگر نباشیم و اینجا اگر نخواهید که تغییر بنیادی کنید به گفته یونگ "منزِل آخرِ". جهان خواسته ها و آدمها را از ما نمیگیره بلکه ما را در شرایطی قرار میدهد که با نتیجه اعمالمان، درونیاتمان و نتیجه تغییر نکردنهایمان به آن نرسیدن ها و نداشتن ها میرسیم.

سوده هروی