هیچ اپراتوری آنلاین نیست. در حال حاضر با استفاده از صفحه تماس با ما می توانید سوالات خود را مطرح کنید.
    سبد خرید خالی است.
    همه نظرات
    دستاورد شماره 374
    گفت من فقط میخواستم از تو فرار کنم،منو ترک  کرد و سفر من شروع شد 

    چند روز بعد از اینکه تمرینات جذابیت درونی رو انجام دادم با اینکه کاملا تموم کرده بودیم برگشت  

    به من گفت هر طور شده میخوام برگردی و  با من باشی من معجزه تمرین کردن رو دیدم و من رابطه خیلی خوبی رو تجربه کردیم 
    کلا عوض شده بود هدیه میگرفت محبت میکرد توجه میکرد اصلا رابطه مون تغییر کرده بود اصلا یه کارای عجیب غریب کارایی که توی این یکسالی که باهم بودیم اصلا هیچوقت نمیکرد
    دوره عزت نفس یه کاری با من کرد که بخوام خودم رو پیدا کنم فهمیدم چقدر توی زندگی خودم توی اتفاقات زندگی خودم نقش داشتم وقتی سهم خودم رو توی زندگیم متوجه شدم که ریشه تمام مشکلاتی که داشتم توی درونم بود
    بعد دوره عزت نفس وضعیت کار و استقلال من هم تغییر کرد 
    داستان منو حتما گوش کن
    دستاورد شماره 375
    من یک زن سرشناس بودم در اثر یک شوک دچار بیماری اختلال اضطراب شدم
    این دوره کوتاه تونست تاثیرات بزرگ روی زندگی من بزاره و زندگی من تغییر کرد و بیماریم رو تونستم کنترل کنم.
    من ۱۰ سال سیگار میکشیدم الان ترک کردم 
    دوره عزت نفس رو هم گذروندم و متوجه علت اون سیلی که جهان بهم زد شدم و فکر میکنم توی مسیر درست قرار گرفتم حالم خیلی بهتر شده 
    رابطه ام با پارتنرم خوب نبود چون عزت نفسم کم بود والان دارم رابطه ام رو میسازم و رابطه ام خیلی رابطه ام بهتر شده 
    من یک ماهه که شروع کردم و واقعا یه نتیجه خیلی خیلی شگرف در زندگیم دیدم
    دستاورد شماره 376
    کسی که به من میگفت فالورهای اینستاگرامم از تو مهمترند، الان به من میگه سرتا پای تو رو طلا میگیرم فقط بهم زمان بده که من همون مردی بشم که تو میخوای
    توی رابطه ام خیلی تحقیر میشدم، خیانت میدیدم، بی توجهی و بد دهنی...
    با فرد دیگه ای ازدواج کردم ولی اونم خوب پیش نمیرفت کار رسید به دعانویس و.. دعانویس به من گفت اون داره بهت خیانت میکنه. در حالیکه همسرم اصلا قبول نمیکرد 
    دعانویس و.. رو گذاشتم کنار و شروع کردم روی خودم کار کردم، و کم کم رفتار همسرم با من تغییر کرد، توجهش بیشتر شد و اینو واقعا میدیدم  تا اینکه من کار کردن روی خودم و ول کردم فکر کردم همه چی خوبه ولی دوباره همه چیز شروع کرد به افت کردن و اینو به عینه میدیم 
    دوباره شروع کردم و اینبار حسابی کار کردم کسی که به من بی محلی میکرد و میگفت خیلی ها خاطر خواه من هستند چرا باید با تو شکاک باشم، برو طلاق بگیر، الان همش بهم زنگ میزنه میگه دلم برات تنگ شده همه جا میاد دنبالم.  
    هر بار که میاد با یک هدیه میاد، که منو خوشحال کنه 
    من خودم رو واقعا تغییر دادم و الان جوری شده با من مشورت میکنه توی کارهاش
    دستاورد شماره 377
    از اوج تحقیر شدن،به ارزشمندی و اعتمادبنفس رسیدم 
    مدام در روابطم شکست میخوردم،و ادم هایی به زندگی من میومدن که منو تحقیر میکردند.
    من با سیلی که یک رابطه به من زد راهِ تعییر رو شروع کردم؛ وقتی هم خیانت دیدم هم تحقیر شدم؛ تصمیم گرفتم واقعا روی خودم کار کنم و خودم و زندگیم و تغییر بدم 
    تونستم وزنم و کم کنم، اونقدر اعتماد بنفسم بالاتر رفته بود که دیگه بدون ارایش بیرون می رفتم. مطالعه میکردم و..
    هرجا که میرفتم حالا دیگه همه جذب من میشن
    به جایی رسیدم که به جای فرار از تنهایی، ازش لذت میبردم و دیگه هیچی حتی دعواهای خانوادگی نمیتونه منو بهم بریزه
    الان که مدار من تغییر کرده مردی به زندگی من اومده و به من پیشنهاد ازدواج داده که برخلاف بقیه برای من بسیار ارزش قائله برای من سرمایه گزاری عاطفی و حتی مالی میکنه
    من کسی بودم که هیچکس حاضر نبود برای من هزینه مالی بکنه؛ الان مادرم برام ماشین خریده
    الان میفهم چقدر این شعوری که در من ایجاد شده چقدر توی رابطه ام موثره
    دستاورد شماره 378
    با وجود ظاهر و تحصیلات خوب،اما ازدواج برای من اتفاق نمی افتاد، انگار طلسم شده بود 
    توی چالش ۴ماهه تمرکزم رو گذاشتم‌برای فردی که دوست دارم باهاش ازدواج کنم 
    من احساس میکردم یک گره عمیق روانی وجود داره که جلو ازدواج منو میگیره شروع کردم به کار کردن روی طلسم های روانیم، و پیداش کردم. گره ای که باعث قفل شدن ازدواجم شده بود. روش کار کردم و اتفاق بسیار جالبی افتاد که برای من بسیار شوک آور بود 
    من چون عزت نفس پایینی داشتم همیشه  وارد روابطی میشدم که خیلی پایینتر از خودم بودند، تقریبا هیچ کسی برای من ارزشی قائل نبود.
    اما الان کسی به خواستگاری من اومده که هم خودش پزشک هست هم خانواده اش، از یک خانواده بسیار سطح بالاست. وقتی به خواستگاری من اومدند و زندگی ساده ما رو دیدند به من گفت من جای تو باشم دست پدرت رو میبوسیدم که از همچین زندگی تو به اینجا رسیدی و برای من بسیار ارزشمنده که تو بخوای همسر زندگی من باشی. به من گفت دوست دارم در مورد زندگی با من فکر کنی، هر کاری میکنم تا تو با من ازدواج کنی.
    ما الان  در شرف برگزاری مراسممون هستیم   من یک سال پیش پیام دادم و گفتم از این وضعیت اقتصادی از این شرایط خانوادگی بسیار ناراحتم و شما به من گفتید هیچ کار خدا بی حکمت نیست، بفهم که چرا در این شرایط هستی، اگه درسش و بگیری شرایط تغییر میکنه و به آرامش میرسی الان به این حرف رسیدم

    دستاورد شماره 379
    من یک رابطه بسیار خوب رو به دست اورده بودم ولی من با اشتباهاتم این رابطه رو از دست دادم 
    با وجود اینکه این ادم خیلی به من محبت میکرد ولی من با خودخواهی تمام با اشتباهاتم خرابش کردم
    حتی دخترم هم ترکم کرد، و به من گفت مامان با وجود اینکه با تو من همه چی دارم ولی از کنترل کردن های تو خسته شدم و منو ترک کرد.
    من توی یه خونه بزرگ تنها شدم و از اونجا سفرم رو در تنهایی شروع کردم
    من الان که دارم ویس میفرستم، خودم و خوشبخت ترین ادم روی زمین میدونم 
    بعد یک هفته یک کار خوب بهم پیشنهاد شد مجموعه ای رو در دست گرفتم و هر روز توی کارم پیشرفت میکردم 
    روز به روز په روز در خودم تغییر ایجاد میکردم عاشق تنهاییم و خودم شدم، هر روز تمرین های دوره ها رو انجام میدادم 
    و من تغییرات خودم و در شرایط مختلف دیدم، من دیدم که دیگه مثل قبل رفتار نمیکنم از خودم تعجب میکردم خودم و نمیشناختم که من چقدر تغییر کردم
    میخوام به همه بگم اگه کسی شمارو ترک میکنه حتما قراره چیز مهمی رو بدست بیاری 
    اون اقا بعد دوماه برگشت و به من گفت خیلی خوشحالم که تونستی اینقدر روی خودت کار کنی
    و بعد دخترم به خونه برگشت
    الهی همه بچه هایی زندگی سالم به این حال خوب من و خوشبخت بودنم برسید.
    دستاورد شماره 380
    من چالشم و ازدواج گذاشته بودم،با مردی آشنا شدم که الان همسر من هستند.
    من سالها با خشم و کینه از خانواده ام زندگی کردم.
    با وجود اینکه ظاهرم موقعیت تحصیلی و .. ام خوب بود ادم های خوبی توی زندگی من نمیومدن.شاید ادم های خوبی بودن، ولی با من تحقیر امیز رفتار میکردند 
    دوره ها رو شروع کردم اما با جدیدت طوری که توی یه اتاق میرفتم تنهایی روی تک تک جملات فکر میکردم یادداشت میکردم 
    بعد از چند وقت کسی که منو تحقیر میکرد و رابطه اش با من خوب نبود، خودش برگشت و ازم درخواست کرد که دوباره باهاش ارتباط برقرار  کنم اما من الان دیگه ایشونو برای خودم مناسب نمیبینم 
    من چالشم و ازدواج گذاشته بودم،با مردی آشنا شدم که الان همسر من هستند.  بسیار مهربان و دوست داشتی 
    یک کار بهتر پیدا کردم و شرایطم الان بسیار خوبه
    دستاورد شماره 381
    جهان در جدیدی  رو به من باز کرد
    این دستاورد من از جزیره گنج هست جایی یاد میگیریم جهان جای امنیست
    اتفاقاتی افتاده بود که من درشرف  از دست دادن کارم و خونه ام‌بودم. از همه طرف داشت برای من میبارید ( داستانشو حتما گوش بدید خیلی جالب بود )
    مدام ویس های جزیره گنج و گوش میکردم و تجربه بسیار بسیار جالبی و پیدا کردم که چقدر جهان جای امنیه.جهان امن بودنش و به من نشون داد. اینکه چطور پیشاپیش ما گام برمیداره و راه و برامون هموار میکنه
    دستاورد شماره 382
    به نقطه صفر زندگیم رسیده بودم، داروهای اعصاب مصرف میکردم 
    دنیا برای من سیاه شده بود، کل دوره ها و درسواره ها رو گرفتم و شروع کردم صبح تا شب فقط از آموزش ها استفاده کردن، کم کم انرژیم برگشت، الان احساس میکنم اعتماد بنفس حقیقی پیدا کردم. 
    الان میفهمم چقدر من اشتباه میکردم، این جهان امنه فقط من آگاهی نداشتم و زندگیم و به جهنم تبدیل کرده بودم 
    الان که بینش هام تغییر کرده فقط داره اتفاقات خوب برام می افته، یه سالن زیبایی زدم که توی مدت کم خیلی موفق بودم 
    با آقایی آشنا شدم که از هر نظر شبیه به منه 
    همه به من میگن تو دختر خیلی قوی بودی که تونستی از همچین شرایطی بلند شی  و موفق باشی، دوستانم که موفقیت منو میبینن ازم خواستن بگم که به اونا هم بگم که من چیکار کردم و کمکشون کنم

    دستاورد شماره 383
    خودم رو تبدیل به فردی کردم که ارزش دوست داشته شدن رو داره، ادمی که ارزش احترام رو داره
    اتفاق خیلی جالبی که برام افتاد این بود که توی رابطه با همسرم ماهها بود دنبال راههای مختلف بودم برای اینکه این ارتباط و بهبود ببخشم ولی تاثیری نداشت ارتباط تلفنی ما بیش از یک دقیقه طول نمیکشید اما الان ۴۵ دقیقه باهم صحبت میکنیم.بهم احترام میگذاره
    من پیشنهادی به همسرم داده بودم که ایشون نتنها که قبول نکرده بود بلکه کلی هم ناراحت شده بود، امروز خودش گفت هرچی تو بخوای انجام میدم هر کاری که تو میگی انجام میدم خیلی هم خوبه 
    برخوردش خیلی با من تغییر کرده
    من متوجه شدم چقدر با خودحقیقیم بیگانه بودم
    چقدر در این سالها به خودم ظلم کردم همش به خودم میگفتم تو هیچ کسی نیستی تو هیچ توانایی نداری  و این باعث میشد همینو در رفتار بقیه هم ببینم 
    اعتماد بنفس کم من به بقیه اجازه میداد باهام   همونجوری برخورد کنند 
    خودم و پر از اشتباه و خطا میدونستم و این باعث شده بود هر روز عزت نفسم کمتر بشه 
    شروع کردم روی خودم کار کردن و خودم رو تبدیل به فردی کردم که ارزش دوست داشته شدن رو داره، ادمی که ارزش احترام رو داره
    من با زندگی سالم متولد شدم و الان حال خیلی خوبی دارم و خودم دوست  دارم
    پشتیبانی