اگر تصور تو از خوشبختی این است که زندگی تو بدون درد و رنج شود و همه خواسته ها و آرزو های تو براورده شود و در یک بهشت برین زندگی کنی، باید بگویم که تصور یک حباب است که با ترکیدن این حباب تو به یک نا امیدی مزمن و یک افسردگی شدید دچار میشویچرا که هر خواسته ای که براورده شود جای خود را به آرزوهای دیگر میدهد پس هیچ انسانی در هیچ مقطعی بدون خواسته و ارزو نیست در مورد پایان یافتن رنج ها هم اینگونه است دردی میرود و دیگری جایگزین میشود چون این فرمت حقیقی زندگی ماست پس برای خوشبخت بودن باید این فرمت زندگی انسان بر روی زمین را به رسمیت شناخت و به قول سهراب سپهری چشم را بشوییم و جور دیگر به این خوشبختی نگاه کنیم تا بتوانیم حقیقتا تجربه اش کنیم و یونگ اینجا برای ما دریچه جالبی از انسان خوشحال باز میکند .
خوشحال بودن یعنی توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختیها. .
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگیست، اما هیچ کدام از آنها نمیتواند مرا از پا بیاندازد.
.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علیرغم علمِ به فانیبودنِ همه چیز. .
خوشحالی یعنی در سختیها لبخندزدن. .
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات. ..
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم، بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم. .
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی. .
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بیپایان چشم دوختن. .
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی. .
خوشحالی یعنی ادامه دادن..
.
و به نظر من خوشحالی یعنی داشتن این ایمان قلبی که جهان به من کمک میکند چه در سختی ها چه در آسانی ها او همراه شکست ناپذیر من است.
سوده هروي
مدرس مجموعه دوره های زندگی سالم